محور کار سیاسی تمام نهادهای انقلابی در اصفهان حزب جمهوری اسلامی بود
کار حزبی موفق یک کار تمام وقت است نه پاره وقت
گفتگو با مهندس رسول حامدیان، مسئول تشکیلات حزب جمهوری اسلامی اصفهان سالهای...
مکان: خیابان ابن سینا، دفتر جامعه اسلامی مهندسین
زمان: 15 فروردین ماه 1397
جلسه با حضور آقای فیروزبخت، مسئول سابق شهرستان های حزب اصفهان
سوال: آقای حامدیان شما مسئول تشکیلات بودید و همزمان مسئول شاخه مهندسین هم بودید؟
جواب: البته من مدتی مسئول آموزش بودم و بعد مسئول تشکیلات شدم. همزمان در حوزه مهندسین هم بودم. ما واحد مهندسین نداشتیم، شاخه هم نداشتیم، ولی حوزه داشتیم.
عضویت در حوزه ها یک کار موازی بود. در حوزه ها جلسات برای کارهای سیاسی و فرهنگی برگزار می شد.
سوال: غیر از حوزه مهندسین چه حوزه های دیگری بود؟ مثلاً حوزه فرهنگیان و...؟
جواب: حوزه ها که می گویم به این شکل بود که تعداد افرادش 15 نفر بود و بعد اگر این حوزه ها تعدد پیدا می کرد اسمش شاخه می شد. شاخه مهندسین، معلمین، بازار، خواهران، دانش آموزی، دانشجویی. این ها مادامی که یک حوزه بود، اسمش حوزه بود و بعد شاخه نام می گرفت.
سوال: حوزه ها جغرافیایی بود یا صنفی بود؟
جواب: صنفی بود. تشکیلات حزب ابتدا بر اساس تقسیم بندی صنفی بود؛ این اواخر یعنی یکی دو سال آخر بود که بنا شد شاخه ها تشکیل شود، بعد تهران به این جمع بندی رسید که حوزه ها را محلی و جغرافیایی کنیم که هر دو بُعد باشد؛ یعنی هم در مسائل صنفی فعال باشد و هم در مسائل تشکیلاتی محلی.
سوال: نحوه عضویت در حزب به چه شکل بود؛ مثلاً اگر یکی می خواست ثبت نام کند فرم ثبت نام داشتید؟ آیا برای عضو شدن افراد مصاحبه می گرفتید؟
جواب: اول انقلاب که حزب تشکیل شد همه فکر می کردند که اگر کسی بخواهد در نظام باشد باید در حزب ثبت نام کند. یادم است در این ایستگاه حاج محمدعلی (دفتر حزب) به همان صورت که در صف تخم مرغ و شیر می ایستادند، به همین صورت چندین صف کشیده بودند و با سختی به داخل می رفتند و فرم هایی بود که آن ها را پر می کردند.
در خاطرم هست که اواخر دو اتاق در حزب بود که این ها پر از مدرک بود، همه این ها را پوشه پوشه کرده بودیم و در این زونکن های بزرگ بود. اوایل تصور این بود که حتماً باید در حزب ثبت نام کرد و این اعتقادشان بود، چون اول انقلاب همه شور انقلابی داشتند، منتهی به نظر می رسد که از این ها استفاده نشده بود.
من آن اوایل در حزب مسئولیت نداشتم و بلافاصله بعد از شهادت شهید بهشتی در 7 تیر 60 به حزب آمدیم و مستقر شدیم. قبلاً رفت و آمد داشتیم اما در خاطرم نیست که برای عضوگیری چه کار می کردند، ولی آنچه که یادم است عمدتاً معرفی افراد بود؛ یعنی حزب بنا نداشت که به شکل کیلویی افراد را بیاورد، هم نمی آمدند و هم بنا بر این نبود، شرط نخبه پروری بود و افراد برجسته بیشتر معرفی می شدند. فرم هایی بود که من اگر کسی به ذهنم می رسید معرفی می کردم که این فرد به درد این کار می خورد.
