ضرورت تشکیلات
سخنرانی منتشر نشده استاد شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد
سخنان امام درمورد شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد
بسم الله الرحمن الرحیم
"انا لله و انا الیه راجعون"
در روز شهادت امام جواد سلام الله علیه یکی از فرزندان و تبار آن خانواده به شهادت رسید. شهید هاشمی نژاد که من از نزدیک با او آشنا بودم و خصال و تعهد آن شهید را لمس کرده بودم و مراتب و مجاهدت آن بر اشخاصی که او را می شناسد پوشیده نیست.
امروز در روز شهادت سلف صالح این خلف صالح و متعهد از دست ما گرفته شد.
چه باک از اینکه این فرزندان اسلام که شهادت برای آنها افتخار و برای ملت ما افتخار آفرین است از دست بدهد...
ما در عین حال که از شهادت یک همچه مرد جوانمرد فاضل عالم مجاهد متاثر هستیم لکن از آنجا که هریکی از این شخصیتها از دست ما برود به اسلام کمک است و به مخالفین اسلام لعن است و نفرت.
من در ضمن اینکه به همه ملت ایران و علما و مراجع اسلام و خصوصاً اهالی محترم خراسان و علمای بزرگ خراسان تسلیت می گویم، تبریک هم به آنها می گویم که یک همچه افراد متعهد، عالم گوینده و مجاهد تسلیم می کنند و تقدیم می کنند برای اسلام و برای پیشرفت احکام اسلام.
پیام فقیه عالیقدر، آیت الله منتظری
سوابق درخشان و خدمات اسلامی ایشان (یعنی شهید هاشمی نژاد) به اسلام و مردم برای کسی پوشیده نیست. زبان او به حق همچون شمشیر مالک اشتر برای اسلام بود. خون پاک او یقیناً در شکوفایی انقلاب عظیم اسلامی و معرفی چهره خبیث مزدوران آمریکایی نقش بزرگ خواهد داشت...
خلاصه ای از زندگی نامه شهید حجت الاسلام هاشمی نژاد
استاد و روحانی مبارز و خستگی ناپذیر حجه السلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد یکی از پایه های مقاوم انقلاب اسلامی و از بنیانگذاران روحانیت مبارز بود. ایشان در سال 1312 در شهر بهشهر تولد یافته و از سن 14 سالگی در خدمت آیت الله کوهستانی و سپس در قم نزد آیت الله بروجردی و امام خمینی به تحصیل علوم دینی پرداختند.
استاد هاشمی نژاد مبارزات خود را علیه نظام آمریکائی شاه از همان اوایل مبارزات رهبر انقلاب شروع کرد و با خطبه ها و سخنرانی های پرشور و انقلابی در نشر افکار انقلابی اسلام و افشای ماهیت رژیم فاسد پهلوی تمام توان خود را بخرج داد. مبارزه او که به همراهی رزمندگان دیگر چون حجت الاسلام سید علی خامنه ای و حجت الاسلام عباس طبسی انجام گرفت بحرکت انقلابی مردم خراسان شکل داد که موجب چندین بار دستگیری و زندان ایشان گردید.
استاد هاشمی نژاد پس از تحمل 2 سال زندان در مشهد در افشاء ماهیت منافقانه و انحرافی سازمان مجاهدین خلق کوشیده و پس از پیروزی انقلاب بر اساس اعتقاد داشتن به تشکل و سازماندهی نیروهای اسلامی مسئولیت دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی استان خراسان را بعهده گرفت و در این سنگر پر افتخار بخدمت انقلاب مشغول گردیدند.
استاد معظم که از اطلاعاتی عمیق نسبت به مسائل اسلامی برخوردار بود در مجلس خبرگان نقش فعال خود را در تصویب اصل ولایت فقیه ایفا نمود. او که تمام زندگیش وقف ترویج اسلام و گسترش صدور انقلاب شده و عالمی دلسوز بحال انقلاب بود در تداوم انقلاب آرام نداشت. ارادت او به امام امت و تقوی و ایثار و فداکاری این دانشمند بزرگ در کنار روحیه استادی او که هیچگاه از تدریس مسائل اسلامی باز نمی ایستاد بزرگترین افتخار او بود و سرانجام در صبحدم روز 7 مهرماه همزمان با شهادت امام محمدتقی پس از انجام رسالت همیشگی یعنی تدریس مسائل اسلامی بوسیله عاملی مزدور از منافقین بشهادت رسید و به کاروان شهدای انقلاب خصوصاً شهدای حزب جمهوری اسلامی پیوست.
لازم به یادآوری است که حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد تالیفات ارزنده و نفیسی داشتند؛ از ایشان کتابهای مختلفی در زمینه های مذهبی فرهنگی و اجتماعی بجا مانده است که فهرست تعدادی از آنها بدین شرح است:
هستی بخش – مشکلات مذهبی روز – مسائل عصر ما – درسی که حسین (ع) به انسانها آموخت – مناظره دکتر و پیر – رهبران راستین – قرآن و دیگر کتابهای آسمانی- غروب آفتاب در اندلس
ضرورت تشکیلات توسط استاد شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد
در تاریخ 19/1/60 در حزب جمهوری اسلامی دفتر مشهد در جمع اصناف
بسم الله الرحمن الرحیم
لحظه های ما لحظه های بسیار حساسی است و در این لحظه های حساس همه نیروهای مخالف دست بدست یکدیگر دادند تا در نتیجه این انقلاب را دچار همان سرنوشتی بکنند که نوع انقلابهای جهان دچار آن شدند، ولی امیدواریم همانطوری که تاکنون انقلابمان چیزی بوده که مشابه و نظیرش درجهان وجود نداشت در آینده و تا پایان کار هم همینطور باشد.
بسیاری حوادث و مسائل در کشور ما واقع می شود که اینها در طول تاریخ بصورت یک جریان حق و باطل بود که شکل آن به تناسب عصرها عوض می شود ولی محتوی همان محتوی است. شما می دانید که وقتی معاویه و عمروعاص رسیدن به یکدیگر و معاویه خواست عمروعاص را استخدام کند در خدمت خودش و علیه علی (ع) از او بهره برداری کند، عمروعاص هم مفت باز نبود. ابتدا معاویه شروع کرد مسائلی را مطرح کردن که بله ما می خواهیم علیه این مردی بجنگیم (علی "ع") که در بین امت اسلامی اختلاف ایجاد کرده، تشتت ایجاد کرده، صفوف مردم را بهم زده، چنین و چنان کرده، عثمان را کشته و مسائلی دیگر.
