به مناسب سومین سالگرد شهادت آیة الله مرتضی مطهری
اسلام و نیازهای جهان امروز
نشریه شماره 48
محل سخنرانی: حسینیه ارشاد
تعداد چاپ: 40000 جلد
چاپ اول: فروردین ماه 1361
مرکز پخش: دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی
من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد...
در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست...
من اگرچه فرزند عزیزی که پاره تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد...
مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده، رفت و به ملاء اعلا پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی اش نمی رود...
پیام امام خمینی به مناسب شهادت استاد آیت الله مرتضی مطهری
مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود...
من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتابهای این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود...
پیام امام به مناسبت اولین سالگرد شهادت استاد آیت الله مرتضی مطهری
اینجانب نمی توانم در این حال احساسات و عواطف خود را نسبت به این شخصیت عزیز ابراز کنم...
آثار قلم و زبان او بی استثناء آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیدت نشأت می گرفت، برای عارف و عامی سودمند و فرح زا است...
پیام امام به مناسبت دومین سالگرد شهادت استاد آیت الله مرتضی مطهری
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سومین سالگرد شهادت متفکر و فیلسوف و فیه عالی مقام، استاد شهید آیت الله شیخ مرتضی مطهری رضوان الله تعالی علیه فرا می رسد.
شخصیتی که در طول عمر شریف خود لحظه ای از پا نایستاد و هدفی جز به ثمر رساندن اهداف مقدس اسلام و مبارزه سرسختانه با انحرافات و کجروی ها نداشت و در اشاعه اسلام ناب و خالص و بدون شائبه، سخت کوشا بود.
در مورد عالمی چون شهید مطهری سخن گفتن کار ساده ای نیست. چه بهتر که به پیام امام امت به مناسبت شهادت استاد توجه کنیم که فرمودند:
در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست...
من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بوده که حاصل عمرم محسوب می شد...
من اگرچه فرزند عزیزی که پاره تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد...
مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده، رفت و به ملاء اعلا پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی اش نمی رود...
و نیز در پیام دیگری به مناسبت اولین سالگرد استاد شهید علامه مطهری، در شرایطی که مکتب های الحادی و التقاطی شدیداً از گسترش افکار استاد احساس خطر می کردند امام بزرگوارمان داد سخن داده و چنین فرمودند:
من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتابهای این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود...
مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود...
همچنین امام امت در پیامی دیگر به مناسبت دومین سالگرد شهادت فرزند عزیزش می فرماید:
اینجانب نمی توانم در این حال احساسات و عواطف خود را نسبت به این شخصیت عزیز ابراز کنم...
آثار قلم و زبان او بی استثناء آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیدت نشأت می گرفت برای عارف و عامی سودمند و فرح زا است.
بر این اساس وظیفه ای که در نشر افکار صاف و پاک استاد بر دوش همگان می باشد ما را بر آن داشت که سومین سالگرد استاد را بدینوسیله گرامی داشته و این نشریه را که سخنرانی استاد تحت عنوان «اسلام و نیازهای جهان امروز» است و در حسینیه ارشاد ایراد شده است به ضمیمه سه مقاله دست نویس از استاد شهید که توسط فرزند عزیزش در اختیارمان قرار گرفته است تحت عنوان های: 1- حرکتی بر ضد مسیر آب 2- علل انحطاط مسلمین 3- وظائف اصلی و وظائف فعلی حوزه های علمیه، تقدیم خوانندگان عزیز بنمائیم.
حزب جمهوری اسلامی
واحد تبلیغات
پیام امام خمینی به مناسبت شهادت استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری
بسم الله الرّحمن الرّحیم
انا لله و انا الیه راجعون
اینجانب به اسلام و اولیای عظیم الشان و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران، ضایعه اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم.
تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خو درا در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرده و با کجروی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرده، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بوده، من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بوده که حاصل عمرم محسوب می شد.
در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست. و تبریک از داشتن این شخصیت های فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوه خود نورافشانی کرده و می کنند. من در تربیت چنین فرزندانی که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها، نور می افشانند و به اسلام بزرگ، مربی انسان ها و به امت اسلامی تبریک می گویم. من اگرچه، فرزند عزیزی که پاره تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.
«مطهری» که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده رفت و به ملاء اعلا پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی اش نمی رود. ترورها نمی تواند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند. آنان بدانند که بخواست خدای توانا، ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصمم تر می شوند. ملت ما، راه خود را یافته و در قطع ریشه های گندیده رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمی نشینند. اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان، رشد نمود. برنامه اسلام از عصر وحی تاکنون بر شهادت توأم با شهامت بوده است. قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامه های اسلام است. (و مالکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان).
اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در راه اسلام را بترسانند بدگمان کرده اند، از هر موی شهیدی از ما و از هر قطره خونی که به زمین می ریزد انسان های مصمم و مبارزی به وجود می آید.
شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید و الا ترور فرد هرچه بزرگ باشد برای اعاده چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام بپا خاسته با این تلاشهای مذبوحانه عقب گرد نمی کند. ما برای فداکاری حاضر و برای شهادت در راه خدا مهیا هستیم.
اینجانب روز پنجشنبه 13 اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت «عزای عمومی» اعلام می کنم و خودم در مدرسه فیضیه، روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می نشینم. از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران و برای اسلام عزیز، عظمت و عزت مسئلت می نمایم. سلام بر شهدای راه حق و آزادی.
روح الله الموسوی الخمینی
پیام امام خمینی به مناسبت اولین سالگرد شهادت استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری
بسم الله الرحمن الرحیم
گرچه انقلاب اسلامی ایران برغم بدخواهان و ماجراجویان به خواست و توفیق خداوند متعال به پیروزی رسید و نهادهای اسلامی انقلابی یکی پس از دیگری در ظرف تقریباً یکسال با آرامش و موفقیت انجام گرفت. لیکن بر ملت ما و به حوزه های اسلامی و علمی خسارت های جبران ناپذیر بدست منافقین ضد انقلاب واقع شد، همچون ترور خائنانه مرحوم دانشمند و اسلام شناس عظیم الشان حجت الاسلام آقای حاج شیخ مرتضی شهید مطهری رحمت الله علیه این جانب نمی توانم در این حال احساسات و عواطف خود را نسبت به این شخصیت عزیز ابراز کنم.
آنچه باید عرض کنم درباره او، آنست که وی خدمتهای ارزشمندی به اسلام و علم نمود و موجب تأسف بسیار است که دست خیانتکار این درخت ثمربخش را از حوزه های علمی و اسلامی گرفت و همگان را از ثمرات ارجمند آن محروم نمود. مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود. خدایش رحمت کند و در جوار خدمتگزاران بزرگ اسلام جایگزین فرماید.
اکنون شنیده می شود که مخالفین اسلام و گروه های ضد انقلاب درصدد هستند که با تبلیغات اسلام شکن خود دست جوانان عزیز دانشگاهی ما را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند. من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتابهای این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود. از خداوند متعال توفیق همگان را خواهانم.
والسلام علی عباد الله الصالحین
روح الله الموسوی الخمینی
پیام امام خمینی به مناسبت دومین سالگرد شهادت استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سالروز شهادت شهیدی مطهر است که در عمر کوتاه خود اثرات جاویدی به یادگار گذاشت که پرتوی از وجدان بیدار و روح سرشار از عشق به مکتب بود او با قلمی روان و فکری توانا در تحلیل مسائل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم و بی قلق و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت آثار قلم و زبان او بی استثناء آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیدت نشات می گرفت برای عارف و عامی سومند و فرح زا است.
امید آن بود که از این درخت پر ثمر میوه های علم و ایمان بیش از آنچه بجا مانده چیده شود و دانشمندانی پر بها تسلیم جامعه گردد. مع الاسف دست جنایتکاران مهلت نداد و جوانان عزیز ما را از ثمره طیبه این درخت برومند محروم نمود و خدای را شکر که آنچه از این استاد شهید باقی است با محتوای غنی خود مربی و معلم است مرحوم شهید استاد مرتضی مطهری به ابدیت پیوست خدایش با رحمت خود با موالیانش محشور فرماید.
روح الله الموسوی الخمینی
1360/2/9
اسلام و نیازهای جهان امروز
استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله رب العالمین باری الخلائق اجمعین والصلوة والسلام علی عبدالله و رسوله و حبیبه و صفیه سیدنا و نبینا و مولانا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و آله و سلّم و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم: فاما الزبد فیذهب جفاء و اماما ینفع الناس فیمکث فی الارض.
سخن ما پیرامون اسلام و نیازهای جهان امروز می باشد. پس چنین فرض شده است که جهان امروز نیازهایی دارد. در جهان امروز نیازهایی وجود دارد، آن هم در سطح جهانی، نه در سطح ملی و قومی یا فردی. و ثانیاً خود به خود به ذهن شنونده محترم این مطلب خواهد آمد که وقتی گفته می شود اسلام و نیازهای جهانی، گوینده می خواهد درباره این مطلب سخن بگوید که یک سلسله نیازمندی ها و دردمندی ها در سطح جهانی و یا مقیاس جهانی وجود دارد و تنها قدرتی که می تواند این نیازهای جهانی را رفع کند و دردمندی های جهانی را شفا بخشد اسلام است.
اصل نیاز و احتیاج اصلی است که در فلسفه و در علوم مورد استعمال زیادی دارد و اساساً خلقت براساس نیاز و احتیاج به وجود آمده است. بگذریم از آنچه که فلاسفه در باب منات احتیاج به علت می گویند. احتیاج و امکان است.
حتی در علوم جزئی نقش نیاز و احتیاج روشن شده است.
