یادنامه شهید راه نماز
شهید آیت الله دستغیب
نام کتاب: یادنامه شهید راه نماز آیة الله سید عبدالحسین دستغیب
گردآوری: حزب جمهوری اسلامی (واحد تبلیغات)
چاپ اول: اردیبهشت ماه 1361
تعداد چاپ: 20000 جلد
مرکز پخش: دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی

بسمه تعالی
مقدمه
دست جنایتکار آمریکائیان یک شخصیت ازرشمند که مربی بزرگ و عالمی عامل که گناهش فقط تعهد به اسلام بود از دست ملت ایران و اهالی محترم فارس گرفت و حوزه های علمیه و اهالی ایران را به سوگ نشاند.
(امام خمینی)
نشریه حاضر ویژه نامه ایست به مناسبت شهادت عالم ربانی معلم اخلاق، حضرت آیة الله سید عبدالحسین دستغیب که در هنگام تشرف برای اقامه نماز جمعه به دست دشمنان انقلاب اسلامی ایران به شرف شهادت نائل آمد.
در این مجموعه متن آخرین خطبه شهید راه نماز آیة الله دستغیب رضوان الله علیه و سخنرانی حضرت آیة الله....

پیام امام امت به مناسبت شهادت شهید راه نماز آیة سید عبدالحسین دستغیب
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
شهادت برای فرزندان اسلام و ذریه پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و اولاد فاطمه علیها سلام و یادگاران حسین سلام الله علیه در راه هدف و اسلام عزیز و قرآن کریم چیزی غیر عادی و پدیده ای غیر معهود نیست.
ملت بزرگ اسلام از محراب مسجد کوفه تا صحرای افتخارآمیز کربلا و در طول تاریخ پر ارزش سرخ تشیع قربانیانی ارزشمند به اسلام عزیز و فی سبیل الله تقدیم نموده و ایران شهادت طلب هم از این پدیده سعادتمند مستثنی نیست. و انقلاب اسلامی گوش و چشمش پر از این شهیدان حسین گونه است.
 ملت عزیز ما در روز رستاخیز با سرافرازی در پیشگاه مقدس خدای بزرگ و پیامبران و اولیاء عظیم الشأن، صفهای طولانی از شهیدان در راه دفاع از حق عرضه می دارد. از علمای اعلام وائمه جمعه وجماعت تا فداکاران و سربازان در جبهه های دفاع از حریم مقدس اسلام، پیامبر بزرگ اسلام که بر امم دیگر حتی به سقط مباهات می کند، مطمئن هستیم به فداکاری این عزیزان جبهه و پشت جبهه و این شهیدان محراب و منبر و در صف جماعات و در داخل مسجدها و بیمارستان ها مباهات می فرماید و چه بهتر و گواراتر که با شهادت این فرزندان اسلام و ذریه طاهره بر افتخارات آن بزرگوار در روز عرض اعمال هر چه بیشتر بیفزائیم.
عزیزان و نور چشمان ما در جبهه های جنوب و غرب هر روز با سرکوبی اشرار امریکائی و عقب راندن و به جهنم فرستادن جنود شیطان برای اسلام سربلندی و عظمت خلق می نمایند. به طوری که تاب تحمل این پیروزی ها را از امریکائیان خارج و داخل، منافق و منحرف سلب نموده و بر جنون و وحشی گری های آنان افزوده است. شما فرضا شهید بهشتی را گناهکار بدانید شهدای دیگر مثل شهید مدنی و شهید دستغیب که جز تربیت محرومان و هدایت مردم گناهی نداشته اند با چه انگیزه شهید می کنید.
شما به گمان خود اگر اینان را به جرم وفاداری به اسلام و طرفداری از محرومان و مظلومان مستحق قتل می دانید، اطفال معصومی که در گهواره جای دارند و زبان باز نکرده اند چه گناهی دارند. جز آن که اطفال مسلمانانی هستند که مخالف سلطه آمریکا به جان و مالشان می باشند.
امروز روز جمعه و نماز و عبادت، دست جنایتکار آمریکائیان یک شخصیت ارزشمند که مربی بزرگ و عالمی عامل که گناهش فقط تعهد به اسلام بود از دست ملت ایران و اهالی محترم فارس گرفت و حوزه های علمیه و اهالی ایران را به سوگ نشاند. حضرت حجة الاسلام و المسلمین شهید حاج سید عبدالحسین دستغیب را که معلم اخلاق و مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی بود با جمعی از همراهانشان به شهادت رساندند و خدمت خود را به ابرقدرت و ابرجنایتکار زمان ایفا کردند به گمان آن که به ملت رزمنده ایران آسیب رسانند و آنان را در راه هدف به سستی بکشند.
این کوردلان نمی بینند که در هر شهادتی و در هر جنایتی ملت متعهد به اسلام و کشور مصمم تر و در صحنه حاضرترند اینان پس از بمباران شهرها در جنوب و غرب و قتل عام های فجیع مردم بی پناه فریاد جنگ، جنگ تا پیروزی را نشنیدند که ملت وفادار شهادت را در راه خداوند با آغوش باز پذیرا هستند یا می خواهند شکست های لشکر کفر را و آتشی که به جان دوستان و اربابانشان از پیروزی رزمندگان ایران افتاده است با خون این مردان خدا فرونشانند.
 اینک سزاوار است اصحاب نظر و ارباب تحلیل در این شرارت ها و جنایت ها فکر کنند که انگیزه آن که در هر پیروزی و دنبال هر شکست حزب بعث آمریکائی یک جنایت بزرگ از این منافقان و منحرفان واقع می شود چیست. از باب اتفاق نمی شود باشد که دنبال پیروزی آبادان جنایتی واقع و دنبال فتح بستان باز جنایتی و امروز به دنبال فتح عظیم در غرب و شکست مفتضحانه دشمنان اسلام این جنایت بزرگ واقع شد.
آیا این ها همه بنا به اتفاق است یا حساب شده و دیکته شده عمل می شود آیا ما این بزرگان علما و معلمان ارزشمند را برای جبران شکست آمریکا در منطقه و صدام آمریکائی در جبهه ها از دست می دهیم. رحمت خداوند بر این مجاهدان عظیم الشأن که شهادتشان پیروزی اسلام را بیمه می کند و ننگ و نفرت بر آمریکای جنایتکار و دست نشاندگان و هواداران آن، اینجانب این ضایعه بزرگ و فاجعه اسفناک را بر حضرت مهدی اروحنا له الفداء و ملت شجاع ایران و اهالی معظم استان فارس و خانواده آن شهید تسلیت می دهم و به پیشگاه مقدس پیامبر اسلام این فداکاری های ملت اسلام و مجاهدات قشرهای مختلف ایران تبریک عرض می کنم و برای خاندان این شهید پرافتخار از خداوند تعالی توفیق صبر و بردباری و سلامت طلب می نمایم. سلام بر مجاهدان بزرگوار اسلام و درود بر رزمندگان غرب و جنوب و تهنیت بر نیروهای نظامی و مردمی پیروزی آفرین در جبهه غرب. از خداوند تعالی پیروزی نهائی لشکر اسلام را بر قدرت های شیطانی مسئلت می نمایم.
و السلام علی عبادالله الصالحین
روح الله الموسوی الخمینی، 20 آذرماه 1360

پیام فقیه مجاهد آیة الله حسینعلی منتظری به مناسبت شهادت شهید راه نماز آیة الله سید عبدالحسین دستغیب
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
اهالی محترم فارس ایدهم الله. تروریسم کور امریکائی در روزهای آخر خود دست به جنایت دیگری زد و چهره خبیث شیطانی خود را بیش از پیش آشکار نمود. ترور ناجوانمردانه عالم مجاهد حضرت آیت الله دستغیب به اتفاق چند تن از پاسداران در مسیر نماز موجب تأثر عمیق و نگرانی عمومی شد. سردمداران منحرف و وابسته این جریانات رو به زوال به خیال خام خود می خواهند با این گونه جنایت از تأثیر روحی فوق العاده پیروزی های مهم و همه روزه اخیرا رزمندگان شجاع ما در جبهه ها بر ملت مسلمان ایران کاسته شده و چند صباحی دیگر رژیم مزدور صدام به اشغال کشور ادامه دهد. آن ها از درک رشد فکری و سیاسی که ملت مسلمان ما به آن نایل شده عاجزند آن ها نمی دانند ملتی که با الهام از مکتب و تأثیر اولیاء و ائمه اطهار علیه السلام عشق به شهادت دارد از هیچ حادثه و مصیبتی خوف ندارد.
اینجانب شهادت تأسف انگیز این عالم بزرگوار و شخصیت ارزنده را به حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و مقام محترم رهبر انقلاب و روحانیت معظم و اهالی شریف فارس و بیت محترم و خاندان معظم دستغیب تبریک و تسلیت می گویم. رضوان و درجات معنوی برای ایشان و صبر شکیبائی و اجر جمیل را برای بازماندگان و خانواده محترمشان از خدای بزرگ مسئلت دارم.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
حسینعلی منتظری، 60/9/20

پیام رئیس جمهور حجة الاسلام و المسلمین سید علی خامنه ای به مناسبت شهادت شهید راه نماز آیة الله سید عبدالحسین دستغیب خطاب به مردم استان فارس
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی.
مردم دلیر و مقاوم فارس برادران و خواهران انقلابی شجاع آیت الله حاج سید عبدالحسین دستغیب این روحانی مبارز و پرهیزگار به دست جنایتکاران و دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب شهید شد و شما بیش از هر کس می دانید که او شخصیت مغتنم و ارزشمند برای عالم اسلام بود آنان که از سوابق زندگانی این شهید بزرگوار آگاهند می دانند که او از نخستین کسانی بود که پرچم تبلیغ انقلاب اسلامی را در سخت ترین شرایط در استان فارس بر افراشت و بر معابر و مجامع نام امام امت را بر زبان جاری ساخت، و با دستگاه ظلم و جور به مبارزه برخاست این چهره پارسا و پرهیزکار در بهترین بخش از عمر پر برکتش بی اعتنا به زخارف دنیوی همت و نیروی خود را در راه استقرار حاکمیت الله صرف کرد و به یاد خدا دل خوش بود که الا بذکر الله تطمئن القلوب.
 چهره ی معظم و دوست داشتنی این مرد خدا محبوب ترین چهره در میان مردم فارس و مورد احترام عمیق مردم در سراسر ایران بود. روح بی کینه و صفای باطن و لحن روحانی او گرمی بخش دل مردم بود و مردمی که او را صمیمانه دوست داشتند به شخصیت والای این وحانی و مبارز و متقی احترام می گذاشتند هفتاد سال زندگی همراه با طهارت و تقوا و سال ها صرف عمر، در راه اسلام و انقلاب از این مرد بزرگوار چهره ای ساخته بود مورد علاقه و احترام مردم. چنین مردی از سلاله ی پاک پیامبر و از خدمتگزاران صادق و فداکار اسلام و از یاران با وفا و مهربان امام وامت امروز در شیراز و همراه تنی چند از یاران و شاگردان خویش در راه اسلام و قرآن به شرف شهادت نائل آمدند.
شهادت این عالم ربانی و سید بزرگوار سند دیگری است بر پلیدی و ناپاکی روح و ماهیت رسوایانی که بقای خود را در فنای مردان خدا می جویند. اما هر چه بیشتر در این راه گام بر می دارند رسواتر می شوند و صفوف مردم را در جهت حفظ دست آوردهای انقلاب و ادامه راه شهیدان مستحکمتر می کنند خفاشانی که چشم دیدن پیروزی های امت شهید پرور ایران را ندارند زهر حقد و کینه خود را با کشتن چهره های محبوب و مردمی به کام انقلابیون می ریزند، تا کام دشمنان خلق خدا را شیرین کنند اما جز خسران دنیا و آخرت نصیبی نخواهند برد.
اطمینان دارم که شهادت این مرد خدا همچون زندگی پر افتخارش برای اسلام و انقلاب اسلامی ایران خیر و برکت به همراه خواهد داشت چرا که همه ما را در ادامه راهی که برگزیده ایم مصمم تر می کند تا راه اسلام در پیش روی ماست دشمن حقیرتر از آن است که بتواند ما را از این سیر الهی منحرف بسازد.
شهادت این مرد میدان تقوا و مبارزه را به مردم شهید پرور ایران خصوصاً به اهالی غیور فارس و فرزندان و بازماندگان و شادگران آن شهید تسلیت و تبریک می گویم.
سلام بر همه شهیدان اسلام
سید علی خامنه ای رئیس جمهور اسلامی ایران

متن آخرین خطبه نماز جمعه شیراز شهید راه نماز آیة الله سیدعبدالحسین دستغیب در تاریخ جمعه 60/9/13
بسم الله الرحمن الرحیم
خطبه اول:
الحمدلله رب العالمین، الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا هوالعزیز الغفور و اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له، احدا صمدا لم یتخذ صاحبة و لا ولدا و اشهد ان محمدا عبده و رسوله، اللهم صل علی محمد و آل محمد، ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون و اشهد ان علی و الائمة الاحد عشر من ولده حجج الله و اوصیاء رسول الله و اشهد ان ساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور.
بسم الله الرحمن الرحیم -اذا جاء نصر الله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا.
از نعمت های عظیمه الهیه - فتح بستان
در نعمت های عامه، شکر عامه واجب است. از نعمت های عظیمه عامه الهیه در هفته ی گذشته که شکرش بر عموم ملت اسلام واجب است، مسئله فتح بستان با پاکسازی هفتاد دهکده که زیر چکمه ی بعثیان کافر بود. بیش از یک سال، و همچنین سقوط 9 هواپیمای میراژ و میگ عراقی که خیال بمباران کردن شهرهای اسلام را داشتند و به دست خلبانان عزیزمان سقوط کردند.
این فتح عظیمی که نصیب رزمندگان اسلام گردید به تأیید خدا بود، خدای را شکر می کنیم. الحمدالله رب العالمین الحمد لله الذی صدق وعده و نصر عبده و اعز جنده.
و همچنین تشکر می کنیم از این رزمندگان عزیز، از این فداکاران راه اسلام که جان بر کف در محراب عبادت خوزستان، شبی را که می خواستند مشغول بشوند و به تعبیر امام امت با مناجات پروردگار و عطرآگین کردند صحنه را و خدا هم یاری کرد آن ها را.
آنچه را که از ما می آید دعا درباره آن ها است.
خدایا به عزت و جلالت شهیدان را بر علو درجاتشان بیفزا. (آمین مردم)
مجروحین و معلولین را شفای عاجل عنایت بفرما.