عمروعاص گفت: معاویه تو هم مسائل را می دانی من هم می دانم و ضرورتی ندارد که ما به یکدیگر دروغ بگوییم، تو هم میدانی و من هم می دانم که سزاوارترین فرد برای حکومت علی (ع) است و تو شایستگی چنین مقامی را نداری و تو می خواهی مرا برای جنگ با چنین مردی بکشانی، بسیار خوب من آماده ام ولی به چه قیمتی؟
و وقتی با هم توافق کردند که بخش مصر را در اختیار عمروعاص قرار دهد و امکاناتی که او می خواست در اختیارش قرار بدهد، بعد گفت که من مشاور خوبی برایت هستم و خوب هم برایت کار می کنم.
غرض من این بخش است، دستوراتی به او داد و گفت چه بکن و چه بکن و یکی از کارها این است که شما می خواهی مردم را علیه علی (ع) تحریک کنی و باید زمینه را آماده کنی و بعد گفت الآن مردم زیادی را بفرست توی شام و مرتب پخش کنند که عثمان را علی کشته این مطلب را مرتب القا بکنند و در جاهای مختلف نقل کنند، آنقدر که در ذهن ما جای بیفتد که قاتل عثمان و خلیفه سوم بعقیده آنها علی (ع) است.
و بعد فردی بود شرجیل نام که قدرت بسیار فوق العاده ای داشت و گفت اگر بتوانیم او را در خدمت خودمان بگیریم، انبوه عظیمی از قبایل اطراف شام با ما هستند. گفت چه بکنیم، گفت یارانت را بفرست این کاری را که در اینجا می کنی در آنجا بکند یعنی درست همین به تعبیر امروز، القاء ایدئولوژی و القاء فکر، جوسازی کردن، برود و القا کند، یارانت بروند، یکی برود بگوید عثمان را علی کشت، یکی دیگر برود تصادفاً بگوید عثمان را علی را کشت، و این سخن مرتب گفته شود تا زمینه فکری او آماده شود، تا بتوانید از او بهره برداری بکنید.
این کار را آنقدر ادامه دادند تا جائی که خود شرجیل بلند شد آمد پیش معاویه و او را تحقیر کرد که نکند باینکه با علی بیعت کنی چون این مرد کسی است که همه معتقدند که عثمان را او کشته. حال کی مردم را متعقد کرد، در حالی که خود اینها هستند که مردم را معتقد کردند که علی (ع) عثمان را کشته و او را بقتل رسانده و این مسائل را امروز بطور عینی در جامعه مان داریم مشاهده می کنیم و می بینیم و از طریق القاء ایدئولوژی جو جامعه را ساختن، و جامعه را برای یکسری مسائل آماده کردن، پس زمان دو زمان است، فاصله زمانی بین ما و آنها زیاد است و نوع کار هم دو نوع؛ ولی در واقع می بینیم که یک جریان است و این جریان وجود داشته و دارد.
خوشبختانه وضع ما از نظر انقلاب بهترین وضع است و در دنیا هیچ سابقه ندارد برای اینکه مردم آنجا رشد و آگاهی نداشتند و زود فریب خوردند و حوادث این روزها را نباید عادی از کنارش گذشت؛ یعنی در مثل این روزهائی که حضرت زهرا علیها سلام به شهادت می رسد و هنوز بدن پیامبر روی زمین است که دختر گرامی او را به شهادت می رسانند و شما در دعای ندبه این را می خوانید که «لولا انت یا علی لم یعرف المومنون بعدی» یا علی اگر تو نباشی آنهایی که مومن به اسلام هستند بعد از من مشخص نمی شوند.
این معیار است و هرچه که جلوتر می رود حلقه محاصره تنگ تر می شود و تنگ تر و این آزمایش هائی است که بوجود می آید علی الدائم که باید از خدا بخواهیم که در این آزمایش های گوناگون ما در خط اسلام سالم و مستقیم بمانیم و ان شاءالله بتوانیم راهمان را تا پایان کار ادامه دهیم و خدای ناکرده در طی این آزمایشهای گوناگون دچار انحراف نباشیم و نشویم و چون دشمن دارد با تمام نیرو عمل می کند هیچی برایش مطرح نیست و لابد امروز سخنان امام را شنیدید و آن داستان را هم شنیدید که می برند دوستان خودشان را بیهوش می کنند و در حال بیهوشی برای اینکه درد را احساس نکنند با سیگار درود بر (که امام فرمودند نام یکی از قضات قضائی را نوشتند) لابد جناب آقای بهشتی بود، می نویسند که بعد بگویند پاسدارها ما را گرفتند و بردند و چنین کردند. با تمام نیرو می خواهند اینها را بکوبند و بر اینطرف قضیه ضربه وارد کنند.
البته در طول این مدت ما یعنی همه مان آنچه که جامعه مان عمل کرد بعد از انقلاب این نیست که بشود گفت این بهترین چیزی بود که می توانست عمل بکند خیر مطمئناً بهتر از این می توانست عمل بکند ولی در هر حال این معنایش این نیست که اگر زید نبود، عمرو جایش بود، و اگر عمرو نبود بکر جایش بود، بهتر از این می توانست عمل بکند، چون امکان پذیر نیست.
من چند روز قبل در صحن امام به بعضی از این بزرگوارانی که در مشهد متاسفانه صحیح عمل نمی کنند گفتم که اگر آقا از امشب اصلاً همه زمام امور را بدست شما بسپارند و مملکت را بگذارند در اختیار شما و همه کارها را بدهند به شما، آن نیروی ناب، عادل و دست اولی که یک ذره از اسلام تخطی نمی کنند از کجا می آورید؟ از خارج انسان وارد می کنید؟ یا از همین جامعه بهره برداری می کنید.
در هرحال در این حرکت خواه و ناخواه همه مان یک مقدار تقصیر داشتیم، یک مقدار هم قصور. مردم ما مثل طفلی می ماندند که سابقه راه رفتن را نداشته و تازه به راه افتاده، می افتد و بلند می شود، تا آرام آرام راه رفتن را یاد بگیرد. برای اینکه هیچ کداممان سابقه عمل برای انقلاب و مسائل انقلابی نداشتیم آن هم یک انقلابی که با این معیار ما می خواستیم که با معیارهای مکتبی حرکت کنیم، چرا یک وقت با معیار متناسب روز حرکت می کند یک کابینه تشکیل می دهد از هر گروهی هم دو نفر می گذارد، دست به کار می زنند ولی در مکتب چنین مسئله ای مطرح نیست.
