یادنامه فیلسوف الهی علامه سید محمد حسینی طباطبائی
نشریه شماره 47
حزب جمهوری اسلامی
نام کتاب: یادنامهی فیلسوف الهی علامهی طباطبائی
گردآوری: حزب جمهوری اسلامی (واحد تبلیغات)
تعداد چاپ: 20000جلد
چاپ اول: خردادماه 1361
مرکز پخش: دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی
**صفحه=1@
یادنامه فیلسوف الهی علامه طباطبائی
گردآوری حزب جمهوری اسلامی (واحد تبلیغات)
**صفحه=2@
بسم الله الرحمن الرحیم
به جای مقدمه
حضرت علامه کبیر جناب استاد آیت الله محمد حسین طباطبائی، فیلسوف شرق صلای پروردگار خویش را لبیک گفت و به ندای ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی به حلقه صدر گزینان سدره نشین پیوست امت بزرگ اسلام خدمات و زحمات آن فقید سعید را در اعلای کلمة الله و تحقق احکام و سنن اسلامی و ترویج مذهب حقه اثنی عشریه بهویژه رنجهای بی شمار آن حضرت را در جهت اشاعه و رواج فلسفه الهی هرگز به فراموشی نمیسپرد.
اکنون که چند روزی بیش از رحلت آن بزرگوار نمیگذرد حزب جمهوری اسلامی این یادنامه را به تعظیم خاطرهی آن بزرگ به علاقهمندان و دوستداران حضرتش تقدیم میکند.
امید است که این خدمت ناچیز مقبول پیشگاه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و ارواح اولیاء مقدسین و موجب خرسندی خاطر ارادتمندان ایشان واقع شود.
حزب جمهوری اسلامی
**صفحه=3@
پیام تسلیت فقیه مجاهد آیة الله منتظری به مناسبت رحلت آیة الله علامهی طباطبائی
بسمه تعالی
انا لله و انا الیه راجعون
بدینوسیله رحلت علامه بزرگوار فیلسوف و مفسر عالیقدر حضرت آیة الله طباطبائی را به اطلاع عموم میرساند.
ایشان به حق از ذخائر الهی و مفاخر عالم اسلام بودند. مراتب علمی و فلسفی و روش جدید ایشان در تفسیر قرآن کریم و احیاء فلسفه اعلی در حوزههای علمیه برای کسی پوشیده نیست. فقدان چنین عنصر ارزشمندی مایه کمال تأسف و تأثر است از عموم علاقهمندان ساحت مقدس علم و فضیلت و روحانیت انتظار میرود در تجلیل و تقدیر شایسته این استاد بزرگوار و شناساندن آثار علمی و فکری معظم له کوشش نمایند.
اینجانب مصیبت را به حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و مقام رهبری انقلاب و حوزههای علمیه و تمام بازماندگان محترم و خانواده شهید ایشان تسلیت میگویم.
رضوان و علو درجات معنوی برای ایشان و صبر و اجر را برای بازماندگان معظمشان از خدای بزرگ مسئلت دارم.
- قم - حسینعلی منتظری
**صفحه=4@
گفتگوی اختصاصی روزنامه جمهوری اسلامی با آیة الله حاج آقا حسن حسن زاده آملی به مناسبت شرح زندگانی فیلسوف کبیر آیة الله علامه سید محمد حسین طباطبائی قدس سره
**صفحه=5@
بسم الله الرحمن الرحیم
اقرأ باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق اقرا و ربک الاکرم الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم.
و آتیناه الحکمة و فصل الخطاب
با اهدای تحیت و سلام از این کمترین خوشه چین خرمن اقبال بزرگان حسن حسن زاده آملی، شرح زندگی سراسر سعادت بقیة الماضین و ثمال الباقین، آیت علم و دین مفسر کبیر فیلسوف الهی عارف ربانی فقیه صمدانی فخر اسلام استاد اکبر حضرت علامه حاج میرزا محمد حسین طباطبائی متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف را خواستهاند.
با اینکه انجام دادن چنین امر خطیر به شایستگی، از عهده این حقیر خارج است که نا به پارسی نغز یارا است و نه بعربی مبین توانا، با قل با قلم شکسته در فصاحت سبحان چه تواند بنگارد؟! مع الوصف عدم امتثال را مروت ندیدم و با بضاعت مزجات شمهای از آنچه که به سالیانی دراز در روضه رضوان محضر انس و قدس آن قدیس قدوسی، و محفل درس و بحث آن معلم ربانی، در دفتر خاطرات ضبط کردهایم و گفتنی است تقدیم میداریم، و بدون تصنع و تکلف در انشاء، کلک را به رفتار سادهاش واگذار، و به اختیارش رهسپار میکنیم بسم الله مجربها و مرسیها.
**صفحه=6@
یک دهان خواهم به پهنای فلک++
تا بگویم وصف آن رشک ملک
ور دهان یابم چنین و صد چنین++
تنگ آید در بیان آن امین
اینقدر هم گر نگویم ای سند++
شیشه دل از ضعیفی بشکند
در پیرامون اینگونه مردان بزرگ که فوق زمان و مکان و از نوابغ دهرند، از چندین بعد باید سخن بمیان آورد که کوتاهترین آن ابعاد بعد زمان و مکان و شرح و نحوهی تعیش و معاش آنان است و در این بعد مادی سخن گفتن دور از شأن آن ارواح عرشی است، در این قسمت به همین گفتار حافظ شیرین سخن اکتفا میکنیم:
فلک بمردم نادان دهد زمام مراد ++
تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس
وقتی به دأب و اقتضای اوان تحصیل، به بؤس بأسایی دچار شدم که ترا طاقت نباشد از شنیدن، دوست دانشمندی که با وی افتخار هم حجرگی داشتم به دیدارم آمد - خدایش ببخشاید. که به تشفی ام آمد و شفا بخشید و نویدم داد، که یارا این سختی گوارا بادت که به شهادت تذکره ها، نفوس مستعده از تحمل ساعاتی چنین در محنت زمانه، مردان نامدار و امائل روزگار شدند.
آری
نه در غنچه کامل شود پیکر گل++
نه در بوته ظاهر شود صورت زر
ز أحداث چرخ است تهذیب مردم++
چو از زخم خایک تیزی خنجر
آثار هر کس نمودار دارائی اوست
بهترین معرف آنجناب سیر و سلوک انسانی، و آثار علمی از تدریس و تألیف او است، افاضل حوزه علمیه قم که شاغل کرسی تدریس اصول معارف حقه جعفریة اند و از تلامذه اویند، و تفسیر عظیم الشأن «المیزان» که عالم علم را مایه فخر و مباهات است از آثار نفیس قلمی و ام الکتاب مؤلفات او است.
**صفحه=7@
تفسیر قرآن با قرآن
امام الکل فی الکل امیرالمؤمنین علی علیه السلام در وصف قرآن فرمود:
کتاب الله - ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض
(خطبه 131 نهج البلاغه)
بلکه خود قرآن کریم در وصف خود میفرماید:
و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی
(نحل 90)
الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانی
(زمر 26)
و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم
(حجر 88)
بیان مثانی و تفسیر قرآن بقرآن
معنی مثانی همان است که امیر علیه السلام فرمود:
کتاب الله ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض
چه مثانی جمع مثنیه اسم مفعول از ثنی به معنی عطف و لوی یعنی پیچیدن و برگشتن است. مثلا رودخانه که در بعضی از جاهای مسیرش پیچ میخورد و دور میزند و بر میگردد، آن جاها مثانی او است که به سبب این انعطاف قسمت قبل از پیچ رودخانه و قسمت بعد از پیچ آن ناظر یکدیگرند، آیات قرآنی هم با هم اینچنین اند که ناظر یکدیگرند یعنی بیان و زبان یکدیگرند. در منتهی الارب گوید: ثنی بالکسر: گشت وادی و گشت کوه این خلاصه مضمونی از تحقیق رشیق جناب استاد روحی فداه در تفسیر کبیر «المیزان» در بیان مثانی است.
به همین مبنی متین، قرآن کریم را به زبان قرآن کریم تفسیر فرموده است و در آغاز تفسیر به این نکته علیا اشارتی فرموده که خلاصه مفادش این است: حاشا که قرآن نور و تبیان کل شی باشد و تبیان نفس خود نباشد.
این تفسیر شهر حکمت و مدینه فاضله ایست که در آن از بهترین و
**صفحه=8@
بلندترین مباحث انسانی و شعب دینی از عقلی و نقلی و عرفانی و فلسفی و حکمت متعالیه اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی و غیرها بحث شده است. مپنداری که این سخنم با نص خود آنجناب در دیباچه تفسیر تناقض دارد که فرمود:
قد اجتنبنا فیها عن ان نرکن الی حجة نظریة فلسفیة أوالی فرضیة علمیة، اوالی مکاشفة عرفانیة،
که هر دو به حق سخن گفتیم چنانکه باز خود معظم له در آخر دیباچه فرمود:
ثم وضعنا ایحاثا مختلفة فلسفیة وعلمیة و تاریخیة و اجتماعیة و اخلاقیة الخ، فتبصر.
از زبان مبارک خود استاد
در صبح روز سه شنبه بیست و پنجم شعبان المعظم 1387 ه ق = 7 آذر 1346 ه ش در محضر مبارک جناب استاد علامه طباطبایی مدظلهالعالی تشرف حاصل کردم، سخن از زمان تحصیل و کارهای علمی معظم له بمیان آمد فرمودند:
من انتظار آمدن بهار و تابستان را میبرم چه در آن دو فصل چون شبها کوتاه بود شب را به مطالعه و نوشتن بروز میآوردم و در روز میخوابیدم.
سپس درباره تفسیرش فرمودند: من اول در روایات بحار بسیار فحص و تتبع کردم که از این راه کاری کرده باشم و درباره روایات تألیفی در موضوعی خاص داشته باشیم، بعد در تلفیق آیات و روایات زحمت بسیار کشیدهایم تا اینکه به فکر افتادیم بر قرآن تفسیری نویسیم ولی چنین میپنداشتم که چون قرآن بحر بی پایان است اگر به همه آن بپردازیم مبادا توفیق نیابیم لذا آنچه از قرآن در اسماء و صفات الهی و آیات معاد و از اینگونه امور بود جدا کردیم که هفت رساله مستقل در هفت موضوع تألیف کردهام، تا اینکه به تفسیر قرآن اشتغال ورزیدیم که اکنون چهارده جلد آن طبع و منتشر شد.
این سخن استاد در آن روز بود و امروز بحمدالله تعالی توفیق یافت که تفسیر المیزان را در بیست مجلد در مدت بیست سال به اتمام رسانید
**صفحه=9@
و در آخر تفسیر تاریخ اتمام را مرقوم فرموده به این عبارت:
تاریخ پایان المیزان و توصیه طلاب علوم
تم الکتاب و الحمدلله و اتفق الفراغ من تألیفه فی لیلة القدر المبارکة الثالثه و العشرین من لیالی شهر رمضان من شهور سنة اثنتین و تسعین و ثلاثماته بعد الالف من الهجرة و الحمدلله علی الدوام و الصلوة علی سیدنا محمد و آله السلام.
طلاب عزیز ما سرمشقق بگیرند که حضرت علامه طباطبائی شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیا می کرد و تفسیرش در این شب فرخنده به پایان رسید، آری اینچنین باید بکار بود و به شعر رسا و شیوای شمس الدین محمد بن محمود آملی صاحب نفائس الفنون:
به هوس راست نیاید به تمنی نشود++
کاندرین راه بسی خون جگر باید خورد
شیخ المشایخ صاحب جواهر قدس سره العزیز در آخر کتاب دیات آن فرمود:
تم کتاب جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام فی لیلة الثلاثاء ثلاثة و عشرین فی شهر رمضان المبارک لیلة القدر التی کان من تقدیر الله تعالی فیها ان یتفضل علینا با تمام الکتاب المزبور - من سنة الالف و المأتین والاربع و الخمسین من الهجرة النبویة الخ.
از جناب صدوق ابن بابویه رضوان الله تعالی علیه در احیای شبهای بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان که لیالی قدرند در مفاتیح محدث قمی چنین نقل شده است:
قال شیخنا الصدوق فیما املی علی المشایخ فی مجلس واحد من مذهب الامامیه و من احیی هاتین اللیلتین بمذاکرة العلم فهو افضل.
یعنی افضل اعمال در احیای این دو شب قدر مذاکره علم است.
**صفحه=10@
جناب آقا سید حسین بادکوبهای یکی از اساتید بزرگ استاد علامه طباطبائی
روزی در محضر مبارکش در ولایت و امامت سؤالاتی عنوان کردهام تا اینکه سخن از آیه کریمه:
و اذا یتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین
(بقره 125)
بمیان آمد بحضورش عرض کردم جنابعالی در تفسیر در وجه استفاده آیه بر عصمت امام بیانی از بعضی اساتیدتان نام بردهاید.
«و قد مثل بعض اساتیدنا رحمة الله علیه: عن تقریب دلالة الایه علی عصمة الامام، فأجاب.الخ»
این استاد کدام بزرگوار است؟ فرمود مرحوم آقا سید حسین بادکوبهای. (ص 277 ج 1 المیزان).
راقم گوید که دیگر اساتید هم: آیات عظام حاج شیخ محمد تقی آملی و آقا سید محمد حسن قاضی الهی طباطبائی قدس سرهما از استادشان جناب آقا سید حسین بادکوبهای به تجلیل و تعظیم نام میبردند. آنجناب آقا سید حسین بن سید رضا بن سید موسی حسینی بادکوبی لاهجی (نه لاهیجی) است در 1293 ه ق در قریه خوددلان بادکوبه متولد شده است.
وی یکی از اعاظم تلامذه جناب آقا میرزا هاشم اشکوری و آقا میرزا ابوالحسن جلوه و آقا علی مدرس صاحب بدایع الحکم و آخوند خراسانی صاحب الکفایه و شیخ محمد حسن مامقانی، رضوان الله تعالی علیهم، و از مفاخر علمای متأخرین و متجلی به ملکات فاضله انسانی بود. در 28 شوال 1358 ه ق در نجف اشرف به جوار رحمت الهی پیوست و او را تألیفاتی در معقول و منقول است و در طبقات اعلام الشیعه علامه شیخ آقا بزرگ طهرانی رضوان الله علیه (ص 584 قسم ثانی جزء اول علمای قرن 14) مذکور است.
**صفحه=11@
شرح حکمت الاشراق قطب شیرازی تقریرات درس خواجه است
در شب جمعه 13 ذی الحجه 1389 ه ق = 1348/12/1 ه ش که با تنی چند از افاضل حوزه از محضر پرفیض استاد علامه طباطبائی استفاضه میکردیم، پس از اتمام جلسه در معیت آنجناب در اثنای راه بودم اظهار داشتند که مرحوم استاد ما آقا سید حسین بادکوبهای بهطور منجز و قطع میفرمودند که شرح حکمت الاشراق قطب (شرح علامه قطب شیرازی بر حکمة الاشراق شیخ سهروردی) تقریرات درس خواجه نصیر الدین طوسی قدس سره است. و خواجه مشرب اشراق داشت، در حکمت اشراقی بود چنانکه در مبحث علم اشارات، به خلاف شرطش در اول کتاب با مبنای مشاء مخالفت کرد و علم را به طریق اشراق که فاعل بالرضا باشد تقریر کرد.
تحصیلات ریاضی جناب استاد طباطبائی مدظلهالعالی
و نیز در شب پنجشنبه بیستم ذی القعده 1397 ه ق = 1356/8/12 ه ش، بعد از انقضای جلسه در اثنای راه به مناسبتی سخن از ریاضیات بمیان آمد فرمودند: استاد ما آسید حسین بادکوبهای در نجف بما امر فرمود که تحریر اقلیدس را بخوانیم. مدت دو سال و خوردهای در محضر آقا سید ابوالقاسم خوانساری تحریر مذکور و ریاضیات میخواندیم. فرمودند مرحوم آقا سید ابوالقاسم خوانساری در ریاضیات بسیار متبحر بود حتی از دانشگاه سؤالاتی برای او میفرستادند، در معادلات جبر و مقابله یکی از متبحرین بود، تثلیث زاویه کرد ولی بما یاد نداد، و اخیرا در هند مرحوم شد.
مسئله ریاضی در تثلیث زاویه
راقم گوید: آنکه فرمود: تثلیث زاویه کرد، یک مسئله ریاضی قابل توجه است. در اصول اقلیدس و دیگر کتب ریاضی چه در ابتدائیات و چه در متوسطات
**صفحه=12@
و نهائیات، مسئله تثلیث زاویه اعم از مستوی و مستدیر بهطور استقلال که یکی از اشکال مقالهای باشد عنوان نشد نه در اصول اقلیدس و نه در اکرمانالاوس و دیگر متوسطات و نه در مجسطی بطلمیوس خواه به تحریر خواجه و خواه به تحریر مغربی اندلسی (محیی الدین یحیی بن محمد بن ابی الشکر المغربی الاندلسی) هر چند اصول اقلیدس متکفل فروع ریاضیات میباشد و اگر مسئلهای ریاضی در آن عنوانی خاص ندارد و به اصطلاح یکی از اشکال مقالهای نیست، باید به استبانه اشکال دیگر مربوط به آن مسئله استنباط شود چنانکه در هر فن حکم هر اصل و فروع آن همین است و استاد در ریاضیات کسی است که مثلا بتواند تثلیث زاویه را از آن اصول استخراج کند. پوشیده نماند که سخن در این است که زاویهای به برهان هندسی تثلیث شود نه اینکه بهوسیله آلت نقاله یا دیگر آلات اندازه گیری زوایا، تثلیث زاویهای صورت گیرد چه این کار آسان است، مثلا همانطور که به شکل نهم مقاله اولی اصول اقلیدس برهان هندسی بر تنصیف زاویه اقامه شده است، برای تثلیث زاویه نیز برهان هندسی اقامه و ترسیم گردد.
تدریس علم هیأت در قم
وقتی جناب استاد علامه طباطبائی به اینجانب فرمودند در اوائل که از تبریز به قم آمدم شرح چغمینی را تدریس میکردم.
راقم گوید: شرح چغمینی از کتب هیأت است. ما تن آن محمود بن محمد بن عمر چغمینی مؤلف قانونچه در طب است، و شارح آن قاضی زاده رومی است. شارح از راصد ین رصد خانه سمرقند است و در عمل زیج الغ بیکی سهمی بسزا دارد. این کتاب در ترتیب تدریسی و کلاسیکی فن هیأت از متوسطات است.
نصب دائره هندیه در مدرسه حجتیه بعمل علامه طباطبائی
اینجانب در روز دوشنبه 25 ج 1 سنه 1383 ه ق برابر 22 مهر 1342
**صفحه=13@
ه ش بهقصد اقامت در قم، از تهران مهاجرت کرده است. در همان اوان محصلین مدرسه حجتیه قم برایم حکایت کردند که در یک گوشه حوض مدرسه نامبرده جناب علامه طباطبائی، دائره هندیه برای تعیین سمت قبله و تشخیص خط نصف النهار که زوال ظهر از آن در هر روز معلوم میگردد به افق قم، کار گذاشتهاند که متأسفانه در حفظ آن کوتاهی شد و چنان اثر عملی ضایع گشت.
ترک تبریز و اقامت در قم و استخاره با قرآن
استاد علامه طباطبائی پس از تحصیل مقدماتی و سطوح در تبریز در 1344 ه ق = 1304 ه ش به نجف اشرف مهاجرت کردند و در محضر اساتید بزرگ چون آیات عظام: حاج سید علی آقای قاضی طباطبائی و آقا سید حسین بادکوبی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی، و آقا محمد حسین کمپانی و آقا میرزا حسین نائینی و آقا سید ابوالقاسم خوانساری، به مقامات بلند فنون علمی و عملی نائل آمد و پس از ده سال اقامت در نجف در 1354 ه ق = 1314 ه ش به تبریز مراجعت فرمودند و چند سال در تبریز به تدریس و تألیف اشتغال داشتند تا در سنه 1365 ه ق قصد عزیمت قم فرمودند و تبریز را ترک گفتهاند و در قم اقامت فرمودند و تفسیر قرآن کریم و تدریس علوم عقلی و اصول معارف حقه الهیه را در قم تأسیس فرمودند و تاکنون که یکشنبه 25 شعبان المعظم 1401 ه ق = 7 تیرماه 1360 ه ش است، محفل مبارکش معقل ارباب عقول، و مجلس مقدسش مدرس اصحاب علوم است ادام الله تعالی اعوام افاضاته.