سوال: خود فرد داوطلبانه می آمد یا دستش را می گرفتید و می آوردید؟
جواب: دستش را می گرفتند و می آوردند. ممکن است یک افرادی هم می آمدند و فرم پر می کردند اما این کافی نبود، باید معرفی می کردند و تحقیق می شد و به این راحتی کسی وارد جلسات نمی شد. یک کلاس های عمومی داشتیم که عمدتاً برای ارتقاء سطح فرهنگی، اعتقادی و سیاسی عموم گذاشته می شد و خودش یک مقدمه بود که افراد شناسایی شوند. اما اگر کسی می خواست بیاید وارد اصل تشکیلات شود باید آدم های معتبری معرفی اش می کردند.
سوال: از فرم های عضویت آن زمان نمونه ای موجود هست؟ حتی اگر یک نمونه فرم هم باشد این خیلی خوب است که بدانیم چگونه بوده است.
جواب: شما چند سالی دیر آمدید چون عملاً این ها به درد نمی خورد. من در منزل بگردم ببینم موجود هست، چون این ها خاصیتی هم نداشت دیگر.
سوال: وظیفه واحد تشکیلات چه بود؟ ما در بحث تشکیلات چندین فرآیند داریم؛ فرآیند شناسایی نیرو، جذب نیرو، تثبیت و ارتقای این نیرو. در دفتر حزب جمهوری اسلامی اصفهان این تقسیم بندی وجود داشت؟
جواب: واحد تشکیلات یک قسمت گزینش داشت که نمی دانم آن زمان هم نامش «گزینش» بود یا نه؛ به هر صورت شناسایی یا گزینش یا هرچه که بود ورودی را می آورد، شاید نامش «جذب» بود. این نیرو را می آورد و کار اصلی تشکیلات از این به بعد بود که در واقع پرورش نیروها بود.
بعد از مرحله شناسایی کار اصلی تشکیلات شروع می شد که این نیروها باید به طور دائم از لحاظ سیاسی به روزرسانی شوند و از نظر اعتقادی و اخلاقی روی آن ها کار شود و ارتقاء پیدا کنند و اعضای تشکیلاتی اعتقاداتشان افزایش پیدا کند و کارهای فکری و مطالعاتی انجام شود تا رشد کنند.
سوال: واحد سیاسی یا واحد آموزش رابطه شان با شما که واحد تشکیلات و به دنبال ارتقای نیروها بودید، چه بود؟
جواب: واحد تشکیلات یک ظرف بود، داخل این ظرف را باید واحدهای دیگر پر می کردند. واحد سیاسی باید محتوای سیاسی را می آورد، تحلیل یا جزواتی یا به صورت شفاهی بود. واحد آموزش باید متن های آموزشی اش را می داد و استادش را تأمین می کرد.
مثلاً در مقطعی ما به این جمع بندی رسیدیم که جزوه کافی نیست و حتماً باید در هر حوزه ای یک استاد باشد و سعی می شد حتی الامکان از روحانیت استفاده شود یا افرادی که به آن ها اطمینان هست و خود واحد تشکیلات اداره جلسات را به عهده داشت. ما در هر حوزه ای یک رابط داشتیم و مسئول حوزه و مسئول حزب گرداننده بودند و در خود آن حوزه مسئولیت هایی تعیین می شد، مثلاً مسئولیت های آموزش، سیاسی و...
سوال: این ها را تشکیلات می چید؟ مثلاً آقای محمد اژه ای که مسئول شاخه دانش آموزی بودند رابط هایش را خودش می چید یا شما کمک می کردید؟
جواب: استقلال داشتند، منتهی تشکیلات هم نظارت می کرد یا کمک می کرد؛ آنقدر اداری نبود که حالا حتماً بخواهد بیاید اینجا تایید شود. مثلاً شاخه دانش آموزی که خیلی فعال بود این ها عمدتاً مستقل بودند، البته نه اینکه کاملاً منفک باشند. ولی فرض کنید خودم که عضو شورای مهندسین بودم اختیارات تقریباً به ما تفویض شده بود چون امکان اینکه بخواهی بیایی و یک کار اداری بکنی نبود.
سوال: الان در ادارات یک واحد امور پرسنلی داریم؛ آیا تشکیلات حزب جموری اسلامی در حد امور پرسنلی بود یا فراتر از آن بود؟
جواب: نه، فراتر بود. پرسنل ادارات در حد کارهای اداری هست، اما واحد تشکیلات ما کل جریان را باید اشراف می داشت؛ روی شاخه ها و حوزه ها و هم بر روی افراد نظارت داشت. منتهی یک سری واحدهای محتوایی بودند مانند آموزش و سیاسی و امثالهم، اما بیشتر شاخه ها و حوزه ها هرکدام زیرمجموعه تشکیلات بودند؛ درواقع مسئول تشکیلات قائم مقام حزب هم بود و من اواخر قائم مقام حزب بودم. یعنی در واقع مسئول تشکیلات نفر دوم بود.