پروردگارا خانواده های محترم شهیدان را صبر جمیل و اجر جزیل عنایت بفرما (آمین مردم) مقام شهدا را همه می دانید باید خیلی شهیدان را عزیز بدارید، چون این ها عزیزان خدایند مقام این شهیدان را خدا می داند که چه مقامی به آن ها داده است.
فردا هم عده ای، از جنازه های محترم این شهیدان را در این شهر می آورند، ان شاءالله همه تقرب به خدای تعالی پیدا کنید. در تشییع جنازه ی محترم آن ها شرکت و مجروحین جنگی را در این بیمارستان ها عیادت کنید، احترام کنید، تقرب به خدا پیدا کنید و بدانید از مراکز رحمت پروردگار عالم است که برای رزمندگان عزیز ما، در این جبهه های جنگ تعبیری بهتر از تعبیر امام امت، آیت الله العظمی، الامام خمینی نیست.
امام در تعبیراتی که فرموده است می فرماید آنچه را که غرورآفرین، و افتخارآمیز برای اینجانب است، روحیه ی قوی و قلوب سرشار از ایمان و اخلاص و روح شهادت طلبی این سربازان امام زمان است و این است فتح الفتوح.
و بعد در تعبیر دیگر می فرماید:
وجود این رزمندگان عزیزی که در دو جبهه ی معنوی، و سوری و ظاهری و باطنی، از امتحان سرافراز بیرون آمدند من تبریک می گویم و بوجود آن ها افتخار می کنم.
در توضیح معنی فتح الفتوح
این تعبیر امام را من میل کردم که یک جمله ای در توضیحش و بعد معنی فتح الفتوحش را عرض کنم که بدانید چه کلمه ی بزرگی و چه تعریف بزرگی، امام فرموده از این رزمندگان.
مقدمتاً بدانید! انسان در رسیدن به کمال حقیقی اش که عبارت است از ایمان به الله و اخلاص به خدای تبارک و تعالی، در رسیدن به این مقام دشمن هائی دارد از داخل و دشمنانی از خارج که این ها نمی خواهند بگذارند که این آدمی به ایمان برسد، به کمال انسانیت برسد، به آن هدفی که برای آن ایجاد شده یعنی لقاء الله، جوار الله و حیات طیبه ی انسانی برسد.
دشمنانی از داخل و دشمنانی از خارج دارد و آدمی باید از اولش، از اول تکلیفش در دو جبهه، جنگ کند اگر بی تفاوت شد، اگر چنانچه مبارزه را کنار گذاشت، نخواهند گذاشت این انسان، به کمالش برسد. نخواهند گذاشت سبیل الله را طی کند.
 طاغوت ها نخواهند گذاشت از خارج و در داخل هم دشمنان داخلی نمی گذارند، بدانید ایها الناس، دشمنان داخلی هر فرد از شما، عبارت است از هوس ها و خواسته های نفس، و هوی و خواسته های شیطانی، و وساوس شیطانی، حوادث نفسانی این ها یک سد عظیمی است بر روی دل انسانی دلی که باید مرکز حب الله باشد، این دل را گرفته اند و به جایش حب دنیا، حب شهوات، خودخواهی، این ها مال نفس است، نفس می گوید خودت، باید یک کاری دنیائی بکنی که (نه در جهت الله). نفس می گوید: دنیایت را تأمین کن، این باید علاج شود، باید در دل انسان حب آخرت سر جایش بیاید، بگوید آخرتم درست شود، دنیا می خواهد بشود می خواهد نشود.
تا دل آدمی مرکز ایمان و خشوع نشود، کمال نخواهد پیدا کرد.
الم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله (سوره حدید آیه 16).
دل آدمی باید فقط برای الله باشد و بس، نه برای مال دنیا و ثروتمندی و خوش گذرانی، زین للناس، حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضة و الخیل المسومة و الانعام و الحرث. (آل عمران، آیه 14)
این ها دشمنان داخلی خودت هستند ای انسان، باید با این ها مبارزه کنی جلوی خودت را بگیری، فناء دنیا را به خودت بفهمانی، نگذاری که دل تو از خدا و آخرت غافل شود، نگذاری برای دنیا خاشع شوی، اسیر و ذلیل مادیات شوی، اسیر و ذلیل مقام بشوی، با هر چه فانی است، باید مبارزه کنی، باید پشت سر انبیاء بیائی و جنگ کنی.
ابراهیم چه گفت؟ انی لا احب الافلین. به هر چه فنا پذیر است نباید دل بست، مبارزه باید کرد، اگر بی تفاوت شدی نمی شود، باید با نفس جهاد کرد. تا برسد به جائی که وجهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض، حنیفا و ما انا من المشرکین (انعام آیه 79).
از شرک بیاید بیرون، هواپرستی، مال پرستی، مقام پرستی، شهوت پرستی، خود پرستی، تمام این ها شرک است قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین (انعام آیه 163). همه چیز برای الله است، زندگیم، شئونم، کارهایم، همه اش، در جهت الله.
وجهت وجهی، ذاتم، قلبم، سرم، خفیم، همه چیزم برای الله.
زنده ام به الله می میریم به الله حیاتی و مماتی همه اش در راه خدا است مردنم هم در راه خداست. این توحید ابراهیم و توحید محمدی است.
هر کس مخالف الله است با او باید جنگید
این مبارزه و این مجاهده است که همیشه آدم مؤمن باید با نفسش در جهاد باشد، اعدا عدوک نفسک اللتی بین جنبیک.
گوش بگیرید، این توضیح فرمایش امام است که می فرماید این رزمندگان ما در دو جبهه می جنگند، جبهه معنوی و جبهه سوری، جبهه باطنی با نفسشان، جبهه خارجی، توی جبهه های جنگ، با دشمنان خارجی هم می جنگند، با صدام هم می جنگند، با آمریکا هم می جنگند، با اسرائیل هم می جنگند، با هر کس دشمن خداست، هر کس سد عن سبیل الله است، هر کس مخالف الله است، با او هم باید جنگید، اگر چنانچه مبارزه را دست بردارد تسلیم کفر شود، سازش با کفر کند، به خدا خودش هم بی ایمان می شود، به مجرد این که دلش میل به کفر کرد، به خدا دلش از ایمان خالی می شود.
لاترکنو الی الذین ظلموا فتمسکم النار. اگر کسی یک سر سوزن، کمتر از آنچه بگویم. سر سوزنی میل کرد که به آمریکا و اسرائیل و اذنابش، بنی صدر خائن، رجوی و امثال این ها طاغوت ها، کفار، دشمنان انسانیت، دشمنان راه خدا و الله ایمانش هم از کفش می رود.
نگذارد توی دلش حب دنیا بیاید و هم در خارج با کفار سختگیر بایستد، جنگ کند، در دو جبهه جنگ کند. که امام می فرماید: چیزی که واقعا من تبریک می گویم و غرور آفرین است، این است که این رزمندگان ما در دو جبهه مبارزه می کنند و این ها رسیده اند به جائی، که قلوبشان سرشار از ایمان، و اخلاص و روح شهادت طلبی، و سرباز امام زمان شدن و این است فتح الفتوح.
فتح الفتوح یعنی چه؟
ایها الناس! کسی که دل خودش را فتح کرد، یعنی جنود نفس و هوی را زد عقب، و دلش پر شد از یاد خدا، ذکر خدا بقاء آخرت، دل پر شد از علاقه به الله، و از مال و جاه و مقام و تمام خوشی های دنیا آزاد شد، دل که فتح شد یعنی از جنود ابلیس داخلی، هفتاد هزار حجاب ظلمانی می رود عقب، اگر دل فتح شد، فتح الفتوح است، به خدا تمام مشکلات دیگر حل می شود، بر تمام دشمنان غالب می گردند. آن هائی که الان در جبهه های جنگند، این رزمندگان عزیز، این فتح بستان و غیره و این ها همه اش مال این است که فتح قلبشان را کرده اند این جوانان عزیز که جان من فدای همه شان باد، این ها کسانی اند که شهادت را سعادت می دانند.
این اخوی زاده ما که شنیدم الان هم بحمدالله به فیض رسید، مکرر پیش من می آمد، می گفت من می خواهم بروم جبهه شهید بشوم نمی گذارند، چندین مرتبه هم رفت و شهید نشد. اخیرا شنیده شده است که در جبهه بستان به این فیض رسیده، آخر این جوان را چه شده؟ قلبش فتح شده، این فتح الفتوح است، به خدا بر دشمن این ها غالبند، چنانکه می بینید، این فتوحات جبهه های جنگ مال فتح الفتوح است، این ها تمامشان خدائی شده اند، تمام این ها جنود ابلیسِ داخلیشان عقب رفته، طوری شده که این ها می گویند ما به شهادت برسیم، هر چه بشود، با خدا سر و کار دارند، بزرگند.
شوخی نیست کسی جانش را برای خدا بدهد!
خدایا! این ها چه شده اند؟! اعجاز است! به تعبیر دیگر امام که فرمود: اصلش ملت ما یکپارچه فعالیت شده است.
می بینید همین جوانانی که پشت جبهه هستند چطور دارند فعالیت می کنند شبانه روز، توی سپاه، ارتش و غیر این ها، همه و سایرین همه پدر و مادرها، این ها چه جور فعالیت می کنند.
امام می فرماید ملت ما الهی شده است، فتح الفتوح کرده است.
دلهاشان دیگر از حب دنیا، خالی شده است، دیگر به واسطه ی شهوات اسیر امریکا نمی شوند، به طمع دنیا هیچ وقت اسیر و ذلیل نمی شوند آزاد شده اند، دیگر دنیا را نمی خواهند، این ها به تعبیر امام، می فرماید: ما می خواهیم آزاد باشیم ولو فقیرانه زندگی کنیم، مؤمن به الله باشیم تعلق ما به خدا باشد به اسلام باشد، و لو ما فقیرانه زندگی کنیم. خیلی جای تبریک به امام زمان است که آقا ببین، ملت تو و شیعیان تو را به چه حدی رسانده است خدای تبارک و تعالی.

نامه ای دیروز از جبهه آمده بود نوشته بود که ما 16 نفر یا نمی دانم 15 نفر از اهالی تبار شیرازیم. توی جبهه، وصیت ما این است که شما با خانواده های ما بگوئید اگر ما شهید شدیم شما حق ندارید برای ما عزا بگیرید، عزا برای چه؟! جشن ما است، آرزوی ما است شهادت.
به فدای این جوانان، به فدای این رزمندگان عزیز، این ها و الله و باز به تعبیر امام امت، چقدر لطیف فرمود، (فرمودند) با این فتحی که کردند به جهانیان فهماندند که این ایران یک ملتی است الهی، یک ملتی است شکست ناپذیر، هیچ قدرتی نمی تواند به این ها تجاوز کند، این بستانی که یک سال و چیزی این همه استحکامات دولت بعث، نه بعث تمام قدرت ها، انگلیس، شوروی، فرانسه، آمریکا، دولت های مرتجع منطقه تمام قدرت ها، همراه این ارتش کافر یک سال در آنجا استحکامات درست کرده اند. یک حمله ی الله اکبری، این جوانان عزیز ما چون همه الهی بودند، چطور این ها را تار و مار کردند.
و من امیدوارم ان شاء الله به همین زودی، حمله های الهی دیگرشان را هم مشغول بشوند و تمام جبهه را پاک کنند، از شر کفار و فجار.
کشورهای مرتجع منطقه که کمک به این کفار عراقی می کنند توبه بکنند، عربستان! توبه بکن. کویت توبه بکن. شما چطور کمک می کنید به دشمنان اسلام، چطور می آیید با مسلمانان ایران می جنگید! با اسلام جنگ می کنید؟! اسم خودتان را هم مسلمان گذارده اید؟! توبه کنید! بدانید که اگر توبه نکردید آنچه را که بر سر محمدرضا آمد و بر سر صدام هم ان شاء الله می آید و بر سر شما هم خواهد آمد (فریاد ان شاء الله مردم).
زودتر بیدار شوید، بیائید عوض این که با اسلام جنگ کنید، با مسلم جنگ کنید، همه تان لشکرهائی تدارک بکنید، و با اسرائیل جنگ کنید، با امریکا، دشمن اسلام جنگ کنید، نفتتان را به روی دشمنان اسلام ببندید، نه این که با اسلام و مسلمین جنگ کنید، این نصیحت امام را بشنوید، امام مگر نه نصیحت کرد، حتی به صدام هم نصیحت کرد، به دشمنش هم نصیحت کرد.
من نصیحت می کنم زودتر برو به پاریس، پهلوی فراری ها، همانجا یک دولتی تشکیل بده، این بس است.
حتی به ارتش عراق هم نصیحت کرد، فرمود: بس است، برگردید اینقدر خودتان را در راه طاغوت، به کشتن ندهید. نکشید و کشته نشوید در راه طاغوت، فکر کنید برگردید ای ارتش عراق! ببینید شما به امر کی دارید کار می کنید؟! در راه آمریکا دارید چه جور فداکاری می کنید بیچارگان! برگردید. به کشورهای منطقه هم نصیحت کرد و به جهانیان، هم اعلام کرد که همه بدانید آی قدرت های متجاوز، این ملت شکست ناپذیر است.
ملتی که الهی شد، نیروی الله همراه آن ها است
هیچ کس نمی تواند یک ملتی که یکپارچه حرکت، و یکپارچه ملتی الهی است، و همه هوای غیب توی سرشان هست و همه مشتاقند همه عاشق اسلامند همه عین شهدای کربلایند، همه عین لشکریان صدر اسلامند، مشتاقانه به جبهه جنگ می رفتند، الان هم چنین است، زن و مرد ما، پیر و جوان ما همه در حرکتند، بحمد الله ملتی که الهی شد، نیروی الله همراه آن ها است، هیچ قدرتی نمی تواند آن ها را شکست دهد.
گروهک های داخلی! با این ملت نمی توانید به جنگ برخیزید به این باقیمانده گروهک های داخلی هم صدها مرتبه گفته شده به هوش بیائید، دیدید با این ملت نمی توانید به جنگ برخیزید؟! اعلام جنگ دادید، دیدید به جائی نرسیدید؟! باقی مانده ها! توبه کنید پیش از این که دستگیر شوید و بدانید این ملت تا نفر آخرتان را هم خواهد گرفت و به جزا خواهد رساند تا خانه های تیمی شما و لو یک خانه ی تیمی هم باشد، خواهند آن را گرفت، این ملت برای خودش واجب دانسته است. تکلیف الهی است.
