بسم الله الرحمن الرحیم
حزب جمهوری اسلامی مبدع جزوات آموزشی بود
برخی دانش آموزان حزب 10 سال از سن خودشان جلوتر بودند
گفتگو با آقای مهدی جویافر از اعضای دانش آموزی حزب جمهوری اصفهان در سالهای...
مکان گفتگو: اصفهان- خیابان ملک
زمان: 1 اسفند 1396
سوال: زمانی که شما کانون اندیشه و تمدن اسلامی را به همراه دیگران راه اندازی کردید، من هم شاخه دانشجویی در گروه دکتر عدنان زادهوش بودم. یک سری جزوه آموزشی چاپ می کردید که من همان موقع فهمیدم اینها جزوات سابق حزب جمهوری اسلامی است، که درحقیقت بازنشر و توزیع کرده بودید. به نظر می رسد ما هنوز هم پای سفره حزب جمهوری اسلامی نشسته ایم. البته آن چاپ جزوات شما ادامه پیدا نکرد.
کمی از این رویکرد آموزشی حزب جمهوری اسلامی بگویید. به نظر می رسد این رویکرد آموزشی محور را حزب جمهوری اسلامی داشت اما در احزاب دیگر به این شکل ندیده ایم.
جواب: واقعیتش همین است که فرمودید، پشت کار چیزی غیر از این نیست. صادقانه کسانی که کانون اندیشه را تاسیس و راه اندازی کردند هدفشان یک الگوی درست و صحیح از کار تشکیلاتی بود، شاید در سابقه تاریخی جمهوری اسلامی قوی ترین، بزرگترین و به اصطلاح بهترین الگویی که میتوانیم معرفی کنیم همان حزب جمهوری اسلامی است. یک تشکیلات خدامحور و تکلیف مداری که بتواند کار تشکیلاتی را آموزش بدهد.
در کانون اندیشه همین بحث مطرح بود که با همین هدف جلو بیاییم. الان به نظر می رسد اکثر تشکل ها قدرت محور هستند؛ یعنی دنبال این هستند که مثلاً اهرم های قدرت را، پله های قدرت را، کرسی های قدرت را کسب کنند. آن زمان در حد اطلاعی که راجع به حزب جمهوری اسلامی داشتیم، هدفش این نبود. ایده پردازهایی که برای برنامه ریزی کانون آمدند به دنبال آموزش مفهوم واقعی کار تشکیلاتی بر اساس یک سری ارتباطات سالم و منطقی بودند، در مرامنامه کانون هم سه هدف برای مجموعه کانون ترسیم شده که یکی همین بحث آموزش نیروهای مومن و متدین است.
محتوای آموزشی حزب جمهوری اسلامی قدیمی نمی شود
بله در شروع کار هم یک سری جزوات قدیم حزب جمهوری بود که ما فکر می کنیم هیچ تفاوتی نکرده است. مطلب درست که هیچ وقت تغییر نمی کند. قرآن 1400 سال پیش نازل شده و الان هم نو و جدید است، قدیمی نمی شود. کارهای اساسی آموزشی و زیربنایی تشکیلاتی همان است، چه حالا و چه چهل سال پیش که حزب جمهوری اسلامی تاسیس شده یکی است.
مطالب زیربنایی که آن موقع مطرح بود حالا هم مطرح است.
سوال: از آن دوران قدیم بگویید؛ در شاخه دانش آموزی حزب جمهوری اسلامی چه آموزش هایی داده می شد؟
جواب: تا آنجایی که من در ذهنم هست اصطلاحاً به آن جلسات «حوزه» می گفتند. حوزه های تشکیلاتی حزب جمهوری اسلامی هم در دانش آموزی بود و هم در رده بزرگسالان در صنوف مختلف وجود داشت.
در دانش آموزی چند محور در جلسات مطرح می شد؛ یکی از بحث ها اعتقادی و دینی بود. مثلاً یکی از آن ها قرآن بود. جزواتی بود با نام «کلیدهای فهم قرآن» که در جلسات دانش آموزی پخش می شد. اینها جزوات خیلی کوچکی بود که مباحث قرآنی در آن صحبت می شد. در بحث های اعتقادی معمولاً کتاب های شهید مطهری هم کار می شد.
