سؤالهاي اعضاء و جوابهاي مسئولين حزب جمهوري اسلامي
بسمه تعالي
مقدمه:
با سلام بر حضرت بقية الله الاعظم و نايب بر حقش بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران امام امت و با درود بروان پاک شهدا خصوصا 72 راست قامت جاودانه تاريخ در معبد عشق و عرفان بويژه دبيران کل شهيد حزب جمهوري اسلامي شهيد مظلوم آية الله دکتر بهشتي و شهيد دانشمند حجة الاسلام دکتر باهنر رحمة الله عليهم.
نظر به اينکه موسسين بزرگوار اين تشکيلات اسلامي بر آموزش توجه خاص داشته و دارند.
لذا اين واحد جهت بهره مندي هر چه بيشتر اعضاء حزب جمهوري اسلامي از نظريات موسسين و اعضاء شوراي مرکزي علاوه بر انتشار نشريات و جزوات درسي مصمم بانتشار سلسله گفتاريست که حاوي سئوالات اعضاء و جوابهاي مسئولين ميباشد.
اولين گفتار اين مجموعه شامل سئوالهاي اعضاء منتخب حوزه ها تهران و همچنين دبيران دفاتر حزب جمهوري اسلامي از سراسر کشور و جوابهاي حضرت حجة الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني در 25 شهريور ماه 63 و حجة الاسلام و المسلمين سيد علي خامنه اي در 29 شهريور ماه 1363 ميباشد.
اميدواريم که هر چه بيشتر پيوند و محبت و اخلاص در اين معبد شهيدان، در راستاي اسلام و ولي فقيه زمان سرلوحه ي کار و تلاش هر عضوي از اعضاء حزب جمهوري اسلامي بوده باشد. انشاء الله
واحد آموزش
مهرماه 1363
**صفحه=1@
بسم الله الرحمن الرحيم
سئوالات اعضاي منتخب حوزه هاي تهران و پاسخ هاي حجة الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني
جلسه بسيار خوبي است و بسيار خوشحالم که خداوند توفيق مواجهه با برادران و خواهران عضو حزب جمهوري اسلامي را عنايت کرد، مضافا آنکه نياز به بررسي بعضي از مسائل جاري کشور و حزب بخوبي احساس ميشود.
قبول مي کنم کمي رسيدن ما به حزب مايه خسارت است و بايد بيشتر به آن برسيم ولي متاسفانه مسئوليتهاي ما آنقدر زياد، متراکم و متنوع است که به بعضي هايش منجمله حزب خوب نمي رسيم. علت هم اين است که فکر مي کنيم افرادي انتخاب شده و صالح در حزب هستند و فرضا اگر ما وقت کمتري را صرف آن کنيم مي توانند بار خودشان را بدوش بکشند و در نتيجه ما مي توانيم به جاها و مسائل ديگري که ضرورت بيشتري به حضور ما احساس ميشود برسيم اما در عمل مي بينيم عليرغم خوب بودن افراد، حزب مسائل خاص خودش را داراست و بايد وقت بيشتري را صرف آن نمود.
ابتدا مي خواستم صحبت کنم ولي با مروري که بر سئوالات کردم فکر مي کنم در حين پاسخ به سئوالات مزبور، موضوعاتي که در نظر گرفته بودم مطرح ميشود و لزومي بر صحبت جداگانه نمي بينم.
**صفحه=2@
سئوالات تشکيلاتي:
س 1- چرا مواضع حزب که ميتواند محور وحدتي براي اعضاء باشد منتشر نميشود در حالي که بيش از يکسال از کنگره گذشته بسياري از اختلافات مربوط به مواضع شخصي افراد است.
ج 1- اينکه تاخير شده صحيح است ولي برنامه کاربر روي مواضع را در همان وقت مشخص به پايان رسانديم يعني وقتي بنا شد کميسيوني تشکيل شده و مواضع را با جمع بندي پيشنهاداتي که در کنگره شده بود اصلاح کند و اصلاح نهايي بعنوان نظريه ي قطعي کميسيون منتشر شود، ظرف شش ماه توسط اين کميسيون که بنده هم جزء آن بودم مواضع، کاملا اصلاح گرديد البته بدون آنکه تغيير مهمي در مسائل عقيدتي و اقتصادي آن بعمل آيد. در مسائل اجتماعي مطالبي تکميل و اضافه شد و پياده و پاکنويس کردن آن با فترت مجلس شوراي اسلامي و مناسبتهاي ديگري مصادف شد و نتيجه اين شد که امکان گردهمايي براي ما پيش نيامد. اخيرا مدت 2 ماه است که پاکنويس شده اش آماده شده و انشاء الله در اولين هفته اي که مجلس بعد از تعطيلات، جلساتش را آغاز مي کند با اختصاص يک جلسه (که براي مرور نسخه ي پاکنويس شده مواضع کافي بنظر ميرسد) آماده چاپ ميشود و اگر اجرائيات حزب خوب عمل کند در ظرف يک ماه آينده چاپ خواهد شد.
منتها ببنده اينطور که اينجا گفته شده (که مواضع محوري مي شود و ديگر اختلافاتي نخواهد بود) فکر نمي کنم زيرا مسائل فکري و اجتماعي صوري بوده و هر کس مي تواند
**صفحه=3@
با فکر خودش آنها را تفسير کند. شما مي بينيد در تفسير حرفهاي امام با آن صراحتي که ايشان در صحبتهايشان دارند باز دو دستگي ايجاد مي شود و هر کسي بنا بر سليقه ي شخصي خود حرف مي زند خوب، مواضع که از صحبتهاي امام نمي تواند روشن تر باشد در نتيجه باز هر کس برداشت مخصوصي ميکند و مسائل اقتصادي و اجتماعي هم قابل بحث و جدل است لذا حزب بعد از مواضع به محورها و مراجع ديگري بمنظور رفع اختلافات نيازمند است والا قبل از کنگره هم عليرغم رسميت داشتن مواضع شاهد اين اختلافات بوديم.
س 2- چرا شوراي مرکزي حزب در مورد مسائل روز موضعگيري نمي کند، بيانيه نميدهد و تکليف اعضاء را مشخص نميکند. اعضاء حزب که در گذشته به مردم آگاهي سياسي ميدادند در بعضي موارد بلاتکليف تر از مردم هستند.
ج 2- بايد توجه داشت که همه کارها مربوط به شوراي مرکزي نميشود. مثلا واحد سياسي بايد فعال باشد و براي بسياري از مسائل سياسي تحليل داده و آنها را در اختيار اعضاي حزب قرار دهد. از طرفي شوراي مرکزي از يکپارچگي لازمي که بتواند فعال باشد برخودار نيست و لذا نمي تواند قاطعيت لازم را براي تصميم گيريها داشته باشد و نتيجتا در ميان اعضاي حزب هم يکپارچگي لازم يک حزب ديده نمي شود و براي حل اين مسئله بايد فکر کنيم و اين اشکال تا حد زيادي وارد است.
س 3- اعضاء حزب در مقابل شوراي مرکزي و مراکز رسمي
**صفحه=4@
تصميم گيري در حزب چه وظيفه اي دارند آيا اجراي مصوبات آنها مانند مصوبات مجلس شوراي اسلامي يا مراکز ديگر قانونگزاري حالت وجوب دارد يا هر کس در اجراء يا عدم اجراي آنها مختار است؟
ج 3- اين مسئله از مسائلي است که هنوز در حزب بطور کلي حل نشده و همين حالا اين بحث را در سطح بالا هم داريم. من چيزي را از شما مخفي نخواهم کرد، يعني روشن ميگويم تا توقع تان در حد واقعيتها باشد.
وقتي که استيضاح آقاي ناطق نوري در مجلس مطرح شد بحثي در حزب پيش آمد به اين صورت که اگر حزب که آقاي ناطق عضو شوراي مرکزي اش مي باشد با استيضاح ايشان مخالف باشد آيا نمايندگان مجلس که حزبي هستند ميتوانند به ايشان راي مخالف دهند و موافق استيضاح ايشان باشند؟ و يا مثلا در مورد وزرايي که براي راي گيري به مجلس ميروند اگر شوراي مرکزي موافق آنها باشد همين مسئله مطرح است که آيا نمايندگان حزبي مجلس حق دادن راي مخالف را دارند يا نه؟
در سطوح پائين تري هم اين مسائل مطرح است و بايد ديد حق ولايت حزب بر اعضاء تا چه حد است؟ و آزادي اعضاء حزب در آراء و عملشان در مغايرت با تصميمات شوراي مرکزي چقدر است؟ و اين مسئله الان در شوراي مرکزي مورد بحث است و نظرات متفاوتي در مورد آن وجود دارد.
يک نظر اين است که هر چند اسلام و قانون اساسي آزادي افراد را محترم شمرده اند و آزادي اصل محترمي است
**صفحه=5@
و کسي نمي تواند رايش را تابع آراء ديگران کند. ولي چون در نظر گرفتن مصلحتي که ما در کار دسته جمعي داريم مهم است و عدم رعايت اين مصلحت باعث خدشه دار شدن اهل تحزب و حزب مي شود و ديگر زمينه اي براي حزب وجود نخواهد داشت و هر وقت تصميمي اتخاذ شود عده اي با عنوان کردن اينکه با آن مخالفند از انجامش خودداري مي کنند لذا بايد اين محدوديتها را به پذيريم و تصميمات مسئولان حزب را اجرا کنيم.
نظريه ديگري مي گويد که ما قبل از حزبي بودن، مسلمانيم و اصلا خلاف شرع است که فردي به ديگري راي دهد در صورتيکه صلاحيت لازم را در او نمي بيند و عمل کردن بر خلاف عقيده، مغاير با قانون اساسي و اسلام است و تابع بودن در اين مورد معني ندارد و اصلا تصميمي که بر خلاف شرع و نظر مرجع تقليد و يا قانون باشد اصلا حزب حق تحميل آنرا ندارد زيرا حزب در نظام ويژه اي فعاليت ميکند و برخلاف قوانيني که در چهارچوبه اين نظام هستند نيز نمي تواند کاري انجام دهد.
اما بايد گفت موضوعاتي از اين قبيل که فرضا چه کسي وزير باشد يا راي به فلان وکيل بدهيم يا نه، مسائل شرعي نيستند بلکه عرفي مي باشند. ممکن است کسي راي دادن به يک وزير را از آن جهت که مفيد به حال کشور است مصلحت بداند و ديگري آنرا مصلحت نداند.
البته ممکن است بعضي به تبع تشخيص اينگونه مسائل عرفي، يک وظيفه ي شرعي براي خود درست کنند ولي عقيده
**صفحه=6@
ما اين است که در اينجا وظيفه شرعي بدنبال ندارد بلکه فرد بايد بخاطر رعايت مصلحت (تقويت حزب) تابع نظرات حزب باشد، همانند قوانيني که براي راي گيري به مجلس مي آيند که در هر صورت اکثريتي و اقليتي هستند که با قانون موافقت و يا مخالفت مي کنند و مثلا ممکن است 100 نفر موافق و 101 نفر مخالف باشند ولي پس از راي گيري نظر اکثريت، حاکم مي شود و ديگران هم بايد متابعت کنند.
بهر حال مسئله پيچيده اي است و در خود شوراي مرکزي نيز حل نشده و همين حالا بعضي از نمايندگان عضو شوراي مرکزي و يا نمايندگان حزبي به وزراي تائيد شده توسط شورا در مجلس رأي نميدهند.
از نظر بنده مسئله کم و بيش حل است. البته نه به حالت افراطي بلکه به صورت معتدلش. در جايي که تصميمات گرفته شده در حزب برخلاف قانون و فتوا نباشد و مرکزيت هم افراد صالح و خوبي باشند، قابل قبول است که فرد حزبي تابع تصميمات گرفته شده باشد.
اين از مسائل مهمي است که حتي در شوراي داوري هم روي آن بحث است. مشکل اينجا است که بعضي از دوستان در شوراي داوري در مورد قضاوت ترديد دارند بخاطر آنکه فرضا از کسي شکايتي شده و وقتي از او خواهان توضيح مي شويم در جواب مي گويد که من عقيده ام اين است و لذا تخلف کرده ام و در نتيجه نمي شود به او گفت چرا به عقيده ات عمل کردي.
**صفحه=7@
نتيجتا در اين مورد هنوز تصميم قاطعي گرفته نشده ولي در صورت اتخاذ چنين تصميمي حتما به شما ابلاغ ميشود.
س 4- بحث سياسي در حوزه ها لازمه اش بيان نقاط قوت و ضعف يک ارگان يا يک مسئول ميباشد و يا انتقاد به عملکرد يک فرد يا يک نهاد، آيا اين بحثها غيبت محسوب ميشود؟
ج 4- يکي از مواردي که غيبت در آن استثناء شده مقام مشورت است که انسان ناچار است نظر خود را در مواردي که مربوط به کارهاي اجتماعي است بازگو کند و اينطور نيست که خيال کنيد هيچ چيز از اين حرفها را نميتوان زد منتهي اين مسائل داراي حدود شرعي هستند که بايد شناخته شوند.
جايز نيست مسائلي که مربوط به عيوب شخصي افراد است در اين بحثها مطرح شود زيرا عيب جويي از افراد نوعي کينه توزي است اما اگر موضوعي مربوط به مصلحت جامعه مي شود و مثلا در مورد کار يک وزير در وزارتخانه اي سئوال مي شود هر کس مي تواند عيوب اجرايي و محاسني را که مي بيند گزارش دهد. در موقع رسيدگي به مصالح و مسائل عمومي کشور بحث از نقاط قوت و ضعفي که مربوط به اين مصالح باشد غيبت محسوب نمي شود منتهي اين مسائل بايد محرمانه باقي بماند و بدست ديگران نرسد و رازداري کاملا حفظ شود.
و البته يک نکته ظريف و دقيق هم وجود دارد که ممکن است هوي و هوس و دوستيها و دشمنيها انسان را وادار کند حرفهاي ديگري را مطرح کند بايد هميشه در نظر داشته باشيم
**صفحه=8@
که خداوند ناظر بر اعمال ما است. در اينجا کسي نمي تواند مرز مشخصي را براي عدم تجاوز از اين بحثها مشخص کند و مته به خشخاش بگذارد و هميشه ما در بحثهاي اجتماعي چنين چيزهائي را داريم.
س 5- با توجه به سفارشات مکرر حضرت امام در مورد تقويت نهادها، ارگانها و مسئولين مملکتي، آيا بحث و بررسي پيرامون عملکرد آنها در حوزه هاي حزب و بيان نقاط قوت و ضعف از طرف اعضاء تضعيف محسوب ميشود؟
ج 5- حد تضعيف با حد مشورت و بحث فرق دارد و اصلا اين تقويت است که پنج يا ده نفر در حوزه بنشينند و به موضوعي رسيدگي کنند البته به شرطي که به طور «سالم» عمل شود.
اصلا ما حوزه تشکيل نداده ايم که کسي را تضعيف کنيم بلکه نشسته ايم تا ضعف ها را تشخيص دهيم و اگر مي توانيم در راه رفع و جبران آنها کمک کنيم و اگر قابل جبران نيست پيشنهاد کنيم فلان شخص جانشين اين شخص گردد. تضعيف در صورتي است که پس از بحث در حوزه ها اين مسائل به بيرون جامعه منتقل شده و به رخ ديگران کشيده شود.
جلسات مشورت و رسيدگي در همه جا هست مثلا کميسيونهاي مجلس کارشان همين است و مسائلي که قابل طرح کردن در جامعه نيست در آنجا مطرح ميشود و در بقيه ارگانها هم چنين جلسات مشابهي وجود دارد. مثلا در جلساتي که در ارتش، سپاه، نخست وزيري يا رياست
**صفحه=9@
جمهوري تشکيل مي شود نقاط قوت و ضعف افراد بازگو ميشود که فرضا اين آقا مديريتش قوي يا ضعيف است، سوابق خوبي ندارد و آن محل را بدنام مي کند، خويشاوندانش در کارها دخالت مي کنند و دوست باز است و يا امانت دار نيست و مسائل از اين قبيل مطرح ميشود.
پس بحث درباره عملکرد يک نهاد در حوزه حزبي بمنظور اصلاح کار، اشکالي ندارد. البته کسي بخواهد فقط بعنوان کينه توزي عيب کسي را پخش کند و در مقام اصلاح هم نباشد و تنها قصد کوبيدن فردي را داشته باشد، اين کار غلط و غير مجاز است و در واقع اشاعه فحشاء و عيب جويي است و اگر هدف اصلاح و مداواي دردها باشد بلامانع است و کار حزب و ديگرجمعهاي مشورتي و تصميم گيري نيز همين ميباشد.
اين موضوع را نيز بايد در نظر گرفت که شرايط در مواقع مختلف فرق مي کند و همواره بصورت يکنواخت نمي توان قضاوت کرد اما در همه حال نيت افراد، بسيار مهم است.
س 6- جنابعالي بعنوان رئيس مجلس شوراي اسلامي براي اداره جناحهاي مختلف که در مجلس هستند از روش حکيمانه اي استفاده مي کنيد با توجه به محذورات و اهميت بسيار زياد اداره مجلس آيا سخنان شما در داخل مجلس ميتواند نظر رسمي و شخصي شما بعنوان يکي از مسئولين طراز اول حزب جمهوري اسلامي محسوب شود يا فقط سخنان شما در جلسات حزب نظر رسمي شما است.
**صفحه=10@
ج 6- هر جا من مطلبي را بيان کنم نظر شخصي ام ميباشد در داخل مجلس، نماز جمعه و يا هر جاي ديگر. اما اينکه آيا نظر حزبي من باشد، خير. من بعنوان حزب در مجلس حرف نمي زنم بلکه بعنوان رئيس مجلس، نماينده مردم و يک مسلمان سخن مي گويم. کما اينکه در نماز جمعه نيز همينگونه است.
بنابراين نظراتي که ابراز مي کنم نظرات حزب نيست و ممکن است اصلا در حزب مطرح نشده باشد و يا اگر هم مطرح شده عده اي با آن مخالف يا موافق بوده اند و چنين قيدي هم وجود ندارد که هر چيزي که ما مي گوييم الزاما بايد مورد نظر حزب باشد مگر در جايي که حزب تصميمي گرفته باشد و آن اصل را نيز که «بايد تابع نظر حزب باشيم» پذيرفته باشيم که در آنصورت حزبي ميشود.
لذا در غير اينصورت اظهاراتي که در مصاحبه ها، مجلس، نماز جمعه، سخنرانيها و ملاقاتها مي کنم با مسئوليت خودم و نظر شخصي ام مي باشد.
س 7- آيا سخنرانيهاي حضرت امام در جائي که صريح و روشن باشد ميتواند براي اعضاء حزب بعنوان موضع رسمي حزب تلقي شود و آنرا تبليغ کنند يا اعضاء بايد منتظر شوند تا حزب در آن مورد بيانيه رسمي دهد؟
ج 7- ما رهبري را پذيرفته ايم و امام را رهبر واجب الاطاعه مي دانيم. حزب ما تابع رهبري است و اصلا چنين امکاني وجود ندارد که حزب برخلاف نظر امام، نظري
**صفحه=11@
بدهد و احتياج نيست که ما سخنان امام را در حزب مورد بحث قرار دهيم و روي آن فرمان جديدي صادر کنيم و بگوئيم که حزب حالا ميتواند عمل کند.
شما در مورد فرمايشات امام که برايتان محرز است به عنوان حزب هم ميتوانيد حرف بزنيد و حزب براساس اصولش موظف است که تابع امام باشد و ما نمي توانيم برخلاف امام صحبت کنيم و مصوبه حزب که برخلاف فرمايشات امام باشد اصلا ارزشي ندارد و فرد حزبي نيازي ندارد که منتظر بنشيند تا تائيد سخنان امام را از حزب بشنوند.