شما ای گروه منافق! از روزی که اعلان جنگ دادید با ملت اسلام، حکم خدا را بفهمید، حکم شما را خدا در قرآن معین کرده، ملت وظیفه اش این است که شما را پیدا کند، تحویل دادگاه بدهد و حکم خدا را بر شما جاری کند.
اینکه شنیده شده است که در یک مدرسه ای، گوشه ای، دخترکی اگر شعار ضد اسلام می دهد، جزء این گروه های منحرف است، بر تمام انجمن های اسلامی مدارس واجب است، این فرد یا چند تا را تحویل دادگاه بدهند، تا حکم اسلام بر ایشان جاری شود مگر آن که جلوتر توبه کنند.
این ملت دیگر آرام نخواهد شد
تا پیش از 30 خرداد این ملت کارتان نداشت، چون شما اعلان جنگ نداده بودید، چون اعلان جنگ دادید دیگر تا آخرین نفر باید ان شاء الله حکم خدا را برایتان جاری کرد. مگر این که توبه کنید، تغییر حال دهید و خصوصاً هم اداره محترم شهربانی حتماً موظف است کمیته های محترم را بفرستد در مدرسه ها، خصوصاً موقع تعطیلی که شنیده شده است که بعضی حرکات خلاف عفت عمومی مشاهده می گردد، جداً جلوگیری کنند، قاطعانه عمل کنند، پلیس محترم است، سپاه محترم است، باید مواظب هم باشند، ملت هم کمکشان کنید، کمک کنید پلیس را، سپاه را در نهی از منکر.
یک منکری هم الان در نظرم آمد، از منکراتی که در شرع اسلام است، سد معبر است. توی پیاده روها، بعضی ها هستند که از کاسب ها، البته ندانسته جنسشان را می آورند، سد راه می کنند، معامله کرده به این صورت اشکال دارد شرعا ًاگر سد معبر شود.
سد معبر نکنید! و همچنین اداره راهنمائی مواظب باشد در بعضی خیابان ها دیده می شود، دو ردیف پارک می کنند، ماشین را توی خیابان تنگ، این طرف و آن طرف و دو ردیف، این ها را خودتان مواظب باشید ان شاء الله ترک کنید، سد معبر حرام است، اداره راهنمائی هم باید محکم و قاطعانه عمل کند، خودتان هم کمک آن ها باشید.
و من امیدوارم ان شاء الله تمام مشکلات حل شود، همه اش حل می شود، تمام توطئه ها خنثی خواهد شد، چنانچه از اول انقلاب تا حالا شده است، این ملتی که چهل هزار امریکائی را کرد بیرون، این ها دیگر چیزی نیست، اینها، جان بی خود می کنند حالا مثلاً می خواهند مبارزه ی اقتصادی بکنند و امید دارند که سرمایه دارها، پول هایشان را از بانک درآورند که خیال می کنند می توانند ضربه اقتصادی بزنند در عوض روحانیون اطلاع دادند به این ملت که نه پول هایتان را ببرید توی بانک، مگر چند تا سرمایه دار ضد انقلاب چنین غلطی کنند.
هفته گذشته گزارش داده اند و گله کرده اند از بانک ها که مردم در پول دادن اجتماع کرده اند، صف می بندند برای پول دادن الان هم من اطلاع می دهم به تمام مسئولین، بانک ها موظفند، با کمال احترام مسلمانانی که پولشان را می خواهند بگذارند توی بانک، مواظب باشند کمک کنند، معطل نکنند و الا شبهه ای پیش می آید که نکند بله این ها هم با آن ها قدری موافقند.
بسم الله الرحمن الرحیم
خطبه دوم:
الحمدلله رب العالمین. قاصم الجبارین مبیر الظالمین مدرک الهاربین و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حی لا یموت بیده الخیر و هو علی کل شیء قدیر و اشهد ان محمد عبده و رسوله. اللهم صل و سلم و زد و بارک علی النبی الامی العربی الهاشمی المکی المدنی الابطحی و صل علی سید الوصیین علی امیرالمؤمنین و صل علی الصدیقة الطاهره - فاطمة الزهراء - سیدة نساء العالمین و صل علی سبطی الرحمة و امامی الهدی الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنة و صل علی ائمة المسلمین علی ابن الحسین و محمد ابن علی و جعفر ابن محمد و موسی ابن جعفر و علی ابن موسی و محمد ابن علی و علی ابن محمد و الحسن ابن علی و الخلف الهادی المهدی - حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الملائکة المقربین و الشهداء و الصالحین. ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لاتجعل فی قلوبنا قلا للذین آمنوا- ربنا انک رئوف الرحیم - اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات الاحیاء منهم و الاموات- تابع بیننا و بینهم بالخیرات. اللهم اغفر ذنوبنا و اسرافنا علی انفسا اللهم وفقنا لما تحب و ترضی.
بسم الله الرحمن الرحیم - و العصر ان الانسان لفی خسر- الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
بنابر اشهر روایات، امروز هفتم ماه صفر، تولد امام هفتم ما حضرت موسی ابن جعفر علیه الصلوة و السلام است که در سنه 128 در مدینه ی منوره تولد یافت و در سن 55 سالگی هم به شهادت رسید. مدت امامتش 25 سال است که مقداری از خلافت منصور دوانقی، و بعدهم هادی، و بعد هم مهدی عباسی و بعد هم 14 سال گرفتار هارون، طاغوت روزگار بود.
اشهر القاب امام -کاظم است. کاظم، از بس کظم می کرد و این معنا را باید شیعیان اهل بیت یاد بگیرند.
خشمت را برای خدا فرونشان
«کظم غیظ» بابا! خشمت را برای خدا فرو نشان! اگر یک کسی یک کلمه تندی بهت گفت، زود خشمگین نشو که بخواهی دو تا جواب بدهی. اگر دستی بهت زد خشمگین نشو که بخواهی دو تا بزنی، چندین برابر تلافی بخواهی بکنی، از عدل بیرون بروی، کاظم الغیظ حالا من چه بگویم در این وقت کوتاه از کظم غیظ های موسی ابن جعفر (ع) به این مناسبت کاظم الغیظ شد.
وصیت موسی ابن جعفر علیه السلام
فقط اکتفا می کنم به همین حدیث کوتاه که آقا فرزندانش را جمع کرد فرمود: «من یک وصیتی به شما می کنم که شما جز خیر و خوبی از آن نخواهید دید.»
شیعیان موسی ابن جعفر! این وصیت به شما هم هست فرمود من به شما وصیت می کنم که اگر کسی در طرف راستت حرف بد به تو زد، حرف ناشایست به تو زد بعد رفت و از طرف چپ آمد عذر خواست، گفت ببخشید من اشتباه کردم، فوراً بگو خیلی خوب و بپذیر و مبادا برگردی بگی تو همچی گفتی؟! خودتی! یا چنین و چنانی و سختگیری کنی.
عمل نکنید به این قسم ها حتی از رسول مکرم من لم قبل العذر من... کسی که نپذیرد معذرت را به شفاعت رسول خدا نمی رسد، حرفی هم زد بعد عذر آورد گفت خیلی خوب یا زن یا اولادت یا رفیقت یا دیگری یا دشمنت، یا با هر کسی کاظم الغیظ باش! و الکاظمین الغیظ برای خدا غیظت را فرو بنشان.
عذر را بپذیر تا خدا عذرت را بپذیرد
عذر را بپذیر تا خدا عذرت را بپذیرد- ببخش تا خدا هم تو را ببخشد- اگر تو ببخشی- خدا گناهت را ببخشد، تا تو نبخشی خلق را، توقع نداشته باش که خدای تبارک و تعالی هم تو را ببخشد. اجمالاً امام ما از اول امامتش تا لحظه ای که به سم جفا شهید شد در مبارزه بود.
آی شیعیان اهل بیت -من در خطبه اول گفتم بر هر مسلمانی واجب است در دو جبهه جنگ کند، جنگ با نفسش و جنگ با دشمنان اسلام و خدا (در خارج).
اگر چنانچه کسی بی تفاوت شود در هر یک از این دو جبهه نجاتی برایش نیست، بدانید ایمانی پیدا نمی کند اگر نعوذ بالله میل به کفر کرد کسی استغفر الله العظیم.
اگر کسی گفت من فقیهم اما نظرم این است که با کفار بسازید! این از عدالت می افتد. از راه اهل بیت و از راه اسلام به راه انحراف می رود.
جهاد با کفار، جهاد دفاعی است، یک واجبی است که در هیچ دوره ای قابل تخصیص نیست. به هر اندازه ای که بتواند، باید در برابر کفر بایستد، میل به کفر نکند، تصدیق کفر نکند. سازش با کفر ننماید. تمام دوازده امام ما چنین بودند پس این حبس ها، زجرها، شکنجه ها برای چه بود؟ برای همین مبارزه بود.
امام حسن مجتبی که امروز هم شب شهادتش است، امام دوم ما است و وقتی می خواست با معاویه جنگ بکند رسید به جائی که دید اعوان ندارد. یعنی خود اصحابش به معاویه نوشتند اجازه بده ما خودمان حسن را دست بسته تسلیم تو می کنیم، امام بی یار، امام بی یاور، ملتی که امروز برپا خاستند در برابر طاغوت ها، از جان و دل دور نایب امام زمانشان فداکاری می کنند ای کاش آن روز بودند حسن مظلوم! تو را یاری می کردند.
امام دید عجب (همین هائی که دور و برش هستند ریختند و سجاده را از زیر پایش کشیدند و جنگ را رها کردند، اما سازش با معاویه؟! استغفر االله تا لحظه آخر ایستاده بود مقابل معاویه و می فرمود! این باطل است، موافقت با معاویه حرام است. کمکش حرام است، برای همین هم بود که آخرش با زهر جفا، مثل چنین روزی پاره های جگرش را قطعه قطعه کردند، و بیرون ریختند.
موسی ابن جعفر (ع) هم همین قسم، 14 سال که شنیده اید یعنی مدت خلافت و سلطنت هارون را امام در حبس بود ولو در بین اش مدتی آقا را آزاد می کردند، حبس یک سال مرتبش هست - 4 سال هم هست - لیکن در اثنائش آقا را آزاد می کردند باز می گرفتند امام را.
مسلمان، همیشه در حال مبارزه و قیام و آماده جهاد است
امام در برابر کفر، در برابر ستم، در برابر طاغوت، همچنان مبارزه می کرد و شیعیان را تمرین می داد سفارش می کرد، صفوان جمال که بهترین فرد است موسی ابن جعفر بهش فرمود: صفوان! همه چیز تو خوب است الا، (وحشت کرد گفت آقا چی؟! فرمود:) این که شترت را چرا کرایه می دهی به هارون؟! گفت آقا شتران مرا کرایه می کند برای حج. فرمود آیا تو میل نداری که این زنده بماند تا پول کرایه تو را بدهد.
گفت: چرا!
فرمود به همین اندازه تو شریکی، تو باید راضی نباشی یک نفس هارون زنده باشد.
مسلمان کسی است که راضی نباشد یک لحظه ستمگر زنده بماند، آماده باشد که در هر لحظه بتواند جان ستمگر را بگیرد تمام این طاغوت ها را از امریکا بگیرید و اسرائیل و اذنابش تا مثل رجوی ها و بنی صدر خائن، مسلمان کسی است که یک لحظه نخواهد اینان زنده بمانند و همیشه در حال مبارزه و قیام و شدت و آماده جهاد باشد. این خودش جهاد است.
اظهار مخالفت و مخالفت کردن با طاغوت ها، شیوه ی مرسیه ی اهل بیت است، دستور قرآن است، قرآن مجید چنین امر فرموده است، که باید جهاد کرد. قریب چهل آیه از قرآن راجع به جهاد است.
مسلمان کسی است که اهل جهاد و مبارزه باشد، یا بی تفاوتی، با تنبلی تو خیال می کنی، ایمان گیرت می آید نمی شود، خطبه ی اول گفتم مسلمان باید همیشه در دو جبهه باشد. جبهه داخلی و جبهه ی خارجی، دشمنان خدا و رسول از داخل که همان وسواس شیطانی و حوادث نفسانی است. دشمنان خدا و رسول از خارج که در رأس همه ی آن ها شیطان بزرگ، امریکاست، و «مرگ بر آمریکا» (در اینجا مردم شرکت کننده در نماز جمعه شیراز یکپارچه همانند شهید آیت الله دستغیب فریاد زدند: مرگ بر آمریکا - مرگ بر آمریکا...)

متن سخنرانی شهید راه نماز آیة الله سید عبدالحسین دستغیب در سمینار سپاه پاسداران شیراز و جمعی از مردم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین. قاسم الجبارین، مبیر الظالمین، مدرک الهاربین، نکال الظالمین الصلوة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین و اشرف السفراء المقربین. حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین. الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهر لهم تطهیرا» سیما علی امام العصر عجل الله تعالی فرجه.
سلام و درود الهی به رهبر کبیر انقلاب و مرجع تقلید شیعیان جهان الامام خمینی اطال الله عمره الشریف و سلام و رحمت و مغفرت الهی به شهیدان راه انقلاب، خدای تعالی آن ها را با شهدای بدر و احد محشور فرماید، سلام ما و نصرت الهی به رزمندگان عزیز در جبهه های جنگ (جنگ در برابر کفر) و دفاع از اسلام و سلام و درود الهی بر شما ملت شریف ایران که آماده اید برای دفاع از اسلام و با این کار و عمل خود نزدیک می کنید ظهور حضرت مهدی (عج) را و سلام به شما آقایان و خانم های اقلید که در این مجلس شریف تشریف آورده اید.
 از همه شما سپاسگزاریم به این که شعار اسلام را برپا داشتید. و همچنین از آقایان سپاه و کسانی که این سمینار را تشکیل دادند تشکر می کنیم، خدا به همه شما اجر بدهد، اما در خصوص مسئله حضرت مهدی (عج) که مهمترین مسائل اسلامی است، بیش از هزار حدیث در باب حضرتش و همچنین زمان غیبت و طول غیبت و کیفیت ظهور و گزارشات زمانش وارد گردیده است، آنچه را که بنده امروز می خواهم خدمت شما عرض کنم مسئله ای است که در روایات متواتره از شیعه و سنی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده:
لو لم یبق من الدنیا الایوم واحد لیبعث الله فیه رجلا من ولدی یواطئوا اسمه اسمی یملا الارض قسطا و عدلا».
