اندیشه حزب جمهوری اسلامی قابل تکثیر است
هنوز بعد از 30 سال با بچه های شاخه دانش آموزی جلسات ماهانه داریم
شجره کانون علمی و تربیتی جهان اسلام جوانه خیلی از فعالیت های فرهنگی دیگر بود
گفتگو با آقای محمد اژه ای، مسئول سابق شاخه دانش آموزی حزب جمهوری اسلامی اصفهان
مکان: اصفهان- محله هارونیه، خیریه مسجد علی (ع)
سوال: فکر می کنم شما خانوادگی به حزب جمهوری اسلامی متصل شدید. نحوه ورود خانواده اژه ای ها به حزب جمهوری اسلامی چه بود؟
جواب: یک هفته از پیروزی انقلاب گذشته بود که موسسین حزب رسماً اعلام کردند که حزب جمهوری اسلامی تأسیس شده و با توجه به ارتباطاتی که قبل از انقلاب بین مجموعه موسسین حزب و «کانون علمی و تربیتی جهان اسلام» اصفهان بود، به طور طبیعی اولین حمایت و اولین نام نویسی در حزب را وظیفه خودمان می دانستیم.
برای عضویت حزب جمهوری اسلامی فرم تقاضا پر کردیم. برادر ما شهید علی اکبر اژه ای جزو شورای مرکزی حزب اصفهان بود و مدتی که در اصفهان بود در برنامه ریزی ها و فعالیت های حزب فعالیت داشت. حاج آقا مهدی اژه ای نیز مدتی به عنوان دبیر حزب اصفهان فعال بودند و من هم به واسطه ارتباطی که به عنوان یک معلم با دانش آموزان و مدارس داشتم به عنوان مسئول شاخه دانش آموزی فعالیت می کردم.
حضور شهید علی اکبر اژه ای در دفتر تهران
به شهید اژه ای برای فعالیت در وزارت آموزش و پرورش و همکاری با نهضت سوادآموزی پیشنهاد شد که مسئولش آقای قرائتی بود، ایشان هفته ای چند روز محل کارشان تهران تعیین شد و فعالیت های حضوری بیشتری را با تشکیلات مرکزی حزب داشت، ازجمله جلسه بررسی شخصیت ها و نشست هایی که یک شنبه ها در تهران تشکیل می شد.
نماز مغرب و عشاء خوانده می شد و بعد از نماز مسئولین حزب راجع به اصول کلی حزب تصمیم گیری می کردند. یک نشست نسبتاً عمومی بود یعنی هم اعضای حزب حضور داشتند و هم مسئولین شاخه ها و هم مدعوینی که می آمدند. از هیئت دولت و قوه قضاییه و از مجلس هم بودند.
شهید علی اکبر اژه ای هم در دفتر روزنامه یا دفتر سیاسی تردد داشت که به عنوان چهره ای به تعبیری از شورای مرکزی اصفهان و هم به عنوان شخصیت حقیقی رفت و آمد داشت.
حادثه هفتم تیر
یکشنبه ای بود که در جلسه هم اعضای شورای مرکزی حزب بودند و هم مدعوین حزب که شهید اژه ای به عنوان عضو حزب جمهوری اسلامی اصفهان در جلسه می توانست شرکت کند و انفجار تروریستی هفتم تیر رخ داد و ایشان شهید شدند.
سوال: دیگر چه اصفهانی هایی داریم که در حزب جمهوری اسلامی شهید شدند؟
جواب: آقای مهندس غلامعلی معتمدی که عضو شورای حزب اصفهان بود و نماینده کارگران در حزب اصفهان و مسئول اداره کار اصفهان بود.
آقای محمد منتظری که خود به خود از شهرستان نجف آباد بود.
آقای سید شمس الدین حسینی نائینی که نماینده مجلس نائین بود.
شهید سید نورالله طباطبایی نژاد برادر آیت الله طباطبایی نژاد (امام جمعه اصفهان) هم بود که نماینده مجلس از اردستان بود.
آن موقع شهرکرد و اصفهان یک استان بودند و آقای رحمان استکی هم نماینده مجلس مردم شهرکرد بود.
بنابراین 6 نفر از استان اصفهان در انفجار هفت تیر شهید شدند که یکی شان عملاً شهرکردی بود.
سوال: لطفا از فعالیت های شاخه دانش آموزی بفرمایید.