اوائل کار هم آقای رجائی گفته بود من به کابینه ناهماهنگ ایمان ندارم و حق هم با او بود. بهرحال ما برای یک خط مکتبی انقلاب کردیم و انقلابمان هم یک انقلاب اسلامی است و این انقلاب اسلامی هم باید صادر بشود یعنی صدور انقلاب چیزی نیست که دست بنده و شما یا این و آن باشد و از کیسه کسی هم نمی توانیم ببخشیم، و اسلام هم از اول آمده برای همه جهان و تعجب از این است که بزرگوارانمان و شخصیت هایمان رساله های عملی شان را برای کشورهای دیگر می فرستند و خیلی ساده است، دیگر وقتی به صدور انقلاب که می رسد می گویند انقلاب را چرا صادر می کنید؟! شما خوب این رساله های عملی تان را می فرستید می فرمائید مقلد داریم یا مقلد پیدا بکنیم به هر علت بسیار خوب، ولی زمانی که مسئله انقلاب مطرح است و مکتب و اسلام، می گویند صدور انقلاب؟ صدور انقلاب کالا نیست، بلکه انقلاب کالای مادی نیست، کالای فرهنگی و کالای انسانی است و باید فرستاده بشود. و ما که نباید در مقابل دنیای غرب خودباختگی داشته باشیم، راست است ما داریم می گوئیم ما اگر بتوانیم کالای مان را که انقلاب است صادر کنیم ولی صدور انقلاب به معنای لشکرکشی نیست ولی اگر واقعاً ما بتوانیم لشکرکشی هم بکنیم به مناطق جهان می کنیم برای صدور انقلاب به همان کیفیتی که در اسلام بود و عمل می کردند.
خوب در این رابطه قصور و تقصیرهایی وجود داشته و دارد. طبع مسئله این است که حزب جمهوری اسلامی هم یکی از آن ارگانهایی است که مطمئناً عمل کرده ولی هیچ ما مدعی آن نیستیم که آنچه ما می توانستیم عمل کردیم و بهتر از این نمی توانستیم عمل کنیم ولی تصدیق می فرمائید که وقتی مسئله حزب مطرح می شود قهراً یک چهره هایی در حزب مشخص هستند، یک تعداد افرادی که جزء موسسین حزب بودند اینها باور بفرمائید که هریک از اینها به اندازه سه نفر از افراد فعال مملکت مسئولیت داشتند و چاره ای هم جز این نبود. شما حساب کنید اگر نبودند چه می شد و شما نمی توانید این ارگانهایی از قبیل جهاد- سپاه و امثال اینها اگر این آقایان در شورای انقلاب نبودند والله الآن همه اینها را متلاشی کرده بودند، در دولت موقت متلاشی کرده بودند. چه جانی اینها کندن، چه درگیری هائی اینها داشتند، درگیری هائی که می بایست همه آنها را در سینه خود حبس کنند و بازگو هم نکنند.
پس وجود اینها عامل بسیار موثری بود برای نجات واقعاً خط انقلاب تا به جائی برسد و یک پائی بگیرد. خوب دوستانی که در این کلاس هستند تعدادی رابطه نزدیکی با آقای سید علی خامنه ای دارند؛ طبعاً دیدند یک مقدار دیگر کار اینها کم شده ولی حدود یکسال و یکسال و نیم قبل آنجا دوستانی که می رفتند می دانستند که ایشان حدود ساعت یازده و نیم و دوازده شب که شامشان را می خوردند تازه کارهای خصوصی شان از آن وقت به بعد شروع می شد. آنوقت پنج نفر، شش نفر، هشت نفر و ده نفر نشسته بودند از ساعت دوازده و یک به بعد آنوقت این آدم می بایست فردا صبح هم سر وقت برود به سراغ کارهای گوناگون و مختلف، آقای بهشتی همینطور، آقای رفسنجانی همینطور، آقای باهنر همینطور، آقای موسوی اردبیلی همینطور مشابه اینها. البته این دو سه تای اول مسئولیتشان بیشتر بود.
یا از این طرف یک طلبه های معمولی هم مثل بنده، ما خوشبختانه بیکار نبودیم؛ هر جایی، هرکاری، هر کلاسی در توی شهر بود انتظار داشتند یک نخودی هم بنده طلبه بریزم. در نتیجه یک سری کارهای اصولی و اساسی مان معوق مانده، این مال اینجا نیست، خود تهران هم همینطور، حزب مواضع عمومیش را درباره مسائل اقتصادی، سیاسی، کشاورزی، مسائل کلی که باید هر ارگانی داشته باشد نداشت و می دانید که این را چندی قبل خوشبختانه منتشر کردند و کارهای تشکیلاتی حزب هم در تهران تازه شروع شده چیزی نبوده که مال اینجا باشد چون در رابطه با یکدیگرند.
مسئله جزوات داخلی، مسئله اخبار، تحلیل های سیاسی، تمام اینها چیزهایی است که تازه شروع شده، دفتر سیاسی در حزب کلاً در واقع تعطیل بود که چندی قبل به این طرف آغاز شد. خوب گاهی دوستان هم می رسیدند و می گفتند که چرا حزب فعالیتی ندارد؟ البته آن نوع فعالیتی که آنها انتظار داشتند حق دارند، ولی ببینید در سطح کل کشور اینها مشغول کار بودند. این حزبی هم که به عقیده ما کاری هم نکرده بود و وارد هیچ عملی نشده بود، ببینید شرق و غرب چه وحشتشان برداشته اصلاً همه نیروها متمرکز شده بودند که این را بکوبند و این را در هم بریزند. الآن شعار جدید آقایان می بینید که یک جریانی بوجود آمد که اصلاً راه نجات مملکت خلع ید از این حزب است!
آدم می فهمد و باورش می شود که یک مسئله ای هست، یک خبری است چون آدم باید خودش را از طریق دشمن بشناسد. مطلب چیه؟ مطلب درسته، صحیح و دقیق این ها فکر می کنند. ببینید آنچه که آنها می خواستند با این انقلاب بکنند (آنها یعنی آن جریانی که یک سرش به شرق وصل است و یک سرش به غرب که در راس آن جریان آمریکاست) و آن همانی بود که در پیش نویس قانون اساسی با سلام و صلوات می خواستند پیاده کنند، ولی مجلس خبرگان آمد و یکسره چپه کرد.