 و از مسلمیات اسلام است، تمام فرق اسلام این را نقل کرده اند به این که فرمود اگر نمانده باشد از عمر دنیا جز یک روز بالاخره به طور حتم خواهد آمد کسی که از اولاد من و هم نام من است، زمین را پر از عدل و داد کند، اینجا است که ما باید ببینیم قسط کدام است و پرشدن زمین از عدل چگونه است، و بعد هم اگر برسیم کیفیت بسط قسط را بیان کنیم.
اولین موضوع دانستن معنای قسط و عدل می باشد، که وظیفه بسط این معنا در جهان به عهده ولی عصر (عج) گذارده شده، لذا این کلمه را متوجه باشید که قسط را ما بدانیم چه می باشد، برای دانستن معنای قسط وعدل مقدمه ی کوتاهی خدمت شما عرض می کنم. و آن مقدمه این است، خدای تبارک و تعالی که انسان را آفرید یک اختیاری هم به او داده است برای تکاملش، تا برسد به کمال به اختیارش نه این که به جبر، رسیدن به کمال هر موجودی تکوینی است و کمال معینی دارد و به او خواهد رسید، الا بشر، بشر باید خودش برود، و خود را به کمال برساند و کسب حیاة طیبه دنیا و آخرت کند.
 بنابراین حیاة طیبه ابدیه به دست خود انسان است. یعنی اگر غیر از این باشد استحقاق توابع خاصی دیگر پیدا نمی شود، وقتی استحقاق مدح و ذم پیدا می شود که اختیار داشته باشد بتواند هم رو به خیر برود و هم رو به شر آنگاه که با اختیار اقبال به خیر کرد به کمال خواهد رسید و زمانی که در طریق شر قدم برداشت سقوط می کند.
 حالا این انسان که باید به کمال برسد کمالش در چیست؟ و سعادتش در چیست، متوجه باشید این انسان اگر بنا بگذارد که با هوی و هوسش کار کند، و در حرکات و سکنات و امور انفرادی و اجتماعیش هر چه خواست بکند، هر چه رسید بخورد به هر مالی رسید دست دراز می کند، به هر عرض و ناموسی تجاوز و خیانت کند، و در انتخاب اگر به دل خواهش حرکت کند این ها ستم هائی است که به خود و اجتماعش کرده.
دیگر این که عدل کدام است، عدل آن است که به قانون عمل شود و انسان مهار کند نفس خودش را از راه تسلیم قانون شدن نه هر چه دلش بخواهد بکند و بگوید قانون چیست، عمل کردن به قانون عدل است، خودسری ستم است یعنی به طور کلی متوجه باشید چه در امور فردی و زندگی روزمره شخصی و چه در امور اجتماعی، اگر آدمی بی بند و باری کرد در هر کارش این ظالم است ولی اگر بنا گذاشت به این که چنانچه قانون اجازه داد فلان کار را بکنم این می شود عدل که کمال انسانی از اینجا تأمین می گردد و اگر چنانچه به قسط یعنی به قانون عمل کند، چیز خوردنش و پیدا کردنش و حرف زدنش قانونی می شود.
آدمی اگر بنا بگذارد هر چه خواست بکند این ظالم است به خودش و گاهی هم به دیگری، پس وقتی قانون خدا هم اجازه نمی دهد به این که من یک حرف را بزنم و اهانتی به یک مقام روحانی بکنم، زبانش را باید کنترل کند و الا ظالم است، و به طور کلی آدم وقتی آدم می شود که در صراط انسانیت و در صراط حقیقت حیاة طیبه خودش را کنترل کند، بی بند و بار نباشد.
زبان اگر بی بند و بار شد غیر از ظلم کار دیگری نمی کند یک کلمه کفر بگوید ظالم است، بنابراین باید بیاید در مسیر قانون، درست است که زبان هر چه بخواهد، بگوید می شود اما باید دید قانون هم اجازه می دهد، خیلی خوب اگر توانستیم مثلاً زمین دیگری را غصب کنیم حالا باید دید قانون خدا هم اجازه می دهد، در کتاب لوامع البینات رازی داستان کوتاهی نقل می کند برایتان بگویم، می گوید: یک وقتی آذوقه قافله حج تمام شد، در مسیرشان آذوقه نبود. قافله رسید به گله گوسفندی؛ اهل قافله به شبان گفتند یکی از این گوسفندها را به ما بفروش.
شبان گفت نمی توانم بفروشم، چون این ها مال من نیست، امانت به دست من سپردند از این رو نمی توانم مال دیگری را به شما بفروشم. یکی از اهل قافله به شبان گفت چرا به خودت ضرر می زنی، تو این گوسفند را به ما بفروش، ما هم به گران ترین قیمت پولش را به تو می دهیم، آن وقت به صاحبش بگو گرگ خورد.
تا این را گفت چوپان یک باره گفت پس (این الله) اگر صاحب گوسفند نیست با خدا چه کنم (خدا که حاضر است). با حضور او چگونه قانون شکنی کنم اگر من دزدی کنم، خیانت و قانون شکنی کرده ام پس ظالم و ستمگر هستم، از اوج انسانیت سقوط کرده ام در تمام شئون زندگی.
 پس اگر چنانچه کسی در عمل به قانون بی بند و باری کند ستمگر است و یقین بداند که روز به روز این هوی پرستی او را به هاویه می کشاند و همچنین به جهنمی که خودش برای خودش درست کرده، نه اینکه کسی خیال کند جهنم یک آتش آماده ای در یک جا هست، که کسی را بیاندازند در آن، بلکه آتشی است که وقوده الناس و الحجاره (بقره آیه 24) می باشد.
خود آدمی و اعمالش آتش خیز است. گفتارش آتش خیز است. هر ظالمی، هر ستمگری که از قانون تجاوز کند آتش را برای خودش آماده کرده است، و خودش را فاسد کرده از انسانیت، کسی که قانون شکنی می کند عین حیوان است، حیوان وقتی که می افتد برای چریدن هیچ اعتنا ندارد که این مال چه کسی است. و آیا صاحبش راضی است، اگر حیوان قانون نمی فهمد نباید هم بفهمد پس انسان هم اگر مثل حیوان تجاوز کرد، به مال دیگری و حق دیگری، با حیوان یکی است، و الذین کفروا یتمتعون و یأکلون کمال تأکل الانعام و النار مثواً لهم (محمد آیه 12).
به طور کلی عامل رفع ظلم و قانون شکنی و ایجاد قسط عمل به قانون است، قانون چیست؟ قانون شرع الهی است. دین مقدس اسلام برای هر شأنی قانونی وضع کرده است. از وقتی که آدمی به دنیا می آید تا وقتی که به گور می رود، در هر حال حتی شیرخوردن طفل هم قانون دارد، و قوانینی هم هست که باید مادر و پدر رعایت کنند و بعد هم خوردن و آشامیدن و لباس پوشیدن، قانون دارد، کسب و کار و معاملات نیز قانون دارد، امام صادق (ع) می فرماید: الفقه ثم المتجر اِی کاسبها اول مسائل کسبتان را باید یاد بگیرید سپس مشغول کسب شوید تا خلاف قانون نکنید، مبادا احتکار کنید. نکند کلاه سر مشتری بگذارید، عیب جنستان را نپوشانید، به مشتری تجاوز نکنید.
واجب است بر هر مسلمانی که مکاسب محرمه را بداند تا مبتلا به قانون شکنی و کسب حرام نشود. هر فردی باید در شئون زندگیش قانون شناس باشد و به قانون عمل کند، و هر کلمه که می خواهد بگوید باید مطابق قانون بگوید. هر نگاهی که می خواهد بکند باید قانونی باشد. نگاه حرام نکند، نگاه از روی شهوت نکند و اگر کرد ظالم است، قانون شکنی است، ای مسلمان مبادا خفیات دیگری را نگاه کنی، حرام است نگاه در خانه کسی بکنی، از پشت بام خانه ات حرام است نگاه به داخل خانه کسی بکنی، این قانون است چشمت قانون دارد.
مبادا قانون شکنی کنی که ظالم می شوی، اگر کسی نگاه در خانه کسی کند صاحب خانه حق دارد او را ردش کند و اگر نشد چیزی بزند به او. زبانت هم قانون دارد، گوشت قانون دارد، همچنان تمام اعضایت قانون دارد. سوء ظن و بدبینی هم حرام است اگر کسی بدبین شد به دیگری فعل حرام کرده است و حرام است و قانون شکنی است.
امور اجتماعی و حرکت های اجتماعی هم قانون دارد، در حرکات اجتماعی جامعه، هم اسلام قانون دارد که اگر بر خلاف قانون عمل کردی ظالم هستی. آیا خدائی که در اسلام فروگذار نکرد از قانون گذاری، برای جزئیات زندگی آدمی در امور اجتماعیش قانون معین نکرده است.
و ما قدر الله حق قدره، و اما مقام امامت قانونی است الهی و بر اجتماع مسلمین واجب است که تابع آن قانون باشند. اگر امامت بهترین است که هست من برای شما آیه ی شریفه از سوره ی حدید را می خوانم. لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط (حدید آیه 25).
برای این که بشر به قسط و عدل فردی برسد کتاب است (قرآن) و تفسیر است و قوانین منشعبه از آن از ناحیه امام است. و برای قانون اجتماعی میزان است. در تفسیر (نور الثقلین) ذیل همین آیه می فرماید (المیزان الامام) رهبر الهی میزان است. این قانون اجتماعی مسلمین است، مسلمین باید تابع قانون باشند اگر از این قانون منحرف شدند ظالم هستند و تو سری خور.
 اصلاً قانون برای همین است، بدانید اگر قانون شکنی شد یعنی از میزان الهی جامعه فاصله گرفت مسلماً طاغوت بر آن جامعه مسلط می شود. چنانکه در قرن های گذشته شد، خدای تبارک و تعالی میزان قرار داد برای مسلمین امام را، امامت یعنی آن کسی که از طرف خدا تعیین شده برای این که همه ی جامعه به او رجوع کنند و مطیع او باشند تا اجتماعشان جامعه عدل باشد و قسط و حرکت اجتماعی شان بر اساس عدل باشد، و سد عظیمی شوند در برابر طاغوتیان، بدانید میزان امام است. (امام نه به صرف کلمه لفظی اش) امام یعنی آن کسی که خلق آماده شدند برای اطاعت او.
به قدری امام شناسی و اطاعت از امام مهم است که در حدیث مسلّم بین الفریقین آمده که من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة؛ اگر کسی بمیرد ولی امام زمانش را نشناسد مرده است به مردن زمان جاهلیت.
 امام زمان را بشناسد یعنی چه؟
یعنی همین بگوید امامم امام دوازدهم حضرت حجت است، این معنی ندارد، صفت امام علاقه ی تجایس است. امام وقتی امام است که تو مأمومش باشی. امام زمان وقتی امام زمان است که تو مأمومش بشوی و او هم می شود امام، اگر خدای نکرده عده ای امامشان دیگری شد امامشان برژنف یا ریگان شد یا شیطانک هائی که نمی خواهم اسمشان را ببرم که آن ها کوچکتر از آن هستند که من اسمشان را ببرم اگر فرقه ای پیدا شدند، امامشان فلان و بهمان جاهل شد امام و مأموم هر دو جاهل، (جهل اندر جهل) مات میتة الجاهلیة. این جور است که همه درجهل اند (کوری عصاکش کور دیگر).
امام من و تو کسی است که حرفش را می شنویم و مطیع او هستیم. بگو تو مطیع چه کسی هستی، اما فلان مردکه ای که دستور داد و گفت که بیائید استقامت کنید هر کس او را اطاعت کرد آن مردک می شود امامش. و به حکم صریح قرآن یوم ندعو کل اناس بامامهم. این را بدانید مسلمان ها، فردای قیامت هر مأمومی با امامش می باشد. هر گروهی با رهبرش است، هر کس برود به هر جهت قبله اش هم آن جهت است، این ها که قبله شان کاخ کرملین است همان جا هستند، امامشان هم برژنف است و در کدام یک از طبقه جهنم هستند خدا می داند و آن هائی که امریکا قبله شان است و آن هائی که لندن قبله شان است، امامشان هم آنجا است این ها هم همانجا هستند.
یوم ندعو کل اناس بامامهم. بدانید میزان خدا در بین خلق از همان صدر اسلام تا کنون اسدالله علی ابن ابیطالب بوده است. (صلوات) پس از او حسن و حسین. البته تا حسن بود چون امام و رهبر همیشه یکی است حسین مأموم و مطیع بود نه این که بگوید من هم امام هستم. استغفر الله بلی حسین هم مثل سایر افراد تابع حسن بود پس از حسین زین العابدین و همچنین پس از او میزان در زمان خودش حضرت باقر بعد حضرت صادق بعد حضرت موسی ابن جعفر و بعد علی ابن موسی الرضا (علیهم السلام) و بعد حضرت جوادالائمه و بعد حضرت هادی و بعد حضرت عسگری و بعد حجت ابن الحسن العسکری، این ها موازین الهیه هستند تا زمانی که هفتاد و پنج سال از ولادت حضرت حجت گذشت و غایب شد.
آیا پس از غیبت مسلمان ها را بدون میزان قرار داد؟ اگر کسی چنین غلطی بکند بدانید از مذهب ما بیرون است و تهمت زده است به امام زمان. آیا ممکن است امام شیعه را سرگردان قرار بدهد. قبلاً گفتیم اگر میزان باشد عدل اجتماعی مسلمین درست می شود و اگر میزان نباشد و الله جامعه طعمه گرگ ها می شود که شد و طعمه سلطه جویان و طغیانگران می شود، میزان باید باشد در بینشان که مردم به آن میزان مراجعه کنند، تا این که طاغوت بر آن ها مسلط نشود.
حدیث امّا الحوادث الواقعه مسئله روزه و نماز نیست، مسئله امور اجتماعی مسلمین است که چنانچه تمام مدارک اسلامی، روی هم جمع شود اعلم علماء و اتقای علماء و آن کسی که بتواند امور مسلمین را اداره کند چنین کسی از طرف امام زمان که غائب است نیابت دارد، و اگر امام زمان هم الان بیاید، همین کاری که امام امت آقای خمینی می کند خواهد کرد، و همچنین کاری که امام زمان باید بکند نائبش انجام می دهد.