چون نمی خواهم در مقدمه معطل بشوم، همین مقدار اشاره می کنم که در نظام آفرینش تنها چیزی قابل بقا است که مورد نیاز بوده باشد و همان مورد نیاز بودن ضامن بقای اوست. به عبارت دیگر تنها چیزی قابل بقا است که اثر نیک و مفید نسبت به سایر اجزاء و پیکره عالم داشته باشد. اگر پدیده ای بی خاصیت و بی اثر باشد محکوم به زوال و فنا و نیستی است، قرآن می فرماید: فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض. قرآن اول مثلی ذکر می کند، باران را مثل می زند که به کوهساران می بارد، سیلی جاری می شود. این سیل رودخانه ها و جوی ها را پر می کند، در برخوردی که این سیل با احشام پیدا می کند و به علت خلط هایی که پیدا می کند کف هایی بر روی سیل پیدا می شود که روی سیل را هم می پوشاند. قرآن می فرماید- آنچه که مفید و حق است، مثلش مثل آن سیل است. و آنچه که مفید و مؤثر و موردنیاز نیست، مثلش مثل آن کف روی آب است.
کف می رود، در هوا پخش می شود ولی آب باقی می ماند و نتیجه می بخشد. بعد می فرماید بطور کلی: و اماما ینفع الناس فیمکث فی الارض. زیست شناسان می گویند در اعضاء و جوارح پیکره یک موجود زنده هر عضو تا وقتی قانون خلقت به او اجازه بقا می دهد که آن عضو، مفید و مؤثر و مورد نیاز باشد. همین که این عضو از اثر افتاد و دیگر مورد نیاز نبود، دستگاه منظم خودکار هدایت شده خلقت او را حذف می کند.
در اقتصاد هم آن کالایی همیشه می تواند باقی بماند و در بازار عرض وجود کند، که مورد نیاز باشد. از اینها که بگذریم، در اجتماع هم که بحث مورد نظر ماست این قانون حکمفرماست. هر چیزی که مورد نیاز و مفید به حال اجتماع باشد، اجتماع را به سوی خیر و تکامل هدایت کند در نظام خلقت و برای اجتماع بشر محفوظ می ماند. و اگر مورد نیاز نبود با زور و جبر نمی توان نگهداریش کرد، قانون خداست. اگر قرآن می گوید انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون، می خواهد بگوید این قرآن همیشه مورد نیاز بشر خواهد بود، بنابراین ما همیشه او را محفوظ نگه خواهیم داشت.
البته درست است ما و شما وظیفه داریم و وظیفه سنگینی هم داریم. ولی یک مطلب است و آن اینکه اگر اسلام در ذات و در طبیعت خودش، این قدرت را نداشته باشد که نیازهای جهان بشر را رفع کند و دوای درد بشر نباشد، ما و شما و هزاران حسینیه های ارشاد بخواهند بزور نگهش داریم بطور مسلم و یقین امکان ندارد. ولی اگر اسلام این قدرت و توانایی را داشته باشد باقی می ماند. وظیفه ای که ما داریم چه وظیفه ای است؟ وظیفه ما این است که این احساس احتیاج را در بشر بیدار بکنیم و این امر مورد نیاز را به این بشر محتاج عرضه بداریم.
نقش حسینیه های ارشاد و امثال آن این است که احساس احتیاج را در بشر بیدار کرده و آگاه و متوجه کند که ای بشر! به اسلام محتاجی. سپس اسلام را عاری از هر پیرایه ای عرضه بدارند. دیگر همان کافی است، لازم نیست ما و شما نگهدارش باشیم، او خود جای خود را باز می کند.
رسول اکرم سخنی دارد که فقها حتی این را معتبر شناخته اند. شیخ انصاری می گوید که این حدیث مرسله است و از قدیم الایام مورد استناد فقها و جزء احادیث معتبر فقه ماست. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می فرماید: الاسلام یعلوا ولا یعلی علیه. اسلام بالا می رود و چیزی بر اسلام برتری پیدا نمی کند. به این جمله رسول اکرم از زوایای مختلف نظر شده است. فقها طبق نظر خودشان این جمله را به اصطلاح انشاء تلقی کرده و بعنوان حکم تکلیفی و وضعی از آن استفاده می کنند که بحثش را نمی کنم زیرا از بحث خودم می مانم.
متکلمین از زاویه کلام نگاه کرده اند و گفته اند معنی جمله اینست که حجت اسلام بر تمام حجت ها غالب است.
این حدیث یک زاویه دیگری هم دارد که من به زوایای دیگر آن را ترجیح می دهم و آن اینست که اسلام در میان عمل یا در میدان نیاز و احتیاج، در تنازع بقاء می باشد. (این قانون تنازع بقاء تنها میان انسانها و حیوانها نیست، میان مرام ها، عقیده ها، مسلک ها، دینها، و فکرها هم وجود دارد) در میدان: فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض پیغمبر می خواهد بفرماید هرچه که زمان بگذرد بهتر کشف می شود که نیازهای جهان چیست؟ این مسئله به رفع نیازهای جهانی بشر کمک زیادی می کند.
در این عصر که عصر علم و فکر و روشنایی است، همچنین زمان عقل و قانون و ایدئولوژی ها و فلسفه ها است، آیا در این عصر بشر به دین و ایمان معنوی نیاز دارد یا نه؟ این خود یک بحث جداگانه ای لازم دارد. مبرمترین نیاز بشر امروز یک ایمان صحیح است. اشتباه در قرن نوزدهم این بود که خیال می کردند علم و عقل و صنعت و فن و تکنیک می تواند جای دین و ایمان را بگیرد. فکر می کردند که ایدئولوژی هایی که از مغز بشر تراوش می کند، می تواند بشر را رهبری و هدایت کنند. امروز این مطلب کاملاً روشن شده است.
من شما را در این جهت هدایت می کنم، به احساس نیازی که در دنیای اروپا و آمریکا به ایمان معنوی (آن ایمانی که پیغمبران عرضه داشته اند) پیدا شده است. بحثی نمی کنم، و شما را ارجاع می دهم به اولین مقاله کتاب محمد خاتم پیامبران که اولین نشریه حسینیه ارشاد است.
دین در جهان معاصر چه وضعی دارد، این عطش و تشنگی در دنیای اروپا چه حالی دارد؟ احتیاجی ندارد آنجا را برویم ببینیم، ما دنیای خودمان را می بینیم، بارزترین اصل مشخص عصر ما چیست؟ بزرگترین کارخانه های عصر ما و زمان ما چیست؟
بزرگترین پدیده عصر ما نفاق است. نفاق یعنی چه؟ یعنی اینکه بشر طوری فکر بکند و طور دیگری حرف بزند، فاصله میان دل و زبان باشد! چه فاصله ای؟ فاصله ای بیشتر از فاصله طبقاتی. فلان کس چرا باید میلیارد باشد، دیگری خاک نشین باشد. البته این چنین فاصله ای غلط است. ولی فاصله از آن بیشتر، فاصله میان دل و زبان است که در بشر امروز آشکار و پیداست. این فاصله میان ظاهر و باطن است، فاصله میان ادعا و عمل است، فاصله میان گفتار و کردار است.
در کدام عصر و زمان این مقدار مفاهیم مقدس بشری استعمال شده است؟ در کدام عصر و زمان اینقدر دم از اخلاق زده اند، دم از صلح و برادری، دم از امنیت، دم از آزادی و مساوات و برابری زده اند، دم از برادری و انسانیت زده اند، دم از حقوق بشر زده اند، و در کدام عصر باندازه زمان ما این مفاهیم را ملعبه قرار داده اند، با اینها بازی کرده اند؟ بمب های آتش زا را با هواپیما از آن سوی دنیا حرکت می هد و بر سر مردم بی گناه می ریزد، بعد می گوید تصمیم آمریکا در دفاع از آزادی! راسخ است.
آن بلوک دیگرش را در چکسلواکی دیدید که به چه شکلی رفتار کرد.
بزرگترین پدیده ای که در عصر ما هست پدیده نفاق است و بزرگترین کارخانه ای که در عصر ما اختراع شده است کارخانه قلب حقایق است. علاج این درد بزرگترین نیاز بشر در عصر حاضر است. بشر دردش همیشه از ناحیه دنیای بیرون نیست، بیشتر از ناحیه خودش است. بشر یک سلسله مسائل دارد که در سطح پائین تر از طبیعت اوست، یعنی طبیعت او بر او حکومت می کند، در دست طبیعت بشر مانند ابزار است و جز ابزار چیزی نیست. علم از این قبیل است. علم قدرت ندارد تا بر طبیعت بشر مسلط شود، طبیعت بشر، علم را به هر درجه که برسد در اختیار خود گرفته و استخدامش می کند. مانند یک ابزار از علم استفاده می کند. عقل از این قبیل است. قانون فلسفه، فکر و صنعت از این قبیل اند.
این قدرت علمی و فنی بشر است که می بینیم امروز آهنگ سفر افلاک کرده و به کره ماه می رود. در دریا، در صحرا، در فضا نقطه ای نیست که قدرت بشر نتواند آنجا را تسخیر کند. ولی یکجا که مانده است و آنجا را قدرت نیافته تا تصرف کند نفس و روح خودش می باشد. با این همه پیشرفت ها در مرحله علم و فن در ناحیه آدمیت، در ناحیه خوی انسانی، در ناحیه انسانیت پیشرفتش چگونه بوده است؟ متأسفانه پیشرفتی حاصل نشده است. چون این کار علم نیست. کار فن نیست، کار ایمان است.
مسئله احتیاج و نیازی که جهان امروز به ایمان بطور مطلق دارد مستلزم بحث جداگانه ای است، لذا روی این مسئله نمی توانم صحبت کنم چون می خواهم بحث خودم را لااقل بطور اختصار هم که شده به آخر برسانم.
حال که این مطلب مطرح شد ببینیم مقدسات بشر چیست؟ عدالت یکی از مقدسات بشر است. آزادی یکی از مقدسات بشر است. احسان یکی از مقدسات بشر است، امنیت یکی از مقدسات بشر است، راستی و درستی و امانت از مقدسات بشراند. تمام اینها بدون شک در گرو ایمانند، آن چیزی که بشر امروز ندارد همین ایمان است حالا چه ایمانی؟ این ایمان را از کجا اخذ کنیم؟ ایمان که قراردادی نیست. ایمان یعنی وسیله ای که بتواند روح ما را جذب کند، یعنی بتواند بر سر ضمیر ما حکومت کند.