سوال: قائم مقام شرح وظیفه خاصی هم داشت؟
جواب: بله، اسمش روشن است دیگر، یعنی جانشین، یعنی هر کاری که دبیر می کرد، و اگر دبیر به نحوی غائب بود و امکان حضور نداشت در واقع قائم مقام همان وظایف را در همه زمینه ها انجام می داد.
سوال: ما یک مفهوم صف و ستاد در کار تشکیلاتی داریم. واحدهای ستاد درون خود سازمان هستند ولی واحدهای صف در مقدمه و روبروی جامعه اند؛ آیا این مفاهیم آن زمان در حزب جمهوری اسلامی وجود داشت؟
جواب: درواقع اگر بخواهیم این جوری نگاه کنیم واحدهای ستادی همان واحدهای پشتیبانی بودند، مثل واحد آموزش که پشتیبانی کننده و محتوایی بود و واحد تشکیلات و حوزه ها و شاخه هایش صف بودند.
سوال: تشکیلات در ادارات واحد ستادی است.
جواب: نه، این بحثی که در ادارات هست را نمی دانم به چه صورت است، اما حزب دو واحد عملیاتی داشت؛ که یکی واحد تشکیلات و یکی واحد شهرستان ها بود. در حقیقت این ها خط مقدم بودند.
سوال: به طور مثال شاخه دانش آموزی عملیاتی حساب می شود یا پشتیبانی است؟
حوزه ها و شاخه ها زیر نظر واحد تشکیلات بودند؛ البته دانش آموزی و آقای اژه ای مستقل بودند ولی باز بازوهای تشکیلات بودند.
سوال: واحد سیاسی چطور؟
جواب: می شود گفت سیاسی دو جنبه و دو وظیفه داشت؛ یکی جنبه پشتیبانی از اعضا که بحث محتوایی بود و یکی اینکه می خواست بیانیه بدهد. اگر بیانیه می داد در واقع صف می شد.
سوال: واحد مالی و واحد تبلیغات چطور؟
جواب: واحد مالی پشتیبانی بود. واحد تبلیغات بیشتر صف بود چون مراسم ها را مدیریت می کرد و بحث محتوایی نداشت اما بیشتر بحث اجرایی داشت.
سوال: یک سری مفاهیمی امروز داریم مثل مفهوم «میتینگ» یا «ائتلاف»؛ آن زمان هم این مفاهیم بود؟ آیا چیزی به نام ائتلاف در حزب جمهوری اسلامی معنی داشت؟
جواب: در انتخابات مفهوم ائتلاف مطرح می شود و یک مفهوم دائمی نیست؛ هدف مشخص و در زمان خود تمام می شود.
بله، عمدتاً بزرگترین مؤتلف الیه برای حزب همان جامعه روحانیت بود و یک پیوند عمیق مخصوصاً در تهران و در شهرستان ها بین حزب و جامعه روحانیت بود. در ابتدای انقلاب هم که حضور در سپاه منعی نداشت با سپاه بود.
سوال: حزب ائتلاف با سپاه هم داشت؟
جواب: سپاه تا زمانی که امام منع نکرده بودند ائتلافی بود؛ مثلاً در اصفهان کل نهادهای انقلابی شاید در یک جلسه ای بودند که در آن جلسه حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب بودند، و این دو تا سازمان های سیاسی آن جلسه بودند.
سپاه بود، جهاد بود، بنیاد شهید بود، روحانیت بود و تمام نهادهایی که به نحوی با امام مرتبط می شدند و زاده انقلاب بودند در این جریان جمع بودند و تا زمانی که امام منع نکرده بودند این ها همه شان با هم کار سیاسی می کردند. البته محورش حزب جمهوری بود.
سازمان مجاهدین انقلاب هم برای خودش مدعی بود که البته در ابتدا اختلافات چندانی نبود ولی کم کم این اختلافات شروع شد و این خودش داستان مفصلی دارد.
