سرمان برای فعالیت در حزب جمهوری اسلامی درد می کرد!
اگر خانم ها بیشتر در فعالیت های تشکیلاتی حضور داشتند جامعه هم به صلاح می رسید
حوزه علمیه جامعه زینب با حمایت مستقیم آیت الله مظاهری تاسیس شد
گفتگو با خانم ها سهرابی، سیچانی و جعفرپیشه از اعضای سابق واحد خواهران حزب جمهوری اسلامی اصفهان
جلسه با حضور خانم فرحمکیان به عنوان هوادار
مکان: اصفهان- خیابان ابن سینا، دفتر جامعة زینب (س)
زمان: 21/1/97
سوال: نمی دانم خانم سهرابی برای بزرگواران طرح مسئله را گفته اند؟ ما می خواهیم راجع به حزب جمهوری اسلامی اصفهان ان شاءالله تولید محصولی بکنیم و در حال انجام یک سری مصاحبه تاریخ شفاهی هستیم.
حالا موضوع شاخه خواهران حزب است و برای همین مزاحم شما شده ام. بفرمائید که نحوه آشنایی شما با حزب جمهوری اسلامی به چه شکل بوده؟ برنامه های شاخه خواهران یا واحد خواهران چطوری بوده؟ برنامه های آموزشی چطور بوده؟ چند نفر عضو داشته؟ و سرنوشتش به کجا ختم شده است؟ حتی اگر اسم افراد را هم برای من بگویید چون ما به دنبال جزئیات هستیم، اسم کوچک، اسم فامیل و جزئیات را برای من بگویید. من ممنون می شوم.
خانم سهرابی: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم وَ بِه نَستعین. ابتدا هدیه به روح شهید بهشتی و شهدای حزب جمهوری اسلامی یک صلوات بفرستید.
حزب جمهوری اسلامی اصفهان واحد خواهران داشت. در اصفهان خود برادران قسمت های اصلی را داشتند و قسمتی هم برای خواهران بود. در تهران شاخه خواهران داشتند، و اصلاً خواهران در محلی جدا و آقایان جدا بودند ولی در اصفهان در همان دفتر حزب جمهوری اسلامی در چهارباغ پائین، در طبقه دوم، یک قسمتی از ساختمان چند اتاق را خواهران داشتند.
کارها در حقیقت زیر نظر برادرها انجام می شد و خواهران استقلال خاصی نداشتند. همه برنامه هایی که آقایان داشتند به نوعی خانم ها هم داشتند و در همین برنامه ها حالا قسمت فرهنگیان و قسمت دانش آموزی خواهران هم فعال بودند که کلاس های مختلفی می گذاشتند.
سال 57 در اسفندماه بود که اعلام کردند حزب جمهوری اسلامی تشکیل می شود و هرکس می خواهد بیاید ثبت نام کند که جمعیت زیادی علاقه مند بودند بیایند. تقریباً اولین نهادی بود که مردمی تشکیل شده بود و همه حس می کردند که آمال و آرزوهایشان را اینجا می یابند.
برای ثبت نام در حزب سر از پا نمی شناختند
قبل از انقلاب جلسات مذهبی عموماً مخفی بود؛ خدا حاج آقا پرورش و خانم عسگری را رحمت کند، جلساتی برگزار می کردند که عموماً مخفی بود و همیشه با اضطرابی همراه بود که اگر جلسات را بفهمند چه می شود، و هر دفعه ای هم سر و صدایش بلند می شد که فلان استاد را دنبالش هستند و ممکن است بگیرندش و ممکن است چطور شود.
حزب جمهوری اولین تشکلی بود که آزادانه و در فضای جمهوری اسلامی تشکیل می شد و خیلی ها سر از پا نمی شناختند. یادم است که صف برای ثبت نام خواهران برای حزب تشکیل می شد و یک سری فرم هایی دادند که این فرم ها را پر کردیم و گفتند خبرتان می کنیم و حالا دقیقاً این را یادم نیست که برای پذیرش مصاحبه کردند یا نه؟ ولی فرم هایی پر می کردیم، و بعد هم کلاس ها و جلسات بود.
می شود گفت از گروه های اصلی واحد خواهران همین خانم هایی بودند که اینجا هستند. خانم سیچانی، خانم جعفرپیشه، خانم رضازاده، خانم آشتی جو، خانم شکرانی، خانم فرمان آرا، خانم بازرگان، خانم سجادی، خانم سخاوت، خانم فولادگر که هسته اولیه این ها بودند.
بعد حالت حوزه های مختلف دانش آموزی، دانشجویی و فرهنگیان بوجود آمد که هرکدام از این خانم هایی که نام بردم به عنوان رابط در این حوزه ها فعالیت می کردند. برنامه های حوزه های مختلف شامل مباحث سیاسی و اعتقادی بود و مبحث تاریخ هم داشتیم که جریانات انقلاب مرور می شد. بحث آموزش های تشکیلاتی هم بود. خیلی منظم و برنامه ریزی شده بود و حتماً امتحان گرفته می شد و کارنامه داشتیم که واحد آموزش همه گزارش جلسات را می خواندند و بررسی می کردند و نمره می دادند.
سوال: در خود واحد خواهران تصحیح می شد؟
جواب: نخیر، همه این برگه های امتحانی و صورت جلسات می رفت در واحد تشکیلات و واحد آموزش برادران بررسی می شد و کارنامه صادر می شد و به هر حوزه ای کارنامه هایش را می دادند و علت های غیبت ها باید نوشته می شد. مثلاً هر جلسه ای که غیبت داشتیم در جلسه بعد باید علت غیبت نوشته می شد که این ها را بررسی می کردند و بر اساسش نمره می دادند.
دستورالعمل های عبادی اخلاقی در برنامه هایمان بود
به هر حال همان طور که شهید بهشتی می فرمودند که حزب یک معبد است برای ما چنین حالتی را داشت یعنی انس خیلی خاصی همه خواهران با هم داشتند و در مسائل مختلف عبادی گاهی روند این بود که یک دستورالعمل عبادی اخلاقی را برای هفته های بعد معین می کردند و این ها ملزم بودند خودشان را در این مدت با آن مانوس کنند؛ مثلاً فرض کنید ترک غیبت بود، ترک دروغ بود و صفات حسنه یا ترک رذایل جزء برنامه ها بود.
