استاد جلال الدّین فارسی
(مرد قلم، فکر و سلاح)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اکنون که ملت ایران می رود تا جمهوری اسلامی را استقرار بخشد، و در شرف برداشتن اولین گام در جهت تحقق بخشیدن به قانون اساسی آن یعنی انتخاب ریاست جمهوری است، بر همگان لازم و ضروریست که به خاطر حفظ دست آوردهای انقلاب شکوهمند اسلامی ایران هرچه بیشتر تلاشی کنند تا اداره امور مملکت در دست شایستگان امت قرار گیرد و بی شک اولین قدم، شناسائی و شناساندن این شایستگان به ملت ایران است.
از آنجا که آقای جلال الدین فارسی این مجاهد رزمنده امام خمینی از طرف حزب جمهوری اسلامی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی شده اند، لازم دیدیم شمه ای از شرح زندگانی او را برای ملت ایران بیان کنیم تا مردم قهرمان ایران با آگاهی و شناخت درست از او، انتخابی آگاهانه کرده گول تبلیغات کاذب سیاست بازان حرفه ای را نخورند.
جلال در سال 1312 در شهر مشهد به دنیا آمد، در کلاس اول دبیرستان ابن یمین با استاد محمدتقی شریعتی و شادروان دکتر علی شریعتی آشنا شد. علی شریعتی همکلاسیش بود و استاد محمدتقی شریعتی معلمش.
در سال های 1325 تا 1332 که دانش آموز بود بیشتر اوقاتش را در کتابخانه آستان قدس به مطالعه می گذرانند و علوم اسلامی به ویژه تفسیر قرآن را در محضر استاد محمدتقی شریعتی می آموخت.
دوره دوم دبیرستانش مصادف بود با اوج مبارزات نهضت ملی ایران و دوره دو ساله حکومت دکتر مصدق، که در تظاهرات و مبارزات نهضت ملی شرکت فعالانه داشت.
پس از کودتای 28 مرداد 32، فارسی به کار و ایدئولوژی پرداخت. او که 20 سال بیشتر نداشت و همان چند سال ایام جوانیش را در نهضت ملی گذرانیده بود، سقوط مصدق و روی کار آمدن حکومت کودتا به کمک سازمان سیا و همکاری مزدوران داخلی او را بسیار گران آمد و به اندیشه نشست، و علل شکست نهضت را دنبال نمود و دو علت اساسی برای آن پیدا کرد:
1- نداشتن یک ایدئولوژی انقلابی که بتواند توده ها را آماده و بسیج کند که جز اسلام نمی توانست باشد.
2- فقدان جبهه رزمنده مسلح- جلال پس از کودتا به تهران آمد و در دانشکده حقوق به ادامه تحصیل پرداخت، ولی پس از مدتی کوتاه، به علت عدم علاقه به دانشکده و اینکه می تواند مطالعات حقوقی خویش را در خارج از دانشکده ادامه دهد دانشکده را ترک، و به مشهد بازگشت.
جلال الدین فارسی وقتی در سال 1333 برای سخنرانی در جلسات مخفی "نهضت مقاومت" دعوت شد که موضوع جالبی را عنوان نمود: «مسئله کلیسا». او آئین کلیسا را از مذهب مسیح تفکیک کرد و آئین کلیسا را برخلاف مذهب مسیح، یکی از آئین های حاکمه شمرد، و ماهیت انقلابی نهضت های انبیاء را تشریح کرد و گفت که: برای پیروزی بر استبداد پهلوی و سلطه گری آمریکا باید اسلام انقلابی را شناخت و آموزش و نشر داد، و خود در این راه پیشقدم شد، لذا فارسی و شادروان دکتر شریعتی دو چهره "نهضت مقاومت ملی" جزو مبلغین اسلام علی در خراسان بودند.
دو کتاب "نهضت های انبیا" و "تکامل مبارزه ملی" را فارسی در دهه 1330 تا 1340 به اتمام رسانید، و علاوه بر این دو کتاب، چند اثر انقلابی مانند: "طبایع الاستبداد" اثر عبدالرحمن کواکبی را که در بر انداختن استبداد عثمانی مؤثر بود و کتاب "مواطنون لا رعایا"- ملت نه رعیت- از خالد محمد خالد که در سرنگونی رژیم فاروق اثر گذاشته است، ترجمه کرد که آنها را در جلسات "نهضت مقاومت" می خواند و تدریس می کرد.