یک بخش هم آموزش های سیاسی یا به عبارتی ارتقاء اطلاعات سیاسی بود که خود آموزش های سیاسی دو قسم می شد؛ یک بخش جزوات و کتابهایی بود که خود حزب چاپ می کرد و زیربنایی کار می شد و در آن مباحث سیاسی و اصول تحلیل سیاسی کار می شد. بخش دوم سیاسی، تبادل اخبار در جلسات بود.
تقریباً این سه بخش کلی: قرآن، مباحث اعتقادی و موارد سیاسی بحث هایی بودند که در همه جلسات ما نمود داشت و با یک سیر جلو می رفت.
سوال: جلسات دانش آموزی سخنرانی محور بود یا گروه محور؟
جواب: حوزه های تشکیلاتی در حدود هشت تا پانزده نفره تشکیل می شد که این افراد دور هم می نشستند صحبت می کردند، مطالب آموزشی و جزواتی که پخش می شد همه موظف بودند بخوانند و کسی سخنرانی نمی کرد.
سوال: یعنی از قبل جزوات را داده بودند تا بخوانند؟
جواب: بله، جزوات را خوانده بودند. مطالب تعیین می شد تا برای جلسات بعدی بخوانند. البته در هر حوزه ای یک رابط بود. مسئول حوزه، رابط آن گروه و رابط تشکیلات آن گروه بود. اما نه اینکه آن فرد سخنرانی کند، بلکه جلسه را اداره می کرد و مطالب را خود دوستان می گفتند.
منتهی یک سری مسائل سیاسی مثل انتقال اخبار بود. آن موقع واقعیتش اخبار به این شکل که الان در دسترس عموم و در شبکه های اجتماعی هست و همه یک منبع خبر را در جیبشان دارند، به این شکل نبود. اخبار یک بخشش از طریق صداوسیما بود ولی اخبار ناب از طریق تشکیلات به دست ما می رسید. اخبار پشت پرده در صداوسیما نمی آمد.
خود تشکیلات برگه خبر داشت. این طور بگویم که با یک برگه ای، اخبار از طریق حزب در اختیار مسئول این حوزه ها (رابطین حوزه ها) قرار می گرفت. رابطین حوزه ها می آمدند و این اخبار را در جلسات تشکیلاتی می گفتند و مطرح می شد.
سوال: رابط خود شما چه کسی بود؟ اسم بعضی از افراد را بگویید.
جواب: رابطین حوزه های دیگر را نمی دانم، ولی رابطین تشکیلاتی که در شاخه دانش آموزی بودند یکی خود حاج آقا محمد اژه ای بود. مدتی آقای علی قاسم زاده بودند ولی بعد که بحث تفکیک سپاه و حزب مطرح شد دیگر نیامدند و همزمان با شهید علی مطیع ایشان رابط بودند. شهید مهران حریرچیان هم از رابطین حوزه بودند. تا جایی که در ذهنم می آید علیرضا صادقی که در آموزش پرورش هستند، ایشان هم رابط حوزه بودند. آقای احمد حقیقی هم رابط بودند که مدتی در دانشگاه و مدتی فرماندار خمینی شهر شدند و الان فکر کنم بازنشسته شده اند. آقای حقیقی بعد از حاج آقا محمد اژهای مسئول شاخه دانش آموزی بودند.
این تیپ افراد بودند، البته باز هم بودند ولی از ذهنم خارج است. مثلاً در رده بزرگسالان آقای احمد کاویانی رابط بودند که شغل آزاد داشتند. آقای مهندس حامدیان هم رابط بودند.
سوال: آقای قاسم زاده فکر نکنم آن موقع خیلی تفاوت سنی با شما داشته اند؟
جواب: ایشان پنج سال از من بزرگتر هستند و پنج سال آن موقع اختلاف زیادی بود. یعنی اگر فرض شود که من اول دبیرستان بودم ایشان یک سال هم از دیپلم شان گذشته بود و خیلی تفاوت داشت. آن زمان خود آقای حریرچیان دو سال از من بزرگتر بودند ولی رابط حوزه مان بودند.