سوال: از حوزه مهندسین کمی بگویید. فعالیت شاخص یا جلسات هفتگی داشت؟
جواب: تمام حوزه ها جلسه هفتگی داشتند. طبق آئین نامه ای که بود، حوزه ها بین 7 تا 15 نفر بودند و یک حدی برای به رسمیت رسیدن داشت. معمولاً هر حوزه ای به همین شکل بود و مهندسی و غیرمهندسی نداشت.
در ابتدای جلسه قرآن تلاوت می شد، بعد از قرآن یک بحث اعتقادی بود که این بحث اعتقادی به دو نحو بود؛ گاهی یک کتاب مثل کتب شهید مطهری مشخص می شد و اعضا مطالعه می کردند و بعد به جلسه می آمدند و آنجا با محوریت ارائه یک نفر بحث می کردند. بعد اشکالات اگر بود روی هم جمع می شد و بعد از مدتی یک نفر را دعوت می کردیم و می آمد پاسخ می داد.
فیروزبخت: بله، حوزه مهندسین جدا بود، حوزه معلمین بود، حوزه بازار داشتیم و همین طور حوزه دانش آموزی، حوزه دانشجویی داشتیم و حوزه خواهران و بعد برای اینکه این حوزه ها با هم ارتباط داشته باشند هر حوزه یک رابط داشت. در واقع این رابط ها هر هفته به عنوان جلسه رابطین دور هم جمع می شدند.
سوال: چند شنبه ها رابطین دور هم جمع می شدند؟
فیروزبخت: اصولاً شنبه ها برای جلسات رابطین بود و در طول هفته خروجی جلسات رابطین برای جلسات حوزه ها خیلی مفید بود.
سوال: در جلسات رابطین چه چیزی گفته می شد؟
فیروزبخت: بحث اخبار سیاسی و غیره بود. جلسه رابطین جلسه ای بود که مشابه یک حوزه عمل می کرد و یک آقای روحانی مانند آقای فقیهی می آمدند و نهج البلاغه می گفتند یا آقای فولادگر خدا حفظشان کند که الان بیمار هستند، ایشان می آمدند و نهج البلاغه به ما می گفتند. یا آقای بهشتی نژاد می آمدند و خیلی های دیگر مثل خود آقای مهدی اژه ای بودند و یک مدتی حاج آقا مرتضی هاشمی می آمدند که الآن هم در مسجد سلمان نماز می خوانند.
حتی خود آیت الله سید اسماعیل هاشمی در جلسات می آمدند و معراج السعاده را برای ما می گفتند.
سوال: اینطوری شما عملاً خیلی درگیر بودید، جلسه شورای مرکزی حزب، جلسه تهران را داشتید، جلسه شهرستان ها را داشتید، جلسه شاخه را داشتید، جلسه رابطین را داشتید؛ این طوری در طول هفته درگیر هستید؟
فیروزبخت: بله، مثلاً جلسه رابطین حزب را بودیم و بعد جلسه شهرستان ها را داشتم که خودم مسئول شهرستان ها بودم، بعد جلسه حوزه مهندسین را داشتیم که عضو حوزه مهندسین هم بودم، بعد هم جلسه دیگری اضافه شد که با ابلاغ تهران جلسه حوزه های محلی هم تشکیل شد. این ها موازی با هم انجام گرفت.
سوال: پس شما تمام وقت درگیر می شدید، شما آن زمان شغل خاصی داشتید؟
فیروزبخت: بله، من عضو شورای جهاد بودم. بعد از مدتی که با آقای شیخ عبدالله نوری و آقای شیخ عباسعلی روحانی آشنا شدم دیگر نشد که عضو جهاد باشم و در حقیقت از جهاد بیرون آمدم و در حزب مستقر شدم. فکر می کنم وقتی من به طور تمام وقت در حزب آمدم سال 61 بود.
شبانه روزی آنجا بودم و اصلاً ساعت معنی نداشت.
سوال: چند نفر تمام وقت بودند؟
حامدیان: یک سری عناصر اصلی تشکیلات بودند مثل دبیر، قائم مقام، مسئول تشکیلات، آموزش، مسئول شهرستان ها؛ مثلاً در شهرستان ها غیر از آقای فیروزبخت آقایان مراتب، حقیقی و نادرالاصلی هم بودند یعنی قسمت شهرستان 2-3 نفر بودند.