غیبت امام زمان را خدا مقدر فرموده و ضمن غیبت تحفظ و صیانتش را تأمین کرده تا زمانی که بیاید و تحقق دهنده و گسترش عدل جهانی شود، و این میزانی که فعلا ما داریم به سبب نایبش طلیعه اصل میزان جهانی است. الان میزان هست که اگر نبود حجت تمام نبود، در گذشته هم میزان بود ولی مردم اطاعت نمی کردند از فقیه عادل، لذا طعمه دو هزار و پانصد سال سلطنت شاهنشاهی بودند و بر ایران ما و کشورهای دیگر اسلامی و ملت های ستمدیده گرگ ها مسلط شدند. بدانید این مطلب مهم است.
امام زمان که می آید ظلم اجتماعی را هر چه که هست بر می دارد. طاغوت ها، ستمگران، مستکبران و اینهائی که بر ملل عالم مسلط شده اند و طاغوتی می کنند سرکوب خواهد کرد، الان این میزانی که خدای تبارک و تعالی به ما ارزانی داشته است و از خدای تعالی طول عمر و عافیت و سلامتش را مسئلت می کنیم و حجتی است از ولیّ عصر انّهم حجتی علیکم.
هر کس بگوید من امام زمان را قبول دارم ولی امام امت را قبول ندارد دروغ می گوید، بدانید امام زمان را هم قبول ندارد. اگر امام زمان هم می آمد اطاعت او را نمی کرد. این یک اعتراف کذب زبانی است. دروغ می گوید به خدا کسی که مخالفت با نایب امام زمان می کند و می گوید من به امام زمان عقیده دارم، عقیده خشک و خالی معنی ندارد. امام وقتی امام است که تو مأموم او باشی، تو الان مأموم چه کسی هستی؟
 نه نقل لفظ است و نه نقل خطور به قول، این حرف ها نیست. نقل عمل است. من که گفتم اول منبر در خصوص امام و مأموم، وقتی امام زمان امام تو است که تو مأمومش باشی، چه وقت تو مأمومش هستی و باید مأموم نایبش هم باشی، اگر حکم نایب امام زمان را نپذیرفتی، هیچ وقت امامت امام زمان را هم نمی پذیری.
تو اگر نفس خودت را پرستیدی و مأموم نفس خودت شدی یا مأموم یک هوی پرست دیگری شدی، او امام تو است، به زبانت هر چه بگوئی امام زمان، این طور است که عمل می خواهد تا تو مأموم نایب امام نشوی به خدا مأموم امام زمان هم نیستی مأموم نفست هستی، میزانی که خدای تعالی در دسترس ما قرار داده و من واقعا نسبت به شما ملت شریف مسلمان ایران تبریک می گویم، و الله این سعادتی که نصیب شما ملت شده است سابقه ندارد در تاریخ غیر از صدر اسلام شما هم الان همچنان مسلمانان صدر اسلام هستید، این را بدانید الان اگر رسول خدا می آمد در موضع امام خمینی شما با آن حضرت هم همین طور بودید که با امام خمینی هستید. الان این ملت شریف ایران چون مسلمانان صدر اسلام که تا سر حد شهادت آماده هستند و جانشان را در کف دست گرفته اند در تاریخ سابقه ندارد که کسی اینقدر مأموم بشود و مأموم میزان خدا اینقدر تابع بشود و تا این حد پا روی هوی و هوس بگذارد که جانش را هم بدهد و حال این که آدمی طالب خوشگذرانی است، این جوان های بیست ساله، هیجده ساله را ببینید. در جبهه های جنگ دارند چه می کنند (بابی انتم و امی).
سلام خدا بر این رزمندگان عزیز، این ها مأموم امام زمان هستند، این ها هم مثل همان جریان صدر اسلام که امامشان رسول خدا بود، هستند. در جبهه های جنگ صدر اسلام، نصرتی که نصیب لشکر اسلام می شد الان در این جبهه های جنگ نصیب سپاهیان اسلام می شود. سپاه پاسداران که سلام خدا بر آن ها باد و همچنین ژاندارمری، ارتش و تمام قوای نظامی و انتظامی، بسیج، عشائر (سلام الله علیهم اجمعین) همان نیروئی هستند که در صدر اسلام خدا یاری می کرد آن ها را. یمددکم ربکم بخمسة آلاف من الملائکة مسومین (آل عمران آیه 125).
و مدد خداوندی را شما به تواتر همه شنیده اید، که بعضی از این افسران عراقی خودشان گفته بودند آن فرمانده شما که اسب سوار بود کجا است، او بعد که ما را شکست داد، و هر چه تیراندازی می کردیم به او نمی خورد، که در جواب گفته شده است ما ظاهراً کسی را نداریم الا امام زمان.
و این ها چون به راستی مأموم و نایب امام شدند امامت تحقق پیدا کرد، و این است که امام و مأموم به زبان درست نمی شود بلکه عمل می خواهد که آدمی قانون را رعایت کند که هوای نفسش را امروز روزی نیست که کسی هوای خودش را رعایت کند. امروز روزی است که رعایت قانون میزان است و باید دید قانون چه می گوید، چه دستوری می دهد، چه امری می کند تا این که با عمل به قانون قسط و عدل در تمام شئون اجتماعی آشکار شود.
 ضربه دشمن ان شاء الله مغلوب می شود، از گروهک ها هم ان شاء الله آنهائی که قابل هدایت هستند هدایت می شوند و آنهائی هم که قابل هدایت نیستند به همین زودی به دست همین ملت نابود می شوند ان شاء الله. ان شاء الله.
و حرکت این کشور مقدمه می شود برای حرکت تمام مستضعفین جهان، آنگاه تمام ملل مستضعف همه به فکر می افتند، ملت عراق هم به فکر می افتد که چرا ما اسیر این صدام کافر باشیم. ملت مصر هم به هیجان می آید که به چه مناسبت ما اسیر یک مرد باشیم و آزاد نباشیم. چرا ما را غلام و کنیز آمریکا کرده است. این همه کشتاری که صدام می کند برای چیست؟ ما را این قدر به کشتن می دهد، حرکت می کنند، جمع می شوند.
 به شما بگویم امام زمان که بیاید وقتی می تواند بسط عدل دهد که ملت ها کمک طاغوتها نباشند، پس اگر یک کشوری که ملتش با طاغوت همراه است چه جور می شود این طاغوت را از بین ببرد؟ باید ملل عالم بیدار بشوند از طاغوت ها جدا بشوند، امام زمان هم می آید و با همان لشکری که بحمدالله در ایران داریم، که همین لشکر ایران بس است برای تمام جهان، هر کشوری اگر ملتش هوشیار شد زیر بار مستکبرین نخواهند رفت.
تا چه وقت این نظام جهان را به آتش می کشند؟ باید خود ملت آمریکا هم به هیجان بیاید و به فکر بیفتد که چرا ملت آمریکا را به تباهی می کشند، و آنچه را که دارند خرج اسلحه و آدمکشی می کنند و چطور به تباهی می کشانند.
خود ملت ها باید به هیجان بیایند، آخر طغیان تا چه اندازه، در لبنان چه می کنی ای امریکای جنایتکار، در السالوادور چه می کنی ای امریکای جنایتکار، با سیاه پوستان چه می کنی جنایتکار، اصلا پیش این ها آدمکشی ارزش ندارد این ها برای جان بشر قیمت قائل نیستند.
وا عجبا چند روز قبل که شنیدید جبهه ملی که به اصطلاح خودش را مسلمان می داند، اعلامیه می دهد بر علیه لایحه قصاص که حکم ضروری اسلام است. می گوید حکم غیر انسانی، قلمشان شکسته باد و زبانشان لال باد. با این کار خودشان را محکوم به ارتداد کردند مگر این که تبرئه کنند خودشان را.
من متوجه این جمله شدم دیدم این ها دارند داد می زنند از چی، از این که اسلام فرموده اگر دزدی پیدا شد که مالی را برد به پانزده شرط چهار انگشتش را باید برید. نه دست هر دزدی، دزدی که پانزده شرط داشته باشد، و این سبب می شود که دیگر دزدی موقوف شود. این آقایان می گویند نه، که این کار غیر انسانی است. راهپیمائی می کنند که چرا دست دزد را ببرند. به نظرم از خودتان می ترسیدید که فردا دست همه تان را ببرند.
چرا چنین می کنید بی انصاف ها؟ لایحه قصاصی که حیات اجتماعی در آن است غیر انسانی است اما عمل صدام انصاف است. عمل ریگان انصاف است عمل صهیونیسم در جنوب لبنان که مناطق مسکونی را در خواب موشک بیندازند. آخر این ها انسانی است؟ شما گاهی شد که بگوئید عمل ریگان غیر انسانی است و عمل صدام غیر انسانی است؟
شما انسان شناس هستید؟ خیر مسئله این حرف ها نیست. این ها اصلاً با اسلام طرف هستند، این ها با حکومت اسلام طرف هستند، این ها از اسلام فقط نماز و روزه را قبول دارند ولی احکام سیاسی اسلام را قبول ندارند. این ها مصداق نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون ان یتخذوا بین ذلک سبیلاً اولئک هم الکافرون حقا و اعتدنا للکافرین عذاباً مهیناً (نساء آیه 151).
 هرکس منکر شد احکام قرآن را کافر است، محکوم به کفر است، اگر مسلمان بگوید محکوم به ارتداد است مگر این که توبه کند، شکر خدا را ملت عزیز ما بیدار است. هوشیار است، تابع میزان است. لذا هیچ طاغوتی هم نمی تواند به آن مسلط شود.
روز دوشنبه دوازدهم شعبان بود، میزان به حرکت در آمد و فریاد کرد و درد دل کرد که به داد اسلام برسید مسلمانان از دست این گروهک های جبهه ملی و پیکار و فدائی که همه با هم شدند، همه گروه ها شدند مأموم و امامشان هم شد بنی صدر، و همه ایستادند در مقابل اسلام، و در مقابل میزان. می خواستند کشور را به تباهی بکشند و می خواستند یک شاه دیگر درست کنند و اما مسلمانان بیدار همه ریختند در خیابان ها، همه فریاد کردند مرگ بر ضد ولایت فقیه.
همین شما بودید که این را هم ساقط کردید بحمدالله و رانده شد به همان جائی که شاه رفت. این ملت دیگر میزان الهی دارد، این ملت دیگر قانون شکنی نمی کند. هر کس با این میزان مقابله کند قانون شکن است. قانون خدا نایب امام زمان است، هر کس مخالفت کند قانون شکنی کرده و مفسد است، مفسد می خواست که مسلمین را به تباهی بکشاند، طاغوتی می خواست خود را مسلط کند و تا شما ملت در صحنه هستید هیچ خطری نیست و بدانید این انقلاب روز به روز پیشرفتش بیشتر می شود.
رزمندگان عزیز ما روز به روز فتح و پیروزی بیشتر و بالاتر نصیبشان خواهد شد و به همین زودی صدام و بعث ساقط خواهد شد، و بلاشک نه امریکا، نه شوروی، نه فرانسه و نه هیچ قدرتی با شما ملت نتواند مقابله کرد. شما میزان دارید، چون میزان است هیچ قدرتی نمی تواند شما را مغلوب کند. آن ها قانون شکن هستند و اصلاً قانون سرشان نمی شود. ملت رشید ما قانون شناس شده است. نشسته است و مراقبت از قانون الهی می کند، و ملتی که خود را ملزم به این قانون دید هیچ قدرتی نمی تواند به او مسلط شود (تکبیر).
 لکن چون وعده دادیم، برویم خدمت آقایان، برادران دیگر وقت تمام است، فقط یک عرض می کنم فرمایشات امام را به شما برسانم و آن این است امروز بر همه ملت واجب است آرامش را حفظ کنند، نگذارید تشنج ایجاد شود، ولو به بهانه این که چرا فلان به فلان مقام اهانت کرد به دست دشمن.
امروز روز آرامش است. روز محبت به یکدیگر است، روز برادری است، ارتش و سپاه و ژاندارمری تمام آن ها با ملت و شما با آن ها، سپاه اگر نبود کشور هم نبود، اگر یک وقتی هم از یک سپاهی خلاف دیدید ما نمی خواهیم بگوئیم تمام سپاه، تمام ژاندارمری، تمام پلیس ها درست عمل می کنند. بالاخره یکی از آن ها ممکن است اشتباه کند، شما باید گذشت کنید و همه با هم همدیگر را که می بینید مسافحه کنید. یکدیگر را در بغل بگیرید، ببوسید، همه آماده باشید سرباز امام زمان باشید.
همه یک هدف و آن هم مقابله با ضد اسلام داشته باشید. همه شما قوایتان را یکی کنید، مشت ها را یکی کنید و به سینه آمریکای جنایتکار بکوبید، هر کس دشمن اسلام است، هر گروهی هر دسته ای، هر کشوری، هر طاغوتی، هر کسی ضد اسلام شد، شما باید مقابل او بایستید و خودتان با هم رحماء بینهم و اشداء علی الکفار باشید.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
متن سخنرانی آیة الله یوسف صانعی در مجلس بزرگداشت شهید راه نماز آیة الله سید عبدالحسین دستغیب
بسم الله الرحمن الرحیم
الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون. الذین آمنوا و کانوا یتقون. لهم البشری فی الحیوة الدنیا و فی الاخرة لاتبدیل لکلمات الله ذلک هو الفوز العظیم. و لایحزنک قولهم ان العزة لله جمیعا هو السمیع العلیم (یونس آیات 62 تا 65).
نثار ارواح نورانی همه شهداء راه الله و خدا در طول تاریخ و بالاخص شهدای کربلا و عاشورای شصت و یک هجری و همه شهدای کربلاها و عاشوراهای انقلاب اسلامی ملت ایران در دیروز و امروز، در جنگ تحمیلی عراق و در توطئه های ضد انقلاب داخلی و به امید پیروزی همه مسلمانان و محرومان به پاخاسته علیه مستکبران و ملحدین جهان و پیروزی بیشتر و سریع تر نیروهای رزمنده ی عزیز و برای مجد و سلامتی و طول عمر و موفقیت امام امت بزرگ مرجع تقلید شیعیان، بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران نایب الامام حضرت آیت الله العظمی الامام الخمینی صلوات.
بعد از پیروزی انقلاب حرکتی بدون حساب و بدون هدف روی مقصد و نتیجه، از زمان شهادت آیت الله مطهری بوسیله ضد انقلاب داخلی و وابستگان به امریکا و شیطان بزگ به طور مستقیم و غیر مستقیم در مملکت ما شروع شد. این حرکت کور و بی هدف تا امروز نیز ادامه اشته است.
