امام به عنوان ولی فقیه نمی خواست چتر حمایتش بالای سر یک حزب باشد/ مدل کار جمعی الزاما به معنی تشکیلات حزبی نیست
مصاحبه با آقای حسین اسفندیاری، دبیر سابق حزب جمهوری اسلامی اصفهان در سالهای...
مکان گفتگو: اصفهان- شهرک کاوه
تاریخ گفتگو: 13 فروردین سال 1397 ساعت 10:47 صبح
سوال: آقای اسفندیاری برای ما از حزب جمهوری اسلامی بگویید.
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم. من اول توصیه می کنم که شما در رابطه با حزب اگر می خواهید کلیت آن را بررسی کنید به یک دیدگاه صحیح برسید. به هر حال علاقمند هستید که وارد این کار شدید اما باید بررسیتان دقیق باشد. یک زمانی می خواهید فقط مستندسازی کنید، مستندسازی نیاز به تحلیل ندارد و شاید خیلی ضرورت نداشته باشد چون شما یک مستند تهیه می کنید که در اینجا چه بود و چه گذشت؟ چه جزواتی این ها منتشر می کردند؟ چه آثاری داشتند؟ ولی یک زمانی هست که می خواهید با دید موشکافی بررسی کنید و وارد شوید، در این زمینه باید به قول معروف چهارچوب تعیین کنید و سوالاتی حداقل برایتان مطرح باشد.
سوال: البته من یک سری سوال دارم.
جواب: مطرح بودن آن سوال ها باعث می شود که آن کسی که شما دارید با او مصاحبه تاریخ شفاهی انجام می دهید ذهنش را روی آن مسئله متمرکز کند و بیان کند که در رابطه با آن سوال شما چه پاسخی وجود دارد.
نکته مهم تر اینکه اگر بررسی اسنادی هست، در این بررسی فرد باید تعهد به ذکر همه اسناد و منابع داشته باشد اما اگر فقط یک راه حلی هست برای آیندگان و اینکه چراغ راهی باشد که آیندگان استفاده کنند، همه کسانی که شما با آن ها مصاحبه می کنید، حالا بعد از 35 سال که از ماجرای حزب و پایان ماموریت آن می گذرد (اگر از شروع حزب بگوییم که حدود 40 سال) افراد فقط باید تجربیاتشان را بگویند.
سوال: حتی باید اشتباهاتشان گفته شود، چون تجربه که همیشه مثبت نیست و یک جاهایی اشتباهاتی شده است.
جواب: بله، طبیعتاً این هم به عنوان یکی از کارهای انسانی بوده، البته انسان هایی که پایه گذاری کردند انسان های متعهد بودند، کسانی که می خواستند حکومتی که بر پایه دین خدا پایه گذاری شده، آن حکومت قوام و استحکام بیشتری داشته باشد. این نکته بود.
حزبی که آقای بهشتی و دیگران تاسیس کردند منظورشان این بود که حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی بر اساس داشتن یک تشکیلات مقتدر می تواند قوام بیشتری داشته باشد اما آیا با این تشکیلات از این نوع واقعاً به این هدف نائل می شوند یا نه؟ به نظرم یکی از سوالات جدی است که در بررسی ها باید مورد نظر باشد.
سوال: یعنی حتی حزب جمهوری اسلامی مدل خوبی نبود؟
جواب: ممکن است. این دیدگاه و این اندیشه در اصل و بنایش از آقای بهشتی و خود مقام معظم رهبری و کسانی که در آن مقطع آمدند کار را شروع کردند، همگی «انسان» بودند.
البته مبدع این اندیشه در اصل آقای بهشتی بود. آقای بهشتی همه می دانستند که کل حرکات و سکناتش در طول این انقلاب جز آرزو برای اینکه این نظام و این حکومت الهی بهتر شود نبود و حزب را هم برای همین می خواستند، اما این باید به عنوان یک اندیشه مورد بررسی قرار بگیرد، به عنوان یک تز فکری. اسلام رابطه اش با تشکیلات حزبی چگونه است؟ این را هنوز کسی به نظر من جواب نداده.
سوال: خودتان دنبال جوابش بودید؟ چون شما خودتان در جایگاه عالی کار تشکیلاتی قرار داشتید.