بنابراين مطلقا در جايي که نظر امام را بدانيد ميتوانيد آنرا اعلام کنيد بلکه از طرف حزب نيز «وظيفه» داريد که اين کار را بکنيد. حزب ما، حزب امام است و در خدمت رهبر مي باشد و با قبول اطاعت رهبري، کار مي کند. ولايت حزب حتما تحت الشعاع ولايت رهبري است.
س 8- شوراي فقهاء که در کنگره اول تصويب شد و بنظر ميرسيد پشتوانه بسيار خوبي در حرکتهاي اجتماعي حزب محسوب ميشود و در موارد اختلافي ميتواند راه صحيح را نشان دهد چرا تاکنون نقش چشمگيري نداشته است؟
ج 8- شوراي فقهاء براي تصويب مصوبات حزب است که آيا خلاف شرع هست يا نيست و کار ديگري ندارد و از اين جهت شما مساله اي نداريد و هر مصوبه اي از حزب که اعلام شده و بدست شما رسيده باشد چيز خلاف شرعي نداشته است
**صفحه=12@
که شما بگوئيد شوراي فقهاء کارگشاست.
حزب چه چيزي تصويب کرده که شبهه خلاف شرعي داشته است البته اگر شوراي فقهاء فعال باشد اطمينان بيشتري مي بخشد زيرا ممکن است در شوراي مرکزي سي نفر که مرجع تصميم گيري است علاوه بر عده اي که کارشناس مقبول اسلامي هستند خيلي ها هم باشند که آگاهيهاي لازم را در همه ي ابعاد ندارند و ممکن است اکثريت به چيزي راي بدهد که شرعي نباشد که در اين موارد شوراي فقهاء حلال مشکل مي شود ولي من تا بحال نمي دانم که چنين موردي پيش آمده باشد يا نه. اگر موردي را سراغ داريد که در شرعي بودنش مشکوک هستيد لطفا آنرا به ما اطلاع دهيد که در اينصورت تحقيقا شوراي فقهاء تشکيل مي شود. لذا تا بحال نيازي به تشکيل اين شورا احساس نشده است.
مشکل ديگري که وجود دارد اين است که شوراي فقهاء بايد 3 يا 5 نفر باشد در حاليکه ما الان 4 نفر هستيم که با هيچيک از ايندو مطابقت ندارد و نفر پنجم هنوز انتخاب نگرديده است و لذا شورا تشکيل نمي شود.
س 9- شوراي داوري که قوه قضائيه حزب است عملا اثر وجودي از او مشاهده نشده لذا اولا معلوم نيست کدام کارها تخلف است و چه کسي متخلف و ثانيا کسي ترس از تخلف ندارد چرا که اطمينان دارد شکايت ديگران نتيجه بدنبال نخواهد داشت؟
ج 9- يکي از علل آن داوراني هستند که توسط شما انتخاب
**صفحه=13@
شده اند و واقعا فرصت اينکار را ندارند. مثل من و آقاي خامنه اي که عضو اين شورا هستيم، زيرا گاهي لازم است که روي پرونده اي 3 يا 4 ساعت کار شود که اين روزها کمتر وقتي براي اينکار وجود دارد. گاهي بعد از جلسات حزب که معمولا هفته اي يک بار تشکيل مي شود، جلسه اي داريم و مسائل را مورد بررسي قرار مي دهيم که نوعا مربوط به اختلافات دو طرز تفکري است که در حزب وجود دارد.
البته طرفين نيز دفاعياتي براي خود دارند که ما ميبينيم بحث ريشه اي تر از آنست که ما بدون رسيدگي به اصل مسائل به اين موارد برسيم.
به هر حال اين مسئله را مي پذيريم که در حال حاضر شوراي داوري فعال نيست و به جز رسيدگي به چند مورد ساده و سطحي، کار خيلي زيادي انجام نداده است.
س 10- بعضا مشاهده ميشود اکثر وقت در حوزه به بحثهاي سياسي مي گذرد لطفا بفرمائيد چه انتظاراتي از اعضاء حوزه ها داريد.
ج 10- در اساسنامه و آئين نامه حزب، وظايف حوزه ها مشخص شده و در واقع هسته اصلي و رکن کار حزب، حوزه ها هستند. افراد حزبي، افرادي هستند که فرصت بيشتري براي کار در حوزه ها دارند. اين حوزه ها اگر فعال نباشد و مسائل حزب در آنجا جدي نباشد، حزب چيزي نيست. تصميم گيري هاي شوراي مرکزي، واحدهاي پشتيباني و تشکيلاتي و يا دبير کل در مقام عمل موقعي
**صفحه=14@
ميتوانند با ارزش و مفيد باشند که در حوزه ها مطرح شوند. بنابراين حوزه ها بايد منظم بوده و جلسات و بحثهاي مرتب داشته باشند و بدون برنامه دنبال حوادث نيفتند و نتيجه ي جلسات هفتگيشان محسوس باشد، در مسائل جاري کشور فعال بوده و اشکالاتي را که به حزب دارند زود منتقل کنند و مسئولين بالاتر حزب را تحت فشار قرار دهند تا اشکالات رفع شود و در مسائل مالي حزب جدي بوده و کمک کنند. بدنه ي اصلي حزب را حوزه ها تشکيل مي دهند و حال اگر وقت حوزه ها به بحث در مورد يک موضوع و احيانا اختلاف سليقه ها گذرانده شود و بعد هم اعضاء حوزه ها بدنبال کار خود بروند، تحقيقا نتيجه ي دلخواهي حاصل نميشود و از اين رو واحدهاي پشتيباني بايد خوراک فکري لازم را براي حوزه ها تهيه کنند.
س 11- گاهي در محلات و مساجد افرادي از فعاليت افراد حزب جلوگيري ميکنند در اين موارد بايد کنار رفت يا بايد در صحنه باقي ماند و از حق خود دفاع کرد؟
ج 11- شرايط در حالات مختلف يکنواخت نيست بصورتي که گاهي بايد کنار رفت و زماني بايد در صحنه بود و از حق خود دفاع کرد.
اگر اين حالت در يک مسجد پيش بيايد که متولي و امام جماعت دارد واضح است که استفاده کردن از محيط و مجلس، شرايطي دارد و بايد طوري عمل شود که مشروع باشد و اگر نتوانيد با معيارهاي آن مسجد آنجا باشيد و از شما خواستند کنار برويد، مي رويد و در محل ديگري
**صفحه=15@
فعاليت مي کنيد.
به عبارت ديگر بايد ديد آن کسي که مزاحم شماست کيست آيا يک مزاحم قانوني و حق است که در اينصورت اگر از شما خواستند بايد بپذيريد.
ولي اگر يک مزاحم سياسي و ناحق است و يا کسي است که مي خواهد اذيت و مخالفت بکند بايد مقاومت کنيد.
بهر حال در مقابل مخالفتها و کنار زدنهاي بيخود، بايد مقاومت کرد و در موارد حق، بايد قبول کرد و جاي ديگري رفت زيرا ما غاصبانه نمي خواهيم در مسجد يا جاي ديگري باشيم.
س 12- گاهي در حوزه بين افرادي که اختلاف نظر دارند بحث ميشود و گاهي افراد نسبت به هم تند ميشوند و اختلافاتي پيش ميآيد لطفا ضوابطي را بفرمائيد که با رعايت آن زمينه همکاري و وحدت به حداکثر ممکن برسد و اختلاف نظرها باعث کدورت شود.
ج 12- ضوابط اخلاق اسلامي را تعيين کرده اند. جدل از بحث و مذاکره جداست و اينها دو ماهيت دارند. يک وقت انسان در بحث حالت تعصب، باندبازي و لجاجت بخود مي گيرد که اين گناه اخلاقي و مضر است و همين ها هست که به تندي مي انجامد اگر انسان زبان منطق نداشته باشد و بخواهد با فحاشي و جدل پيش برود طرف مقابل هم واکنش تندي نشان مي دهد.
اگر شما با اخلاق اسلامي برخورد کنيد و واقعا
**صفحه=16@
عقايدتان را با استدلال مطرح کنيد و لجاجت و يکدندگي بي مورد بخرج ندهيد و اگر تعصب، باندبازي و گروه گرايي بر مذاکرات شما سايه نيفکند اين مسائل نبايد پيش بيايد.
البته انسان خالي از لغزش نيست و گاهي بين انسانهاي خوب و علماء نيز جدال در مسائل ديني را مي بينيد که حالت استثنائي است.
در حوزه ها و بحث هايي که داريد خود را از تعصب خالي کنيد و طرفداري از جريانات در مذاکره شما اثر نگذارد.
در حوزه ها شما قصد قانع کردن هم را داريد نه اينکه پس از دو ساعت بحث با دعوا از جلسه بيرون برويد.
در بحث اخلاق، آداب مباحثه وجود دارد. و اگر مراعات کنيم و دست از تعصبهاي بيمورد برداريم اين دعواها پيش نمي آيد و اگر روزي ديديد که جلسات حوزه ها به همين نحو تمام مي شود بدانيد که اين حوزه، حوزه مفيدي نيست و يا بدفکري برايش بکنيد و مثلا ترکيب آنرا تغيير دهيد زيرا اين وقت تلف کردن و به نتيجه نرسيدن است و متاسفانه در سطح بالا هم از اين چيزها داريم.
س 13- مهمترين مسائلي که اعضاء حزب بايد براي حفظ اصالت و سلامت فکري و روحي خود بيشتر روي آنها تأکيد داشته باشند تا قداست حزب جمهوري اسلامي حفظ شود را بفرمائيد؟
ج 13- اين از آن دسته موضوعاتي است که ميتواند مبناي يک سخنراني قرار بگيرد. اولا ما اسلام و تقوا را مهمترين
**صفحه=17@
اصل مي دانيم.
افراد بايد تقوا و روحيه اسلامي و اجتماعي را حفظ کنند و گروه گرايي در داخل حزب را حل کنند تا بتوانند سالم تر با مسائل برخورد نمايند و اگر حزب را قبول دارند مصالح حزب را مقدم بر مصالح شخصي قرار دهند، اهل مطالعه و فکر باشند آداب اخلاقي را رعايت کنند و بي اطلاعي و خودخواهي را از خود دور کنند، که اين نقاط ضعف اين چنين انسان را در جريانات ديگري قرار مي دهد.
س 14- همه اعضاء حزب به اعتبار جنابعالي و آقاي خامنه اي در حزب بودن را براي خود وظيفه ميدانند آيا تاکنون مواردي اتفاق افتاده است که نظر جنابعالي و آقاي خامنه اي در شوراي مرکزي در اقليت باشد و راي نياورد در اين حالت تکليف اعضاء چيست.
ج 14- بله چنين مواردي اتفاق مي افتد ولي تکليف کاملا روشن است. ما خودمان وقتي که در حزب هستيم فکر نمي کنيم که حق وتو داريم. ما پذيرفته ايم و ميخواهيم با شما و ديگران همکاري کنيم. ما هم مثل آن 30 نفري که در شوراي مرکزي هستند يک راي داريم البته معمول اينست که ما دو نفر اگر با هم از قضيه اي دفاع کنيم آن موضوع راي مي آورد.
ولي مواردي هم هست که موضع مشترک ما را اکثريت قبول نمي کنند و نتيجتا ما هم مي پذيريم.
**صفحه=18@
پس شما هم توقع نداشته باشيد که اگر بخواهيد حزب داشته فقط راي ما 2 نفر حاکم باشد که در اينصورت ما بايد يک جلسه دو نفره تشکيل بدهيم که اين ديگر حزب نيست و ما چنين توقعي نداريم. ما به حزب اهميت مي دهيم و لذا حاضريم که آراء ما شکست بخورد. مصلحت کار دسته جمعي و حل و فصل خصومت ها ايجاب مي کند که تابع يک معيار عرفي باشيم که آن هم اکثريت است و معيار خوبي است البته در وراي راي گيري، شوراي فقهاء نيز وجود دارد، که تصميماتي را که خلاف شرع باشد رد مي کند و در نتيجه شما هيچ شبهه ي خلاف شرعي نداريد. در مجلس شوراي اسلامي و شوراي نگهبان هم هنگام راي گيري ممکن است اقليت و اکثريتي بوجود بيايد و نظر اکثريت غالب شده و منجر به تصويب قانون شود، در عين حال که نظر اقليت صحيح باشد ولي مصلحت کار دسته جمعي ايجاب مي کند که پس از تصويب همه تابع قانون باشند.
منتهي آدمهاي قوي تر و مورد اعتمادتر در چنين جمعي ميتوانند حرفشان را به ديگران بقبولانند و دوستان شما در شوراي مرکزي آدمهاي خوبي هستند و آنطور نيستند که مثلا خداي نکرده بخاطر بعضي از تعصب ها مصالح را زير پا بگذارند.
بنابراين تکليف اعضاي حزب کاملا روشن است و در مورد هر نوع مسئله که ممکن است هنوز هم حل نشده باشدف بايد دستورات حزب را حتي در صورتي که نظر من
**صفحه=19@
و آقاي خامنه اي هم در آن نباشد اجرا کنند.
س 15- با توجه به اينکه در داخل حزب سليقه هاي گوناگون وجود دارد ولي دو نوع تفکر مشخص تر از بقيه بچشم مي خورد و اين دو تفکر رقابتهائي با هم دارند آيا اين حالت طبيعي و عادي است يا غير عادي و چه راههائي را پيشنهاد ميفرمائيد تا سلامت کل حزب و حرکت آن حفظ شود.
ج- 15 اين مسأله خيلي اساسي است که بعنوان يک مشکل با آن مواجه هستيم و بسياري از اين نقص ها و دلزدگيها که ديده ميشود از اينجا ناشي مي شود و ريشه اين مسئله تنها در حزب نيست بلکه در کل جامعه است.
بعضي ها در اين مورد با من بحث کرده اند ولي من قانع نشده ام و هنوز هم اين مسئله حل نگرديده است.
همانطور که بارها گفته ام و سخت هم به اين مسئله پاي بند هستم، در ميان مسلمانان حزب که هر دو آنها پيرو خط امام هستند دو طرز تفکر در مسائل اقتصادي و اجتماعي وجود دارد و واقعا اختلاف سليقه است. اين مسئله منحصر به قشر خاصي هم نمي شود و در ميان علماء، طلبه ها و مدرسين هست، در بين نمايندگان مجلس و در شوراي نگهبان هم وجود دارد و در ميان بازاريها، دانشجويان و کارگران هم به آن بر مي خوريم.
در وراي طرز تفکر اين دو جناح اسلامي، دو طرف فاسدي هم هستند که به اين مسائل دامن مي زنند. کمونيستها و سوسياليستها به کار آن گروه که کمي تندتر فکر مي کنند و سرمايه دارها و مستکبرين به کار آن عده که
**صفحه=20@
مقداري محافظه کارتر و بازتر در مسائل اقتصادي مي انديشند دامن مي زنند. در اين ميان، مسلمانهايي هستند که با طرز تفکرهاي مختلف با هم درگيري دارند و من فکر مي کنم اين گونه مسائل در همه جاي دنيا وجود دارد. اينکه مثلا مي بينيم در انگلستان حزبي بنام کارگر و ديگري به نام محافظه کار، در آمريکا دمکرات و جمهوري خواه و در فرانسه احزاب سوسياليست و گليست بوجود مي آيند بخاطر وجود دو طرز تفکر مختلف است. بعبارتي در حال حاضر هر دو طرز تفکر اقتصادي اجتماعي در دنيا طرفداراني دارد.
يک گروه بيشتر طرفدار اين هستند که دولت حتي الامکان کارها را قبضه کند و اجازه ندهد که بخش خصوصي زياد به ميدان بيايد و در نتيجه تبعيضهاي اقتصادي و رفاهي ايجاد شود دولت سعي کند با فشار، مردم را پيوسته هم سطح و نزديک هم نگهدارد. حالا شدت اين طرز تفکر در کشورهاي کمونيستي است و متعادل ترش در کشورهاي سوسياليست غربي مي باشد. در جوامع اسلامي هم، چنين طرز تفکري هست ولي اينها ديگر سوسياليست و اينطور چيزها نيستند و فشار دولت براي هماهنگ کردن سطح زندگي مردم با درجه هاي مختلف وجود دارد. طرز تفکر ديگري مي گويد نه، مردم آزاد هستند، بگذاريد هر کار مي خواهند بکنند بالاخره استعدادها بروز مي کند، يکي بيشتر و ديگري کمتر پيدا مي کند و نتيجتا يکي فقيرتر و ديگري پولدارتر مي شود خوب اجازه دهيم
**صفحه=21@
استعدادها کار کنند آنگاه بعضي به بعضي ديگر کمک کرده و زير بال شان را مي گيرند. خلاصه آنکه يکنوع آزادي بالاتري را پيشنهاد مي کند.
تا آنجايي که به حزب و دوستاني که مي شناسيم مربوط مي شود من در 2 طرف حسن نيت مي بينم نه اينکه افراد ناباب در 2 طرف نيستند بلکه اصل تفکر در هر 2 گروه سالم است. يکي عقيده دارد که مصلحت جامعه در آزاد گذاشتن مردم است تا اقتصاد شکوفاتر شود و فقرا را هم گروه ديگر با کمک دولت اداره کنند. ديگري مي گويد اگر اينکار را بکنيم دوباره به تبعيضات زمان شاه و بدتر از آن مي رسيم هر دو در مقابل يکديگر هم ايستاده اند. حال مسأله مهم اين است که آيا حزب مي تواند هر دو جريان را در بطن خودش حفظ کند يا نه.
در کشورهاي ديگر معمولا اينها دو حزب مي شوند، مثلا يکي حزب سوسياليست و ديگري حزب محافظه کار را تشکيل مي دهد و در مقابل هم قرار مي گيرند و وقتي که يکي از اين دو جريان حاکم است ديگري توقعي از وي ندارد.
هر کس براي مردم بهتر کار کرد راي ميآورد، اگر هم نظام ديکتاتوري حاکم باشد هر کس ابزار قدرت را در اختيار داشت کار مي کند، ديگري هم مي ترسد و چيزي نمي گويد.
مشکل ما اين است و بايد حل شود که آيا واقعا ميشود يک حزب داشته باشيم و اين دو طرز تفکر هم در آن باشند و در عين حل رفيق بوده و بدون برخورد و مشکلاتي که شما
**صفحه=22@
مي بينيد بتوانند حزب را اداره کنند.
البته جناح راديکال و محافظه کار در احزاب دنيا وجود دارد اما بالاخره تضاد و تفاوت آنها در حد قابل تحملي است.
به هر حال الان در جامعه و کشور ما حزبي نيست که به اندازه حزب جمهوري اسلامي معتبر باشد که هر کس از طرفداران اين دو سليقه خواست آنجا برود.
اگر 2 حزب در مقابل يکديگر تشکيل شود بسيار بعيد مي دانم که اين کار مصلحت و صحيح باشد زيرا حدود اختلافات تا اين اندازه نيست مضافا اينکه ما در اسلام معيار داريم.
در انگلستان و فرانسه، مرجع تقليد و رهبري به آن معنا ندارند که هر چه گفت همه قبول کنند و از طرفي چارچوبي هم بنام اسلام وجود ندارد که در محدوده آن حرف بزنند بلکه حزب کارگر هر چه شوراي مرکزي يا دفتر سياسي اش راي داد، آنرا قانون مي داند و مرجع بالاتري براي نظارت وجود ندارد.
در مورد احزاب اسلامي، وضع بدين شکل نيست و آن نوع آزادي که احزاب ديگر دارند و براي خودشان مي خواهند واقعا نداريم.
همانطور که قبلا گفتم يک بحث عميق هست که اين حزب تا چه اندازه قدرت حزبي دارد و افزايش چه مقدار اجبار دارند تا دستورات حزبي را بپذيرند.
**صفحه=23@
طبق همان مطلب بالا فرض کنيم که حزب راديکال تشکيل شود و تصميمي تند بگيرد که با فتاواي مجتهدين تضاد داشته باشد آنگاه ديگر اصلا ارزشي ندارد و بچه هاي مسلمان از آن متابعت نمي کنند عکس آن هم صحيح است.