یکی از شرایط اولیه حصول ایمان اینست که لااقل کتاب روشنی که انسان اطمینان داشته باشد که این از صاحب خودش هست وجود داشته باشد. (بقول آقای شریعتی «الان فرمودند» اگر ما وحی را از قرآن بگیریم و اگر نبوت خاتم را از دنیا بگیریم اصلاً نبوت قابل اثبات نیست). اگر بناست بشر به یک کتاب آسمانی ایمان داشته باشد، یعنی اگر یک کتاب آسمانی وجود داشته باشد که یک آدم بی تعصب بتواند روی آن فکر کند قرآن است.
هر کتاب دیگری را شما نگاه بکنید اولین شرطش معدوم است چون انتصابش به صاحبش اصلاً معلوم نیست انجیل اینطور است، تورات اینطور است، اوستا همین طور است. آثاری را هم که به پیامبران آریایی (بقول دکتر شریعتی) نسبت داده اند تمام اینها اینطور است. تنها کتابی که در دنیا بطور قطع و یقین می توان گفت که انتصاب به صاحبش دارد، قرآن است.
دومین مسئله که از اهمیت بیشتری برخوردار است، اینست که ما باید یک سیر مطالعه اجمالی بکنیم راجع به اینکه این سرخوردگی ای که بشر نسبت به دین بطور کلی در عصر اخیر پیدا کرده ناشی از چیست؟ بدون شک یک نوع روگردانی در بشر از سه چهار قرن پیش نسبت بدین به وجود آمده و خود دنیای اسلام هم کم و بیش دچار چنین بحرانی است. ریشه قضیه در چیست؟ گاهی از اوقات بعضی ها سئوال می کنند که شما می گوئید دین بطور کلی فطری بشر است، اگر فطری بشر است پس چرا گروه زیادی از مردم از دین صرفنظر کرده اند؟ از امر فطری که نمی توان صرفنظر کرد؟ این دو را با یکدیگر جواب می دهم.
بشر دارای غرائز و نیاز و احتیاجات مختلف است و تمامی این احتیاجها و نیازها از طبیعت و فطرتش سرچشمه می گیرد. شما اگر این نیازهای فردی و اجتماعی بشر را هماهنگ با یکدیگر اشباع کنید بشر دنبال امور فطری خودش می رود. ولی گاهی از اوقات میان غریزه ها و نیازهای مختلف جنگ در می گیرد. یکی از نیازهای طبیعی بشر نیاز جنسی است، یکی هم نیاز روحی و باطنی است. شما اگر این دو نیاز را در حد خود اشباع و ارضاء کنید اشکالی پیش نمی آید، ولی شما اگر میان این دو جنگ انداختید و گفتید من باید از غریزه دینی صرفنظر کنم، از دینم صرفنظر کنم، غریزه جنسی را اشباع کنم، زن بگیرم، متأهل بشوم.
و یا اینکه برعکس دنبال غریزه دینی بروم، خودم را آلوده به ارضاء این غریزه نکنم. جنگ به وجود می آید، ناچار یکی از دو غریزه از بین می رود یا شما دنبال آن یکی می روید و این را مریض می کنید، یا بر عکس. یا اگر میان غریزه علم جویی و غریزه مال دوستی بشر یا یکی از غرایز دیگر جنگ بیاندازید، تشویش پیدا می شود. یا میان غریزه دین یا غریزه اخلاقی جنگ بیاندازید تشویش پیدا می گردد.
راز شکست دینها در دنیا همین است و این شکست زیر سر کسانی است که میان دین و سایر نیازهای بشری جنگ انداخته اند. و ما باید بیش از هر جای دیگری غرامت اشتباه کلیسا را بپردازیم، این کلیسا بود که به قول یک نویسنده ای، حتی میان عبادات و معاملات تفکیک کرد. گفت عبادت به یک دنیا بستگی دارد و معاملات به دنیای دیگر.
باید با عبادتت به آن دنیا بروی، یا باید با معاملاتت به این دنیا بروی. کلیسا در ابتدای ظهور علم در دوره رنسانس چند اشتباه بسیار بزرگ کرد. یکی اینکه میان دین و زندگی معتدل و شرافتمندانه دنیا جنگ انداخت، میان دین و علم جنگ انداخت، میان دین و عقل جنگ انداخت. گفت اصل اصول دین از حوزه عقل خارج است، منطقه ممنوعه برای عقل است، شما باید چشمتان را ببندید و بگوئید مبدأ عالم سه تاست و در عین اینکه سه تاست، یکی است، در عین اینکه یکی است سه تاست.
حالا شما می گوئید خدای سه گانه را قبول کنیم یا خدای یگانه را؟ گفتند همین طور بگو و همین طور هم ایمان داشته باش، عقلت اگر قبول نکند، فضولی نکن! بعدها دنیای اسلام هم دچار هم امر شد، یعنی اشتباهی را که کلیسا مرتکب شد، دنیای اسلام تا اندازه ای مجبور شد غرامتش را بپردازد، زیرا مردم چنان خیال می کردند بطور کلی خاصیت دین همین است و همین.
فکر نکردند که دینی هم در دنیا ظهور کرد که گذشته از معنویت بسیار بسیار عالی ای که دارد، خود یک تمدن به وجود آورد، خالق یک تمدن شد. تمدنی که حق عظیمی بر تمدن امروز اروپا دارد. خوشبختانه تدریجاً دنیای اروپا بر این امر اقرار و اعتراف دارد و دنیای اروپا در جمیع شئون زندگی خود چقدر مدیون اسلام است.
(زیرنویس= جلد یازدهم ترجمه فارسی کتاب تمدن ویل دورانت این مطلب را تا اندازه ای روشن نموده است. گستاولوبن این مطلب را تا حدودی بیان کرده است. در جلد دوم کتاب محمد خاتم پیامبران (نشریه حسینیه ارشاد) در یک مقاله ای که به وسیله یکی از اساتید دانشگاه نوشته شده و به طور مستقل چاپ خواهد شد؛ تحت عنوان «کارنامه اسلام» آن مقاله را بخوانید و ببینید اسلام چه تمدن درخشانی را به وجود آورده است.)
در مقدمه این کتاب ما حرف شیخ محمد عبده را که می گوید: دنیای اروپا از روزی که از دین خود صرف نظر کرد بسوی سعادت گام برداشت. و دنیای اسلام از روزی که از دین خود صرف نظر کرد بدبخت شد، و این تفاوت دو دین است.
این مطلب را در جای دیگر اضافه کرده ایم: دنیای اروپا که از دین خود دست برداشت بکدام طرف رفت؟ بسوی اسلام.
یکی از علل تمدن اروپائی انشعاب پروتستان است. که اینها را در میان اهل مذهب مسیح، نظیر شیعه در میان اهل تسنن می دانند. با این تفاوت که آنها 1500 سال بعد از مسیح آمده اند ولی تشیع از زمان پیغمبر است. اینها یک جمعیت بسیار متنابهی هستند، اصلاحات اساسی در دین مسیح انجام دادند، در میان اصطلاحاتی که از اینها ذکر کرده اند در درجه اول سه چیز است:
1- برداشتن فاصله میان انسان و خدا، و به تعبیر سید جمال الدین اسدآبادی و دیگران ارزش دادن به شخصیت انسانی. گفتند این حرفها یعنی چه؟ پاپ واسطه است، خدا به همه مردم نزدیک است، خدا را بدون واسطه کشیش پرستش کنید. خدا به تمام بندگان نزدیک است، درد دل هر بنده ای را می شنود، ای انسان در تماس گرفتن با خدا احتیاج به واسطه نداری.
2- برای عقل در حریم دین قائل شدند. گفتند آن قسمت از مسائل دینی که ضد عقل است طرد شدنی است، باید بدور افکند.
3- موضوع کار و توجه به معاش و سعی و کوشش آن هم به حد اعلا، به تعبیر قرآن جهاد و سخت کوشی، و اینکه بهبود معاش هم عبادت است.
این سه اصل مستقیماً از اسلام گرفته شد، بعد از جنگ های صلیبی و تماس شرق و غرب، بعد از آنکه آنها با ارزش های اسلامی آشنا شدند، این سه اصل را از اسلام گرفتند و بنام اصلاحات در دین مسیح وارد کردند. گو اینکه هنوز این اصول را، مخصوصاً بخش اول را بطور کامل هم نتوانسته اند رعایت کنند.
مسئله دیگری که مطرح است اینست که در کتابهای تاریخ تمدن می خوانیم که یکی از علل تمدن اروپایی پیدایش مذهب پروتستان است. مذهب پروتستان مولود برخورد مسیحیت با اسلام و اقتباس اصول اولی اسلام است.
یعنی این اسلام است که مستقیماً در سرنوشت تمدن اروپایی تأثیر داشته است.
بعدها چه دسیسه هایی بطور مستقیم یا غیر مستقیم از طرف خود آنها بکار رفت، افکار پلیدشان را به ما دادند، جایشان را با ما عوض کردند، یعنی افکار خودشان را به ما دادند و افکار ما را برای خودشان گرفتند؛ بماند.
در این موضوعاتی که عرض کردم، یکی مسئله ارزش شخصیت برای انسان است. آیا احتیاج دارد من از نظر قرآن بحث بکنم؟ احتیاج دارد آیه و لقد کرمنا بنی آدم را بخوانم؟ احتیاج دارد آیه و اذا سئلک عنی عبادی فانی قریب اجیب دعوه الداء اذا دعان را بخوانم؟
شما کدام کتاب مذهبی را در دنیا پیدا می کنید که به اندازه قرآن برای عقل احترام قائل شده باشد؟ شما چنین افتخاری را که در فقه اسلامی (مخصوصاً فقه شیعه) هست در کجا پیدا می کنید؟ وقتی که منابع تشریع را ذکر می کنند، می گویند کتاب، سنت، اجماع، عقل (زیرنویس=اجماع یعنی عمل قطعی که دلیل باشد بر اینکه از پیغمبر رسیده است.)
این عقلی که دنیای مسیحی راه نمی دهد که از نزدیک مذهب عبور بکند، اسلام به عنوان یکی از منابع تشریع خود می شمارد. ما در قرآن هیچ جا تعبیری نمی بینیم که کلمه تندو خشنی را بکار برده باشد. مگر در یکی دو جا که یکی در مورد کسانی است که تعقل نمی کنند، و یجعل الرجس علی الذین لا یعقلون (یونس آیه 100).