جواب: من خودم دنبال جواب بودم. از همان زمان هم به این مسئله مرتب فکر می کردم و این مسئله را برای خودم تجزیه و تحلیل می کردم و بعد از آن هم به صحبت های حضرت امام بیشتر فکر کردم و صحبت های آقا را هم که بعد از ایشان رهبر بوده و مشی ایشان را در دوران رهبری ایشان (که بالاخره یک مشی مشخصی داشتند) و قبل از آن در دوران ریاست جمهوری و موقعی که دبیرکل حزب بودند، همه را بررسی کردم.
سوال: ما اجمالا می دانیم که کار تشکیلاتی باید باشد چون «یدالله مَعَ الجَماعَه» معنی اش همین کار تشکیلاتی است.
جواب: بله، ولی جایی گفته نشده که کار تشکیلاتی و کار جمعی و اینکه خداوند جمع را دوست دارد و اراده خودش را در جمع ها جاری می کند و به ثمر می نشاند، این در جایی گفته نشده است که این لزوماً به عنوان «تشکیلات حزبی» باشد. این ها چیزهایی است که شما باید بررسی کنید.
خیلی ها بعد از رحلت حضرت امام به این نتیجه رسیدند که بیایید برویم و حزب را احیاء کنیم؛ چندین بار این قضیه را با خود آقا مطرح کردند. اما آقا از خود چیزی نشان ندادند در این قضیه، به نظر من حتی اگر کوچکترین حدی از موفقیت را در این کار می دیدند بالاخره یک چراغ سبزی نشان می دادند، چون همان آدم های که در حزب بودند بخش عمده ای از آن ها در کنار ایشان بودند و پیرو ایشان بودند.
سوال: اسامی کسانی که می خواستند حزب را احیاء کنند بفرمایید.
جواب: جلوتر که برویم مطرح می کنیم. این ها سعی کردند که این مسئله را طرح کنند ولی آقا تمایلی به این کار نشان ندادند.
سوال: شاید مصلحت اندیشی هایی بوده است.
جواب: به نظر من با بقیه قرائنی که کنار هم بگذاریم ایشان هم به این نتیجه رسیدند که تشکیلات حزبی به این صورت آن چیزی نیست که بتواند آرمان های حکومت اسلامی را محقق کند، مگر اینکه جمهوری اسلامی هم کم کم نتواند به قول معروف خدای نکرده آن روش اسلامی را پیاده سازی کند و ما در این قسمتش مانده ایم و حالا بیاییم از این مسیر وارد شویم و امیدوار باشیم که اتفاقی بیفتد.
و اما در رابطه با شکل گیری حزب جمهوری اسلامی...
سوال: صبر کنید، از این ما نمی توانیم رد شویم. پس شما یک مدل جایگزینِ حزب موجود به ما ارائه بدهید، خودتان بعد از انقلاب و انحلال حزب هنوز کار تشکیلاتی انجام می دهید؟
جواب: البته هیچ وقت حزب به طور رسمی منحل نشد و به اصطلاح فتیله اش پایین کشیده شد، به این معنا که می گفتند امام یک روشی را در پیش گرفته که خود به خود منحل شود. ولی امام حزب را به جایی بردند که افراد بدانند دیگر نباید اطراف این حزب باشند.
البته از نظر من علت این کار امام این بود که حزب با حمایت امام شروع شد و امام معتقد به تشکیلات حزبی از اول نبودند، در عین اینکه حزب با حمایت ایشان شروع شد. این را در جاهای مختلف به ما می گفتند که من بر اساس آن چیزی که این آقایان بهش اعتقاد داشتند حمایت کردم و به خودشان هم گفتم. کما اینکه در رابطه با هزینه های حزب هم امام تا یک سال وجوهات شرعی را برای حزب می دادند اما بعد وقتی بهشان می گفتند برای حزب است، می گفتند «نه من برای حزب نمی دهم من به این آقایان اختیار دادم، این ها می توانند وجوهات را در زمینه هایی که مصرف وجوهات هست صرف کنند، اگر حزب هم محل مصرف آن است بدهند».
بنابراین امام به اصطلاح هوشمندانه در مسائل نظر می دادند، این جوری نبود که یک چیزی را امروز بگویند و فردا بیایند... منتهی آقایان نظرشان این بود که «قوام و دوام کار حکومت منوط به داشتن یک تشکیلات است» و با امام هم خیلی سر این جمله مذاکره کردند، اما به نظر من امام این را قبول نداشتند.