ما نمی خواهیم کسانی را که دستشان به خون عزیزان ما آلوده شده است هدایت کنیم، غرض از سخنان و گفتن و نقل آیات قرآن راهنمائی سرانشان و آن هائی که سرسپردگان غرب و شرق متجاوزند نیست، ما می دانیم هیچ چیز باعث هدایت آن ها نمی شود و نباید هم بشود، آنان که دستشان به خون عزیزان ما و شهید کردن مطهری ها و مفتح ها و بهشتی ها... مدنی ها و دستغیب ها که هر کدام وزنه ای در علم و فضیلت و تقوی و عمل و اخلاق بودند، آلوده است محال است مشمول لطف و عنایت خداوندی قرار گیرند.
 آنان قابل هدایت شدن نیستند. سواء علیهم استغفرت لهم ام لم تستغفر لهم لن یغفر الله لهم سخن ما و کلام ما با آن فریب خوردگانی است که هنوز دستشان به چنین گناهان بزرگ آلوده نشده است، با کسانی است که هنوز گوشه و کنار باقی مانده اند و در مبارزات مسلحانه علیه رژیم و نظام سهیم و شریک نبوده اند، ما با آن ها سخن می گوئیم و الا در جائی که فضیلت های مدنی ها و تقواها و عرفان های دستغیب ها و فداکاری های رجائی ها و باهنرها و تحقیقات مطهری ها و صدها امثال این فضائل نتوانسته آنان را هدایت کند مسلماً سخنان بنده و امثال بنده در هدایت آن ها بی ثمر خواهد بود.
آن ها با ترورها و انفجارهای خود فهماندند به ملت ایران که ما با علم و فضیلت مبارزه می کنیم، فهماندند که با دعای کمیلی که چهل سال در مسجد جامع و یا در مسجد نو شیراز توسط آیت الله دستغیب ادامه پیدا کرده است مبارزه می کنیم. آن ها می گویند: ما با کسانی که در رژیم گذشته در کنار امام امت به زندان رفته اند می جنگیم(*).
(*پاورقی: آیت الله دستغیب در سنه چهل و دو هجری همزمان با امام خمینی به زندان افتادند.) [می گویند] ما با تخلق به اخلاق نیکو می جنگیم. ما با آن هائی که زندگیشان قبل و بعد از پیروزی انقلاب تفاوتی پیدا نکرده است می رزمیم. ما با کسانی که میلیون ها دل علاقمند و دلداده آن ها است مبارزه می کنیم، ما با همه شرافت و با همه فضیلت، و با همه سیادت، می جنگیم، ما با ارتباط با زهرا مخالفیم.
دیدیم که امام امت روی فرزند صدیقه اطهر بودن تکیه می کند. روی ذریه رسول الله بودن و روی تربیت های اخلاقی و اسلامی تکیه می کند. آنان با ترورها و انفجارهایشان می گویند: ما با نماز نیز می جنگیم، ما با محراب عبادت و با حرکت برای نماز می جنگیم. ما نه تنها با عمامه و روحانیت بلکه با همه شرف ها و فضیلت های یک ملت می جنگیم!! چگونه می توان این ها را هدایت کرد؟!
ما به فریب خوردگانی که هنوز به این سر حد از بدبختی نرسیده اند می گوئیم بدانند و مطمئن باشند که ترورها و انفجارها بر حسب یک اصل مسلم اسلامی و بر حسب یک اصل مسلم قرآنی هیچ اثری نخواهد توانست در جامعه ما و نیروهای انقلاب ما بگذارد. اگر آن ها نفهمیده اند که رژیم طاغوتی با همه قدرتش نتوانست ملت ما را از مبارزه بازدارد، اگر آنان شهدای قبل از پیروزی انقلاب را فراموش کرده اند، اگر زندان ها و شکنجه ها و تبعیدهای قبل از پیروزی انقلاب را برای ملت مسلمان ایران از یاد برده اند و اگر شهیدان عزیزی را که امروز برای حفظ اسلام و مملکت اسلامی به شهادت رسیده اند نمی بینند، حداقل به قرآن و به اصل مسلم اسلامی بنگرند که با آن ها چه می گوید.
اگر دم از اسلام و قرآن می زنند و اگر با فضل الله المجاهدین عل القاعدین درجة - دیروز می خواستند خود را در افکار و قلوب مردم جای دهند، بدانند که این قرآن است که نه یک بار و دو بار بلکه ده ها بار می گوید: مردان خدا نمی ترسند مردان خدا غمگین نمی شوند، مردان خدا استقامت می کنند. ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة الا تخافوا و لاتحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون (فصلت آیه 30).
قلنا اهبطوا منها جمیعا فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون (بقره آیه 38). فرحین ما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم ان لاخوف علیهم و لاهم یحزنون (آل عمران آیه 170).
این سخن شهدا است، این سخن آن عزیزانی است که در دیروز و امروز برای خدا جان دادند و شهید شدند. شهدا می گویند دوستان ما، عزیزان ما، همسنگرهای ما و کسانی که می گوئید به خون شما ارج می نهیم، شما قدردانی می کنید، ارج می نهید، امام امت نیز فرمودند که ملت ایران دین خود را ادا کرد، ولی ما به شما می گوئیم تا بدانید که ما بعدا از شهادتمان و بعد از این که به لقاء خدا رسیدیم به شما مژده می دهیم که هیچ ترسی و هیچ غم و غصه ای و حزنی برای ما نیست. ما به پوچ بودن و خیالی و موهوم بودن همه ی علائق مادی پی بردیم و اگر در قلب های ما غصه ای بود، همه بیرون رفته است.
برای اولین بار که انسان به روی زمین می آید خطاب می شود به او: که ای انسان اگر از قوانین خدا پیروی کنی برای تو ترسی و غمی نیست. و کسانی که استقامت کرده و پایمردی نموده اند فرشتگان به آن ها مژده داده و می گویند: آنچه خواستید برایتان تهیه شده است و برای شما غم و غصه ای نیست.
الذین یبلغون رسالات الله آنان که پیام های الهی را ابلاغ می کنند و از هیچ کسی به غیر از خدا نمی ترسند (چرا بترسند و چرا غمگین باشند). این ملت ایران است، این ملت مقاوم و مردم شهیدپرور ایران است که به فرموده امام امت چنان تحولی پیدا کرده است که دانشجو و استادش به جبهه می روند و امام روی این مطلب تکیه می کند که شما در کجای دنیا دیده اید که چنین باشد استاد و دانشجو برای حفظ اسلام و کیان مسلمین و برای این که سرزمین مهدی موعود را نگه دارد و دفاع کند به جبهه های نبرد برود؟!
با توجه به قرآن و سخنان رسول الله و اهل بیت باید بگوئیم از زمان پیغمبر اکرم تا کنون ملتی به طور مجموع با ایمان تر، با صفاتر، خالص تر و با استقامت تر از ملت ایران در این دوره تاریخ نبوده است و پیدا نشده است، حتی در زمان رسول الله نیز این چنین نبوده است. (تکبیر)
در زمان رسول الله مسلمانانی که به جبهه می رفتند، رسول الله را می دیدند. حنظله غسیل الملائکه انگشت شمار است و در تاریخ تنها حنظله یادآور می شود آن هم رسول الله (ص) را دیده است. حمزه ها و مسلمان ها، ابوذرها و مالک اشترها و... با همه مقام والائی که از نظر ما دارند، اصحاب ابی عبدالله با همه اهمیتی که برای ما دارند، که انّ الحسین سید الشهداء و اصحابه سادة الشهداء لم یسبقهم سابق و لایلحقوا بهم لاحق امام را می دیدند.
رسول الله را می دیدند و به جبهه نبرد می رفتند، جای خود را در بهشت می دیدند و به جبهه می شتافتند. اما آن ملت از حیث مجموع کجا و ملتی کجا که نوجوان 16 ساله اش با پدر پیر 60 ساله اش به جبهه می رود و وقتی پدرش شهید می شود، خود جسد پدر را روی دوش گذاشته و به پشت جبهه منتقل می کند، و وقتی می خواهند به او کمک کنند می گوید خودم باید جسد پدرم را حمل کنم.
در تاریخ اسلام عبدالله ابن حذاقه و امثال او یکی دو نفر بودند که حاضر شدند در دیگ روغن جوشانیده شوند و قطعه قطعه گردند، اما در تاریخ ملت ایران (بعد از انقلاب و حرکتی که از این ملت در روز عاشورا تقریبا در سنه 42 هجری شروع شد) فراوانند جوانانی که حاضرند از محل های مین گذاری شده عبور کنند. (گذشتن از این محل ها یعنی قطعه قطعه شدن، ریز ریز شدن)، آن ها می بینند که دوستانشان یکی بعد از دیگری قطعه قطعه می شوند ولی با این حال با دیدن آن ها آمادگی بیشتری پیدا می کنند، از محل های مین گذاری شده عبور کرده و مین ها را خنثی می کنند تا محل را برای عبور نیروهای دیگر آماده سازند!!
ای رسول الله ای امیرالمؤمنین ای ائمه معصومین اگر در تاریخ سراسر نور و درخشندگی و سراسر فضیلت شما چنین افرادی انگشت شمار بودند، در تاریخ انقلاب اسلامی ایران بسیارند و می توان گفت بیشتر ملت ایران در این حد قرار گرفته اند و با تمام وجود آمادگی خود را اعلام کرده اند و توانسته اند بیش از یک سال و نیم جنگ را نگهدارند.
در تاریخ اسلام نام کسانی که در جبهه های جنگ کارهای خارق العاده کرده اند ثبت شده است. اگر ما امروز از جبهه های جنگمان و فداکاری های ملتمان نوشته برداریم نمی توان تخمین زد که چندین کتاب خواهد شد! آیا قلم و بیان خواهد توانست آنچنانکه هست بنویسد و ضبط کند؟! شما در کجای دنیا ملتی سراغ دارید که به امید خدا از مملکتش دفاع کند و با همه فشارهائی که سراغش می آید و با این که تمام قدرتمندان مستکبر مستقیم و غیر مستقیم برای سرکوبیش و نابود کردن انقلابش دست در دست هم دادند باز هم استقامت کند.
در پیروزی اخیر غرب کشور که به دست نیروهای رزمنده نصیب ملت ایران شد امام فرمودند در اینجا لطف خدا بوده است که این پیروزی بزرگ نصیبشان شده است. نماینده امام در شورای عالی دفاع و رئیس دفاع و رئیس مجلس، برادرمان جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای هاشمی رفسنجانی می گوید ما بعد از فتح بستان و پیروزی غرب به حدی رسیدیم که هر لحظه بخواهیم و مصلحت بدانیم به هر کجا از خاک عراق می توانیم قدم بگذاریم و اگر بخواهیم می توانیم انتقام بگیریم. (تکبیر)
ملت ما این قدرت را از کجا آورده اند - و لایحزنک قولهم انّ العزة لله جمیعاً (ای امام امت، ای ملت مسلمان) قرآن خطاب به پیغمبر می گوید: سخنان بیگانگان و تبلیغات سرسپردگان و جباران جهان شما را محزون نکند، آنان مجبور هستند که این حرف ها را بزنند، آن ها برای این که نیروهای خود را فریب دهند تا تسلیم نشوند و صدام می گوید اسرا را در ایران می کشند، تسلیم نشوید، مبادا کشته شوید، بلافاصله می بینیم که مسئولین مملکت اعلام می کنند که خانواده های اسرا می توانند به ایران بیایند و فرزندان خود را ببینند و آمادگی خود را برای پذیرائی از آن ها اعلام می کنند تا دروغگوئی صدام و اربابانش امریکا و سایر مرتجعین منطقه برای همه روشن شود.
چرا آن ها دروغ می گویند؟ به خاطر ضعفشان و به خاطر شکستی که خورده اند، به خاطر این که در دامی که خود گسترده اند گرفتار شدند، نه تنها صدام، بلکه امریکا نیز گرفتار شده است. آمریکا مدت ها نقشه کشیده با مکر و حیله طرح تهیه کرد. طرحی (طرح فهد) که به نام فهد فقط عربی بودنش به عربستان سعودی مربوط می شود با یک پیام امام امت و یک راهپیمائی سراسری شما ملت ایران به دعوت فقیه عالیقدر آیت الله منتظری خنثی شد و همان روزهای اول به شکست گرائید.
(ای رسول من تبلیغات و سخنان دروغ آن ها را که از روی ترس می گویند تو را محزون نکند). ما کار را به جائی رسانده ایم که رئیس ستاد مشترک صدام به صدام می گوید: این چه دروغی است که می گوئی؟ ما این اسرا را نگه داشته ایم تا بعد از نجات مردم عراق از ظلم های تو با جوانان مسلمان خود برای فتح قدس و مسجد الاقصی بفرستیم. (تکبیر)
 کدام ارتش دنیا برای مسجد الاقصی چنین دل می سوزاند، کدام ارتش دنیا جرات دارد چنین ادعائی بکند؟! این سخن رئیس ستاد مشترک ماست، سخنی که دنیا روی آن حساب می کند، سخنی که آبروی یک ملت و ارتش و نیروهای رزمنده یک ملت در گرو آن است.
در کجای دنیا می توان پیدا کرد که سپاه پاسدارانی برخاسته از خود مردم و متن ملت، چنان باشند که هیچ کس حتی دشمنان نیز در خلوص و فداکاری آن ها، شک نکنند. به وفاداری و جانبازی آن ها ایمان داشته باشند و در این که اگر سپاه نبود ممکلت نیز نبود، شک نکنند. در کجا می توانید ببینید که با اشاره ائمه جمعه همه نیروها بسیج شوند یا با یک اشاره امام امت همه رهسپار جبهه ها گردند.
(امام امت فرمودند: جوانان مراقبت کنید عزیزان شما در جبهه ها خسته نشوند، عزیزان ما مبادا در جبهه ها احساس ملالت و خستگی کنند) و از پیام امام استقبال می کنند و تازه بعد از این که به جبهه رفتند نیروهائی که در آنجا هستند حاضر نمی شوند جای خود را به نیروهای تازه بدهند. حاضر نیستند جائی را که در طول تاریخ شاید دیگر شرائطش پیش نیاید که در آنجا قرار بگیرند و از اسلام دفاع کنند رها کنند.