یک نکته دیگر اینکه شما در میان هیاهو کردنها و در میان تقبیح کردنها می بینید که مثلاً یکی به دیگری می گوید ای بی همیت! دیگری به او می گوید. ای بی دین.
یک جمله ای اخیراً در زمان ما پیدا شده است که جمله روشنفکرانه است. روشنفکرها وقتی می خواهند دیگران را تحقیر بکنند اینطور می گویند: برو مرتجع! برو کهنه فکر! برو مقلد! برو روشنفکر باش! اولین کتابی که در مقام تحقیر برآمده و خواسته دیگری را تحقیر بکند و تحقیر مرتجعانه، یعنی او را به ارتجاع نسبت بدهد قرآن است. قرآن وقتی کافر را تحقیر می کند، می گوید برو بی شعور، برو پیرو آباء و اجداد، برو غیر قادر تجزیه و تحلیل. افلا یعقلون، افلا یفقهون. عقلت کجاست؟ تو که اهل انّا وجدنا آبائنا علی امة هستی، برو دنبال کارت. کدام کتابی را غیر از قرآن شما پیدا می کنید که چنین منطق و لحنی داشته باشد؟
موضوع سوم: عرض شد احترام به عمل، احترام به کار، احترام به کوشش به تعبیر قرآن سخت کوشی، و جهاد. در دنیایی که هرگونه توجه به زندگی را منافی عبادت و خدا پرستی می دانستند، پیغمبر اسلام فرمود: الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله آن کسی که در راه اداره عائله خود زحمت می کشد مثل کسی است که در راه خدا شمشیر می زند.
پیغمبر اسلام با هر نوع گداصفتی و با هر نوع کلاشی و سربار مردم بودن مبارزه کرده است. این جمله از جملات متواتر است که پیغمبر فرمود: «ملعون من القی کله علی الناس» از رحمت خدا به دور است آنکسی که سنگینی بار زندگی خودش را بدوش دیگران می اندازد. این حدیث دومی که من باین مضمون می خوانم. شاید ده حدیث دیگر پیدا کرده ام که قبلاً فکر نمی کردم معنایش این باشد، ولی آنقدر زیاد پیدا کردم که دیگر شک ندارم.
15 سخن بیاد آغاز پانزدهمین قرن بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در موضوعات مختلف چاپ کرده ایم (البته تفسیر نکرده ایم). در موضوع مساوات، در اخلاق، در عبادت، در خدمت به خلق، در همبستگی و پیوستگی، در اینکه انسان باید زحمت بکشد و کار بکند، در احترام به حقوق زن. مجموعاً 15 سخن است. یکی از سخنانش که الان یادم افتاد اینست. اصلحوا دنیاکم و اعملوا لاخرتکم کانکم تموتون غدا. در کار دنیای خودتان مصلح باشید. مصلح باشید غیر از اینست که حریص باشید، غیر از اینست که پول پرست باشید.
پروتستان این اصول را از اسلام گرفت، سپس در تمدن اروپایی داخل کردند. دیشب آقای دکتر شریعتی گفتند که چطور دنیای اروپا بعد از آن که از معنویت افراطی مسیحیت روی گرداند به طرف ما دیگری آمد که باز یک مسیح دیگری لازم است تا دوباره آنها را به هدف اصلی متوجه کند. نتیجه این روگردانی این شد که یک دین حسابی که نداشتند هیچ، حتی نتوانستند رعایت تعادل بکنند، نتیجه اش سرمایه داری شد. سرمایه داری ای که در محور آن پول هدف است، پول معبود است، پول را باید پرستید!!!
پیغمبر اکرم فرمود اصلحوا دنیاکم و اعملوا لاخرتکم کانکم تموتون غدا در کار دنیای خودتان مصلح باشید، کار را صحیح انجام دهید. دنیای خودتان را بسامان بیاورید. اما نسبت به آخرت آنطور فکر کنید که گویا همین فردا رخت برمی بندید، آنی هم غفلت نکنید، این معنی جامعیت و، وسطیت، تعادل دین اسلام است.
اقبال لاهوری سخن زیبایی دارد، می گوید: دنیای امروز احتیاج به سه چیز دارد. (او راجع به اسلام هم نمی خواهد بحث بکند).
1- دنیای امروز از تفسیرهای مادی جهان به تنگ آمده است و همه بدبختی هایش از اینست. بشر امروز احتیاج به یک تفسیر روحانی از جهان دارد تا بفهمد جهان را صاحبی باشد خدا نام. این فکر در بشر پیدا نشود، تا بشر این خلقت را عبث می داند، تا حیات را عبث می داند، همین است که هست، بدتر هم خواهد شد. بشر امروز احتیاج به یک فکر، به یک عقیده، به یک ایمانی دارد که جهان را به یک شکل روحانی تفسیر کند، مبدائی و منتهایی برایش قائل باشد. انا لله و انا الیه راجعون.
2- بشر در میان این همه آزادی هایی که دارد احتیاج به یک آزادی معنوی دارد. مرتب می گویند آزادی، آزادی؟ قبول است. ولی آیا بشری که در ناحیه معنویت خود آزاد نیست، اصلاً ممکن است برای آزادی اجتماعی مجال بدهد. این حرف بیهوده ای است که ما دنبال آزادی اجتماعی برویم بدون اینکه بشر را در ناحیه معنویت خود آزاد کرده باشیم. (آزادی معنوی).
3- بشر احتیاج به قانونی دارد که آن قانون متکامل باشد. یعنی بشر را بسوی کمال سوق دهد، ولی در عین حال از یک ایمان معنوی سرچشمه بگیرد که به هر پدیده ظاهری رنگ معنوی بدهد، آیا شما غیر از اسلام مکتب دیگری را پیدا می کنید که این نیازها را برطرف کند؟
قرآن چه زیبا می گوید: «هل ادلکم علی تجارة تنجیکم من عذاب الیم تومنون بالله» (صف آیه 9).
ایمان به خدا یعنی چه؟ جهان را صاحبی باشد خدا نام، تفسیری روحانی از جهان. ایمان به خدا و به رسول خدا، ایمان به خدا یعنی ایمان به «هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن العزیز الجبار المتکبر» (حشر آیه 22). ایمان به رسول، یعنی ایمان به رسالتش، ایمان به قانونش، ایمان به آن قانونی که تکامل بشریت را تضمین کرده است.
«و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم» (صف آیه 11). در راه خد مجاهده کنید. عمل را می گوید، سخت کوشی را می گوید، اما نه سخت کوشی مادی، بلکه فی سبیل الله یک بعد متعالی را نشان می دهد. کار بکن، زحمت بکش، فعالیت بکن، جهاد بکن، دلیر باش، دلاور باش، مبارزه بکن، اما فی سبیل الله.
در اول سخنم عرض کردم، ما در زمینه اینگونه مؤسسات وظیفه داریم، چه وظیفه ای؟ وظیفه داریم به بشر نشان دهیم که ای بشر نیازمندی. مثل بیماری نباشد که نیاز داشته باشد ولی فکر نمی کند، که بیمار است. بعد هم وسیله رفع نیاز را به حد اعلا فراهم کنیم. فکر نکنید این مقدار جلسات کافی باشد، خیلی بیش از اینها مسئولیت داریم. اسلام در مقابل جهان امروز خیلی احتیاج به تبلیغات صحیح دارد، به تعلیمات احتیاج دارد، به شکلی که فرزندان ما، بزرگترهای ما، اسلام را آن طوری که در یک کلاس یاد می گیرند یاد بگیرند، اسلام احتیاج به تحقیقات دارد. امروزه خیلی مسائل داریم که باید پرده از اینها برداشته شود.
این مؤسسه (حسینیه ارشاد) چنین اهدافی دارد.
من تا به حال در دو کتاب این جمله های معروف برنارد شاو را خوانده ام. چه عالی می گوید: کسی مثل من حق دارد برای کشور خودش، برای جامعه خودش پیش بینی کند. من پیش بینی می کنم که اروپای فردا به دین محمد صلی الله علیه و آله و سلّم گرایش پیدا خواهد کرد. بعد موضوع کلیسا را عنوان می کند و می گوید: کلیسا در گذشته خیانت کرد، چهره این مرد بزرگ (محمد صلی الله علیه و آله و سلّم) را مشوه کرد، مردم اروپا نمی دانستند. بعد می گوید: اگر مردی تنها مانند او صاحب عالم بشود و بر عالم حکومت کند قادر بر حل مشکلات عالم است. غیر از او کسی قادر به حل مشکلات عالم نیست.
سخنانم را با چند قطعه شعر از مولوی در وصف پیامبر اکرم به پایان می برم. قرآن دارد که: یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا در جای دیگر می گوید: یا ایها المدثر قم فانذر. مولوی می گوید:
خواند مزمل نبی را زین سبب که برون آور گلیم ای بوالهوس
سر مکش اندر گلیم و رومپوش که جهان جسمی است سرگردان تو هوش
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
حرکتی بر ضد مسیر آب
استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری
بسم الله الرحمن الرحیم
حرکتی بر ضد مسیر آب؛
در این روز و روزگار که موج «به اصطلاح» زندگی گرائی بالا گرفته و فراگیر شده و مسائل معنوی رنگ باخته و تدریجاً به گوشه ای پرتاب می گردد و به دست تاریخ سپرده می شود و عده ای دینخواه از روی کمال دلسوزی، اسلام را از تهمت آخرت گرائی تبرئه می نمایند و دامنش را تا آخرین حد ممکن از آلودگی به معنویات که محصولی جز بیگانه شدن آنان با خود ندارد پاک و منزه معرفی می نمایند و اسلام آسمانی را تبدیل به اسلام زمینی می سازند و آن را از کنج خلوت و فردیت و ذهنیت به متن جامعه و عینیت می کشانند و معنوی ترین مفاهیم اسلامی را از قبیل: غیب، فرشته، وحی، آخرت، ذکر، دعا ... حتی روح و خدا را توجیه و تفسیر مادی و محسوس می نمایند و محتوای مادی به آنها ارزانی می دارند... آری در این روز و روزگار آقای فهری دوست عزیز قدیمی ما، آهنگ آسمان کرده و سر «پرواز در ملکوت» دارد. حقا این اقدام جز «ارتجاع» و جز «حرکت بر خلاف جریان آب» نامی نمی توان بر آن نهاد!!