به هرحال از اواخر سال 57 و بعد سال 58 بعضی از دوستان به تدریج آمدند و برخی سال 59 آمدند و بعضی ها سال 60 به شورای حزب ملحق شدند و خدمت می کردند که ماجراهایی دارد.
سوال: بالاخره جایگزین چیست؟ ایرادات مدل فعلی چیست؟ آیا چون حزب در ذات خودش به دنبال کسب قدرت است امام قبول نداشت؟ آیا انتقاداتی بود که خط 3 یا جریان بنی صدر وارد می کرد؟
جواب: نمی دانم، این نقدها آن زمان اصلاً وارد نشده بود. این مال سال 57 است که می روند با امام مسئله حزب را مطرح می کنند، امام بر مبنای نظر این 5 نفر آقایانی که بنیانگذار اصلی حزب بودند می پذیرند که این آقایان این تشکیلات را شروع کنند و حمایتشان می کند. بعد در طول زمان از جملاتشان می شد فهمید که امام اگر حزب را قبول دارند بر مبنای این آقایان است، یعنی آقای بهشتی بالای سر حزب بودند و امام اعتقاد به آقای بهشتی داشتند و بعد آقا بالا سر حزب بودند و حالا ما داریم نظر امام را فعلا می گوییم.
سوال: من به دنبال مدل می گردم.
جواب: اگر شما به دنبال مدل می گردید و این نوع موارد را نمی خواهید این را کنار می گذاریم ولی صحبت نباید ناقص بماند؛ بالاخره این ها یک زمانی منتشر می شود. با من این سال ها خیلی تماس می گرفتند برای مصاحبه اما من فقط یک جا درباره حزب مصاحبه کردم آن هم دفتر فرهنگ اسلامی است که در بیت آقا هست و چند جلسه دعوت کردند و به آنجا رفتم. اتفاقاً آنجا هم همین مسائل را گفتم.
سوال: متن آن گفتگو را دارید؟
جواب: نه، چاپ نکردند. خیلی مفصل دارند جمع می کنند. تمام خاطرات آقا را دارند جمع آوری می کنند.
می گفتم که مطالب نباید ناقص بماند، بحث این است که نگاه امام خمینی به تشکیلات چه بود؟ و باید این سوال برای همه مطرح باشد. ممکن است برای یکی مطرح باشد که فلان فقیه دیگر چه نظری دارد، من فعلاً امام را به عنوان رهبر و بنیانگذار انقلاب می گویم.
امام به تشکیلات حزب و مجموعه حزب بنا به انسان هایی که می شناخت اعتقاد داشت نه بنا به تشکیلات؛ یعنی مثلاً حزب جمهوری اسلامی تشکیل شده و امام چند سالی از حزب حمایت داشتند و حزب را به خاطر وجود این آقایان تبلیغ می کردند یا اگر از ایشان سوال می کردند به افراد می گفتند کمک کنید و مورد تایید من است؛ بعد از مدتی این جور خودشان نتیجه گیری کردند که آن چیزی که مورد تایید خودشان بوده حزب نیست بلکه این بزرگان را تایید می کرده است.
بعد به نظرم چون تشکیلات حزب با حمایت خودشان تشکیل شده بود به این نتیجه رسیدند که حزب در زمان حیات خودشان فتیله اش پایین کشیده شود. برخی نمی دانستند چرا با اصرار امام این مسئله عنوان شد، حالا آقای هاشمی خدابیامرز این جمله را در شورای مرکزی حزب از قول امام گفتند که «فتیله اش را پایین بکشید»! این جمله را اگر جای دیگری هم شنیدید آقای هاشمی آمدند و گفتند.
یک جلسه هم مجدد آقای خامنه ای با آقای هاشمی رفته بودند و خود امام روی این مسئله تاکید کردند. البته امام نیامدند تشکیلات حزبی را نفی کنند، می خواستند آن چیزی را که به عنوان چتر ایشان بالای سر این هست بردارند.
سوال: شاید چون اسطوره شده بود و به آن حزب شهیدان می گفتند.
جواب: نه، امام می خواستند تشکیلاتی تحت عنوان حزب به نام و عنوان ایشان نباشد.
سوال: این مصلحت اندیشی می شود. نمی شود که امام با ذات حزب مخالف بودند؟
جواب: نه، من این را نه مصلحت اندیشی می گویم و نه نامش را مخالفت با ذات حزب می گذارم. امام در ضمن آن جلسات به آقای خامنه ای و آقای هاشمی که به عنوان راس حزب بودند گفته بودند بالاخره بعداً شماها در این حزب نیستید، و من نمی دانم چه چیزی پیش می آید. این را صریح گفته بودند و نمی شود اسمش را مصلحت اندیشی گذاشت.