جواب: زیرمجموعه شورای مرکزی حوزه ها تعریف شده بود که هر حوزه جمعیتی بین ده تا پانزده نفر بود و بر اساس صنف یعنی بازار، کارمندان، معلمین، پزشکان، روحانیون، و منجمله دانش آموزی حوزه تعریف می شد. ما حدود سه حوزه دانش آموزی داشتیم.
سوال: جلسات این حوزه های دانش آموزی چگونه بود؟
جواب: جلسات هفتگی داشتند که ابتدا قرائت قرآن بود بعد حدیث گفته می شد، بعد جزوه های تشکیلاتی آموزش مواضع تدریس می شد و در آخر اخبار سیاسی منتقل می شد.
خود این بچه ها ترکیبی بودند از دانش آموزان فعال فرهنگی و انجمن اسلامی های مدارس که موجب توانمندی آن انجمن ها هم می شد. دانش آموزانی که عضو حزب بودند و از یک مدرسه بودند تشکیل یک «هسته» در آن مدرسه را می دادند. تقریبا انجمن های اسلامی دانش آموزی به نوعی با حزب ارتباط داشتند ولو اینکه در رده عضویت نباشند.
سوال: دانش آموزان کار اجرایی هم می کردند؟
جواب: بله، مثلاً تنظیم و تزریق محتوا برای نشریه دیواری مدارس از کارهایشان بود. اینکه در مدارس یارگیری کنند و کسانی که با این فکر همراهی می کنند را عضو کنند. کار هنری تهیه پوستر و بنر در انتخابات هایی که انجام می گرفت یا حتی برای تبلیغ می رفتند شهرستان.
نشست هایی هم برای دانش آموزان در شهرستان ها داشتیم. مثلاً با شهید سعید مهدوی که از دانش آموزان دبیرستان ادب بود به نائین رفتیم. آقای مهدوی به تعبیری برای دانش آموزان جلسه گذاشت و ما هم برای دبیران جلسه تشکیل دادیم. حالا مثلا یک جمعیت داوطلبی تحت عنوان انجمن اسلامی طرفداران حزب را جمع می کردیم و با آنها ارتباط گرفتیم.
نشست هایی هم باز فراگیرتر برگزار می شد؛ مثلاً یک سمینار در قم برگزار شد که از بچه های خودمان شهید محمدرضا تورجی زاده جزو همان ترکیب بودند.
سوال: من شنیده ام که از فعال ترین شاخه ها شاخه دانش آموزی بوده است.
جواب: بله، و به تعبیری با شروع جنگ این شاخه بیشترین حضور را در جبهه داشت و بیشترین شهید را داد.
هنوز هم که هنوز است ما بعد از سی و چند سال نشست های ماهیانه یا دو ماه یک بار با همان ترکیب افراد را داریم که در یک جمعیت حدود بیست نفری بچه ها دور هم جمع می شوند و در کنارش بازدید از خانواده شهدای شاخه هم هست.
بحث جبهه به تعبیری این شاخه را خیلی فراگیرتر کرد چون این ها در جبهه با هم مانوس می شدند، خلق و خویشان سریع تر گره می خورد و یارگیری و به تعبیری انتخاب ارزشی شان خیلی متکثر می شد.
خب از نظر سنی هم بچه ها پر جنب و جوش بودند و در فعالیت ها بیشترین حضور را داشتند. اعضای شورای مرکزی هم به تعبیری شاخه دانش آموزی را در هر منطقه به عنوان یک پشتوانه احساس می کردند.
سوال: برویم سراغ «کانون علمی و تربیتی جهان اسلام». آیا اولین حامی حزب جمهوری اسلامی در اصفهان، بچه های این کانون بودند؟
جواب: کانون علمی و تربیتی جهان اسلام در اصفهان چیزی شبیه حسینیه ارشاد تهران بود و حتی به تعبیری از حسینیه ارشاد الگو گرفته بود. حتی زمان تاسیس و انحلالش توسط ساواک هم به حسینیه ارشاد شبیه بود. خود به خود این هسته در فعالیت های مذهبی قبل از انقلاب با شهید بهشتی ارتباط داشت و آن ترکیب مرحوم پرورش، خود ما و دوستان دیگری بودیم که بعدها به مجموعه های دیگر منتقل شدیم.
آقای پرورش به عنوان سخنران و شخصیت محوری ارتباطی بین اصفهان و قم و تهران و مشهد بود. شخصیتی مثل آقای پرورش خود به خود با امثال آقای بهشتی، آقای مطهری، آقای خامنه ای، حوزه علمیه قم، آیت الله سبحانی و علامه جعفری ارتباط کشوری داشت و یک سری از چهره های خود حسینیه ارشاد هم منتقل شدند به حزب.