نخستین نوشته اش ترجمه نطق آیت الله کاشف الغطاء در کنگره اسلامی کراچی بود که در سال 1333 به چاپ رسانید و درست در همان ایام بود که شادروان دکتر شریعتی نامه کاشف الغطاء را مخفیانه چاپ نمود. روح پرخاشگر و انقلابی و عطش کسب تجربیات انقلابی، یک لحظه او را آرام نمی گذاشت و بنابراین در نیمه سال 1329 جهت آشنائی با انقلاب 14 ژوئیه عبدالکریم قاسم در عراق و آشنائی با تأثیرات انقلاب عبدالناصر مخفیانه از مرز گذشت و به عراق رفت.
در عراق توسط مأمورین عراقی بازداشت شد، و چند ماهی در زندان بود. پس از آزادی از زندان به لبنان و سوریه رفت و در برگشت به ایران دستگیر و در قزل قلعه زندانی شد و مدت یکسال و نیم در زندان انفرادی قزل قلعه بسر برد و همچون کوهی استوار دست از مقاومت برنداشت.
در مهرماه 1341 از زندان آزاد شد، و به دعوت دانشسرای تعلیمات دینی در آن دانشسرا به تدریس اصول عقاید پرداخت، و به دعوت مرحوم آیت الله طالقانی در کلاس کادرهای "نهضت آزادی ایران" کنفرانس هایی در زمینه سیاست و اسلام آغاز کرد.
در بهمن ماه 41 با وجود اینکه مرامنامه نهضت آزادی ایران، خود را در چهارچوب قانون اساسی و فعالیت مسالمت آمیز محصور کرده بود، فارسی "جهاد مسلحانه" را در کلاس کادرها مطرح ساخت و استراتژی جبهه ملی دوم و نهضت آزادی را محکوم کرد. در همان حال کوشید تا به کمک رهبران و کادرهای متدین نهضت آزادی این جمعیت را به یک حزب اسلامی، انقلابی کامل تبدیل کند و آن را با نهضت اسلامی امام خمینی که در همان ماهها پا گرفته بود، هماهنگ گرداند، و به وحدت آورد.
رژیم کودتا به کمک جهانخواران آمریکا هر روز نقشه جدیدی برای به بند کشیدن مردم و استثمار هرچه بیشتر آنها طراحی و اجرا میکرد و از آنجا که تجربیات سایر ملل را در دست داشت برای جلوگیری از رشد مبارزات مردم ستمدیده و زحمتکش ایران و نیز از بین بردن تمامی نهادهای فرهنگی اسلام راستین و ایجاد روابط اجتماعی، اقتصادی جدیدی که تمام سرنخ هایش در اختیار خود او باشد و کشور را به مستعمره ای با ظاهری فریبنده تبدیل نماید، طرح انقلاب سفید را از کاخ سفید واشنگتن و طراحان "سیا" آمریکائی گرفته و از کاخ سفید سعدآباد اجرا نمود.
پر واضح بود که ادامه دهندگان راه انبیاء و رسالت داران مکتب حسین خاموش ننشینند، امام خمینی که به ماهیت این نقشه ظاهر فریب پی برده با تمامی نیرو به مخالفت با آن اصلاحات! پرداخت و در آن زمان که سیاستمداران، و دولتمردان به اصطلاح انقلابی شمار، "اصلاحات آری- دیکتاتوری نه" را سر می دادند، از گوشه حجره های نمور، حوزه قم فریاد "نه" را سر داد و با کل رژیم مخالفت نمود. زیرا به خوبی می دانست که رژیم دست پرورده انگلیس و آمریکا ماهیتاً نمی تواند اصلاحات انجام دهد. مگر در جهت کامیابی بیشتر آنها.
رژیم که خود را موظف به اجرای دستورات و برنامه اربابان می دانست، با تمام نیرو هرگونه سد و مانعی را که امکان مزاحمت در راه اجرای برنامه هایش می دید، بر می داشت و لذا سران نهضت آزادی را که در آن روزها یکی از مهم ترین گروه سیاسی موجود در جامعه بود، دستگیر کرد.
پس از دستگیری رهبران نهضت آزادی یک کمیته اجرائی موقت که آقای فارسی یکی از اعضاء آن بود، اداره و رهبری نهضت آزادی را به عهده گرفت. فارسی علاوه بر عضویت در کمیته مرکزی مسئولیت تعلیمات نهضت را نیز به عهده داشت.