مصلحت اندیشی یعنی یک کسی ممکن است چیزی را هم قبول داشته باشد اما خلافش را بگوید، ولی وقتی این را صریح آن زمان در جملاتشان گفته بودند و این آقایان می آمدند و این را در شورای مرکزی تهران نقل می کردند و به ما هم می رسید و ما هم بحث می کردیم، این اسمش مصلحت اندیشی نیست.
حالا کسی اگر می خواهد برود و حزبی تشکیل دهد امام آن را نفی نکرده اند،ولی عنوان «ولی فقیه» بالای سرش نباشد.
اینکه شما می گویید مدل، این را تدریجی باید به آن برسیم، یک حزب خاصی، یک مدل خاصی از حزب که به عنوان ولایت فقیه در جامعه باشد امام این را نفی کردند.
معنی اش هم مخالفت نیست، ممکن است مفهومش این باشد که این روش را قبول ندارند کما اینکه ما در زمان حزب کسانی را داشتیم که این ها از لحاظ افکار خیلی نزدیک به حزب بودند اما وقتی بهشان می گفتیم که به حزب بیایند می گفتند من به حزب نمی آیم. من خودم به ده ها نفر می گفتم شما که افکارت همه افکار حزب است، می گفتند درست است اما نمی آییم. و این افراد هنوز بعضی هاشان در قید حیات هستند.
سوال: اگر اسم می بردید خیلی خوب بود. چون می توانیم به سراغشان برویم و حرف هایشان را بشنویم.
جواب: نمی خواهم بگویم چون نمی دانم آن ها راضی هستند یا نه. حالا بعد به خودتان می گویم.
مثلا می گفتند من به عنوان شورا به حزب نمی آیم، یا دعوت می کردیم که بیا فلان واحد حزب را شما بگردان و دلایلی آن زمان می آوردند که شاید با دلایلی که من می گویم متفاوت بود.
می خواهم نتیجه گیری کنم که امام به عنوان ولی فقیه نمی خواستند چتر حمایتشان انحصاراً بالای سر یک حزب باشد.
سوال: الان خود شما کار تشکیلاتی انجام می دهید؟
جواب: ببینید وقتی کسی در جامعه زندگی می کند و کار اجتماعی انجام می دهد مگر می تواند کار جمعی نکند؟
سوال: تحت چه قالبی؟ مثلاً قرض الحسنه، خیریه؟
جواب: نه، قرض الحسنه و خیریه که با نوع سیستم و روش ما یک شئون اجتماعی است. اقسام این چیزها شئونی از موارد اجتماعی است که فرد در اجتماع مسلمین باید حساس باشد و کمک کند، اما این به عنوان حکومت داری نمی تواند مطرح باشد که مثلا کسی در این چهارچوب بتواند حکومت کند.
هیچ وقت نقاط اندیشه ای که به افراد برنمی گردد؛ من دارم یک اندیشه را مطرح می کنم، یک طرز فکر را مطرح می کنم. طرز فکر مستقل از این است که خود فرد ممکن است پیرمرد شده باشد و زمین گیر شده باشد. این معیار نیست که خودش چه کار می کند، ملاک فکری را داریم می گوییم. می گوییم ملاک فکری امام برای تفکر حزبی چیست؟
30 سال بعد از امام الحمدلله آقا بودند و تفکرات امام را ادامه دادند اما باز هم می بینم آقا چنین رفتاری را نکردند، یعنی هیچ حزبی را تحت حمایت خودشان در نیاوردند. پس من از این نتیجه گیری کنم، یک دوره کوتاهی ممکن است مصلحت اندیشی باشد، یک دوره 2 ساله یا 5 ساله، دوره ای که بگوییم مربوط به جنگ بود و دوره ای که مربوط به فلان موضوع بود، اما این استمرار رفتار آقا خیلی مهم است.
حالا اگر شما می خواهید روی این مطلب کار کنید به نظر من خیلی نیاز به موشکافی دارد و باید جلسه ای تشکیل بدهید با همه این افرادی که بودند و این نظرات را در جمع بحث کنند و در آن بحث نتیجه گیری بشود.