جائی که اگر امروز رسول الله زنده بود، علی و ائمه زنده بودند و به غیر از ولی عصر (عج) و با ما سخن می گفتند، ما را تشویق می کردند که بروید بجنگید، اسلام را نگه دارید، قرآن را حفظ کنید. همه چیز اسلام و همه قرآن و زحمات انبیاء مرهون دفاع از این مملکت اسلامی است. امروز که ما در این جنگ پیروز می شویم یعنی همه انبیاء پیروزی به دست می آورند نه تنها رسول الله و اسلام وقتی ما در این جنگ فاتح می شویم، همه شهدای تاریخ خوشحال می شوند نه فقط شهدای اسلام، برای این که امروز چشم جهانیان و محرومان جهان به این جنگ و مبارزه ی شما ملت ایران علیه امریکا و شرق متجاوز و بر علیه ضد انقلاب داخلی است که هر روز با نیرنگ جدیدی توطئه می کنند و فکر می کنند با این بازی ها مسئولین از صحنه بیرون می روند.
 از آن ها باید پرسید بعد از ترورهائی که انجام دادید چند نفر از مسئولین استعفا کردند، چقدر از سران نظامی و انتظامی کنار کشیدند. چند نفر از وزراء و وکلا ترسیدند و کنار رفتند؟! مگر نه این است که بعد از شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر و شهادت بهشتی و یا رانش، کسانی پیدا شدند و جای آن ها را پر کردند. اگر ترسیده بودند و خوف داشتند باید نمی آمدند دیدیم بعد از این که سران ارتش به شهادت رسیدند دیگران جای آن ها را پر کردند.
فرمانده نیروی زمینی چنان سخن می گوید که گوئی سالیان دراز در مکتب های اسلامی و در پای منابر و مجالس دینی بوده است. خطبه می خواند و از عمق جانش صحبت می کند. از آن ها می پرسیم تا کنون چقدر توانستید وحشت بیافرینید؟! آیا ترور کردن و کشتن برای شما فایده ای جز بدبختی و وزر و بال و نکبت داشته است؟!
شما که آیت الله دستغیب را با دوازده نفر از افرادی که همراهشان بودند به وسیله ی انفجار شهید کردید چه ننتیجه ای گرفتید جز این که پنج کیلومتر جمعیت برای تشییع جنازه ایشان آمدند؟! این ترورها و این انفجارها در چنین ملتی نمی تواند آن اثری را بگذارد که شما انتظارش را دارید.
 وقتی انور سادات را ترور کردند به حساب این که مخالف با اسلام است، دولت و حکومت مصر از ترس اجازه ی تشییع جنازه ندادند، این یک نوع کشتن است، شهادت آیت الله دستغیب هم یک نوع است که پنج کیلومتر جمعیت برای تشییع جنازه ایشان آمدند آن هم جمعیتی که گریه می کردند، ضجه می زدند و نفرین می کردند. جمعیتی که مرگ را متوجه آمریکا و مرتجعین منطقه و سرسپردگان آن ها می کنند آیا این ترورها به نفع شما تمام می شود، آیا شما با این انفجارها خواهید توانست انقلاب را به شکست بگرائید؟!
 مگر جرم آیت الله دستغیب چه بود جز این که چهل سال در سنگر محراب و منبر و در دعای کمیل شب های جمعه با روح ملکوتی و عرفانیش مردم را ارشاد و هدایت کرده بود؟! جز این که مبارزه کرده و به زندان رفته جرم دیگری داشت؟! آیا غیر از این که خانه اش همان خانه ی قبل از انقلاب بود و در همان کوچه که ماشین نمی توانست از آن عبور کند. آن هم بعد از این که همه ی قدرت را به دست آورده بود، امام جمعه ی شیراز و نماینده ی امام در استان فارس شده بود، جرم دیگری داشت؟!
جرمش غیر از این بود که می گفت: باید از ولی امر اطاعت کرد و بین فتوا و حکم فرق است و غیر از این بود که در زمان خفقان و زمانی که حتی نام امام در دفت تلفن ثبت نمی شد، امام را مرجعی بزرگ می دانست و به عنوان بزرگترین مرجع به مردم معرفی می کرد؟! (آیت الله دستغیب در زمان خفقان و رعب و ترس، مرجعیت امام را به مردم می گفت و بعد از پیروزی انقلاب نیز در کنار ولایت فقیه ایستاده بود آنچنانکه محدثین بزرگ ما ایستاده بودند. این شیخ صدوق بود، عالم بزرگواری که از متون روایات تعدی و تجاوز نمی کرد، اما ببینید وقتی به ولایت فقیه می رسید چه می گفت.
در مسئله قصاص راجع به معاهد که اگر مسلمی معاهدی را بکشد مسلم قصاص می شود. (پاورقی: البته بسیاری از فقها و علما و روحانیون و اساتید و دانشمندان بزرگ چنین حرفی را قبول ندارند ولی شیخ صدوق با تکیه بر ولایت فقیه به حرف خود استدلال می آورد.) با این که او مسلمان است و کسی را که کشته غیر مسلمان است با این حال چون بنابراین است که معاهد تحت لوای اسلام و حکومت اسلامی زندگی کند وکسی با او کاری نداشته باشد، باید مسلمانی که او را کشته چون با امام مخالفت نموده و با مقام رهبری (کلمه الامام دارد قید علیه الصلوة والسلام ندارد تا کسی خدشه کند و بگوید مقصود امام معصوم است) باید کشته شود چون مخالفت با امام معصوم به کمتر از این کار کشته می شود.
و بعد به مسئله «ایلا» تمسک می کند و می گوید: اگر مردی نسبت به همسرش سوگندی یاد کرده، با گذشت چهار ماه امام و ولی امر به او می گوید یا زن خود را طلاق بده و یا از سوگند خود برگرد، اگر مرد مخالفت کرد کشته می شود (بنا بر بعضی از روایات) اما شیخ صدوق به روایات تکیه نمی کند و به مخالفت با ولی امر و امام تکیه می کند.
این محدث بزرگواریست که اهل حدیث است، اهل اجتهادات وسیعه است، به مانند شیخ مفیدها و شیخ طوسی ها نیست. با کمال صراحت می گوید: مخالفت امام بما دون ذلک یوجب القتل فکیف بذلک آنچه را که ولی امر می گوید باید به عنوان یک اصل مسلم اسلامی پذیرفت آن هم ولی امری مثل امام امت. ولی امری که وقتی در مسائل تعبدی می آید، گوئی فلسفه نخوانده است، گوئی اجتهادات وسیعه و تتبعات بزرگان را ندیده است، آنچنان متعبد است که به نظر می رسد در مقابل قوانین الله تعبدش از شیخ صدوق بیشتر است.
در مسئله شهادت به فتوای امام بنگرید که می گوید: شهید احتیاج به غسل ندارد کفن نیز نمی خواهد حتی غسل دادن او حرام است. اما باز مقید می کند به این که اگر زنده به دست آمد و از میدان نبرد بیرون آوردند و در آمبولانس جان سپرد بنابر احتیاط واجب غسل دهید و کفن کنید. فقط در صورتی که مرده به دست مسلمانان افتاد غسل نمی خواهد. در حالی که بسیاری از فقها می گویند هر کس در راه خدا کشته شود غسل و کفن نمی خواهد و می گویند چه فرقی است بین کسی که در میدان جنگ بمیرد و یا چند قدم آن طرف تر، چه فرقی است بین کسی که در جبهه کشته می شود با کسی که در اثر انفجار قطعه قطعه می گردد.
 امام در اینجا می گوید: نه، علی الاحوط در اینجا باید غسل داد، این روح تعبد امام است. این تعبد را در کمتر فقیهی می توان دید فقها معمولا به اینجا که می رسند می گویند: کل من قتل فی سبیل الله لایغسل و لایکفن هر که می خواهد باشد چون در راه خدا کشته شده است غسل و کفن نمی خواهد. فقط کسی که با مریضی می میرد باید غسل داد، این را چرا غسل دهیم! این که آلودگی ندارد، غسل دادن برای رفع آلودگی هاست. ولی امام محکم می ایستد و می گوید بنا بر احتیاط واجب باید غسل داد، این روح تعبد و تنسک امام است.
دانشمندان و عزیزان روحانی و برادران مسلمان به فتاوای امام بنگرید و در حد قدرتتان آن ها را با فتوای سایر مراجع گذشته بررسی کنید تا متوجه شوید که چه روح تعبدی در اینجا حاکم است. و اما وقتی به مسئله ولایت امر می رسد به مجلس شورای اسلامی می گوید شما موضوع را تشخیص داده و ولایت را اعمال کنید تا گرفتاری های مردم رفع شود. مردم از گرفتاری ها نجات یابند اگر من در اینجا به اسلام و مملکت دلسوزی کنم اشتباه می کنم. این همان امام است که انقلاب را به اینجا رسانیده، این همان امام متعبد است که در طول تاریخ زندگیش دیده نشده است که قبل از طلوع فجر برای نماز شب بیدار نشده باشد.
این همان امام است که پانزده سال زیارت کنار حرم امیرالمؤمنین را ترک نکرد. این همان امام است که موقع تعبد، متعبد و موقع اعمال ولایت فقیه آن طور عمل می کند. این اشتباه است که من دلم بیش از امام به اسلام و مملکت بسوزد. دستور امام واجب است اطاعتش، اطاعت از دستور او اطاعت از ولی عصر است و دیدید که آیت الله دستغیب شهید چگونه راجع به ولایت امر و مقام رهبری سخن می گفت و چگونه او و یارانش را شهید کردند.
اما برای او بس است این افتخار که امام امت برای بزرگداشتش دستور تشکیل مجلس می دهد و ملت مسلمان و عزیزان مسلمان برای خدا و احترام به مقام علم و عرفان و تخلق به اخلاق پسندیده و برای احترام به مقام تربیت انسان ها و امامت جمعه و مبارزه با دشمنان اسلام و به مقام سیادت و به مقام فرزندان زهرا و ده ها مقام دیگر در مجلس بزرگداشت ایشان شرکت می کنند.
شهادت او برای ملت ایران گران و برای امام امت گران تر و سنگین تر است و بی مورد نیست که امام می گوید بی سابقه نیست که عزیزانی برای اسلام کشته شدند، بگذار از علمای بزرگ ما به شهادت برسند تا اسلامی بودن انقلاب بیش از پیش ثابت شود. بگذار از انسان هائی که سراسر زندگیشان نورانیت است به لقاء الله و به مقام بزرگ شهادت برسند تا دشمنان داخلی و خارجی بفهمند که این انقلاب به همه مربوط است و همه برای آن فداکاری می کنند.
ما این مصیبت بزرگ را و این شهادت را به مقام ولی عصر حجت بن الحسن و نماینده اش امام امت و به همه ی زعمای بزرگ اسلامی و به ملت ایران و مردم شریف استان فارس و به خانواده ی محترم دستغیب تبریک و تسلیت می گوئیم.

مقاله ای از برادر مهاجرانی در سوگ شهید راه نماز آیة الله سیدعبدالحسین دستغیب
بسم الله الرحمن الرحیم
دیده ها بارد
سینه ها نالد
دستغیب صد پاره شد دیگر نمی آید.
خطبه های جمعه را دیگر نمی خواند
امام جمعه ما به لطافت گل بود و به ملاحت نسیم سحری و به مهربانی باران بهاری، امام جمعه ما به پاکی سپیده بود، مثل نور جاری بود، آوای الهی او، «حسین، حسین» او، صدای پای یاران بود بر قلب تفته کویر روح.
امام جمعه ما جوشش چشمه سار عشق بود بر سنگواره قساوت دل امام جمعه ما پیر دیار ما بود، نماینده امام بود، نمایانگر امام بود، عاشق امام بود، امام جمعه ما دیگر نمی آید.
دیگر کوچه های باریک پشت مدرسه خان صدای آشنای او را نمی شنود، دیگر قلب خاک با لرزه نرم پای او از شوق بی تاب نمی شود، دیگر گل و سنگ کوچه آواز نمی خوانند.
خطبه های جمعه آمیزه مهربانی و خشم بود، تبسم و فریاد مسیح و محمد «سلام خدا بر شما مردم، جانم به فدای شما مردم، شما که با تبعیت از امام امت اطال الله عمره عزت و افتخار آفریده اند.»
«ننگ و نفرین بر همه منافقین، ننگ بر آمریکا، که هر روز با توطئه ای تازه در صدد نابودی انقلاب الهی ما بر آمده اند.»
امام جمعه ما خطبه های جمعه را دیگر نمی خواند.
امام جمعه ما نماینده امام بود، عاشق امام بود. محبت امام مثل شهد در جانش آمیخته شده بود: این که ما امام را دوست داریم، این که بچه های چهارده پانزده ساله این گونه عاشق امامند، خود این دوستی و عشق و علاقه هم از امام است بچه ها که امام را نمی شناسند، منتها آینه دلشان پاک است، زنگار نگرفته، امام روح قدس دارد. عبد صالح خداوند است.
روح قدس امام بر آینه بچه ها می تابد و این ها مشتاق و بی تاب می شوند، امام هوای خود را رضای خدا قرار داده، هوای او هوای اهل بیت علیهم السلام است. امام فانی در امام زمان سلام الله علیه است. امام زمان فانی در خداست. تجربه کردم، هیچ گاه نشد به زیارت آیت الله دستغیب بروم و ایشان از امام نگویند. او هیچ وقت لفظ امام را تنها به کار نمی برد. همواره می گفت، حضرت امام اطال الله عمره.
هر وقت صحبت از امام می شد، پیر مهربان دیار ما چهره اش بر افروخته می شد، بر چشمانش گلخند اشک می نشست گرمی اشک و ملاحت تبسم همیشه اش جانت را آتش می زد. دو تن از یاران و شاگردان عزیز او دو تعبیر دارند که نغز است و پر لطف، آقای موحدی گفت: «اگر این تعبیر درست باشد آقای دستغیب فانی در امام بود، آقای سید علی اصغر دستغیب روحانی عزیز و دلسوز شهر ما می گفت: «به اتفاق آقای دستغیب که به حضور امام رسیدیم، برخورد ایشان و حالت ایشان مثل حالت عبد بود نسبت به مولایش.
بچه ها هر وقت دلشان برای امام تنگ می شد به دیدن آقای دستغیب می رفتند. نزدیک گود عربان «پشت مدرسه خان کوچه ای بود که ماشین نمی توانست از آن کوچه رد شود. کوچه مثل عشق ساده و پاک و پیچاپیچ بود گل مراد بچه ها در آن خانه می شکفت که مثل چراغ در میان خانه های گلین مردم محروم می سوخت. مردمی که بریان فقر و محرومیت خود بودند وقتی آنجا می آمدند: «اینجا خانه آیت الله دستغیب است.»
عجیب آرامش بر جانشان حاکم می شد. آقا را درد آشنای خودشان می دانستند. خانه های دیگری هم بود که تنها با ماشین می شد رفت اما مردم پروانه خانه گلین بودند که تنها با ماشین نمی شد آمد سرباز امام خمینی: رجبعلی حبیب زاده در نماز جمعه سه هفته پیش گفته بود برای سلامت خمینی شهرمان صلوات و آقا به سرباز امام خمینی گفته بود دیگر این جمله را نگوید.