جامعه مانند دریا است، تا آرام است همه چیز در جای خود ثابت است اما همین که طوفانی شد و موجها سر برآوردند بسیار چیزها که در روی آب است در قعر دریا دفن می شوند و بسیار چیزها از اعماق دریا بالا آمده در سطح آشکار می گردند. جامعه که دچار بحرانها و انقلاب های فکری می شود، نه تنها شخصیت ها بالا و پائین می روند: افرادی از قله به دره سقوط می کنند و افراد دیگری بر فراز قله ها قرار می گیرند. ارزش های دینی و اجتماعی نیز سخت جابجا می شوند، بازار ارزشها دچار بحران می شود یکی به سرعت بالا می رود و دیگری به سرعت قوس نزول را طی می کند.
ما اگر در تاریخ اسلام، یک مطالعه تحلیلی به عمل آوریم، می توانیم شاهد صعود و نزول ارزش های اسلامی در لحظه های خاص تاریخی باشیم. مثلاً در دوره خلفای صدر اسلام که بازار فتوحات داغ بود، جهاد در یک فاز بالا قرار گرفت، احیاناً مسلمان بودن با مجاهد بودن مساوی شناخته شد، تا آنجا که خلیفه وقت به تصور آنکه مبادا نماز با جهاد رقابت کند دستور داد جمله: حیّ علی خیر العمل را که همواره از زمان رسول خدا تا آن روز در اذان ها با آهنگ بلند گفته می شد، از اذانها بردارند. زیرا در هنگامی که مسلمین بیش از هر چیز نیازمند به مجاهدان فداکارند، نماز را با آهنگ بلند و «شعاروار» و در بالای مأذنه ها فاضل ترین عمل خواندن به معنی برتر شمردن مسجد از میدان نبرد و به مثابه نوعی اهانت به مقام جهاد و مجاهد است.
از نظر خلیفه وقت همین قدر کافی بود که گفته شد: الصلوة خیر من النوم نماز از خواب بهتر است. اگر امر دائر است که انسان مانند یک لاشه بیفتد و نفیر پف پفش بلند باشد، البته بهتر است که نماز بخواند. نماز به این وسیله از درجه «خیر العمل» به درجه «همسایه بالا دست خواب» تنزل کرد.
اما همچنان که دریا جز و مد دارد و موجها همیشه از یک طرف نیست و برای همیشه در یک جهت باقی نمی ماند و طوفان ها و امواج اجتماعی نیز چنین است، به عللی که فعلاً مجال بحث از آنها نیست، موج های مخالف به سود نماز و مسجد و عبادت و خلوت و به زیان آنچه رقیب نماز پنداشته می شد برخاست و رقیب را به کنجی پرتاب کرد و به کلی از صحنه خارج نمود که گوئی اسلام از اساس دین جمعه و جهاد نبوده است.
امروز بار دیگر و به علل دیگر، موجی خشمگین بر ضد زهد و عبادت و هرچه زنگ آخرت گرائی داشته باشد برخاسته است تا آنجا که ابائی نیست که نماز به معنی «همبستگی حزب توحید» تفسیر می شود و هرجا که در قرآن اقیموا الصلاة آمده است امر اکید و فرمان شدید به همبستگی افراد این حزب در مرحله غیب انقلاب توحیدی تلقی شده است و البته خواننده محترم باهوش تر از اینست که از کلمه توحید در اینجا یک توجیه ذهنی و متافیزیکی که از بقایای اندیشه های بورژوازی است بنماید.
خواننده محترم خودش می داند که توحید از قاعده صرفی «تفعیل» است و عملی عینی است نه مفهومی ذهنی و متافیزیکی. توحید جز در هم فرو ریختن دیوارهای طبقاتی و پر کردن شکاف های اجتماعی و به یگانگی رساندن جامعه چه معنی و مفهوم دیگری می تواند داشته باشد.
در کتب حدیث از پیغمبر اکرم نقل شده که الصلوة عمود الدین نماز استوانه دین است. علی علیه السلام می فرماید که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نماز را به چشمه آب گرم که در خانه انسان باشد و روزی پنج نوبت در آن شستشو کند تشبیه فرموده است و خودش می گوید: نماز گناهان را آنچنان می ریزد که باد برگ درخت را و نماز گردنها را از ریسمان های گناهان رها می سازد.
می گوید: عهد خود را با نماز همواره در یاد داشته باشید، مراقب امر نماز باشید، زیاد نماز بخوانید، بوسیله نماز به خداوند تقرب بجوئید، و هم او می فرماید: رسول خدا خویشتن را در کار نماز به رنج می افکند، خاندان خویش را به نماز فرمان می داد (نهج البلاغه، خطبه 197).
از اینگونه جمله ها در ترغیب و تشویق به نماز و بزرگداشت نماز از رسول اکرم و اهل بیت گرامیش صلواة الله علیه و علیهم فراوان در کتب حدیث نقل شده است. در اخبار و روایات مأثوره از رسول اکرم و اهل بیت گرامیش «استخفاف به نماز» یعنی صفر شمردن، سبک شمردن نماز به منزله یک گناه بزرگ شمرده شده تا چه رسد به ترک نماز.
امروز که موج جدید پیدا شده است، برای عده ای به طور جدی این پرسش مطرح است که آیا این سخنان واقعاً از رسول خدا و ائمه اطهار است یا ساختگی است؟ آیا واقعاً پیامبر ما که پیامبر عدل و شمشیر و جهاد است گفته که نماز عمود دین است و نسبت به سایر مقررات اسلامی از قبیل زکوة و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و غیره با نماز نسبت خیمه با قائمه خیمه است که اگر قائمه خیمه بیفتد تمام سراپرده فرو می افتد؟!
آخر این دو دقیقه خم و راست شدن و چند جمله تکراری را بازگو کردن که از هر پیرزن مفلوکی هم ساخته است این همه قدر و ارزش دارد که قائمه سراپرده دین خوانده شود و قبول هر عمل دیگر در گرو قبول این عمل قرار گیرد؟!! از نظر این گروه آنچه به پیامبر ما می برازد اینست که بگوید: جهاد عمود دین است، امر به معروف و نهی از منکر عمود دین است. آیا نمی توان احتمال داد که این همه بها دادن به نماز به سرچشمه اسلام یعنی به اولیاء دین مربوط نیست. این همه بها دادن به نماز کار کسانی است که خواسته اند ندای جهاد را خاموش سازند و مجاهدین را از میدان نبرد به مسجد بکشانند؟!
در عصر ما گروهی جداً باورشان آمده که این همه بها دادن به نماز- و به طور کلی به عبادات- به اصل اسلام مربوط نیست، اسلام راستین جامعه گرا است و از اینگونه اندیشه ها مبرا است. درست است که نماز فریضه است اما نه در حد فرائض اجتماعی و درست است که ترک نماز گناه است اما نه در مرتبه شانه خالی کردن از مسئولیت های اجتماعی. ترک نماز از یک مسلمان قابل بخشودن است اما ترک مسئولیت های اجتماعی بخشایش پذیر نیست.
ما ضمن تشکر و سپاسگزاری از دینخواهی و دلسوزی این گروه نسبت به اسلام، و ضمن تقدیر از مساعی آنها در تبرئه اسلام راستین از این آلودگی ها، ناچاریم یادآوری نمائیم که تنها احادیث و روایات نیست که به نماز و به عبادت بطور مطلق این همه بها داده است، سرچشمه اصلی خود قرآن است و آنچه در احادیث و روایات رسیده است پرتوی است از آنچه در قرآن کریم درباره نماز آمده است.
در قرآن تا آنجا که من احصا کرده ام (زیرنویس= این احصا، از روی المعجم المفهرس صورت گرفته، لهذا دقیق نیست، ممکن است بیش از این تعداد باشد.) هشتاد و هفت بار نام نماز در همین معنی معهود آمده: گاهی به صورت امر به اقامه نماز، امر به محافظت بر نماز، امر به مداومت آن، و گاهی به ضمن مدح مؤمنین که نماز را به پا می دارند و در برخی موارد صورت نقل وصیت از پیامبران گذشته، و یا به مناسبت به آن برخی آداب از قبیل وضو و تیمم و نماز مسافر و نماز خوف، و جهر و اخفات، تعیین وقت و یا به صورت نقل نمازهای اولیاء الله که در حال نماز مکاشفه برای شان رخ می داد، فرشتگان با آنها سخن می گفتند و یا به عنوان نقد ترک نماز و یا نقد تضییع نماز، غفلت و حضور قلب نداشتن در نماز، و یا در مقام بیان فلسفه و فائده نماز.
تازه اینها غیر آن مواردی است که با الفاظی دیگر از قبیل قیام لیل، قلت الجوع، تجافی جنوب از مضاجع، تهجد، ذکر و غیر اینها آمده است.
قرآن از نماز به عنوان یک نیروی بازدارنده از پستیها و زشتیها یاد می کند (زیرنویس= انّ الصلوة تنهی عن الفحشاء والمنکر). و از طرف دیگر آن را یک منبع تهیه نیرو و انرژی زا برای حرکت می شمارد (زیرنویس= واستعینوا بالصبر والصلوة و انّها لکبیره الاعلی الخاشعین «بقره- 45»).
و در مجموع نماز را یک عامل اساسی خودسازی به معنی انسان سازی می شمارد. بالاتر اینکه قرآن روح نماز را «ذکر الله» (زیرنویس= اقم الصلوة لذکری- طه.) و از طرف دیگر می گوید: تنها در پرتو یاد خداست که انسان می تواند خودش، خودش باشد و اگر نه «خود» واقعی را از دست می دهد و با آن بیگانه می گردد و همواره «ناخود» را «خود» می پندارد. قرآن می گوید: هر که خدا را فراموش کند، جبراً به حکم سنت الهی خود را فراموش می کند.