سوال: شهید مطیع آن زمان چند سالشان بود؟
جواب: ایشان هم همین حدود، مثلاً سال آخر دبیرستان بود. آقای حریرچیان هم سال چهارم دبیرستان بود. شهید مطیع و شهید حریرچیان از من دو سال بزرگتر بودند و رابط حوزه بودند.
سوال: این افراد می توانستند جمع را اداره کنند؟
جواب: بله، خیلی عالی بودند. این دو بزرگوار واقعاً از دید من جزء نوابغ دوران بودند. تقریباً مشابه این دو نفر در این سن و سال نداشتیم.
باورتان نمی شود شهید مطیع سوم دبیرستان یعنی سن شانزده هفده سالگی، آخرین اطلاعات و اتفاقات سیاسی کشور را شب به شب با تحلیل قوی سیاسی می نوشت و فردا صبح پشت بلندگو در دبیرستان هراتی تحلیل هایش را میخواند. آنقدر این شهید در بحث های سیاسی و فهم و درک سیاسی قوی بود. ده پانزده سال از سن خودشان نسبت به افراد مشابه بالاتر بودند.
البته این ها در واقع رابطین حوزه های ما بودند که از دبیرستان هراتی بودیم. سیاست تشکیلاتی خود حزب جمهوری این بود که در مدارس دیگر هم نفرات خوبی که جذب کرده بودند و توانایی رابط شدن را داشتند برای بچه های همان مدرسه میگذاشتند.
مثلاً دبیرستان صائب آقای حمید نادرالاصلی رابط بودند. یا در هنرستان ابوذر در ذهنم هست آقای سید جواد مغیث رابط بودند که الان تهران در شورای نگهبان هستند.
یا در دبیرستان مفتح فکر کنم آقای علی کریمی رابط بود که الآن در آموزش و پرورش هستند.
دبیرستان نیل فروش زاده را هم یادم نیست چه کسی رابط بود.
دبیرستان های خوب آن موقع همه حوزه دانش آموزی داشتند.
سوال: آقای قاسم زاده، مطیع، حریرچیان، صادقی، حقیقی این ها در مدارس مختلف پخش بودند؟
جواب: آقای حریرچیان و مطیع و قاسم زاده این سه نفر در مدرسه هراتی بودند. مدرسه هراتی وضعیتش یک مقدار بهتر بود. فکر کنم از این افراد برای مدارس دیگر هم استفاده می شد. ولی چند نفر که در ذهنم بود علاوه بر بچه های هراتی را گفتم.
سوال: جمعیت شاخه دانش آموزی این طوری قابل توجه می شود؛ به نظرتان چند نفر بودند؟
جواب: مسئول شاخه دانش آموزی آن موقع یک مدت حاج آقا محمد اژه ای و مدتی هم آقای احمد حقیقی بودند. شاید اگر با آن ها مصاحبه کنید ذهنشان یاری کند و بهتر بتوانند به شما اطلاعات بدهند.
سوال: دورانی که شما بودید ساختار تشکیلاتی حزب استان اصفهان چگونه بود؟
جواب: دبیر اصفهان آن موقع حجت الاسلام مهدی اژه ای برادر آقای محمد اژه ای بودند. مدتی ایشان و بعد آقای مهندس اسفندیاری بودند.
اصفهان یک شورای مرکزی داشت و زیرمجموعه شورای مرکزی حوزه های حزب بود. تعدادی از حوزه ها صنفی بود مثل دانش آموزی، ولی همه حوزه ها تا آنجا که در ذهنم است صنفی نبود، بر اساس شناخت و دوستی دور هم جمعشان کرده بودند.