یا در قسمت تشکیلات به غیر از من دو سه نفر دیگر هم بودند، حاج آقای رفیعیان، آقای میردامادی و آقای امیری هم بودند. یک مدت 5 -4 نفر در تشکیلات بودند و کادر داشت، یعنی مسئول مالی بود، مسئول تبلیغات بود، مسئول سیاسی بود، و غیر از عناصر اصلی یک سری عناصر درجه دوم مثل نگهبان و تلفنچی هم در حزب مستقر بودند و این ها زندگیشان بود.
سوال: پس شما معتقدید که کار حزبی موفق یک کار تمام وقت است؛ بله؟
جواب: ایده آلی بود آن زمان.
سوال: فرض کنید الان یک نفر می خواهد کار تشکیلاتی بکند، با این اشتغالات امروز آیا کار تشکیلاتی باید به عنوان یک کار حرفه ای به آن نگاه شود؟ که فرد حتی حقوق بگیرد؟
جواب: اگر بخواهد یک کار تشکیلاتی درست و حسابی بکند مثل آن کاری که حزب می کرد هیچ راهی به غیر از اینکه طرف به قولی ممحض باشد در این کار وجود ندارد و اینکه بخواهد نوک بزند نمی شود.
حالا ممکن است از اینجا حقوق نگیرد و از جای دیگری تامین شود ولی اگر کسی بخواهد کار تشکیلاتی درست و حسابی بکند باید ممحض باشد.
سوال: جامعه اسلامی مهندسین چطوری است؟
جواب: اگر ما اینجا دو سه تا کادر داشتیم که می آمد اینجا می ایستاد و مستقر می شد اصلاً یک چیز دیگری از آب در می آمد.
سوال: جامعه اسلامی مهندسین یکی از احزاب فعال شهر اصفهان است و شما خودتان با اینکه دبیر جامعه مهندسین اصفهانید ولی اشتغالاتتان خیلی زیاد است؛ این خوب است یا بد؟
جواب: برای تشکیلات و حزب بد است و برای خود فرد که تاثیرگذاری بیشتری در جاهای مختلف داشته باشد بد نیست. ولی اینگونه تشکیلات نمی تواند زورآزمایی کند.
الان مثلاً مهندس محمدرضا باهنر که دیگر اشتغال رسمی ندارند عمدتاً به تهران که می روم همه اش آنجا مستقرند؛ همه جلساتش را آنجا می گذارد. یکی از دوستان می گفت صبح که می آیند تا شب آنجا هستند و خب خیلی تاثیراتش متفاوت است با وقتی که فقط یک سری بزند و برود.
سوال: کمی از حزب جمهوری جلوتر برویم. حزب که به قول معروف فتیله اش پایین کشیده شد، چه شد که حوزه مهندسی به طور خاص یک حزب مستقل تشکیل داد؟ چرا بقیه عناصر حزب جمهوری اسلامی این کار را نکردند؟
جواب: فقط ما نبودیم. این را بگویم که اگر چیزی از تشکیلات در جامعه باقی مانده این ها از تاثیر نفس شهید بهشتی در حزب جمهوری اسلامی بود و هیچ چیز دیگری نبود. همین جامعه زینبی که الان هست از شاخه خواهران حزب بود وگرنه اصلاً امکان ندارد که بتوانید چنین چیزی درست کنید. در واقع جامعه مهندسین بقیة السّیر حزب جمهوری است، جامعه اسلامی فرهنگیان نیز بقیة السیر حزب است که حاج آقا براتی مسئول آن است. تشکل های جبهه پیروان خط امام و رهبری عمدتاً بقیه حزب جمهوری هستند.
سوال: اما اینها شاید به قوت جامعه اسلامی مهندسین نباشند.
جواب: علت اینکه جامعه مهندسین به این صورت شکل گرفت به نظرم به دلیل روحیاتی است که در خود مهندسین هست. وقتی من دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بودم، شما دانشگاه تهران که می آمدید دانشکده فنی حرف اول را در سیاست می زد نه دانشکده علوم پزشکی و نه دانشکده حقوق یا ادبیات، همه دور اینجا بودند و همیشه بچه های فنی بودند که حرف اول و آخر را می زدند.
کلاً روحیاتی که در بچه های فنی هست به دلیل اینکه معمولاً بچه های نخبه ای هستند و بهترین استعدادها به دانشکده فنی یا دانشگاه شریف می رفتند و بچه های مبارز در همه رده ها از اینجا بودند.
