آیا توانسته ایم بهشتی دومی بسازیم؟!

گفتاری از زینت السادات بهشتی، خواهر شهید آیت الله بهشتی
بیان خاطرات به مناسبت حادثه هفتم تیر، در جمع مسئولین و کارکنان دادگستری اصفهان، 1396

جهت شادی روح پاک و مطهر امام عزیز و دو فرزندشان، همسرشان، کلیه شهدا، علما، صلحا، و گذشتگان این جمع دوست داشتنی محمدپسند صلوات
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم، بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستعین.
از اینکه خداوند متعال توفیق داد و توانستم در این جمع دوست داشتنی عزیزان و در خانه دوم خودم دادگستری شرکت کنم خدا را شکر می کنم و از برادر عزیز و بزرگوارم جناب آقای خسروی، کمال تشکر و قدردانی را دارم که واقعاً من نسبت به ایشان احساس برادری دارم، خدا حفظشان بکند و ان شاءالله بتوانند نسبت به برنامه ها و وظایفشان انجام وظیفه کنند.
من همیشه در دعاهایم همین را می گویم که بارپروردگارا، مسئولین ما در هر رده و در هرجایی که مشغول خدمت هستند خودت نسبت به وظایفشان آشنایشان کن چون حسرت خوردن در قیامت خیلی مشکل است. چه بسا که خداوند فرصت های طلایی در اختیار بندگانش قرار داده که از این فرصت ها استفاده کنند و پرونده خودشان را برای آخرتشان ان شاءالله بسازند. اگر کسی نسبت به وظایفش آگاه نباشد و توجه نسبت به آن وظیفه ای که بر دوشش گذاشته شده نکند خیلی مشکل است و واقعاً غصه خوردن در جهان آخرت خیلی سخت است که راه برگشتی هم در آن نیست.
وظیفه سنگینی بر دوشتان است
از اینکه جناب آقای حجت السلام مهدی اژه ای که واقعاً ارادت قلبی خدمتشان دارم و خدا حفظشان کند، فرمودند که کارهایی که برادر عزیزم چندین و چند سال قبل، از سال 59-57 به بعد و برنامه ریزی هایی که برای قوه قضائیه کردند باعث شد تا شما قضات عزیز به راحتی بتوانید انجام وظیفه کنید، بسیار خوشحالم.
البته بهتان بگویم که وظیفه بسیار بسیار سنگینی بر دوشتان هست، یک وقت کم و کاستی هایی در مسیر راه هست، خب انسان می گوید من این وقتی را که دارم استفاده می کنم باید بگردم دنبال آن کم و کاستی ها و نسبت به آن ها اول راه را پیدا کنم، ولی عزیزان من شهید دکتر بهشتی راه را باز کردند و برنامه ها را در آن تنظیم کردند، طرح هایی دادند که ان شاءالله شما عزیزان به راحتی نسبت به آن ها انجام وظیفه کنید و بتوانید در کارتان موفق باشید.
الان من متوجه می شوم که تقریباً یک سال قبل از شهادت برادر عزیزم در اواخر سال 59 بود که در تهران خدمتشان بودم، ایشان ساعتی قبل از اذان صبح که عبادت های شبانه شان انجام گرفته بود، لباس پوشیده آماده نشسته بودند که یک صبحانه کوچکی بخورند و بروند که من مقداری اعتراض کردم گفتم: «شما این ساعت دارید می روید؟» گفتند «بله داداش جون برای به اصطلاح یک مسئول مملکت دلسوز و فعال 4 ساعت خواب در 24 ساعت کافی است».