هر حوزه ای برنامه ای برای خودش داشت و کلاس های عمومی خارج از این حوزه ها بود؛ کلاس های عمومی مثل کلاس های قرآن یا تحلیل سیاسی و مباحث تاریخی. خواهران در سالن اجتماعات حزب جمع می شدند، بعضی از کلاس ها مثل «قرآن» فقط مخصوص خواهران بود و بعضی از کلاس ها مثل «مواضع ما» سخنرانی شهید بهشتی بود که برادران و خواهران یک جا و در یک سالن جمع می شدند و تدریس می شد.
سوال: آن زمان چند سالتان بود؟
جواب: من تقریباً 21 ساله بودم.
سوال: خانم ها عضو شورای مرکزی نبودند؟
جواب: نه، نبودند.
سوال: این خواهران را که نام بردید رابط حزب بودند؟ مثلاً آیا واحد آموزش رابط داشت. جزئیاتش را بفرمایید.
جعفرپیشه: من جزء دانش آموزان حزب بودم؛ قبلش همان طور که خانم سهرابی گفتند ما جلسات مذهبی آقای پرورش را شرکت می کردیم. خدا خانم عسگری را رحمت کند، ایشان دبیر ما در مدرسه بود که بچه های مذهبی و ما را به جلسات حاج آقا پرورش دعوت کردند که در خانه ها تشکیل می شد.
سوال: برای قبل از انقلاب است؟
جواب: بله، در مقطع راهنمایی با خانم عسگری آشنا شدیم و بعدا جلساتی در منزل آقای دکتر مانی، آقای اقارب پرست و... بود که ما این جلسات را مخفیانه با محوریت آقای پرورش می رفتیم و کم کم انقلاب شد و بحث حزب شروع شد. ما آنجا شناخته شده بودیم و عده ای دعوتمان کردند و گفتند بیایید حزب ثبت نام کنید که رفتیم و آقای امیری که الان در دفتر رهبری هستند از ما مصاحبه کردند و ما قبول شدیم و خیلی هم خوشحال بودیم. (خواهر آقای امیری هم جامعه زینب می آیند و معاون دادستان هستند.)
سال 61 بود که ما وارد حزب شدیم و آن موقع «مواضع ما» را شهید بهشتی تدریس می کرد که به صورت ویدئویی در تهران ضبط و در شهرها پخش می کردند. ما آن زمان خیلی برایمان مهم بود که این نوارهای ویدئو از تهران می آید و برایمان خیلی جدید بود که از طریق تلویزیون برایمان پخش می شود. چند جلسه اش گذشت که فاجعه 7 تیر به وجود آمد و این ها شهید شدند و برای ما هم خیلی سنگین بود که به سرچشمه برای مراسمشان رفتیم.
ما عضو واحد دانش آموزی بودیم که رابط داشتیم و رابطمان خانم فرمان آرا بود. من و خانم رضا زاده و خانم آزمایش و خانم محمودیان همگی واحد دانش آموزی بودیم که خیلی برایمان کشش داشت و همان جزوات حزب که از شهید بهشتی بود برایمان تدریس می شد.
جلسات هفتگی ما بود 3 قسمت بود؛ یک قسمت جزوات تشکیلاتی، یک قسمت آموزش و یک قسمت سیاسی که بولتن هایی برایمان می آمد که این بولتن ها برای ما خیلی خیلی تازگی داشت و خبرهای مهم را برای ما می آوردند. مدتی هم سخنرانی اخلاق از آقای حائری شیرازی بود که به صورت ویدئویی این را در کلاس پخش می کردند.
این ها ادامه داشت تا سال 64 که امام فرمودند فتیله حزب باید پایین کشیده شود.
مدتی متفرق بودیم...
خلاصه ما مدتی متفرق شده بودیم که بعد سال 68 مجدد همدیگر را دیدیم و خانم سهرابی گفتند که بیایید جلسه ای راه بیندازیم و حیف نیروهایمان است که دارد هدر می رود و جامعه زینب را راه اندازی کردیم.
سوال: گفتید واحد آموزش کارنامه صادر می کرد؛ آن کارنامه ها را دارید؟ از جزوات یا بولتن های قدیم چیزی دارید؟ عکس از جلسات چطور؟
جعفرپیشه: فکر می کنم کارنامه را در منزل داشته باشم باید بگردم. عکس از جلسات نه ولی چندتایی عکس از نمایشگاه کتاب که برگزار کرده بودیم و خانم بروجردی آمده بودند را دارم.
تمام بولتن های خبری را نگه داشته بودم. جزوات مواضع ما که هر هفته می خواندیم را هم داشتم اما بعد به خانم سجادی که تهران هستند، دادم.
سوال: غیر از حوزه دانش آموزی دیگر چه جلساتی برگزار می شد؟
جواب: خانم سیچانی مسئول تشکیلات بودند که ما خیلی از ایشان حساب می بردیم و خانم بازرگان آموزش بودند و خانم سهرابی هم تشکیلات بودند.
فرهنگیان و دانشجویی هم جلسات هفتگی داشت.
سوال: مثلاً شاخه مهندسین نداشتید؟ مثل آن چیزی که در واحد برادران بود؟
جواب: نه نداشتیم.
سوال: جمعیت اعضاء چند نفر بود؟ (حدود بگویید)
جواب: ببینید یک سری کلاسها تحت عنوان مواضع ما بود که بعد یک سری افراد از داخل آن کلاس ها جذب و به حوزه ها وارد می شدند. این ها یک دوره پیش نیاز بود، بعد دوره هایی تحت عنوان جلسات هفتگی می دیدند و بعد از این ها عضو جمهوری اسلامی می شدند.