بنابراين چون مبناي مسئله هنوز حل نشده، مشکل پا برجاست و شما هم توقع معجزه و اينکه ما بتوانيم با همه نفوذ و رفاقتي که با دوستان ديگر داريم آنها را متقاعد کنيم که دست از عقايدشان بردارند و در مقابل يکديگر هيچ نگويند و سکوت اختيار کنند، نداشته باشيد زيرا محوري براي اينکار وجود ندارد. اين گروهي که اگر رهايشان مي کرديم، دو حزب کاملا جدا بودند الان در يک حزب هستند منتهي همانطور که انقلاب، مسائل و مشکلاتي دارد که پاره اي از آنها حل شده و پاره اي ديگر را هم داريم حل مي کنيم بايد براي حل اين مشکل اسلامي هم تلاش کرده و راه حل برايش پيدا کنيم که ناسازگاريها تا اين حد نباشد که اگر تصميمي گرفته شد يک جناح اجرا نکند و باعث لطمه زدن به حزب شود.
اين از مشکلاتي است که داريم روي آن کار مي کنيم تا انشاء الله به نوعي آنرا حل کنيم.
در مورد قسمت دوم سئوال همانطور که گفتم بايد با استفاده از مسائلي نظير فهميدن مصالح و تربيت حزبي که انسان از بخشي از عقايدش بخاطر دستاوردي که کار دسته جمعي دارد صرف نظر کند، کم کردن تعصبها و رعايت جنبه هاي اخلاقي و پذيرفتن محور مرکزي راههايي هستند که داريم روي آنها بحث مي کنيم. بنده هم بعنوان
**صفحه=24@
يکنفر از ايدئولوگهاي حزب هنوز راه خيلي روشني را ارائه نمي دهم. در مجلس که کانون اين قبيل مسائل و تصميم گيري ها است، با اکثريت، مسائل حل ميشود و بعد قانون ميشود و با اعتبار شرعي که پشت قانون هست کسي با آن مخالفت نمي کند و با همه ي امکاناتي که دارد از قبيل نيروهاي انتظامي و نظامي هر کس هم نکرد او را به زندان مي برند اما حزب اينطور نيست شخص خاطي مي گويد ما نيستيم و بيرون مي رود.
بنابراين با رعايت انضباطهاي حزبي و مقداري کيفرهاي قابل قبول، مسائل اخلاقي و گذشت در مورد اينکه در کارهاي گروهي بايد از برخي نقطه نظرات صرف نظر کرد و مسائلي از اين قبيل شايد بتوانيم اين مشکل را حل کنيم.
س 16- در انتخابات با يک جناح بخصوصي رقابت داشت و مبارزات و تبليغات انتخاباتي بطور سالم اين رقابت را آشکار مي کرد آيا بعد از انتخابات اين رقابت بايد ترک شود تا اختلاف نباشد يا رقابت بايد باشد؟ اگر بايد باشد لطفا ضوابطي را بفرمائيد که در اين حرکتهاي اجتماعي انشاء الله رضايت حضرت امام تامين شود.
ج 16- نظر ما اين است که اصلا آن رقابتها زيادي بوده و در آن حد لازم نبود و ادامه آن هم خيلي بد است و جامعه ما يکپارچگي خود را بکلي از دست مي دهد.
امام بعد از انتخابات فرمودند اگر امام جمعه و يا کس ديگري به فلان انتخابات اشاره کرد و گفت انتخابات
**صفحه=25@
مخدوش بوده امام چنين شخص را تفسيق کردند.
انتخابات، گذشته است و اگر بخواهيم اين اختلافات را ادامه دهيم يکپارچگي جامعه بهم ميخورد و گناهي بزرگ است. يقين داريم که امروز انقلاب ما را هيچکدام از اين دو جريان بتنهائي نمي تواند اداره کند. حالا که همه با هم هستيم براي بسياري از کارها حد نصاب لازم و نيروي کافي در اختيار نداريم مثلا اگر وقتي که دانشگاه دست يک جريان افتاد، طرف ديگر خودش را کنار بکشد، ميدان به کمونيستها و ليبرالها داده ميشود و يا مثلا وزارت کشور دست يک جريان افتاد، فرماندارها، استاندارها و غيره بگويند ما نيستم خوب اين اصلا کشور را بهم مي زند پس عدم همکاري در همه جا چنين وضعيتي را بوجود مي آورد. در سپاه و ارتش بعلت اينکه نظامي هستند، نبايد در سياست دخالت نکنند ولي به هر حال آنها هم از اينگونه افکاري که در ما وجود دارد، خالي نيستند.
اگر بنا باشد اين حالت در ما باشد، در شرايط حاضر خيانت به انقلاب، تخلف از امر رهبري و ضربه زدن به حزب است و بسيار بد ميباشد.
در دنياي غرب که احزاب پليدي هم وجود دارد، بعد از انتخابات پشت صفحه تلويزيون با هم دست ميدهند، تبريک مي گويند و ظاهر قضيه را حفظ مي کنند. البته از پشت چوب لاي چرخ مي گذارند و روزنامه هايشان طرف ديگر را تحت فشار قرار مي دهد ولي در هر صورت، ظاهر
**صفحه=26@
را حفظ مي کنند. اما وضعيت ما شبيه آنها نيست که هر که حاکم شود بتواند کار را به تنهايي انجام دهد.
در همه نقاط کشور که انتخابات انجام شده اقليت و اکثريت هر دو وجود داشته و کمتر نماينده اي است که با 95 و يا 90 درصد آرا، بمجلس آمده و درصد آراء حدودا 40 يا 50 درصد هست، خوب حالا اگر مخالفين بخواهند به تبليغات خود ادامه دهند ادامه کار ممکن نيست. لذا در اينگونه موارد تحقيقا وظيفه حزبي، اسلامي و اطاعت از رهبري اين است که دنبال التيام باشيم و مانع از ايجاد جو مسموم شويم.
البته رقابت سالم عيبي ندارد يعني شما از همين حالا مي توانيد زمينه سازي کنيد براي اينکه در مرحله بعد هم راي بياوريد و مسئوليتها را بگيريد چون فکر مي کنيد که بهتر مي توانيد کار را انجام دهيد و ايده و فکري که داريد بهتر است. اين راه سالمي است و در صورت عدم وجود نزاع، رسيدن به هدف از طريق اين رقابتهاي سالم بلا اشکال است.
س 17- سئوالات زيادي براي اعضاء مطرح است که مسئولين حزب پاسخ به اين سئوالات نميدهند لطفا ماهي يک بار جلساتي براي پاسخ دادن به اين سئوالات برگزار نمائيد و پاسخها منتشر شود تا به اين وسيله از افراط و تفريطها پيش گيري شود.
ج 17- پيشنهاد بسيار خوبي است و با آن کاملا موافقم و آقاي خامنه اي هم که دبير کل حزب هستند و از لحاظ
**صفحه=27@
فکري مورد قبول ما هم هستند و اگر ايشان چيزي بگويند ما هم اطاعت مي کنيم لذا آقايان و خانمها بيشتر سعي کنند خدمت آقاي خامنه اي بروند و از ايشان جواب بگيرند. در صورتي که ايشان نرسند بنده آماده پاسخ گويي به سئوالات شما هستم.
**صفحه=28@
سئوالات اقتصادي:
س 18- جنابعالي هم در درسهاي مواضع و هم در خطبه هاي نماز جمعه بر روي «فعاليت بخش خصوصي» و اهميت و اثر انگيزه هاي شخصي افراد در توليد و توزيع بحثهاي زيادي داشته ايد لطفا اشاره اي به آنها بفرمائيد که معلوم شود «فعال شدن بخش خصوصي» سخن جديدي نيست.
ج 18- من همچنان روي مسائلي که در مورد بخش خصوصي گفته ام پايبند هستم و فکر مي کنم اگر بخواهيم بخش خصوصي را براي کارهاي اساسي کشورمان بي تفاوت کنيم خسارت بسيار عمده اي مي بينيم و عقيده جدي روي اين مساله دارم و معتقدم کشورهاي سوسياليستي از اين ناحيه ضربه هاي بسياري خورده اند و بديگران هم لطمه
**صفحه=29@
زده اند زيرا اين طرز تفکر را به جاهاي ديگري هم منتقل کرده اند.
انگيزه هاي شخصي نقش مهمي را در فعاليتهاي انسان بازي مي کنند حتي مسئله اي نظير جاه طلبي در فعاليت هاي سياسي عده اي نقش دارد. البته ما جاه طلبي را چيز محبوبي نمي دانيم و آنرا براي يک سياستمدار عيب محسوب مي کنيم ولي اگر روحيه جاه طلبي در خيلي ها نبود بسياري از افراد اصلا دنبال اين کارها نمي رفتند و زحمت نمي کشيدند. اگر از بسياري دانشمندان انگيزه هاي شخصي نظير حس جاه طلبي را بگيريد به انسانهاي جامدي مبدل ميشوند و دنبال کارهاي تحقيقاتي و نوشتن کتاب و مقاله نمي روند.
خداوند انسان را اينگونه خلق کرده و انگيزه هايي از اين قبيل در انسان وجود دارد منتهي نبايد منجر به تضييع حقوق و پايمال شدن حق ديگران شود و دولت بمنظور از ميان بردن تعدي ها بايد نقش کنترل کننده خود را اعمال کند.
من روي انگيزه هاي شخصي و حضور بخش خصوصي بعنوان اهرمي براي کارهاي اقتصادي سخت تکيه دارم و آزادي را نيز بدينصورت قابل تأمين مي دانم.
س 19- خطبه ي نماز جمعه جنابعالي به نظر بعضي افراد با بيانات حضرت امام و آقاي خامنه اي و آقاي منتظري در چند مورد مغايرت داشت يکي اينکه آن آقايان برنامه ريزي جديدي را براي اقتصاد پيشنهاد ميکردند و
**صفحه=30@
جنابعالي فرموديد اين همان حرکت قبلي است البته در جملات ديگري اشاره به نظر شوراي نگهبان و پايگاه قانوني آن فرموديد اگر لازم است توضيحي بفرمائيد.
ج 19- با بيانات ديروز امام (عيد غدير) فکر مي کنم ديگر اين سئوال حل شده است. آن خطبه به عنوان يک وظيفه بسيار جدي بود و مي دانستم که پس از ايراد کردن آن، جريانات سرمايه داري هياهو راه انداخته و بهره گيري مي کنند ولي تشخيص دادم که کار لازمي است لذا بحث خطبه ها که در اصل چيز ديگري بود عوض کردم تا اين مسئله مورد بحث قرار گرفته و در جامعه جا افتد.
من نظرات امام را به خوبي مي دانستم و برايم روشن بود. چند مسئله را بايد از يکديگر جدا کرد اول فعال شدن بخش خصوصي که از عقايد قبلي من است [در نماز جمعه ها، درس ها و ... گفته بودم] البته اينکه در بيانات امام روي اين مسئله تأکيد شده بود تا بحال به اين صراحت نفرموده بودند و با توجه به اين فرمايشات نبايد مثل گذشته حرکت شود و اين مسائل بايد مقداري جلو بيافتد و جدي تر با آن برخورد شود و بايست يک روند سريعتري بگيرد و به همين دليل نخست وزير خيلي سريع بخشنامه اي صادر کرد و همانروز بنده لغو طرح برنج را [که در جلسات خصوصي از مصاديق اين موضوع تشخيص داده شده و عملي تر بود] بعنوان اولين طرح اعلام کردم. اما چيزهاي ديگري در جامعه پيش آمد که لازم ديدم آن خطبه را ايراد کنم.
**صفحه=31@
يکي اينکه عده اي فرصت طلب با مستمسک قرار دادن اين مسئله سعي کردند دولت را بکوبند و از صحبت هاي امام اينطور نتيجه گيري کردند که دولت در گذشته شرعي عمل نمي کرده، حتي طبق گزارشات در بعضي از حوزه ها و ديگر جلسات، بعضي از دوستان حزبي اين مسئله را مطرح کردند و شنيديم که در بعضي محافل روحانيون نيز اين مسئله مطرح گشته است و سئوالاتي از اين قبيل که آيا دولت خطا نکرده؟ و يا کارهايش نامشروع نبوده؟ که حرفهاي ريشه دار و سئوالات معني داري بود بعضي اصناف هم اعلاميه هايي به اسم حمايت دادند و با ذکر اينکه اگر از اين به بعد شرعي عمل شود ما چه مي کنيم.
بطور کلي از اين مسئله براي کوبيدن دولت استفاده مي شد و به اسم امام از حرف امام تخلف کرده و بدترين ظلم را به دولت روا داشتند در حاليکه چند هفته قبل از اين وقايع، امام طي پيامي که به مجلس دادند صريحا اين مسئله را قيد کردند که هر کس کارهاي دولت را خلاف شرع بداند، يا ضد انقلاب است يا ناآگاه، نکته دوم که از آن هم بدتر بود اين که چپي ها هم از فرصت استفاده کرده و گفتند ديديد که اينها رژيمشان غربي و امريکايي بود و طرفدار سرمايه دار هستند و همه حرفهاي گذشته خود را پس گرفتند، فردا هم بقيه قانون اساسي را پس مي گيرند.
اين دو نکته در جامعه به نحو خطرناکي مطرح شده بود و راديوهاي غربي هم به آن دامن مي زدند. و ضد انقلاب
**صفحه=32@
هم از داخل فعال شده بود.
خوب ما براي گرفتن مطلب کانالهاي مختلف داريم و مسائل از طرق مختلف به ما ميرسد در سطحي که ميفهميم که حالا نبض جامعه چه جوري است لذا براي من روشن بود. در آن خطبه تکيه من روي اين مسئله بود که اولا اينطور نيست که دولت در گذشته خلاف، عمل ميکرده، و بخش خصوصي تا اين مقدار فعال بوده و همانجا هم گفتم سياست دولت اين بوده اما بعضي از وزراء و کارکنان حاضر نبودند اين سياست را اجرا بکنند و گره ميزدند. با بيانات امام آن گره ها باز ميشود.
ثانيا خط انقلاب هيچ عوض نشده و حالا هم ميگوئيم معني «بخش خصوصي فعال شود» اين نيست که ما سرمايه دارهاي گردن کلفت يا زالو صفت را بر مردم مسلط کنيم محال است که تا اين امام زنده باشند اجازه بدهند امکانات و سرمايه هاي کشور در اختيار يک عده معين مال اندوز باشد.
نمونه اش همين ارز است آيا ميشود که ما ارز کشور را که مثلا يک دلار در بازار جهاني چهل يا پنجاه تومان قدرت خريد دارد هشت تومان به يک تاجر بدهيم و بگوييم هر چه خواستي بخر و بفروش؟ الان چنين کاري غير ممکن است. وقتي اين کار ميشد که متقاضي ارز کمتر از مقدار ارز بود و دائما نفت را ميفروختند و ارز را به هر کس که ميخواست ميدادند و در همه جاي دنيا قيمت ارز يکي بود.
**صفحه=33@
بنده يقين داشتم که نظر امام اين است و امام راضي اند چون قبل از خطبه به امام پيغام دادم که من ميخواهم امروز اين محبتها را بکنم و جهت حرف من اين است (دفاع از دولت و دفاع از خط) که اگر ايشان مطلبي دارند به من بگويند و چيزي نفرمودند بعد از اينکه من صحبت کردم همان شب که امام خطبه را گوش داده بودند به حاج احمد آقا گفته بودند که حرف فلاني درست بود و حرف همين است. در عين حال بعضي آقايان دست برنداشتند و گفتند که تا بحال دولت را مي گفتيم حال فلاني را هم اضافه کنيم اين خبرها بگوش امام ميرسد زيرا امام کانالهاي گوناگوني دارند يک عده اعلاميه هاي بازار را ميبرند. يک عده اعلاميه هاي دانشگاهيها را ميبرند، يک عده اعلاميه جامعه مدرسين و طلبه ها را ميبرند يک عده هم حرفهاي کارگرها را ميبرند همه اينها به امام ميرسد و امام خودشان با ديدن اينها به اين جمع بندي رسيده بودند. ما واقعا انتظار نداشتيم که امام الان چيزي بگويند و فکر مي کرديم که اين مسئله بايد در جامعه بحث شود تا به يک نقطه خوبي برسد. امام ديده بود که اين شيطنتها دارد از حد معمولي مي گذرد و ديگر به جان ارگانها و دولت افتاده اند، وايشان لازم ديدند که آنطور بفرمايند.
پس اينکه در سئوال آمده بود صحيح نبود بلکه من برنامه ريزي جديد را قبول دارم و مطمئن هستم که بايد يک حرکت جديدي براي حضور بيشتر بخش خصوصي بشود
**صفحه=34@
منتهي نه براي گردن کلفت ها. مثلا الان در مجلس بحث تعاوني ها مطرح است بعضي بيخود اين تعاوني ها را هو کردند و خيال کردند که اين تعاوني ها چيز دولتي است و ميخواهد بخش خصوصي را خلع سلاح کند. در صورتيکه اگر تعاونيها درست تنظيم شود مي تواند همين مردم بزاز، بقال و کشاورز و ديگران تعاوني تشکيل داده و امکانات دولتي در اختيار آنها قرار گيرد مثلا اگر بناست آهن وارد بشود همه آهن فروشها بتوانند تعاوني تشکيل بدهند و ارز براي واردات به همه داده شود و يا اگر ميخواهد فلان چيز صادر شود تعاوني بتواند لااقل بعنوان رقيب سرمايه دار عمل کرده و صادر کند چون کسبه جزء نمي توانند مثل آن سرمايه دار 10 ميليون تومان فرش صادر کنند اما اگر چند نفر يک تعاوني تشکيل دهند دولت به اينها اعتبار داده و قانون از اينها حمايت مي کند.
اگر بناست در نظام ما بخش خصوصي فعال شود بخش خصوصي فقط يک عده معيني نيستند. من حرف امام را ميزنم نه حرف خودم را امام در همان ديدار، اول فرموده بودند که شما دولت محرومين هستيد. براي مستضعفين کار کردن اين نيست که به آنها زکات بدهيم مستضعف بايد بتواند خوب کاسبي کند خوب تجارت کند، خوب توليد کند و يا در توليد شريک شود پس گفته نشود که من مخالف حرکت جديدي هستم **زيرنويس=من طرفدار تحول هستم و اعلام لغو طرح برنج بيشتر روي فشار من بود. حتي از روز اول با طرح برنج مخالف بودم منتهي وقتي راي من قبول نشد هيچ وقت مخالفت خودم را در جلسات عمومي ابراز نکردم و چون تصميم دولت قانوني بود حمايت مي کردم حتي وقتي آمدند و گفتند مردم به قول شما اعتماد مي کنند گفتيم ما هم حمايت مي کنيم اما وقتي ديده شد اينطور عملي نيست دولت هم قبول کرد و لغو شد.@ در عين حال ممکن است که بعضي کلمات در خطبه من بگونه اي مطرح شده که افرادي اين نتيجه را
**صفحه=35@
گرفته اند ولي روح مطلب روشن است.
در خطبه از نظر شوراي نگهبان محکم دفاع کرده و پايگاه قانوني اش را گفتم که حق دارد نظر بدهد و طرفدار مستکبرين نيست منتهي داراي برداشت و سليقه خود ميباشد.
راجع به اصلاح هم که سئوال مي کنيد باز تأکيد مي کنم که اسلام بسيار طرفدار نظافت است بيخود بعضي افراد برداشت ناجوري از صحبت من کردند. من گفتم علماء يک جوري عمل مي کنند که گويا همه بايد سرشان را بتراشند که اگر مي خواستيم مثل علماي مان باشيم اصلا يکي از اين سرهاي شما درست نبود و بايد همه سرهاتان را مي تراشيديد و يک قبضه ريش مي داشتيد اما اين سنت نيست در عين اينکه هر کس حق دارد سر خود را بتراشد و اصلا سالي يکي دو بار تراشيدن خوب است (براي هوا خوردن و تميزتر شدن) پيغمبر هم اين کار را ميکرده است (اما نه هميشه).