هر چند بسیاری از افراد حوزه علمیه قم محضرا نورش را ادراک کردهاند ولی جمعی را حظ توفیق حضور بود. و فریقی را نصیب اطلاع به صورت اصطلاحات، و بعضی را نیل عروج بمعارج علمی و طایفهای را میل به سیر و سلوک عملی، و قلیلی را وصول به منقیتین علم و عمل، و در حقیقت بهمان مثابت است که حکیم الهی جناب میرزا ابوالحسن جلوه قدس سره در شرح حال خویشتن ترقیم فرموده است که:
**صفحه=14@
«بالفعل اکثر طلاب از شهرهای مختلف که میل به معقول دارند، گرد من جمعاند هر جمعی به خیالی: برخی محض آموختن اصطلاح و طائفه ای به جهت آراستن مجالس، و شر ذمهای به جهت صداقت و ساده لوحی و اعتقاد به عالم تجرد، شرح این طایفه است:
ثلة من الاولین و قلیل من الاخرین
باری هر کسی از ظن خود شد یار من و ز درون من نجست اسرار من».
وقتی جناب استاد علامه طباطبائی برای این داعی حکایت فرمود که چون از تبریز عزم مهاجرت به قم کردهام با قرآن مجید استخاره نمودم این آیه کریمه آمد:
هنالک الولایة لله الحق هو خیر ثوابا و خیر عقبا
(کهف 44)
جناب حاج میرزا سید علی قاضی طباطبائی یکی از اساتید بزرگ علامه طباطبائی
یکی از اساتید بزرگ جناب استاد علامه طباطبائی مدظلهالعالی، آیة الله العظمی عارف عظیم الشأن فقیه عالیمقام صاحب مکاشفات و کرامات مرحوم حاج سید میرزا علی آقای قاضی تبریزی در نجف بود. علامه شیخ آقا بزرگ طهرانی رضوان الله علیه در طبقات اعلام الشیعه (ص 1565 قسم رابع از جزء اول در اعلام قرن رابع عشر) شرح حالش را ذکر کرده است و تنی چند از اساتیدش را نام برده است و گفت:
هو السید المیرزا علی آغا بن المیرزا رحیم الطباطبائی التبریزی القاضی عالم مجتهد تقی ورع اخلاقی فاضل و قد دامت المودة و الصحبة بیننا عشرات السنین فرأیته مستقیما فی سیرته کریما فی خلقه شریفا فی ذاته الخ.
له تفسیر القرآن من أوله الی قوله تعالی: قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون
(انعام 92)-الخ
**صفحه=15@
و لوالده تفسیر ایضاء و بیتهم بیت فضل و تقی قدیم (انتهی ملخصا)
قاضی مذکور از اعجوبههای دهر بود، نجل جلیل او مصداق الولد سرأبیه آقای سید مهدی قاضی طباطبائی رحمة الله علیه و مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی آملی رضوان الله علیه، و جنابت علامه طباطبائی مدظلهالعالی، و برادر ماجد آنجناب آیة الله آقا سید محمد حسن الهی قاضی طباطبائی قدس سره که هر یک را بر این بنده حقی عظیم است، از آنجناب وقایعی شگفت یادداشت دارم که نقل آنها را به زمان فرصت موکول میکنیم.
یکی از کلمات دل نشین مرحوم حاج سید علی قاضی این است که: اگر انسان نصف عمر خود را در پیدا کردن کامل صرف کند جا دارد. آنکه مرحوم شیخ آقا بزرگ در حق مغفور له قاضی فرمود:
«فرایته مستقیما فی سیرته»
نکته ای بسیار ارزشمند است چه عمل عمده در سلوک الی الله استقامت است، نزول برکات و فیضهای الهی بر اثر استقامت است،
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لاتحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون نحن اولیاؤکم فی الحیوة الدنیا و فی الاخرة و لکم فیها ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدعون نزلا من غفور رحیم
(فصلت 31- 34).
میرزای شیرازی و میرزا حسین قاضی، قدس سرهما
در شب پنجشنبه 21 رجب المرجب 1387 ه ق = 1346/8/3 ه ش، از محضر مبارک استاد علامه طباطبائی با تنی چند از افاضل دوستان استفاده میکردیم، در حاشیه جلسه درس، سخن از استادش مرحوم آقای قاضی و اساتید و شاگردانش بمیان آمد از آن جمله فرمودند: آن مرحوم اساتید بسیار دیده است و چند نفر را نام برده است - تا اینکه فرمودند: پدر او مرحوم حاج میرزا حسین قاضی تفسیر سوره فاتحه و سوره انعام نوشته است و من دیدم ولی اکنون نمیدانم کی دارد و در دست کیست. و فرمودند حاج میرزا حسین قاضی از شاگردان
**صفحه=16@
مرحوم میرزای شیرازی بود و چون از نزد میرزا خواست خداحافظی کند و به تبریز برود، مرحوم میرزا به او گفت حالا که میروی شب و روزی یک ساعت به خود بپرداز. بعد از چندی که مرحوم میرزا از دیگران درباره مرحوم حاج میرزا حسین قاضی حال پرسید در جواب گفتند: آقا آن یک ساعت تبدیل به 24 ساعت شد که همواره در مراقبت و حضور و عزلت بود. اما عزلتی که:
هرگز میان حاضر و غائب شنیدهای++
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
راقم گوید در صبح روز پنجشنبه 20 شعبان المعظم 1387 ه ق مصادف با 2 آذر 1346 ه ش در قم به حضور شریف مرحوم آیة الله حاج سید حسین قاضی طباطبائی پسر عموی آیة الله حاج سید علی قاضی قدس سره تشرف حاصل کردم، مطالبی از آنجناب یادداشت کردم از آن جمله موضوع مراقبت و حضور دائمی مرحوم حاج سید حسین قاضی و گفتار میرزای شیرازی با ایشان بود چنانکه از استاد علامه طباطبائی نقل کردهایم.
محاسبه حروف مشدده در دوائر أباجد
در این واقعه شیرین دل نشین هم باید از تأثیر نفسانی مرحوم میرزای شیرازی سخن گفت و هم از قابلیت مرحوم میرزا حسین قاضی که هم فاعل در فاعلیت تام بود و هم قابل در قابلیت. تأثیر نفوس کامله در نفوس مستعدهاینچنین است.
و از جمله مطالبی که افاده فرمودند - چون خود اهل دعا بود و حشر با کتب ادعیه داشت - اینکه همه حروف مشدده در دوائر اباجد یکی حساب میشود مگر کلمه جلاله که لام مکرر محسوب میگردد و عدد آن 66 است.
درجات بهشت و آیات قرآن
و از جمله آن مطالب اینکه فرمودند در ماده ج م ع مجمع البحرین طریحی از رسول الله (ص) روایت شده است که مامن حرف من حروف القرآن الاوله سبعون الف معنی. عرض کردم آقا وقتی از یک شکل هندسی قطاع 497664
**صفحه=17@
حکم هندسی استفاده و استنباط گردد، چه جای استبعاد که یک حرف قرآن را هفتاد هزار معنی باشد، و این عدد هم شاید به فراخور استعداد مخاطب باشد که به تعبیر امیرالمؤمنین علی علیه السلام به فرزندش محمد بن حنفیه:
اعلم ان درجات الجنة علی عدد آیات القرآن فاذا کان یوم القیمه یقال لقاری القرآن اقرأ وارق
(ص 65 ج 14 و افی فیض)
بلکه به تعبیر خود قرآن کریم:
قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفدالبحر قبل ان تنفد کلمات ربی و لو جئنا بمثله مددا
(کهف-11)
و لو ان ما فی الارض من شجرة اقلام و البحر یمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت کلمات الله ان الله عزیز حکیم
(لقمان 28)
شکل قطاع سطحی
علامه نظام الدین نیشابوری در شرح مجسطی بطلمیوس، در بیان قطاع سطحی گوید:
و الدعای الواقعة فی هذا الشکل هی 497664، فانظر فی هذا الشکل الصغیر کیف استلزم جمیع تلک المسائل و لاتعجب من قوله عز من قائل و ان ما فی الارض من شجرة اقلام، الایه:
در شب چهارشنبه 28 ذی الحجه 1347 ه ق، به حضور شریف آیة الله استاد علامه طباطبائی تشرف یافتم تا سخن بدینجا رسید که فرمودند: آقا از اینگونه امور حقیقی هر چه داریم از مرحوم آقای قاضی داریم چه آنچه را که در حیاتش از ایشان تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم، و چه آنچه را که طریقی خودمان داریم از مرحوم قاضی گرفتیم. فتبصر.
**صفحه=18@
نقل رؤیا و کلام مرحوم آیة الله آملی قدس سره درباره علامه طباطبائی مدظلهالعالی
در فردای همان شب (چهارشنبه 27 ذی الحجه 1347 ه ق ) از قم به تهران رفتم و به محضر مبارک جناب آیة الله حاج شیخ محمد تقی آملی رضوان الله تعالی علیه مشرف شدم و خوابی که ایشان را دیدهام که در عالم رؤیا به من فرمود:
«التوحید ان تنسی غیر الله.»
به ایشان عرض کردهام، این جمله توحیدیه را که از من شنید این بیت گلشن راز عارف شبستری را در بیان آن برایم قرائت فرمود:
نشانی دادهاندت از خرابات++
که التوحید اسقاط الاضافات
اما مرحوم آملی مصراع اول را چنین قرائت فرمود:
خبر در دادهاندت از خرابات الخ
بعد سخن از مرحوم آقای قاضی و استاد علامه طباطبائی و اخوی محترم ایشان آیة الله مرحوم آقا سید محمد حسن الهی بمیان آوردم، مرحوم آقای آملی به من فرمودند:
«آقا اگر کسی باید در تحت تصرف و تعلیم کاملی بجایی برسد و قدمیبردارد، من برای شما بهتر از جناب آقای طباطبائی (یعنی علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان) کسی را نمیشناسم و بیشتر با ایشان مراوده داشته باشد که ایشان و مرحوم سید احمد کربلائی کشمیری در میان شاگردان مرحوم آقای قاضی (آیة الله حاج سید علی آقای قاضی طباطبائی تبریزی قدس سره) از همه بهتر بودند و آقای طباطبائی در همان وقت کشفیات بسیار داشتند».
رساله محاکمات استاد علامه طباطبائی
روز جمعه اول ماه ذی القعده 1392 ه ق به حضور شریف جناب استاد علامه طباطبائی مشرف شدم از رسالهی تذییلات ایشان که محاکمات معظم له بین مکاتبات عارف بزرگوار مرحوم سید احمد کربلائی و حکم نامدار مرحوم کمپانی قدس سرهما، میباشد سخن بمیان آمد. این مکاتبات بین علمین نامبرده
**صفحه=19@
در معنی یک بیت عارف بزرگوار شیخ عطار قدس سره است:
او بسرناید ز خود آنجا که اوست++
کی رسد عقل وجود آنجا که اوست
عبارت دیباچه محاکمات جناب ایشان را تبرکا نقل میکنم که روشنگر قلم شیوا و توانای فارسی معظم له و متضمن فواید چندی است:
«بسم الله الرحمن الرحیم له الحمد فی الاولی و الاخرة و له الحکم و السلام علی عباده الذین اصطفی تصدیر
یک سلسله مکاتباتی در میان دو استاد بزرگوارمان:
السید الاجل ابوالحسیین و المکرمتین ذوالمتقبتین العارف الفقیه علم المعرفة و طود الفقه و منار العلم و سناد العمل المرحوم الحاج سید احمد الکربلائی افاض الله علینا من برکاته، و الشیخ الاجل الحکیم المتأله و الفقیه البارع الذی هو من فلک التحقیق دائرها و فی بسیطه التدقیق سائرها و ناظرها الشیخ محمد حسین الاصفهانی الغروی رفع الله درجته السامیه
در معنای بیتی از ابیات شیخ عطار جریان یافته و بهمقتضای الکلام یجر الکلام دو مبنای معروف حکما و عرفا که هر یک از این دو بزرگوار به تقویت یکی از آنها پرداختند و در روشن ساختن مطلوب استفراغ وسع کامل فرمودهاند، نظر به نفاست مطلب و دقت بحث خالی از اغلاق و غموض نبود به فرض حفظ آثار بزرگان و قضای حق اخذ و تربیت این بنده ناچیز محمد حسین طباطبائی در اوراقی چند بنام تذبیلات و محاکمات آورده و در روشن ساختن حق مطلب کوتاهی نکردم.
مگر صاحبدلی روزی به رحمت++
کند در حق درویشان دعائی
مرحوم سید اصلا اصفهانی بوده ولی نشو و نمای وی در کربلای معلی بوده و بعد از ادراک و رشد به تحصیل ادبیات پرداخته و چنانچه از انواع مراسلاتی که بشاگردان و ارادت کیشان خویش نگاشته پیدا است قلمی شیوا و بیانی معجز آسا داشته پس از تکمیل ادبیات وارد علوم دینیه گردیده و سرانجام
**صفحه=20@
به حوزه درس مرحوم آخوند ملاکاظم خراسانی رضوان الله علیه ملحق شده و دورهی تعلم علوم ظاهری را در تحت تربیت ایشان انجام داده و اخیرا در بوتهی تربیت و تهذیب مرحوم آیة الحق و استاد وقت و شیخ بزرگوار آخوند ملا حسینقلی همدانی قدس سره العزیز قرار گرفته و سالیان دراز در ملازمت مرحوم آخوند بوده و از همگنان گوی سبقت ربوده و بالاخره در صف اول و طبقه نخستین تلامذه و تربیت یافتگان ایشان مستقر گردید و در علوم ظاهری و باطنی مکانی مکین و مقامی امین اشغال نمود و بعد از درگذشت مرحوم آخوند در عتبهی مقدس نجف اشرف اقامت گزیده و به درس فقه اشتغال ورزیده و در معارف الهیه و تربیت و تکمیل مردم ید بیضا نشان میداد جمعی کثیر از بزرگان و وارستگان به یمن تربیت و تکمیل آن بزرگوار قدم در دائره کمال گذاشته پشت پای به بساط طبیعت زده و از سکان دار خلد و محرمان حریم قرب شدند که از آن جمله است سید أجل آیت حق و نادره دهر عالم عابد فقیه محدث شاعر مفلق سید العلماء الربانیین مرحوم حاج میرزا علی قاضی طباطبائی تبریزی متولد سال هزار و دویست و هشتاد و پنج هجری قمری و متوفای سال هزار و سیصد و شصت و شش هجری قمری که در معارف الهیه و فقیه حدیث و اخلاق استاد این ناچیز میباشد.
رفع الله درجاته السامیة و افاض علینا من برکاته.
سید بزرگوار صاحب ترجمه در سال هزار و سیصد و سی هجری قمری در عتبه مقدس نجف زندگی مستعار را بدرود گفت و روان پاکش بعالم بالا پرواز کرد رحمة الله علیه.
مرحوم شیخ اصلا اصفهانی بوده ولی دفتر عمر را در عتبات عالیه ورق زده پس از تمهید مقدمات علوم در حکمت به درس حکیم متأله مرحوم شیخ محمد باقر اصطهباناتی ره حضور یافته و در اصول و فقه به حوزه درس مرحوم آخوند ملاکاظم خراسانی قدس سره ملحق شده و سیزده سال به استفاده از آنجناب پرداخته و تکمیل یافت و در مرحله ی تهذیب نفس و تصفیهی باطن با مرحوم خلد آشیان عالم تحریر فخر المجتهدین و سند العارفین حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی نزیل قم که از اکابر تلامذه و تربیت یافتگان مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی بود رابطه و مکاتبه داشته.
**صفحه=21@
مرحوم شیخ مردی بود جامع میان علم و عمل و رابط میان تقوی و ذوق دارای طبعی سیال و لهجهی شیرین دیوان اشعار وی معروف است و در فنون مختلفه شعر از قصیده و مدیحه و غزل و رباعی و علمی اشعاری زیاد سروده و در فقه و اصول و حکمت و عرفان مؤلفات زیاد دارد که غالب آنها مثل ضروریات یومی و حیاتی دست به دست میگردد. سیمائی داشت متواضع و زبانی خاموش و صورتی وارفته و غالبا غرق فکر و به خود مشغول بوده. زندگانی ساده داشت تا در سال هزار و سیصد و شصت و یک هجری قمری فجأة در خواب در گذشته و بجهان جاودانی شتافت.
***
بسم الله الرحمن الرحیم
سؤال شیخ عطار در منطق الطیر فرماید:
دائما او پادشاه مطلق است++
در کمال عز خود مستغرق است
او بسر ناید ز خود آنجا که اوست++
کی رسد عقل وجود آنجا که اوست
معنی بیت دوم را بیان فرمایید الخ
این بود تصویر جناب استاد علامه طباطبائی بر رساله محاکماتش بین مکاتبات دو آیت علم و عمل جناب سید احمد کربلائی و جناب شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی رفع الله تعالی درجاتهما به قلم خود معظم له، در محاکمات دقیقههای لطیف عرفانی و نظرهای بلند فلسفی دارد که افتحام در آن را مجالی دیگر و وقتی وسیعتر باید.
سید احمد کربلائی استاد قاضی و سید احمد کشمیری تلمیذ قاضی
سؤالی از گفتار استاد در صدر تصویرش که فرمود: « یک سلسله مکاتباتی در میان دو استاد بزرگوارمان الخ» پیش میآید، و آن اینکه تاریخ وفات سید احمد کربلائی رضوان الله علیه چنانکه خود استاد علامه تنصیص فرمودند در
**صفحه=22@
1230 ه ق بود، و ولادت حاجی آقا (استاد علامه طباطبائی مدظلهالعالی) در آخر ذی الحجه 1321 ه ق است و برای ادامه تحصیل در 1344 ه ق به نجف اشرف مشرف شد، پس زمان ارتحال مرحوم سید، جناب استاد در حدود نه سال داشت و هنوز به نجف نرفته بود که مرحوم سید در جوار رحمت الهی آرمید، و معظم له در همین تصویر تصریح فرمود که استادش مرحوم آقای قاضی محضر مبارکش را ادراک کرد و به کمالات صوری و معنوی نائل آمد، بنابراین مقصود آنجناب از اینکه فرمود: «دو استاد بزرگوارمان سید احمد کربلائی و شیخ محمد حسین اصفهانی» چیست؟
ظاهرا باید جوابش این باشد که چون مرحوم سید استاد استاد بود، جناب علامه طباطبائی تشرفا از مرحوم سید تعبیر به استاد فرموده است. و اکنون که به تحریر این مبارک نامه (سه شنبه 27 شعبان 1401 ق = 9 تیرماه 1360 ه ش) اشتغال دارم حضرت استاد طباطبائی در قم تشریف ندارند تا بمشافهه حضوری بپرسم.
و در همان روز مذکور ( 4شنبه 27 ذی الحجه 1347 ه ق ) که به محضر مبارک آیة الله حاج شیخ محمد تقی آملی در تهران مشرف شدم و ایشان که فرمودند: «در میان شاگردان مرحوم آقای قاضی، ایشان - یعنی استاد طباطبائی - و مرحوم سید احمد کربلائی کشمیری از همه بهتر بودند» این بنده به حضور استاد آملی عرض کرده است: آقا آیا این سید احمد کربلائی کشمیری همان سید احمد کربلائی معروف است؟ فرمود ایشان غیر از آن آقا بود. آن آقای سید احمد کربلائی را اصلا ما ندیدهایم، که از شاگردان مرحوم ملاحسینقلی همدانی، و از اساتید حاج سید علی قاضی بود، اما این آقای سید احمد کربلائی کشمیری است و از شاگردان مرحوم قاضی بود و جوان مرگ شده است، و آن آقا سید احمد کربلائی استاد قاضی اصلا اصفهانی بود.
آنگاه مرحوم آقای آملی کرامتی از مرحوم آقای کشمیری در گشودن قفل بستهای حکایت فرمود که در ص 64 دفتر خاطراتم مسطور است. **زیرنویس= بالاخره در همین روز (سه شنبه 9 تیرماه 60) بهوسیله دوست فاضل صاحبدلی با استاد علامه طباطبائی که در تهران تشریف داشتند تلفنی در این موضوع سؤال شد در جواب فرمودند حق با فلانی یعنی اینجانب است، و تعبیر به استاد از جهت همان استاد استاد بودن مرحوم سید است.@
**صفحه=23@
یکی از مؤلفات علامه طباطبائی و تنی چند از اعاظم علما در پیرامون ولی الله اعظم امیرالمؤمنین علی علیه السلام
یکی از مؤلفات صاحب ترجمه (استاد علامه طباطبائی) رساله و چیز بسیار عزیز «علی و الفلسفة الالهیه» است. در مقالهای که جناب استاد به مناسبت تأسیس کنگره هزاره نهج البلاغة در تهران، ترقیم و ارسال بدان کنگره فرمود، تکمیل رساله مذکور را تمنی کرد.
در آن مقاله نکته ای بسیار بلند قریب به این مضمون افاده فرمود که در میان جمیع صحابه رسول الله (ص) از کسی جز امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بیان معارف حقه الهیه صاحب این همه گفتار بدین صورت که نهج البلاغة نمونه بارز آنست نقل نشده است واحدی نشان نداده است.