سوال: یعنی هر کسی می توانست کلاس ها را شرکت کند ولی عضو نبود؟
جواب: جلساتی مثل مواضع ما، این ها عمومی بود که هوادارها می آمدند، بعد از این یک سری جلسات عضویت تحت عنوان کانون بود که این مرحله را که رد می کردند عضو حزب جمهوری اسلامی می شدند. فیلترهایی مثل تحقیقات و مصاحبه هم داشت تا بتوانند عضو جمهوری اسلامی بشوند.
سوال: در آن مصاحبه ها چه چیزی پرسیده می شد؟
جواب: بیشتر روی بحث معرّف خیلی تاکید داشتند که معرفتان چه کسی بوده؟ حتماً معرف باید عضو حزب یا یکی از افراد سرشناس باشد.
سوال: در مصاحبه احکام هم پرسیده می شد؟ مثل مصاحبه ادارات در زمان فعلی؟ یا سوالاتی به این صورت که انگیزه ات چیست و...؟
جواب: احتمالاً سوالات احکام هم بود. حزب همه مدارک ما را از کارنامه و مصاحبه و غیره جمع آوری کرده بود و زمانی که حزب تعطیل شد مسئول آموزش تمام مدارک را به ما برگرداند. مصاحبه ها سوالاتی بود که جواب آن ها را به صورت کتبی می نوشتیم و همه نوع سوالاتی بود.
سوال: تعداد اعضا حدودش را هم نمی دانید؟
جواب: فکر می کنم تعداد افرادی که عضو بودند حدود صد و خرده ای نفر بودند. شرکت کنندگان در جلسات زیاد بودند و عضوهای ثابت و رسمی فکر می کنم از صد نفر بالاتر بودند.
سوال: خانم سیچانی شما مسئول تشکیلات خواهران بودید؟
سیچانی: بله؛ من ابتدا اصفهان نبودم و در دامغان در جهاد سازندگی بودم، بعد به دلایلی به اصفهان آمدم و توسط آقای مسعود شهیدی به حزب معرفی شدم. ابتدا که به حزب آمده بودم کارم تایپ بود و کلاس هایی که در حزب برگزار می شد نوارهایش پیاده می شد و نوارها را من تایپ می کردم که به صورت جزواتی درمی آمد و تدریس می شد. بعد آرام آرام به عنوان عضو واحد تشکیلات فعالیت می کردم.
سوال: فعالیت در حزب چقدر در طول هفته از شما وقت می گرفت؟
جواب: من عصرها که هر روز بودم و بعضی روزها صبح ها هم بودم. بعد از اینکه مسئولیت تشکیلات و کار تایپ را هم انجام می دادم صبح ها بیشتر می آمدم.
سوال: آن زمان چند سالتان بود؟
جواب: حدود 20 یا 21 ساله بودم.
سوال: خانواده اجازه می دادند؟ ازدواج کرده بودید؟
جواب: بله اجازه می دادند. من ازدواج کرده بودم و دو فرزند داشتم.
سوال: خانم سهرابی شما خانوادتان با فعالیت در حزب مشکلی نداشت؟
جواب: خیر، ما چون خود آقایمان هم مسئول واحد تشکیلات حزب بودند خیلی مشکلی نداشتیم.
سوال: خانم جعفرپیشه شما چطور؟ خانوادتان با فعالیت در حزب مشکلی نداشتند؟
جواب: نه، من دو برادر بزرگتر از خود دارم که مشوق من بودند و سرمان برای همین کارها درد می کرد.
سوال: شما چند ساعت وقت در حزب می گذاشتید؟ مشخص هست؟
جعفرپیشه: ما همان جلساتمان را که می رفتیم و بالاخره قبلش هم مطالعه داشتیم و از ما امتحان می گرفتند، و خیلی رویش حساب می کردیم که باید قرآنمان را حفظ کنیم و اول جلسه قرآن داشتیم. من همان زمان حوزه را هم شروع کرده بودم و دروس حوزوی می خواندم.
سوال: حوزه علمیه درس می خواندید یا دبیرستان هم بودید؟
جواب: بعد از اینکه دبیرستان را تمام کردم و دیپلم گرفتم دانشگاه به دلیل انقلاب فرهنگی تعطیل بود و سال بعدش دانشگاه باز شد. برادرم روحانی بودند و مشوق من بودند.
سوال: وقتی شما در حوزه علمیه بودید اینگونه بود که شما را به عنوان بچه های حزب جمهوری بشناسند؟
جواب: البته ما اول دروسمان را خصوصی می خواندیم چون برادرم خودش طلبه بود و گروهی بودیم با همان خانم رضازاده که دروس را همراه با استاد شروع کردیم. مدرسه رسمی در ابتدا نداشتیم ولی یک سال حزب جمهوری برای ما جلسه ای برای پیوند حوزه و دانشگاه گذاشت که تهران برگزار می شد و از حوزه علمیه اصفهان و از حزب من به عنوان طلبه رفتم و خیلی آن جلسه همیشه در ذهنم هست.
سوال: مکان و زمانش کجا بود؟
جواب: مکانش فکر می کنم اردوگاه شهید باهنر بود که خیلی برای من آنجا جالب بود.
سوال: چرا تجربه جالبی بود؟ محتوای آموزشی خوبی داشت؟ یا چون مسئولان کشوری را می دیدید؟
جواب: همه مسئولان بودند و همه حزب جمهوری از سراسر کشور جمع شده بودند و این خیلی جالب بود. اگر نگاه کنیم چند سالی بیشتر حزب جمهوری اسلامی نبوده ولی کارهایی که شهید بهشتی کردند خیلی ارزنده بود و ما حالا هرچه داریم از زحمت های شهید بهشتی و آنهایی است که در حزب فعالیت می کردند.
اکثر بچه های حزب جمهوری اعتدال و ثبات دارند
مثلاً نگاه می کنیم و می بینیم اکثر بچه های حزب جمهوری ثبات دارند و الان در خط مقام معظم رهبری اند. الان داریم می بینیم که خیلی از افراد در جریانات سیاسی ثبات ندارند، یا تند رفتند یا کند رفتند. ولی الحمدلله بچه هایی که در حزب بودند واقعاً آن اعتدال و خط مقام رهبری را نگه داشته اند و همه این ها را مدیون زحمات این بزرگوارانیم.