س 20- جنابعالي در خطبه فرموديد در زمان آقاي عسگر اولادي
**صفحه=36@
لايحه اي به مجلس داده شد. بعضي برادران ميگويند اين لايحه در زمان آقاي کاظم پور اردبيلي بوده است لطفا توضيح دهيد.
ج 20- همينطور است: حرف همان آقايان صحيح است من در ذهنم بود که در زمان آقاي عسگر اولادي آوردند. يکي ازدوستان نامه اي به من نوشتند که هر چند خود مراجعه نکردم ولي به حرف ايشان اعتماد کردم که در زمان آقاي کاظم پور بوده و آقاي اسلامي به مجلس آورده اند (شهيد اسلامي بعنوان معاون پارلماني ايشان) اين اشتباه مربوط به تاريخ واقعه است.
س 21- آيا نظرات حضرت امام در امر اقتصاد که در هفته دولت بيان فرمودند يک حکم دائمي، يک فتوا و يا يک نظر اسلامي است يا براساس مصلحت و بعنوان ضرورت براي يک مدت موقت اين سخن گفته شد، و وقتي ضرورت از بين رفت به حکم اصلي باز خواهيم گشت.
ج 21- حکم اسلامي اينجا نه اين است که بدهيد به بخش خصوصي و نه اين است که ندهيد به بخش خصوصي بلکه به مصلحت جامعه عمل مي شود اما در کليات، اينکه مثلا شوراي نگهبان مي گويد انحصار دولت نباشد اين نظر شرعي ميشود.
فتواي امام نه اينطرف و نه آنطرف است مثلا کسي که جنسي را صادر مي کند و در مقابل ارز مي گيرد، ارز مال خودش است مگر اينکه ضرورت اقتضا کند و دولت از او بگيرد (و در مقابلش پول بدهد).
البته اگر دولت صادر کند طبق فتواي امام (که به جناب آقاي نوربخش فرمودند) آن ارز مال دولت
**صفحه=37@
است ولي دادن ارز به مردم جهت تجارت بستگي به مصلحت جامعه دارد.
نظر قانون اساسي: اصل 44 قانون اساسي مي گويد بازرگاني خارجي بايد در اختيار دولت باشد و شوراي نگهبان با استفاده از اصل 43 مي گويد:
انحصارا نبايد در اختيار دولت باشد.
س 22- در مورد اينکه يک پنجم واردات توسط بخش خصوصي انجام ميشود بعضي برادران ميگويند کالاهائيکه به بخش خصوصي واگذار شده که وارد کنند تعهد گرفته اند که 100 درصد توزيع آن بوسيله دولت باشد و فقط کالاهائي که در بازار زياد است توزيع آن در اختيار بخش خصوصي است که آنهم مشتري ندارد.
ج 22- من از ريز اين مسئله خبر ندارم. در زمان شوراي انقلاب قانوني وجود داشت که وقتي بخش خصوصي کالائي را وارد مي کند درصدي از کالا را دولت و بقيه را تاجز توزيع کند واگر تا يک مدتي (مثلا تا بيست و پنج روز) دولت آن کالا را توزيع نکرد بخش خصوصي آنرا توزيع کند.
بعد مشکلاتي پيش آمد که طور ديگري عمل مي کنند که من از آن خبر ندارم.
کالاهاي استراتژيک مانند برنج، گندم، چاي، پنير و چيزهايي که احتمالا مشکلي در جنگ ايجاد ميکنند معمولا صددرصد بدست دولت است. اخيرا در معناي «استراتژيک» يک مقدار بحث شده و موارد آن فرق کرده
**صفحه=38@
است، بعضي ها طرفدار اين هستند که مثلا آهن و فلزات و امثال اينها را ديگر کالاهاي استراتژيکي بحساب نياوريم و بخش خصوصي پخش کنند، اين مسائل بايد با نظرات کارشناسان و با توجه به مصالح جامعه و مسئله جنگ و اينکه بايد حداقلي بدست مردم برسد و هم چنين در موقع جنگ بازار سياهي بوجود نيايد حل گردد.
س 23- آيا جنابعالي اطلاع داريد که از مجموع هفده هزار موافقت اصولي چند درصد آن مراحل بعد از موافقت را توانسته طي کند و چند درصد با مشکلات و موانع بين راه متوقف شده است.
ج 23- بله اطلاع دارم، آمار دقيقي به من داده اند که ميخواستم آنرا برايتان بخوانم که الان فرصتي نيست و خودتان ميتوانيد آنرا بخوانيد، شايد هم از طريق صدا و سيما آنرا پخش کنند. از هفده هزار موافقت اصولي چهارده هزار آن را تقريبا وزارت صنايع داده، سه هزار آن را وزارت صنايع سنگين داده است و آنطوريکه بياد دارم معدل ارزش هر يک از اينها در حدود دو ميليون و چهارصد هزار ريال است.
در آماري که به من داده اند در ستونهاي مختلف نوشته اند که چه مقدار به تاسيس رسيده و چه مقدار به بهره گيري رسيده و مقداري نيز هنوز در مرحله ي اول است که مراحلش را تعيين کرده اند و مبلغ هر يک از اينها را مشخص کرده اند.
اشتغال زايي آن نيز تعيين شده است که هر کدام چه
**صفحه=39@
مقدار شغل جديد بوجود مي آورد.
همه ي جزئيات آنرا که تعيين کرده اند از زمان شاه بيشتر است يعني هم بهره برداريش، هم تاسيس اش، هم موافقت اصوليش نسبت به سالهاي اوج گيري بخش خصوصي در زمان شاه يعني درد سال 45 بيشتر است و رقم هيچ يک از آنها پائين تر نيست.
موافقتهاي اصولي در سال 56 حدود پانصد و خرده اي بوده است، در سال 55 حدود شش صد و خرده اي بوده است ولي در سال 62 از پنج هزار هم بالاتر رفته که بعضي هاي آن کوچک و بعضي ها بزرگ است و انواع و اقسام دارد که آمار آنرا مي توانيد بگيريد.
به هر حال در مجموع، آمار نشان مي دهد که بخش خصوصي با آن مقداري که اجازه داده اند در توليد، اکنون به ميدان مي آيد البته يک تنگنائي وجود دارد که نمي خواستم آنرا در نماز جمعه بگويم و اينجا ميگويم، ما وقتي موافقت اصولي مي کنيم و مي خواهيم اجازه دهيم که ماشينش را وارد کنند. مشکلات ارزي داريم زيرا در اين رابطه کميته ائي تشکيل شده است که مشخص کند چه مقدار ارز مربوط به جنگ، چه مقدار مربوط به کارخانجات چه مقدار ماشين آلات چه مقدار گندم و ... اينطور نيست که دست ما باز باشد که هر کسي هر ماشيني که خواست براي کارخانه اي که موافقت گرفته وارد کند. اين مشکل جنگ است، اين مشکل محدوديت ارزي است که ما داريم ولي در مجموع همه ي اين چيزهايي که
**صفحه=40@
عرض کردم نسبت به زمان شاه بيشتر است.
س 24- در مورد صادرات با توجه به مشکلات و نبودن بازار براي کالاهاي ايراني در خارج آيا گمان ميکنيد بخش خصوصي که کل صادرات بعهده اوست زمينه اي براي گسترش کار دارد و آيا کميت کنوني آن به جنابعالي گزارش شده است.
ج 24- بله گزارش هايي همه ماهه به ما ميدهند (از طريق بانک مرکزي و چند طريق ديگر) که صادرات را به تفکيک مشخص کرده است.
مثلا از هر کالايي چه مقدار صادر شده و ارزش آنها چقدر بوده است.
واقعا دولت ميخواهد در صادرات نهايت حمايت را بکند که البته مشکلاتي وجود دارد و نبايد مشکلات واقعي را بحساب دولت گذاشت.
خوب شما ميدانيد شرايط مملکت ما آن طوري است که ما کم کم داريم مرزهايمان را مي بنديم در صورتيکه آن موقع احتياجي نبود که ببندند زيرا الان قالي که به آن طرف ميرود بخاطر بدست آوردن دلار، ارزان فروخته ميشود و بازار آنرا (قاچاقچيان) خراب مي کنند و دولت نمي خواهد به اين صورت بشود.
مثلا پسته، دولت در اين مورد کار بسيار خوبي را براي تعاونيهاي مرزي انجام داد (براي اينکه در مرز کار ايجاد شود تعاونيهاي مرزي تشکيل دهد که هر چه سريعتر کالا صادر کنند و در مقابلش جنس بياورند) پسته اي که ما کيلوئي
**صفحه=41@
شصت يا شصت و پنج تومان مي فروختيم به کيلوئي صد و بيست تومان رسيد.
اما تعاونيهاي مرزي پسته را مي خريدند و آنرا به آن طرف آب مي بردند و خيلي ارزان مثلا کيلوئي چهل تومان مي فروختند و بازار پسته را خراب ميکردند در صورتيکه قصد دولت صدور جنس و ايجاد کار براي مرزنشينان بود ولي در مسير کار چنين آدم هايي هم پيدا مي شوند. مثلا تعاوني در بندرعباس است ولي سرمايه دارش اينجاست. بخش خصوصي اين اشکالات را دارد و هر راهي که برايش باز مي کنند يک عده آدمهاي سود طلب و انحصار طلب پيدا مي شوند که اين مشکلات را ايجاد مي کنند.
مثلا دولت جهت جذب ارز به کارگران اجازه داد از خليج فارس صد هزار تومان کالا بياورند اما جوري شد که اين برگ سبزي که به آنها ميدادند در شميران در دست قاچاقچي ها ديده مي شد و در بازار، اين برگ سبز مثل سند به هر قيمتي به فروش مي رسيد لذا دولت مجبور شد آنرا به پنج شش نوع کالاهاي اصولي محدود کنند که ديگر هر چيزي به بازار نيايد و همين محدوديت، مشکلاتي بوجود آورد.
خلاصه مشکلات فراوان است ولي دولت مايل است صادرات را تقويت و تشويق کند. همانطور که ميدانيد قيمت ترجيحي بر روي کالاي صادراتي گذاشته اند و به آنهائيکه کالا صادر مي کنند اجازه ورود جنس به
**صفحه=42@
اندازه صادراتشان دادند که درآمد داشته باشند.
در عين حال بعضي نقائص هم ممکن است وجود داشته باشد ولي نه اينکه سياست دولت باشد.
س 25- آيا در حال حاضر اختيار اقتصاد را به بخش خصوصي دادن با توجه به نداشتن يک نظام مشخص و نبودن يک سيستم مطمئن کنترل و نظارت، مشکلاتي بوجود نخواهد آورد؟ چه راه حلي را پيشنهاد ميفرمائيد.
ج 25- اينطور نيست کسي پيشنهاد کند که اقتصاد را به دست بخش خصوصي بدهيد. امام هم تاکيد فرمومدند که دولت نظارت و کنترل کند. مضافا اينکه بعضي چيزها را نبايد به بخش خصوصي داد مثلا بانکها الان ملي و در دست دولت است، ارز در دست دولت است، اجازه تاسيس کارخانه ها در دست دولت است و چيزهايي که قانون اساسي صريح مي گويد مانند صنايع سنگين، صنايع مادر، راه آهن کشتيراني، هواپيمائي را نمي توان به بخش خصوصي واگذار کرد فعلا شوراي نگهبان فقط در بخش تجارت خارجي، مساله انحصار را مطرح کرده است و در موارد ديگر هنوز مطرح نکرده است.
پس اقتصاد در سطح کلي در دست بخش خصوصي نخواهد آمد ولي موارد فراواني از توليد و توزيع داخلي و چيزهاي ديگر وجود دارد که کاملا راه باز است اما دولت نظارت ميکند.
هر چند که سئوالات ديگري آمده است ولي با توجه به اينکه وقت گذاشته است نمي توانيم جواب دهيم شما را به خدا مي سپارم. انشاء الله که موفق و منصور باشيد.
**صفحه=1@
سئوالات دبيران دفاتر حزب جمهوري اسلامي سراسر کشور و پاسخ هاي حجة الاسلام و المسلمين سيد علي خامنه اي
سومين دبير کل حزب جمهوري اسلامي
بسم الله الرحمن الرحيم
خيلي خوشحاليم از اينکه شما برادران، دبيران حزب جمهوري اسلامي سراسر کشور را که زحمت کشيديد و راه ورود رازي را طي کرديد و به اينجا تشريف آورديد زيارت مي کنيم.
حقيقت اين است که ما قدر شما را خوب مي دانيم.
**صفحه=2@
برادران مسئول ما از سراسر کشور که مسئولين دفاتر حزب هستند همه جا با يک مشکلاتي مواجه هستند. از طرفي احساس وظيفه ميکنم و فکر ميکنيم که بايد ديد در جو آن شهر در هدايت اذهان و حرکات مردم بسمت آرمانهاي انقلاب و در حقيقت خط امام و خط راستين انقلاب در آن محيط موثر باشند و لذا تلاش مي کنند و از طرفي هم با توصيه موکدي که هميشه ما کرديم که در کار مسئولين دولتي دخالت نکنيد و انتقاد نکنيد، به آنها کمک کنيد، جانب ائمه محترم جمعه را رعايت کنيد، در حزب نگذاريد قدرت طلبي بشود. نگذاريد حزب نردبان ترقي هوس رانان و مقام طلبان باشد.
اين توصيه هاي موکدي که ما داشتيم يک مراقبت ويژه اي براي خودتان قائل شويد و سعي و تلاش کنيد، طوري نباشد که به معني فرصت طلبي و دست اندازي در کار مسئولين و ارگانهاي اجرائي کشور تلقي شود. لذا کار برادرهاي ما در سراسر کشور راستي يک کار مشکلي است، يک جهاد است و بدخواهان هم که همه جا هستند آنهائي که از آغاز پيدايش. حزب در روئيدن اين جوانه، اين نهاد، با يک انسجام اسلامي و با يک تشکيلات اسلامي مثل پدر کشته ها برخورد ميکردند همه از بين نرفته اند هر نابساماني هر جائي که باشد، در هر شهري، در مرکز استاني سعي مي کنند حزب را به يک نحوي مسئول قلمداد کنند.
خوب اين برادر ما که دارد دفتر حزب در آن شهر را اداره ميکند به مردم چه بگويد؟ بگويد تقصير چه کسي است؟ از کدام ارگان سئوال کند که مسئول نباشد؟ کدام ارگان را مسئول کند که تضعيف نباشد؟ چطور از کنار قضيه بگذرد که بي تفاوتي بحساب نيايد؟ چه بگويد که براستي براي مردم روشنفکر و هدايت گر
**صفحه=3@
باشد؟ ميبينيد که کار خيلي ظريف و حساس است. من اميدوارم که همه شما برادرها ظرافت کار را درک ميکنيد و به لوازم امور ملتزم هستيد و اگر کم دقتي در اين قضيه هست دقت بشود. البته در خط کلي حزب هم يک چنين مشکلي وجود دارد. يعني الان در سطح کشور هر مشکلي يک جا پيدا بشود حنجره هائي وجود دارد که مايل است حزب رامقصر قلمداد بکند در حالي که حقيقت اين است که حزب در مسائل اجرائي کشور بعنوان حزب، هيچ دخالتي ندارد. يعني در انتخاب مسئولان، در انتخاب وزراء، انتخاب بقيه مسئولين که در سطوح مختلف هستند هيچ دخالتي نمي کنند. اينجور نيست که من بعنوان رئيس جمهور و برادر عزيزمان آقاي مهندس موسي بعنوان نخست وزير از حزب بپرسيم که ما چه کسي را براي وزرات انتخاب کنيم، نه اين توافق من و آقاي نخست وزير است. ممکن است با برادران حزب مشورت بکنيم اما اين شوراي مرکزي نيست که به ما دستور ميدهد که فلاني را بگذاريد. در عين حال هر کس با هر وزيري مخالف باشد، ميگويد ببينيد حزب چه کسي را سر کار گذاشته است. يعني خطوط مختلفي هستند، هر خطي ممکن است با يک کسي و هر سليقه اي با يک آدمي هر ذي نفسي با يک جرياني مخالف باشد مشکل را پاي خانه حزب مي خوابانند. مانند آن مثلي که مي گويد: «گرگ دهن آلوده و يوسف ندريده» هر چند که در اين زمينه مصرع جالبي نيست ولي در مثل مناقشه نيست.
اين يک مشکلي است که ظرافت موضع حزب را بيان مي کند. خوب نتيجه چه شد؟ نتيجه اين است که ما از مسئوليت حزبي خود شانه خالي کنيم؟ يا بگوئيم حالا که سخت
**صفحه=4@
است نمي توانيم؟ يا عصباني و برآشفته شويم و اظهار مخالفت بکنيم و اينکه چرا حرف ما گوش داده نمي شود بعنوان حزب، اعتراض بکنيم؟ ابدا اينطور نيست "انا لم نخرج اشرا و لا بطرا و لا ظالما و لا مفسدا".
ما از اول که اين حزب را تاسيس کرديم براي هدايت شروع کرديم و براي کار روي اذهان مردم آغاز نموديم و براي دستگيري از کساني که محتاج هستند آغاز کرديم که باز هم همان کار را خواهيم کرد. مشکلات را قبول مي کنيم و شما برادران حزبي در شهرستانها توجه داشته باشيد که يک چنين مسئوليت حساسي داريد.
ما به واقع قدر شما برادران عزيز را مي دانيم و مشکلات شما را هم درک مي کنيم و ميدانيم که واقعا مجاهدت مي کنيد ولو از يکايک کارهاي شما خبردار نباشيم، اولا خبرها و مشکلات استانها پيش ما مي آيد و از آن مطلع ميشويم، بعلاوه از نزديک نيز مسائل را مي دانيم.
در مورد پاسخ به سئوالات نيز کار بسيار خوبي است و من تقريبا هر هفته با برادران حزبي ملاقات دارم و با برادران حرف زياد ميزنيم و مطالب را در ميان ميگذاريم! ما لزوما همه آنچه که گفته ميشود پاسخ به سئوالات نيست و اين شيوه خوبي است که در پاره اي از موارد مخصوصا با دبيران اين سئوال و جواب انجام شود و همين کار هفته قبل با برادر عزيز و ارجمندمان آقاي هاشمي شده بود و آنطوري که من شنيدم خيلي هم اثر خوبي داشته يعني پاسخ هائي که اينجا منتشر شده بود افرادي که خوانده بودند غالبا ابهامهاي ذهني برطرف شده بود و توانسته بودند يک خط و راه روشني را بفهمند اين خيلي کمک ميکند.