سوال: حتی در ضد انقلاب؟
جواب: بله، چریک های فدایی، مجاهدین خلق و بچه های دیگر هم سرانشان از اینجا بودند. البته استثناهایی بود ولی 80-90 درصد اینطوری بود. این ها بچه های با استعداد و دقیق بودند. یکی از ویژگی های فنی مهندسی همین است که طرف فرد دقیقی است و روحیاتی دارد که با نظم تشکیلات جور در می آید. تصور این است که علوم انسانی باید به تشکیلات نزدیک تر باشد ولی اصلاً اینطوری نیست.
این روحیه که در دانشجوهای فنی مهندسی بود عیناً در مبارزات بود و به حزب هم منتقل شد و شاخه مهندسین بیشترین تاثیرات را در نظام داشت. از بچه هایی که مهندس بودند، آقای اسفندیاری و من و آقای فیروزبخت خیلی و از بچه های حزب مهندس بودند. این ها خودش یک بحث مفصل جامعه شناسی است.
فیروزبخت: شهید معتمدی و آقای شریف خانی هم مهندس بودند.
سوال: این ها باید باز شود؛ از یک طرف بحثی داریم در کار فرهنگی که مهندسین یا نیروهای فنی آن دید علوم انسانی را ندارند، یعنی علوم انسانی پیچیدگی هایی دارد درحالی که مهندسی یک کار عملیاتی و فنی است و این پیچیدگی ها را نمی تواند لحاظ کند. می گویند فرهنگ کشور ما چندین سال دست مهندسین بوده و ضربه خورده است.
جواب: البته بحث مهندسی نقاط قوت و ضعف دارد، چون من خودم هم مهندسی و هم علوم انسانی و دروس حوزوی خوانده ام.
سوال: حتی بحث تکنوکراسی از اینجا پیش می آید که مقام معظم رهبری هم مخالفت کردند. می گویند سیطره تکنوکرات ها بر فرهنگ، یعنی وقتی تکنوکراسی بر فرهنگ غلبه کرد، فرهنگ ضربه می خورد.
جواب: ببینید این بحث خیلی مفصل و زمان بری است. مهندسین به دلیل آن استعدادی که دارند و دقتی که در علوم فنی مهندسی و ریاضی هست، در واقع با همین دلیل و دقت در مباحث سیاسی اجتماعی و فرهنگی احساس مسئولیت می کنند و حضور دارند، این بُعد مثبتش است. اما بُعد منفی اش این است که جوامع انسانی بسیار پیچیده است و مهندسی نیست. مهندسی یعنی فردی که اهل نظم و انسجام فکری است ولی یک مدیر نباید همان طور که با مواد جامد برخورد می کند با جامعه هم برخورد کند.
در برخورد با مواد جامد خیلی وقتها یک معادله می نویسید و تمام، اصطلاحاً مکانیکی است. اما انسان خیلی پیچیده است و مسائل انسانی را با بحث فنی و مهندسی نمی شود حل کرد. اما آن دقت هایی که عرض کردم بچه های مهندسی دارند می تواند خیلی کمک کند.
سوال: جامعه اسلامی مهندسین چه سالی تاسیس شد؟ آیا تحت تاثیر تهران تاسیس شد یا اصفهان برای خودش بود؟
جواب: بله، ما شاخه ای از تهران هستیم.
سوال: اگر تهران تاسیس نمی شد، شما هم نبودید؟
جواب: ما به عنوان شاخه مهندسین بعد از اینکه حزب تعطیل شد در واقع جلسات مداوم در خانه ها داشتیم. بعد از حزب از سال 64 شروع کردیم تا سال 70. جامعه مهندسین تهران در سال 67 تشکیل شده بود.
اولین جایی که شعبه جامعه مهندسین تشکیل شد اصفهان بود چون کاملاً در این زمینه آمادگی و پتانسیل داشت. تاسیس جامعه مهندسین درواقع پیوند خورد به بچه هایی که شاخه مهندسین حزب بودند.