این قانون اساسی ما نمی دانیم چه کرده؟ یک قلم وقتی می گویند تجارت خارجی در انحصار دولت است، توی شما خوشبختانه از سرمایه داران بزرگ در آن سطح نیستند که ناراحت بشوند، آنها حق دارند که ناراحت باشند و چرا نباشند و جای تأسف این است که بعضی از بزرگواران در نواری که از آنها بدست آمده در آن نوار می گویند که این حکومت کمونیستی است؛ چه عرض کنم؟ بارها بود و سالها در گوش همه ما این مسئله هست و این روایت که وقتی امام زمان صلوات ا... علیه ظهور می کند و می آید بعضی ها می گویند که «یأتی به دین جدید»؛ امام زمان دین جدید آورده، بعد سوال شد چطور دین جدید آورده مگر همان اسلام نیست؟ و من در جلد اول «پاسخ ما» مطرح کردم که دین جدید یعنی اینکه آنقدر قوانین اسلام معطل مانده و معوق که وقتی حضرت اینها را بیاورد تصور می کنند که اینها چیز تازه ای است.
همه این کارهای انقلابمان زمینه ساز ظهور ولی عصر (ع) من جمله اینجا که داریم می بینیم، چه سروصدایی شد که ضروریات اسلام را شما انکار کردید، چنین شد و چنان شد و هرچه هم از راههای گوناگون بخصوص از طریق برادرانمان (که خون می خورند این برادرانمان) که بابا شما بزرگوار، ما طلبه با همان موازین فقهی، وقت بگذارید بیائید با هم صحبت کنیم، آنچه که از ضروریات اسلام است اینکه مالکیت زمین براساس احیای زمین، این جزء ضروریات اسلام است. بفرمائید ببینیم که کدام یک از مسئولین این را انکار کرده که بگوید اصلاً کسی با احیای زمین مالک زمین نمی شود؟ کسی را شما سراغ دارید؟!
اگر کسی نظرش این باشد که بابا احیاء کننده کسی است که احیاء کرده این زمین را؛ یکی از هیئت هفت نفره زمین چندی قبل پیش یکی از مراجع رفته بود اینجا و گفت آقا ما برخورد کردیم به یک منطقه ای در اطراف سبزوار که حدود پنج فرسخ اراضی وسیعی که طرف سند مالکیتش فقط همان ثبت دادن است که زمین آنقدر گسترش دارد که بیست عدد چاه می شود در این زمین زد و در این زمین هم این بزرگوار هیچ کار نکرده، هیچ. حالا اگر کسی بگوید آقا: احیاء کننده کسی است که زمین را احیاء می کند نه این بزرگوار که از سند فقط یک شماره ثبتی در دست دارد، این فرد ضروریات اسلام را انکار کرده؟!
این همه اختلاف فقهی بین فقها مطرح است، بعضی از فقها معتقدند که نماز جمعه واجب عینی است، بعضی ها می گویند نخیر واجب عینی نیست، بعضی ها معتقدند اصلاً در زمان غیبت حضرت ولی عصر(ع) حرام است، ولی نه آن این را تکفیر می کند و نه این آن را؛ چطور شده اینجا که می رسد جزء ضروریات اسلام است؟!
آنوقت آن همه ستمی که به این روستائی بدبخت شد که متاسفانه غالباً نمی دانند که بر آنها چه می گذرد، یعنی آدم برود از نزدیک ببیند که اینها چه وضعی دارند، اینها بندگان خدا هستند، در طول این مدت صدای اعتراضی برنخاسته که چرا این همه ستم شده به این انسانهای پاک، ولی حالا سرو صدا بلند است. این را من بارها گفتم که ما نمی گوئیم که در این بین عمل خلافی هم نشده، چرا شده، ولی چه جوری باید با این خلاف مواجه بشویم تا بتوانیم آن را حل کنیم، به این صورت که اطلاعیه بدهیم یک هفته بعد هم صدام حسین در سخنرانی هایش نام ببرد بگوید کی و کی خمینی را تکفیر می کنند و با او مخالف هستند. اینطور است؟! و بعد در نواری که از این آقایان بزرگوار شنیدم که می فرمایند: کسی آمده پیش من گفته من در فلان جا زمین داشتم آن را از من گرفتند. بعد این را می گوید و شدیداً همه نظام را می کوبد!
آقا شما می فرمائید اینها اسلامی عمل نمی کنند؟ این رژیم بدتر از شاه عمل می کند؟! بسیار خوب، شما بفرمائید الگوی اسلام باشید، بفرمائید ببینم این طرز قضاوت، طرز قضاوت اسلام است؟! یک کسی آمد پیش شما گفت چنین و چنان آیا از طرف شما دیگر نه تحقیق لازم است، نه بررسی لازم است و نه شاهدی، آیا اسلام اینه؟! شما می فرمائید اینطرف مطابق اسلام عمل نمی کنند؟ ما می گوئیم بسیار خوب شما الگوی اسلام. آیا قضاوت اسلام این است، شهادت اسلام این است؟! بعد هم از نظر اسلامی آن کسی که زمین او را گرفته مقصر است چرا به همه برمی گردانی؟! بعد هم فریاد می زنند: دعا از بین رفته، توسل از بین رفته، اساس تشیع را می خواهند نابود کنند!