سوال: خانم فرحمکیان شما عضو حزب جمهوری اسلامی نبودید؟ اگر نکته ای هست بفرمایید.
فرحمکیان: نه، من از هواداران حزب بودم و با خانم آشتی جو دوست بودیم و بواسطه جلسات تشکیلاتی که با آقای فولادگر داشتیم و کمی هم دوستان را می شناختیم بعدا به جامعه زینب آمدم.
قبل از انقلاب من در انجمنی به نام انجمن مسیحیت بودم که مسئولش آقای فولادگر بودند، حاج آقا فولادگر پدر دکتر حمید فولادگر که نماینده مجلس هستند.
ما 15 یا 16 نفر بودیم که از کانون علمی و تربیتی جهان اسلام آمدیم انجمن مسیحیت و آقای فولادگر بزرگ هم خیلی برایمان زحمت کشیدند. یعنی یک اعتقادی داشتند که با انجمن حجتیه مواضعشان فرق می کرد و ما به این وسیله جذب شدیم و برایمان تحلیل انجیل را می کردند و نهج البلاغه هم تفسیر می کردند و می گفتند مشکلاتی که جهان اسلام دارد به خاطر استعمار است.
سوال: آیا کسانی که عضو حزب جمهوری بودند افراد شناخته شده ای در جامعه بودند؟ حالا ممکن است دیدگاه مثبت یا منفی نسبت به آنها داشته باشند.
سیچانی: صد درصد. من خودم 30 سال کارمند شرکت برق بودم و از همان اول که وارد شدم جزء فعالیت هایم با افتخار نوشتم «عضو و هوادار حزب جمهوری اسلامی» و هنوز در پرونده گزینشم که چند وقت پیش مطالعه می کردم دیدم هست.
برای ما زمان و مکان معنا نداشت/ سه شبانه روز نخوابیدم
الحمدلله بچه هایی که عضو تشکیلات حزب بودند همین الان هم جزء سالم ترین افراد هستند و من خودم در خاطرم هست که برای ما زمان و مکان اصلاً معنا نداشت. من همسرم با شروع جنگ به شورای جنگ رفت و من با دو فرزند از دامغان به اصفهان آمدم و تنها در اصفهان مستقر شدم و شبانه روز کارم حزب بود.
یادم است که یک سال کنگره ای بود که می خواستیم چیزی را برای تهران آماده کنیم و من سه شبانه روز پشت ماشین تایپ بودم و نخوابیدم. روزها روزه بودم و سه شب را اصلاً نخوابیدم. حالا می بینیم که جوان ها یک ساعت کار فرهنگی می کنند و وقت می گذارند (خدا حفظشان کند همان هم خیلی غنیمت است) ولی خیلی زود می گویند من دیگر وقتم پر است. آن زمان اصلاً زمان و مکان مطرح نبود. کنار همان فعالیت های حزب یادم است که در شروع جنگ شب ها می رفتم در بیمارستان ها امدادرسانی می کردم.
خیلی از نیروها (صرف نظر از خودم) که با تشکیلات کار می کردند جزء ثابت قدم ترین، متدین ترین و با اعتقادترین افراد جامعه بودند که همان طور که الان نمونه اش را می بینید؛ آقای حامدیان، آقای کوچک زاده که مسئول آموزش حزب بودند و بقیه برادرانی که بودند، الان جزء ناب ترین و بهترین افراد هستند و به ندرت ممکن است که کسی تغییر مسیر داده باشد و به قول معروف در غربالگری از غربال افتاده باشد.
سوال: تایپ بلد بودید و وارد حزب شدید یا در حزب یاد گرفتید؟
سیچانی: نه، من زمانی که در دامغان بودم آیت الله خزعلی در دامغان تبعید بودند. دختر ایشان که دانشگاه الزهرا بودند یک سری افراد را شناخته بودند و به عنوان نفوذی وارد جامعه زنان آن زمان کردند. جامعه زنان آن زمان خیلی وضعیتش خراب بود که فرح پهلوی بنیانگذارش بود.
یک سری افراد ازجمله من به عنوان یک دوره تایپ وارد جامعه زنان شدیم و من تایپ را فرا گرفتم و بعد که به اصفهان آمدم همان کار تایپ را ادامه دادم.
سوال: غیر از شما کسانی بودند که در اصفهان کار تایپ جزوات را انجام دهند؟
جواب: خیر، صرفاً من بودم.
سوال: پس این جزوات اخلاق آیت الله مشکینی و آموزش مواضع که من دیده ام همه تایپ شماست؟
جواب: بله.
سوال: از نوار چه کسی پیاده می کرد؟
جواب: از نوار واحد آموزش پیاده می کرد. فکر می کنم آقای جواد منصوری بود که شب ها در مسجد الامام هستند و نماز می خوانند.
سوال: تایپ های شما غلط گیری هم می شد؟ چه کسی این کار را می کرد؟
جواب: بله، معمولاً مباحث را پس از پیاده سازی از روی نوار به طور ویرایش شده برای تایپ به من می دادند و معمولاً غلط گیری هایش را مسئول واحد تبلیغات آقای مجتبی حقیقیان انجام می داد و برای اصلاح به من برمی گشت. بعد همین همین ها تبدیل به جزوه می شد.
سوال: خانم سیچانی هنوز تایپ می کنید؟
جواب: (با خنده) نخیر، من بعد از حزب جمهوری دیگر تایپ نکردم.
سوال: خانم سهرابی مسئولیت شما در حزب چه بود؟
جواب: من در شورای مرکزی خواهران بودم و رابط دانش آموزی هم بودم. بعضی از کلاس ها مثل کلاس های قرآن را هم من مسئولش بودم و برگزار می کردم.