**صفحه=5@
نقش حزب در جلوگيري از انحرافات
س 1: نقش حزب در جلوگيري از انحرافاتي که بر اثر عدم تشکيلات در نهضت مشروطه پيش آمد چيست؟
ج 1: اين از جمله سئوالاتي است که پاسخش با خودش است يعني در جريان مشروطيت يک حزب اسلامي که نيروها را منسجم کند و اينکه با هم خط و ربط بدهد وجود نداشت و از اين ناحيه هم مثل چند ناحيه ديگر ضرباتي ما خورديم. مخصوص مشروطيت هم نيست، در آغاز پيروزي انقلاب هم ما همين ضربه را خورديم. اگر ما پيش از پيروزي انقلاب يک تشکيلات اسلامي داشتيم و يک تشکل و انسجام به معناي واقعي کلمه بين ما وجود داشت و برنامه ريزي ميبود و عناصر صالح براي تصدي مسئوليتهاي مهم اجتماعي از بين تعيين ميشدند مطمئنا دوران فترتي که در آغاز انقلاب پيش آمد و در حقيقت بهترين فصلهاي بعد از پيروزي انقلاب را از دست انقلاب گرفت، اين فترت را ديگر نميديديم. اين خاطره را براي شما نقل کنم که در روزهاي تشريف فرمائي امام و مسأله ي مطرح شدن دولت موقت ما از مدتي پيش جلساتي را براي تشکيل حزب داشتيم. مرحوم شهيد بهشتي شهيد باهنر، من و آقاي هاشمي و بعضي از برادران ديگر که مينشستيم و مساله را پيگيري ميکرديم. منتهي هنگامي که امام آمدند و کارهاي مملکت ناگهان متوجه ايشان شد طبعا گرفتاريهاي ما هم بيشتر شد و کمتر در آن چند روز به
**صفحه=6@
مساله حزب رسيديم. در همان اوقات که ما ميخواستيم امام نسبت به حزب اظهار نظري بکنند و نظر خودشان را به ما بگويند شاه با دلي گرم وارد کار شويم، آقاي هاشمي ملاقاتي با امام کردند و يک جمله خوبي را آقاي هاشمي به امام گفته بودند. و آن اين بود که اگر ما حزب داشتيم محتاج اين نبوديم که براي تشکيل اولين دولت انقلاب از کساني استفاده کنيم که بعضي از آنها نسبت به انقلاب اصلا رابطه صميمانه اي نداشتند.
در وزراي اول دولت موقت واقعا کساني بودند که با انقلاب اسلامي، مساله فقاهت و رهبري امام هيچ سابقه اي نداشند و هيچ تمايلي هم نداشتند و اينها به اين علت بود که ما تشکل نداشتيم و ما اولين ضربه عدم تشکل را در حقيقت در اول انقلاب خورديم. اين مضمون صحبتهاي آقاي هاشمي با امام بود و امام هم، اين را تصديق کردند و همين موجب شد که ما با تائيد قوي امام حزب را شروع کرديم. البته ميشود پرسيد که حزب جمهوري اسلامي تا چه اندازه توانسته اين خلاء را پر کند. من نمي خواهم مبالغه کنم و بگويم که حزب جمهوري اسلامي صد درصد آنچنانکه انتظار از يک حزب اسلامي هست عمل کرده و موفق شده است. اين ادعاي بزرگي است و شايد انتظار يک چنين عملکردي هم از حزب با آن همه مشکلات و با عدم تجربه اي که ما داشتيم کمي زيادي باشد، اما ميتوانم بگويم که حزب از اول انقلاب توانست قويترين جريان اجتماعي و سياسي حاضر در صحنه را ارائه کند.
اگر حزب نبود و نظراتي که بوسيله مسئولين حزب به
**صفحه=7@
مردم داده ميشد وجود نميداشت مطمئن باشيد محوري براي تجسم خط امام در دوراني که صد درصد کوشش ميشد خط امام کوبيده شود وجود نمي داشت راه پيمائيهاي حزب، تجمع هاي حزب، سخنرانيهاي مسئولين حزب، بيانيه هاي حزب، روزنامه حزب، همه و همه عواملي بودند که يک خط روشن و يک فلش مشخص را لابلاي غوغاي گوناگون بازيگران سياسي ترسيم ميکردند.
آنروزي که از يک طرف منافقين و از طرف کمونيستها و حزبهاي سابقه داري مثل حزب توده و ليبرالها و ملي گراها و سلطنت طلبها هر کدام از طرفي مشغول ضربه زدن به خط امام بودند اگر آن روز حزب جمهوري اسلامي نميبود مطمئنا ما خسارتهاي بزرگي را ميديديم - تا همين اواخر نيز همينگونه بود حتي اکنون نيز چنين است.
با اينکه شما مي بينيد شعارهاي مشخص و روشني که آنروز ميتوانست از طرف حزب مطرح شود حالا وجود ندارد. آنروز ما در مقابل ليبرالها، ملي گراها، کمونيستها و ملحدها و ضد انقلابها شعارهاي واضحي داشتيم و امروز آن شعارهاي صريح و واضح بخاطر موقعيت و وضعيتي که انقلاب دارد نيست و ديگر آن موضعگيري در مقابل انقلاب به صورت صريح از سوي دشمن وجود ندارد که بتوان يک موضعگيري صريح و قاطع و همه کس فهم داشت و با اينکه آن کسانيکه آنروزها با حزب مخالف بودند امروز هم در زيرچترهاي مختلف مخالفت خودشان را با حزب ادامه ميدهند و انواع و اقسام تضعيفها و بهانه گيريها عليه
**صفحه=8@
حزب ميشود.
آن چيزي که بعنوان نظر حزب مطرح ميشود همان چيزي است که مورد توجه اکثريت مردم قرار ميگيرد و مردم به آن به چشم حسن ظن نگاه ميکنند و آنرا ميپذيرند.
البته عقيده ما بر اينستکه اگر بخواهيم خلاء يک تشکيلات حقيقي و کاملا منسجم را که بتواند در کل انقلاب خط دهندگي داشته باشد پر نمائيم بايد تلاش بيشتري بنمائيم و اين از حرفهائي است که در پاسخ به سئوالات ممکن است مطرح شود و من خواهم گفت.
ما ضعفها، نقصها، نرسيدنها، زياد در حزب داشته ايم که شايد هيچ کدام از اينها يک مقصر خاصي نداشته باشد ولي واقعيتي است که وجود داشته است که اگر ما اينها را برطرف نمائيم يقينا حزب بيشتر خواهد توانست به وظايف تاريخي خود برسد.
س 2: عملکرد حزب پس از کنگره چگونه بوده است؟
ج 2: البته اگر من فکر ميکردم که به اين سئوال پاسخ خواهم گفت آماري را از کارهاي انجام شده بعد از کنگره تا بحال تهيه ميکردم که روشن تر مطلب بيان شود.
اولا من به شما بگويم ما فصل عمده اي از فاصله بعد از کنگره را به انتخابات گذرانده ايم يعني اين دوره تصميم گرفتيم در مساله انتخابات تلاش واقعي بکنيم و سعي کرديم در تمام شهرستانها و حوزه هاي انتخابيه، فعال براي شناسائي وارد شويم و هدف نيز اين بود که افرادي را که هم از معيارهاي لازم برخوردارند و هم از نظر
**صفحه=9@
مردم قابل قبولند پيدا کنيم و همه نيروي زب را صرف کنيم تا اينها به مجلس راه پيدا کنند و اين يک کار قابل قبول بود. زيرا ممکن بود در شهرستانها افرادي پيدا شوند که صلاحيت را حائز نباشند و از رابطه ها و باندبازي ها و عوام فريبها استفاده کنند و بخواهند به مجلس راه پيدا کنند و نظر يک عده از مردم را بسوي خود جذب کنند و ما از اين کار پيشگيري کرديم و معيارهاي ما در انتخاب افراد، ايمان و تقوي و آگاهي سياسي و پاي بندي به خط امام و نداشتن سابقه سوء و داشتن محبوبيت در ميان مردم بود. البته ما به صرف اين معيارها اکتفا نمي کرديم و از مردم سئوال مي کرديم تا ببينيم افرادي که در آن منطقه داراي اين معيارها هستند چه کساني هستند، و سپس نيروي حزب را براي انتخاب اين افراد مايه ميگذارديم.
حالا ببينيد اين کار پر زحمت و پرمشغله که هفت ما از ما کار برده است و در اين رابطه دفاتر حزب فعال شدند، شوراي مرکزي وقت زيادي صرف کرد و شايد تعجب کنيد از اينکه بگويم در طول شايد سه ماه بيشترين وقت شوراي مرکزي به مساله انتخابات گذشت که بتوانيم افرادي را که واقعا مرضي خدا باشند و قابل قبول مردم و مفيد
**صفحه=10@
براي انقلاب باشند به مجلس بفرستيم.
بعد از اين تلاشها، پديده هائي رخ داد که ما احساس کرديم ممکن است دخالت مردم در انقلاب و مسائل انتخابات تحت تاثير اين تلاشها قرار گيرد. امام در فرماني در مورد عدم دخالت هيچ نهادي در شهرهاي ديگر دستوراتي فرمودند که ما هم با آن موافق بوديم و حق با امام بود که هر حوزه اي مستقلا عمل کرد و از جاي ديگر پيشنهاد نشد و اگر دستور امام صادر نميشد ممکن بود مردم در امر انتخابات خود را صاحب اختيار ندانند.
البته اين مربوط به حزب نبود و کاري که حزب ميخواست بکند يک کار کاملا مردمي و صددرصد منطبق با خواست مردم بود و جهات ديگري وجود داشت که موجب شد امام دستور بدهند هيچ ارگاني براي حوزه هاي ديگر کانديد مشخص نکند و اين بود که ما بخشنامه کرديم و اعلان کرديم که در هيچ يک از شهرستانها و حوزه هاي انتخابيه دخالت نميکنيم.
مقصودم اينست که ما فرصت زيادي را به پي ريزي و برنامه ريزي کار انتخابات اختصاص داديم که البته براي ما از لحاظ شناسائي، آثار مثبتي هم داشت. يعني ضرري هم در اين مورد نکرديم و يک مقدار تلاش حزب را تحت تاثير و تحت الشعاع خودش قرار داد. اما غير از آن تلاشهاي ديگري هم شد. يکي از کارهائي که بنا بود انجام بگيرد و بحمدالله انجام گرفت کار روي مواضع بود. مواضع حزب لازم بود که با نظراتي که در کنگره داده شده تجديد نظر بشود و مورد ملاحظه مجدد قرار بگيرد.
**صفحه=11@
يک هيئتي تعيين شدند براي اين کار. اين هيئت کار خودشان را شروع کردند و پيگير ادامه دادند و بحمدالله تمام شد و آنطور که در اين هفته برادرمان آقاي هاشمي ظاهرا در پاسخ به سئوالات گفته بودند که به همين زودي انشاء الله تمام خواهد شد.
جمع آوري کارهاي کنگره و مذاکرات و بحثهائي که در کنگره شده بود يکي از کارهاي اساسي بود که انجام گرفت فعاليت ديگر اينکه تشکيلات يک تغيير بنياني کرد.
قبلا تشکيلات صنفي بود، تشکيلات را منطقه اي کرديم و اين چيز فوق العاده مهمي بود و مقاومتهائي در مقابل آن وجود داشت ولي ما مسئله را با جديت پيگيري کرديم. برادرها تلاش کردند و بحمدالله اين کار انجام گرفت. مسئولين واحدهاي مختلف انتخاب شدند و کارهايشان را برنامه ريزي کردند.
برنامه ريزي يکساله حزب مطرح شد و هيئتي معين شد براي اينکه اين برنامه ريزي را پيگيري کنند. البته هنوز پاسخ و نتايج کارشان را به ما نداده اند اما اين کار را دارند انجام ميدهند. بهر حال در مجموع، حرکاتي که انجام گرفت حرکات مفيد و موثري بود، اگرچه من احساس ميکنم از لحاظ کلي برنامه ريزي ما جلو نيستيم يک مقداري عقب هستيم. احتمالا اگر چنانچه مسائل انتخابات نمي بود و وقت گذاري فراواني که در اين مورد شد اگر نمي شد يقينا ما فعاليتهاي بيشتري انجام ميداديم.
**صفحه=12@
س 3: عملکرد شوراي مرکزي حزب پس از کنگره چه بوده است؟
ج 3: البته وقتي ما عملکرد حزب را مطرح مي کنيم در حقيقت عملکرد شورا را هم در ضمن اين عملکرد بيان ميکنيم. آنچه گفته شد به ميزان زيادي به شوراي مرکزي هم ارتباط دارد. البته شوراي مرکزي حقيقت اين است که يک شوراي بسيار فعال نيست، علت اين است که برادران مسئول در شوراي مرکزي غالبا اشتقالهاي عمده اي دارند. ديدم که برادرم آقاي هاشمي گفته بودند که به حزب کم مي رسند ايشان يک مقداري شکسته نفسي کردند. يعني ايشان به نسبت مسئوليتهائي که دارند بايد گفت ايشان باز هم به حزب ميرسند. خيلي از برادرهاي شوراي مرکزي هستند که فقط به شوراي مرکزي ميرسند يعني در شورا شرکت ميکنند و هيچ گونه فعاليتي در جنب شورا ندارند و اينها يکي از مشکلات ماست. ما بخاطر همين قضيه بود که امساک زيادي بخرج ميداديم که از برادرهاي شورا امسال کسي نماينده نشود. من با چند نفر از برادرهاي شوراي مرکزي که پيش نهاد ميشد واصرار ميشد که آنها نماينده بشوند مخالفت کردم براي اينکه ميديديم اينها دارند براي شورا شب و روز خدمت مي کنند. هم براي شوراي مرکزي و هم براي مجموع کارهائي که در حزب هست و جزو افراد فعال شورا هستند و مخالفت ميکردم که اينها نماينده بشوند ولي خوب آن کساني که اينها را شايسته ميدانستند بالاخره زورشان بر ما چربيد و بعضي شان را بردند اگرچه بعضي شان را ما نگذاشتيم ببرند.
**صفحه=13@
برادران بعضي ها از وزرا هستند.
چند نفر از نمايندگان مجلس هستند، بعضي اشتغالات ديگر دارند. در نتيجه شوراي مرکزي 30 نفر آدمي را که بطور نيمه وقت لااقل به حزب برسند جمع نميکند، اگرچه در شوراي مرکزي ما بيشتر از نظرات برادرها ميخواهيم مطلع شويم يعني پيش از آنچه در اين شورا بکار اجرائي اين برادرها طمعي باشد بنظر و فکر صائب آنها انتظار هست.
لکن اگر در جريان مسائل شورا در طول هفته نباشند و مسائل حزب را در ذهن نداشته باشند طبيعي است که در شورا خيلي فعال نخواهند بود. بنابراين بايد بگويم که عملکرد شورا يک عملکرد متوسطي است ايدآل و در حد بالائي نيست و علت آن هم گرفتاريهاي فراواني است که برادران شورا دارند که بايد فکري براي اين بکنيم. اميدواريم که بتوانيم اين برادران را وادار بکنيم و از آنها بيشتر کار بخواهيم.
س 4: شوراي داوري و شوراي فقها چه عملکردي داشتند؟
ج 4: شوراي فقها هنوز تشکيل نشده است. البته چهار نفر از اعضاي اين شورا انتخاب شده و نفر پنجم را در فکر هستيم که پيدا بکنيم. به اين برادران گفتيم که جلسات را تشکيل بدهند ولو اينکه نفر پنجم نباشد. البته خودم داوطلب نشدم و قبول نکردم که عضو شورا باشم و اينها بخاطر گرفتاريهاي ديگري است که در حزب دارم اما بعضي از برادرهاي ديگر هستند.
**صفحه=14@
يک احساس نياز و ضرورت مبرمي شايد به اين شورا نميشده بخاطر اينکه اعضاء شورا دو نفرشان از برادراني هستند که در داخل شوراي مرکزي هستند يعني برادرمان آقاي هاشمي و برادرمان آقاي رباني املشي که عضو شوراي فقها از شوراي مرکزي هستند اينها در آنجا حضور دارند و بعيد است که با حضور برادران در شورا يک چيزي بگذرد که اگر شوراي فقها تشکيل ميشد و آن مصوبه بر شوراي فقها عرضه ميشد مثلا شوراي فقها آن را رد مي کرد. اين بعيد بنظر ميرسد البته ما به اين قانع نيستيم باز هم اصرار خواهيم کرد که برادران هر چه زودتر شورا را تشکيل بدهند و آن را فعال کنند.
لکن شوراي داوري بطور متوسط در هفته يکبار تشکيل ميشود و علت اين است که گاهي بعضي از برادرها در شب جلسه نيستند و يکي از اعضاي شورا، برادرمان آقاي طبسي در مشهد هستند و گاهي در جلسه حضور پيدا ميکنند و برادر ديگرمان آقاي موحدي کرماني هستند که ايشان هم گاهي اينجا (تهران) و گاهي در باتران هستند. جلسه شوراي داوري غالبا اعضايش تکميل نيستند که هر پنج نفر حاضر باشند. البته آقاي رباني به رياست شوراي داوري انتخاب شدند ايشان دبيرخانه اي تشکيل دادند و مسئولي را براي اين کار انتخاب کردند و پرونده ها را جمع ميکنند. البته در بعضي موارد بداوري هم رسيده است اما آن فعاليت لازم وجود نداشته و بايستي مقداري فعالترش بکنيم همين هفته با برادرها مذاکره
**صفحه=15@
داشتيم که شوراي داوري را فعالتر کنيم. ما معتقديم که شوراي داوري نقش خيلي مهمي بايد داشته باشد و اگر فعال بشود امکان اينکه بتواند خيلي از مشکلات را حل کند زياد است.
نقش حزب در انتخاب مسئولين
س 5: حزب چه نقشي در انتخاب مسئولين اجرائي مملکت دارد؟
ج 5: فکر ميکنم در صحبت کوتاهي که اول کردم پاسخ اين سئوال داده شد. جواب اين است که تقريبا هيچ.
اوائل در مورد وزرا بحث و تصميم گيري ميشد حتي در مورد نخست وزير هم تصميم گيري ميشد. يعني ما در مورد مرحوم رجائي در حزب بحث شد و تصميم گيري کرديم. اگر چه در آن وقت تصميم گيري حزب هيچ جنبه رسمي هم نداشت و نميتوانست داشته باشد. بهمين اندازه بود که ما در شوراي مرکزي در مورد آقاي رجائي رحمة الله عليه توافق کرديم و اين جهت گيري حزب شد و اين جهت گيري را تعقيب کرديم و بالاخره هم همين تصميم شد.
در حال حاضر اينطور نيست. الان حزب و شوراي مرکزي در انتخاب وزراء نقشي ندارد و اعضاء شورا نظر ميدهند و گاهي با آنها مشورت ميشود و نظر ميدهند اما نظرشان تعيين کننده نيست.
اما در اين اواسط گاهي اتفاق مي افتاد که روي نظرات شورا راي گيري ميشد و نظر جمعي شورا بدست مي آمد: ليکن در عين حال شورا موافقت ميکرد که اگر چنانچه من و آقاي مهندس موسوي در يک مساله اي در مورد
**صفحه=16@
شخصي توافق داريم آن شخص را معرفي کنيم ولو اينکه برخلاف نظر شورا باشد. وقتيکه در مورد مسئولين دسته اول، حزب نقش ندارد طبيعي است که در مورد مسئولين بعدي هم حزب هيچگونه نقشي ندارد. حتي وزراي حزبي براي انتخاب معاونين خودشان و مديران کل با حزب مشورت نمي کنند. اين چيزي نبود که ما حتما لازم بدانيم که اين کار بشود و نميشود. اين طبق يک مشاوره و تبادل نظر و يک مصلحت انديشي کلي بوده است که در خود شوراي مرکزي انجام گرفته بود.
کلا شوراي مرکزي قانع است به اينکه مسئولين هر کدام طبق مسئوليت خودشان تصميم گيري و عمل کنند. فکر ميکنيم با وضع کنوني بهمين شکل هم به مصلحت نزديک باشد.
س 6: در مورد مواضع حزب و تغييراتي که قرار شده در کنگره در آن داده شود چه مقدار کار شده است؟
ج 6: اين را هم فکر ميکنم پاسخ دادم. هياتي تعيين شدند و روي مواضع کار شده اصلاحاتي هم صورت گرفته و قرار است چاپ بشود. علت اينکه تا حال معطل شد اين بود که بخود تهيه کنندگان گفته شده بود که بازبيني کنند و نظر نهائي خودشان را بدهند. و ظاهرا اين کار هم صورت گرفته است. هفته آينده قرار است که آخرين جلسه را بگذارند و بعد از آن بزير چاپ خواهد رفت.