راقم ابن سطور متمسک بذیل عنایت اهل ولایت حسن حسن زاده آملی چند جملهای دیگر نیز از بعضی از اعاظم دیگر علمای اسلام درباره برهان الحکماء الالهیین امیرالمؤمنین حضرت وصی علی علیه السلام تقدیم می دارد:
1- خلیل بن احمد بصری استاد سیبویه و واضع علم عروض، متوفی 175 ه ق درباره حضرتش گفت:
احتیاج الکل الیه و استغناله عن الکل دایل علی انه امام الکل و سئل ایضا: ما هو الدلیل علی ان علیا امام الکل فی الکل؟ فقال احتیاج الکل الیه و غناه عن الکل
(روضات الجنات للخوانساری ره)
2- شیخ رئیس ابن سینا متوفی 428 ه ق در رساله معراجیه (ص 15) گوید: عزیزترین انبیا و خاتم رسولان صلی الله علیه و آله و سلم چنین گفت با مرکز حکمت و فلک حقیقت و خزینه عقل امیرالمؤمنین علی علیه السلام که یا علی:
اذا رایت الناس یتقربون الی خالقهم بانواع البر تقرب الیه بانواع العقل تسبقهم
**صفحه=24@
و این چنین خطاب جز با چند بزرگی راست نیامدی که او در میان خلق آنچنان بود که معقول در میان محسوس.
3- فخر رازی متوفی 606 ه ق در تفسیر کبیر مفاتیح الغیب در ضمن سوره فاتحه در جهر و اخفات بسم الله الرحمن الرحیم، جهر را اختیار کرده است و چند وجه دلیل بر جهر آن اقامه کرده است از آن جمله گوید:
السابع أن الدلائل العقلیه موافقه لنا و عمل علی بن ابی طالب علیه السلام معنا و من اتخذ علیا اماما لدینه فقد استمسک بالعروة الوثقی فی دینه و نفسه.
من عبارت تفسیرش را بدون یک حرف تصرف از طبع ترکیه نقل کردهام
(161 ج 1)
4- شیخ اکبر محیی الدین عربی متوفی 638 در باب ششم فتوحات مکیه در بحث هباء فرماید:
فلم یک اقرب الیه قبولا فی ذلک الهباء الاحقیقة محمد ص السماة بالعقل و اقرب الناس الیه علی بن ابی طالب رضی الله عنه امام العالم و سر الانبیاء اجمعین.
من این عبارت شیخ اکبر را از فتوحات چاپ بولاق نقل کردهام
(ص 132 ج 1)
5- ابن الی الحدید شارح نهج البلاغه متوفی 655 ه ق در شرح خطبه 85 نهج آنجا که امام علیه السلام فرماید:
«بل کیف تعمهون و بینکم عترة نبیکم و هم ازمة الحق و اعلام الدین و السنته الصدق فأنز لوهم بأحسن منازل القرآن و ردوهم و رودالهیم العطاش» الخ.
گوید:
فانزلوهم باحسن منازل القرآن تحته سر عظیم و ذلک انه أمر المکلفین بان یجر و العترة فی اجلالها و اعظامها و الانقیادلها و الطاعة لا و امرها مجری القرآن.
قال: فان قلت فهذا القول منه یشعر بأن العتره معصومة فما قول اصحابکم
**صفحه=25@
فی ذلک؟
قلت: نص ابومحمد بن متویه ره فی کتاب الکفایه علی ان علیا معصوم و ادلة النصوص قد دلت علی عصمة و ان ذلک امر اختص هو به دون غیره من الصحابة
(134 ج 1 چاپ سنگی)
آن خلیل گوید: نیاز همه به علی و بی نیازی علی از همه، دلیل است که علی امام همه است.
شیخ رئیس گوید: علی در میان خلق آنچنان بود که معقول در میان محسوس فخر رازی گوید: هر کس علی را امام خود بگیرد به دست آویز استوار چنگ در زده است.
شیخ اکبر گوید: علی امام عالم و سر جمیع انبیا است.
ابن متویه گوید: ادله نصوص دال است که در میان صحابه فقط علی معصوم بود
این چند کلمه قصار به پیشگاه مقام والای ولایت علوی، شرحی است از هزاران کاندر عبارت آمد.
دین الهی و فلسفه الهیه
جناب استاد علامه طباطبائی مدظلهالعالی، در صدر آن رساله و جیز عزیز «علی و الفلسفة الالهیه» اصلی بغایت قویم، و مطلبی به نهایت عظیم اهدا فرموده است که:
حقا انه لظلم عظیم ان یفرق بین الدین الالهی، و بین الفلسفة الالهیة
این کلامی صادر از بطنان عرش تحقیق است که هر کس شنید گفتار «لله در قائل» آری دین الهی و فلسفه الهی را جدای از هم داشتن و پنداشتن بهراستی ستمی بزرگ است.
معلم ثانی ابو نصر فارابی در آخر کتاب قیم خود بنام «تحصیل السعادة» بیانی شریف در پیرامون فلسفه دارد که منتهی به این نتیجه ارزشمند میگردد! فیلسوف کامل امام است.
**صفحه=26@
و صدر المتالهین در اسفار (ص 75 ج 4 ط 1) فرمود:
تیالفاسفة تکون قوانینها غیر مطابقة للکتاب و السنة.
هدف سفرای الهی تعلیم و تأدیب بشر است
این بنده ناچیز حضرت استاد علامه طباطبائی - افاض الله تعالی علینا برکات انفاسه الشریفه - را در تعلیم و تأدیب چنان یافته است که معلم ثانی ابو نصر فارابی در کتاب تحصیل السعادة (ص 29 طبع حیدرآباد دکن) در این دو رکن رکین و دو اصل اصیل أعنی تعلم و تأدیب افاده فرموده است:
و التعلیم هو ایجاد الفضائل النظریه فی الامم و المدن، و التأدیب هو طریق ایجاد الفضائل الخلقیة و الصناعات العلمیة فی الامم. و التعلیم هو بقول فقط، و التأدیب هوان یعود الامم و المدینون الافعال الکائنة عن الملکات العلمیه بان تنهض عز المهم نحو فعلها و ان تصیر تلک و افعالها مستولیة علی نفوسهم و یجعلو الکالعاشقین لها.
هر یک از تألیفات جناب استاد علامه طباطبائی در این دو اصل مذکور حائز اهمیت بسزا و حاوی نقادیهای دقیق و عمیق است. به حقیقت آن جناب در تعلیم و تأدیب نفوس مستعده در دانشگاه معارف عالیه حقه الهیه أعنی حوزه علمیه قم، در زمانی که علائق به امور طبیعی و لذائذ مادی دامنگیر اکثر شده است، لطفی است از جانب خداوند متعال که ارزانی داشته شد تا حجت بر همگان تمام باشد.
ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم.
معظم له از شجره علم و تقوی است و چندین پشت از اسلاف آن جناب همه از امائل و افاضل عصر خود در مقبتین علم و تقوی بودند
رضوان الله علیهم اجمعین
[آثار عمده قلمی جناب علامه طباطبائی از نظم و نثر]:
همه آثار آن جناب علم است و فکر، همه حقیقت است و معرفت، همه بحث است و فحص، همه عشق است و عقل همه قرآن است و حدیث، ووو
**صفحه=27@
هر که سخن با سخنی ضم کند++
قطرهای از خون جگر کم کند
1- تفسیر عظیم الشأن «المیزان» در بیست مجلد که «ام الکتاب» مؤلفات او است.
2- اصول فلسفه رئالیسم
3- حاشیه بر اسفار صدر المتالهین که با اسفار چاپ دوم به طبع رسیده است
4- مصاحبات با استاد کربن
5- رساله در حکومت اسلامی
6- حاشیه کفایه - که در دست طبع و نشر است.
7- رساله در قوه و فعل
8- رساله در اثبات ذات
9- رساله در صفات
10- رساله در افعال
11- رساله در وسائط
12- الانسان قبل الدین
13- الانسان فی الدین
14- الانسان بعد الدین
15- رساله در نبوت
16- رساله در ولایت
17- رساله در مشتقات
18- رساله در برهان
19- رساله در مفالطه
20- رساله در تحلیل
21- رساله در ترکیب
22- رساله در اعتبارات
23- رساله در نبوت و مقامات
24- منظومه در رسم خط نستعلیق
25- علی و الفلسفه الالهیه
**صفحه=28@
26- قرآن در اسلام
27- شیعه در اسلام
28- محاکمات بین دو مکاتبات که گفتهایم.
29- بسیاری از مقالات علمی که در مجلات علمی منتشر شده است.
30- بدایة الحکمة
31- نهایة الحکمة
این دو کتاب اخیر (بدایة و نهایه) از متون فلسفی بسیار مهم است، که عالیترین سیر تکاملی فلسفی الهی از قلم و زین و سنگین چون صاحب «المیزان» تدوین شد که بحمدالله تعالی اکنون در حوزه علمیه قم از کتب درسی طالبان حکمت است
آنکس که ز کوی آشنایی است++
داند که متاع ما کجائی است
خاتمه:
این چند سطر را بهطور عجاله به اندازه درایت خودم از معظم له تحریر و به حضور ارباب فضل تقدیم داشتم و مقرم که حق ترجمه را در حق صاحب ترجمه ایفا نکردهام. هر چند
مرد را صد سال غم و خال او++
یک سر موئی نداند حال او
ولی باز امید است که در فرصت بیشتر وظیفه قدر شناسیام را نسبت به ساحت مقدس آن جناب و برادر مکرم او حضرت آیت الله جامع المعقول و المنقول آقا سید محمد حسن الهی قاضی طباطبائی قدس سره العزیز و روحی له الفداء که آن هر دو سرور و مولایم بر این بنده کمترین ناچیز حقوق تعلیم و تأدیب بسیار دارند، به پیشگاه مردم صاحبدل عرضه بدارم.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: لقد علمنی رسول الله (ص) الف باب یفتح کل باب الف باب
(بهار ج 7 ص 281)
و عن زراه و ابی بصیر عن الباقر و الصادق علیهما السلام قالا علینا ان نلقی الیکم الاصول و علیکم ان تفرعوا
(ماده ف رع مجمع البحرین طریحی رة)
**صفحه=29@
من از مدح و ثنای، مجد و سنای آن جلسههای صبح سعادت که سالیانی دراز در حضور باهر النور استاد تعلیم و تأدیب علامه طباطبائی، ابواب رحمت از القای اصول معارف الهیه بروی ما گشوده میشد، ناتوانم.
جزاه الله عن الاسلام و المسلمین خیر جزاء العاملین، ان الله لایضیع اجر من احسن عملا
دعویهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام و آخر دعویهم أن الحمد لله رب العالمین.
قم، حسن حسن زاده آملی
28 شعبان المعظم 1401 ه ق
10 خرداد 1360 ه - ش
**صفحه=30@
گفتگوی اخصاصی روزنامه جمهوری اسلامی با آیة الله حاج آقا حسن حسن زاده آملی دامت افاضاته به مناسبت شخصیت علمی و اخلاقی فیلسوف کبیر آیة الله علامه سید محمد حسین طباطبائی قدس سره
**صفحه=31@
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، انا لله و انا الیه راجعون، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی»
فرموده اید درباره ی شخصیت اخلاقی و علمی و سیرت حضرت استاد علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه چند جملهای به محضر مبارک شما تقدیم بدارم. رحلت آن جناب ضایعهای بسیار بزرگ برای عالم علم بود. و باید ارتحال حضرتش را به حضور شریف بقیة الله ولی الله اعظم قطب عالم امکان امام زمان ارواحنا له الفداء و به حضور شریف عالم علم، علمای عظام، مراجع عظیم الشأن اسلام، قاطبه طالبان علم و حقیقت و معارف و حقایق تسلیت عرض بنماییم. در شخصیت آن جناب از چندین بعد باید سخن بمیان آورد. که بنده از هر بعدی بخواهم سخن بگویم حق آن جناب را اداء نکردهام و آن چنان که علامه طباطبائی بود نمیتوانم معرف ایشان بوده باشم.
در نیابد حال پخته هیچ خام++
پس سخن کوتاه باید والسلام.
ابتدا فرمودید در خصوصیات اخلاقی آن جناب عرایضی به محضر مبارک شما ارائه بدهم. انسان حرفی که میزند. نیتی که میکند، آنچه را که میشنود، مسئول همه احوال و اطوال وجودیاش است و باید در پیشگاه حقیقت دار هستی
**صفحه=32@
از عهدهی جواب تمام این احوال و اطوال گوناگونی که از او صادر میشود، صادرات اوست و یا واردات اوست بر بیاید و جواب بدهد لذا بنده آنچه را که به رأی العین در سالیان دراز به حضور شریفشان تشرف داشتم و از خرمن پر فیض و پربرکتشان خوشه چینی و گدائی میکردم که آن جناب و همچنین برادر عظیم الشأن ایشان عالم ربانی حضرت آقای آیت الله سید محمد حسن الهی قاضی طباطبائی رضوان الله تعالی علیهما بر گردن ما حقی عظیم دارند که از عهدهی سپاس گذاری آن و اظهار سپاسگزاری آن عاجزم آنچه بچشم دیدهام و خودم ادراک کردهام و لمس کردهام به عرض میرسانم و در عرایضم مجامله و مداقه و گزاف گوئی و اغراق ندارم آن جناب یکی از اولیاء الله بود.
و این عرض را که به حضور شریف شما مینمایم در اواخر زندگیاش در این نشئه که هنگام ارتحالش فرا رسیده بود که در کنار ایشان ایستاده بودم و آیاتی از قرآن میخواندم این حدیث شریف را که جناب ثقة الاسلام کلینی در کافی از حضرت صادق آل محمد (ص) روایت فرموده است به علامه طباطبائی القاء میکردم.
امام صادق فرمود: که در مقام ارتحال ولی خدا فرشته رحمت به او میگوید:
یا ولی الله لاتفزع
و من پی در پی به جنابش خطاب کردم
یا ولی الله لاتفزع
و ایشان از اولیاء الله بودند همواره در حضور در مراقبت در توجه بود چه بسا برایم پیش آمده که در محضر شریف ایشان دیدهام به سیمای ایشان میافتاد، طلعت ایشان را لقاء ایشان را چهرهی ایشان رازیارت میکردم حال ایشان را، فکر ایشان را مشاهده میکردم، که ظاهر عنوان باطن بود از ظاهر احوالش احساس میکردم به یاد این حدیث شریف از حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) که درباره ی عارف بالله فرموده است میافتادم و آن حدیث خلاصه مضمونش این است که آقا فرمودند عارف را در زمین و آسمان، در بهشت در هیچ جای عالم نمیتوانی پیدا کنی از خادم بهشت سؤال کنی در بهشت بروی عارف بالله را جستجو کنی او را نمییابی و همچنین نمیتوانی در هیچ نقطه عالم از عارف آگاهی پیدا بنمائی و دست بیابی یکی از حضار عرض کرد آقا پس عارف را باید در کجا جست؟
**صفحه=33@
پس او کجاست؟ او که در هیچ جای عالم نیست امام (ع) در جواب فرمود:
فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر
عارف در نزد خدایش است او فراتر از عالم کثرت است او برتر از آن است که با عالم همنشین بوده باشد. او همنشینی با عالم ندارد او در پیش خداوند عالم است. عارف در بهشت چکار میکند اگر بهشت شیرین است. بهشت آفرین شیرینتر است.
چرا زاهد اندر هوای بهشت است؟++
چرا بی خبر از بهشت آفرین است؟
و آن جناب چنین کسی بود که حضور و توجهی بسیار عمیق و شریف داشت. دفتر خاطراتی از حضرتش دارم که گاه گاه کلمات قصار و احوال دلنشین را میشنیدم و میدیدم از شجرهی طوبی وجودش ثمرهها میچیدم و بهره هائی میبردم در آن دفتر خاطرات یادداشت میکردم یک وقتی در حضور مبارکش به ایشان عرض کردم آقا راه ترقی و تعالی چیست؟ فرمودند آقا تخم سعادت مراقبت است، مراقبت یعنی کشیک نفس کشیدن، یعنی حریم دل را پاسبانی کردن، یعنی سر را از تصرفات شیطانی حفظ داشتن، پاسبانی حرم دل بودن، این تخم سعادت را باید در مزرعه دل کاشت و بعد به اعمال صالحه و آداب و دستورات قرآنی تخم سعادت، این نهال سعادت را پروراند.
مراقبت، حضور داشتن و حریم دل را مواظب بودن، انسان است که ابد در پیش دارد انسان است که باید دو قوهی نظریاش و عملیاش که بهمنزله دو بال هستند از قوه به فعلیت برسند تا بتواند به معارج عالیهی انسانی پرواز بنماید اجازه بفرمائید من بیانی را که جناب خواجه نصیر الدین طوسی رضوان الله تعالی علیه در تفسیر سورهی مبارکه والعصر دارد به عرض برسانم پس از آن مطلبی درباره ی حضرت علامه طباطبائی تقدیم بدارم. جناب خواجه در بیان سورهی مبارکه والعصر فرمایشی دارد که خلاصه گفتارش مضمون تحلیل اش این است.
بسم الله الرحمن الرحیم، والعصر، ان الانسان لفی خسر.
انسان زیان کار، انسانی که درخت وجودش را تباه کرده و خودش را
**صفحه=34@
ضایع و باطل نمود. خودش را طعمه هوی و هوس کرده، چه انسانی است که در خسر است؟ آن کسی است که اشتغال دارد به امور نفسانی، شیطانی و شهوات بهیمه ی حیوانی که این خواستههای نفسانی و این شهوتهای بهیمی او را از مسیر تکاملی انسان بدر میبرد. و او را با حیوانات محشور میکند بلکه از حیوانات پستتر میشود. که آنها این سرمایه را ندارند و او داشت و قدر آن سرمایه را نمیدانست و به ورطه هلاکت افتاد آن انسانی از این خسر رهائی یافته که.
الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات
ایمان مرجع و بازگشتش به علم است.
علم پروراندن قوه نظریه است که انسان آن قوهی بحاث و فحاصش را که قوهی بینش اوست. با آن قوه توریست خدادادی که باید این تور را بیاندازد کسب کند. از تو حرکت و از خدا برکت این قوه باید به فعلیت برسد به فعلیت رسیدن این قوه به ایمان است. ایمان به علم است، علم ایمان است، ایمان علم است. قرآن ایمان است، قرآن علم است. آنچه را که سفرای الهی آوردهاند سرمایه و غذای قوهی نظری انسان است که این قوه به فعلیت برسد.
حالا ایمان آوردن صاحب علم شدن بهطور مثال خطایی مانند این ست که کسی یک زمینی را آمادگی داده برای بذر افشاندن.
تنها آماده نمودن زمین برای بذر افشانی آن زمین میوه نمیدهد، زراعت نمیدهد، باید پس از آمادگی بذر هم بیافشاند. لذا در آیات قرآن میبینید.
ان الذین آمنوا
پشت سر کسانی که
عملوا الصالحات
بذر افشانی هم کردند. تخم هم پاشیدند نهال هم کاشتند، تنها به داشتن زمین مستعد و آماده انسان صاحب بهره نمیشود.
و عملوا الصالحات
اعمال صالح بجای آوردند رفتار نیکو دارند، سیرت نیکو دارند، که به تحقیق به مبنای شریف قرآن و به مباحث متقن و محکم حکمت و عرفان، چه قرآن
**صفحه=35@
خودش محض برهان و عین حکمت و عین عرفان است. علم و عمل انسان سازند. علم و عمل عرض نیستند.
علم و عمل جوهرند، حقیقت گوهر انسان میشوند هر چند همه اعمال ما اعمال خودمان را نسبت به این سوی بنگریم عرض است تمام حرکات ما همه عرض است. احوال ما عرض است باغبان نهالی که میکارد حرکت است و کندن است و حرث کردن است و آب دادن، تمام افعال او عرض است اما در دل این عرض جوهری نهاده شده است. که آن ملکات فاضله میشود اگر اعمال صالحه باشد که آن ملکات فاضله انسان سازند و آن آدمی با آن ملکات خودش محشور است. بلکه باب و در اینگونه امور هم در این مقام از ضیق لفظ است انسان نیست مگر عملش و عملش که:
لیس للانسان الا ما سعی
با وصف آن بانی انسان آنچه را که انسان سعی کرده و کوشش نموده است. همان است، ببینید چگونه خودش را ساخته است.
لذا فرمودهاند که هر کسی از مرگ میترسد اگر بحث و کاوش بفرمائید، حقیقتش این است که از خودش میترسد. از اعمال خودش از چهرهی منکر اعمال خودش خوفناک و بیمناک است. و ما میبینیم از افراد و اشخاص در سنهای بالا و کتابها خوانده و درسها دیده و استادها خدمت کرده اسم مرگ برده میشود آنها میلرزند، ناراحتند و از سوئی دیگر میبینند مثلا دختر جوان خاتم انبیاء حضرت صدیقه کبری، او برای ارتحال از این نشئه شادمانگی از خود نشان میدهد.
حالا ببینید تفاوت ره از کجاست تا بکجاست.
الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات، «عملوا الصالحات»
پروراندن آن قوهی عملی میباشد، آمنوا پروراندن قوهی نظری است. قوهی نظری را مقدم آور، حدیثی از جناب رسول الله است که علم امام عمل است، پیشوای عمل است عمل نیاز دارد به نور علم باید عالم بشود راه بیابد تا به راه بیفتد جناب خواجه فرمایشش این است که این دو قوهی نظری و عملی به آمنوا، به عملوا الصالحات از قوه به فعلیت رسیدن انسان باز هم هنوز کار دیگر دارد که آن کار دیگر دنبالش است که.