حوزه های منطقه ای طرح موفقی نبود
اواخر حزب ازلحاظ تشکیلاتی آمدند و آن حوزه های صنفی را عوض کردند و حوزهها به صورت منطقه ای شد. یعنی به لحاظ جغرافیایی تقسیم کردند و هر کسی در آن منطقه بود دور هم جمع کردند. دیگر در آن حوزه ممکن بود یک دانشجو، یک معلم، یک کاسب کنار هم باشند. ولی آن هم طرح موفقی نبود، یعنی جلسات خیلی منظم و خوب تشکیل نمی شد.
در این دوره جدید که منطقه ای شد رابط حوزه ما آقای مهندس جواهری شدند. ایشان در آن مقطع عضو آموزش پرورش بودند و تدریس می کردند، اما این اواخر در بخش عمران دانشگاه اصفهان بودند و الان فکر کنم بازنشسته شدند.
سوال: بدنه اجتماعی حزب همین بود و همینجا دیگر متوقف می شود؟
سوال: یک سری بحث های خود شورای مرکزی است که تقسیم مسئولیت داشته اند و باید از خودشان سوال شود. در هر تشکیلاتی یک حوزه میدانی و یک سری بخش های ستادی هست. میدانی آن شاخه ها و حوزه ها و این ها بوده و ستادی اش هم شورای مرکزی است. مثلاً مسئول تشکیلات، مسئول سیاسی، مسئول تبلیغات، مسئول آموزش و مسئول مالی داشتند.
سوال: دفتر حزب کجا بود؟
جواب: دفتر حزب در خیابان چهارباغ پایین بود. تقریباً اواسط چهارباغ از کوچه مسجد سرخی که سی متر جلو می رویم، یک در بزرگ که گمان می کنم هنوز هم هست. سه طبقه ساختمان بود که کامل دست حزب بود و الآن کاربری خاصی ندارد ظاهرا.
سوال: آرشیو جزوات شما را که نگاه می کردم، غیر از جزوات حزب، برخی هم مثلاً جزوات چاپ سپاه پاسداران یا سازمان مجاهدین انقلاب یا در سالهای بعد بولتن های حزب موتلفه و انصار حزب الله بود. این ایده چاپ جزوه از کجا بود؟ غیر از حزب جمهوری اسلامی چه کسان دیگری جزوه چاپ می کردند؟
جواب: فکر می کنم که مبدع این سبک و این بحث ها با این وسعت خود حزب جمهوری اسلامی بود. آن موقع چیزی به نام خبرنامه در حزب بود که به صورت هفتگی چاپ می شد. اگر بعداً هم مثلا سپاه چاپ می کرد این الگوبرداری های بعدی از حزب بود که انجام می شد.
تنها جایی که دوباره دیدم مشابه این را داشت موتلفه بود. موتلفه قبل از انقلاب تشکیل شده بود و این سبک چیزها را داشت. بعداً که حزب جمهوری اسلامی منحل شد و تشکل های دیگر شکل گرفت همین کارها را انجام می دادند.
می توانم بگویم هشتاد درصد احزابی که ذیل جمهوری اسلامی شکل گرفت به نوعی سرمنشاء از حزب جمهوری اسلامی داشت. جامعه اسلامی فرهنگیان، جامعه اسلامی مهندسین، جامعه زینب و غیره اکثرشان وقتی نگاه می کنید از بچه های سابق حزب در آن هستند. خود کانون اندیشه و تمدن هم همینطور است.
سوال: آن زمان مجاهدین خلق را داریم که خیلی بر این قضیه سیر مطالعاتی اعضایشان سرمایه گذاری می کردند و جزوه چاپ می کردند. در اصفهان هم جزوات مجاهدین خلق می آمد؟
بله، فکر می کنم اگر هم چیزی بود به صورت متمرکز در تهران منتشر می شد و اینجا توزیع می کردند. محتوایش هم انتقادی و هم سیاسی بود. اینها تفسیرهای خاصی از قرآن داشتند.
مجاهدین خلق قبل از انقلاب که تشکیل شدند ابتدا جمعی از افراد مومن و متدین بودند. بعدا مجاهدین سه دسته شدند؛ یک قسمت بخش های نظامی شد و بیشتر به این شکل درآمدند و منحرف شدند و تفسیر به رأی هایی داشتند با سبک و سیاقی که می دانید. یک بخش هم اصطلاحاً بعداً به نام مجاهدین انقلاب اسلامی بودند که در بحث های نظامی و انتقادی معتدل تر بودند که شاخص شان هم مثل تیپ بهزاد نبوی بود.