وقت گرانبهاست
بنابراین ببینید که چقدر ما وقتمان به بطالت می گذرد و این است که الحمدلله رب العالمین افتخار در این دارم که تنها برادرم به این قشنگی در سن 53، 52 سالگی به شهادت رسیدند و این اثراتی که از خودشان باقی گذاشتند به خاطر چیست؟ به خاطر این است که آن وقت گرانبهای خودشان را از تمام دقیقه ها و ثانیه های آن استفاده می کردند و همین را ما الگوی خودمان قرار دهیم و این وقت ها را به بطالت نگذرانیم. شاعر می گوید:
بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین
عمر با سرعت می گذرد و برگ برنده دست کسی است که ان شاءالله از این عمر زیبا و از این عمر گرانبها بتواند استفاده کند و وقتی می گوییم «اَللّهُمَ اِنّی اَسئَلُکَ عَفوَ وَ اَلعافیَة فِی الدّین وَ اَلدُّنیا وَ اَلاخِرَه» که این ها به هم ربط دارد، خداوند متعال ما را آفرید، درب تمام نعمت هایش را برای ما گشود و از آن طرف آماده شدیم برای آمدن به این دنیا، آمدیم به این دنیا که چه کار کنیم؟ عافیت در دینمان را پیدا کنیم، و وقتی که عافیت در دینمان را پیدا کردیم می توانیم از این ساعات و از این لحظات عمرمان به بهترین نحو استفاده کنیم.
وقتی که ما عافیت دین را در دنیا پیدا کردیم آن وقت است که آن راه اصلی را پیدا کردیم و وقتی که راه اصلی را انتخاب کردیم دیگر از حرف های دیگران ناراحت نمی شویم چون من راه اصلی را انتخاب کردم و مهم نیست که دیگران چه بگویند.
ما راه خودمان را انتخاب کردیم
شبی بود که در تهران خدمت برادر سر یک سفره برای صرف شام نشسته بودیم؛ آن موقع بود که بنی صدر چه برنامه هایی ایجاد کرد، چه کارها و چه تهمت هایی، خب بالاخره من هم به دلیل عِرق خواهری خیلی ناراحت شدم، گفتم داداش جونم شما چطور نسبت به آن همه برنامه ها، این همه توهین هایی که می کنند اینقدر ساکت هستید؟! گفتند: «داداش جونم این ها می خواهند آب را گل بکنند و از آبِ گل، ماهی بگیرند ولی ما راه خودمان را انتخاب کردیم، هرچه می خواهند بگویند، چه ما باشیم و چه نباشیم دیگران قضاوت خواهند کرد» و الان که واقعاً می بینم عزیزانی که در گوشه و کنار مملکت اینطور فداکارانه، اینطور عاشقانه دارند راه برادرم و راه دیگر عزیزان و راه شهدا و راه امام عزیزمان و راه رهبر عزیزم را ادامه می دهند و به اصطلاح پیرو راه این عزیزان هستند، الان متوجه می شوم که برادر عزیزم آنجا چه می گفتند.
خب کسی که عافیت در دینش را پیدا کند در این دنیا در مقابل تهمت ها، در مقابل افتراها، در مقابل اینکه بهشتی چه بود و چه کار می‌کرد، دیگر بی تفاوت است چون خداوند متعال در حدیث قدسی می فرماید «ای فرزندان بنی آدم، تو در هر کاری با من معامله کن و من را طرف معامله خویش قرار ده، من آن چنان سودی به تو خواهم داد که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب هیچ انسانی خطور کرده.»
پس شهدای ما راهشان را انتخاب کردند و وقتی کسی مسیر را انتخاب کند برایش مشکلی نیست و هیچ گونه حرف و سخنی نمی تواند او را از مسیری که انتخاب کرده است خارج کند.
وقتی که عافیت در دین را من پیدا کردم به راحتی می توانیم از این ساعات، از این پست هایی که خداوند متعال برای فرصت های طلایی در اختیار من می گذارد، از امتحان هایی که حتی در این دنیا دارم می دهم، از همه اینها استقامتم بیشتر می شود، و فرقی نمی کند اگر کوچکترین و بزرگترین مشکلی در زندگی برای من پیش آمد،  این را می گذارم بر مبنای امتحان های الهی.