من نمی دانم والله، این آقایان شبهای جمعه رادیو را نمی گیرند ببینند که دعای کمیل در رادیوی مملکت خوانده می شود، توی اخبار که مرتب اعلان می کنند کجا و کجا دعای ندبه است. خدا گواه است انسان لرزه بر اندامش می افتد، من روشم این نیست که یکی از شخصیت هایی را که تا به مرحله خاصی نرسد اهانت و جسارت کنم، خوب، در این حرکتی که تا بحال داشتیم، این ولایت فقیه که در اینجا مطرح شده و همه فشار هم بطور عمده روی همین مسئله است که تا بحال فحش آن را به حزب جمهوری اسلامی می دهند، بله در مجلس خبرگان حاکم بود، کاندیدای حزب بودند. خوب اگر راست می گوئید شما، که حزب حاکم بود پس افتخار تصویب قانونش هم از آن حزب است. چطور فحش ها مال حزب است که حزب جمهوری اسلامی اکثریت را در انتخابات برد ولی چرا نمی فرمائید که قانون اساسی آن را هم حزب اکثریت تصویب کرد؟
اگر اینها از قانون اساسی داد دارند دقیقاً می دانند که چه کسی را بکوبند و کی را باید کوبید. اینجاست که نقش آیت ا... بهشتی مشخص می شود، این آقایان میرزا جواد آقا تهرانی، آقای فلسفی، آقای دکتر روحانی از کسانی بودند که می توانید سؤال بفرمائید، گاهی 3 ساعت و 4 ساعت گاهی 2 روز، هر روز 2 ساعت و 3 ساعت در کمیسیون های مشترک می نشستیم و روی یک اصل و دو اصل و چند اصل بحث می کردیم و اگر این آدم (بهشتی) نبود ما نمی توانستیم به جایی برسیم. خدا گواه است که حیثیت انقلاب و روحانیت را در مجلس خبرگان این مرد حفظ کرد یعنی آیت ا... بهشتی. (تکبیر حضار در جلسه)
ولی این آدم این بود و آنها درست تشخیص دادند که کی را باید بکوبند و کجا باید بکوبند، اگر این قانون اساسی نبود، قانون اساسی همان قانون اساسی بود که ما داشتیم. انقلاب چه بود، شما یادتان است که آن قانون اساسی چه بود، انحلال مجلس، فرماندهی کل قوا، تمام این مسائل را داده بودند به رئیس جمهور در قانون اساسی. شرط رئیس جمهور شرط حتی عدالت است؟ نه، شرط نخست وزیر عدالت هست؟ نه. رئیس جمهور کی می خواست باشد اصلاً معلوم نیست و چندین برابر اختیاراتی که الآن به رهبر دادند، داده بودند به رئیس جمهور در آن قانون اساسی که تهیه دیده بودند (منظور پیش نویس قانون اساسی است که توسط چند تن در پاریس تهیه شده بود) به نام اسلام، این را مجلس خبرگان چپه کرده و آن چهره ای که نقش قاطع در این رابطه داشت آیت ا... بهشتی بود و لذا خوب تشخیص دادند، پس حزب در آنجا یعنی در تصویب قانون اساسی نقش خود را خوب ایفا کرده، اینطور نبود که فریاد بزنیم که چکار کرده، یعنی حرکتی که انقلاب داشت این بود.
بعد بروید در شورای انقلاب با کمال تأسف، که البته تأسف ندارد چون ما تجربه کردیم که هرجا معمولاً امام نظر می دهد ما ولو خوشمان نیاید اشتباه می کنیم، امام راضی و مایل نیست والا اگر دوستان یادشان باشد ماه رمضان آقای خامنه ای که در صحن صحبت می کردند گفتند مذاکرات شورای انقلاب باید منتشر بشود و اگر منتشر بشود می دانید چه خبر است و چه وضعی است و چطور می خواستند تمام این ارگانها را متلاشی کنند، آقای بهشتی وقتی مسئله جهاد را مسئولیت را بعد از سقوط دولت موقت پذیرفتند یک روز گفتند (توی همان جلسه شورای انقلاب که نشسته بودیم یعنی بعد از خاتمه جلسه بود که آنجا نشسته بودیم) می گفت والله جهاد می رسید به جایی که جهاد احتیاج داشت به دو سطر دو سطری که بنویسند نمی نوشتند و ماهها، دهها هزار نفر مهندس، دانشجو، تکنیسین این بچه ها را همه اش را در روستا معطل کرده و دست روی دست گذاشتند؛ دو سطر، دو سطر فقط می خواستند بنویسند. هدفشان این بود که تمام این نهادها را متلاشی کنند.
سپاه را با چه جان کندنی آوردن و جزء قانون اساسی قرار دادند و والله که بچه های جهاد اینجا بودند گفتم شماها نوعاً تا هفت و هشت ماه قبل با حزب هیچ رابطه ای نداشتید با ما هم خوب نبودید و ما شما را تأیید می کردیم منتها مخالفت شما چون توأم با صداقت بود بحق رسیدید یعنی این مسئله برای همه ما آشکار شد که این چند نفر اگر در شورای انقلاب نبودند چه می شد، اینها را بگذارید کنار شورای انقلاب منهای اینها (بهشتی – رفسنجانی – خامنه ای – اردبیلی) چه می شود چه بلائی بر سر این مملکت می آمد؟
یا راجع به دانشجویان پیرو خط امام و اشغال لانه جاسوسی آمریکا خدا می داند که چه خون دلی اینها خوردند، منتها خیلی از مسائلی است که آنجا گذشته و الآن هم می گذرد و ما اجازه نداریم که آنها را بگوئیم، چون امام فرمان داده و درست هم فرمان داده و جائی هم که ما نفهمیم که قضیه چه خبره تعبداً می پذیریم. در هر حال این قانون اساسی یعنی همان خون بهای شهداء حزب نقش خود را ایفا کرد، نه تنها در مسئله کاندیدا بلکه تنظیم اصول، در مقاومت در برابر آن جوسازی هایی که از داخل و خارج بود و این افتخار ماست.
غرض من این است که اگر نمی توانستیم همدیگر را از نزدیک ببینیم طرف بیکار نبود، اگر بیکار بودیم و بی خاصیت بودیم این همه در مقابل ما شرق و غرب موضع نداشت. اینکه این همه موضع دارند دلیل بر این است که بفضل خداوند بیکار نبودیم و نبودند دوستان ما و این جریان و یا مسئله روزنامه جمهوری اسلامی خطی که انقلاب را دقیقاً نقطه به نقطه آنچه امام دارد تأیید می کند و در پشت سر او حرکت می کند. در سطح مملکت حزب فکر می داد، خط می داد از طریق همین روزنامه. حالا که اوضاع مقداری بهتر شد شما مقداری برگردید به اوائل، این قلم ها چه می کرد و این بچه ها چقدر ایستادگی کردند و آن هم با چه فداکاری عجیبی والله... به حداقل زندگی و حقوق اکتفا کردند حداقل و صادقانه 16 و 17 و 18 ساعت کار کردند. البته هیچ کدامشان هم سابقه مطبوعاتی نداشتند و تخصص مطبوعاتی هم به آن معنا نداشتند اما واقعاً متعهد بودند و مکتبی و بقول آقای دکتر بهشتی که فرمودند: اگر این ها خراب هم بکنند تا یواش یواش راه بیفتند باید نیرو تربیت بکنیم؛ من نمی خواهم مقداری جلوتر بیایم و بگویم نقش الآن حزب و دوستانمان در کمک به کابینه تا به کجاست، نه تنها در معرفی نیروها، برای آقای رجائی این خط تکیه گاه فکری و ایدئولوژیک بود؛ خیلی صریح عرض بکنم اینجور نیست که اینها کنار باشند، یعنی نمی گذارند که کنار باشند و حق هم این است؛ همانطوری که حزب روی آقای رجائی تکیه کرده نه از باب اینکه ایشان عضو حزب است، نه، بلکه خطی را دارد که ما روی آن خط تکیه داریم و به آن معتقد هستیم.