سوال: به سراغ جامعه زینب برویم. می گویید که در سال 68 همان خانم ها دور هم جمع شدید. آن زمان جامعه زینب کشور تاسیس شده بود؟
جواب: بله، جامعه زینب تهران در سال 65 تاسیس شده بود. خانم مریم بهروزی که خدا رحمتش کند، ایشان در شورای مرکزی حزب جمهوری بودند و پس از تعطیلی حزب ظاهراً نامه ای به حضرت امام(ره) نوشته بودند و کسب اجازه کرده بودند که حزب تعطیل شده است ولی نیاز هست که خواهران تشکیلاتی داشته باشند و از جمله کارهای عقیدتی، رسیدگی و سر زدن به خانواده شهدا و... انجام دهند که اگر اجازه دهید یک تشکیلاتی با عنوان «جامعه زینب» تشکیل دهیم.
سوال: چه کسی نام جامعه زینب را انتخاب کرد؟
جواب: خود مرحومه بهروزی. بعد حضرت امام اجازه داده بودند و باز خانم بهروزی پیشنهاد داده بودند که یک نفر را به عنوان نماینده خودتان برای ما مشخص کنید که این ارتباط با روحانیت و ولایت را داشته باشیم که حضرت امام، آیت الله یزدی را به عنوان نماینده خودشان برای جامعه زینب معین کرده بودند و حتی اجازه داده بودند که مقداری از سهم امام را برای این کار فرهنگی آیت الله یزدی مصرف کنند.
نحوه تاسیس جامعه زینب اصفهان
ما در اصفهان توسط فامیلی که در تهران داشتیم با جامعه زینب آشنا شدیم. ایشان سرکار خانم سجادی همسر شهید نیلی بودند که در ابتدا اصفهان بودند اما زمانی که شهید نیلی وزیر معادن شد به تهران رفتند و در شاخه خواهران حزب تهران کار می کرد و بعدا به جامعه زینب پیوستند.
خانم سجادی به ما اطلاع دادند که جامعه زینبی در تهران هست و ما اینجا داریم کار می کنیم. یکی دو سال از همان اوایل که گذشت، من به نظرم آمد که انگار یک ثباتی پیدا کرده اند و کار تشکیلاتی خوبی دارد می شود.
کم و بیش با خواهران اصفهان گاهی تلفنی ارتباط داشتیم، یک وقت هم در مراسمی یا روضه ای ممکن بود همدیگر را ببنیم ولی جمعمان از هم پاشیده شده بود. به خواهران پیشنهاد دادیم که جامعه زینب تهران برپا شده و سراسری هم هست. آیا می خواهید در اصفهان ما چنین کاری انجام دهیم؟ خواهران هم استقبال کردند و گفتند که خوب است و ببینید که چطوری است.
من به تهران رفتم و با خانم بهروزی صحبت کردم، ایشان گفتند شما جمعی را به عنوان هسته مرکزی تشکیل دهید و بعد ما را دعوت کنید که به اصفهان بیاییم و ببینیم که چگونه است. من نیز همین افرادی که نام بردم خانم سیچانی، خانم جعفرپیشه، خانم فرحناکیان، خانم بازرگان، خانم رضازاده، خانم بدر، خانم فولادگر، خانم حاج باقری، خانم زمانی، خلاصه یک گروه 8-7 نفری شدیم و این کار را شروع کردیم.
در ابتدا در خانه ها شروع کردیم که اولین بار جلسه در منزل ما بود و کم کم یک مقدار گسترش دادیم و در منزل همشیره خانم شایسته فر جلسات را برگزار می کردیم که یک طبقه را به کار ما اختصاص دادند و تقریباً یک حزب کوچک راه انداختیم.
بعد هم تابستان شد و کلاس های تابستانی راه انداختیم و با حاج آقا کمال فقیه امامی صحبت کردیم و کتابخانه امیرالمومنین را آن تابستان در اختیارمان قرار دادند و خیلی از جمعیت دانش آموزی آمدند و استقبال کردند. کلاس های مختلف داشتیم؛ کلاس دروس تقویتی و کلاس های عقیدتی و...
به هر حال یک نظرسنجی شد که گرایش مردم به تشکیلات چیست؟ و خانم بهروزی را دعوت کردیم در کتابخانه و جلسه ای به عنوان شروع کار گذاشتیم و دعوتی هم از عموم خواهران کردیم که جامعه زینب جلسه ای را با سخنرانی خانم بهروزی دارد.
سوال: این برای چه سالی است؟
جواب: فکر می کنم سال 70 بود که این برنامه را داشتیم و استقبال خیلی خوبی شد و همان سال کتابخانه امیرالمومنین جای سوزن انداز دیگر نداشت و دورتادور همه ایستاده بودند و دیگر کار شروع شد.
سوال: فراخوانتان به چه صورت بود؟ فقط برای مخاطب خاص علاقه مند بود؟
جواب: آن زمان که بنر نبود، یک پارچه نوشته هایی بود که به صورت پلاکارد سردر کتابخانه امیرالمومنین زدیم و فکر می کنم به افراد شناخته شده دعوت نامه هم دادیم. مثلاً من رابط یک جلسه بودم 50 تا دعوت نامه به من می دادند و من این ها را توزیع می کردم، به صورت شبکه ای بود.
سوال: همان موقع جامعه زینب اصفهان تاسیس شد؟
جواب: بله، خانم بهروزی در همان اولین جلسه ای که آمدند اصفهان گفته بودند جلسه تان را تشکیل دهید تا من بیایم و خودشان برای دبیری جامعه زینب اصفهان پیشنهاد خانم پروین سلیحی را دادند که از مبارزین قبل از انقلاب بودند و در سن 17-16 سالگی زندان رفته بودند. شوهر ایشان شهید دکتر مرتضی لبافی نژاد بود که بعد از اینکه شهید لبافی نژاد دستگیر شدند ایشان را هم دستگیر کرده بودند و حدود دو سال در زندان بود و با پیروزی انقلاب ایشان از زندان آزاد شدند.
خانم سلیحی بعد از آزادی از زندان در تهران مستقر بودند چون خانواده شوهرشان آنجا بودند اما خودشان اصفهانی هستند و پسری داشتند (یاسر) که وقتی زندان بودند پیش مادربزرگشان بزرگ شده بود که مجبور بودند در تهران پیش خانواده شوهر بمانند.