واقعاً خودشان را آماده کرده بودند
مادر عزیزم تنها فرزند پسرشان آقای دکتر بهشتی بودند؛ بعد شهادت برادرم که تا مدتی نگذاشته بودیم ایشان بفهمند، وقتی متوجه شدند (به مادر الهام شده بود) بلافاصله به خواهر بزرگتر من که ایشان هم به رحمت خدا رفته اند، گفتند که خب مادرجان بلند شوید و لباس من را بیاورید، چرا به من نگفتید که آقا محمد شهید شدند، لباس های عزای من را بیاورید تن کنم. وقتی لباس عزایشان را آوردند (انگار برای پریروز است) مادر دست هایشان را بالا بردند و گفتند: «بار پروردگارا امیدوارم توانسته باشم این هدیه ای که شما به من دادید، این امانتی که به من داده بودید، توانسته باشم به مفهوم کلمه برای تو تربیت کرده باشم و خوشحالم که در راه خودت فدا کردم».
و باورتان بشود که خواهران و برادران عزیزم مادر همیشه می گفتند من باید خودم باشم و برنامه ریزی کنم، خودم راه به خانواده شهدا بدهم، خودم الگو برایشان قرار بدهم و مادر آن چنان استقامتی به خرج دادند که حد و حساب نداشت و الآن می بینم که چه مادر و چه برادرم آن ها واقعاً خودشان را برای این راه آماده کرده بودند و من فرازهایی از صحبت های برادرم را آورده ام تا برایتان بخوانم، روحشان را شاد کنیم و همچنین علی اکبر آقای اژه ای را روحشان را شاد کنیم با ذکر دو صلوات بر محمد و آل محمد.
اَللّهُمَ صَلِّ عَلی مُحمَّدِ وَ آلِ مُحمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
خاطره ای از صحبت مادر و آرزوی شهادت برادرم
مادر گفتند مادر جونم شما یک مقدار بیشتر مراقب خودتان باشید و برادرم دستشان را باز کردند و با آغوش باز مادر را بغل کردند و گفتند: «مادر جون می دانید که من هر گامی که بخواهم بردارم حتماً می خواهم رضایت شما در آن مسیر باشد و اگر رضایت شما باشد و دعای شما بدرقه راه من باشد من می توانم موفق باشم، خواهش می کنم که شما راضی باشید که من در این مسیر که دارم حرکت می کنم به هیچ عنوان مرگ در بستر را از خداوند متعال نخواستم، از خدا خواستم که ان شاءالله شهادت قسمت من بشود».
خشنودی پروردگار به دست خود ما ساخته می شود
بنابراین این ها راه خودشان را انتخاب کرده بودند و دشمن هرچه که می خواست بگوید و هرچه که می خواست بکند و وقتی که این چنین باشد، وقتی عافیت در دینم را پیدا کنم و از این دنیا به نحو احسن استفاده بکنم، می توانم با بودن در این دنیا و ساعات و دقیقه ها و ثانیه های این دنیا آخرت خودم را آباد کنم و آخرتی برای خودم بسازم که ان شاءالله همنشین ائمه اطهار باشم و آخرتی برای خودم بسازم که الگو باشم چه در دنیا و ان شاءالله سرافراز باشم در آخرت، و وقتی که می گوییم «خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار»، خشنودی پروردگار ما به دست خود ما ساخته می شود که بتوانیم نسبت به وظایفمان انجام وظیفه کنیم.
لزوم حضور دائمی مردم در صحنه/ پیگیر مشکلات جامعه باشید
یکی از صحبت های برادر عزیز این بود که فرمودند برای حفظ و تداوم انقلاب احتیاج به حضور دائمی همه مردم در صحنه است. دیروز اتفاقاً همین صحبت در منزل مادر بود، یعنی زادگاه برادرم که خانواده هایی آمده بودند و صحبت هایی که من برایشان داشتم این بود که اینقدر نگویید کدام مسئول کار ما را انجام داد و کدام مسئول کار ما را انجام نداد و کار انجام نمی گیرد، اینقدر این صحبت ها را نکنید.