الآن هیچ مشکلی نیست از مشکلات مختلف که این مشکل هیچ شبانه روزی نیست که در این کشور انجام نشود. اینطور نیست که مسائل حساس مملکت را آنها بدون مشورت با دوستان تصمیم گیری بکنند، یعنی می نشینند بر اساس اسلام تبادل فکری می کنند. چطور ممکن است یک دولت مکتبی یک چهره هایی مانند آقای بهشتی، رفسنجانی و خامنه ای اینها را به عنوان اینکه عضو دولت نیستند اینها را کنار بگذارد اصلاً این امکانپذیر نیست. این بصورت تئوری و عملی و عینی هم همینطور است که می بینید پس بنابراین حزب نقش خود را در طول این مدت و حرکت داشته و دارد.
و خوشبختانه مسئله این است که اینها در این حرکتشان دوستانمان نه به سراغ نان بودند و نه نام. دشمنان ما هرچه می خواهند بگویند ولی شما به خوبی می دانید که اینها یک چهره هایی ناشناس نبودند که بخواهند از طریق حزب چهره های خود را معرفی بکنند. مسئله اینکه ما در این انقلابات این تجربه را آموختیم که همه جا بعد از پیروزی انقلاب بخاطر نداشتن تشکیلات شکست خوردند این نه اینکه ما به آن رسیدیم، خود امام به آن رسیده بود، بعد که ان شاءا... کلاس های آمادگی را که شروع کردیم و رفتیم جلو مشخص می کنیم که دقیقاً سه ماه قبل از آمدن امام به ایران بنا بود حزب اعلام موجودیت بکند منتها حوادث پشت سر هم پیش می آمد، عاشورای 57 بنا بود، عرض کنم که تاسوعا بنا بود، عرض کنم که تا پانزدهم بنا بود، البته مسائل پیش آمد که بعد عرض می کنم خدمتتان، تا 22 بهمن و پیروزی انقلاب و اول اسفند که حزب اعلام موجودیت می کند و در این فاصله حدود سه بار امام به آقای رفسنجانی گفته بودند که پس چرا معطل هستید؟
منتها ما معتقدیم که نمی خواهیم در جمع عام کشور حتی از وجه امام برای حزب بهره برداری بکنیم. سه بار در مدت 8 روز امام گفته بود که چرا اعلان نمی کنید و تعداد زیادی از چهره هایی که روزهای اول پیوستند از روحانیون و غیر روحانی اینها از مراجعه به امام بوده که یک نمونه آن آقای پرورش بوده که در اصفهان و یا جای دیگر سخنرانی بود که در روزنامه ها هم نوشته بودند و منتشر شد.
ما نیازی به یک تشکیلاتی داشتیم و این تشکیلات باید عملی بشود. می فرمائید که ما تا به حال کاری نکردیم می گوییم بسیار خوب یا بگوییم اصلاً هیچی نمی خواهیم همانند انقلاب های گذشته انقلاب بکنیم، خون بدهند ملت بعد بدهیم دست دیگران هرچه کردند با آن بکنند یا اگر بناست تشکیلاتی داشته باشیم نکردیم بسیار خوب کی باید بکند؟ شما چه چهره هایی را مورد اعتمادتر می توانید پیدا کنید از این چهره هایی که الآن هستند؟ من نمی خواهم بگویم همه افراد مورد اعتماد این ها هستند، نخیر من می خواهم بگویم که این ها از اصیل ترین چهره های مورد اعتمادند. خیلی از چهره ها هستند که این ها عضو حزب نیستند ولی مدافع قرص حزبند و آن روزی که احساس بشود، آیت ا... منتظری در راس آن هستند، در جلسه ای که در آن آیت ا... منتظری، آیت ا... جنتی بودند و آقایان آنجا رفت و آمد زیاد داشتند، در آن جلسه مخفی اصلاً نطفه حزب در آن جلسه بسته شد، جلساتی که البته با توجیه ما از اینجا می رفتیم تهران وقتی که آقای خامنه ای در تبعید بودند، گاهی بنده، گاهی آقای طبسی و گاهی هم به اتفاق هم و آقای طبسی عکس پایش را بر می داشت که اگر ایشان و ما را بازداشت کردند ایشان بگویند که من برای معالجه پایم می روم و من هم بگویم چون برادرم در زندان هستند تهران به همین جهت آمده ایم تهران و همان جا نطفه حزب بسته شد.