سوال: آیا ممکن است امروز افرادی خودجوش حزبی را پایه گذاری کنند و چقدر خوب، چقدر ایده آل و چقدر آرمانی، که مقام معظم رهبری بگوید دم شما گرم.
جواب: این بحث که شما می فرمایید اگر توجه کرده باشید در بحث جوان ها که می گویند جوان ها کار فرهنگی و اجتماعی می کنند خیلی آقا پ خوشحال هستند، این ها مجموعاً پراکنده هستند همه در گوشه و کنار کشور هستند و ممکن است بیایند و با هم مرتبط بشوند این را هم آقا نفی نمی کنند، حتی ممکن است این ها بیایند و با هم مرتبط شوند اما عنوانشان عنوان حزبی نیست چون از حزب یک برداشت دیگری می شود.
حزب می گوید من در این ساختار قدرت باید سهیم باشم، آخرش حزب بدون سهیم بودن در ساختار قدرت نمی تواند کاری کند، اما بعضی هایش هم بستگی به زمان و مکان دارد. داریم در داخل ایران صحبت می کنیم باید حواسمان باشد یک وقتی است که بیرون کشور هستیم و ممکن است بیرون کشور مقتضیات متفاوت باشد.
سوال: مثلاً حزب الله لبنان...
جواب: حزب الله لبنان، مجموعه شیخ زکزاکی در نیجریه، این ها ممکن است اگر تشکل نداشته باشند بخورندشان، یعنی اگر تشکیلاتشان به صورت حزبی نباشد.
ما باید بحثمان را روشن کنیم مجموعه بحث ما در چارچوب داخل ایران است که محل استقرار ولی فقیه است و ولی فقیه اینجا دارد دامنه نفوذ اسلام را در سراسر جهان شکل می دهد. این ها باید هر کدامش توجه شود. نخیر حزب الله لبنان اگر نبود و اگر روز اول نمی آمدند و همان شهید موسوی و بعدش هم سید حسن نصرالله و دیگرانی که آنجا هستند این مسیر را طی نمی کردند، در جامعه لبنان این ها را می خوردند، آنجا چتر حزب الله یعنی چتر شیعیان، آنجا مرکز قدرت شیعیان است. این بحث متفاوت است از بحثی که ما داریم می کنیم.
مدل مطلوب رهبر معظم انقلاب
مدلی که الان آقا پسندیده اند این است که می گویند کسانی که در نظام به قول معروف دچار ارتجاع نشده اند، دچار پسرفت نشدند، دچار خودباختگی نشدند، دچار از دست دادن آرمان ها نشدند، این ها چیزهای کلیدی است که در صحبت های آقا هست، کسانی که به نظام اسلامی اعتقاد دارند، کسانی هستند که دنبال این هستند که حدود اسلامی و اندیشه های اسلامی گسترده بشود، می گویند ممکن است چنین ابداعی پیش بیاید که این این جوان ها از طریق یک تجمعی با هم وصل شوند اما نه تجمع حزبی، به نظرم آقا این مدل را می پسندند.
سوال: پس ما این پرونده را باز می گذاریم تا فرصت دیگری دوباره روی آن بحث کنیم. درباره حزب اصفهان و فعالیت های خودتان بگویید.
جواب: اواخر اسفند ماه سال 57 حزب در اصفهان شکل گرفت. از همان روزهای اول چون آن زمان مرحوم آقای پرورش و مرحوم طاهری هر دو به عنوان افراد انقلابی اصفهان و رهبران انقلاب در اصفهان مطرح بودند، آقایان در تهران مسئله حزب را با این ها مطرح کردند و هر دوی آقایان مجموعه حزب را تاسیس کردند. از همان اول هم جوان ها بودند مانند من که جوان بودم.
سوال: چند سالتان بود؟
جواب: 21 سالم بود. گفتند که می خواهیم شما در حزب بیایید؛ چون آن زمان مجموعه های مختلف داشت شکل می گرفت. یادم است که خود مرحوم آقای پرورش با من صحبت کردند و از آن طرف هم با آقای طاهری رابطه طولانی داشتیم و از زمان بچگی با ایشان رفت و آمد داشتیم. این ها گفتند که می خواهیم حزب را تشکیل دهیم و آن زمان ما فکر می کردیم «حزب جمهوری اسلامی» یعنی خود «جمهوری اسلامی» یعنی واقعاً آن موقع با اعتقادی که به جمهوری اسلامی داشتیم در حزب جمهوری اسلامی قدم گذاشتیم.