 شما مراجعه می کنید به مسئولین محترم ما چه از مدیران، وکلای ما، چه از شورای شهر و چه از نهادهای ما در ادارجات می روید و مشکلاتتان را می گویید و آن ها وظیفه دارند که پیگیری کنند و جوابگوی شما باشند. اما وقتی شما نامه ای می نویسید و یک برنامه ای می خواهید تا مشکلاتتان را حل کنند و انتظار دارید که خود این ها تک تک بلند شوند و نسبت به برنامه های شما پیگیری کنند، این اشتباه است، بلکه شما هم پیگیر مشکلات مردم جامعه باشید.
 یکی از صحبت های برادر بزرگوار من این است که می فرمایند: «اسلام دینی است که مشتمل بر سیاست است و سیاست از دیانت و حتی عبادت جدا نیست پس این ها با یکدیگر ارتباط دارند و ما هر گامی و قدمی را برداریم عین چیزی است که عبادت کنیم پروردگارمان را.»
باز در این قسمت می فرمایند: «خانواده های شهیدان عزیز ایران، دلشاد و قوی دل باشید، هر شهیدی که می رود خود سعید است و خانواده اش سعادتمند هستند». چه بسا خانواده هایی هستند که راه را یک مقداری گم کرده باشند ولی وقتی که آن شهید به جمع شهدا می پیوندد خانواده شهدا سعادتمند می شوند، چرا؟ چون شهید این ها رفته و راه را به این ها یاد داده است و به تبع این خانواده محترم سعادتمند می شوند به خاطر ادامه دادن راه شهیدشان.
بی تفاوت نباشیم/ مشکلات مردم را پیگیری کنیم
خانواده شهدا حتماً باید الگو باشند برای دیگران، ما به هیچ عنوان نمی توانیم نسبت به مشکلات مردم بی‌تفاوت باشیم بلکه حضرت علی (ع) فرمودند: «دست خود را بر سر بگذار هرچه را برای خود خواستی برای دیگران هم بخواه».
پس ما باید نسبت به مشکلات و برنامه های مردم بی‌تفاوت نباشیم و خودمان مشکلات مردم را پیگیری کنیم و هرکسی که عندالقدرت و استطاعه بتواند نسبت به مشکلات مردم انجام وظیفه کند، آن وقت می بینید که ما چه جامعه بسیار زیبا و دوست داشتنی پیدا می کنیم. ولی متاسفانه اگر من گفتم «به من چه؟» آن وقت است که مشکلات یکی پس از دیگری زیاد و زیادتر می شود.
باز در فراز دیگر می فرمایند که ما ایمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را درست می کنیم و با اسلام منطبق می کنیم، اگر این را داشته باشید یاری خدا تضمین شده است. خداوند متعال می فرماید ای بندگان من شما خوب بندگی کنید من می دانم که چگونه برای شما خدایی کنم. بنابراین ما باید بندگان خداوند باشیم از هر نظر، و در هر برنامه ای بندگان خداوند متعال باشیم.
آن وقت است که فاصله ها کم می شود...
باز در فراز دیگری می فرمایند که «امیدوارم ملت خوشحال باشند که در نظامی زندگی می کنند که اگر کسی از رئیس جمهور شکایت داشت دستگاه قضایی همان گونه عمل می کند که از یک فرد عادی شکایت کنند» این خیلی مهم است؛ این خیلی خیلی برادر و خواهران عزیز مسئولیت اعضای قوه قضاییه ما را این فراز صحبت شهید بهشتی سنگین و سنگین تر می کند چراکه وقتی چنین عمل کنیم، آن وقت است که فاصله ها کم می شود و مردم می دانند که رئیس و مرئوس و رئیس جمهور و ایکس و ایگرگ تمام همه باید حقشان را به یکسان از دولت، از دستگاه قوه قضایی انتظار داشته باشند و قوه قضایی باید از حق این ها به مفهوم کلمه دفاع کند. اگر این چنین در جامعه عمل شو این مقدار صحبت ها و برنامه هایی که الان در جامعه هست کم می شود.