امام پاریس بودند مرامنامه و اساسنامه حزب را به ایشان دادند و برعکس آنچه آقایان امروز معتقدند انحصارطلبی و چی و چی هیچ یک از این ها نبود. تمام این چهره های سرشناس این مملکت دعوت شده بودند برای شورای حزب جمهوری اسلامی، از تمام این ها دعوت شده بود که بیایید و در یک تشکیلات وسیع اسلامی عمل بکنیم و راه بیافتیم. بنابراین اینجور نیست که ما حزب به عنوان یک تشکیلات اسلامی تا بحال کاری نکرده باشد، بلکه حساس ترین نقش را داشته ولی خوب این گرفتاری ها هم وجود داشت. چه کار می شد کرد؟
شما روزهای اول را در نظر بگیرید واقعاً ما چه وضعی داشتیم، از کجا به کجا آمدیم و خوشبختیم بحمدا... به لطف خداوند که تا به اینجا در ادامه حرکت انقلاب و ستیز با آن جریان مخالفی که می رفت انقلاب را از نظر محتوی قلب بکند و دگرگون بکند. این ستیز قبل بود، در خبرگان بود، در شورای انقلاب بود و مجلس شورای اسلامی و... که به فضل خداوند تا به اینجا آمدیم و امیدواریم که از اینجا به بعد هم حرکت مان را ادامه بدهیم. به هر حال می کوشیم که بشود، می شود ان شاءا... ولی ما معتقدیم که اگر فردا از بین هم برویم شکست هم نداریم برای اینکه ما حسابمان را باید صاف بکنیم، رابطه مان را در عمل با خدا برقرار بکنیم که در هر حال مومن پیروز است و شکست ندارد ان شاءا... این انقلاب انقلابی نیست که شکست داشته باشد. البته مشکلات ما داریم و باید هم داشته باشیم، همین منافقین خلق همان روزهای اواخر 57 که درهای زندانها باز شده بود و مرتب آزاد می کردند بعضی از افراد که بودند آن روزها با آن ها در زندان می گفتند با دمشان گردو می شکستند و صددرصد مطمئن بود که این ها انقلاب می کنند و این یک انقلاب کور است زیرا که سازمان و تشکیلاتی ندارند و ما چون داریم کار را ما باید اداره کنیم و کار تمامه یعنی ثمره انقلاب را ما می بریم. این برایشان دو دوتا چهار تا بود و تصور نمی کردند که اینجا بتوانند بدین صورت عمل بکنند و انصافش این است که اگر نبود شخص امام در راس کار و آن هوشیاری و آن بیداری و آن برخورد قاطع که واقعاً شرق و غرب را به حیرت درآورده خدا می داند که این کار را عملی می کردند ولی به لطف خداوند نتوانستند این کار را بکنند و امیدواریم که خداوند آنقدر طول عمر به این امام عنایت بکند که با عافیت و موفقیت و عزت بتواند تمام طرح هایش را پیاده بکند.
پس آن هایی که اینجا هستند که کسب شهرت میخواهند از حزب، (برای اینکه آدم های ناشناخته ای نبودند و نیستند) جز فحش ما چه سهمی در اینجا داریم؟ خدا گواه است، افراد وابسته به گروه ها و یک چهره هایی که الآن در راس مخالفین حزب هستند در حدود یکسال و یکسال و نیم قبل کراراً به من گفتند که شما وضعت چنین و چنان است، شما بیا بیرون، ولی من فکر کردم من بیایم بیرون یعنی چه؟ من می دانم که پایم را کنار بکشم چه بهره برداری می کنند، علیه کی؟ علیه این دوستانی که ما با همه وجود ما به این ها ایمان داریم و شما برادران می دانید ولی باز روی این مسئله فکر کنید که چرا آن مشکلاتی که دیگران دارند و توی سر هم می زنند برای چنین و چنانی، یاران دیروز و دشمنان امروز هستند، تعداد زیادی چرا در این خط بین این چند نفر این مسائل نیست؟ این ها دلیل بر این نیست که این ها مسائل خودشان را حل کردند، و این ها نگاه می کنند که دقیقاً چه کاری از چه کسی برمی آید به او واگذار می کنند.
من به خیلی ها گفتم و این ایمان من هست و به آن معتقدم ولو ممکن است خیلی ها باورشان نیاید. این آقای طبسی از تولیت آن گرفته تا هرکاری که داشت و الآن دارد همین فردا صبح بنده بگویم فلان مسئولیت را بنده پذیرفتم ایشان می رود کنار، این برای خیلی ها تعجب آور شاید باشد برخورد ماها با هم این است، روابط ما هم همین است.
یا آقای خامنه ای که اوایل جریان شورای انقلاب بود مدت ها ما با هم مذاکره داشتیم که از بین دوستانمان که برود تهران و کی اینجا بماند و بررسی کردیم که کی برای کجا لازم تر است، خوب این روابطمان به فضل خداوند این است و به همین دلیل آنچه که در بین دیگران می بینید شاید اینجا ان شاءا... نخواهید دید چرا که اینجا مسئله حل شده است.
بنابراین ما فرض می گیریم که این تشکیلات اصلاً هیچ کاری نکرده، بالاخره ما به یک تشکلاتی نیاز داریم یا نه؟ اگر داریم، با کی می خواهیم حرکت کنیم، بسم ا... بیایید و حرکت کنیم. افرادی بودند می آمدند می گفتند که آقا ما اسم نوشتیم به سراغ ما نیامدند، چندبار آمدیم اینجا مسئله ای نبود. من به آن ها می گفتم آقا شما اگر سیصد بار آمده باشید اینجا و کسی هم به شما جوابی نداده باید مأیوس بشوید؟ خدای ناکرده اگر بچه تان مریض بشود پیش هزار تا دکتر می برید نه تنها اعتنایی به شما نکنند اگر فحش هم به شما بدهند می شود این بچه را بیاندازید و بگویید گور پدرش صلوات، می شود و یک وقتی چنین کاری بکنید؟ یا انقدر می برید تا به یک جایی برسانید.
این انقلاب است برادر، انقلاب مال کیه، مال من است؟ یا مال شما، عمرو، بکر و زید و مال همه است و مسلماً مال همه است. من به شما جوابی ندادم سی بار آمدید، شصت بار بیایید. نه شما سر من منت دارید و نه من سر شما و این خداست که واقعا سر شما منت دارد، سر همه ما که توی خط مستقیم هستیم والله آزمایش برای همه روز به روز می آید و می بینید که دارند می روند تعدادی؛ اگر شما می بینید که قرص سر جای اولتان یعنی همان صراط مستقیم ایستادید و دارید می روید آیا این جای شکرگذاری نیست؟ این لطف خداست. بنابراین ما باید دست به دست بدهیم و این حرکت را آغاز بکنیم و به خصوص که شما دارید می بینید که دشمن چه نوع حساسیتی در این رابطه نشان می دهد و الآن گویا این افراد هیچ مسئله مهمی در این کشور ندارند در داخل و خارج جز کوبیدن حزب جمهوری اسلامی و این خط را دیگران به آنها می دهند.
آن چندی قبل که آقای بنی صدر آن دوست کام را فرستاده بود به عنوان نماینده برای این سمت ها، خوب یادتان است که آقای رجایی سوال کرده بودند از ایشان و شورای نگهبان که آیا نماینده آقای رئیس جمهور قدرت اجرایی دارد یا نه؟ که شورای نگهبان هم پاسخ داد که نه، حقی که قانون اساسی معین کرده از آن خود رئیس جمهور است نه نماینده آن و دیگری و این حق هم واگذار کردنی نیست. من دقیقاً خودم رادیوی بی بی سی را گوش می کردم این را داشت بیان می کرد و خط میداد به این عنوان که گفت: یکبار دیگر موضع رئیس جمهور به وسیله حزب جمهوری اسلامی تضعیف شد.