**صفحه=36@
و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر
حالا که خودش دارای چنین دو قوهی قوی شده که دو قوه به فعلیت رسیدند کسی بوده باشد. که به تواصوا بالحق، حق راستی است، درستی است، علم است، کمال است، آنچه که حق است، معارف است، حقایق است، اینها همه حقند.
تواصوا بالحق
دیگران را به حق وصیت کننده سفارش کنند. تعلیم بدهند، یعنی قوهی نظریه دیگران را بپرورانند خودش که صاحب چنین کمالی شده دیگران را هم بهسوی مقامات عالیه علم و عرفان ارتقاء بدهد.
و تواصوا بالصبر
انسان در مسیر تکاملش کتل ها در پیش دارد، گردنهها در پیش دارد و باید این گردنهها را سپری کند باید صابر بوده باشد.
و تواصوا بالصبر
خلاصهاینکه قوهی علیمه دیگران را میپروراند آنان را به صبر و شکیبائی و فراگرفتن و تن به عمل دادن اعمال صالحه وصیت میکند چنانچه.
تواصوا بالحق
برای فرا گرفتن علوم و معارفاند پس انسانی که از زیان کاری رسته است و درخت وجود خودش را به کمال رسانده است. آن انسانی است که
آمنوا و عملوا الصالحان
دو قوهی نظریه و عملیه خودش را پرورانده
و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر
این دو قوهی نظریه و عملیه دیگر آن را که میگویند عقل نظری و عقل عملی آنها را پرورانده دیگران را رشد داده و در ضمن همین مطلب ابو نصر فارابی را در کتاب تحصیل السعادة مطلبی است و خلاصه گفتارش این است که سفرای الهی برای دو کلمه آمدهاند. یکی تعلیم مردم و دیگری تأدیب مردم.
تعلیم مردم به آنان علم بیاموزد، تأدیب مردم درخت وجودشان را درست
**صفحه=37@
بار بیاورد. جان مطلبی که درباره ی جناب علامه طباطبائی خواستم به عرض برسانم بنده آن جناب را در داشتن عقل نظری و عقل عملی بسیار غنی و در حد خودش که از اعاظم افاضل و صدور اماثل فخر شیعه، مفخر عالم علم و عالم اسلام هست در داشتن این دو قوهی عقل نظری و عقل عملی بسیار بسیار قوی یافتم.
اما عقل نظری در مدت عمر پربرکتش که 81 سال در این نشئه زیست نمود سی سال را در حوزه مقدسه قم وقف طالبان علم و دانش پژوهان کرده است آثار قلمی از خود به یادگار گذاشته است که یکی از آنها تفسیر عظیم و قیم و رسیم و متین المیزان است که تفسیر قرآن است به قرآن. تفسیر شریف المیزان را در 20 جلد مدت 20 سال تألیف فرموده است.
این بیانگر قوهی عقل نظری اوست و عقل عملیاش رساله ولایتش را بخوانید میبینید چون از انسان آنچه صادر میشود که درجان خودش دارد یعنی گفتار هر کس قلم هر کس، سیرت هر کس، روش هر کس، معرف فطرت او و جیلی او و صفات درونی او میباشد و رساله ولایتش یک پارچه نور است و آن حالات درونیاش را، آن توجهاتش را، آن مقامات انسانی را، که آدمیباید در سایه توجه و مراقبت و در کنار شجرهی طوبای ولایت بهره ببرد تا به چنان مقامات برسد بیان میفرماید که هر کلمهاش، هر سطرش و صفحهاش حکایت از مقام قوت و فعلیت به کمال عقل عملی علامه طباطبائی میباشد. از جنبهی تعلیمش که.
تواصوا بالحق
در این مدت سی سال که در حوزهی مقدسه قم تشریف داشتند احیاء کردند. حوزه را در حوزه تفسیر قرآن آوردند، در حوزه بحث از معارف قرآن آوردند، در حوزه سخن از سیر و سلوک حقیقی و واقعی به مشرب قرآن مجید برای نفوس مستعده در مجالس عدیده و گوناگون مطابق آن بلند اندیشی و دور بینی و نفس شناسی و اشخاص شناسی که داشته بود مطابق استعداد زمینهها و جهانها بذر افشانیها میفرمود. بعضی از درسها و بحثها مطابق محفل و مجلس و اشخاص مشت، مشت بذرافشانی می کرد.
در بعضی از مجالس دامن، دامن بذر افشانی می کرد این از جنبهی تعلیمش
**صفحه=38@
که الحمدلله رب العالمین شاگردانی متعدد تربیت کرده است. نهالهای را ببار آورده است که هم اکنون در حوزههای علمی از قم گرفته تا تهران و جاهای دیگر و شهرستانها، شاگردان او هستند به همان مسیر الهی جناب علامه طباطبائی تعلیم مینمایند، تربیت مینمایند. تأدیب مینمایند در پروراندن اشخاص در پروراندن نفوس مستعده
تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر
که هم در محفل درس و فحص خودش جانهایی را زبان داده و بیزبانهایی را زبان داده و هم در مبنای سیر و سلوکش و تأدیب و تربیتش اشخاصی تربیت کرده است پرورانده است که هم از جنبه علمی یادگارهای خوبی دارد و هم از جنبه عملی یادگارهای خوبی واقعا آن جناب لطفی از الطاف الهی بود. در این زمان، در این عصر که پلنگها، نهنگها، درندهها از شرق و غرب حمله کرده بودند به پیکر مقدس دین و ماسکهای قیراندود به چهرهی مبارک قرآن و دین زده بودند و با قلمهای آلوده خودشان چیزهایی مینوشتند و با دهانهای پلیدشان چیزها میگفتند این لطف الهی با بیانات عرشی و دل نشینیش با همه این پندارهای غلط جنگیده و با این همه افکار پلید پنجه داده است که
کتب الله لاغلبن انا و رسلی
باید خدا به گفتار رسولان خدا غالب بوده باشد.
توانست معارف حقه الهیه را بر کرسی بنشاند و افراد و اشخاصی تربیت بنماید که الآن در حوزه مقدسه علمیه قم و در حوزههای دیگر همان هدف مقدس الهی آن جناب را بر کرسی بنشاند و نفوس مستعده را به سوی کمالشان ارشاد بنماید.
جناب علامه حدیثی در اربعینش دارد آن حدیث سلسله سند را به شیخ بهائی میرساند و او نیز میرساند. به امام صادق (ع) و آن جناب از حضرت رسول الله (ص) روایت میکند از آباء گرامی خودش تا به رسول الله (ص) که:
قال رسول الله (ص) قالت الحواریون لعیسی یا روح الله من نجالس؟
قال من یذکرکم الله رؤیته و یزید فی علمکم منطقة و یرغبکم فی الاخرة عمله
حواریون از حضرت عیسی سؤال کردند آقا ما با چه کسی همنشین بوده باشیم جلیس با چه کسی بوده باشیم.
**صفحه=39@
جناب عیسی روح الله (ع) به حواریون فرمود با کسی که دیدار او چهرهی او لقای او شما را به یاد خدا بیاندازد با کسی که منطق او گفتار او بر علم شما بیفزاید با کسی که عمل او
یرغبکم فی الاخرة عمله
رفتار او و سیرت او شما را از دنیا بی زاری بدهد و ترغیب و تشویق و تحریص به سوی آخرت بنماید. بینی و بین الله من این هر سه صفت را در جناب علامه طباطبائی میدیدم که رؤیت او آدم را به یاد خدا میانداخت، منطق او بر علم آدم میافزود عمل و سیرت او انسان را به سوی آخرت میکشاند. رضوان الله تعالی علیه حقی بر علم و اهل علم و عالم علم دارد از آن جناب در مقامات علمی و عملی بیش از اینها حرف میخواهد درباره ی مقامات علمی و عملی آن جناب بیش از این حرف میباید او به حق عارف بالله بود و او فیلسوف الهی بود یکی از رسائل بسیار وجیه و عزیز آن جناب بنام فلسفهی الهیه و دین الهی است که به عنوان علی و فلسفة الالهیه است در ابتدای آن رساله بسیار مفید سخنی عنوان میفرماید از فلسفه چون سخنها حرفها کتابها، به تعبیر یکی از اساتید بزرگ ما جناب آیت الله علامهی رفیعی قزوینی رضوان الله علیه فرمود کتابها، حرفها افتاده به دست زبان نفهمها کارهایی میکردند حرفهایی میزدند که آنچه اندر دل بود اظهار آن مشکل بود.
مرحوم علامه طباطبائی در ابتدای آن کتاب عنوان فرمود که حقا فرق میان فلسفهی الهیه و دین الهی گذاشتن این دو را از یکدیگر جدا کردن جرمی است عظیم فلسفهی الهیه یعنی دین الهیه دین الهی یعنی فلسفهی الهی فلسفه یعنی حقایق عالم و حقایق عالم را به نحو احسن و اکمل دین الهی فائز است جز اینکه آیات قرآن کلمات قرآن صور قرآن مطابق بیشتر و معارف اشخاص خودش را نشان میدهد یعنی یک آیه برای یک شخص روزنهای است. همان آیه برای شخص دیگر «در» است برای شخص دیگر «دروازه» است برای شخص دیگر آسمانها است برای دیگری کهکشانهاست تا وسعت علمی و مجال در میدان بینش و درایت آن کسی که آمده است در کنار این طریق الهی و معبود الهی چقدر بوده باشد او را حد نیست. فرمود:
اقراء وارق
**صفحه=40@
به هر اندازهی قرآن که رسیدهای به هر مقام قرآن که دست یافتهای به هر بطنی از بطونش که نائل شدهای نگو تمام شد.
امیرالمؤمنین فرمود اقراء بفهم، بخوان، بیاب وارق در پی آن باش که بالاتر بروی که خبرهاست در هیچ حد توقف نکن دین الهی حائز همهی مقامات در معارف دار هستی است.
این فلسفهی الالهیه است و دین الهی هم این فلسفهی الهیه و حقا ظلم عظیم است کسی بخواهد بین دین الهی و فلسفهی الهیه جدائی بیاندازد این مطلب را پیش از آن جناب پیش از علامه طباطبائی مرحوم صدر المتألهین جناب ملاصدرا در کتاب عظیم الشأن اسفار که اکنون در خاطر دارم صفحهی 75 جلد چهارم چاپ اول اسفار است در آنجا به مناسبتی همین بحث را پیش کشیده و سخن درباره ی تجدد نفس ناطقه است که انبیاء این را فرمودهاند دین خدا این را فرموده است سخن را کشاند. بدین جمله فرمود:
تبت لفلسفه تکون قوانینه غیر مطابقة للکتاب و السنة
مرگ بر آن فلسفه ای هلاکت بر آن فلسفه ای که قوانین آن اصول آن قضایای آن براهین آن مطابق کتاب و سنت نباشد. کتاب و سنت متن فلسفه است، عین حقیقت و واقعیت است.
تبت لفلسفه لاتکون قوانینه غیر مطابقة للکتاب و السنة
در همان کتابی که بنام تحصیل السعاده از ابونصر فارابی نقل کردیم آن جناب نیز آن فیلسوف بزرگ الهی نیز آن معلم ثانی نیز در اواخر تحصیل السعاده درباره ی فلسفه و فیلسوف کامل سخن به میان آورده تا حرف را بدین مضمون مطلب منتهی کرده که خلاصه فرمایشش این است. فیلسوف کامل امام است آن کسی پیشوای مردم است آن کسی واسطه فیض است آن کسی دستی بهسوی بالا دارد و دست دیگر به این سو و طالبان حقیقت را به حقیقتشان آشنایی میدهد و تشنگان را سیراب مینماید که فیلسوف کامل باشد یعنی عالم به حقایق دار هستی بوده باشد.
کتاب عظیم دار هستی را فهمیده ورق زده باشد فیلسوف کامل امام است و فلسفهی الهیه همان دین الهی است. جناب علامهی طباطبائی بهحق فیلسوف الهی بزرگ شرق بوده است و عارف بسیار عظیم الشأن بوده است هم در عرفان
**صفحه=41@
علمی و هم در عرفان عملی در عرفان علمی به دقایق گفتار عرفای بزرگ و کتابهایشان آشنایی داشت تمهید القواعد را از محضر مبارک حکیم عالیقدر فیلسوف الهی عالم ربانی علامهی بزرگوار جناب آقای سید حسین بادکوبهای استفاده کرد و علوم عقلی را از آن جناب آموخته به دقایق فصوص شیخ کبیر و شروح فصوص و مطالب و مبانی ایشان آشنایی داشت یک دوره موفق شده است که فتوحات محی الدین عربی را نگاه کرده است مطالعه کرده است همینطور که توفیق یافته است یک دورهی بحار جناب علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه را یک دوره نگاه یک محدث خبیر بود همانطور که یک مفسر کبیر بود.
همانطور که یک عارف جلیل القدر بود همانطور که یک فقیه و اصولی زبردست بود آن جناب در اوائل امر که به قم تشریف فرما شده است و در این بیت اهل ولایت مشرف شده است شروع فرموده به تدریس علوم نقلی وقفه میفرمود. اصول میفرمود پس از آنکه دید الحمد لله علمای فقیه و اصولی هستند و در آن جهت درسها و بحثهای متعدد دائر است اما در اصول عقاید و مباحث قرآنی حوزه احتیاج مبرم دارد شروع فرموده است. به تدریس اصول عقاید اسلامی درس قرآن درس فلسفهی الهیه و شاگردان متعددی را که مییافت آنان را به معارف حقهی الهیه از مسیر سیر و سلوک تعلیم و تربیت میفرمود.
که به این مضمون آن حدیث شریف یعنی آن واقعهی تاریخی که در انجیل دارد حضرت عیسی پیمبر وقتی مبعوث به رسالت شده است از کنار دریا عبور می کرد دید دو تا برادر در ناوی نشستهاند تور میاندازند در دریا تا ماهی صید کنند آنان را خواست فرمود چه میکنید گفتند داریم ماهی صید میکنیم با آنها سخن بمیان آورد فرمود ماهی صید کردن هنر نیست، عرضه آن را دارید که با من همراه بشوید تور بیاندازیم آدم صید بکنیم آدم شکار کنیم، ماهی شکار کردن چه هنری است آن دو نفر برادر جوان مستعد بودند حرف نبوت و وحی در دلشان اثر گذارد و با عیسی پیغمبر بر راه افتادند که از حواریون آن جناب شدند مرحوم علامهی طباطبائی انسانها صید می کرد و شکار مینمود.
یا هر کسی به فراخور استعدادش، ندیدم من کسی را که در کنار سفرهاش بنشیند و دست خالی و لقمه برنداشته از کنار سفرهاش برخیزد اخیرا که زبان اعتراض را از گوشه و کنار
**صفحه=42@
زیاد دید و کتابهای هرزه و آلوده دزدکی در این کشور نوشته میشد که جوانهای ما را بهسوی انحراف میکشاند جناب علامهی طباطبائی هفتگی روزهای پنج شنبه و جمعه در مجلس خودشان در را بروی همه باز کرده و ندای قولیاش و عملیاش این بود که این در باز است به روی همه و همانطور که میدانیم شما آگاهی دارید که روزهای پنج شنبه و جمعه سالیانی حضرت علامهی طباطبائی مجلس عام داشت. که هر کس هرگونه سؤالاتی دارد پیرامون دین، قرآن، اصول عقاید، فروع دین بفرماید. سؤالاتش را بنماید که حجت بر معترضین تمام بود که حجت بر متعندین تمام بود که حجت بر افراد تیره دل تمام بود حرفی داری بسم الله در بروی شما باز است اگر جواب نشنیدید اگر پاسخ نیافتید آنگه گله کنید چنین کاری حضرت استاد علامهی طباطبائی در چندین سال در این حوزهی قم علاوه بر محافل درس و بحث که هم شبانه داشت و هم روزانه داشت و هم در قم داشت و هم در تهران داشت و هم در مشهد داشت.
اعلی الله مقامات الشریفه و رفع الله درجات الرفیعه علاوه بر این همه این کار بزرگ و خطیر را هم به عهده گرفته بود بله ایشان فقیه مجتهد بود. اصولی مجتهد بود مفسر کبیر بود معلم اخلاق بود ادیب بود، سالک بود، بی هوا بود، متواضع بود، خودبین نبود.
من این جمله را بارها به عرض رساندهام یک وقتی که در حضور شریف ایشان جزوهای نوشته بودم در امامت و برده بودم به محضر مبارکش که این جزوه را نگاه بفرماید نگاه فرمودند یک دوره لطف فرمودند بر بنده منت نهادند به یک جای عبارت من اشکال کردند گفتند آقا اینجا دعای خصوصی در حق خودتان چرا کردید.
و فرمودند من تا خودم را شناختم دعای خصوصی درباره ی خودم نکردم هر وقتی که دعا مینمودم بندگان خدا را در دعایم شرکت میدادم، جان بود، روح بود، بزرگوار بود در همان دفتر خاطراتم که از محضر مبارک ایشان و برادر بزرگوارش علامه سید محمد حسن الهی شنیده بودم یادداشت میکردم یکی از خاطراتی که دارم در آن دفتر این است وقتی بنده از قم به حضور شریف حضرت آیت الله آقا شیخ محمد تقی آملی رضوان الله تعالی علیه که آن جناب هم یکی از اساتید بزرگوار ما میباشد تشرف حاصل کردم به ایشان عرض
**صفحه=43@
کردم آقا خوابی دیدم شما را عالم خوش داشتم در آن رؤیای خودم و شما فرمایشاتی به من فرمودید بعضی از آنها را که بیدار شدم در خاطرم ماند و بعضیها را فراموش کردم و آنچه را که در خاطرم ماند یادداشت کردم از آن جمله این بود در عالم خواب به من فرمودند.
التوحید التنسی غیر الله
توحید یکتاپرستی یکی گفتن، یکی دیدن و این است که جز خدا را فراموش کنی جز خدا را.
التوحید التنسی غیر الله
وقتی این جمله را به حضورشان عرض کردم مقداری تأمل فرمود و این بیت گلشن راز را در جوابم خواند که:
نشانی دادهاندت از خرابات++
که التوحید اسقاط الاضافات
سپس سخن بمیان آمده از محضر مقدس استاد بزرگوارشان حضرت آیت الله جناب حاج سید علی قاضی طباطبائی در نجف اشرف که علامهی طباطبائی صاحب تفسیر المیزان و خود آقا شیخ محمد تقی آملی و برادر جناب حاج آقای طباطبائی و اعاظم دیگری که از نجف به محضر مبارک آن جناب استفاده مینمودند مرحوم آقای آیت الله آملی به من فرمودند که آقا اگر کسی بخواهد به جایی برسد من برای شما بهتر از جناب آقای علامه طباطبائی یعنی جناب علامهی طباطبائی صاحب المیزان کسی را نمیشناسم و سخنش را به این جمله پایان داد و فرمود:
ما همان وقت که در نجف بودیم آقای طباطبائی از همهی ما فقیهتر بود و ایشان را مکاشفات بود در همان وقت مکاشفات عجیبی این هر دو برادر داشتند هم جناب علامه آقا سید محمد حسین طباطبائی و هم جناب علامه آقا سید محمد حسن الهی هر دو را مکاشفاتی بود مرحوم آقا شیخ محمد تقی آملی فرمودند در همان وقت در نجف ایشان را مکاشفاتی بود، وجودی بود بسیار عظیم الشأن، کارهای ابتکاری عجیب داشت تفسیر قرآن نموده است. قرآن را به قرآن تفسیر کرد حضرت امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه فرمود:
القرآن کتاب الله ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه الی بعض
آیات قرآن بیان همدیگرند، زبان همدیگرند و خود جناب علامهی طباطبائی
**صفحه=44@
در ابتدای تفسیرش همین موضوع را پیش کشیده.
نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی
فرمود قرآن
تبیانا لکل شی
باشد حاشا که قرآن
تبیانا لکل شی
باشد و تبیان خودش نبوده باشد لذا از آیاتی مدد میگرفت و آیات دیگر را تفسیر میفرمود و درباره ی مثانی و مثنی همین لطیفه و همین مقتدا در قرآن مجید آورده بفرمود مثنی یعنی آن منعطف و جای برگشتن و پیچ خوردن رودخانه است که این رودخانه بر میگردد پیچ میخورد دو طرف این رودخانه ناظر به یکدیگر است به همدیگر نگاه میکند و این قرآن مثانی است مثنی است یعنی این آیات مثل آن ودای رودخانه که پیچ میخورد به همدیگر ناظرند به همدیگر نظر دارند شاهد همدیگرند ناطق همدیگرند منتها باید انسان به زبان قرآن آشنا باشد و ایشان عجیب به زبان قرآن آشنا بود، قرآنی بود و اهل قرآن بود خدا رحمتش کند، قرآن را با قرآن تفسیر فرمود کتابهایی که نوشته همهاش لطف است و فکر است و تعلیم است و تأدیب است، بحث است و فحص است.