آن موقع ما خیلی شناخت تشکیلاتی از خانم سلیحی نداشتیم اما با توجه به سوابقی که از ایشان شنیدیم خوشحال شدیم و ایشان به اصفهان آمدند و در اصفهان هم ساکن شدند. البته مادر ایشان اصفهان بودند. فکر می کنم چند سالی اینجا بودند تا اینکه برای مجلس شورای اسلامی خانم بهروزی ایشان را پیشنهاد دادند که ایشان هم از تهران کاندیدا شدند و بعد از اینکه رای آوردند دوباره به تهران برگشتند، ولی کماکان دبیر جامعه زینب هستند.
سوال: با ایشان ارتباط تلفنی دارید؟
جواب: ارتباط تلفنی داریم و هم اینکه مرتب می آیند.
سوال: خانم سهرابی شما جانشین ایشان در اصفهان هستید؟
جواب: بله.
سوال: انتخابات شورای مرکزی ندارید؟
جواب: بله. هر 4 سال یک بار است و امسال باید انتخابات برگزار شود.
سوال: ارتباطتان با دفتر تهران به چه صورت است؟ در سیاست های کلی تابع تهران هستید؟
جواب: بله، در سیاست های کلی هستیم ولی اینجا ما بیشتر تحت نظر آیت الله مظاهری فعالیت هایمان را ادامه دادیم. یعنی قبل از اینکه ایشان به اصفهان تشریف بیاورند جامعه مهندسین برای مباحث اخلاقی دعوتشان می کردند و یکی دو جلسه هم ما در جامعه زینب از ایشان دعوت کردیم که بعد از جلسه جامعه مهندسین به اینجا می آمدند.
زمانی که آیت الله مظاهری در اصفهان مستقر شدند این باب بیشتر باز شد که ما با ایشان مرتبط بشویم و وقتی خواستیم در سال 77 حوزه علمیه تاسیس کنیم، خدمت ایشان رفتیم و اعلام کردیم که می خواهیم چنین کاری کنیم؛ ایشان راهنمایی هایی کردند و کماکان یک سری حمایت های مالی و حمایت های معنوی را از ایشان داریم و ارتباطمان با تهران یک مقدار کمرنگ تر شد.
سوال: در تهران کنگره برگزار می شود؟
جواب: بعد از فوت خانم بهروزی که حدود 6 سال می گذرد مقداری فعالیت های تهران کمرنگ شد و بعد از فوت ایشان تهران هنوز کنگره ای نگذاشته است، اما قبلش هر دو سال یک بار انتخابات شورای مرکزی بود و می رفتیم و شرکت می کردیم.
کنگره هایی که در حزب جمهوری بود و ارتباطاتی که سراسری بود در جامعه زینب هم همین حالت بود و از ارکان جامعه زینب بود که مجمع کشوری دو سال یک بار تشکیل می شد، علاوه بر آن گاهی یک همایش دانشجویی می گذاشتند و ما دانشجوهایمان را می فرستادیم و خیلی پویا و قابل استفاده بود. سران مملکت آن زمان آقای هاشمی، آقای حدادعادل، آقای باهنر، آقای لاریجانی و... هم می آمدند که صحبت هایشان برای اعضا جالب بود، به هر حال هر کدام از این افراد سمتی داشتند و خانم بهروزی هم خودش یک وزنه ای بود.
سوال: فعالیت های جامعه زینب اصفهان چیست؟ این عناوینی که روی تابلو می بینم دروس حوزوی است؟
جواب: در جامعه زینب تقریباً یک الگوبرداری از حزب جمهوری اسلامی کردیم. یعنی در اینجا هم واحدهای مختلف مثل واحد تبلیغات، تشکیلات، سیاسی و آموزش دارد و نفرات شورا هرکدام یکی از این واحدها را برعهده دارند.
چند سالی که گذشت به فکر افتادیم و در واحد آموزش با توجه به خلائی که در زمینه مبلغین اصفهان وجود داشت، کلاس های عمومی برای خواهران می گذاشتیم ولی به نظرمان آمد که بیاییم و کار منسجمی انجام دهیم و به فکر تشکیل حوزه علمیه افتادیم تا اینکه با راهنمایی و مشورت آیت الله مظاهری راه انداختیم.
سوال: یعنی صبح ها در همین مکان کلاس است؟
جواب: فعلا 4 روز در هفته کلاس داریم. البته اوایل هر روز کلاس بود و کلاسها بعد از ظهر بود.
سوال: این حوزه زیر نظر مرکز مدیریت حوزه علمیه نیست؟
جواب: خیر، مستقل هستیم. فقط با آیت الله مظاهری ارتباط داریم.
همان کتاب ها و همان دروس مرکز مدیریت را می خوانند و برای اینکه خواهران بتوانند مدرکی هم داشته باشند در امتحانات بازپذیری مرکز مدیریت شرکت می کردند و ابتدا سطح یک و سپس سطح دو را می گرفتند و به همین ترتیب الان بعضی دارند سطح سه می خوانند و بعضی سطح سه را هم گذرانده اند و در حال خواندن دکتری هستند.
عده ای هم که مدرک نمی خواستند به صورت آزاد آمدند و درس هایی را خواندند که برای خود و خانوادشان موثر بود.
سوال: کسانی که در این حوزه علمیه شرکت می کنند عضو حزب شما هم هستند؟
جواب: نخیر، الزامی نیست. اگر کسی از آن ها بخواهد یک فرم عضویت جدا پر می کند.
سوال: جامعه زینب مجوز حزب از وزارت کشور دارد؟
جواب: بله، چون ما شعبه ای از دفتر تهران هستیم و مجوزمان با تهران یکی هست و جدا نیست.
سوال: معمولاً احزاب بیشتر به کار سیاسی شناخته می شوند، شما چطور؟
جواب: ما را هم کم و بیش در بیرون همین طور می شناسند و سعی ما بر همین بوده و معمولاً برای انتخابات مثل شورای شهر و مجلس در انتخاب نفرات لیست نظر می دهیم.