بعداً با کار تشکیلاتی بیشتر آشنا شدیم. البته قبل انقلاب هم کار تشکیلاتی می کردیم. به اتفاق آقایان پرورش و طاهری که در راس حزب بودند ما تعدادی از جوانان بودیم که به حزب وارد شدیم. بنده بودم، آقای مسعود شهیدی بود، آقای شهید معتمدی بود، از طیف آن طرف آقای عبدالله نوری، آقای عباسعلی روحانی، آقای محمد عطریان فر بودند و جمع دیگری از دوستان.
کم کم که حزب شکل گرفت و استاندار اصفهان هم تا سال 58 آقای سید کاظم موسوی بجنوردی بود که از مبارزین قبل انقلاب بود و خودش دبیر حزب ملل اسلامی بود و الان هم رئیس دایرة المعارف بزرگ اسلامی است که در جلسات شرکت می کرد.
محل حزب در همین ساختمانی بود که در چهارباغ پائین معروف است. این ساختمان معطل مانده و نسبتاً متروکه بود. 3 طبقه بود که هر 3 طبقه را گرد و خاک گرفته بود. به کمک یک سری افراد که علاقمندان شهر بودند آمدند و خاک و گرد اینجا را پاک کردند و یک رنگ و رویی داده شد و اعلام شد که حزب جمهوری اسلامی در اصفهان بنا شده است و آن زمان در صدا و سیمای اصفهان هم خبرش اعلام شد.
اینکه می گویم حزب آن زمان به عنوان اصل نظام مطرح می شد، واقعیتش را اگر بخواهید در اول نظام بسیاری از این تشکل ها که در نظام شکل گرفت از حزب شروع می شد و تشکل های اجرایی و حتی انقلابی از حزب نشأت می گرفت.
حزب سالنی داشت که مردم گروه گروه می آمدند برای ثبت نام و یک سری فرم ها چاپ شده بود و هم یکسری چیزها تحت عنوان اساسنامه حزب، مواضع کلی حزب و مرامنامه چاپ شده بود که از تهران فرستاده بودند.
ما چند نفر بودیم و قرار بود برای این ها بحث توجیهی داشته باشیم، حالا خودمان تازه داشتیم توجیه می شدیم تشکیلات چیست و چه باید کرد؟! حالا ما یک سری مطالعات سیاسی قبل از انقلاب داشتیم اینکه در نهضت ملی چه چیزهایی پیش آمد؟ و در زمان مشروطیت با مشروطه خواهان واقعی مثل شیخ فضل الله نوری چه کاری کردند؟ مطالعه های تاریخی این طوری داشتیم و یک سری بحث های توجیهی می رفتیم به مردم که جمع می شدند می گفتیم.
در این سالن 60 نفر یا 100 نفر می آمدند (حالا خیلی ظرفیت زیادی نداشت)، در همان طبقه اول حزب بود و مردم را توجیه می کردیم و مردم هم می آمدند با این فرم ها ثبت نام می کردند و تند تند یک بایگانی مفصلی از این فرم ها پیدا کردیم. بعداً بحث شد که حالا چطوری می شود از این فرم ها انتخاب کرد؟
حالا حزبی که مردم اینطور می آیند و هرکدام با یک اندیشه ای می آمدند، عده ای شیفته و دلباخته جمهوری اسلامی و امام بودند که احساس می کردند باید بیایند اینجا، یک عده به عنوان فعالیت تشکیلاتی می آمدند و عده ای هم به خیال این بودند که حالا اینجا مثل حزب رستاخیز زمان شاه است، چون قبل از انقلاب حزب رستاخیز و حزب ایران نوین را دیده بودند که وقتی می روند آنجا یک چیزی بهشان می دهند و می گفتند خب حالا برویم.
سوال: این حرف که واقعیت نداشت؟
جواب: هیچ وقت... یکی از پاکی ها و زیباترین چیزهای حزب همین بود. حزب واقعاً بر مبنای این نبود که آدم ها بیایند به آنجا و پست تقسیم کنند؛ بیرون اگر اینجور بین مردم قضاوت می شد ولی اینطور نبود. البته وقتی افراد شایسته ای می آمدند حزب در مقابل این افراد شایسته وظیفه داشت تبلیغ کند.