یکوقت به من فرمود که من ابتدای امر در موضوعات گوناگون اصول عقاید علمی موضوعاتی انتخاب کردم از قرآن مثلا درباره ی ولایت، امامت، معاد، توحید و اینگونه امور از آیات قرآن استفاده کردم که هفت مجلد در این امور نوشتم پس از آن به فکر این افتادم که قرآن را شروع کنم به تفسیر و شروع کردم که بحمد لله موفق شده است.
محاسن اخلاقی آن جناب سیر و سلوک آن جناب، مصاحبت آن جناب، شاگرد پروری آن جناب، اساتید آن جناب تواضع آن جناب قلم آن جناب فنون علمی آن جناب، هر یک بهنوبهی خود جزوه و رسالهای میخواهد بنده سنهی 42 مهرماه از تهران به قم مشرف شدم به مدرسهی مرحوم آیت الله حجت رضوان الله تعالی علیه رفته بودم دیدم در کنار حوض مدرسه آثار نصب دایرهی هندیه است که بهوسیله دایرهی هندیه ظهر حقیقی هر افق تعیین میشود و خط قبله هم از آن
**صفحه=45@
تحصیل میشود و استفادههای نجومی دیگری هم از دایرهی هندیه میتواند اهل فن به دست بیاورد من از رفقای آنجا از آقایان محصلین آنجا سؤال کردم این دایرهی هندیه را چه کسی در اینجا بکار گذاشته است گفتند حضرت علامه طباطبائی که به خدمتش رسیدم فرمودند بله ما اوائل که آمدیم در قم یکی از درسهای من تدریس ریاضیات و نجوم بود فرمود من ریاضی میگفتهام مرحوم آقا سید ابوالقاسم خوانساری از اساتید ریاضی داند بنام نجف اشرف بود که جناب علامه طباطبائی و برادر بزرگوارش ریاضیات را در محضر مبارک آن آقا تعلیم گرفتند.
حتی اینکه جناب علامه طباطبائی فرمودند آن آقا در ریاضیات بهقدری دست داشت که تثلیث زاویه کرد و تثلیث زاویه را اهل فن ریاضیدانان میدانند که چیست یک حرف سادهای نیست که هنوز در کتب ریاضی قضیه و اصلی و مشکلی نداریم برای تثلیث زاویه برای تنصیف زاویه در اصول اقلیدس درباره تنصیف زاویه حرف است اما تثلیث زاویه به برهان هندسی باید با چه مقدماتی پیش آمد.
حرف آسانی نیست جناب آقا سید ابوالقاسم خوانساری رضوان الله تعالی علیه یک چنین کسی بود و مرحوم علامهی طباطبائی ریاضیات را در محضر مبارک ایشان کسب کردهاند عرایضی که بالفعل الآن ارتجالا داشتیم درباره ی آن جناب که به حضور شریف شما تقدیم داشتم خداوند درجاتش را عالی بفرماید و حق عظیمی که به گردن حوزه دارد و به گردن افاضل حوزه دارد خداوند توفیق عنایت بفرماید که از عهدهی سپاسگزاری و اداء آن حقی که به گردن ما دارند برآیند و برآییم ان شاء الله تعالی و معارفشان را که به ودیعه در دست بسیاری از افراد مستعد این کشور الحمد لله در مدت سی سال در حوزهی علمیه قم به ودیعه سپرده است انشاء الله اینها تمام به ثمر برسند و دیگران را به ثمر برسانند خداوند درجاتشان را عالی بفرماید درود و رحمت و سلام الهی بر شما باد و بر ایشان باد.
و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین.
**صفحه=46@
گفتگوی اختصاصی روزنامه جمهوری اسلامی با آیة الله جوادی آملی دامت افاضاته به مناسبت رحلت فیلسوف کبیر آیة الله علامه سید محمد حسین طباطبائی قدس سره
**صفحه=47@
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت استاد آیة الله علامه سید محمد حسین طباطبائی قدس سره انسانی کامل بود که از حکمت الهی برخوردار شد و خدای متعال قلب پاک این عالم ربانی را به نور حکمت روشن گردانید و چون خدا فرمود هر کس از حکمت الهی برخوردار باشد از خیر کثیر برخوردار است بنابراین، این عالم ربانی از خیری برخوردار شد که خدا در قرآن کریم از آن به خیر کثیر یاد کرده است اما حکمت خیر است چون بهترین و عالیترین موهبتهای الهی است. و این خیر فراوان است چون آثار وجودی آن زیاد است مانند نور کاملی که افق وسیعی را روشن میکند و قلمرو فراوانی را نور میدهد اجمالی از سیرهی آموزنده آن حکیم الهی را باید بدین شرح بیان کرد: علامه طباطبائی سیرهی زندگی او با قرآن کریم آمیخته بود یعنی او با قرآن زندگی می کرد او با قرآن میاندیشید او شاگرد خوب قرآن کریم بود او با قرآن معارف الهی را درمییافت. او با قرآن سخن میگفت. و با قرآن چیز مینوشت یعنی تمام شئون زندگی این عالم ربانی را چون شاگرد قرآن کریم بود قرآن هدایت می کرد وحی خدا رهبری می کرد و چون شاگرد قرآن کریم بود و از تقوای خاصی برخوردار بود خدا او را از علوم الهی برخوردار کرد چون در قرآن فرموده است:
و اتقوا الله و یعلمکم الله.
**صفحه=48@
و چون شاگرد قرآن کریم بود و از تقوای مخصوص برخوردار بود قاب شریف این عالم ربانی در تشخیص حق و باطل و فرق میان صدق و کذب از نورانیت و موهبت خاص الهی برخوردار بود زیرا خدا در قرآن فرموده:
ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا
و چون این عالم ربانی شاگرد قرآن بود. و با قرآن زندگی می کرد و قرآن نور خداست چنانکه خدا فرمود ما برای شما نور فرستادهایم او هم با نور زندگی می کرد و از مصادیق بارز
و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس
بود چون با این نور زندگی می کرد. مشی او و سیرهی او و رفتار او و گفتار او و کردار او آموزنده بود مجلسش آموزنده بود محفل درسش آموزنده بود بیانش آموزنده بود. قلمش آموزنده بود. زیرا همه اینها از آثار آن خیر کثیر است آنچنان در خدمت قرآن بود که علوم اسلامی را در قرن و عصر خود احیا کرد همانطوریکه قرآن جامعه رازنده میکند و حیات میبخشد و به افراد حیات میدهد به یک ملت و امت حیات میبخشد به افکار و اندیشههای متفکران و اندیشمندان فروغ میبخشد این عالم ربانی به برکت استفادههائی که از قرآن کریم کرد توانست علوم اسلامی و الهی را احیاء کند، جوامع بشری را زنده کند دلها را زنده کند مغزها را بیدار کند، زیرا با نور الهی در بین مردم بر میبرد مهمترین علوم اسلامی که همان تفسیر و حدیث و فلسفه بود به برکت سیرهی علمی این عالم ربانی احیاء شد.
یعنی با تدریس قرآن با تألیف کتابهایی در زمینه قرآن با نوشتن تفسیری بنام المیزان درباره ی قرآن معارف قرآنی را احیاء کرد یعنی در حقیقت مغز مردم، کیان مردم رازنده کرد تا از معارف همیشه جاوید و زنده قرآن کریم بهره بگیرند و بهرهمند شوند یعنی دلهای مردم را هشدار داد و هشیار کرد تا از علوم الهی بهره ببرند هم با بیان و قلم معارف بلند الهی را بهعنوان تفسیر قرآن در سطح وسیع عرضه کرد و هم دلها و مغزهای اندیشمندان را احیاء و بیدار کرد که بتواند از معارف الهی به اندازه کافی بهره ببرند. در پرتو تفسیر قرآن کریم سخنان اهل بیت علیهم السلام را احیاء کرد
**صفحه=49@
یعنی آنچه را که رسول الله فرمود:
انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی.
علامه طباطبائی این عالم ربانی قدس سره در حفظ و حراست این ثقلین در احیای آثار این ثقلین در نشر معارف این ثقلین کوشید در پرتو تفسیر قرآن کریم سخنان اهل بیت علیهم السلام را بهعنوان بحث روائی مطرح کرد آنچه را که معصومین علیهم السلام درباره قرآن کریم فرمودند نقل کرد تحلیل کرد تشریح کرد آنها را هم تبیین کرد آنها را هم درست عرضه کرد زیرا قرآن هرگز از اهل بیت جدا نخواهد شد و اهل بیت هم هرگز از قرآن جدا نخواهند بود بنابراین اگر کسی خوب به تفسیر المیزان دقت کند قبل از اینکه به بحث روائی برسد خوب با دقت بررسی کند آیات را بر مفاهیم و معارف و معانی تفسیر شده مییابد چه در بحث روائی میبیند ائمه علیهم السلام بر همان روال تفسیر کردهاند یعنی این شاگرد قرآن و عترت قرآن را به روالی تفسیر کرده است که عترت فرمودهاند و عترت فهمیدهاند علامه طباطبائی نظرشان این بود که قرآن طبق آیهی سورهی واقعه
انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لایمسه الا المطهرون
این کتاب قرآن کریم است قرآن کتاب مکنونی است اگر کسی خواست با ظاهر قرآن تماس بگیرد باید از طهارت ظاهری برخوردار باشد ولی اگر خواست با معارف قرآن با عمق قرآنی با معانی پربار و پرمحتوای قرآن تماس بگیرد باید جان او مظهر و جان او پاک باشد.
لایمسه الا المطهرون
و طبق آیهی سورهی احزاب خدای متعال اهل بیت عصمت و طهارت را مطهر معرفی کرده است فرمود:
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
این اراده هم اراده تکوینی است زیرا خدا به کار خودش اراده کرده است. خدا اراده کرده است که: قلوب ائمه علیهم السلام کیانهای آنها
**صفحه=50@
را از هر آلودگی و پلیدی و رجس طاهر و پاک و مطهر سازد چون خدا اراده کرده که این قلبها را مطهر کند یقینا میکند و کرده است.
بنابراین قلوب و دلها ارواح ائمه معصومین، رسول اکرم و اهل بیت عصمت علیهم السلام مطهر از هر اشتباه از هر نقص و هر کمبودی و هر کمی و کاستی و خطا و اشتباه خواهند بود. چون مطهر از هر نقصند بنابراین آنها هستند که میتوانند معارف بلند قرآن کریم را خوب ادراک کنند و با آن تماس بگیرید
لایمسه الا المطهرون
و اینها هم که مطهرند بنابراین میکوشید که روایات را بهعنوان بهترین شاهد بر تفسیر و تبیین آیات قرآن قرار بدهد و اصرار داشت که آیات قرآن کریم را به کمک سخنان اهل بیت عصمت و طهارت بیان کند و این شیوه خاصی که استاد علامه طباطبائی رضوان الله علیه در تفسیر المیزان بکار برد که آیات را به کمک هم معنا می کرد و برخی از آیات را مبین آیات دیگر قرار میداد و بهوسیله آیات یکدیگر را تبیین و تفسیر می کرد و قرآن را با قرآن تفسیر می کرد این هم یک شاهد قرآنی دارد و هم یک سنت عملی آنچه را که ایشان هم در درس میفرمودند هم در نوشتهها آوردهاند و هم در تفسیرشان گوشزد کردهاند.
فرمودند قرآن که بیانگر تمام معارف است. تمام معارف سودمند بشری را بیان میکند.
نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء
اگر قرآن بیانگر تمام معارف است اگر قرآن روشنگر تمام معارف است چگونه در تبیین و روشنگری خود نقصی دارد؟ این اگر در حریم خودش نقصی داشته باشد نمیتوان مبین و روشنگر معارف دیگر باشد پس یقینا در آیات قرآن هیچ ابهامی نیست، هیچ جای پیچیده و تاریک و معما نیست خودش، خودش را روشن کرده است زیرا طبق بیان خدا نور است و در نور ابهام وجود ندارد و هم طبق بیان خدا این بیانگر تمام اشیاء است پس در خودش هیچ ابهامی وجود ندارد اگر یک آیهاش خوب روشن نشد به کمک آیه دیگر باید آن را فهمید و این همان معنای مثانی بودن قرآن است که خدا قرآن را بهعنوان یک کتاب مثانی بیان کرده است.
**صفحه=51@
الله نزل احسن الحدیث کتابا متنابها مثانی
یعنی سراسر این کتاب انعطاف دارد هر آیهای به آیه دیگر مثنی و منعطف است هر سورهای با سوره دیگر نسبت انعطاف و انثنا دارد که کل قرآن، سراسر قرآن تمام سورهها و آیات نسبت به یکدیگر گرایش خاصی، جذبه مخصوصی، انعطاف خاصی، انثنای مخصوصی دارند از این نظر آیات روشنگر یکدیگرند مبین یکدیگرند. ناطق به یکدیگرند و مانند آن مطلب دوم اینکه سیره عملی اهل بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن هم همین روال بود یعنی در بسیاری از روایات میبینیم در بسیاری از جوامع روائی ما وقتی سخنان اهل بیت علیهم السلام را نقل میکنند میبینیم که آیات را به کمک یکدیگر تفسیر میکنند آیات را با استشهاد از یکدیگر تبیین میکنند سورهها را با کمک یکدیگر معنا میکنند آیات مکی را به شهادت آیات مدنی تشریح میکنند آیات مدنی را با هماهنگی آیات مکی توضیح میدهند.
و مانند آن چون علامه طباطبائی شاگرد ثقلین بود شاگرد قرآن و عترت بود دست پرورده این قرآن آن عترت بود و آنها به هم آمیختهاند این بزرگوار هم از قرآن و هم از عترت مایه گرفت و بر آن مایه پایهای فراهم ساخت و بر آن پایه مطالبی را منتشر کرد لذا سراسر تفسیر قرآن کریم سخنان ثقلین رازنده کرده است احیای علوم دین کرده است احیای علوم اسلامی کرده است قرآن که کمتر در حوزهها مطرح بود، حدیث که کمتر در حوزهها طرح میشد به استثنای آن قسمتهایی که مربوط به اخلاق یا مربوط به فقه بود دیگر روایاتی که مربوط به معارف بود، مربوط به اصول اعتقادات بود کمتر مطرح میشد.
این عالم ربانی هر دو قسمت را آنچه که مقدور ایشان بود و آنچه که روزی اهل این زمان بود خدا به برکت حیات و سیره علمی این عالم ربانی بیان کرد و منتشر کرد و توضیح داد مطلب دیگر که در سیره علمی علامه طباطبائی رضوان الله علیه بهخوبی میتابد و مشهود است نشر مسائل فلسفی و تبیین مسائل عقلی بود. علامه طباطبائی رضوان الله علیه بر آن بود که عرفان صحیح و برهان کامل در خدمت قرآناند هرگز برهان به عرفان صحیح از قرآن کریم جدا نیستند. آن برهانی که در برابر قرآن قرار بگیرد که یک فلسفه کاذب است آن عرفانی که رو در روی قرآن قرار بگیرد یک مشاهدات باطل و تخیلاتی بیش نیست. معتقد بود که برهان کامل و عرفان
**صفحه=52@
صحیح در خدمت و در صحبت قرآن کریم سالکان طریقت را و اهل دل را و متفکران بشری را و پویندگان راه معنویت را به هدف نهائی میرساند. برای رهبری اندیشمندان و عرفا و اهل دل این امور کافی نیست.
بنابراین افکار فلسفی را در خدمت معارف قرآن خوب تحلیل می کرد. استاد علامه طباطبائی نه تنها مدرس فلسفه بود نه تنها در فلسفه کتابهایی نوشت بلکه حکیم بود یعنی فلسفه را بهخوبی چشید و او را پخت و بر او افزوده و او را پروراند و او را منتشر کرد زیرا لازمه خیر کثیر آن است که هم نقص را و هم عیب را و هم کمبودی و کجی و کاستی افکار بشری را در پرتو قرآن کریم که نور الهی است تکمیل و نقصهای آنها را برطرف بکنند لذا علامه طباطبائی رضوان الله علیه به برکت قرآن کریم توانسته است فلسفه مشاء را که بهخوبی تدریس می کرد و حکمت متعالیه صدر المتالهین را که بهخوبی تدریس می کرد آنچنان بردانش جویان عرضه کند که اگر جای مبهمی و جای ناقصی و جای انحرافی در گفتار و نوشتار و افکار پیشینیان بود آنها را برطرف کند. مشی فلسفی حکیم علامه طباطبائی دام ظله مطابق با مشی حکمت متعالیه بود.
یعنی حکمت صدر المتالهین لذا کتابهای فلسفی که در این زمینه نوشت بنام بدایة الحکمة و نهایة الحکمة بهعنوان کتابهای درسی فلسفی در حوزههای علمیه به همان روال حکمت صدر المتالهین است یعنی حکمت متعالیه با همان مبانی ابتکار علامه طباطبائی در فلسفه در چند بحث عمیق است زیرا صاحبنظر بود در بسیاری از مسائل اظهار نظر و تحلیل دیگر و اقامه دلیل دیگر می کرد گر چه در بسیاری از مسائل تعلیقه ای که بر اسفار دارد اشکالاتی که دارد نظارت خاصی را اظهار کرده است و اما چند نظر عمیق دارد که برای پیشرفت فلسفه در قرن حاضر کافی است.
یکی از ابتکارات مهم علامه طباطبائی تبیین برهان صدیقین است بطوریکه خیلی قویتر و عمیقتر از آنچه که در فلسفه صدر المتالهین رضوان الله علیه آمده است ایشان بیان فرمودهاند یعنی اگر تصورات برهان صدیقین در فلسفه اسلام بهخوبی عرضه شود معلوم میشود آنچه را که ابن سینا و همفکران فلسفه مشاء فرمودهاند تا رسید به حکمت متعالیه و آنچه را که صدرالمتالهین و همفکرانش
**صفحه=53@
فرمودند تا رسید آنچه را که حکیم سبزواری رضوان الله علیه و شاگردان او فرمودهاند میبینید که در طی این تطورات میرسیم به نظر ابتکاری علامه طباطبائی دام ظله در برهان صدیقین و نظر علامه طباطبائی رضوان الله علیه برهان صدیقین میتواند اولین مسئله فلسفی داشته باشد بر مبنای اصالت وجود تکیه کند نه نیازی است به مینای تشکیک وجود و نه نیازی است به دیگر مسائل مقدماتی فلسفه بلکه یک فیلسوف الهی میتواند اولین مسئله فلسفی را اثبات وجود خدا با تقریر برهان صدیقین شروع کند این از ابتکارات مهم فلسفی استاد علامه طباطبائی رضوان الله علیه است در بسیاری از مسائل دیگر نظری دارد که آن نظر را باید در تعلیقات ایشان بر اسفار یافت هم در مسئله علت و معلول جز از راه علم به علت ممکن نیست آنجا هم نظر خاصی دارند باید آنها را در لابلای نوشتار حکیمانه این بزرگ حکیم الهی جستجو کرد.
نه تنها در فلسفههایی که در حوزه علمیه کم و بیش تدریس میشد تبحری داشتند نه تنها در فلسفه مشاء و نه تنها در فلسفه حکمت متعالیه و نه تنها در فلسفه اشراقیه بلکه در فلسفههای غرب و تطبیق و مقایسه بین فلسفه غرب و شرق و بررسی مکاتب مادی و الهی و تحلیلی درباره فلسفهی مادیین و بیان کردن نقاط ضعف فلسفههای ماتریالیستی و تخطئه اصول دیالکتیکی تبحر خاصی داشت در این زمینه روش رئالیسم که بنام اصول فلسفه مشهور است سند زندهای خواهد بود این توانست آنوقت که ایران نیازی داشت به انقلاب فرهنگی نیازی داشت به احیاء فلسفه اسلامی نیازی داشت به زنده کردن افکار اندیشمندان بشری که فلسفه اسلامی را و معارف دینی را بر اساس عقل مستقیم درست بفهمد و در برابر واردات مکتبهای وارداتی غرب بایستند آن روز یعنی سی سال قبل بهخوبی قیام کرد در برابر مکتبهای مادی که از دو بلوک شرق و غرب به ایران سرازیر شدند ایستاد و فرهنگ اسلامی را در ایران احیاء کرد شاگردانی خوب تربیت کرد حوزههای خصوصی و عمومی تشکیل داد و با احیاء فلسفه اسلامی در برابر مکاتب وارداتی و ایسم های وارداتی دو بلوک شرق و غرب ایستاد و در برابر آنها مقاومت کرد طوری که نه تنها نگذاشت ایسم های وارداتی و مکتبهای مادی وارداتی از دو جناح شرق و غرب به ایران بیاید بلکه کوشید افکار فلسفی، فرهنگ غنی و قوی فلسفه اسلامی را به دو بلوک شرق و غرب مخصوصا غرب منتشر کند. دانشمندانی از این دو بلوک
**صفحه=54@
میآمدند با او مصاحبه میکردند سؤالاتی میکردند با دست پر بر میگشتند این کار علامه طباطبائی در انقلاب فرهنگی اسلامی در طی این سی سال اخیر سهم مؤثری داشت.