مردم را در انتظار قرار ندهیم/ اعتماد مردم باید محفوظ باشد
باز در فراز دیگری می فرمایند «تا زمانی که کاری انجام ندهیم برای مردم بازگو نکنیم». شهید بهشتی همیشه جلوتر از زمانشان فکر می کردند و واقعاً این یکی از خصوصیات بسیار بارز ایشان است. وقتی انسان جلوتر از زمانش فکر کند آن وقت است که کاری را که انجام شده در اختیار مردم می گذارد، آن وقت است که کسی نمی گوید «این صحبت هایی که مسئولین می کنند و این برنامه هایی که مسئولین می گویند (خدای ناخواسته- اصلاً واقعاً من دلم تاب نمی آورد که بخواهم این کلام را بر زبان بیاورم) ما هیچ گونه اعتمادی به آن نداریم».
بنابراین ما باید کاری را انجام دهیم و بعد انجام شدن به اصطلاح مردم را در جریان بگذاریم و مردم اعتمادشان نسبت به جمهوری اسلامی، نسبت به مسئولین مملکت ما محفوظ باشد.
و واقعاً اینکه رهبر عزیز مملکت اینقدر حرص می خورند و اینقدر ناراحت هستند راجع به همین بابت ها است که ما می آییم کاری که انجام نشده و فکر کاری را که می خواهیم انجام دهیم بلافاصله با مردم مطرح می کنیم در حالی که باید کاری را انجام دهیم و بعد انجام شدنش آن را در اختیار مردم قرار دهیم که مردم را خوشحال کنیم نه مردم را در انتظار قرار دهیم آن هم انتظاری که معلوم نیست انجام بگیرد و آیا انجام نگیرد.
اگر به حال مردم سودمند واقع شدید ماندنی خواهید بود
این خودش یک بحث بسیار بسیار مهمی است که شهید بهشتی می فرمایند «اگر شما به حال مردم سودمند واقع شدید ماندنی خواهید بود».
 خواهران عزیزم، برادران گرامی اگر ما بتوانیم خودمان را در قلب مردم با عملمان (نه اینکه با زبانمان)، با عملمان در قلب مردم قرار دهیم آن وقت خود مردم هستند که از هر کسی در هر پست و مقامی که هست و مسئولیتی را به عهده گرفته است، خود مردم دلسوزانه به اصطلاح از اینها دفاع می کنند و نمی گذارند که یک وقت کسی حرفی بزند که این مسئول ما از این نظر ناراحت بشود.
جامعه اسلامی باید جامعه ای رو به شادابی، تندرستی و تحرک باشد. من چه در برنامه هایی که در داخل کشور داشتم چه در خارج از کشور که در لندن برنامه ای برای من گذاشته بودند، در هر جای دنیا که از شهید بهشتی صحبت کنید می دانید که همه با آغوش باز از شما استقبال می کنند و او در قلب مردم جا دارد، در قلب دنیا در قلب جهان، این خیلی مهم است.
محبوب القلوب قلب های مردم بود
چرا کسی توانسته در سن 53 سالگی به شهادت برسد و اینقدر محبوب القلوب قلب های مردم باشد؟ به خاطر اینکه شهید بهشتی دکمه بسته نبود، شهید بهشتی نسبت به مشکلات مردم بی تفاوت نبود، بهشتی با آغوش باز از مشکلات مردم استقبال می کرد، شهید بهشتی پا گذاشته بود جای جدش حضرت محمد مصطفی(ص) و واقعاً آن اخلاق محمدی را داشت. شهید دکتر بهشتی را هر کسی که نامش را می بَرَد، اسمش را می گوید، حالا نه اینکه در اینجا که دادگستری واقعا بیت دوم ماست، در هر جایی در هر استانی در هر برنامه ای که من داشته باشم باورتان می شود که همه می گویند خانم بهشتی خواهشی داریم، از شهید بهشتی برایمان بگویید، از برنامه ها که چطوری به وجود آوردند و این همه اثر از خودش باقی گذاشت.