سرباز امام خمینی که پیکر درد کشیده اش در کربلای ظهر جمعه مثل گل ورق ورق شد عاشق و شیدای امام بود شکل و شمایل میرزا کوچک خان را داشت. موی بلند، محاسن سیاه و سفید بلند، چشمانش شکسته بود هیچ وقت نمی شد و نتوانستم درست در چشمانش نگاه کنم. بر غم موی بلند و پریشانش چهره اش آرام و عمیق بود.
لباس نظامی کهنه ای به تن می کرد روی قلبش بالای جیب در پلاستیک نوشته شده بود، سرباز امام خمینی، حدود چهل و پنجاه ساله بود قبل از انقلاب در راهپیمائی ها سقائی می کرد. اخیرا ضبط صوت خریده بود با یک بلندگو دستی همه سرمایه اش همین بود سرودهای انقلاب و سخنان امام را پخش می کرد در نماز جمعه شعار می داد.
یک باره تابلو بدیعی بود، رحیم رضائی زاده را که شهید شده بود در غسالخانه می شستند پیکر رحیم شاداب و پر طراوت بود.
دست راستش را جوری مشت کرده بود که انگار مسلسل در دست دارد. سینه اش متلاشی بود. غسال او را می شست و صدای حسین حسین قلب ها را آتش می زد. سرباز امام خمینی بود آن چنان حسین حسین می کرد که گفتند: الان قالب تهی می کند. ضجه می زد و بر سینه می کوفت. حسین حسین حسین، غریب کربلا حسین، حسین حسین حسین حسین، شهید نینوا حسین....
سرباز امام خمینی همه جا بود در همه مراسم تشییع شهدا، در تمام راهپیمائی ها در سپاه، در جهاد، در بسیج...
سرباز امام خمینی سوخته اسلام بود و برشته انقلاب و شیدای امام. عصر پنجشنبه 19 آذر وقتی به شیراز رسیدم، به دکتر شجاعی تلفن زدم که به دیدن آقا برویم.
بعد از اقامه نماز در مسجد آتشی ها به منزل آقا رفتیم در میان خانه های گلین خورشید خانه کرده صدای پای مهربان او، به مردم محله امید می داد، تبسم همیشه او، ملاحت ناب او نگاه نجیب او مثل باران قلب های مضطرب و تفتیده را آرام می کرد.
در زدیم، جباری در را باز کرد. دیده بوسی کرد. جباری پاسدار همیشه آقا بود خطش کاملا سبز شده بود گرم خندید، در کربلا ظهر جمعه با صدای انفجار جباری آقا را در آغوش می کشد، از جباری تنها سرش مانده بود.
جسم خاک از عشق بر افلاک شد         کوه در رقص آمد و چالاک شد
عشق جان طور آمد عاشقا       طور مست و خر موسی صعقا
- آقا هستند؟
- دعا می خوانند.
- خب ما چه کار کنیم؟
- یک دقیقه صبر کنید، ببینیم. جباری از پله ها بالا رفت.
- آقا دارند الان صحبت می کنند برویم.
دور تا دور اتاق شهدا نشسته بودند. شب عاشورای شیراز بود آقا برخاسته بود که شانه اش را گرفتم. از بهار شکوفاتر بود، از باران پاک تر بود، بوی گل مستمان کرده بود.
امام جمعه دستار سبزش را به سر بسته بود. پیدا بود تازه از حمام آمده بود. بال های دستار را به گونه ای روی هم انداخته بود. یک هشت از میانه بالای پیشانی شروع می شد و دو بازویش از کنار را به روان می گذشت. با خنده گفت: خب چه کردید؟
- قرار شد وزیر کشور عوض بشود.
کار خوبیه چرا اینقدر معطلش کرده اند؟
کی وزیر می شود؟
- ناطق نوری.
- بگوئید زودتر استاندار بفرستند.
آقا سرحال و خوشحال بود. بقیه صحبت ما را گوش می دادند.
حاج عبداللهی، جباری... دور تا دور اتاق نشسته بودند.
خدایا چه کرشمه ای در کار توست که شهدای عاشورای شیراز امشب گرم حلقه عشقند و از زبان جگرسوخته علی علیه السلام می خواهند زاری کنند؟
حاج عبداللهی یار دیرینه آقا بود. در سفر و حضر همواره همراه آقا بود.
قبل از پیروزی انقلاب، پیش از تبعید آقا، حاج عبداللهی به کارهای آقا می رسید. آقا را در باغی بالای قصر الدشت مخفی می کرد.
پیدا بود در آن محفل روحانی ما غریبه بودیم. و هر خشت گلی لؤلؤ و مرجان نشود. آن فضا چنان آمیخته به محبوب بود که تنها شهدای عاشورای شیراز می توانستند در فضایش دم بزنند ما خداحافظی کردیم. آقا برخاست در چشمانش مثل همیشه شکوفائی خنده نرمی بود.
پسرجان باید باورت بیاید که حضرت امام اطال الله عمره نائب امام زمان سلام الله علیه است. تصور کن با امام زمان چگونه باید رفتار کرد؟! احترام به امام احترام به امام زمان است احترام به خداوند متعال است می خواهی عزت پیدا کنی؟ عزت در تبعیت از امام است.
حال، شهدای عاشورای شیراز، کمیل می خوانند... و باسمائک التی ملات ارکان کل شیء... ظهر فردا آنچنان تا بن دوست، روح ملکوتی شان پرواز می کند که حتی جسم نیز یک باره مثل هزار هزار پروانه به سوی گل مراد پر می کشد.
فبعزتک یا سیدی و مولای اقسم صادقا «لئن ترکتنی ناطقا» لاضجن الیک بین اهلها ضجیج الاملین و لاصرخن الیک صراخ المستصرخین و لابکین علیک بکاء الفاقدین.
شهدای عاشورای شیراز در راز و رمزشان با محبوب در آینه چشمان یکدیگر چه می جستند؟
آوای ملکوتی آقای دستغیب، دعای کمیل او چراغی بود که در تاریکی ها شعله می کشید. رژیم شاه تلاش بسیار داشت که فرهنگ فحشا را در شیراز حاکمیت بخشد. جشن هنر، تظاهر فرهنگ شاهانه بود. در تیرگی و تعفن جشن هنر که بسیاری روشنفکران ناراضی امروز سر در آخورش داشتند دعای کمیل شب های جمعه مسجد جامع مثل ستاره می درخشید.
الان مسجد جامع با شما حرف می زند گوش کنید. آوای الهی پیر دیار ما در گوش جان خشت و گل مسجد نشسته او خود هنگم ساختن سنگ می آورده، گل می آورده غرق خاک و گل نماز جماعت می خوانده، چگونه می شود مسجد که محراب بزرگ دستغیب بود فراموش کند... جرت قدرتک و لا یمکن الفرار من حکومتک... کجا می خواهی بروی؟! از حکومت خدا می خواهی فرار کنی؟
ای خدا ما معصیت کاران به درگاهت با روی سیاه به استغفار آمده ایم- تو کریمی، تو عزیزی، همه گویند الهی العفو، العفو...
انگار همین دیروز بود به اتفاق دکتر خاتمی و چند نفر از برادران پاسدار به منزل آقا رفتیم. ظرفی از نقل بادامی کنار دست آقا بود گفت بفرمائید. بچه ها خندیدند. ها می خواهید خودم بدهم؟
آن وقت آقا مشتش را پر از نقل می کرد و به یک یک بچه ها می داد.
حضور او حضور محبت بود... خدایا می شود انسان این قدر پاک باشد. این قدر لطیف باشد.
دکتر خاتمی گفت: آقا عرضی خدمتتان داشتم. یک سؤالی برای ما مطرح شده و آن این است که ما شنیده ایم اصحاب امام زمان سیصد و سیزده نفرند هر وقت چنین تعداد آماده بشود امام زمان ظهور می کنند. حالا واقعا در شرایط فعلی چنین تعدادی آماده نیست؟
آقا خندید؛ یک حکایت برایتان بگویم، بعدش هم یک روایت.
اما حکایت: چهل و پنجاه سال پیش در نجف بین علما همین مسئله مطرح شده عده ای می گفتند چگونه بین بیش از سه هزار روحانی 313 نفر یار امام زمان پیدا نمی شود. قرار گذاشتند فردی را انتخاب کنند که بهترین آنان باشد با امام زمان علیه السلام در این مورد صحبت کنند.
فرد منتخب در مسجد اعتکاف نمود. دعا خواند، ندبه کرد چند روزی گذشت؛ سحر در خواب دید وارد شهری شد جمعیت موج می زد. همه به استقبال او آمده بودند! او را بر دست گرفتند و با سلام و صلوات به داخل شهر بردند جمعیت اظهار شادی می نمودند به شیخ گفتند سلطان ما مرده و تو از امروز سلطان مائی. او را به قصر بردند لباس شاهانه بر تنش پوشاندند سفره چیدند غذاهای رنگارنگ و خوشمزه.
حالا (آقای دستغیب دارد گرم می خندد) آشیخ هم حسابی خورد، ملکه را آوردند، ملک و ملکه به حجله رفتند مدتی نگذشته بود که در زدند. تق تق تق... گفت کیه؟ گفتند آقا امام زمان ظهور کرده و فرموده به شما بگوئیم که بیائید. قدری سرش را خاراند. امام زمان هم وقت پیدا کرده، بگوئید بگذارد صبح بشود، دوباره در زدند که بیا. گفت نمی آیم.
از خواب بیدار شد در گوشه مسجد مچاله شده بود وضعیتش خوب نبود! آفتاب زده بود. دو دستی زد توی سرش، خاک بر سرم. وای بر من...
اما روایت: یکی از دوستداران حضرت امام صادق علیه السلام از خراسان به زیارت امام آمد. امام از وضعیت شیعیان در خراسان پرسید. بسیار تعریف کرد و بعد شیعه خراسانی گفت، با این همه یاران، شما چرا قیام نمی کنید؟ در گوشه خانه برای پختن نان تنور را آتش کرده بودند تنور زبانه می کشید هارون مکی آمد امام فرمود هارون برو داخل تنور. هارون پا برهنه دوید به سوی آتش و در آتش نشست. رنگ از رخسار شیعه خراسانی پرید.
جزع کرد که چرا چنین کردید. بعد از مدتی امام به هارون گفت بیرون بیا هارون. خاکستر جامه اش را تکاند و بیرون آمد. امام پرسید چند نفر مثل هارون در خراسان هست؟ گفت هیچ کس...
ما هستیم که باید ظهور کنیم نه امام زمان! ظهور ما وقتی است که تزکیه بشویم جانمان را از آلایش ها پاک کنیم.
مثنوی قصه خوبی دارد؛ بین نقاشان چین و روم مجادله بود که کدام یک نقاش ترند، قرار شد مسابقه بگذارند. مثلا اتاقی را مثل اینجا ما بینش دیوار کشیدند. و هر کدام در یک طرف، دیوار روبرو را قرار شد نقاشی کنند. نقاشان چین شروع کردند به رنگ آمیزی و نقش و نگار، رومی ها تنها صیقل می زدند.
 مدت ها گذشت، چینی ها غرق رنگ و گل و گیاه بودند و رومی ها مستِ صیقل. روز امتحان رسید، دیوار را برداشتند چینی ها آنچنان، نقش و نگار آفریده بودند که چشم خیره می شد اما وقتی به مقابل نقاشی رومیان رسیدند انگار گل و گیاه و آب را بر جان داشتند. انگار در تابلو برگ می لرزید، گل می شکفت و...
تزکیه این چنین است. انسان باید جانش را پاک کند. در آن صورت آینه ای می شود که زیبائی ها را جذب می کند، و زیباتر منعکس می نماید.
سال ها پیش برخی او را متهم به صوفیگری می نمودند و این اواخر مقام طلبش می دانستند وقتی می شنید که اصحاب آهن و سیمان، که آینه وجودشان تنها و تنها مشکلات و نابسامانی ها را منعکس می نماید، فریاد بر می داشت «حالا موقع این حرف هاست... جانش آزرده این گونه ناتمامان بود. به قول روزبهان بقلی شیرازی: «آه از دست این شوخان بی رسم، چه دل های سنگین دارند تا تخم جفا در زمین بی وفا کارند. این بدسگالان... دود چراغ خوردند.»
خواستند که تظلم مشایخ بیابند و همچون ایشان به کرامات مشهور و معروف شوند، مأمولشان جز رعنائی نبود. از آن درجات قوم محجوب شدند ندانستند که ریاست ایشان کسی نیست زیرا که به حلیه کبریاء حق ملتبس بودند... چون ندانستند که و اذلم یهتدوا به فسیقولون هذا افک قدیم (احقاف آیه 11).
 رسم علم در پیش گرفتند و به صورت علم آن عزیزان را لعن می زدند اجابت دعوت هوا و نفس کردند تا اسیر شیطان بماندند و به جهالة ضلالت در افتادند. استحوذ علیهم الشیطان فانسهم ذکر الله (مجادله آیه 19).
گل شکفته آیت الله دستغیب توده های محروم را مست می نمود و بر چشم بدخواهان که خود را پیشوای مردم می دانستند خار می نشاند. شهادت مظلومانه او و یارانش نشان داد که دستغیب حتی در شهادت هم قامتی افراشته دارد آنچنان گل وجودش پرپر شد که برگهای گل را تا صد متر آن طرف تر هم می شد دید.
ای جوهر سبوحی در مسلک حدوث چند باشی؟ ای مرغ قدوس بر کنگره کبریا چند بر نپری؟ خفتان موسی در هاویه عشق انداز تا در عشق همرنگ جان عیسی شوی.
اگر به شیراز آمدید، در کوچه های گلین پشت مدرسه خان خورشید به خون نشسته، اگر گل های نرگس را دیدی که چشمشان مست اشک است، اگر دیدی بنفشه ها می تابند اگر دیدی نارنج عطر خون گرفته، اگر دیدی سنگ و گل کوچه آواز می خوانند، به کربلای شهر ما آمده ای، چشمان لبریز اشک مردم با تو سخن خواهند گفت و
آن گل سرخ است تو خونش مخوان         مست عقل است او تو محبوبش مدان
و چه بنویسم؟
گفتم ای دور افتاده از جیب
همچو بیماری که دور است از طبیب...
والسلام

نظر خود را ارسال کنید