علل انحطاط مسلمین
استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری
بسم الله الرحمن الرحیم
الاسلام یعلوا و لا یعلی علیه
نور خدا خاموش شدنی نیست، (زیرنویس= يُرِيدُونَ أَن يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ). حقیقت پیروز است، (زیرنویس= الا انّ حزب الله هم الغالبون). هرچه بحال مردم مفید باشد باقی می ماند، (زیرنویس= اَمّا ما ینفع الناس فیمکث فی الارض).
و در نبرد حق و باطل پیروزی با حق و شکست از آن باطل است (زیرنویس= بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمعه فاذا هو زاهق). باطل جلوه موقت دارد و غلبه وی دیری نمی پاید، (زیرنویس= اما الزبد فیذهب جفاء). خداوند به نتیجه رسیدن راه و روش فرستادگان خود را ضمانت کرده است، (زیرنویس= ولقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین. انّهم لهم المنصورون).
زمین را صالحان و پرهیزکاران در اختیار خواهند گرفت، (زیرنویس= ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر انّ الارض یرثها عبادی الصالحون). آفرینش جهان براساس حق استوار است،... (زیرنویس= و ما خلقنا السموات والارض و ما بینهما الا بالحق.)
چهارده قرن است که قرآن کریم الهام بخش این حقایق است، و پیروان این کتاب مقدس به موجب این الهامات با خوشبینی و امید بهنگام هستی و جهان آفرینش و به آینده اسلام و مسلمانی می نگرند.
مسلمانان واقعی که مستقیماً با قرآن کریم آشنا هستند. حتی آنگاه که مانند امروز در سخت ترین شرائط زندگی می کنند و از اکثر همه ملل عالم عقب مانده تر مانده اند. امید خود را نباخته درد خود را درمان ناپذیر نمی دانند در مقام چاره جوئی و پیدا کردن راه اصلاح می باشند، همین ایمان و اعتقاد و اطمینان است که چند به چند موجب ظهور مصلحین در جهان اسلام می گردد.
در صبح عهد و عصری، روشنفکران و روشن ضمیران مسلمان مانند امروز اصلاح طلب نبوده و درباره علل و موجبات انحطاط عصر خود نمی اندیشیده اند زیرا در صبح عصری مانند امروز، مسلمانان به انحطاط و تأخر خود پی نبرده اند و غرور و عزت شان ضربه ندیده است. توجه و احساس درد عامل اصلی چاره جوئی است.
***
اینجانب نمی توانم به درستی نشان دهم که از چه وقت علاقه ام به بحث در علل انحطاط مسلمین جلب شده است، همین قدر یادم هست که متجاوز از بیست سال است که کم و بیش در اطراف این موضوع فکر می کرده ام و در سال های آخر احیاناً سخنرانی هائی در این زمینه ایراد کرده ام، در یکی از همان سخنرانی ها متوجه شدم که این موضوع دامنه بسیار وسیعی دارد و اگر واقعاً بنا باشد تحقیق کافی و مثمر و قاطعی در این زمینه بشود از حدود کار یک فرد خارج است و یا لااقل سالهای زیاد وقت لازم دارد، در حالی که قبلاً هیچ فکر نمی کردم که با موضوعی به این دامنه داری و گستردگی مواجه هستم.
البته این توجه و تنبه خود معلول مطالعات متفرقی بود که در زمینه های مختلف انجام داده بودم، ولی در خلال آن سخنرانی متوجه شدم چقدر آراء و عقاید مختلفی در این زمینه هست و چقدر موضوعات زیادی هست که با این موضوع مربوط است و باید طرح و حل بشود.
بد نیست خلاصه ای از آن سخنرانی که نظم خاصی به فکر من داد و میدان وسیعی جلو چشم من گشود برای شما نقل و تعریف کنم:
موضوع سخن این حدیث نبوی بود: الاسلام یعلوا ولا یعلی علیه، یعنی اسلام برتری پیدا می کند و چیزی بر او برتری پیدا نمی کند.
این حدیث از احادیثی است که شیعه و سنی به آن اعتماد و استناد کرده اند. علماء تسنن این حدیث را با سند در کتب حدیث خود نقل کرده اند، (زیرنویس= خداوند هرگز برای کافران راه تسلط بر مؤمنان قرار نمی دهد). هرچند دیده نشده که این حدیث در کتب حدیث شیعه با سند نقل شده باشد ولی فقهاء شیعه از دیر زمان در کتب فقهیه خود، در ابواب مختلف به آن استناد کرده اند. اهل فن می دانند که استناد فقهاء به یک حدیث و فتوا دادن بر طبق آن بالاترین گواه بر صحت و اصالت آن حدیث محسوب می شود.
سخن در این بود که معنی این حدیث چیست؟ آیا این حدیث در مقام تشریع و انشاء قانون است آن چنان که فقهاء استنباط کرده اند، یا در مقام اخبار و بیان یک جریان تکوینی است. فقها این حدیث را ناظر به تشریع و قانون در مورد رابطه مسلم و غیر مسلم دانسته اند. یعنی در روابط مسلم و غیر مسلم نباید غیر مسلم بر مسلم اعتلاء و تسلط داشته باشد. همچنان که از آیه کریمه لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا (زیرنویس= خداوند هرگز برای کافران راه تسلط بر مؤمنان قرار نمی دهد) نیز قانون و حکم تشریعی استنباط کرده اند.
خلاصه معنی آیه و حدیث بنابراین تفسیر چنین می شود اسلام در روابط مسلم با غیر مسلم هر وضعی را که مستلزم تسلط و اعتلاء غیر مسلمان بر مسلمان باشد قانونی و رسمی نمی داند. مثلاً ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان را امضا نمی کند و قانونی نمی شمارد، زیرا مرد که جنس قوی است طبعاً نوع تسلط و سیطره بر زن دارد، همچنین استخدام مرد مسلمان در خانه غیر مسلمان و به طریق اولی بردگی مسلمان نسبت به غیر مسلمان را قانونی و جایز نمی شمارد.
بنا بر این تفسیر، این حدیث و آن آیه مردم مسلمان را به عزت و کرامتی که شایسته آن هستند متوجه می کنند، شعور آنان را بیدار می کنند که نباید هیچ گونه وضعی را که مستلزم زیردست واقع شدن فرد مسلمان یا جامعه مسلمان نسبت به دیگران است تحمل کنند، باید همواره سعی کنند از هر جهت در وضعی برتر و عالیتر از دیگران زندگی کنند.
بدیهی است که شانه خالی کردن از زیر بار دیگران مستلزم اینست که اوضاع خود را از هر جهت اصلاح کند و بهبود بخشند که نیاز و ضرورتی، آنها را به زیر بار دیگران نکشاند، و الا مردمی که در فقر مادی و معنوی به سر می برند خواه ناخواه تحت تسلط و سیطره و فرمان دیگران واقع می شوند.
این جمله «اخبار» باشد نه «انشاء» در مقام بیان یک ناموس تکوین باشد نه در مقام تشریع قانون، بخواهد بگوید اسلام چون حق است و حق نیرومند است، بر همه آیین ها و مرامها برتری می یابد. و هیچ آیین و مرام و مسلکی نمی تواند بر او برتری پیدا کند.
بنابراین تفسیر جای یک پرسش است و آن اینکه منظور از این نیرومندی و برتری، چه نوع نیرومندی و برتری و در کدام میدان است؟ آیا منظور اینست که اسلام در میدان منطق و نظر نیرومندتر است و برتری دارد یعنی منطق اسلام بر همه منطق ها غالب است و آنجا که بر عقل و فکر بشر عرضه شود و با مقیاس علم و فلسفه سنجیده شود بر منطق های دیگر می چربد؟ و به عبارت دیگر اسلام در میدان فکر و نظر پیروز است؟ و از لحاظ حجت و دلیل از همه اقوی است؟ یا مقصود اینست که اسلام از لحاظ نفوذ و توسعه و پیشرفت همواره پیروز است، و از هر آئین و مسلک دین ناجح تر و موفق تر است. به عبارت دیگر در میدان عمل غلبه و برتری با اسلام است.
پیروزی در میدان نظر بستگی دارد به قدرت علمی و استدلالی، مانعی ندارد که آئین و مسلکی از لحاظ استدلال و منطق، مجهز به قوی ترین استدلالها باشد ولی در عمل به واسطه عدم توافق با حوائج بشری و لااقل به واسطه همه جانبه نبودن، موفقیت انجاحی نداشته باشد، و ممکن است عکس مطلب صادق باشد.
تاریخ نشان می دهد مرام و مسلک هائی را که از لحاظ منطق نظری چندان قابل توجیه نبوده اند ولی از آن نظر که با بعضی حوائج بشری هماهنگی داشته اند پیروزی های خارق العاده ای بدست آورده اند. هرچند این گونه پیروزی ها خواه ناخواه موقت و غیر قابل دوام خواهد بود.
فلاسفه از دیر زمان مفهوم «حق» و «نافع» را از یکدیگر تفکیک کرده اند، یکی را وابسته به عقل نظری و دیگری را وابسته به عقل عملی دانسته اند، قرآن کریم در عین اینکه همواره از «حق» بودن خود یاد می کند، نافع و مفید بودن خود را نیز مسکوت نمی گذارد، بلکه به صورت یک اصل: بقاء نافع و انفع را تایید می کند. قرآن کریم بعد از یک مثل زیبائی می گوید: اما الزبد فیذهب جفاء و امّا ما ینفع الناس فیمکث فی الارض یعنی کف روی آب که فایده ای در بر ندارد بر جای نماند، نابود می شود و اما آنچه بحال مردم مفید است در زمین باقی می ماند.
علماء طبیعی، پیدایش و احیاناً حذف بعضی از اعضاء جانداران را وابسته به مفید بودن و مفید نبودن می دانند، می گویند هرگاه احتیاج و ضرورت، وجود عضوی را ایجاب کند پدید می آید و تا احتیاج باقی است باقی می ماند، و همین که احتیاج از بین رفت و ضرورتی در کار نبود خواه ناخواه آن عضو حذف می شود.
همین دانشمندان قانونی به نام بقاء انسب و انتخاب اصلح بیان داشته اند، و مدعی شنیده اند بقاء و ادامه وجود هر جانداری بسته به اینست که در مقیاس طبیعت و خلقت برای باقی ماندن شایسته تر شناخته شود.