اما بعد عرفانی این عالم ربانی او عارف کامل بود عارفی بود که خدای متعال مهمترین آرمان و آمال او بود همانکه در دعای کمیل آمده.
یا غایت آمال العارفین
ایشان در ردیف همان عارفین بود و در زمره همان عرفا بود که از ثقلین یعنی قرآن و عترت مایهها گرفت و پایه هائی ساخت بنابراین عرفان صحیح را با استمداد از آیات مخصوصا روایات اهل بیت علیهم السلام بهخوبی عرضه می کرد و بهخوبی تشریح می کرد و بهخوبی تدریس می کرد و همانطوری که صدر المتالهین بر آن است که میشود بین عرفان و برهان التیام قائل شد در درسها هم سعی میکردند مسائل عرفانی را مستدل کنند و مسائل برهانه را با ذوقهای عرفانی آمیخته کنند و هر دو را در کنار سفره قرآن از برکت قرآن و در پرتو قرآن آبیاری و احیاء کنند یعنی فروعات را به آن اصل برگردانند.
از این نظر که در تمام ابعاد شاگرد قرآن کریم بود و از خیر کثیر برخوردار بود میشود گفت علامه طباطبائی از مصادیق بارز و کامل:
مثل کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء
بود.
اعتقاد پاکی که داشت ایمان کاملی که داشت عمل صالحی که داشت ولایت خاصی که درباره اهل بیت عصمت و طهارت داشت و برخوردار بود او را همانند درخت طبیعی قرار داد که دارای اصل ثابت و شاخههای سر به فلک کشیدهای که از سر تا پا میوه میدهد بعد از ریشه تا بالاترین شاخه میوه میدهد در تمام فصول میوه میدهد چون گسترده است در هر زمان و زمین میوه میدهد چون ثابت است در تمام دوران عمر زنده است و میوه میدهد این همان آب حیات است تا آثار علامه طباطبائی زنده است میوه میدهد و در هر لحظه و زمان میوه میدهد میوهاش تنها مخصوص به شاگردانش نبود عدهای در حوزه
**صفحه=55@
درس ایشان میآمدند از میوه وجودش استفاده میکردند عدهای دور و نزدیک با آثار ایشان آشنا بودند از نوشتار حکیمانه ایشان بهرهمند بودند عدهای توفیق شرفیابی محضرشان را داشتند. در روزهای مناسب از فیض وجودش استفاده میبردند از ملاحظات ایشان بهره میبردند از دیدارش لذت میبردند از رفتارش مددی میگرفتند چون کلا این عالم الهی و ربانی رضوان الله علیه سیره او و حیات او و زندگی او آموزنده بود.
توتی اکلها کل حین باذن ربها
بنابراین شاگردان او بسیاری از مردمند بسیاری از علمایند بسیاری از محققانند بسیاری از نویسندگانند گاهی از کشورهای دور طی یک مکاتباتی از ایشان استعلام میکردند مطالبی را میخواستند جوابی مرقوم میفرمودند وجودش میتوانست ثمربخش باشد برای دور و نزدیک و بهترین تعبیر همان تعبیر قرآن کریم است که:
یوت الحکمة من یشاء و من یوتی الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا.
اما از نظر تربیت شاگردان مخصوص بسیاری از فضلا بسیاری از دانشمندان، بسیاری از گویندگان، بسیاری از نویسندگان بسیاری از مدرسین حوزههای علمیه و بلاد دیگر از محضر این عالم ربانی استفادهها کردند که هر کدام بهنوبه خود منشاء اثری هستند یا اثر در گفتار یا در نوشتن یا در تدریس یا در دیگر آثار ارزنده اسلامی.
در مجموع علامه طباطبائی دائرة المعارفی بود برای قرن اخیر.
تمدن و فرهنگ اسلامی در عصر حاضر را او احیاء کرده است علوم اسلامی رازنده کرده است سخنان ثقلین (قرآن و اهل بیت) را بهخوبی احیا و منتشر کرده است. بنابراین
عاش سعیدا و مات سعیدا
و بنده فکر میکنم که شایسته است درباره این عالم ربانی و حکیم الهی قدس سره گفت:
و السلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا
**صفحه=56@
و از خدای متعال مسئلت کنیم که روح شریف او را با ارواح انبیاء و اولیاء محشور بفرماید و به ملت رزمنده ایران توفیقی عطا کند که از فرهنگ غنی و قوی اسلام که به برکت تدریس و تألیف این حکیم الهی احیاء شده است بیش از پیش برخوردار و بهرهمند شوند.
س - آیت الله جوادی آملی در مورد اقدامات ایشان در جهت وحدت شیعه و سنی توضیح بفرمائید.
ج- اما اقداماتی که علامهی طباطبائی دام ظله در ایجاد الفت و هماهنگی بین مذاهب اسلامی داشت فراوان است چون یکی از مهمترین راه برای هماهنگ کردن مذاهب تفسیر قرآن است قرآن مورد پذیرش تمام مذاهب است قرآن مورد قبول تمام مذاهب است.
در تفسیر قرآن کوشیدند ملل اسلامی را به عنوان امت واحده معرفی کنند کوشیدند که اختلافهایی که آسیب به اصل میرساند آنها را برطرف کنند زیرا که در آیات قرآن از سخنان معصومین استفاده میکردند معصومین هم میکوشیدند که مردم را از تفرق و تشتت مذهبی که آثار سوئی داشته باشد بر حذر دارند امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه میفرمایند:
احدی مانند من مردم را به اتحاد دعوت نمیکرد احدی مثل من مردم را به هماهنگی آشنا نمیکرد. علامه طباطبائی که شاگرد قرآن و عترت بود هم با تبیین معارف قرآن هم با تشریح سخنان اهل بیت کوشید که امت اسلامی را در برابر بلوکهای شرق و غرب امت واحد بکند تا اینها بتوانند در پرتو وحدت و استواری و استقامت در قبال تمام واردات شرق و غرب بایستند و آسیب پذیر نباشند.
س - لطفا در مورد مبارزات سیاسی توضیح بفرمائید؟
ج - نقش علامهی طباطبائی در مبارزات سیاسی وقتی انقلاب اسلامی از حوزه علمیه قم شروع شد از 15 خرداد به بعد اوج گرفت. در جلساتی که مراجع تشکیل میدادند حضور داشت، اظهار نظر می کرد همکاری می کرد، در اعلامیهای که مراجع منتشر میکردند امضاء میفرمود. امضاء ایشان در پای اعلامیهای که مراجع علمی قم داشتند مشهود است. در جلسات سیاسی
**صفحه=57@
حضور داشتند، در نشر افکار انقلابی سهمی داشت، بعد فرهنگی انقلاب را بیش از دیگران به عهده میگرفت تا آنجا که مزاجشان مساعد بود، تا آنجا که امکانات مزاجی داشتند در اصل انقلاب و در متن انقلاب بودند، مخصوصا در بعد فرهنگی انقلاب، وقتی انقلاب یا بعد فرهنگیاش عرضه شود میتواند صادر شود زیرا انقلاب انقلابی است مکتبی و اگر مکتب عرضه شد انقلاب هم عرضه میشود بنابراین سهم خود را در انقلاب تا آنجا که میسر بود ایفا کرد.
س- ممکن است نظر ایشان را در مورد رهبری امام امت بفرمائید؟
ج - نظر شریف ایشان درباره رهبر کبیر و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران نظر دیگر مراجع بود مثل نظر حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی.
ایشان امام امت را بهعنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و رهبر کبیر انقلاب شکوهمند اسلامی ایران میپذیرفتند و همواره این اصل را مایه سعادت و سیادت و عظمت اسلام و مسلمین میدانستند.
س- ممکن است در مورد آثار ایشان هم مطالبی بفرمائید؟
ج - آثار علامهی طباطبائی تفسیر المیزان است که 20 جلد عربی است که اصل آن به عربی است. بعدا هم به فارسی ترجمه کردهاند. اصول فلسفه است با حواشی و تعلیقات شهید مرتضی مطهری رضوان الله علیه که چهار جلد آن با حاشیه شهید مطهری چاپ شده و اصل متن پنج جلد است حواشی بر اسفار صدر المتالهین در چاپ جدید مصاحبات با آقای «کربن» که یک جلد آن در سالنامه مکتب تشیع در سال 1339 انتشار یافت. رساله در حکومت اسلامی که به فارسی و عربی و آلمانی هم ترجمه و چاپ شده. تعلیماتی دارند بر کفایه در اصول، رسالهای دارند در قوه و فعل، رسالهای دارند در اثبات ذات، رسالهای دارند در صفات، رسالهای دارند در افعال رسالهای دارند در وسائل علل رسالهای دارند بنام انسان قبل الدنیا و انسان فی الدنیا و انسان بعد الدنیا. رسالهای دارند در نبوت رسالهای دارند در ولایت، رسالهای دارند در مشتقات رسالهای دارند در برهان رسالهای دارند در تهذیب رسالهای دارند در ترکیب رسالهای دارند در اعتبارات، از ایشان منظومهای هم در رسم خط نستعلیق نقل شده است. کتابی دارند بنام قرآن در اسلام، کتابی دارند بنام شیعه در اسلام، کتابی دارند بنام
**صفحه=58@
بدایة الحکمة کتابی دارند بنام نهایة الحکمة که اینها جزو کتابهای درسی و رسمی طلاب است در حوزه علمیه قم و بررسیهای اسلامی هم دارند که جواب نامهای است که از راههای دور و نزدیک در محافل علمی از ایشان میشد که ایشان جواب میدادند.
س- ممکن است بفرمائید بعد از رحلت ایشان چه ثلمه ای به اسلام وارد شد؟
ج - ارتحال این عالم ربانی شکافی در جدار اسلام ایجاد کرده است که این شکاف قابل التیام نیست. زیرا اگر بعد از ایشان حکیمی بیاید، عالم ربانی بیاید او جای خود را پر میکند نه جای علامه طباطبائی را، این همان تعبیر بلندی است که:
«اذا مات المؤمن الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدها شی»
اگر چنانچه مؤمن فقیه رحلت کند کسی که مؤمن به خدا باشد و فقیه در اصول دین و فروع دین باشد و فقیه در قرآن و سخنان اهل بیت باشد این شکافی را ایجاد میکند جبران ناپذیر.
امیدواریم این مصیبت را ولی عصر ارواحنا فداه طوری از خداوند متعال مسئلت کنند که به برکت ولایت امام زمان این مصیبت سنگین دارای اجری باشد و همه مسلمین در اجر صبر به این مصیبت سهیم باشند، و برخوردار باشند.
س- در مورد نظر علمای اهل تسنن درباره ایشان و تفسیرشان و شخصیت ایشان بعلاوه علمای اهل شیعه لطفا توضیح بفرمائید؟
ج - علمای عامه برادران اهل سنت چون شاگرد قرآن کریم هستند و روش تفسیری المیزان یقین آیات قرآن کریم بود با استفاده از سخنان اهل بیت یقینا مورد پذیرش و قبول برادران اهل سنت و دانشمندان و اندیشمندان و علمای اهل سنت خواهد بود آنها هم از فیض وجود این عالم ربانی برخوردار بوده و هستند.
**صفحه=59@
مقالهای پیرامون شخصیت فیلسوف کبیر آیة الله علامه سید محمد حسین طباطبائی قدس سره به قلم استاد محمد تقی صباح یزدی
**صفحه=60@
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم و رزقنی البراءة من اعلائکم»
پیشرفت بشر در زمینههای علم و فلسفه و عرفان و بهطور کلی در همهی زمینههای فرهنگی و معنوی، مرهون تلاشها و پژوهشهای خستگی ناپذیر شخصیتهایی است که به دور از انگیزههای خودپرستانه و جاهطلبانه و بدون علاقه به شهرت و آوازه، عمر پربرکت خودشان را وقف کشف رازهای هستی نمودهاند و هرگز ارزش والای حق و حقیقت و گوهر گرانبهای تقوی و فضیلت را به زر و زیور دنیا نفروخته و دل پاک و تابناک خود را به جاه و مقام مرهوم و زودگذر نباختهاند.
اگر معیار ارزشهای انسانی را «تقرب به خدای متعال» بدانیم که میدانیم در مقام ارزیابی شخصیتهای علمی باید بالاترین بها را به کسانی بدهیم که در راه آشنا کردن انسانها به راه خدا و پرورش حق طلبان و طهارت جویان، قدم برداشتهاند و هم در میدان تحقیق و تعلیم و هم در میدان تربیت و تزکیه، گوی سبقت را از همگان ربودهاند.
«فیه رجال یحبون ان یتطهروا و الله یحب المطهرین».
از درخشانترین چهرههای پیشتاز در این دو میدان در قرن اخیر، استاد عظیم الشأن، علامهی جلیل القدر، حضرت آیة الله سید محمد حسین طباطبائی بودند که خدای متعال ایشان را با اجداد طاهرینشان محشور فرماید و به عالیترین مقامات قرب خویش، فائز گرداند.
**صفحه=61@
سخن گفتن درباره ی شخصیتی که جهان اسلام، مرهوم تحقیقات تفسیری و فلسفی و عرفانی وی میباشد، در خور هر کسی نیست، و ورود بال و پرشکستهای چون این بنده در چنین عرصه عرض خود بردن و زحمت خوانندگان دادن است.
راستی چه میتوان گفت درباره ی کسی که یکی از مراجع بزرگ - رضوان الله علیه – در حق او میفرمود: «در جهان تشیع، آقای طباطبائی از لحاظ جامعیت بین علم و تقوی کم نظیر بلکه بی نظیر است»؟! پس بهتر آنکه برای خالی نبودن عریضه، به چند جمله بسنده کنم:
علامه طباطبائی مظهر متانت، وقار، طمأنینه، عزت نفس، توکل، اخلاص تواضع، عطوفت و دیگر مکارم اخلاقی بودند. آثار عظمت روح و نورانیت دل و ارتباط با ماورای طبیعت در سیمای ملکوتی ایشان هویدا بود.
بر مجلس ایشان چنان هیبتی سایه میافکند که حضار را در سکوتی ژرف و پر تأمل فرو میبرد و انسان را به یاد شعر فرزدق میانداخت که در مدح امام سجاد (ع) میگوید.
«یغضی حیاء و یغضی من مهابته».
به خاطر دارم که روشندلی در محضر ایشان با چشمانی پر از اشک، آهسته میگفت:
«در شگفتم که چگونه زمین، سنگینی چنین مردانی را تحمل میکند!»
در طول سی سال که افتخار درک محضر ایشان را داشتم هرگز کلمهی «من» از ایشان نشنیدم. در عوض، عبارت «نمیدانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ایشان شنیدهام، همان عبارتی که افراد کم مایه از گفتن آن، عار دارند ولی این دریای پرتلاطم علم و حکمت، از فرط تواضع و فروتنی بهآسانی میگفت و جالب این است که به دنبال آن، پاسخ سؤال را بهصورت احتمال و با عبارت «به نظر میرسد» بیان می کرد.
از جمله صفات بارز این بزرگ مرد روحانی، علاقه و خضوع زاید الوصفی بود که نسبت به خاندان پیغمبر اکرم (ص) داشت و فعالیتهای شبانهروزی علمی، او را از توسل و عرض ادب به پیشگاه مقام رسالت و ولایت، باز نمیداشت و موفقیت خویش را مرهون همین توسلات میدانست و آنچنان به سخنان ایشان
**صفحه=62@
احترام میگذاشت که حتی در برابر روایات مرسل و ضعیف السند هم بهاحتمال اینکه از بیت عصمت، صادر شده باشد رفتار احتیاط آمیزی داشت. و بر عکس، کوچکترین سوء ادب و کژاندیشی را نسبت به این دودمان پاک و مکتب پر افتخار تشیع، قابل اغماض نمیدانست. آخر مگر محبت این خاندان «اجر رسالت» و «راه خدا» نیست؟ و مگر ایشان همان کسانی نیستند که پیغمبر اکرم (ص) آنان را همسنگ قرآن کریم قرار داد؟ و مگر ایشان بزرگترین نعمتهای خدا در میان جامعهی انسانی نیستند که باید بزرگترین سپاس را نسبت به آن بجای آورد؟
علامه طباطبائی را باید بحث یکی از ارکان حوزهی علمیهی قم در عصر حاضر دانست و شاید کمتر اهل فضلی یافت شود که یا از خرمن پربار درسهای ایشان خوشهای نچیده باشد و یا از نوشتههای عمیق و وزینشان بهرهای نبرده باشد.
از توفیقات بزرگی که خدای متعال به ایشان عطا فرمود این است که تفسیر قرآن را در حوزههای علمیهی شیعه، احیاء کردند و با تلاشی پیگیر، کتاب نفیس و پرارزش «تفسیر المیزان» را در بیست جلد نگاشته و به جهان اسلام، تقدیم داشتند کتابی که حاوی عالیترین معارف اسلامی در زمینههای مختلف اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، تاریخی و غیره میباشد.
این استاد بزرگ، علاوه بر تدریس علوم مختلف اسلامی و تألیف کتابهای درسی به شیوهی سنتی (مانند کتاب بدایة الحکمة و کتاب نهایة الحکمه) اقدام مبتکرانهای برای ریختن مفاهیم فلسفهی اسلامی در قالب جدیدی انجام داد که پاسخگوی نیازهای عصر حاضر باشد و با اینکه بیش از سی سال از تألیف کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» میگذرد هنوز بهعنوان بهترین کتاب برای رد شبهات مادی، مورد استفاده میباشد.
علامهی طباطبائی اهتمامی وافی به حفظ سیره و سنت پیغمبر اکرم (ص) داشتند و نوشتن کتاب (سنن النبی (ص) نمونهی این اهتمام است. و در مقابل، مبارزهی جدی را با بدعتهایی که بنام (نوآوری در دین) مطرح میشد از واجبات مؤکد میدانستند و این شیوهای بود که از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) فرا گرفته
**صفحه=63@
بودند و بنابراین، باید ایشان را از بزرگترین احیاء کنندگان کتاب و سنت بشمار آورد.
علامه طباطبائی با وجود بهرهمندی کافی از فقه و اصول و سایر علوم اسلامی، مرکز ثقل فعالیتهای علمی خود را تفسیر قرآن و تدریس فلسفه قرار داده بودند و این گزینش بر اساس وظیفهای بود که احساس کرده بودند. اینک اصل جریان را از زبان خود ایشان بشنوید:
«هنگامی که از تبریز به قم آمدم مطالعهای در نیازهای جامعهی اسلامی و مطالعهای در وضع حوزهی قم کردم و پس از سنجیدن آنها به این نتیجه رسیدم که این حوزه نیاز شدیدی به تفسیر قرآن دارد تا مفاهیم والای اصیلترین متن اسلامی و عظیمترین امانت الهی را بهتر بشناسد و بهتر بشناساند.
و از سوی دیگر ، چون شبهات مادی رواج یافته بود نیاز شدیدی به بحثهای عقلی و فلسفی، وجود داشت تا حوزه بتواند مبانی فکری و عقیدتی اسلام را با براهین عقلی، اثبات و از موضع حق خود، دفاع نماید، از اینرو وظیفهی شرعی خود دانستم که به یاری خدای متعال، در رفع این دو نیاز ضروری، کوشش نمایم».
استاد بزرگوار در برخورد با بداندیشان و شیطان صفتان نیز شیوهای الهام گرفته از کتاب و سنت داشتند. به خاطر دارم هنگامی که نابخردی از روی غرض ورزی اقدام جاهلانهای در جهت تضعیف شخصیت علمی ایشان انجام داده بود و جمعی از علاقهمندان اجازه میخواستند که او را توبیخ نمایند با کمال آرامش و متانت فرمودند:
«ولایحیق المکرالسی الا باهله»
و طولی نکشید که مصداق این آیهی کریمه در حق وی تحقق یافت، و این تجربه درباره ی چند نفر دیگر بهصورت گرفتاریها و رسواییهای عجیبی تکرار شد و این حقیقت عملا به ثبوت رسید که ناسپاسی نسبت به نعمت وجود مردان الهی و اسائه ادب به علماء ربانی، موجب سلب توفیق و خذلان و رسوایی دنیا و آخرت میشود.
**صفحه=64@
علامه طباطبائی علاوه بر تشویق دانش پژوهان و سعی در تعلیم و تربیت ایشان و پرورش شاگردانی مانند استاد شهید مطهری، عنایت خاصی به گسترش معارف اسلامی در خارج از حوزهی علمیه داشتند و شخصا در جلساتی که از طرف بعضی از شخصیتهای علمی در تهران تشکیل میشد شرکت میکردند که از جملهی آنها جلساتی بود که پروفسور کربن در آنها شرکت مینمود و از بیانات فلسفی و عرفانی و روشنگریهای استاد بزرگوار در زمینهی معارف شیعه، استفاده می کرد و بعضی از دستاوردهای این جلسات به زبانهای خارجی نیز ترجمه شده است.