در تهران هیئت های موتلفه مثلاً محور این حرکت بود. در مشهد مثلاً مساجدی که خود آیت الله خامنه ای یا خود شهید هاشمی نژاد محور آن بودند، این حلقه ارتباطی را برقرار کردند.
این حلقه ها از سال 42 به بعد به نوعی محفوظ مانده بود و در اصفهان حدود هشت سال تحت عنوان کانون علمی و تربیتی جهان اسلام فعالیت می کرد. البته مراکز دیگری هم کنارش بود.
سوال: فرمودید قبل از انقلاب به غیر از کانون تربیتی جهان اسلام، مجموعه های دیگری هم بودند؟ لطفا اسم شان را بگویید.
جواب: خیریه ها بودند مثل انجمن مددکاری امام زمان(عج) که از سال 49 مخصوص ایتام با محوریت آیت الله شمس آبادی تاسیس شده بود یا مجموعه مدارسی که زیر نظر حاج خانم امین (بانو مجتهده امین) فعالیت می کردند. یا مجموعه ابابصیر برای نابینایان بود و برای ناشنوایان هم آقای گل بیدی کار می کردند.
جواب: این ها مجموعه های خیریه بود. مجموعه های انتشاراتی هم بودند؟
جواب: بله؛ مثلا آقای فضل الله صلواتی مجموعه انتشاراتی «خرد» را کار می کردند.
مجموعه دیگری که کار می کرد انتشارات «قائم» بود که آقای نکوئی که الان رئیس شورای اصلاح طلبان اصفهان است در آن فعالیت می کرد.
جامعه اسلامی معلمان اصفهان
باز دبیرستان احمدیه بود که مدیریتش را حجت الاسلام بدری و معاونتش را آقای پرورش داشتند. آن هم یکی از پایگاه هایی بود که خیلی نیرو تربیت کرد. مثلا خود شهید اژه ای آنجا کلاس داشت، آقای پرورش و آقای زهتاب آنجا کلاس داشتند.
اینها ترکیبی از دبیران آموزش پرورش بودند که بعد شدند جامعه اسلامی معلمان اصفهان که هنوز هم در سطح شهر فعال هستند.
سوال: انقلاب اسلامی که پیروز شد نسبت این مجموعه ها با حزب جمهوری اسلامی چه بود؟
جواب: آن هایی که نیروهای خیریه ای بودند به همان فعالیت شان به طور طبیعی ادامه دادند. اما آن هایی که کار فرهنگی می کردند خود به خود بخش عمده شان جذب حزب شدند، اما بعد از انتخاب بنی صدر یک بخشش شان از حزب جدا شدند. یعنی در انتخاب بنی صدر، نیروهای مثلاً وفادار به مؤسس حزب آقای بهشتی ماندند و بخش دیگری تحت خط سه به تدریج تفکیک شدند.
سوال: داشتیم در مورد مجموعه های قبل از انقلاب صحبت می کردیم، مساجد را نگفتید. مساجد شاخص کدام بودند؟
جواب: هیئت بنی فاطمه اصفهان در خیابان ابن سینا جزو هیئت های فعال بود که محور برنامه هایش دانش آموزی بود. با همین عنوان الآن هم هست و این مجموعه 214 تا شهید دارد. سالی یکی دو سمینار و سخنرانی عمومی هم برگزار می کند.
مسجد امام علی (ع) در محله هارونیه هم از پایگاه های فعال بود که خود ما آنجا بودیم.
آقای خلدی نسب هم در مسجد خردادزاد در تقاطع بزرگمهر فعالیت داشتند که امروز اسمش مسجد نورباران شده است.
خود مسجد اعظم حسین آباد هم به عنوان یک پایگاه بود که آیت الله طاهری فعالیت داشتند.
آقای امین باز در منطقه سیچان از چهره هایی بودند که فعالیت فرهنگی داشتند و با آقای پرورش ارتباط داشتند.
این ها مساجدی بودند که به تعبیری دانش آموز هم داشتند.
البته هیئت ها و مساجدی دیگر هم فعالیت داشتند مثل مسجد حاج آقا حسن امامی در خیابان عبدالرزاق که به عنوان یک پایگاه انقلابی بیشتر بچه های بازار در آن تجمع داشتند.