خلاصه می خواهم بگویم که همه جور آدمی در ثبت نام حزب بود. بعد مسئله ای که مطرح شد این بود که حالا با این فرم ها چگونه می شود گزینش کرد و یک مدت سر این کلنجار می رفتیم و یکی از دوستان را گذاشته بودیم مسئول بررسی و شناسایی بود. ایشان آقای هادی زاده بود که اول در کتابخانه حزب بود و از نیروهایی بود که از آمریکا آمده و در آمریکا تحصیل کرده بود. در حزب کتابخانه بزرگی داشتیم و خود کتابخانه حزب برو و بیایی داشت و اینجا را به عنوان یک جای مقدسی نگاه می کردند.
سوال: در همان ساختمان چهارباغ؟
جواب: بله، طبقه اول سمت چپ. کتابخانه بزرگی داشت که این کتابخانه اول آنجا بود و انتخاب نیروها باید صورت بگیرد بعد عملاً مفهومی ندارد شناسایی این چیزها با تهران هم روی این قضایا بحث شد که شناسایی نیروها چگونه باید صورت گیرد و چه کاری می خواهیم بکنیم و از کجا بدانیم که این آدم ها مناسب هستند برای حزب؟ دوره سرگردانی بود. همین جور بچه حزب اللهی های شهر می آمدند. خود این ها که همدیگر را می شناختند مشکلی نداشتیم.
بعد از این مرحله که حزب شکل گرفت حالا رفت به یک شکل رسمی تر و و یک شورایی که اسم آوردم و افرادی که ممکن است یادم نبوده باشد، این ها افراد اولیه بودند.
بعد می رسیم به مقطع سال 58 که تعدادی نیرو به مجموعه اضافه شدند و مثلاً مرحوم اکبرآقا اژه ای که در 7 تیر شهید شدند از ابتدا در حزب بودند اما در آن مجموعه شورایی نبودند. اکبر آقا اژه ای از اواخر سال 58 به بعد به تشکیلات حزب اضافه شدند یا حاج آقا مهدی اژه ای و بعدش محمد آقا اژه ای که در شاخه دانش آموزی حزب ایشان فعالیت می کرد.
حزب تشکیل شد و کم کم مسائل مورد بحث در جامعه خودش را نشان می داد. هرکدام از این آدم ها خودشان به یک گرایش فکری بستگی داشتند، دور هم که می نشستند معلوم می شد که این ها آیا از لحاظ تفکری یکی هستند یا یکی نیستند؟ این برای اوایل سال 58 است که یک سری خاطره هست که یادم بیاورید که برایتان بگویم.
سوال: فهرست وار از فعالیت حزب اصفهان بگویید.
جواب: من دارم از شروعش می گویم. شروع حزب اصفهان به این شکل بود و در همان ساختمان فعالیت ها شروع شد.
سوال: شما از سابقه فعالیت های خودتان بگویید.
جواب: من در این مجموعه هم عضو شورا بودم و هم اولین مسئول آموزش حزب در اصفهان بودم که به اصطلاح کارهای آموزش را شکل دادیم اما بعداً مسئول امور تشکیلات شهرستان های حزب و مسئول تشکیلات اصفهان و قائم مقام دبیر حزب هم بودم.
سوال: دبیر چه کسی بود که شما قائم مقام بودید؟
جواب: اولین کسی که من قائم مقامش بودم آقای مهندس شریف خانی بود که الآن تهران هستند و از دوستان شهید بهشتی بود و از انسان های پاک و موجه در این مقطع.
از مهر ماه سال 58 تا خرداد سال 59 را من اصلاً نبودم. من چون دانشجوی دانشگاه شریف بودم و درسم را از قبل انقلاب چند ترم رها کرده بودم برای دانشگاه به تهران رفتم و مشغول درس شدم. البته ارتباطم را با شهید بهشتی در تهران داشتم که حالا نوارهایی هست که برنامه های قانون اساسی آن زمان را تهیه کردیم و صدا و سیما آنها را به عنوان اصلی ترین فیلم ها پخش می کرد.
جلساتی بود که در تالار علامه امینی دانشگاه تهران تشکیل می شد. شهید بهشتی و بزرگانی را دعوت می کردیم. حالا آن بحث تهرانش جداست.
خلاصه مقطع مهر 58 تا خرداد 59 نبودم اما هر هفته یا دو هفته یک بار به اصفهان می آمدم و وقتی می آمدم همه آقایان را می دیدم اما کار اجرایی در حزب اصفهان نداشتم.