نشریات تئوریک، تفسیرهای سیاسی و اعلامیه های نهضت آزادی در سال های 42، 43، 44 جز یکی دو تا، همه به قلم فارسی است که جزوه های "ارتجاع"، "ملیت اسلامی و مبارزه مشترک"، "میهن اسلامی"، "دو گونه مخالفت با کاپیتولاسیون" از آنجمله است.
جناح اسلامی- نهضت آزادی سرانجام به پیشنهاد فارسی مسئله تغییر مرامنامه را مطرح ساختند، و خواستار این شدند که اولاً اسلام طی ماده ای به عنوان ایدئولوژی نهضت درآید، و ثانیاً استراتژی نهضت عبارت باشد از "جهاد کلی واجد جنبه مسلحانه" چون این پیشنهاد پذیرفته نشد، کادرهای جوان به فکر دیگری افتادند.
بعد از مدت ها صحبت و مذاکره که جلال با حنیف نژاد داشت، به این نتیجه می رسید که حنیف نژاد سازمانی متشکل و مخفی برای مبارزه به وجود آورد و به کار تشکیلاتی دقیق و مخفی بپردازد، در ضمن با آیت طالقانی و فارسی هم در تماس باشد و فارسی به صورت علنی در ارتباط با خط "سیاسی- انقلابی" امام خمینی قرار گیرد.
فارسی خود را در نهضت آزادی مقید نساخت و بلافاصله پس از 15 خرداد 42 با کادر رهبری نهضت اسلامی "امام خمینی" وارد همکاری جدی شد.
جلال خط امام را در آن روزها اینگونه تشریح می کند که خط امام یعنی از "مردم مایه گرفتن و به مردم مایه دادن"، "عدم اتکاء به شرق و غرب" و "قاطی نشدن با ملّیون"، جبهه ملی ها. او که همه وجودش مبارزه بود، اندیشه مبارزه مسلحانه را در هیئت های مؤتلفه(*) تشجیع و تقویت کرد تا به تشکیل واحدهای مسلح 3 نفره ای انجامید که شهید بزرگ حاج صادق امانی آنها را فرماندهی می کرد، و یکی از آن واحدها حسنعلی منصور خائن را اعدام انقلابی نمود. چهره های بارز این گروه مسلح، شهید بزرگ اندرزگو "شیخ عباس تهرانی" و شهید حاج مهدی عراقی بودند.
(*پاورقی: هیئت های مؤتلفه سازمانی بود از گروه های کوچک، کوچک هیئتی که با توجه به شرایط آن روز و ویژگی های جامعه به وجود آمده و استراتژی "سیاسی- نظامی" را دنبال می کردند و بعد از قیام 15 خرداد 42، در ارتباط با امام مبارزه را ادامه دادند. متأسفانه اطلاعات بیشتری از این گروه ها و شکل کار و کارهائی که انجام داده اند در اختیار نیست. ولی گویا اقداماتی در جهت تهیه تاریخچه این گروه افراد و مبارزش در دست تهیه است که امیدواریم به زودی منتشر شود.)
در سال های 44 تا 48 فارسی با همکاری دکتر باهنر "عضو شورای انقلاب" و محمدعلی رجائی "وزیر آموزش و پرورش" در راه متشکل ساختن و رشد سیاسی- ایدئولوژیک کادرهای نهضت امام خمینی کوشش های پیگیری داشت و در سازماندهی و اداره این نهضت در آن سالها آیت الله دکتر محمد بهشتی "دبیر شورای انقلاب" نقش بارزی را ایفا نمود.
در کنار این تلاش ها و مبارزات، جلال از کار تحقیق و بررسی در مکتب انقلابی اسلام فارغ نبود و در فاصله سال های 42 تا 49 آثار انقلابی و پر ارزش جلال همچون رساله "انقلاب تکاملی اسلام" که یکی از پر ارزش ترین کتاب های تحلیلی اسلامی است از چاپ خارج می شود که بعد از مدت کوتاهی نایاب و توقیف می شود.
بینش وسیع و عمیق جلال را می توان در خلال بحث های این کتاب که هنوز پس از سالها تلاش و کوشش در تاریخ اسلام، نو است، به خوبی دید.