یک سری مساجد کوچک تر هم میانشان بودند که جمع های دانش آموزی داشتند مثل مسجد عباس آباد که بعد از اینکه حزب تعطیل شد بخشی از دانشجوها و دانش آموزان آنجا را فعال کردند.
خود مسجد آیت الله خادمی، مسجد حاج رسولی ها در چهارباغ پایین، به عنوان یک محور بود که آقای پرورش دوشنبه ها تفسیر می گفتند و جمعیت حدوداً چهارصد پانصد نفر بودند! یادم است از خوابگاه دانشگاه اصفهان دانشجوهای شهرستانی و بچه های حزب اللهی می آمدند.
البته این ها تعدادش بیشتر از این اعداد است. خود مسجد الهی که حاج آقا حسین و حاج آقا حسن و اخوان بهشتی آنجا پایگاه داشتند.
مسجد آقای بهشتی در خیابان چهارسوق هم بود که باز آنجا آدم های خیلی تاثیرگذار فعالیت داشتند.
سوال: مسجد امام علی(ع) چه فعالیتی قبل از انقلاب داشت؟
جواب: کانون تربیتی جهان اسلام که تعطیل شد به تعبیری فعالیت های تیم ما به دو جا منتقل شد. یکی به انجمن مددکاری که صبح های جمعه در دبیرستان احمدیه بچه های ایتام را جمع می کردند و یکی هم به مسجد علی منتقل شد. کار انتشارات و برنامه ریزی های دانش آموزی هم به مسجد علی منتقل شد.
عصرهای پنج شنبه جلسات دانش آموزی بود که قبل از نماز و بعد از نماز حول و حوش دو سه ساعت پاتوق بچه های دانش آموز بود. یک جلسه هم خود مسجد برای بچه هیئتی های بزرگتر داشت که اصطلاحا محلی و بومی همان محله بودند، همانند ترکیب حاج آقا مرتضی کمال و دوستانشان که خود مسجد اینها را پشتیبانی می کرد.
اردوهایشان هم گاهی جمعه ها بود که با پشتیبانی آن هیئت بزرگسالان، بچه ها را این طرف آن طرف می بردند و بیشتر هم کوه می رفتند. اردوهایشان مثلاً پنجاه شصت نفره بود و مسیری را مثلا از خمینی شهر و نجف آباد می رفتند و بر می گشتند.
سال 52 که حسینیه ارشاد به دستور شاه تعطیل شد، به فاصله کمی کانون تربیتی جهان اسلام در اصفهان هم تعطیل شد و خود به خود آن تابلوی رسمی جلسات برچیده شد. آنجا مثلاً یک تجمع سیصد چهارصد نفری از جوان ها بود که در تابستان به اوج خودش می رسید. کانون که تعطیل شد تقسیم نیرو شد و تیم ما (به تعبیری اخوان اژه ای) آمدیم مسجد علی.
سوال: تیم مسجد علی در مدرسه احمدیه هم فعال بود؟
جواب: دبیرستان احمدیه الآن دارالقرآن است، زیر بازارچه بیدآباد در مسجد سید. این مدرسه مجموعه ای بود که با حمایت طلاب ساخته شده بود و یک مجوز رسمی دبیرستان گرفته بود.
صبح های جمعه به خاطر جلسات ایتام تیم ما آنجا بود. مدرسه غیر انتفاعی کار خودش را می کرد اما صبح های جمعه در اختیار این 150 نفر بچه یتیم بود. ما هم فقط در امور فرهنگی و پرورشی اینها کمک می کردیم.
سوال: حالا مسجد علی را بگویید که آن موقع چه شد؟
جواب: به تعبیری جلسات دانش آموزی اش فعال شد. گاهی پنج شش جلسه با سن های مختلف در مسجد تشکیل می شد. در آن زیرزمین دوم مسجد، یا شبستانی که الان کتابخانه هست، هر دفعه یک جایی می نشستند.
یکسری برنامه ریزی های دهگی هم داشت. سخنرانانی که در سطح شهر امکان سخنرانی برایشان نبود مثل آیت الله طاهری، آیت الله احمدی، آقای محمدتقی رهبر امام جمعه موقت، آقای خلدی نسب و خود آقای پرورش می آمدند. مثلاً نماز جماعت خوانده می شد و یک سخنرانی به مدت ده شب برگزار می شد. به تعبیری طبقه بازاری های مذهبی، دانشجو، فرهنگیان وآدم هایی که به تعبیری دنبال بهانه می گشتند اینجا دور هم جمع می شدند و این جلسات پایگاهشان بود.
انتهای پیام/