سوال: جزء مجمع اصولگرایان هستید؟
جواب: بله. یعنی در جبهه پیروان خط امام و رهبری هستیم. هر بار انتخابات باشد حتماً در اینجا ستاد است و خواهران قبل و در حین انتخابات فعالیت هایی دارند و مبلغ فرستاده ایم و کم و بیش جلسات تحلیل سیاسی برای اعضایمان هم داریم.
قبلاً مثلاً جامعه زینب برای صندوق ها و نظارت نیرو می فرستاد و ما برنامه ریزی می کردیم.
سوال: چرا دفتر شما در همسایگی جامعه اسلامی مهندسین است؟ احساس می شود شما زیر سایه جامعه اسلامی مهندسی هستید.
سهرابی: هم جهت هستیم ولی زیر سایه نیستیم. الان چند ماهی است که همسایه ایم و قبلاً چهارباغ پائین بودیم.
سیچانی: ما هم جهت و همکار هستیم.
سوال: شما وقتی می خواستید از بزرگان حزب جمهوری نام بیاورید چندین بار نام آقای حامدیان را بردید. بالاخره ایشان فردی با شناسنامه سیاسی مشخص هستند. مثلاً چرا اسم آقایان اژه ای را نیاوردید؟
سیچانی: بله، چون آقای حامدیان پدر تشکیلات اصفهان بودند. آقایان اژه ای همه در یک مقاطعی بودند و بعد جدا شدند اما آقای حامدیان یک استمرار از حزب جمهوری تا الان در کار تشکیلاتی دارند.
جعفرپیشه: ما خودمان لیست در می آوریم، ممکن است مشورت بگیریم یا آنها از ما مشورت بگیرند. وقتی که انتخابات می آید در شورای مرکزی مطرح می کنیم و افراد و گزینه ها را معرفی می کنیم و بسیاری از افراد را ما به جبهه پیروان معرفی کردیم. یعنی این جوری نبوده که ما متاثر از آنجا باشیم ولی با کمال افتخار هم جهت و همراه بودیم.
کما اینکه در دوره اخیر شورای شهر خانم امام جمعه که در لیست بود از اعضای جامعه زینب و با معرفی ما بود و آقایان همه پذیرفتند. خانم حلیمه قسوری با معرفی ما یک دوره نماینده دومین دوره شورای اسلامی شهر بود و خانم بدر و خانم سهرابی هم کاندیدا شدند.
سوال: الان چند نفر عضو دارید و نحوه عضوگیری به چه صورت است؟
جواب: در حال حاضر کار ما به صورت شاخه ای است و شاخه دانش آموزی، دانشجویی، دانش آموختگان و غیره داریم. برخی اعضا فعال هستند و عده ای هم کمتر می آیند و مجموعاً با حدود 500-400 نفر در ارتباطیم.
سوال: کسانی که هوادار باشند هم دارید؟
جواب: بله، داریم. مثلاً کلاس های مختلف داریم که در هفته بیشتر از 100 نفر در کلاس های شرکت می کنند و عضو جامعه هم نیستند. کلاس های قرآن، کلاس طب سنتی، تدبر و نهج البلاغه را داریم. یعنی برنامه های عمومی داریم.
سوال: در اصفهان چه گروه های سیاسی دیگری بین خانم ها هست که فعالند؟
سهرابی: سیاسی فعال به آن صورت نداریم. چند مرکز فرهنگی هستند مثلاً شهید مدرس که واحد خواهران دارد ولی نمی دانم کار سیاسی انجام می دهند یا نه؟
سالی یک بار هم که معمولا استانداری دعوت می کند یکی دو نفر دیگر از خانم های اصلاح طلب از جمعیت زنان هست.
خیلی جاها مثل جامعه اسلامی مهندسین هم می خواستند واحد خواهران راه بیاندازند اما عملی نشده. الحمدلله توفیقی بوده که به یاری حضرت زینب، زمانی جامعه زینب تشکیل شد که هنوز شور و حال کارهای انقلابی باقی بود، اما الان این روحیه خیلی کم شده که خانم ها بیایند وقت بگذارند.
سوال: ولی در آقایان هست و هر سال یک حزب جدید اعلام موجودیت می کند! یعنی شما توصیه می کنید که خانم ها کار حزبی و تشکیلاتی انجام دهند؟ ممکن است آیت الله مظاهری مخالف باشد و بگویند خانم ها نباید بیایند.
سهرابی: بله، ما براساس آموزه های بزرگانمان توصیه داریم که خانم ها به حزب بیایند. حتی آیت الله مظاهری هم در رابطه با حوزه مان خیلی تاکید داشتند که تحت پوشش مرکز مدیریت نرویم؛ ایشان گفتند من بیشتر نظرم روی خود تشکیلات جامعه است، این کاری است که در جای دیگر انجام نمی شود اما حوزه علمیه ممکن است جاهای دیگر هم باشد و شما همین را تقویت کنید و پیش بروید.
از طرفی سفارش بزرگانمان را داریم، از مقام معظم رهبری، از شهید بهشتی و از دیگران که خانم ها نباید بگویند آقایان هستند و انجام می دهند بلکه خانم ها هم باید فعال شرکت بکنند. همان جمله ای که از حضرت امام(ره) داریم که صلاح و فساد جامعه از صلاح و فساد زنان جامعه نشأت می گیرد.
واقعاً اگر حضور قوی خانم ها در این مسائل باشد، هم در کارهای فرهنگی و هم در کارهای سیاسی در خط ولایت، بسیاری از مشکلات کم می شود. یکی از دلایلی که مشکلات اجتماعی داریم همین کمرنگ شدن حضور افراد است که دیگر به عرصه نمی آیند. آنقدر زرق و برق هایی هست که افراد را بگیرد که نتوانند بیایند وقت بگذارند. اگر خانم ها روی چنین چیزهایی وقت بگذارند و وقتشان را پر می کردند، هم برای دنیا و هم برای آخرتشان مفید بود قطعاً اجتماع هم به صلاح می رسید.