س 7: نمايندگان حزبي چه وظائف و چه نقشي دارند؟
ج 7: ما براي نمايندگان يک واحد ويژه تشکيل داديم. الان
**صفحه=17@
واحدهاي تشکيلات ما چهار واحد هست نه سه واحد. قبلا ما واحد تهران و واحد استانها و واحد خارج از کشور را در تشکيلات داشتيم و طبق مصوبه شوراي مرکزي حالا يک واحد هم اضافه کرديم و آن واحد نمايندگان است. علت اين بود که نمايندگان مجلس آنهائيکه عضو حزب هستند اينها را نه در تشکيلات تهران ميشد مندرج کنيم و نه در تشکيلات شهرستان، حقيقت هم اين است که نماينده يک وجود ويژه است. شخصي است از شهرستانها که در تهران براي مدت چهارسال سکونت دارد و نقش حساسي در مسائل کشور دارد.
هر يک از نمايندگان در حقيقت يک سهم از 270 سهم همه جريانات است و اين يک چيز بسيار عظيم و با تاثيري است.
فکر ميکرديم که برادران و خواهران نماينده که از حزب هستند بايستي بتوانند در يک واحد ويژه اي مجتمع بشوند و مسائل خودشان را مطرح کنند و اين واحد را تشکيل داديم که در مجلس تشکيل ميشود و دور هم جمع ميشوند، تبادل نظر ميکنند. کانوني دارند، حوزه هائي در داخل مجلس دارند که البته حوزه ها هنوز کامل نيست و قرار است کامل بشود. نقش اين مجموعه ميتواند نقش خيلي حساس و موثري باشد. يعني اگر بتوانند اين مجموعه به يک نقطه نظرهاي مشترکي نائل بيايد. اين خواهد توانست در جهت گيري مجلس خيلي موثر باشد و خطوط صحيح را در مجلس پيگيري و تعقيب بکند. لازم است
**صفحه=18@
که اين واحد مقداري منسجم بشود. اين واحد تازه شروع بکار کرده و برادران جلساتي دارند منتهي هنوز آن انسجام لازم را پيدا نکرده اند ما از برادران حزب در مجلس بخصوص برادران فعال و حساس همواره ميخواهيم در اين مورد فعال تر باشند. تلاش بکنند، هم فکري کنند، تبادل نظر کنند و اگر اين باشد يقينا نقش بسيار زيادي هم در مسائل مجلس و کلا در مسائل کشور خواهد داشت.
شايعات اختلاف
س 8: درباره شايعات در مورد اختلاف نظر در شوراي مرکزي چه نظري داريد؟
ج 8: البته اختلاف نظر بمعني اختلاف سليقه ها بله در شوراي مرکزي وجود دارد. کساني که در اين مجموعه مجتمع هستند طبعا اعضائي از کل جامعه هستند، وضع کنوني جامعه ما و انقلاب، ازادي انديشه ها و تلاش و فعاليتي که همه افراد دلسوز و علاقمند براي پيمودن خطوط واقعي انقلاب دارند يک چنين اختلاف نظرهائي را ايجاب ميکند.
من اول در مورد کل اختلاف نظرها و اختلاف سليقه ها عقيده خودم را بگويم. من از اختلاف سليقه و اختلاف نظر در مسائل مختلف هيچگونه احساس هراس و بيم نمي کنم. اين را در وضع کنوني انقلابمان يک چيز طبيعي و اگر هدايت بشود يک چيز مفيد هم حساب ميکنم. اگر امروز مردم ما حساس نبودند نسبت به تکاليف انقلابي احساس يک وظيفه سنگين به خودشان نمي کردند شايد اين اختلاف نظرها بوجود نمي آيد يا کمتر بروز ميکرد. برخي از اين اختلاف
**صفحه=19@
نظرها بخاطر سختگيريهائي است که آن سختگيريها ناشي از احساس وظيفه و تکليف است. نمي گويم هواي نفسها دخالت ندارد. يقينا هواي نفس در تخالف و تضاد و درگيريها دخالت قطعي دارد و شکي در اين نبايد داشت. اما خود اختلاف سليقه چيزي نيست که انسان از او بيم و هراس داشته باشد. بله، در شوراي مرکزي هم اختلاف نظر در زمينه هاي مختلف وجود دارد. آنچه که نبايد باشد و وجودش ويرانگر هست تعارض و تضاد هست. اي بسا کسانيکه اختلاف نظر هم دارند اما وقتي که کنار هم مي نشينند. علاج جويا نه با مساله مورد اختلاف برخورد مي کنند اگر بيک وحدت نظر و نقطه مشترکي هم نرسيدند آن مقدار سعه صبر دارند که عليه همديگر کارشکني و معاوضه و مبارزه طلبي و ستيزه جويي نکنند، اين چيز خوبي است. امام بارها درباره اختلافات از سابق که بحث مي کردند در آن دوراني که اختلافات تند و بنياني وجود داشت همين را امام گفتند. مي گفتند که اختلاف شما مثل اختلاف طلبه ها باشد. طلبه ها با همديگر در مباحث علمي در درسها اختلاف نظر پيدا مي کنند، بحث ميکنند، جدل مي کنند، اين استدلال مي کند آن استدلال مي کند حتي وسط صحبت گاهي هم الفاظ اهانت آميز هم سر زبان جاري مي کنند اما وقتي که مباحثه تمام شد اختلافات تمام ميشود. کينه اي ندارد، اثري در دل ندارد، اثري در برخورد آينده آنها با همديگر ندارد. در مسائل سياسي و اجتماعي هم بايد همينطور باشند، يک وقت اختلاف، اختلاف کفر و
**صفحه=20@
ايمان هست، اختلاف، اختلاف مبنائي است مثل اختلافاتي که در دوران ليبرالها و ملي گراها وجود داشت در آنجا واقعا اختلاف، اختلاف مبنائي بود.
ما فکر ميکرديم که بايد مبناي اين جامعه و قاعده، قرآن و فقه و استنباط اسلامي و فقاهت باشد، آنها اصلا اين را قبول نداشتند، آنها معتقد بودند که امروز نميشود اسلام را پياده کرد. آنهائي که به اسلام معتقد بودند به يک اسلام من در آوردي معتقد بودند به اسلام مبتني و متکي بقرآن و حديث واستخراج شده با ابزار فقاهت و اجتهاد عقيده نداشتند. لذا اختلاف ما اختلاف مبائي بود و هر کار هم مي کرديم (با آنکه امام بارها آنوقت مي گفتند اختلافات را ظاهر نکنيد و سعي هم مي کرديم که ظاهر نکنيم، يعني ما مسئوليتي که با هم سروکار داشتيم در سطوح شوراي انقلاب کوششمان اين بود که اختلافات را علني نکنيم) اما عملا علني ميشد. شما ديديد که تمام جامعه در آتش دو دستگي و اختلاف داشت ميسوخت. علت اين بود که اختلاف، اختلاف مبنائي بود.
امروز بحمدالله اختلاف سليقه هائي که وجود دارد بنياني نيست اين خطوط که امروز در زمينه مسائل اقتصادي، در زمينه مسائل سياسي اسم آورده ميشود هيچکدام از آنها نيستند که (من خطوط برجسته و مشخصي را مي گويم و نمي گويم که در هيچ گوشه جامعه کسي اينطور نيست)، اسلام را با امام و فقاهت قبول نداشته باشند. قاطعا بنده اين را عرض مي کنم که طرفين قضيه يا اطراف قضيه
**صفحه=21@
معتقد به امام يا انقلاب و فقاهت و همان خط اسلام واقعي هستند البته اختلاف سليقه دارند، گاهي يک طرف تصور ميکند که در فلان مساله طرف ديگر اشتباه ميکند حالا با اشتباه سياسي با اشتباه ديني، طرف ديگر هم درباره اين ممکن است چنين چيزي را تصور کند.
البته من در مورد اختلافات داخل حزب عقيده ام اين است که يک مقدار زيادي اختلافات عاطفي است. اختلافاتي است که ناشي از ارتباط دوستانه يا غير دوستانه مهربانانه يا غير مهربانانه بين اين يا آن شخص است. حقيقت اين است يک برادري مثلا با آن عضو ديگر از سابق آشنائي دارد آنرا بمعنا و اخلاص مي شناسد و او را تائيد ميکند، آن برادر ديگر اين توقع را از او ندارد اين اطلاعات را نسبت به او ندارد، اين اعتقاد را نسبت به او ندارد، يک حرکت کوچکي از او را با چشم استنکار نگاه ميکند، اين منشاء اختلاف ميشود. يک مقدار اختلافات، اختلافات عاطفي است. البته بعضي از برادران ما در داخل حزب هستند که اين اختلافات را عمده مي کنند. سعي مي کنند که آنها را مبنائي نشان بدهند، سعي مي کنند براساس اين اختلافات جمعها و گروهها و باندهاي مختلف در حزب درست کنند ما بشدت با اين مخالفيم. من يک بار ديگر اعلام کردم که ما در داخل حزب، دو حزب و سه حزب را تحمل نمي کنيم جريانهائي در داخل حزب هستند. که با همديگر بدون اينکه هيچ چيز موجب تضاد وجود داشته باشد تضاد حس ميکنند. البته بدنه اصلي حزب خارج از هر دو جناح و گروه است.
**صفحه=22@
اين را شما بدانيد، حتي در داخل شوراي مرکزي آن بدنه اصلي، آن جمع اصلي داخل در باندبازي و گروه بازي از طرفين نيست، چرا بعضي از برادرها در داخل هستند که با هم اختلاف سليقه دارند. اين اختلاف سليقه در شورا هم هست.اينها را هم ميشمارند، بزرگ ميکنند و به آنها بهاي بيش از حد مي دهند.
در داخل شورا هميشه حرف ما اين بوده من و برادرم آقاي هاشمي هر وقت در داخل شورا با برادرها صحبت مي کنم همين را تکرار ميکنيم. يعني به طرفين يادآور ميشويم که شماها در واقع با هم اختلاف نداريد، آنچه که وجود دارد اختلاف نيست، موجب تضاد نيست، البته اخيرا ما بحثي را در شورا مطرح کرديم که چند هفته برادرها روي آن بحث کردند و آن عبارت بود از اينکه از ذهن برادرها براي ارائه شيوه هاي فعال و کارآمد جهت حل و رفع همين اندازه از اختلافي هم که وجود دارد استمداد کرديم و کمک خواستيم نه بمعني اينکه بکلي سليقه ها يکي بشود و نظر ما هيچ با هم مغايرت نداشته باشد. يک چنين چيزي اصلا نه قابل قبول است و نه قابل پيش بيني است و نه ممکن است و نه خيلي مقدور است، بلکه به اين معني که هر چه ممکن است فاصله ها را کم کنيم. اين را ما مطرح کرديم و برادرها راه حل هائي را پيشنهاد کردند و ما آن راه حل ها را جمعبندي کرديم و فکر ميکنيم که طبق نظراتي که برادران دارند با فعال کردن شوراي داوري و همچنين با ارائه کتاب مواضع ما و انشاء الله فعال کردن واحد
**صفحه=23@
عقيدتي و سياسي بسياري از اين اختلاف نظرها برطرف خواهد شد.
س 9: چه راهي براي فعال تر شدن نقش اعضاي شوراي مرکزي در حزب در نظر داريد؟
ج 9: البته اين هم مثل اينکه اشاره شد. اگر برادران شوراي مرکزي مسئوليتهاي کمتري داشته باشند و حداقل يک نيمه وقتي را به حزب اختصاص دهند ما فکر مي کنيم شوراي مرکزي و به تبع آن بخشهاي مختلف حزب فعال خواهند شد. ما صحبتي با برادرها داشتيم براي اينکه در داخل دفتر مرکزي حزب هم کار را فشرده و از نظر زمان محدود کنيم و اين کاري است که انشاء الله انجام خواهد گرفت که در دفتر مرکزي حزب بجاي اينکه يک کار گسترده از صبح زود تا آخر شب وجود داشته باشد يک زمان محدودي را بگذاريم و کار فشرده و منسجمي در آنجا انجام بگيرد. اگر اين کار انشاء الله انجام بگيرد. اميد اين هست که برادران شوراي مرکزي هم در يک چنين کار منسجمي بطور زمان بندي شده شرکت کنند و اين کار در شوراي مرکزي هم يقينا اثر خواهد گذاشت.
س 10: درباره فرمايشات حضرت امام نظر حضرتعالي چيست؟
ج 10: نظر ما درباره فرمايشات امام خيلي واضح و روشن است. همه جا نظرات امام روشن کننده خط اصلي انقلاب است و ما از اول انقلاب تا بحال در تمام مسائل و حوادث و رويدادهائي که وجود داشته نظر امام را مثل يک مشعل يافتيم که راه را روشن مي کند، ابهام ها را برطرف ميکند، در موارد
**صفحه=24@
اختلاف نظر، خط مستقيم را نشان ميدهد. آن چيزي که من ميتوانم عرض بکنم اين است که بعد از پيامي که امام در مورد فعال کردن بخش خصوصي و توصيه اي که به دولت داشتند در اين مورد ايراد کردند، گويا زمزمه هائي در گوشه و کنار بوده که حاکي از زير سئوال بردن دولت و موجب تضعيف دولت بود.
امام، تضعيف دولت را قبول نمي کنند، از اول هم همينطور بود. امام بحق معتقدند که آن دستگاهي و آن قطاري که بار سنگين انقلاب را بر دوش دارد و اجرائيات انقلاب که تجسم واقعي انقلاب هست بعهده دارد دولت است. اگر دولت در جايي ضعفي داشته باشد راه جبران اين ضعف اين است که ما بدولت کمک کنيم. اگر ما ماشيني را که دارد اين سربالائي سخت را با زحمت و با عبور از مشکلات و موانع گاز ميدهد و بالا ميبرود و بنظر اگر مقداري کم آمد يا حرکتش کند آمد يک لگد هم ما بزنيم يک سنگ هم ما بزنيم که آقا چرا اينطور سست حرکت ميکني، خوب اين ماشين بکلي از حرکت خواهد ايستاد، لذاست که امام عقيده شان اين است که ما بايد اين دولت را تقويت کنيم.
اجرائيات کشور با تقويت مجريان کشور براه خواهد افتاد. لذا مي بينيم که امام دولت را از اول تا حالا تقويت مي کند. اوايل انقلاب با اينکه آن دولتي که آنوقت بود از لحاظ خط و ربط و جهت گيري سياسي و مورد اعتماد امام بودن با دولت کنوني زمين تا آسمان فرق داشت، حتي آن دولت را هم امام حمايت مي کردند براي
**صفحه=25@
خاطر اينکه اگر چنانچه بمردم گفته نمي شد که از دولت حمايت کنند و ابراز حمايت از دولت نميشد، تائيد نميشد همان مقدار کارآئي را هم از دست ميداد.
اگر امام بدولت راهنمائي مي کنند، خط ميدهند، توصيه ميکنند، امر مي کنند، اين نبايد بهانه اي بشود براي اينکه کساني اين را چماق کنند و بسر دولت بزنند، هيچ اشکالي ندارد که اگر امام اصولا بگويند که آقا بخش خصوصي را تقويت کنيد مردم را مشارکت بدهيد، بازار را داخل کارها بکنيد، آن کاري را که مردم نمي توانند بکنند آن کار را شما بکنيد همين توصيه را و همين توقع را مردم از دولت داشته باشند اين هيچ اشکالي ندارد. ما نمي گوئيم که مردم از دولت نخواهند که به حرف امام عمل کند نخير دولت موظف است که حرف امام عمل کند آنچه را که امام دستور دادند مجريان کشور بايد آن را در حد بالا و بالاتر از آنچه که مردم عادي اهميت مي دهند اهميت بدهد در اين شکي نيست. اما اين هم نبايد باشد که همين را يک سوژه اي قرار بدهند و دولت را زير سئوال قرار بدهند و تضعيف کنند و فرمايش امام را بخواهند چماقي بکنند و تو سر دولت بزنند اين را امام بگوششان خورده بود که چنين چيزي وجود دارد و يا ممکن است وجود داشته باشد لذا مي بينيد که اين حرکت مثل هميشه حرکتي زيبا، بجا و در حقيقت پر کردن يک خلأ بوده.
مشکلات قضائي کشور
س 11: درباره رفع ضعفهائي که در عملکرد قوه قضائيه بچشم
**صفحه=26@
ميخورد چه برنامه هائي از نظر گرفته شده است؟
ج 11: البته ضعفهائي وجود دارد که قابل انکار نيست لکن اگر لازم باشد که از طرف قوه قضائيه با شما صحبت کنم و عذرخواهانه و توجيه گرانه بخواهم صحبت کنم بايد بگويم که قوه قضائيه با يک مشکل بزرگ روبروست و آن کمبود نفر است و اين را بايد جدي گرفت. من ضعفهائي را که در عملکرد قضائي کشور وجود دارد قبول مي کنم و به اينها واقف هستم و شايد آن اندازه که من واقف هستم شما نباشيد و شکوائيه هاي زيادي به من ميرسد بخصوص از جاهاي حساس که احتياج به قاطعيت و قدرت و شجاعت قضائي لازم دارد و مرتب هم به برادران مسئول در قوه قضائيه مراجعه مي کنند من اينها را در جلسات روساي سه قوه که هفته اي يکبار است و من حداقل يکبار در هفته رئيس قوه قضائيه را مي بينم مسائل را به ايشان منتقل ميکنم و با ايشان در ميان مي گذارم.
جوابي که ميدهند و حق هم با آنهاست اينستکه «نفر نداريم». راست هم مي گويند چون شرط قضاء در اسلام بسيار سنگين است و ما هم قبل از انقلاب خود را براي چنين صلاحتيهائي آماده نکرده بوديم. اين کار مقداري آگاهي و تجربه قضائي و آمادگي روياروئي با مشکلات را در قبل از انقلاب طلب مي کرد. البته مسئولين قضائي تلاش کرده اند و از حوزه هاي علميه استمداد کردند و درخواست همکاري نموده اند و مقداري نيز در اين کار توفيق پيدا کرده اند ولي باز هم کم دارند و اگر نفرات
**صفحه=27@
داشته باشند من خيال ميکنم که مشکلات قضائي تا حدودي کاهش خواهد يافت و اما اينکه چه برنامه هائي در نظر گرفته شده است بايد بگويم که جذب افراد و تربيت آنهاست.
مواضع اقتصادي حزب
س 12: در رابطه با فرمايشات امام امت و آيت الله العظمي منتظري و جنابعالي درباره مشارکت بخش خصوصي در امر اقتصاد، اخيرا برداشتهاي متفاوتي از اين مسائل شده است و تاکنون هم حزب جمهوري اسلامي بويژه شوراي مرکزي اعتلام مواضع صريح نکرده است و آنچه ذکر شده نظرات شخصي است. تکليف اعضاء در رابطه با پاسخگوئي مردم بويژه در حوزه هاي حزبي چيست؟
ج 12: يک وقت است که امام مطلب مشتبهي را بيان ميکنند که ما بايد درباره آن توضيح بدهيم تا تکليف مردم روشن شود. در اينجا چنين چيزي نبود. امام مطلب صريح و بسيار روشني را بيان کردند. البته بيانات امام هميشه همين گونه است و همواره امام صريح و با زبان مردم سخن گفته اند. آنجائي که امام موضع گيري ميکنند اصلا چرا شما منتظر موضع گيري حزب ميشويد؟
ما بارها اعلام کرده ايم که آنچه امام ميگويند همان خط ما است. ما هم مقلد امام هستيم، هم امام رهبر ما است. يعني خط و ربطي که امام ترسيم ميکنند هم تکليف سياسي و هم تکليف ديني ما است. بنابراين وقتي امام در مورد بخش خصوصي اينطور صريح و قاطع حرف مي زنند خوب، تکليف ما هم مشخص است. آيا لازم است که ما يکبار ديگر هم
**صفحه=28@
اعلاميه بدهيم و بگوئيم که ما درباره بخش خصوصي نظر امام را قبول داريم؟ خوب، اين معلوم و روشن است که ما نظر امام را قبول داريم و کار ما اصلا اينست که در خط امام باشيم و هيچ شبهه اي هم وجود ندارد.