یک بخش هم سری بودند که اسم هایی قبلش داشتند اما من در ذهنم نیست ولی بعداً تشکل های دیگری را که بیشتر با انقلاب همراه بودند مثل جمعیت ایثارگران مثلاً تیپ آقای فدایی و امثالهم تشکیل دادند که الان در واقع معتقد به نظام هستند. همه این ها قبل از انقلاب با عنوان مبارزه با رژیم طاغوت تشکیل شده بودند و به نوعی با هم ارتباط داشتند اما بعد جدا شده و طیف های مختلف شدند.
تشکیلات برای مجاهدین خلق بُت شده بود
مجاهدین خلق هم کار تشکیلاتی و مخفی کاری شان خیلی قوی بود، ولی مسئله این بود که تشکیلات برایشان بت شده بود و خود تشکیلات هدف شده بود. اما در حزب جمهوری اسلامی این طوری نبود. آنجا شما سخنرانی شهید بهشتی را شنیدید که: «اگر کار ما در این تشکیلات برای خدا باشد در زندگی ما اثر می گذارد» و جملاتی از این قبیل. یعنی تشکیلات یک وسیله بود نه هدف.
سوال: دوباره به شاخه دانش آموزی برویم. غیر از جلسات آموزشی که دور هم جمع می شدید آیا کار اجرایی هم می کردید؟ مثلاً بیانیه بچسبانید، نشریه چاپ کنید؟ یا فقط آگاه سازی بود؟
جواب: بله بود، شاخه دانش آموزی هم شورایی داشتند که کارهای اجرایی و میدانی تقسیم بندی و انجام می شد. آموزش، تبلیغات، جذب، تشکیلات، چیزهایی بود که تقریباً در همه شاخه های حزب هم بود.
سوال: این شورا منطقه ای بود یا مدرسه ای بود؟
جواب: نه، برای کل دانش آموزی اصفهان یک شورای شاخه وجود داشت.
سوال: این الگو از تهران آمده بود یا ابتکار اصفهان بود؟
جواب: در کل کشور اینجور تعریف شده بود. خود شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در کل کشور سی نفر بودند. امثال حاج آقا پرورش حالا عضو اصفهانی آن بود. در رأس شان که شهید بهشتی و شهید باهنر و خود آقا بودند. باز مثلا در شورای مرکزی آقای عسگراولادی، آقای بادامچیان، آقای هاشمی رفسنجانی و آقای میرحسین موسوی بودند. بعد از انفجار 7 تیر هم افراد جدیدی اضافه شدند.
سوال: چه اشخاص دیگری از اصفهان در شورای مرکزی بود؟
جواب: الان ذهنم یاری نمی کند، چون ما در سن پانزده سالگی تا حدود سن هفده سالگی در حزب بودیم و بعد هم حزب منحل شد.
سوال: وقتی حزب منحل شد شما خاطره اش را یادتان می آید؟ چگونه اعلام کردند و از کجا شنیدید؟
جواب: یک فرآیند تقریباً چند ماهه ای بود که بیشتر از طریق دوستان شنیدیم. اوایلش بحث بود که امام با چنین چیزی مخالف است. تقریباً از اینجا شروع شد که نیروهای نظامی در تشکل های سیاسی نباید عضو باشند. اینکه اتفاق افتاد تقریباً خیلی از بچههای سپاه خارج شدند. آن موقع بسیج نبود تا بگوییم بسیج یک نیروی نظامی رسمی نیست. ما خودمان بسیجی هم بودیم ولی بچه های رسمی سپاه گفتند دیگر عضو نباشند. وقتی این اتفاق افتاد درصد قابل توجهی از نیروهای حزب دیگر حزب را نمی آمدند. مثل آقای قاسم زاده و قربانی که اعتقاد داشتند ولی نمی آمدند.