مهم ترین سخنرانی های او در این سال های اختناق، سخنرانی ای است که تحت عنوان "نقش مذهبی یزید در کانون هدایت جوانان" انجام گرفت و باعث شد ساواک آن را تعطیل کند. سخنرانی دیگری در دانشگاه شیراز تحت عنوان "انقلاب سیاسی اسلام" بود که سبب شد انجمن اسلامی آن دانشگاه را که تنها انجمن اسلامی علنی و مجاز بود تعطیل نمایند.
در ضمن فارسی از سال 43 در دبیرستان کمال نارمک که به همت چند تن از مهندسین همکار مهندس بازرگان تأسیس شد، تدریس می نمود و همه درسش روشنگری سیاسی و تعلیم ایدئولوژی اسلام بود، ولی در اواخر سال 47 مجبور به ترک آن دبیرستان شد.
در 15 مردادماه 1349 فارسی مخفیانه به لبنان سفر کرد. علت سفر او به لبنان و فلسطین، فراگیری آموزش های نظامی و تجربه جنگ های چریکی و آماده سازی برای سفر جوانان و افراد ایرانی به اردوگاه های فلسطینی بود. او در این سفر و هجرت حتی از خانواده اش گذشت و همسر او که حاضر به همراهی با او و زندگی در اردوگاه های فلسطینی نبود، از او جدا شد و او خود تنها عازم شد.
جلال تا 22 بهمن 57 توانست صدها نفر را برای مبارزه مسلحانه آماده سازد و به ایران بفرستد. در جنگ های داخلی لبنان و در مبارزه برای آزادی فلسطین در مقام یک مبارز ساده شرکت جست، و با احترامی که در میان رهبری و فرماندهی نظامی الفتح داشت، توانست تجارت ارزنده ای در تدارک و اداره جنگ بیاندوزد. او با منیر شفیق و دکتر عمر محجوب دو تئوریسین بزرگ الفتح تماس نزدیک داشت.
در سال 1978 بنا به تقاضای ابوجهاد، فرمانده نظامی الفتح و مسئول منطقه غرب فلسطین و سرزمین اشغال شده، جهت گذاردن امکانات الفتح در اختیار انقلابیون ایران و تنظیم روابط و همکاری، امام خمینی جلال الدین فارسی را به عنوان نماینده خود در سازمان الفتح معرفی می نماید.
در مدتی که جلال در خارج از کشور بود، از گزند ساواک مصون نماند و چند بار به دست سازمان های امنیت عراق و لبنان دستگیر و اخراج و حتی شکنجه شد. در هشت سال و نیمی که در لبنان و سوریه بسر آورد، از کار ایدئولوژیک و علمی دور نماند و 3 جلد کتاب "درسهایی درباره مارکسیسم" و نیز کتاب "واحدهای بشری در رابطه با جهاد داخلی" را تألیف کرد.
5 جلد کتاب ارزشمند "الغدیر" که به فارسی 10 جلد می شود و نیز کتاب "شهیدان راه فضیلت" اثر علامه امینی را به زبان پارسی ترجمه کرد. آخرین اثرش، کتاب بزرگ یا "دائره المعارف" است که هشت سال تمام روی آن کار میکند و از روی یادداشت هایی که برداشته، حدس زده می شود که بر چهار هزار صفحه بالغ گردد و نخستین جلد آن تاریخ دوره مکی و دومین جلدش دوره مدنی است، به استناد قرآن مجید و نه به استناد سیره ابن اسحاق و تاریخ طبری و امثال آن. سوره های مکی را در نگارش تاریخ دوره مکی و سوره های مدنی را در سرگذشت دوره مدنی به پارسی ترجمه کرده است، اسناد تاریخی را به کمک قرآن زده و سنجیده و ارزیابی تصحیح نموده است.
خود جلال عقیده دارد که این کارش انقلابی در علم تاریخ اسلام و در تفسیر قرآن و در علم حدیث است و یک دگرشناسی از اسلام می باشد.
بعد از پیروزی انقلاب جلال همراه با یاسر عرفات و سایر مبارزین به ایران آمد و پس از انقلاب، فارسی به خاطر کار عظیمی که در دست تهیه دارد به هیچ کار اجرائی نپرداخت، و در فرصت هایی که به دست می آمد با سخنرانی هایش روشنگری های انقلابی می نمود. اولین سخنرانی او در امجدیه بود تحت عنوان "ضد انقلاب" که در آن سخنرانی چهره های متفاوت عملکرد جهان خواران در رابطه با ملیت های یک کشور و مخصوصاً ایران و کردستان را به خوبی روشن ساخت.