و اينکه بعضي هم سعي کرده اند وانمود کنند که من يک جور صحبت کرده ام و آقاي هاشمي جور ديگر صحبت کرده اند اين کار اشتباهي است. آقاي هاشمي و مواضع ايشان در باب بخش خصوصي صد در صد با مواضعي که بنده دارم و مواضعي که آيت الله العظمي منتظري بيان کرده اند و فرمايشات امام کاملا منطبق است.
ما سالهاست که با هم نشسته ايم و در مورد همه مسائل هم با يکديگر سخن گفته ايم و همه ما معتقديم که در تمام فعاليتهاي کشور مردم مشارکت داده شوند و اين نظر اسلام است، در تجارت، در صنعت، در کشاورزي، در خدمات و در همه امور. البته در همه امور هم بايد نظارت و هدايت و راهنمائي و سياست گذاري دولت باشد. دولت مثل رشته اي است که دانه هاي تسبيح را به هم متصل ميکند. اگر دولت نخواهد سياست گذاري بکند. خوب ممکن است کساني از بخش خصوصي پيدا شوند که بخواهند سوء استفاده کنند و بخواهند فساد انگيزي کنند و بخواهند سرمايه اندوزي و ايجاد فواصل بيشتر طبقاتي بکنند. دولت که نميتواند اينها را تحمل کند. دولت مسئول است و نبايد بگذارد و سياست گذاري را بايد انجام دهد.
در سايه و چارچوب سياست گذاري دولت، بخش خصوصي
**صفحه=29@
در تمام زمينه ها تلاش کند و اين فرمايش امام بود. نظر ما هم همين است. نظر آقاي هاشمي هم همين است و هيچگونه اختلاف نظري وجود ندارد. حالا اگر نظر حزب را هم اگر بخواهيد بدانيد بنده به عنوان دبير کل حزب ميگويم که نظر حزب هم همين است.
س 13: برادر رفسنجاني در پرسش و پاسخ اخير خود راجع به عدم هماهنگي در شوراي مرکزي حزب مطالبي را فرمودند. جنابعالي بعنوان دبير کل حزب نسبت به رفع اين ناهماهنگي چه تدبيري انديشيده ايد؟
ج 13: آنچه برادرمان آقاي هاشمي رفسنجاني فرمودند همان چيزي است که در واقع وجود دارد و من هم همان را ميگويم. براي رفع ناهماهنگي هم همانطور که گفتم بيرون آمدن مواضع کمک ميکند، فعال بودن شوراي داوري کمک است، رسيدن اعضاي شورا به کارها هم کمک است و اين را هم بگويم که يک مقداري از حرفها ناشي از بيکاري است. وقتي که افراد کار نداشته باشند به سياست بافي، انتقاد و بحث و جدل ميپردازند. ولي کار که داشته باشند مشغول کار ميشوند و از بحث و جدل خودداري ميکنند. البته بايد بگويم که واحد عقيدتي ما هنوز فعال نيست. و واحد عقيدتي که بايد فعالترين واحد حزب باشد متاسفانه هيچ فعاليت ندارد. بعضي از برادران را ما مسئول کرديم و تکليف کرديم ولي قبول نکردند. بعضي برادران را تکليف کرديم و قبول کردند لکن بعد پشيمان شدند مثل اينکه بار سنگيني است و مشکل حاضر به کشيدن
**صفحه=30@
چنين بار سنگيني ميشوند و جدا هم مشکل است که مسائل عقيدتي به شکل صحيح و متناسب با وضعيت کنوني انقلاب منتشر شود.
باز فکر کرديم که مسئوليت را به يکي از برادران واگذار کرديم و خدا کند که به دل اين برادر بيفتد و قبول کنند و بايد هم قبول کنند. اگر واحد عقيدتي راه بيفتد سهم زيادي در سبک کردن اين مسائل خواهد داشت.
س 14: منظور امام از نيروهائيکه در تضعيف دولت از طريق سخنراني يا بيانيه ميکوشند چه کساني هستند تا آنجا که امام آنانرا جاده صاف کن صدام و منافقين مينامند و خطاب به آنان ميفرمايند: «شمائيکه از عهده اداره يک نانوائي هم عاجزيد چگونه اين دولت را تضعيف مينمائيد؟
ج 14: در پاسخ بايد گفت من حقيقتا نميدانم که نظر شريف امام به چه کسي يا کدام جريان يا کدام گروه بوده است و بعد از آن تا امروز من هنوز خدمت امام نرسيده ام که اگر لازم باشد از وجود شريف ايشان استفسار کنم که منظورشان چه بوده است.
و لابد اطلاعاتي به ايشان رسيده بود که براساس آن اطلاعات اين مطلب را بيان فرمودند و حتما هستند کسانيکه اين نگراني را در ايشان بوجود آورده بودند.
س 15: چه کساني بعد از موضعگيري حجة الاسلام هاشمي در خطبه هاي نماز جمعه تهران در هفته گذشته پيغام دادند و حالا که دولت را ميکوبيد هاشمي را هم اضافه کنيد تا جائيکه امام احساس تکليف کرده و در روز عيد سعيد غدير رضايت خويش
**صفحه=31@
را از دولت اعلام نمودند؟
ج 15: اين را من اصلا نشنيده ام و نميدانم چه کسي گفته باشد که آقاي هاشمي را هم اضافه کنيد و اصلا دليلي وجود ندارد.
اين را بدانيد نظر صريح و قطعي و رسمي امام و حزب اين است که دولت بايد تضعيف نشود، اما اينکه آقاي هاشمي را تضعيف کنند آقاي هاشمي چرا؟ ايشان که مسئول کارهاي دولت نيستند. اگر هم فرضا يک ضعفي يا نقصي در دولت باشد به آقاي هاشمي ارتباط ندارد. به دولت و از آنهم بگذريم به بنده ارتباط پيدا خواهد کرد. من دليلي نمي بينم که آقاي هاشمي را کسي تضعيف کرده باشد.
خطبه هاي نماز جمعه هفته گذشته آقاي هاشمي را که ما در تهران نبوديم و قسمت کمي از آنرا من توفيق پيدا کردم آخر شب بشنوم ولي بعد که به ايران آمدم از کل مطالب خطبه هاي ايشان مطلع شدم. اين مطالب اصلا مطالب بدي نبود. ايشان روي مساله عدم تضعيف دولت تکيه کردند و اصرار کردند که دولت نبايد تضعيف شود و اين حرفي است که همه مي زنيم و بنابراين موجب وجود نداشته که کسي خداي نکرده ايشان را تضعيف کند.
س 16: اخيرا مساله مالي بصورت امر طاقت فرسايي موجب شکستن همه ي دفاتر و حتي در آستانه انحلال قرار گرفتن بعضي از دفاتر شده است در دفتر مرکزي نيز براساس شنيده ها اين چنين خبرهايي وجود دارد لطفا بفرمائيد چه راههايي در مجموع براي اين امر وجود دارد.
**صفحه=32@
ج 16:ما وقتي فکر مي کنيم براي مسائل مالي حزب چه راهي وجود دارد. يکي از راهها اين است که از شما مديران حزب در شهرستانها کمک بگيريم شما فرزندان حزب هستيد وقتي مادر احتياج به کمکي دارد بايد شما کمک کنيد اين چيز طبيعي است و ما قائل به خودکفائي دفاتريم اين را من بطور جدي به آقايان عرض بکنم ما معتقديم دفاتر بايد خودکفا باشند برويد در اين خط.
نمي گويم الان از دفتر مرکزي به کسي چيزي داده نشود خوب چاره اي نداريم و مجبوريم باز هم يک مقداري کمک کنيم اما برادران در مراکز استانها و شهرها بروند به سراغ خودکفا کردن دفاتر اگر درآمدتان کم است خرجتان را هم کم کنيد اگر امام جمعه کمک نمي کند، عالم محل کمک نمي کند مردم کمک نمي کنند عضوي هم در آنجا نداريد از او حق عضويت بگيريد وجود شما اصلا بي ثمر است. وجود شما در آنجا آن وقتي بعنوان دفتر نه بعنوان شخص - موثر است که در آنجا عضوي باشد، طرفداري باشد، علاقمندي باشد که شما بخواهيد آنها را خط و ربط بدهيد، هدايت کنيد، سرگرم کنيد خوب اينها بايد از لحاظ مالي هم به شما کمک کنند اين چيز جدي است تا حدي که زيادي بياوريد براي ما هم بفرستيد علتش هم اينست که حزب در تهران مسئوليتهايي دارد و کارهائي مي کند که شما در شهرستانها آن را نداريد بنابراين نمي شود بگوييم که خوب تهران هم عضو دارد، از اعضاي تهران حق عضويت ديگر يد نه مسائل تهران مسائل کل کشور است کارهاي مهم مي کند
**صفحه=33@
واحدهاي فراواني دارد واحدهاي پشتيباني مربوط به همه کشورند بنابراين مخارج بيشتر احتياج دارد، اعضا و کارمندان بيشتري مي خواهد خرج پرسنلي بيشتري دارد مجالسي که اينجا تشکيل مي شود، اعلاميه هايي که داده مي شود کارهايي که مي شود اينها همه مخارجي دارد که نمي شود اين مخارج فقط بر دوش اعضاي تهران باشد و اين بيچاره ها جرمشان اينست که ساکن تهران شده اند و بايد تمام اين بارهاي سنگين حزب سراسر کشور، اينها بدوش بکشند. نه آقا حزب مشهد فعال باشد، حزب اصفهان فعال باشد، حزب شيراز و کرمان و تبريز فعال باشد، فعال هستيد الحمدالله واقعا همه تا را قبول دارم که همه ي اينهايي که اسم آوردم فعاليد من تائيد مي کنم و تقدير مي کنم از همه تان. اما فعال در گرفتن پول باشيد خودتان را اداره کنيد ما را هم اداره کنيد، اين حرف اول اما بعد ... مشکل مالي حزب يک مشکل جدي است ما بايد از طريق اعضا، حزب را تامين کنيم و اين کار تا حالا نشده ما تا حالا با کمکهاي گوناگون مردم حزب را تامين کرده ايم، اين هفته ي کمکي که ما گذاشته ايم براي ما خيلي ارزش دارد حالا البته ارزش معنوي هم داشت از ارزش ماديش بالاتر، يعني به ما نشان داد که چطور اين مردم کوچه و بازار و مستضعفين و قشرهاي عظيم مردم وظيفه خودشان مي دانند که 100 تومان و 200 تومان و 500 تومان به حزب جمهوري اسلامي کمک کنند و کمک کردند و ميليونها براي ما جمع کردند که ما توانستيم بسياري از بارهاي
**صفحه=34@
مالي حزب را به منزل برسانيم اما از جهت مالي هم براي ما مهم بود، غير از جنبه معنوي، بخاطر اينکه خوب يک مقداري بار قرض هاي حزب را سبک کرد کمکهاي متفرق ديگري هم وجود داشته که افراد خير، افراد مومن همانهايي که هميشه در پيش از پيروزي انقلاب هم کمکهايي در کارهاي خير مي کردند و اينها گاهي به ما کمک کردند و توانستيم حزب را بچرخانيم. البته اخيرا برادران واحد مالي محکم ايستاده اند که بايد يک فکر بنيادي و اساسي براي ما بکنيد ما مي گوييم راست مي گوئيد بايستي يک کار پول در بيار براي حزب پيش بيني کنيم که فکرهايي را به دنبال خودش داشته و مطالعاتي انجام گرفته که بتوانيم باز هم با سرمايه مردم (چون حزب بدون سرمايه مردم هيچي ندارد و از بيت المال هم يک ريال ما نميخواهيم استفاده کنيم بحمدالله از اول تا حالا هم استفاده نکرده ايم) و اعضاي حزب بتوانيم بلکه يک کارها و فعاليتهاي اقتصادي را در کنار حزب بگذاريم تا بتواند مخارج ضروري حزب را تامين کند دعا کنيد، کمک کنيد، کمک فکري، و انساني کنيد تا اينکه انشاء الله اين کارها يک رونقي پيدا کند يعني پيش برود و به نتيجه برسد وضع مالي حزب طبعا بهتر خواهد شد.
س 17: سئوال يکي از حضار در مورد مصرف خمس و سهم امام جهت حزب.
ج 17: ما خمس و سهم امام را خودمان قبول مي کنيم اينکه ما از طرف امام اجازه داريم اين است که امام به من و آقاي
**صفحه=35@
هاشمي و مرحوم باهنر اجازه دادند که ما وجوهات را خودمان قبول کنيم توجه مي کنيد؟ بعد اگر چنانچه ما مصلحت دانستيم از جهت تبليغات اسلامي صرف حزب هم بکنيم ما هم اين کار را مي کنيم ما سهم امام و خمس را هم بگيريم آنجائي که حزب تبليغات اسلامي مي کند فقط آنجا صرف خواهيم کرد بنابراين مي توانيم اجازه بدهيم منتها بشرط اينکه اولا بيايد به دست خودمان برسد بعد هم در موارد تبليغات بايد صرف بشود.
س 18: در ذهن برادران ابهام وجود دارد که ضرورت چاپ و سخنراني آقاي هاشمي رفسنجاني در روزنامه چه بوده است؟
ج 18: به نظر من پاسخ سئوالات ايشان در روزنامه بسيار کار مفيدي بوده است، هيچ اشکالي ندارد براي خاطر اينکه سئوالاتي از ايشان شده بود ايشان جواب دادند اگرچه بوسيله برادران و خواهران حزب در تهران شده بود، اما بعضي از آنها سئوالات همه مردم است. شما امروز در اين مملکت چه کسي را سراغ داريد که از آقاي هاشمي بهتر و معتبرتر و امين تر باشد براي پاسخ به ابهامات ذهني مردم. جواب دادند و چاپ شده خيلي هم خوب شد و لذا من اينگونه فکر نميکنم و لابد اين مطلب در ذهن بعضي از برادرهاست و برادرهاي بيشتري قاعدتا علاقمند و موافق بودند اينها چاپ بشود و من هم جزء همان برادرهائي هستم که علاقمند و موافق بودم که اينها چاپ بشود.
س 19: چرا اين مسئله به روزنامه ها کشيده شده است؟
ج 19: اين از چيزهائيست که واضح است يعني اينکه آنچه
**صفحه=36@
آقاي هاشمي در آن محبتهايشان گفتند بيش از آن چيزي که مرسوم بوده که نيست. وجود اختلاف سليقه ها يک چيز واضح است اين را همه ميدانند که اختلاف سليقه وجود دارد در دولت هم وجود دارد، در حزب هم وجود دارد، در سطح جامعه هم وجود دارد منتهي ما ميگوئيم اين اختلاف سليقه ها به يک شکلش اشکالي ندارد و آن اين است که اختلاف نظر باشد. اما در تضاد و اصطکاک نباشد. تصور ميکنم نظر آقاي هاشمي هم همين است. و قطعا هم همين است و اين اشکالي ندارد که اين گفته بشود و بنظر نميرسد که اين ايراد داشته باشد.
گروههاي بي نام و نشان درصدد تضعيف حزب
س 20: با توجه به اينکه گروههاي بي نام و نشان با همه قوا در حال مبارزه با حزب هستند آيا اين مطلب وسيله سوء استفاده براي توجيه حرفهاي آنها نميشود؟
ج 20: البته اين را تصديق ميکنم که گروههاي بي نام و نشان و باندهاي خطرناک در گوشه و کنار هستند و دارند تلاشهاي سياسي مشکوکي ميکنند که از جمله آن تلاشها تضعيف حزب است و يکي از اهداف آنها ويرانگري حزب است.
تائيد مي کنم که چنين باندهائي وجود دارد لکن اينکه اشاعه حرفهايي از قبيل حرفهاي آقاي هاشمي و مطالبي که من برايتان گفتم موجب اين بشود که آنها حرفهايشان توجيه بشود، نه. هم من و هم آقاي هاشمي در عين اينکه بعضي از ضعفها و نقصها و مشکلات در داخل حزب را قبول داريم در اصل حزب و تائيد حزب و تقويت حزب و توسعه
**صفحه=37@
مسريم در حاليکه آنها در اصل بنيان با حزب مخالفند چطور ميتوانند با حرفهاي ماها وسيله اي و حربه اي براي خود درست کنند.
علت اينکه آنها با حزب مخالفند اين است که حزب در خط کلي سياسي اش منطبق با خط امام و خط انقلاب است.
آنها آن را قبول ندارند. فقاهت را قبول ندارند، امامت اسلام را، آنطور که ماها معتقد هستيم قبول ندارند بنابر اين تحزب مورد تاکيد و تائيد ماست. بنابراين ايرادها و ضعفها را قبول داريم و از خدا هم کمک مي خواهيم و انشاء الله همت هم ميکنيم ايرادها برطرف بشود. گفتن اينها من فکر نميکنم توجيه کننده و کمک کننده حرفهاي آنها باشد.
س 21: آيا بهتر نبود اين سخنراني به صورت جزوه در اختيار حوزه هاي علميه قرار مي گرفت؟
ج 21: چرا من موافقم. سخنراني آقاي هاشمي را - يعني همان پاسخ به سئوالات را بگوئيد جزوه کنند و بفرستند، که برادرها رويش مطالعه کنند، بحث کنند. اين هم کار خوبي است.
س 22: در مقابل سئوالات فراوان برادران حزبي و ائمه جمعه که براي حزب يک قداستي قائل بودند و هستند چه جواب بدهيم؟
ج 22: اولا که قداست حزب منافات با مسئله اي که گفتيم ندارد. حزب باز هم قداست دارد حزب يک طريقه جاريه است، فعاليت حزب يک انفاق حقيقي است در اين زمان فعاليت حزبي وقتيکه صادقانه باشد شريفترين و
**صفحه=38@
عزيزترين فعاليتهاست الان هم همين است اگر ضعفي در کار ماها مسئولين حزب و اعضاي حزب وجود داشته باشد اين نمي تواند حزب را زيرسوال ببرد و از قداست او بکاهد بنابراين نه، اين هم هيچ مشکل را بوجود نمي آورد.
س 23: چرا حزب در کمتر موردي از مسائل حساس اجتماعي اعلان مواضع ميکند؟ آيا اين حالت باعث سردرگمي اعضاء نميشود و دشمن نيز براي شايعه پراکني ميدان عمل وسيع تري پيدا نميکند؟
ج 23: اين تا حدود زيادي اشکال واردي است. البته بايد بگويم يک مقدار اختلاف سليقه ها داخل حزب در اين اعلام مواضع سريع و قاطع موثر است و همين بگو مگوهائي که بين برادرها هست بي تاثير در اين موارد نيست واين چيزي است که موجب ميشود ما هر چه سريعتر از خدا کمک بخواهيم اين بگو مگوها را کم کنيم، از آن حالت پرخاشگريش لااقل به ميزان زيادي کم کنيم.
س 24: آيا از اين دو جريان در حزب ميتوان بعنوان خطري ياد کرد؟ اگر خطري نيست در چه صورت بايد آنرا خطر تلقي کرد و چه تدابيري بايد انديشيد؟
ج 24: خوب، بلکه هر چيزي که اختلاف انگيز باشد خطر است. اگر برادرهاي حزبي بخواهند از پايگاه حزبي براي تشديد اختلافات استفاده کنند خطرناک است. اگر نصايحي را که ما به طرفين قضيه ميکنيم ناديده بگيرند و سعي کنند در تضعيف همديگر و باندبازي در داخل حزب بکار ببرند البته خطر است اگر اينقدر طرفين به هم فشار بياورند که
**صفحه=39@
منجر به يک نوع انشقاق و خداي ناکرده انشعاب در حزب بشود، البته خطرناک است.