به نحوی قابل توجه حزب افول کرد
یک مقطع به نحوی قابل توجه حزب افول کرد؛ یعنی کاملاً محسوس بود. بعد از مدتی باز بحث شد که امام با تشکیلات به این شکل مخالفند. شورای مرکزی تهران به این نتیجه رسیده بود که امام مخالفند و ایشان هم ولی فقیه ما هستند. در واقع این از امتیازات حزب بود که در عین حال کاملاً ولایت پذیر بودند. وقتی احساس کردند امام با بحث حزب به این شکل مخالفند دیگر آرام آرام سفره حزب را برچیدند و آهسته آهسته جلسات را تعطیل کردند و کار جمع شد.
سوال: امام حتما چیزهایی دیده اند که مخالفت کردند وگرنه با اصل حزب مخالف نبود. در خاطرات حزب داریم که وقتی انقلاب پیروز شد امام به آقای بهشتی می گوید پس چه شد آن حزبی که قرار بود تاسیس کنید؟ خود امام خمینی مشوق حزب جمهوری بودند.
جواب: شاید این بحثی که می کنید برای شروع حزب درست باشد، اما در مقطعی حزب به جایی رسید که احساس می شد خیلی قدرت پیدا کرده بود و قابل توجه بود. فکر می کردند تا وقتی یک تیپ هایی مثل خود آقا، و شهید بهشتی در رأسش بودند یک اطمینان نسبی وجود داشت و برای حفظ سلامت انقلاب خوب بود، اما نگرانی بود که در آینده یک اهرم قدرت و یک منبع قدرت دست انسان های ناسالمی بیفتد که ممکن است مسیر را برگردانند.
(برداشت من این است) که ما این قدرت را بشکانیم تا ابزاری نباشد که دست یک فردی ناسالمی بیفتد. حالا این درست است یا درست نیست این را باید تحلیل کرد.
سوال: اختلافاتی در حزب بروز کرده بوده و جناح بندی هایی در حزب وجود داشت که ایجاد نگرانی می کرده. شاید حزب یک حالت اسطوره ای پیدا کرده بود و می خواستند حالت اسطوره ای اش حفظ بشود. آینده اش به قول شما ناشناخته بوده ولی گذشته اش خیلی پاک و مقدس بوده. اما به هر حال تعطیلی حزب جمهوری اسلامی باعث ناراحتی است.
جواب: بله، همه از لحاظ قلبی ناراضی بودند.
سوال: جریانی که به عنوان خط سه در مقابل حزب جمهوری اسلامی بود، آیا همان موقع در اصفهان فعالیت شان مشهود بود؟ مردم این مخالفت ها را می فهمیدند؟
جواب: بله، تقریباً روشن بود؛ یعنی عموم مردم تقابل جناح حزب با خط سه در اصفهان برایشان محسوس بود. به خصوص که خط سه در اصفهان شاخص و محورش آیت الله طاهری امام جمعه اصفهان بود و تقریباً عموم مردم، سیاسیون و مذهبیون همه می شناختند. به خصوص ایشان از قبل از انقلاب یک فرد مبارز و زندان رفته ای بود و چیز ناپیدایی نبود که فقط خواص بدانند.
سوال: نوع تقابلشان از چه جنسی بود؟ در سپاه پاسداران یک عده را ایزوله میکردند و در آموزش و پرورش و غیره هم حضور داشتند.
جواب: من اطلاعاتم کافی نیست در این زمینه که برای شما توضیح بدهم. اما نوع خط سه تفکراتش را خلاصه بگویم تندی بود، اعتقاد به یک سری حرکت های تند نظامی و سیاسی داشتند و در عین حال که به قول معروف معتقد به امام بودند ولی به نظرم درست دیدگاه های امام را درک نکرده بودند. امام هیچ وقت چنین روش هایی را نمی پذیرفت.
آنها هم جلسات و سخنرانی داشتند. حزب جمهوری فرض کنید برای دهه فجر چند شب برنامه می گذاشت، آن ها هم می گذاشتند. آقای طاهری برنامه هایش در اصفهان بیشتر در حسینیه و مسجد خودش بود.
پایان