اواخر سال 58 و اوایل سال 59 آقای شریف خانی دبیر حزب اصفهان بودند و من همان خرداد ماه سال 59 که آقای شریف خانی دبیر حزب بودند به اصفهان آمدم و هنوز تصمیم نگرفته بودم که کجا بیایم و همان دوستانی که از اول بودند و آقای شریف خانی به ما گفتند شما که از ابتدا در حزب بودید باید بیایید، و به عنوان مسئول شهرستان ها و قائم مقام حزب در این مقطع بودم.
در این سال آقای فیروزبخت، آقای حامدیان و دوستان نظیر این ها به حزب اضافه شدند و شورای حزب از اینجا به بعد ترکیبش متفاوت شد. دوستان دیگری هم بودند آقای مهدی اژه ای، آقای احمد زمانی و آقای مجتبی حقیقیان. من قائم مقام دبیر حزب و مسئول امور شهرستان شدم و بعد از مدتی تشکیلات اصفهان هم که توسط یکی از دوستان اداره می شد را هم به ما دادند زیرا ایشان به اصطلاح اصرار داشتند که تشکیلات شهرستان ها و اصفهان یکی شود و ایشان مسئول آموزش شد. بعد از سال 60 و شهادت شهید بهشتی، در تهران به آقای شریف خانی نیاز داشتند که ایشان عضو شورای مرکزی حزب شد و آقای مسعود شهیدی دبیر حزب شدند و باز آنجا هم من قائم مقام حزب بودم.
سوال: 20 جلسه از دروس اخلاق آیت الله مشکینی توسط حزب اصفهان چاپ شد و پرسش نامه هم از جزوات تهیه می شد. وقتی به دست آیت الله مشکینی رساندید ایشان چه گفتند؟
جواب: ایشان بسیار تشویق کردند فقط ایرادی به نحوه طراحی سوالات گرفتند چراکه خیلی طرف را به سمت حاشیه می برد؛ مثل بعضی از این سوالات 4 جوابی که طراحی می کنند که می گوید آقا جواب شما در هیچ کدام از این 4 تا نیست! در عین اینکه این ها هست این ها نیست؛ یعنی طرف را به یک زحمتی می انداخت.
ما خودمان با آیت الله مشکینی ارتباط داشتیم. من عضو شورای وحدت دانشگاه و حوزه علمیه در دانشگاه شریف بودم که یک شورای 20 نفره بود و آقای مشکینی هم عضو شورا بودند و ارتباط زیادی با خود مرحوم مشکینی داشتیم. ایشان گفتند به این شکل سوال مطرح نکنید؛ یک جوری پدرانه رفتار کردند.
در این سوالات بیشتر هدفمان این است که جزوه را بخوانند نه اینکه تست هوش باشد.
سوال: حزب در شهرستان های اصفهان هم فعال بود؟
جواب: بله، در حدود 20 تا 30 شهرستان شورا داشتیم. هر شب من 3 تا شهر را می رفتم و تا آخر شب می نشستم و نتیجه می گرفتم. از یک مسیر شروع می کردم و مثلا می رفتم شهرضا، بعد از این سمت می رفتم سمیرم بعد می رفتم جایی دیگر تا ساعت 12 شب.
سوال: قبول دارید که این ها تاریخش دارد گم می شود؟
جواب: این ها که بسیار مفصل است. اصلاً تشکیل این ها به چه شکل بود؟ بحث مفصلی دارد فعلاً در کلیات هستیم و اگر همه این ها را بخواهیم بنویسیم یک مجموعه چند جلدی می شود.
اسامی این افراد هم هست بهتان می گویم تا به سراغشان بروید. اینها آدم های موثر شهرها بودند، بعضی هایشان نماینده مجلس شدند. آقای غلامرضا حیدری نماینده فریدن شد، آقای بهمن محمدی نماینده فریدن شد، آقایی از نطنز نماینده شد. همه این ها آدم های موثر شدند. مسائل کلی انقلاب در خیلی از این شهرها به وجود این ها شکل گرفت.
سوال: لطفا منزل را ببینید و اگر جزواتی از حزب جمهوری در اختیار دارید یا مثلا همین نمونه سوالات جزوات آیت الله مشکینی را در اختیار من قرار دهید.
جواب: من اصلاً اینها را تهران نبرده ام و در مجموعه ای که بوده و جابه جا شده متاسفانه نمی دانم کجاست.