در سخنرانی های دیگرش ضمن پشتیبانی از دولت موقت از اشتباهات و انحرافات آن شدیداً انتقاد می نمود و نمونه روشن آن سخنرانی اش در دانشکده نفت آبادان تحت عنوان عملکرد امیر انتظام در دولت بود، ولی همیشه انتقاداتش همراه با پیشنهادات و رهنمودهای انقلابی بود.
دو یا سه سال قبل از پیروزی انقلاب جلال مجدداً در فلسطین با یک خانم ایرانی ازدواج کرد. همزمان با تشکیل و اعلام رسمی حزب جمهوری اسلامی جلال الدین فارسی که با مؤسسین این حزب آشنائی و همکاری دیرینه داشت به عضویت شورای مرکزی این حزب درآمد.
در مجلس خبرگان جلال نماینده استان خراسان بود و در مجلس نیز شدیداً از ولایت فقیه و اختیاراتش دفاع کرد، که نمونه آن سخنرانی او در مورد فرماندهی کل قوای امام بود.
ایرادی که گهگاه توسط دانشجویان و بعضی دوستان از جلال میشد، بی سر و صدا بودن اوست. جلال ذاتاً انسانی کم حرف و تودار و متفکر است، از حرافی و سخن پراکنی و میدان داری گریز دارد. به همین دلیل است که بسیاری که او را با کتابهایش و سابقه اش می شناسند، انتظار بیشتری در میدان مبارزه سیاسی ایدئولوژیک بعد از انقلاب از او داشتند، ولی او که همیشه به کارهای اساسی توجه دارد و از دار و دسته بازی سخت پرهیز داشته، تشخیص داد که به کارهای محوله تشکیلاتی اش بپردازد و کار عظیم ایدئولوژیک خویش را هرچه زودتر به پایان برساند.
جلال در این مدت بعد از انقلاب یک سفر به خارج نمود، و به نمایندگی از طرف حزب جمهوری اسلامی در کنگره همکاری با خلق عرب که در لیسبون (پرتقال) برگزار می شد، شرکت کرد، که حاصل این سفر معرفی چهره انقلاب اسلامی ایران به جنبش های آزادیبخش و نمایندگان شرکت کننده در کنگره بود. پس از لیسبون، به سوریه و لبنان رفته، و ملاقات هایی با برادر عرفات و برادر ابوجهاد داشت و یک مصاحبه جالب با روزنامه عربی السفیر کرده که در آن صریحاً به امیر انتظام با نام حمله میکند.
سخنرانی هایش در کانون توحید و شهرستان ها همگی پربار و مفید بوده، که امید است به زودی جمع آوری و منتشر شود. تز ارتش توحیدی و یا تجاربی که از جنگ در فلسطین و مطالعه در ساخت ارتش های زورمند دارد، می تواند الگوساز ارتشی اسلامی و نمونه باشد.
نظرات اقتصادی، اجتماعی او متکی به مکتب است که ان شاءالله بصورتهای مختلف منتشر خواهد شد. با این شرح حال و سابقه ای که از این مبارز مکتبی تشریح شد، ما برای او آرزوی موفقیت و خدمت بیشتری به ملت ایران و امت اسلام داریم.
ضمناً آثاری که از او چاپ شده، مجموعاً به شرح زیر است:
1- نهضت های انبیاء
2- تکامل مبارزه ملی
3- انقلاب تکاملی اسلام
4- حقوق بین الملل اسلامی
5- تاریخ (برای تربیت معلم و دانشسرای مقدماتی)
6- جغرافیا (برای تربیت معلم و دانشسرای مقدماتی)
7- واحدهای بشری در رابطه با جهاد داخلی
8- جامعه برین (ترجمه)
9- خاطرات حسن البناء (ترجمه)
10- امام علی مشعلی و دژی (ترجمه)
11- درس هایی درباره ی مارکسیسم (3 جلد)
12- الغدیر (10 جلد) (ترجمه)
13- شهیدان راه فضیلت (ترجمه)
14- مرانید که نوحه گرند (ترجمه)
15- تسلط بر قوه مجریه