هر کالای مادی یا معنوی که بر جامعه بشر عرضه می شود، مادامی که به آن احتیاج است، و او قادر است احتیاج را رفع کند، و توجه به خاصیت رفع احتیاج کردن او هست، و کالای بهتر از او به میان نیامده است، خواه ناخواه جای خود را حفظ می کند و روز بروز بر رونق و اعتلای آن افزوده می شود.
آیا پیغمبر اکرم نمی خواهد بفرماید تا بشر در روی زمین هست احتیاج مبرم بسرمایه ای مانند اسلام دارد و به همین دلیل اسلام برای همیشه باقی می ماند؟ آیا نمی خواهد بگوید هیچ کالای معنوی و روحی قادر به رقابت با اسلام نیست زیرا قادر نیست مانند اسلام همه خلاءهای احتیاجات را پر کند و به طور همه جانبه جوابگوی مشکلات و گشاینده عقده های بشر واقع شود؟ آیا نمی خواهد بگوید مسلمانان مادامی که از اسلام منحرف نشوند و تعالیم آن را بکار بندند علو و برتری و تقدم خود را از هر جهت حفظ خواهند کرد ولا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین.
بعید نیست که در جمله «الاسلام یعلوا ولا یعلی علیه» معنی اخیر منظور باشد و یا لااقل این معنی نیز منظور باشد زیرا معانی و تفاسیری که برای این جمله ذکر شد مانعة الجمع نیستند، از طرفی خود رسول اکرم فرمود اوتیت جوامع الکلم؛ یعنی به من سخنان جامع و همه جانبه داده شده است، یک جمله می گویم بجای چندین جمله.
چه مانعی دارد بگوئیم این جمله کوتاه همه معانی و مقیاسی که ذکر شد در بردارد و چون هرکسی از دریچه خاصی بدان می نگرد معنی خاصی از آن می فهمد؟ «فقیه» از دریچه فقاهت بدان می نگرد قانون و حکم و وظیفه برای مسلمانان استنباط می کند، و «متکلم» از دریچه برهان و استدلال نگاه می کند برتری استدلالی و نظری از آن می فهمد و «عالم اجتماعی» از دریچه مطابقت با احتیاجات نظر می افکند آن را بر موفقیت در پیشرفت و قابلیت بقاء و دوام حمل می کند.
اسلام مسلمانان را به عظمت خیره کننده ای نائل ساخت، نه تنها از جنبه نظامی و تسلط سیاسی که در کمتر از نیم قرن بر اکثر معموره جهان حکومت یافتند، این به تنهایی نمی تواند چندان افتخار آمیز باشد، بلکه از جنبه معنوی و اجتماعی... (زیرنویس= متأسفانه استاد شهید فرصت به پایان رساندن این مقاله را پیدا ننمودند، و در همین جا ختم می شود.)
وظائف اصلی و وظائف فعلی حوزه های علمیه
استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری
بسم الله الرحمن الرحیم
حوزه های علمیه و محیط های روحانی ما، مسئول پاسداری ایمان جامعه اسلامی و دفاع از اصول و فروع دین مقدس اسلام از دیدگاه مذهب شیعه، و تعلیم و تبلیغ آنها، عهده دار پاسخگوئی به نیازهای مذهبی مردم مسلمانند.
دشواری و سنگینی این مسئولیت ها در همه زمانها یکسان نیست، بستگی دارد به درجه تمدن و سطح فرهنگ جامعه و میزان آگاهی مردم به مسائل مختلف از یک طرف، و درجه فعالیت نیروهای مخالف از طرف دیگر.
همان طور که در حدیث شریف کافی آمده است: العالم بزمانه لایهجم علیه اللوابس؛ آشنایی با اوضاع و جریانات زمان و شناخت عوامل دست اندر کار اجتماع، امکان پیش بینی می دهد و با پیش بینی ها می توان به مقابله با حوادث ناگوار شتافت، همچنان که امکان بهره برداری از فرصت های مساعدی که تحولات زمان پیش می آورد، به وجود می آورد.
بدیهی است که مفهوم مخالف جمله گرانقیمت فوق اینست الجاهل بزمانه یهجم علیه اللوابس؛ آنکه نمی داند در جهانی که زندگانی می کند چه می گذرد؟ چه عواملی دست اندر کار ساختن می شود که در آینده بسر برخواهند آورد، روزگار آبستن چه حوادثی است؟ هرگز نمی تواند به مقابله با نیروهای مهاجم برخیزد و یا از فرصت های طلائی زودگذر اغتنام جوید.
واضح است که توجه و بی توجهی قشری که مسئولیت هدایت و رهبری و رعایت و پاسداری جامعه خود را دارند، از نظر آگاهی به اوضاع اهمیت فوق العاده بیشتری دارد.
اگر وضع امروز خود را با هشتاد سال پیش (پیش از مشروطیت ایران) مقایسه کنیم می بینیم روحانیت آن روز مواجه بوده با جامعه ای بسته و راکد، با جامعه ای که هیچ گونه واردات فکری نداشته جز آنچه از حوزه علمی دینی صادر می شده است، فرضاً از آن حوزه ها جز رساله ای عملی یا کتاب هایی در حدود جلاء العیون و حلیة المتقین و معراج السعاده صادر نمی شده است، آن جامعه نیز مصرف فکری جز اینها نداشته است.
ولی امروز این توازن به شدت به هم خورده است، امروز به طور مستمر از طریق دبستان ها، دبیرستان ها، دانشگاه ها، مؤسسات آشکار و پنهان نشر کتاب، وسائل ارتباط جمعی از قبیل رادیو، تلویزیون، سینماها، روزنامه ها، مجلات هفتگی و ماهانه و سالانه، کنفرانس ها، سخنرانی ها، و از طریق برخورد با مردمی که از سرزمین های دیگر به کشور ما آمده اند و از طریق دولت ها به کشورهای خارج، هزاران نوع اندیشه به این جامعه صادر می شود، که اگر اندیشه هایی که از حوزه های علمی دینی و یا وسیله شخصیت های مبرز مذهبی در خارج این حوزه ها صادر می شود- با اینکه نسبت به گذشته در سطح بالاتری قرار گرفته است- با آنچه از جاهای دیگر صادر می شود مقایسه شود رقم ناچیزی را تشکیل می دهد و می توان گفت نزدیک به صفر است.
حتی خود حوزه های علمیه ما هم اکنون یکی از بازارهای پر رونق اندیشه هایی است که از کانون های غیر مذهبی و یا ضد مذاهب صادر می شود.
اینجا است که هر فرد مقدس آگاه، ضرورت تجدیدنظر در برنامه های حوزه های علمیه را شدیداً احساس می کند.
نکته ای که ضرورت دارد از آغاز مورد توجه قرار گیرد اینست که هرگونه تجدیدنظر و تحول در برنامه های حوزه های علمیه باید براساس همان فرهنگ غنی و قدیم اسلامی و ادامه همان راه و تسریع در حرکت آن و آفت زدائی از آن بوده باشد. همین فرهنگ که از جوهر حیاتی نیرومندی برخوردار است و متأسفانه در اثر غفلت پاسداران آن قسمت های مهمی از آن به فراموشی سپرده شده و دچار زنگ زدگی شده و قسمت هایی از آن به نوعی آفتها دچار شده باید از نو احیا شود و از عناصری که فرهنگ های جدید به وجود آورده اند تغذیه کند و مسیر رشد و توسعه تکامل خود را طی نماید.
لازم به تأکید است که هرگونه تجدیدنظر مبنی بر جایگزین ساختن یک فرهنگ دیگر به جای فرهنگ اصیل هزار و سیصد ساله اسلامی، خیانت به اسلام و مسلمین است و نتیجه ای جز کشاندن امت اسلامی به دامن فرهنگ، و بفکر بیگانه شرقی یا غربی، چپ یا راست، ندارد.
خوشبختانه، تحولات جدید و پیشرفت های علوم جدید، ضمن اینکه مسئولیت ها را دشوارتر و سنگین تر کرده، فرصت های بسیار مناسبی نیز به وجود آورده و اصالت فرهنگ اسلامی را روشنتر و زمینه شکوفایی آن را فراهم تر کرده است.
حوزه های علمیه ما اگر از محدودیت های مصنوعی که خود برای خود به وجود آورده اند خارج گردند و با استفاده از پیشرفت علوم انسانی جدید به احیاء فرهنگ کهن خود و آراستن و پیراستن آن بپردازند و آن را تکمیل نمایند و به پیش سوق دهند (که آمادگی تکامل و پیشروی دارد) می توانند از این انزوای حقارت آمیز علمی خارج شوند و کالاهای فرهنگی خود را در زمینه های مختلف معنوی، فلسفی، اخلاقی، حقوقی، روانی، اجتماعی، تاریخی با کمال افتخار و سربلندی به جهان دانش عرضه نمایند.
بدیهی است که انجام چنین رسالت مقدسی نیازمند به شوراها و طرح های متعدد، هرکدام برای مدت معین، است. آنچه در این اوراق ذکر می شود، ارزش اینکه نام طرح به آن داده شود، ندارد، یک سلسله تذکرات است که به نظر نویسنده از نظر «وظائف» و مسئولیت ها رسیده است و در این اوراق یادداشت می شود.
این وظائف را در دو بخش ذکر می کنم: بخش اول تحت عنوان وظائف اصلی و بخش دوم تحت عنوان وظائف فعلی.
منظور از وظائف اصلی مجموع اموری است که ایده آل و کمال مطلوب در حوزه های علمیه محسوب می شود، که اگر این حوزه ها درصدد برآمدند و امکانش را تحصیل کردند همه آنها را باید انجام دهند. و منظور از وظائف فعلی، مجموع کارهایی است که در حال حاضر شروع به آنها در امکان مدرسین عالیقدر فعلی حوزه علمیه قم است. بدیهی است که هر اندازه به حول، و قوه الهی بر امکانات تدریجاً افزوده شود، قسمت هایی از وظایف اصلی جزء وظایف فعلی قرار می گیرد.