سوال: خانم سیچانی در خاطراتشان گفتند من سه روز خانه نرفتم و در حال تایپ بودم. الان شما توصیه می کنید که یک خانمی با دغدغه های فرهنگی، حزبی و تشکیلاتی که مومن و چادری هم هست، سه روز خانه نرود و بنشیند کار فرهنگی بکند؟
جواب: آنکه به صورت مقطعی بوده است؛ همین طور که الان شما در خانم ها می بینید مثلاً با هم سه روز سفر کیش می روند، از این موردها زیاد می بینید. خانم ها باید جوری برای زندگی شان برنامه ریزی کنند که یک کار صحیح و در جهت باشد. من خودم چند داماد و عروس و نوه دارم اما فعالیت تشکیلاتی هم می کنم.
مثلاً وقتی سه روز کار مقطعی پیش آمده که مثلاً جزوات مانده و کسی باید تایپ کند، ایشان بچه هاشان را دست مادربزرگ می سپارند یا مادربزرگ به خانه آن ها می آید تا این چند روز این کارها را بتوانند انجام دهند و این یک کار دائمی نیست.
الان ما هنوز هم با همین دغدغه هستیم و اگر جایی احساس کنیم که باری روی زمین هست که باید بلند شود حاضریم برویم و انجام دهیم. الان بچه هایی که سابقه کار تشکیلاتی دارند خیلی توانمندتر هستند و همه هم متوجه می شوند که اینها حرف اول را می زنند چون فقط هیئتی نیستند و کار حساب شده تشکیلاتی بلدند.
مثلاً مجموعه آقای داستان پور خیلی تلاش می کنند و زحمت می کشند اما به هر حال باز هم هیئتی هستند و دغدغه تشکیلاتی ندارند.
سوال: فانوس مثلاً یک هیئت هفتگی است و بیشتر افراد به عنوان مخاطب هستند تا اینکه حس کنند عضو تشکیلاتی هستند و الان باید کاری بکنند و اثرگذار باشند.
جواب: دقیقاً همین طور است. الان بچه های دانشجوی ما چند سال است که گروهی به نام «مروارید های شهر» در مقطع راهنمایی یعنی از کلاس ششم به بعد را راه اندازی کردند که عضوگیری می کنیم و امسال سال سومش است. در مدارس خاص با مدیر صحبت می کنیم و این بچه ها و خانواده هایشان را دعوت می کنیم و خودشان برنامه ریزی می کنند تا کار تشکیلاتی یاد بگیرند. مثلا امسال یک روضه گرفتند که خود این بچه ها همه کاره روضه بودند. یک نمایش نامه تنظیم کردند و خیلی جالب بود.
سوال: پس کار حزبی و تشکیلاتی منافاتی با مادر بودن، همسرداری، خانه داری و تربیت فرزند ندارد؟
جواب: قطعاً نه، باید مدیریت شود و زمان شناسی بلد باشد. ما با تجربه ای که داریم می گوییم می شود.
مثلاً ما اگر در منزل باشیم ساعت 10 ظرف ها را می شوییم اما اگر بدانیم که می خواهیم به جامعه زینب بیاییم صبح زود بلند می شویم و کارها را انجام می دهیم و برکات حضرت زینب برای همه ما خیلی است.
سوال: حزب جمهوری اسلامی یکی از نکاتی که برای من جلب توجه می کند جزوات متعددی است که چاپ می کرد که من واقعاً مشابهش را ندیدم. شما چه طور؟ آیا نشریه و تولید محتوا کرده اید؟
جواب: مدتی جامعه زینب تهران این کار را انجام می داد و جزواتی را با مباحث تشکیلاتی خانم بهروزی برای ما می فرستادند اما حالا کمرنگ تر شده است. خود ما هم یک سری جزوات تشکیلاتی برای رابطین خود چاپ کردیم، البته خیلی در این زمینه فعال نبودیم و این ها را به صورت CD در آرشیو داریم.
زمانی نشریه داخلی هم داشتیم.
سوال: پشتوانه مالی شما الان به چه صورت است؟ یک منبع فرمودید آیت الله مظاهری بودند.
جواب: آیت الله مظاهری نه اینکه از خودشان بدهند ولی گاهی یک مبالغی را با اجازه از وجوهات می دهند. اعضا نیز حق عضویت می پردازند که البته بسیار ناچیز است و بیشتر بنای ما بر کمک های مردمی و خیرین است.
سوال: آیا شاخه خواهران حزب جمهوری از لحاظ تشکیلاتی ساختار موفقی داشت؟ شاید شما بتوانید بگویید جامعه زینب قوی تر از حزب جمهوری اسلامی است.
سیچانی: ما هر چه داریم از حزب جمهوری است. برای من شخصاً دوران حزب جمهوری اسلامی بهترین دوران است. من در سپاه، بسیج، جهاد سازندگی و شرکت برق 30 سال کارمند بودم اما دوران حزب برای من بهترین دوران بود و هر چه داریم از آنجا داریم. جامعه زینب نیز هم جهت و همراه حزب است و ما تمام برنامه هایمان با الگوبرداری از حزب است.
توصیف آیت الله خزعلی از جامعه زینب
مرحوم آیت الله خزعلی چندین سال به جامعه زینب می آمدند و تفسیر می گفتند. می گفتند «ما آن احساسی را که در جامعه زینب داریم، در همه ارگان ها می رویم ولی هیچ کجا مثل اینجا نیست». همان طور که شهید بهشتی گفتند اینجا معبد است و اینجا چه آرامشی دارد.
آیت الله خزعلی برای تشویق ما می گفتند که اگر بدانم یک نفر اینجا تفسیر من را می گیرد من برای همان یک نفر می آیم، و اینقدر به تشکیلات و نیروها اهمیت می دادند. تقریباً 230 نوار بعد از فوتشان بود که دختر خانمشان تماس گرفتند و گفتند به ما بدهید تا تفاسیر را چاپ کنیم و نوارها را به شما برگردانیم.
پایان