رحلت علامهی طباطبائی از بزرگترین ضایعاتی بود که به حوزهی علمیه قم بلکه به جهان اسلام وارد شد. آری بزرگترین ضایعاتی بود که به حوزهی علمیه قم بلکه به جهان اسلام وارد شد. آری بزرگترین استاد تفسیر و حکمت و عرفان و بزرگترین مربی اخلاقی و معنوی از تنگنای این جهان رخت بربست و بهسوی ملکوت اعلی و جوار رحمت و رضوان الهی شتافت و به جمع اولیاء خدا در بهشت برین پیوست ولی مطمئن هستیم که روح پرفتوحش در ملاء اعلی نیز به یاد اسلام و مسلمین و مخصوصا دست پروردگان خودش خواهد بود و در آن مقام والا از پروردگار متعال خواهد خواست که ایشان را در پیمودن راهی که نشان داده بود موفق و از لغزش و انحراف، مصون بدارد.
**صفحه=65@
علامه روح بود به چشم بشر++
بی او چه نام این گل مسنون کنم
**صفحه=66@
شرح حال فیلسوف کبیر آیة الله علامه سید محمد حسین طباطبائی به قلم خود ایشان
**صفحه=67@
بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده محمد حسن طباطبائی سال هزار و دویست و هشتاد و یک شمسی در تبریز در میان یک خانواده علمی به وجود آمدهام در سن پنج سالگی مادر را و در سن نه سالگی پدر را از دست دادم و به مناسبت اینکه کم و بیش مایه معاش داشتیم سرپرستی ما (وصی پدر) وضع زنندگی ما (من و برادر کوچکتر از خودم را که داشتم) به هم نزد و تحت مراقبت و پرستاری یک نفر خادم و یک نفر خادمه قرار گرفتیم. کمی پس از درگذشت پدر به مکتب و پس از چندی به مدرسه فرستاده شدیم و بالاخره به دست معلم خصوصی که به خانه میآمد سپرده گشتیم و به این ترتیب تقریبا مدت شش سال مشغول فرا گرفتن فارسی و تعلیمات ابتدائی بودیم.
آن روزها تحصیلات ابتدائی برنامهی معینی نداشت. همین قدر به یاد دارم که در فاصله میان (1290-1296) که مشغول بودم قرآن کریم را که معمولا بیش از هر چیز دیگر خوانده میشد و کتاب گلستان و بوستان سعدی و نصاب و اخلاق مصور و انوار سهیلی و تاریخ معجم و منشآت امیر نظام و ارشاد الحساب را خواندم.
سال 1297 وارد رشتههای علوم دینیه و عربیه شدم و تا سال 1304 به قرائت متون سرگرم بودم.
**صفحه=68@
در ظرف همین هفت سال در علم صرف کتاب امثله و صرف میر و تصریف و در نحو کتاب عوامل و انموذج و صمدیه و سیوطی و جامی مغنی و در بیان کتاب مطول و در قفه کتاب شرح لمعه و مکاسب و در اصول کتاب معالم و قوانین و رسائل و کفایه و در منطق کبری و حاشیه و شرح شمسیه و در فلسفه کتاب شرح اشارات و در کلام کتاب کشف المراد را خواندم و به همین ترتیب دروس متن (در غیر فلسفه و عرفان) خاتمه یافت.
***
سال 1304 برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزهی نجف گردیدم و به مجلس درس مرحوم آیة الله آقای شیخ محمد حسین اصفهانی حاضر شده یک دورهی خارج اصول که تقریبا شش سال طول کشید و چهار سال نیز خارج فقه معظم له درک نمودم و همچنین هشت سال در خارج فقه مرحوم آیت الله نائینی و یک دورهی خارج اصول معظم له حضور یافتم و کمی نیز به خارج فقه مرحوم آیة الله آقای سید ابوالحسن اصفهانی رفتم. کلیات علم رجال را نیز پیش مرحوم آیة الله حجت کوه کمری رفتم.
در فلسفه نیز به درس حکیم و فیلسوف معروف وقت مرحوم آقا سید حسین بادکوبی موفق شدم. در ظرف شش سال که پیش معظم له تلمذ میکردم منظومهی سبزواری و اسفار و مشاعر ملاصدرا و دوره شفای بوعلی و کتاب اثولوجیا و تمهید ابن ترکه و اخلاق ابن مسکویه را خواندم.
مرحوم بادکوبی از فرط عنایتی که به تعلیم و تربیت نویسنده داشت برای اینکه مرا به طرز تفکر برهانی آشنا ساخته به ذوق فلسفی تقویت بخشد امر فرمود که به تعلیم ریاضیات پردازم. در امتثال امر معظم له به درس مرحوم آقا سید ابوالقاسم خوانساری که ریاضیدان زبردستی بود حاضر شدم و یک دوره حساب استدلالی و یک دوره هندسه مطحه و فضائی و جبر استدلالی از معظم له
**صفحه=69@
فرا گرفتم.
***
سال 1314 در اثر اختلال وضع معاش ناگزیر به مراجعت شده به زادگاه اصلی خود (تبریز) برگشتم و ده سال و خوردهای در آن سامان بسر بردم که حقا باید این دوره را در زندگی خود دورهی خسارت روحی بشمارم. زیرا در اثر گرفتاری ضروری به معاشرت عمومی وسیلهی تأمین معاش (که از مجرای فلاحت بود) از تدریس و تفکر علمی (جز مقداری بسیار ناچیز) بازمانده بودم و پیوسته با یک شکنجهی درونی بسر میبردم.
***
در سال 1325 از سرو سامان خود چشم پوشیده زادگاه اصلی را ترک گفتم و متوجه حوزهی قم گردیده بساط زندگی را در این شهر گستردم و دوباره اشتغالات علمی را از سر گرفتم و تاکنون که اوائل سال 1341 میباشد روزگار خود را در این سامان میگذرانم.
البته هر کسی حسب حال خود در زندگی خود خوشی و تلخی و زشت و زیباهایی دیده و خاطره هائی دارد. من نیز بهنوبهی خود و خاصه از این نظر که بیشتر دورهی زندگانی خود را با یتیمی یا غریب یا مفارقت دوستان یا انقطاع وسائل و تهیدستی و گرفتاریهای دیگر گذرانیدهام، در مسیر زندگی با فراز و نشیبهای گوناگون روبرو شده در محیطهای رنگارنگ قرار گرفتهام. ولی پیوسته حس میکردم که دست ناپیدائی مرا از هر پرتگاه خطرناک نجات میدهد و جاذبهی مرموزی از میان هزارها مانع بیرون کشیده بهسوی مقصد هدایت میکند.
من اگر خارم و گر گل چمن آرائی هست++
که از آن دست که میپروردم میرویم
در اوائل تحصیل که بصرف و نحو اشتغال داشتم علاقهی زیادی به ادامهی
**صفحه=70@
تحصیل نداشتم و از اینروی هر چه میخواندم نمیفهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم. پس از آن یکباره عنایت خدائی دامنگیرم شده عوضم کرد. و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم. به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریبا هفده سال کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث در برابر میپنداشتم. بساط معاشرت غیر اهل علم را بهکلی برچیدم. در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه میپرداختم. بسیار میشد (و به ویژه در بهار و تابستان) که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه میگذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه میکردم و اگر اشکالی پیش میآمد با هر خودکشی بود حل مینمودم و وقتی که به درس حضور مییافتم از آنچه استاد میگفت قبلا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس پیش استاد نبردم.
***
از آثار مختصری که هنگام تحصیل در نجف تهیه کردهام:
رساله در برهان
رساله در مغالطه
رساله در تحلیل
رساله در ترکیب
رساله در اعتباریات (افکاری که ساختهی خود انسان است)
رساله در نبوات و منامات
از آثاری که اوقات اقامت تبریز تألیف شده:
رساله در اثبات ذات
رساله در اسماء و صفات
رساله در افعال
رساله در وسائط میان خدا و انسان
رساله انسان قبل الدنیا
**صفحه=71@
رساله انسان فی الدنیا
رساله انسان بعدالدنیا
رساله در ولایت
رساله در نبوت
(در این رسالهها میان عقل و نقل تطبیق شده است)
کتاب سلسلهی انساب طباطبائیان آذربایجان.
***
آثاری که در قم برشته تحریر درآمده است:
«تفسیر المیزان» که در 20 مجلد منتشر شده است. در این کتاب با روش بیسابقهای آیه به آیه تفسیر شده است.
اصول فلسفه (روش رئالیسم) در این کتاب فلسفهی شرق و غرب بررسی میشود (در پنج جلد).
حاشیه «کفایه الاصول».
حاشیه بر کتاب «اسفار ملاصدرا» که در 9 جلد منتشر شده است.
وحی یا شعور مرموز
دو رساله در ولایت و حکومت اسلامی (فارسی و عربی)
مصاحبه های سال 1338 با پروفسور «کربن» مستشرق فرانسوی در یک جلد. (تحت عنوان شیعه برای بار دوم اخیرا منتشر گردید).
مصاحبه های سال 39 و سال 40 با معظم له در یک جلد. (تحت عنوان سالت تشیع در دنیای امروز منتشر میگردد).
رساله در اعجاز.
علی و الفلسفه الالهیه (به فارسی نیز ترجمه و منتشر شده است).
شیعه در اسلام
قرآن در اسلام
مجموعه مقالات، پرسشها و پاسخها، بحثهای متفرقه علمی، فلسفی و...
**صفحه=72@
**زیرنویس= این مجموعه مقالات توسط «مرکز بررسیهای اسلامی» با اجازه کتبی استاد علامه جمع آوری و پس از تکمیل در دو جلد بنامهای «بررسیهای اسلامی» و «اسلام و انسان معاصر» منتشر میگردد.@
- سن النبی که اخیرا با ترجمه و تحقیق توسط جناب آقای محمد هادی فقهی در 400 صفحه منتشر شده است.
**صفحه=73@
بسم الله الرحمن الرحیم
جامی است که عقل آفرین میزندش
جامی است که عقل آفرین میزندش++
صد بوسه ز مهر به جبین میزندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف++
میسازد و باز بر زمین میزندش
این سخن «ابوحفص عمر بن ابراهیم خیامی» است. شاعر و حکیم و ریاضی دان و منجم در اواخر سدهی پنجم به روزگار سلجوقیان. و این خیامی از مشاهیر علمای عالم است و بیشتر مردمان بر احوال او واقفند و با این حال کمتر کسی مدعی معرفت افکار و آثار اوست زیرا که اقوال ارباب تذکره و تاریخ درباره وی همچنان است که دلالت تألیفات و تصنیفات او در برابر یکدیگر و از اینرو عقیده هیچکس در حال و کار این حکیم خالی از افراط و تفریط نبوده و نیست چنانکه برخی او را خواجهی امام و حجة الحق و الدستور الفیلسوف نبشته اند و بعضی وی را بخیل و مبطل و زندیق و شراب خوار گفتهاند و ما را سر این هر دو نیست و این مختصر را یاد نکردیم مگر به نگاهداشت ساحت خویش و حفظ برائت خود از بدگمانیها تا مخاطب ما بداند که غرض از یاد کرد آن دو بیت که در آغاز سخن آوردیم رد و قبول عقاید دیگران نیست و نه نفی و اثبات
**صفحه=74@
عقیدهی صاحب قول بلکه به شیوه اهل ذوق سبک سخن خیام را در طرح مصیبت سوگ نیکو یافتیم و پنداشت او را در عظیم جلوه دادن فاجعهی مرگ اگر چه حق است پسند کردیم و بدین خاطر طرز او را در این معنی شایسته طراز این مجمل یافتم و آوردیم آنچه را که آوردیم اکنون در شرح این رباعی و سپس تخلص به مقصود... میکوشیم و در این معنی جانب نظر اهل دنیا را نگاه میداریم که مرد عقبا از این جمله فارغ است و در منظر و مرئی او هیچ از این زمره که خواهیم آورد پدیدار نیست و او موت را نمیبیند مگر از حالی به حالی گردیدن و مرگ را نمیداند مگر از غربت روی در شهر و وطن خویش آوردن و به مقصود رسیدن و در منزل فرود آمدن و از رنج راه و تعب سفر آسودن و این نه فاجعه و مصیبت است که لطف محض و سعادت و عین راحت است و اگر چنین باشد شاید که مردم به وقوع واقعه و نزول فاجعه یکدیگر را تهنیت گویند و به سور و سرور بنشینند و تا ما به دیدهی عبرت در احوال اهل معنی دیدهایم و حکایت ایشان شنیده جز آنچه یاد کردیم مشاهده نیفتاده است و از این قبیل یکی حکایت مولا و سید ما امیرالمؤمنین علی است که چون زخم آن ملعون خارجی در وی رسید به لسان معجر بیان فرمود که:
فزت و رب الکعبه
یعنی سوگند به پروردگار کعبه که رهائی یافتم و دیگر حکایت سالار شهیدان عالم مظلوم کربلا است که مرگ را برای فرزند آدم همچون قلاده بر گردن دوشیزگان فرمود و از این نوع احادیث و روایات در کتب اهل حدیث بسیار است از انبیاء و اولیاء خدای متعال و ائمه اسلام سلام الله علیهم اجمعین و هم از این جنس در سخن عرفا و شعرای عارف به وفور آمده است چنانکه عموم مردم بر آن آگاهی دارند و به تمثیل و شهادت از آن بهرهمند میشوند و ما به نمونه برخی را ذکر میکنیم.
مولانا، جلال الدین مولوی در این معنی چنین میفرماید:
بروز مرگ چون تابوت من روان باشد++
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من مگوی و مگو دریغ دریغ++
به دام دیو درافتی دریغ آن باشد
جنازهام چو بدیدی مگو وداع وداع++
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
**صفحه=75@
مرا به گور سپاری مگو فراق فراق++
که گور پرده حجت چنان باشد
فرو شدن چو بدیدی بر آمدن بنگر++
غروب شمس و قمر را چرازیان باشد
الخ
همچنین مثنوی و کتاب فیه ما فیه و دیوان شمس که این یک غزل را از آن بیاوردیم از این گونه گفتار پر است و همچنان است دیوان سنائی و آثار شیخ فریدالدین و رسالهها و رباعیات ابوسعید و ابوالحسن خرقانی و شیخ جام و عبدالرحمن جامی و خواجه و شیخ علاءالدوله و فخرالدین عراقی و آن دیگران که ذکر نامشان در این مختصر نمیگنجد و ما قناعت میکنیم از همهی ایشان به همین مقدار و چند بیتی از خواجهی شیراز که فرمود،
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم++
راحت جان طلبم و ز پی جانان بروم
گر چه دانم که بجایی نبرد راه غریب++
من ببوی سر آن زلف پریشان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت++
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
به هواداری او ذره صفت رقص کنان++
تا لب چشمه خورشید درخشان بروم
الخ
حال بر سر آن سخن نخستین باز رویم که این گفت ما در مرثیت و معزای حضرت علامه عالم استاد کل فی الکل جناب مستطاب الفقید سعید شادروان آیة الله محمد حسین طباطبائی سخن اهل دنیاست و نه گفتار اولیاء و ائمه دین و عرفای واصل و اگر چه حق همان است که ایشان فرمودهاند ما سخن خویش گوئیم که نه معرفت ایشان داریم و نه مرتبت ایشان و به مقلدی و عیاری نیز خود را تا ی حضرات شمردن و به ظاهر سخن ایشان سخن آوردن معصیتی عظیم و گناهی غفران ناپذیر است و ما پناه میبریم به خدای بزرگ از هوای نفس خود و جسارت و بی باکی با ارواح مقدسین و تقلیدی از این دست که روی ننماید الا به داعیهی همسری، وگرنه متابع و پیرو ایشانیم انشاء الله چنانکه حق متابعت است.
و اما احوال اهل دنیا در رویارویی با مصائب اگر چه مؤمن باشند به قیامت و روزشمار لابد مفهوم آن دو بیت عمر بن ابراهیم است که در طلیعهی سخن یاد کردیم خصوصا آنگاه که ضایعه خطیر است و در گذشته مردم از زمرهی نوادر
**صفحه=76@
ایشان است بهواسطهی امری از امور که سبب ارجمندی تواند بود، در این مرحله است که مرد با اقرار به آفریدگاری حضرت حق جل جلاله و ربوبیت ذات پروردگار در عالم پندار به تمثیل «جام و کوزه گر» بر منظور خویش توجه میکند و میگوید که:
جامی است که عقل آفرین میزندش++
صد بوسه مهر بر جبین میزندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف++
میسازد و باز بر زمین میزندش
همه دانند که مقصود خیام از جام نوع انسان است و نظر با کس خاصی ندارد خلاف ما که این معنی را به جهت شخصیت معلوم و مخصوصی برگزیدهام و البته در شرح و تفسیر آن به مراد و مقصود خود سخن خواهیم گفت چنانکه جام در این رباعی اکنون که ما بدان نوحه گریم وجود نازنین و بی مثل و قرین حضرت علامهی فقید است که الحق پیر عقل آفرین گوی حضرتش بوده و هست و اگر چه عادتا ان آدمی است که شربت عقل را به جهت صحت و سلامت نوش میکند ذات آن بزرگوار مکمل چنان بود که عقل همچون بیماری جام وجود شریفش را به امید شفا در کف گرفته و آفرین گویان بوسهی مهر بر جبین او نهاده و از بادهی سلامت سرمست میشد و این نظیر آن معنی است که جمال الدین در بزرگداشت شاعران عراق گوید در آن قصیده معروف.
هنوز گویندگان هستند اندر عراق++
که قوهی ناطقه مدد از ایشان برد
وجه شباهت معلوم ست و فرق در قوهی عاقله است به جای قوهی ناطقه و علامه کبیر ما به جای شاعران عراق مدد بردن و بوسه زدن نیز مناسب یکدیگرند از این روی که بوسه بر جام زدن یعنی نوشیدن و این معنی مشهور است و غرض از نوشیدن مدد یافتن است.
در بیت ثانی با آن مقدمات که آوردیم معنای رباعی در مرثیهی مولای ما علامهی طباطبائی تمام میشود و شرح آن این است که اقرار میکنیم به خالقیت و ربوبیت حضرت حق در این معنی که آفرید و پرورد بدین بیان که کوزه گر دهر آفریدگار است «جل شأنه» و هم اوست که میسازد یعنی میپرورد و این مقام
**صفحه=77@
ربوبی است.
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف++
میسازد و ...
و آخر وجودی آنچنان را که تواند آفرید؟ و که تواند پرورد؟ جز ذات یگانه خدای متعال مگر شنیده باشی که حکمای الهی به اثبات ذات باری اقامه برهان مینمایند و بر وجود خالق دلیل میآورند اینک در سید و مولای ما حضرت علامه بنگر که وجوب وجود حضرت باری به و مبرهن است که اگر همهی عالم بدین معنی تکافو نکند آن لطف و صدق و جمال و کمال که در این لطیفهی الهی است این معنا را کفایت است و این است برهان صدیقین.
پس این انتخاب یعنی گزینش رباعی خیام در صفت و مرثیهی استاد کل فی الکل به غایت درست بود مگر آنکه از عهدهی آن کلمهی آخرین بیرون نیائیم اکنون خود را در این باب می آزمائیم به عون خدای تعالی ابوحفص میگوید.
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف++
میسازد و بساز بر زمین میزندش
ای دوست به مقتضای این مقال می گوئیم که اگر همهی کلمات و معانی متشابه و مترادف را در آنچه در آنیم فراهم آوری هرگز به قوت این ترکیب «باز بر زمین میزندش» نخواهی یافت چرا که پس از آن همه گفتار که آوردیم این کلمات در بیان عظمت فاجعه و هولناکی مصیبت الحق که گویاترین است و بلکه نزدیکتر از همه به حقیقت مطلب.