وظائف اصلی
1- احیاء همه علومی که هم اکنون جزء علوم اسلامی محسوب می شود: از تفسیر، حدیث، درایه، رجال، فقه، اصول، ادبیات، تاریخ اسلام، تاریخ ملت های مسلمان، کلام اسلامی، فلسفه اسلامی، عرفان اسلامی، اخلاق اسلامی، منطق اسلامی. با توجه به سیر تحولی و تاریخی آنها و مشخص ساختن نقش شخصیت هایی که در پیشبرد در این علوم مؤثر بوده اند. یعنی علاوه بر اینکه خود این علوم مشمول احیاء و اصلاح و آرایش و پیرایش قرار می گیرند، تاریخ تحول این علوم نیز دقیقاً مشخص می شود.
2- حفظ و نگهداری و نگهبانی مواریث فرهنگی اسلامی، اعم از علمی و فنی از طریق فهرست کردن و گردآوری در حد امکان.
3- برقراری رابطه علمی با همه مراکز علمی اسلامی در کشورهای عربی، آفریقائی، آسیایی اروپایی و اطلاع از فعالیت های اسلامی در آن مراکز.
4- تقویت و ترویج زبان عربی در حد مکالمه کامل و استفاده وافی از هر نوع کتاب عربی به زبان معاصر.
5- آشنایی هر فرد لااقل با یک زبان خارجی در حد استفاده از کتابها و سخنرانی ها.
6- ادبیات فارسی در جنبه های ارتباط با فرهنگ اسلامی و شناختن زبان فارسی به عنوان زبان دوم اسلامی.
7- آشنایی با علوم انسانی جدید از قبیل روان شناسی، جامعه شناسی، جغرافی جهانی، تاریخ جهانی در حد بیگانه نبودن.
8- اطلاع بر فلسفه اخلاق، تعلیم و تعلم مکاتب اخلاقی گوناگون قدیم و جدید و مقایسه با اخلاق اسلامی- در حد اجتهاد و تخصص.
9- اطلاع بر فلسفه تاریخ و تعلیم مکاتب مختلف این فلسفه و روشن ساختن فلسفه تاریخ از نظر قرآن- در حد اجتهاد و تخصص.
10- اطلاع بر مکاتب و سیستم های اقتصادی جهان و تعلیم و تعلم آن مکاتب و روشن ساختن اصول اقتصاد اسلامی، در حد تخصص و اجتهاد.
11- شناخت ماهیت تمدن و فرهنگ اسلامی، توأم با مقایسه با همه تمدن ها و فرهنگ های دیگر، و روشن ساختن اصالت آن و ممیزات آن و معرفی روح این فرهنگ.
12- تاریخ ادیان در حد آشنایی بیگانه نبودن، و احیاناً در حد تخصص و اجتهاد.
13- تعلیم مکتب های رایج الحادی معاصر به صورت بسیار دقیق از قبیل مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم، نهلیسم و غیره و نقد آنها با موازین اسلامی.
14- تعلیم مکاتب حقوق قدیم و معاصر و مقایسه با حقوق اسلامی به عنوان حقوق تطبیقی.
15- فلسفه تطبیقی براساس تعلیم زنده ترین مکاتب فلسفی معاصر و مقایسه با فلسفه اسلامی.
16- منطق تطبیقی براساس تعلیم روش های منطقی جدید، بالخصوص منطق سمبولیک و مقایسه با منطق اسلامی.
17- سیره نبوی و سیره ائمه اطهار علیهم السلام به صورت تحلیلی و تفسیری.
18- مسائل قرآنی شامل تاریخ نزول آیات و سور اعجاز قرآن، محکم و متشابه قرآن، ناسخ و منسوخ قرآن، معارف قرآن و غیره.
19- نقش اساسی شیعه در علوم و فرهنگ اسلامی.
20- تاریخ جهادهای علمی و اخلاقی و اجتماعی شیعه.
21- بحث های مربوط به امامت، خصوصاً با توجه به انحرافات جدید.
22- اثبات امامت به طور عام و امامت هریک از ائمه به نحو خاص (جزء کلام است).
23- مسائل مربوط به وحی و نبوت و اثبات علمی بودن وحی (جزء کلام است).
24- مسائل مربوط به معاد. (مندرج در کلام است).
25- مسائل مربوط به توحید (مندرج در کلام است).
26- رشته ای شدن و تخصصی شدن به علوم ادبی، تاریخی، اصول دین، فروع دین و غیره.
وظائف فعلی
آنچه فعلاً در امکان آقایان مدرسین است و از هم اکنون باید شروع به کار شود:
1- کلام جدید، با توجه به اینکه کلام علمی است که دو وظیفه دارد یکی دفاع و رد شبهات و ایرادات به اصول و فروع اسلام و دیگر بیان یک سلسله تأییدات برای اصول و فروع اسلام، کلام قدیم تماماً متوجه این دو قسمت است، و با توجه به اینکه در عصر ما شبهاتی پیدا شده که در قدیم نبوده و تأییداتی پیدا شده که از مختصات پیشرفت های علمی جدید است و بسیاری از شبهات قدیم در زمان ما بلا موضوع است همچنان که بسیاری از تأییدات گذشته ارزش خود را از دست داده است، از این رو لازم است کلام جدیدی تأسیس شود.
در کلام جدید حداقل مسائل زیر مورد بحث قرار می گیرد:
الف- فلسفه دین، علل پیدایش آن از نظر رواشناسان و جامعه شناسان، نظریات مختلفی که در این زمینه داده شده و همه نقض و طرد شده است، مسئله فطرت دین و بحث عمیق انسانی درباره فطرت و فطریات آورنده دین و مذهب، مهدویت در اسلام.
ب- وحی و الهام از نظر علوم روانی جدید (مسئله نبوت).
ج- بررسی مجدد ادله توحید با توجه به ایرادات و شبهاتی که مادیین جدید بر براهین توحید از آن جمله برهان نظم و برهان حدوث و برهان وجوب و امکان بر غیره کرده اند و با توجه بر تأییدات جدید در همه آن زمینه ها و همچنین بحث اصلی درباره شبهات مادیین در همه زمینه ها خصوصاً در زمینه عدل الهی و عنایت الهی.
د- بحث امامت و رهبری از جنبه اجتماعی با توجه به مسائل مهمی که امروز در مسائل مربوط به مدیریت و رهبری گفته شده است، و با توجه به مسائل مربوط به جنبه معنوی امامت و انسان کامل در هر زمان.
هـ- مسائل خاص حضرت رسول و قرآن و شبهاتی که در این زمینه شده است.
2- فلسفه تاریخ با توجه به مکاتب قدیم و جدید از نظریه ابن خلدون گرفته تا نظریه بوتن بی در زمان حاضر و مخصوصاً نظریه مارکسیسم در این بخش از اسلام و مقتضیات زمان نیز بحث می شود.
3- فلسفه اخلاق، مشتمل بر بیان همه فلسفه های اخلاق قدیم و جدید، مذهبی و غیر مذهبی و تدوین یک فلسفه ی اخلاق متقن اسلامی و به طور کلی بحثی در تعالیم و تربیت اسلامی.
4- اقتصاد اسلامی، یا مادیین مشخصات اقتصاد سرمایه داری و اقتصاد سوسیالیستی و وجوه اشتراک و افتراق اقتصاد اسلامی با هریک از آنها.
5- فلسفه اجتماع از نظر تطبیقی و بیان اصول اجتماعی اسلام و جامعه ایده آل اسلامی.
پایان
با نشریات حزب جمهوری اسلامی آشنا شوید:
1- وحدت و تحزب؛ استاد سید علی خامنه ای
2- درست فهمیدن اسلام؛ استاد سید علی خامنه ای
3- گفتاری درباره جمهوری اسلامی؛ استاد سید علی خامنه ای
4- خلاصه ای از کتاب نظام حقوق زن در اسلام؛ استاد شهید آیت الله مطهری
5- سلوکی در مسیر شناخت
6- یادنامه شهید آیت الله سعیدی
7- شیعه و شورا
8- سنت مهلت
9- خطابه ای در آستانه بیعت
10- شهیدی آغازگر (آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی)
11- تحزب و تهذب؛ مسیح مهاجری
12- حکومت اسلامی؛ دانشمند شهید دکتر محمد مفتح
13- پایگاه جهانی انقلاب
14- حق در محاق
15- اهداف روحانیت در مبارزات؛ استاد شهید آیت الله مطهری
16- شیلی و ایران
17- مسلمانان سیاهپوست آمریکائی
18- روش برداشت از قرآن؛ شهید مظلوم آیت الله بهشتی
19- عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی؛ استاد شهید آیت الله مطهری
20- مسئله نفاق؛ استاد شهید آیت الله مطهری
21- هدف زندگی؛ استاد شهید آیت الله مطهری
22- تکامل اجتماعی انسان در تاریخ؛ استاد شهید آیت الله مطهری
23- درس هایی از نهج البلاغه؛ فقیه مجاهد آیت الله منتظری
24- نقش روحانیت در انقلاب؛ حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی
25- فلسطین سرزمین اشغالی؛ شهید دکتر محمدجواد باهنر
26- منافقین دشمنان حکومت اسلامی؛ استاد سید علی خامنه ای
27- نگاهی به کارنامه شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی
28- سخنان امام به مناسبت روز قدس
29- ولایت؛ استاد سید علی خامنه ای
30- یادنامه فیلسوف الهی علامه طباطبائی
پشت جلد: من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد...
در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست...
من اگرچه فرزند عزیزی که پاره تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد...
مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده، رفت و به ملاء اعلا پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی اش نمی رود...
پیام امام خمینی به مناسب شهادت استاد آیت الله مرتضی مطهری
مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود...
من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتابهای این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود...
پیام امام به مناسبت اولین سالگرد شهادت استاد آیت الله مرتضی مطهری
اینجانب نمی توانم در این حال احساسات و عواطف خود را نسبت به این شخصیت عزیز ابراز کنم...
آثار قلم و زبان او بی استثناء آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیدت نشأت می گرفت، برای عارف و عامی سودمند و فرح زا است...
پیام امام به مناسبت دومین سالگرد شهادت استاد آیت الله مرتضی مطهری