و شک نيست که اينها ضرر خواهد بود و اين را هم شما بدانيد اگر حزب جمهوري اسلامي ناکام بشود و شکست بخورد و ناموفق بشود تجربه ي تحزب در کشورمان تا مدتي ناکام خواهد بود. لذاست که نبايد بگذاريم. من به همه شما برادرها و به همه برادراني که بالاخره نسبت به يکي از اين جريانها ممکن است يک نوع گرايشي و حساسيتي داشته باشيد، توصيه ميکنم که شما نسبت به آن جريان مخالف خودتان دشمني نکنيد و خصومت نکنيد، با آنها دشمني نکنيد، نسبت به آنها کينه ورزي نکنيد، از آنها غيبت نکنيد، به آنها تهمت نزنيد، اگر مشکلات حل نشد اختلاف نظر اشکال ندارد.
شما خيال ميکنيد که دوستان نزديک با هم در تمام مسائل وحدت نظر دارند؟ اين مواضع ما که تعيين شده نظر يک جمع بوده چند نفر دور هم نشستند و هفته هاي متوالي در طول يکسال گذشته که اينها ذره، ذره فراهم شده در اين مسائل بين ماها اختلاف نظر شده بود. بعضي وقتها طي بحث به نقاط مشترک رسيديم آن نقاط مشترک را مبنا قرار داديم بر اساس آن حرکت کرديم. شما الان خيال ميکنيد که در شوراي مرکزي اتفاق نمي افتد که يک جائي بنده دستم را بلند کنم آقاي هاشمي بلند نکند و ايشان بلند کند من بلند نکنم؟ ميشود گفت که اختلاف نظر وجود دارد. اين اختلاف، اختلاف در تشخيص يک مسئله است. اين معنايش دشمني کردن نيست و توجه داشته باشيد که برادرها اينطور مسئله زا مي توانند از خطر خارج کنند با همين توجيه که
**صفحه=40@
من کردم خصومت نکنند با يکديگر با آن جناحي که فکر مي کنيد طرف مقابلتان است عليه او حرف نزنيد، غيبت نکنيد و با او با صورت باز برخورد کنيد، با دل باز برخورد کنيد ديگر مشکلي وجود ندارد.
س 25: بديهي است که در مورد مسائل کشور دو سليقه در شوراي مرکزي حزب وجود دارد و براي اينکه اختلاف سليقه صلاح نيست در بعضي موارد حضرت عالي اعلام موضع بفرمائيد. اما چرا در بعضي از مسائل که حضرت امام مدظله العالي اظهار نظر ميفرمايند و نظر ميدهند حضرت عالي در مقام بيان قرار نميگيريد و در مورد دولت، شما چرا در بيان حضرت امام موضعگيري نميکنيد؟
ج 25: بعضي از اوقات فرمايشات امام يک موضع گيري قطعي بدنبالش لازم دارد مثل همين فرمايشات اخيرشان که ما در نماز جمعه موضعگيري کرديم. يعني بيان امام را تشريح کرديم و بيان کرديم و ذکر کرديم. آنجائي را که امام يک اعلاميه اي ميدهند يک دفعه از اطراف تائيد از حرفهاي امام بلند ميشود ما اينطور جاها خيلي دوست نداريم که کاري را که امام دستور دادند انجام بدهيم، انجام نداده اعلام و تائيد بکنيم و اعلام موضع بکنيم. در نتيجه اطلاعيه 8 ماده اي طبيعي بود که ما زودتر از مردم و ديگران خبر شديم از اين موضع که اعلاميه دادند و اعلاميه بسيار قوي و خوبي هم بود. اين اعلام موضع نداشت که وقتي که امام چيزي را بيان کردند تکليف ما است که عمل بکنيم. بنده فکر ميکردم که اگر يک بخش از اجراي اعلاميه امام به من
**صفحه=41@
مربوط بشود هر وقتيکه عمل کرديم تلگراف خواهم زد خدمت امام که آقا اين عمل شد. اما اينکه حالا هيچ کاري نکرده و هيچ عمل انجام نداده ما صدا بلند کنيم که آقا قبول داريم. بايد اين کارها بشود، ايا اين «بايد ما» از بايد امام قرض تر است؟! امام که گفتند بايد، بايد انجام بگيرد. در اين موارد که آقا چرا شما در مورد اطلاعيه 8 ماده اي امام اعلام موضع نکرديد. خوب ديگر اعلام موضع ندارد که البته امام بيان کردند که بايد انجام بدهيد و انجام هم داديم.
س 26: در مورد دولت فکر نمي کنيد عدم اظهار نظر صريح و قاطع و در مجموع يطرفه با تمام ضعفها و قوت ها کار را به بي تحليل بودن برادرها و خواهران حزب کشانيده است؟
ج 26: در مورد اظهار نظر حزب درباره دولت فکر مي کنم اظهار نظر روشني بوده است اگرچه ما از طرف حزب اعلاميه اي نداديم. خوب، رئيس دولت آقاي مهندس موسوي عضو شوراي مرکزي خوب هستند، چند تا از وزرا عضو شوراي مرکزي حزب هستند. بنابراين روشن است که حزب طرفدار دولت است و حمايت از دولت ميکند و اين چيز واضحي است. اما بله، اعلاميه صريح نداديم ولي اظهارهاي صريح و قاطع کرديم.
هم ما اظهار نظر کرديم هم آقاي هاشمي اظهار کردند. بارها گفتيم که دولت نبايد تضعيف شود و بايد کمک بشود. اين يک امر خيلي لازم و ضروريست و هر کس که هر جور ميتواند بايستي به دولت کمک کند و نظر حزب هم اين است.
س 27: امام در ديدار با فقهاي شوراي نگهبان فرمودند يک
**صفحه=42@
قصه هم، قصه ائمه جمعه و بعضي از روحانيون بلاد است که با دخالت خود در امور، موجب دلسرد شدن نيروهاي صديق ميشوند که بيم آن ميرود بر اثر آن روحانيون منزوي شوند و با منزوي شدن روحانيون جمهوري اسلامي شکست بخورد. حال با توجه به نمونه هاي متعدد و دخالتهاي نارواي بعضي از ائمه جمعه در امور مملکت از جمله عزل و نصب استانداردها و مخالفت با کارگزاران جمهوري اسلامي که صرفا رضايت شخصي آنان را نتوانستند جلب نمايند در اين باره شما راه حلي براي پيش گيري از ضايعات موجود سراغ داريد؟
ج 27: لابد اين سئوال از من بعنوان امام جمعه تهران است. چون اين نه به مسئوليت حزب ميخورد و نه به مسئوليت دولتي که يک تدبيري بيانديشيم که ائمه جمعه دخالتي نکنند. اين بعنوان امامت جمعه تهران جاي سئوال دارد که سئوال بشود البته امام جمعه تهران و عضو شوراي مرکزي ائمه جمعه و خود شوراي مرکزي در حقيقت خيلي تاثيري در اداره کارهاي ائمه جمعه ندارد. اين را شما بدانيد، ائمه جمعه خيلي هاشان با ما دوستان قديمي هستند رفقاي نزديک هستند. ما تبادل نظر داريم، حرف ميزنيم و حرف مي شنويم. توصيه مي کنيم توصيه ميشنويم. اينها وجود دارد اما اينکه حالا شما خيال کنيد که يک دستوري صادر ميشود از طرف شوراي مرکزي يا از طرف امام جمعه تهران که آقاي امام جمعه فلان جا شما ديگر در کارهاي استان دارد دخالت نکنيد.
**صفحه=43@
نه، چنين چيزي مرسوم ما نبوده و نيست. فکر ميکنم بالاترين مرجع و مقامي که ميتواند براي ائمه جمعه تکليف معين بکند و به آنها خط بدهد و آنها را باز بدارد و آنها را وادار کند عبارت از آن مقامي است که مشروعيت امام جمعه وابسته به آن مقام است، يعني چه؟ يعني آزاد است چون امام جمعه اي راکه امام منصوب نکرده باشد اصلا امام نيست چون مشروعيت مطلق مربوط به امام است وقتي امام گفتند که مقام منصوب من که تو را نصب کردم تو در کار دولت دخالت نکن و در کار استاندارد دخالت نکن، او بايد نکند، اگر کرد مشروعيتش زير سئوال است من فکر مي کنم بجاي اينکه ما بخواهيم اين تدبير را بيانديشيم خود امام اين تدبير را انديشيدند يعني در حقيقت فرمايششان رفتار ائمه جمعه اي را که ممکن است برخلاف نظر ايشان عمل بکنند زير سئوال برده و محکوم کرد.
س 28: چرا يک برنامه ريزي قوي در دفتر مرکزي که باعث تغذيه شهرستانها از نظر ابعاد مختلف باشد وجود ندارد؟
ج 28: اشکال واردي است من الان به آقاي دکتر جاسبي مي گويم که در شوراي مرکزي از قول برادران مسئولان دفاتر حزب در سراسر کشور از هيئت منصوب براي برنامه ي يکساله سئوال کنند که چرا تا حالا تاخير شده؟ اين را شما از قول همه ي اين جمع در شوراي مرکزي از آن هيئت سئوال کنيد که چرا تاخير کردند و آن برنامه را درست نکردند البته خود آقاي دکتر جاسبي بنده خدا خوب کار مي کند ايشان مورد سئوال قرار نگيرند ايشان در حقيقت تمام وقت کار
**صفحه=44@
مي کنند برادراني که منظور شده بودند از طرف شوراي مرکزي و عضو شوراي مرکزي هم هستند که با ايشان همکاري مي کنند در تحقيق و بيرون آوردن اين برنامه چرا اين کار را نکردند؟ از ايشان سئوال شود.
س 29: در مورد شرکت اعضا در پايگاههاي مقاومت چه نظر داريد؟
ج 29: اشکالي ندارد
س 30: بعضا مشاهده ميشود روزنامه جمهوري اسلامي مواضع کلي حزب را رعايت نمي نمايد، يا اينکه صحبت بعضي از شخصيتهاي حزبي از طريق اين روزنامه حتي بيشتر از روزنامه هاي ديگر سانسور ميشود قبلا شنيده شده بود که در شوراي مرکزي براي رفع اين مشکل و ساير مشکلات قرار بوده براي روزنامه هيئت امنا تشکيل شود. لطفا بفرمائيد در اين رابطه نظرتان چيست؟
ج 30: البته يک گله مندي هائي بعضي از برادرها و بعضي از برادران شورا از روزنامه داشتند که ما صرف وقت کرديم که ده دوازده ساعت تقريبا وقت گذاشتيم. با حضور خود من جلسات مشترکي تشکيل شد و آن ابهامها برطرف شد. يک مقدار از توقعاتي که از روزنامه هست ناشي از عدم توجه به مشکلات و ضرورت هاي روزنامه است.
روزنامه براي اينکه بتواند يک روزنامه عمومي و همگاني باشد و پيام حزب را به همه مردم برساند ناچار يک محدوديتهائي نمي تواند قبول کند و تحمل کند، ناچار و ناگزير است که يک مقداري دست روزنامه باز باشد. اين يک حقيقت است البته يک جاهائي هم شايد
**صفحه=45@
بي توجهي هايي شده بود که تذکرات لازم داده شد. الان من فکر مي کنم وضع روزنامه خيلي خوب است. البته قبلا هم آنطور اشکال بزرگ و اساسي نداشت ولي به هر حال، الان بهتر از قبل شده است.
اگر به نظر برادران اشکالاتي ميرسند به منتقل کنند تا ما آنرا به برادران روزنامه بدهيم که آنرا اصلاح کنند.
س 31: وضع آموزشي حزب بخصوص در زمينه سياسي چرا تقويت نميشود و چرا برنامه مشخص و منظمي ندارد؟
ج 31: واحد سياسي فعاليتش الان خيلي کم است و لازم است که فعاليت قويتري داشته باشد. يک مشکلاتي در اين زمينه داشتيم که فعال برخورد کرديم و برطرف شد. لکن من قبول ميکنم که آموزش سياسي در حزب ضعيف است و بايد يک مقداري در زمينه آموزش کار منظم تري انجام بگيرد.
س 32: اخيرا در مسائل اقتصادي حرکاتي عليه حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني رياست محترم و محبوب مجلس و عضو شوراي مرکزي صورت ميگيرد، شما با اين مسائل چگونه برخورد ميکنيد؟
ج 32: برخورد سخت و جدي و قاطع، هر کسي که بخواهد با برادر عزيزمان آقاي هاشمي رفسنجاني که يکي از ذخيره هاي بي نظير انقلاب هستند موضع گيري ايراد گيرانه و موذيانه بکند در مقابل ما قرار دارد. (تکبير حضار). سرمايه وجود برادرمان سرمايه ايست که در انقلاب، در حزب در همه عرصه هاي گوناگون اجتماعي امروز ارزشمند و
**صفحه=46@
و عاليقدر است. مبادا اختلاف سليقه هاي جزئي بعضي از برادرها موجب بشود که اين حقيقت روشن را و قدرشناسي از ايشان را تحت الشعاع قرار بدهد و مورد توجه قرار ندهند و اين را مراقب باشند. البته دستهاي شيطاني وجود دارد که سعي ميکند به يک کيفيتي چهره ها را زير سئوال ببرد. و از جمله ايشان را مورد انتقاد قرار بدهد که با نامهاي مختلف هستند و ما اطلاع داريم.
شما مي بينيد که اين راديوهاي بيگانه چه ميکنند. در زمينه افکندن شايعه ي وجود اختلاف، کاري را که راديوهاي بيگانه اصرار دارد و انجام ميدهند پيداست که استکبار جهاني و مخالفين با انقلاب دلشان ميخواهد اين اختلاف وجود داشته باشد و حالا که نيست دلشان ميخواهد شايعه اش وجود داشته باشد و هر کسي به اين شايعات کمک کند پس به آنها کمک کرده است. به اين نکته توجه کنيد و هوشيارانه با اين مسئله برخورد کنيد. اين جزو مسائل فوق العاده حساس ما است.
س 33: از دو جريان اقتصادي حزب بعضي ها خودشان را منسوب به شما و فرمايشات شما و برخي به برادرمان آقاي هاشمي رفسنجاني مي دانند و طوري وانمود مي کنند که گويا بين شما دو بزرگوار اختلاف نظري هست. اين حرکت را چگونه مي بينيد؟
ج 33: اين حرکت را حرکت راديوهاي ضد انقلاب مي بينيم و واضح است. و اين را بشما ميگويم و بد نيست حالا افشا کنم. يک گزارشي دو سال و اندي قبل به من رسيد و من
**صفحه=47@
بعد تحقيق کردم ديدم واقعيت داشته است. در بعضي از محافل ضد انقلاب و همين گروه هاي بي نام و نشان صحبتش بود (يکي از بحثهائي که آنجا شده اين بود) که ما بايد يک کاري بکنيم که يا خامنه اي و يا هاشمي را از حزب بگيريم هر کدامشان هم باشد فرقي نميکند. اگر اينکار را توانستيم موفق خواهيم شد. اينجا نشستند رويش فکر کردند طرح دادند برنامه ريزي کردند يقينا تلاش هم کردند. حالا اراده پروردگار بر اراده آنها غلبه کرد و ناکام شدند بحمدالله اين لطف الهي و هوشياري برادران و عزيزان ما بود اما اين را شما بدانيد که اين جزو خطوط ضد انقلاب در اين مملکت است.
فکر کردند که شايد بتوانند اينجا شکافي ايجاد کنند که آنوقت دنبالش را بگيرند و نتوانستند و چيز طبيعي است بين من و کسي مثل برادرم آقاي هاشمي را نميتوانستند با اين حرفها جدائي بياندازند. بنده (همه ميدانند) از قديم علاقمند و ارادتمند آقاي هاشمي بودم و الان هم هستم ايشان هم به بنده خيلي لطف دارند و اين صداقت و رفاقت و صميميتها صحبت امروز و ديروز نيست که بشود و بيايند و بخواهند رويش يک اخلالي بکنند. اين رفاقت جوشيده از دوران اختناق است. من يک وقتي با برادرها صحبت ميکردم که در آن دوران اختناق ما خيلي از رفقاي نزديک و صميمي خودمان را از دست داديم. رفقاي عزيزي ما داشتيم، رفيقهاي صميمي که واقعا حاضر بوديم تمام موجوديمان را بدهيم به آنها و آنها هم حاضر بودند متقابلا
**صفحه=48@
تمام هستي شان را بدست ما بدهند. اينجور با هم رفاقتهاي شيرين و نزديکي داشتيم. مبارزه، بين ما جدائي انداخت يعني که ما طرفدار انقلاب بوديم، طرفدار مبارزه بوديم، طرفدار نهضت بوديم. آنها يا مخالف بودند يا علاقمند نبودند. ما از آنها قطع کرديم نه اينکه آنها از ما قطع کنند با اينکه وضع ما خوب نبود، خيلي سخت بود، زير فشار بوديم، زير نظر بوديم، خيلي ها ميترسيدند با ما ارتباط داشته باشند آن دوستها حاضر بودند با ما رابطه داشته باشند. ولي ما حاضر نبوديم با آنها رابطه داشته باشيم و قطع کرديم. حتي از نزديکان خودمان جدا شديم و همچنين از خويشاوندان نزديک در همان دوران اختناق جدا شديم. هر وقت من آقاي هاشمي را ميديدم، يک جان تازه اي گويا در کالبد من دميده ميشد. محال بود سر يک قضيه اي ما با هم مشورت نکنيم.
ايشان تهران بود من مشهد بودم. **زيرنويس=البته مدتي در سال 45 هر دو فراري بوديم و مخفيانه در تهران منزلي را اجاره کرده بوديم که يک طبقه ايشان و يک طبقه من نشسته بودم ولي بعد از آن من مشهد آزاد بودم و ايشان تهران زندان بودند با من زندان بودم و ايشان آزاد بودند.@ ارتباطات ما با همديگر ارتباطات مستمر و جدائي ناپذيري بود و اينکه گفتم يک واقعيتي است که هر موقع آقاي هاشمي را ميديدم همه آن غمها و غصه هائي که از ناحيه ديدن آدمهاي ناباب
**صفحه=49@
در آن مبارزه بر دل من وارد شده بود از دلم ميرفت و شاد ميشدم. يک انسان مقاوم، يک انسان هم فکر.
در اين بيست و چند سالي که بنده با ايشان آشنا هستم **زيرنويس=آشنائي ما در کربلا در سال 1336 اتفاق افتاد. شايد آثار برکت تربت مقدس هم بوده که اين آشنائي اينجور با برکت بوده است.@ کمتر مسئله اي بوده که ما با هم بحث بکنيم (بخصوص مسائل اصولي) و اندک اختلافي بين نظرات ما وجود داشته باشد.
در طول مدت اختناق و مبارزه در ميان مبارزين اختلاف بود، سر قضاياي مختلف، سر شخصيت ها، سر کتابها، سر موضع گيريها بين شخصيتها اختلاف بود ولي بين من و ايشان هيچ وقت اختلاف نيافتاد. نه من و نه ايشان هيچ کداممان با هيچ کس ديگري اينقدر نزديک نبوديم. خوب، شهيد بهشتي ميدانيد عزيز ما و دوست ديرين ما بود ولي نه آقاي هاشمي با آقاي بهشتي رفاتش به اندازه من بود و نه من رفاقتم با شهيد بهشتي به اندازه رفاقت با آقاي هاشمي بود و همين طور بقيه. مثلا برادرمان آقاي هاشمي سوابق زيادي با شهيد باهنر داشت يعني رفاقتشان قبل از رفاقت با من بوده و با هم در قم هم حجره بودند. در عين حال در آن برهه دوستي ما بخصوص در دوران مبارزه، ارتباطات، همکاري ها، همدلي ها، تبادل نظرهائي که ما دو نفر با هم داشتيم ايشان با
**صفحه=50@
رفيق ديرين خود آقاي باهنر نداشت لذا بحمدالله اين تدابير سوء عمل نکرده است.
البته از کيد شيطان بايد غافل نبود و شيطان کيد ميکند و ما هم بايد به خداي متعال پناه ببريم.
موفق باشيد - انشاء الله
29 شهريور ماه 63