سوال: مثلاً آقای باهنر و دیگران هم عضو حزب جمهوری بودند؟
جواب: بله، آقای دکتر حسن غفوری فرد موسس بود و دبیرکل ایشان بود و آقای مهندس باهنر عضو شورای مرکزی حزب بود. آقای مرتضی نبوی هم عضو هیئت موسس بودند به علاوه یکی دو نفر دیگر که همه بچه های حزب بودند و این پیوند را از قبل داشتیم. منتهی این پیوند تشکیلاتی نبود و ما درواقع این مجموعه را به تهران پیوند زدیم.
سوال: تهران خبرتان کرد که بیایید یا شما به تهران مراجعه کردید؟
جواب: زمانی جلساتی در تهران با محوریت جامعه روحانیت بود که از استان ها می رفتند و خیلی وقت ها من هم به عنوان جلسات تشکلات همسو با جامعه روحانیت می رفتم. از اصفهان آقای پرورش بود و کنارشان هم ما بودیم که آنجا پیوندها برقرار می شد و خیلی از مسائل سیاسی و انتخاباتی آنجا دنبال و منتقل می شد.
ما متوجه شدیم که در واقع چیزی به اسم جامعه اسلامی مهندسین تشکیل شده است. یک خاطره ای هم با آقای فیروزبخت دارم که یادم است با هم در تهران بودیم ولی خاطرم نیست چه جلسه ای بود. با اتوبوس داشتیم برمی گشتیم و کنار هم نشسته بودیم، گفتیم که چطور است ما هم یک جامعه اسلامی مهندسین در اصفهان تشکیل دهیم!
سوال: ما ژورنالیست ها این ها را تیتر می کنیم که: جامعه اسلامی مهندسین از اتوبوس پایه گذاری شد!!
جواب: (با خنده) من خودم هم ژورنالیست هستم. بله، به اصفهان آمدیم و هیات موسسش من بودم، آقای فیروزبخت، آقای دکتر سقائیان، آقای مهندس فولادگر و چند نفر دیگر از دوستان که آن را در سال 70 تشکیل دادیم.
سوال: جامعه اسلامی فرهنگیان و جامعه زینب هم کشوری است. ولی مثلا تشکل رویش نیروهای انقلاب کاملا هویتش اصفهانی است. چه تفاوتی بین یک حزب کشوری و استانی است؟
جواب: غیر از رویش، کانون اندیشه و تمدن هم هست. این ها تازه تشکیل شده اند و ریشه های قدیمی ندارند. البته این ها هم عمدتاً بچه های حزب اند مثل آقای قاسمزاده که رابط دانش آموزی حزب بود یا آقای زمانی که مسئول سیاسی بودند یا حاج آقا محمد اژه ای، این ها هم ریشه های حزب را دارند. بچه های رویش هم در واقع ریشه آن ها بچه های جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی است.
سوال: چه کسی شما را به حزب جمهوری اصفهان دعوت کرد؟ نحوه ورودتان به شورای حزب اصفهان چگونه بود؟
جواب: به عنوان مسئول تشکیلات آقای مهدی اژه ای و آقای شهیدی که برادر خانم آقای اسفندیاری بودند من را دعوت کردند.
در یک مقطعی بعد از شهادت شهید بهشتی من در ذوب آهن کارشناس بودم. احساس شد یک خلائی هست. اوایل در حزب مهندس شریف خانی و آقای شهیدی رفتند و خود آقای پرورش هم عمدتا اصفهان نبودند. متوجه شدند که تعداد کم است و عده ای را به عنوان شورای حزب دعوت کردند. ما قبلش عضو حزب و در حوزه مهندسی بودیم، همه کاری هم می کردیم ولی در شورای حزب نبودیم.
سوال: با آقای پرورش از چه زمانی آشنایی و رفاقت داشتید؟
جواب: من قبل از انقلاب حاج آقا را می شناختم ولی چون تهران دانشجو بودم، در زمان انقلاب که به اصفهان آمدم و بعد از انقلاب که به حزب آمدم، با حاج آقا بیشتر مرتبط شدم و بیشتر در جلسات حزب بود که با حاج آقا بودم و ارتباطمان عمیق تر شد.
سوال: حوزه مهندسین حزب همه اعضایش مهندس بودند، یا دانشجوی مهندسی هم بودند؟
جواب: همگی مهندس و فارغ التحصیل مهندسی بودند. از لحاظ سنی بالاتر از شاخه دانشجویان بودند، حداقل 22-23 سال به بالا داشتند. جلسات دانشجویان جدا بود.
پایان