سخن در آن جام لطیف است که مصداق آن لطیفه ایست الهی بدان صفات که برشمردیم اکنون گوینده و نوحه گر این بیچاره است که از اهل این عالم است و نه عالم است و نه عارف هیچکسی هیچ مطاعی حقیر که دل در کسی و چگونه کسی بسته است به ناگهان تیغ اجل فرود میآید و آن شاخ پرشکوفه پرثمر را به هم میشکند و آن جام لطیف را بر زمین میزند و این مصیبت رسیده چه داند که در مذاق مرد عقبی این نیز لطفی است او قهر میبیند و فراق میبیند و رنج میبیند و به اقتضای حال و کمال خویش میگوید که (میسازد و با زبر زمین میزندش) زیرا که به آسمان بردن معلوم او نیست بر زمین زدن مرئی اوست و
**صفحه=78@
او عرض حال خویشتن میکند اگر چه حقیقت آنست و مولانا گفت که
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر++
غروب شمس و قمر را چرازیان باشد
ترا غروب نماید ولی شروق بود++
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست++
چرا به دانهی انسانت این گمان باشد
و نکته دیگر که حرف آخر از این مقال است لحن کلام عمر خیامی است بهویژه در بیت دویم که تلخ و تند و بغض آلود است و از تعبی به نهایت و رنجی به غایت حکایت میکند و این در مرحله مصیبت عادت اهل دنیاست و از لحاظ علم بیان و بلاغت گوینده به خوبترین وجهی و نیکوترین صورتی این حال را آورده است در انتها یاد آن بزرگوار و داغ او را تازه میکنیم و بار دیگر میخوانیم
جامی است که عقل آفرین میزندش++
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف++
میسازد و باز بر زمین میزندش
**صفحه=79@
در رثاء فقید علم و حکمت حضرت علامه طباطبائی رضوان الله علیه
خوشا شور بزم جگرخوارها++
خوشا سوز آه دل افکارها
خوشا مهر ورزان و آزادگان++
که شادند با درد و تیمارها
خوشا سرخوشان رها از دو کون++
به دام محبت گرفتارها
خوشا حال آنان که از شهر تن ++
گشودند در ملک جان بارها
خوشا لجه نوشان و دریا دلان++
که دارند در سینه تیارها
خوشا وقت خاصان بزم شهود++
که سوزند در برق دیدارها
همانان که هستند در کوی عشق++
ازین بود موهوم بیزارها
نجوم سپهر کمالند، لیک++
به دورند از عجب و پندارها
خداوند فکرند و در بندگی++
روانند با سر چو پرگارها
دریغا کزین پس نیاید پدید++
چنین نغز گلها به گلزارها
عقیم است دیگر عجوز زمان++
نگیرد مشیمش چنین بارها
کجایند نام آورانی که ملک++
گرفتند با تیغ گفتارها
کجایند چابکسواران علم++
که تا عرش راندند رهوارها
کجا بوعلی رفت و کو ابن رشد++
چه شد شیخ اشراق و اسرارها
**صفحه=80@
کجا رفت صد را که بار دگر++
زند کلک او نقش اسفارها
ازین قوم یک تن بجا مانده بود++
از آن زمره عرش مقدارها
از آنان که دیگر نیارد سپهر++
از آن جنس کالا به بازارها
همانکو که میراث بگذشتگان++
ورا بود وز آنان فزون بارها
مهین شمع آن جمع علامه بود++
خردمندی از خیل بیدارها
همان مست صهبای وحدت که بود++
چو جان مخفی از چشم هشیارها
همان وارث گنجهای کمال++
که بودش به گنجینه خروارها
نبیند دگر دیده روزگار++
حکیمی چنو با چنان کارها
نگنجد کمالش به مقیاسها++
نیاید جلالش به معیارها
در افکار او دید بو نصرها++
به گفتار او سوز عطارها
در او جلوه گر زهد مقدادها++
وزو رو نما قدس عمارها
به زهد و ورع ابن دینار بود++
نه فرزند دنیا و دینارها
دریغا از آن نطق فصل الخطاب++
که بودی شفابخش بیمارها
دریغا از این کلک شور آفرین++
که زد نقش حکمت به طومارها
دریغا از آن شور کز لوح جان++
ستردی بیک جذبه زنگارها
بزرگا، نگر کز غم و ماتمت++
ز خون گشته گلرنگ رخسارها
مهینا ببین زانده و درد تو++
زند اشک ما رنگ گلنارها
هماما چون سرو تو از پا فتاد++
بشد چشم ما رشک جوبارها
امام است از ماتمت داغدار++
که یاران شناسند مر یارها
به روحانیان بین که کردند چاک++
گریبان و آشفته دستارها
دهد صبر ما را خدا در غمت++
که او میکند سهل دشوارها
به جنت قرین با رسولی و آل++
فری آنچنان جای و آن جارها
خدایت جزا روح و رضوان دهد++
به پاداش آن نغز کردارها
درود خدا بر روان تو باد++
به فردوس جایت به گلزارها
**صفحه=81@
در سوگ علامه طباطبائی قدس سره
بگذار تا دو دیده در افشان کنم++
دمساز نال، ناله فراوان کنم
فریاد را ز سینه به گردون برم++
سیلاب راز دیده به دامان کنم
نالم ز درد و داغ به باغ اندرون++
آوخ ز بی ثباتی انسان کنم
با مرغکان به نغمه همآوا شوم++
تشویر زرد رویی بستان کنم
چونانکه برق شعله به هامون زنم++
چونانکه رعد نعره به کیهان کنم
بر هر کران رانم آوای خود++
آفاق را ز نوحه پریشان کنم
بر روی و مو به لطمه چنگ افکنم++
از تار تارک خود عریان کنم
نیلی کنم ز سیلی رخساره را++
وانگه به مویه چاک گریبان کنم
ادر بغل دو زانوی غم آورم++
سر را وبال زانوی لرزان کنم
خوانی نهم زانده در پیش خویش++
جان را بر این نهاده مهمان کنم
خاکم بسر چو ریخت زمانهی خراب++
بر این خرابه اشک غم افشان کنم
چون با فلک نیارم پنجه زدن++
شیون از این کژ آیین بنیان کنم
در جام جای باده شرنگ افکنم++
باشد که چاره غم پنهان کنم
سقراط وار جام بلا در کشم++
جان را رها ز محنت زندان کنم
از موج درد وز شرر آه خود++
بر پایکی شرر فکنی توفان کنم
آه ز دل برآمده را همچو دود++
در چشم ماه و زهره و کیوان کنم
**صفحه=82@
اشک ز مژه ریخته را همچو رود++
ایدون روان بلجه عمان کنم
وزتاب این غمی که به سینه مراست++
هر سو غمده سینهی شادان کنم
یکسره ز شهر سوی بیابان شوم++
غوغا بپا به دشت و بیابان کنم
چون عاشق جدا شده از یار خویش++
حالی حکایت شب هجران کنم
مر چهره راز حسرت (عرجون) کنم++
تن را بسان ساقهی ارجان کنم
چون طفل بی پدر شد بر مقبری++
بنشینم و بگریم و افغان کنم
علامه رفت ثلمه بعالم فتاد++
این رخنه را چگونه جبران کنم
رفت آن طبیب درد ز سامان ما++
من درد خویش راز که درمان کنم
نخل خرد شکست دراین گلستان++
دیگر چگونه میل گلستان کنم
شمع هنر فسرد بمشکوی ما++
روش چگونه خلوت یاران کنم
کاخ بلند علم ز بن شد خراب++
تعمیر چون توانم ایوان کنم
باری به کنج حسرت سر در کشم++
عزم سخن به خاطر پژمان کنم
گر خامه نشکند به زبان قلم++
نفرین ز سست عهدی دوران کنم
من کیستم کزو سخنی آورم++
نی نی، مر این گزافه نتوان کنم
چون قطرهای ستاید مر لجه را++
من قطرهام چه مدحت عمان کنم
لیکن بهحکم آنچه بدل مرمراست++
عذر سخن به نزد سخندان کنم
در سوگ آن بزرگ بگیرم قلم++
خونین سخن به دفتر و دیوان کنم
گر اشک و آه اذن کتابت دهد++
غمنامهای به پیر جماران کنم
گویم امام تسلیت ایدر ترا++
این جمله را چگونه عنوان کنم
آنجا که علم آب سخن میبرد++
من اعجمی چه رتل قرآن کنم
آنجا که عقل راه هنر میزند++
من بیهنر چه مایه تبیان کنم
آنجا که توسن خرد از پا فتد++
من خسته پا چگونه جولان کنم
ایدر برون ز قاعده همچون که مور++
رو سوی بارگاه سلیمان کنم
باشد که بخشدم ز سخن گستری++
گر نوحهای ز سوگ سخندان کنم
مفعول، فاعلات، مفاعیل فع++
یاد از سخنوران خراسان کنم
60/8/26 حمید سبزواری
**صفحه=83@
در رثای علامهی طباطبائی
شاید که حال و کار دگرگون کنم++
هر چ آن غمیتر است هم ایدون کنم
عالم نشاط زی غم و ماتم کند++
من دل ز حزن واله و محزون کنم
ناصر ز کلک نظم با بتن دهد++
من خامه تیز زی محن و «هون»**زیرنویس= خواری و مشقت.@ کنم
او باغ و راغ دفتر و دیوان کند++
من باغ و راغ چهره پرخون کنم
او نظم و نثر هم رخ نیسان نهد++
من نظم و نثر همیر سیحون کنم
او باغ راز لفظ گل افشان کند++
من راغ راز اشک گلگون کنم
او از قصیده کوشک بر آرد به دهر++
من کوشکها به دهر وارون کنم
او دل دهد به نادره بحر عروض++
من دل تهی ز وازن و موزون کنم
مفعول و فاعلات و مفاعیل وفع++
درپیچم و به مقبره مدفون کنم
مر اهل فضل را برسانم سلام++
پس والسلام نغمه دگرگون کنم
نی دل دگر به هیچ خردور نهم++
نی جان غمی ز ابله و مجنون کنم
برتابم از فراخ جهان روی خود++
پس رو بهسوی دخمه و آهون **زیرنویس= نقب سوراخ.@. کنم
ذوالنون چه کرد از ستم دهر دون++
من آنچه کرد حضرت ذوالنون کنم
**صفحه=84@
یکچند زی حصار گرایم ز شهر++
بر گرد خویش باره و برهون **زیرنویس= حصار قلعه .@ کنم
دل بر کنم ز یار و دیار و قرین++
خود را به عز عزلت مقرون کنم
آنگاه همچون یوسف مبصری به چه++
یعقوب وار دیده چو جیحون کنم
صد دجله از دو دیده گشایم به خاک++
آمون **زیرنویس= دریاچهای در خوارزم.@ کنم به سیلش و هامون کنم
دریا دریا لولو برد مکنون نثار++
برسید اجل همایون کنم
بر میر دهر نالهای مر زنم++
بر پیر فضل مویهی افزون کنم
نالم چنانکه کوش فلک کر شود++
مویم چنانکه چشم ملک خون کنم
زین، فتنهها بر این چه گردان رسم++
زان، رخنهها به گنبد گردون کنم
از در و داغ زلف دو خواهر **زیرنویس= دو ستاره شعرای یمانی و شاهی.@ برم++
از غم پریش موی دو خاتون **زیرنویس= ماه و خورشید.@کنم
از سوگت سیاه بماند جهان++
خورشید راز دایره بیرون کنم
هم نجم را به دخمهی مغرب نهم++
همه ماه را به مسلخ **زیرنویس= مسلخ اسم امکان از سلخ.@ مسجون **زیرنویس= زندانی.@ کنم
در محنت مسیح زمان بر فلک++
نفرین چنان کنم که به شمعون **زیرنویس= شمعون پسر «یهودا آمربوطی» که مسیح را به سربازان پیلاطن نمود.@ کنم
در رحلت حسین زمان بر جهان++
لعنت چنان بزاده میسون **زیرنویس= نام مادر یزید.@ کنم
زین دانهای که سود به آس **زیرنویس= آسیاب.@ ستم++
خون در تنور بر شده طاحون **زیرنویس= آسیاب.@ کنم
زین خوشهای که چید بداس بلا++
برق آب جوی مرتع پرنون **زیرنویس= دیبای ملون منقش و لطیف کنایه از آسمان.@ کنم
کاموس **زیرنویس= کاموس کشانی از پهلوانان شاهنامه .@ وارش زخم تهمتن زنم++
ضحاک سارش خوار فریدون کنم
پس زی سماء به بال خرد بگردم++
ترحیب **زیرنویس= مرحبا گفتن.@ حال موسی و هارون کنم
تخفیف داغ عیسی مریم دهم++
تدبیر زخم یوشع بن نون کنم
تحمید رنج احمد مرسل کنم++
تحت شکنج صفدر بی چون کنم
**صفحه=85@
شرح شفاء بدرد فلوطین برم++
برک شفاء نثار فلاطون کنم
لختی جنید خلوت شبلی شوم++
وقتی چو سهل خدمت ذوالنون کنم
آنگه فرود آیم و در سامرا++
عرص ثنای رحمت **زیرنویس= حضرت قائم.@ محزون کنم
بر حضرتش نماز تسلی برم++
داغ و دعا نثار همایون کنم
پس رخت دل بهسوی جماران کشم++
عرض ادب بدرد همیدون کنم
گویم بقای میر زمین و زمان++
کان ار نماند خدمت کانون کنم
ظل تو باد بر سر ما مستدام++
تا زی پناه مأمن هامون کنم
فرسوده گشت کان طباشیر **زیرنویس= طباشیر نوعی دار و گیاهی.@ اگر++
درمان دل ز باغ طبرخون **زیرنویس= طبرخون عناب.@ کنم
لیکن شکست پشت فلک زین محن++
شاید که سر و همبر عرجون **زیرنویس= عرجون تاک درخت انگور.@ کنم
علامه روح بود به جسم بشر++
بی او چه نام این گل مسنون کنم
تا باقی است ذکر جمیل امام++
تا من ثناش زین دل مفتون کنم
علامه باد پیرمون و میرمن++
تا ناز و فخر برمه گردون کنم
پیش از به خاک سپردن علامه بزرگ محرم سال 60
علی معلم
**صفحه=86@
بیانیه حزب جمهوری اسلامی به مناسبت رحلت فیلسوف کبیر آیة الله علامه سید محمد حسین طباطبائی قدس سره
**صفحه=87@
بسم الله الرحمن الرحیم
اذا مات المؤمن الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمه لایسده شی
در مکتب انسان ساز اسلام ستارههای درخشانی در آسمان ولایت و از تبار پاک اهل بیت عصمت فرزندان باسعادتی دیده به جهان میگشایند که سراسر عمر پرخیر و برکتشان از چشمههای جوشان فیاض وحی و نبوت و امامت سیراب میشوند و از پرتو انوار علم و حکمت قرآنی زوایای قلب و روحشان فروغی الهی مییابد و چراغهای فروزانی میشوند بر سر راه تمامی بشریت و راهگشایی برای همه انسانهای حق پو و خداجویی که به سوی او در حرکتند، و بر شانههای پرصلابتشان پرچم علم و معرفت و آگاهی به اهتزاز در میآید تا رسالتهای عظیم رسولان و پیامبران الهی را به جهانیان برسانند چرا که اینان وارثان به حق انبیائند. و جز این نیست که در همان حال بندگان خاشع خداوندید.
انما یخشی الله من عباده العلماء
مرحوم مغفور حضرت آیت الله علامه معظم حاج سید محمد حسین طباطبائی،
عالم و فیلسوف و مفسر بزرگ عالم اسلام که از شاگردان بزرگ مکتب امام جعفر صادق (ع) بود دار فانی را وداع گفت و به ملکوت اعلی پیوست.
این عالم و اندیشمند ربانی که عمری را در میان دریای مواج علوم و
**صفحه=88@
حکمت اسلامی به تحقیق و تتبع پرداخته بود از بزرگترین شخصیتهای علمی تاریخ اسلام بود.
او شاگردان ممتازی را به جهان اسلام عرضه کرد که هر کدام خود استادی برای پژوهندگان معارف اسلامی شدند. آیة الله شهید استاد مطهری و شهید مظلوم آیة الله بهشتی و دانشمندان شهید حجج اسلام دکتر مفتح و دکتر باهنر و بسیاری از فضلای دیگر از ثمرات عمر پرفیض ایشان بودند، تألیفات گرانقدری از این عالم بزرگ الهی بجای مانده است که از میان آنها تفسیر ارزشمند المیزان را باید بهعنوان یکی از بزرگترین گنجینههای معارف اسلام نام برد. ما رحلت این ستاره درخشان اسلام را به رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی و علماء اسلام و حوزههای علمیه سراسر دنیای اسلام و امت شهید پرور ایران تسلیت عرض نموده و از اقشار مختلف مردم مسلمان دعوت میکنیم که در مجلس ترحیم این فقید سعید که در روز دوشنبه 60/8/25 از ساعت 3 تا 5 بعدازظهر در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار میگردد شرکت نمایند.
حزب جمهوری اسلامی
60/8/24
**صفحه=
فهرست مندرجات
عنوان شماره صفحه
به جای مقدمه 2
پیام تسلیت فقیه مجاهد آیة الله منتظری به مناسبت رحلت آیة الله علامهی طباطبائی3
شرح زندگی علامهی طباطبائی به قلم آیة الله حاج آقا حسن حسن زادهی آملی 4
آثار هر کس نمودار دارائی اوست 6
تفسیر قرآن با قرآن 7
بیان مثانی و تفسیر قرآن بقرآن 7
از زبان مبارک خود استاد 8
تاریخ پایان المیزان و توصیه طلاب علوم جناب آقا سید حسین بادکوبهای 9
یکی از اساتید بزرگ استاد علامه طباطبائی 10
شرح حکمت الاشراق قطب شیرازی تقریرات درس خواجه است 11
تحصیلات ریاضی جناب استاد طباطبائی مدظلهالعالی 11
مسئله ریاضی در تثلیث زاویه 11
تدریس علم هیأت در قم 12
نصب دائره هندیه در مدرسه حجتیه قم بعمل علامه طباطبائی 12
ترک تبریز و اقامت در قم و استخاره با قرآن 13
جناب حاج میرزا سید علی قاضی طباطبائی یکی از اساتید بزرگ علامهی طباطبائی 14
میرزای شیرازی و میرزا حسین قاضی، قدس سرهما 15
محاسبه حروف مشدده در دوائر أباجد 16
درجات بهشت و آیات قرآن 16
شکل قطاع سطحی 17
نقل رؤیا و کلام مرحوم آیة الله آملی قدس سره درباره علامه طباطبائی مدظلهالعالی18
رساله محاکمات استاد علامهی طباطبائی 18
سید احمد کربلائی استاد قاضی و سید احمد کشمیری تلمیذ قاضی 21
یکی از مؤلفات علامه طباطبائی و تنی چند از اعاظم علما در پیرامون ولی الله اعظم امیرالمؤمنین علی علیه السلام 23
دین الهی و فلسفه الهیه 25
هدف سفرای الهی تعلیم و تأدیب بشر است 26
خاتمه 28
مصاحبه با آیة الله حاج آقا حسن حسن زادهی آملی پیرامون شخصیت آیة الله علامهی طباطبائی 30
مصاحبه با آیة الله جوادی آملی به مناسبت رحلت آیة الله علامهی طباطبائی 46
سخنی پیرامون شخصیت استاد بزرگوار علامهی طباطبائی به قلم استاد محمد تقی مصباح یزدی 59
شرح حال علامهی طباطبائی به قلم خود ایشان 65
در رئاء فقید علم و حکمت حضرت علامهی طباطبائی رضوان الله علیه 79
در سوگ علامهی طباطبائی قدس سره 81
در رثای علامهی طباطبائی 83
بیانیه حزب جمهوری اسلامی به مناسبت رحلت آیة الله علامهی طباطبائی 86
با نشریات حزب جمهوری اسلامی آشنا شوید:
1- وحدت و تحزب استاد سید علی خامنهای
2- درست فهمیدن اسلام استاد سید علی خامنهای
3- گفتاری درباره ی جمهوری اسلامی استاد شهید آیة الله مطهری
4- خلاصهای از کتاب نظام حقوق زن در اسلام استاد شهید آیة الله مطهری
5- سلوکی در مسیر شناخت
6- یادنامهی شهید آیة الله سعیدی
7- شیعه و شورا
8- سنت مهلت
9- خطابهای در آستانهی بیعت
10- شهیدی آغازگر (آیة الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی)
11- تحزب و تهذب مسیح مهاجری
12- حکومت اسلامی دانشمند شهید دکتر محمد مفتح
13- پایگاه جهانی انقلاب
14- حق در محاق
15- اهداف روحانیت در مبارزات استاد شهید آیة الله مطهری
16- شیلی و ایران
17- مسلمانان سیاهپوست آمریکائی
18- روش برداشت از قرآن شهید مظلوم آیة الله بهشتی
19- عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی استاد شهید آیة الله مطهری
20- مسئله نفاق استاد شهید آیة الله مطهری
21- هدف زندگی استاد شهید آیة الله مطهری
22- تکامل اجتماعی انسان در تاریخ استاد شهید آیة الله مطهری
23- درسهایی از نهج البلاغه فقیه مجاهد آیة الله منتظری
24- نقش روحانیت در انقلاب حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی
25- فلسطین سرزمین اشغالی شهید دکتر محمد جواد باهنر
26- منافقین دشمنان حکومت اسلامی استاد سید علی خامنهای
27- نگاهی به کارنامهی شهید مظلوم آیة الله دکتر بهشتی
28- سخنان امام به مناسبت روز قدس
29- ولایت استاد سید علی خامنهای
30- یادنامهی فیلسوف الهی علامهی طباطبائی
پشت جلد:
علامهی طباطبائی سلمه الله تعالی، این مرد بسیار، بسیار بزرگ و ارزنده،... مردیست که صد سال دیگر باید بنشینند و آثار این مرد را تجزیه و تحلیل بکنند و به ارزش این مرد پی ببرند... این مرد واقعا یکی از خدمتگزاران بسیار، بسیار بزرگ اسلام است. اولا مجسمهی تقواست، مجسمهی معنویت است. در تهذیب نفس و در تقوی مقامات بسیار عالی را طی کرده است. من سالیان دراز از فیض محضر این مرد بزرگ بهرهمند بودهام و الآن هم هستم.
از سخنان استاد شهید آیة الله مرتضی مطهری