انرژی مثبت و لبخند به بندگان خدا بدهیم
بعد از شهادت شهید بهشتی خیلی شعارها زیاد بود؛ مانند «دشمن در چه فکریه، ایران پر از بهشتیه»، ولی شما قضاوت کنید آیا توانسته ایران بهشتی دومی بسازد؟ نه. آیا توانسته رجائی ها، باهنرها، مطهری ها، این ها را برای ما به وجود بیاورد؟ نه. بنابراین ما باید چه کاری کنیم که محبوب القلوب مردم شویم؟ وقتی انسان محبوب القلوب مردم قرار گرفت این را بدانید که خداوند هم از دست آن بنده خیلی راضی و خشنود است، چون کاری کرده که به بندگان خدا امید داده و انرژی مثبت به بندگان خدا داده است. در صورتی که یک برخورد ناشایسته، یک انرژی منفی به دیگران دادن آن وقت است که می دانید روی خون این همه شهید پا گذاشته ایم.
شهدای عزیز ما رفتند و به آن مقام و منزلت رسیدند و من و شما و دیگر عزیزان که خانواده معظم شهدا هستیم و در این جلسه حضور داریم، این مهم است که ان شاءالله بتوانیم ادامه دهنده خون شهیدانمان باشیم و کاری کنیم که مردم همیشه خوشحال، راضی، لب ها را خندان کنیم و سعی کنیم اگر چشمی گریان است آن را به خنده روی لب تبدیل کنیم. این خیلی مهم است این خیلی خیلی مهم است.
ادامه دهنده راه آنها باشیم
دیروز در صحبت ها هم گفتم، این زادگاه شهید بهشتی از قبل از انقلاب (من بچه کوچکی بودم) از قبل انقلاب در خدمت مردم بود (کاری به موقع انقلاب و پیروزی انقلاب نداشت) همیشه جایی بود که محل امید مردم بود. محلی که اگر کسی می آمد مشکلی داشت بلافاصله مشکلش در این محل حل می شد. ما هم باید ادامه دهنده راه این عزیزانمان باشیم.
جاذبه در حد اعلا و دافعه در حداقل
شهید بهشتی می فرمایند که جاذبه در حد اعلاء و دافعه در حداقل ضرورت دارد؛ تا می توانیم باید جاذبه داشته باشیم. در جلسه دیروز راجع به امر به معروف و نهی از منکر از من سوال شد. همین را خدمت خواهران عزیزم گفتم که در پیاده کردن این امر الهی چقدر ما باید زیرکانه عمل کنیم. بیاییم با جاذبه مردم را امر به معروف کنیم نه اینکه خدای نکرده این را بیاییم شخصیتش را بکوبیم.
شهید بهشتی یکی از خصوصیات بالایی که راجع به امر به معروف و نهی از منکر داشتند اینکه به هیچ عنوان به خودشان اجازه نمی دادند کوچک ترین شخصیتی از کسی خُرد کنند بلکه برادر من می گفتند اول شخصیت افراد برای ما مهم است و می فرمودند که «از صفر تا بیست هم عدد هست، ما نیاییم برای کسی که کوچک ترین خطایی کرده یک باره این را نمره صفر بدهیم و عددهای از صفر تا بیست را نادیده بگیریم و این کار درستی نیست.
کسی که هم نمره های بالا و هم پایین تر از بیست دارد باید بیاییم خوبی هایش را اول برایش مطرح کنیم بعد بگوییم دخترم، برادرم، خواهرم اگر شما این خوبی ها را داری به این همه لطفی که خداوند متعال در برابر به دست آوردن این خوبی ها به تو کمک کرده و به تو عنایت کرده این مشکلاتت را هم اگر حل کنی بسیار بسیار کار جالبی است.
 پس ما بیاییم اول خوبی ها را مطرح کنیم تا بعد کم و کاستی ها را درستش کنیم در جامعه.

نظر خود را ارسال کنید