محمدعلی رجائی که نخست وزیر و مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی ایران است... اصلاً این چه ارتباطی دارد؟ بله دارد خط می دهد مجلس شورای اسلامی که اکثریت نمایندگان حزب در آنجا هستند رجائی خواسته بود که اظهار نظر کند و مجلس هم چنین گفت و یک بار دیگر رئیس جمهور به وسیله حزب تضعیف شد! آقای رجائی جزء حزب جمهوری اسلامی نیست، در خط حزب است و خط حزب همان خط امام است که خیلی از گروه ها دارند البته گروه هایی که اصیل هستند، یا آن هایی که عضو گروهی نیستند و دارند بعد این سوال را از مجلس نخواسته بود بلکه از شورای نگهبان خواسته بود. در شورای نگهبان هم یک نفرشان عضو حزب جمهوری اسلامی نیستند می فرمائید که خط حزب را دارند، خوب حزب خط امام را دارد و آن ها هم خط حزب را دارند. می گویند حزب توده از حزب جمهوری اسلامی حمایت می کند. چرا رویتان نمی شود که بگویید از امام حمایت می کند؟ اگر این جرم است آنجا را بکوبید اما این سپر بلای آن است اما مسئله را به این صورت رادیوی بی بی سی دارد مطرح می کند این تصادفی نیست، این دارد خط می دهد، این همان القای ایدئولوژی است. این همانی است که عمروعاص به معاویه گفته که برو داخل مردم و شایعه کن که علی عثمان را کشته تا زمینه باشد و از این زمینه بتوانی استفاده کنی؛ اینجور دارد خط می دهد و در این مسیر قرار می دهد.
اینجاست که ما باید هوشیاری مان را واقعاً بیشتر بکنیم و خوشبختانه آنهایی که در طول این دو سال بر آن ها گذشته و آبدیده شدند و خط شان مستقیم است دیگر امید شیطان ان شاءا... قطع شده برای اینکه آن هایی که این مراحل را تا اینجا پشت سر گذاشتند مراحل حادی بود واقعاً مراحل حادی بود. الآن خیلی از مسائل روشن شده، الآن دیگر هر شعاری بر علیه حزب جمهوری اسلامی کسی ببیند که به در و دیوار و یا جائی نوشته الآن دیگر مشخص است از کجا و چه خطی است که می نویسد، ولی اوائل کار این چهره ها اینجوری نبود و به این کیفیت مشخص نبود ولی الآن مشخص شده و ما هم امیدواریم که بتوانیم در خط امام دقیقاً حرکت کنیم، منتها بعد خواهیم گفت ان شاءا... که برای خنثی کردن توطئه ها باید دقیقاً توطئه ها را بشناسیم ولی ناچاریم رشد سیاسی و ایدئولوژی مان را بالا ببریم.
اگر توطئه را نشناسیم برادر فریب می خوریم؛ همیشه هر حرکت صحیح معلول شناخت صحیح است. شما از یک جوبی که یک متر است اگر شناخت شما نسبت به آن جوب شناخت صحیح باشد می توانید عمل صحیح در مقابلش انجام بدهید ولی اگر فکر کنید جوب 2 متر است جستن می زنید که بپرید آن طرف جوب و اگر فکر کنید نیم متر است پایتان را برمی دارید می گذارید وسط آب، ولی کی عمل متناسب با آن انجام می دهید؟ وقتی که شناخت متناسب با آن عمل باشد و شناختمان شناخت صحیح باشد. ما باید دشمن را بشناسیم و اگر در هر چهره و قیافه ای که برود باید آگاهی سیاسی مان آنقدر دقیق باشد که آن را درش بیاوریم.
می آیند به شما می گویند آقا حزب توده از خط امام حمایت می کند. البته حزب جمهوری اسلامی را پیش می کشند و اتفاقاً این دروغ است برای اینکه علیه روزنامه حزب جمهوری اسلامی، حزب توده چندی قبل اعلام جرم کرده بود چون به قدری روزنامه حزب جمهوری اسلامی آنقدری که حزب توده را می کوبد کمتر روزنامه ای چنین کاری می کند. خوب این را طرح می کنند ولی ما باید آگاهی داشته باشیم و بگوییم بسیار خوب برادر ما مسائل را چطوری می شناسیم، مطالب درست و نادرست را چطوری می شناسیم، با استدلال با مدرک و با سند.
خط امام چیه؟ حزب توده معتقد است که من خط امام هستم، فدائیان خلق اکثریت معتقدند که من در خط امام هستم، حزب جمهوری اسلامی هم می گوید که من در خط امام هستم، شما برادر کاسب هم می گویید که من خط امامی هستم، آیا راهی برای شناخت نداریم؟ جواب چرا، خط امام مشخصاتی دارد. خط امام ایدئولوژی آن ایدئولوژی توحیدی است، آیا حزب توده می تواند خط امام باشد؟ خط امام در برابر آمریکا و شوروی هر دو موضع دارد، حزب توده می تواند اینجور باشد، خط امام دخالت شوروی در افغانستان را می کوبد حزب جمهوری هم می کوبد آیا حزب توده می کوبد؟ خوب این معیارها را وقتی مطرح کنیم می توانیم با طرف صحبت کنیم که آقا این ادعایت دروغ است و این دروغ نیست.
یا حزب توده و حتی دیگرانی که مدعی خط امام هستند باز هم می توانیم معیار برای آن ها برقرار کنیم؛ بگوئیم آقا خط امام در رابطه با اشغال لانه جاسوسی آمریکا از دانشجویان خط امام حمایت کرده؛ آن هایی که این ها را خودکامه خواندن می توانند خط امام باشند؟ نه، این شاهدشان. خط امام در مقابل جهاد، سپاه چه می گوید، در مقابل ارگان ها چه می گوید؟ خط امام می گوید ما با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا منزوی نشدیم، اینها معیار است، پس هرکسی که خلاف این را می گوید ولو بگوید من در خط امام هستم نیست. البته برخورد منطقی داشته باشید. یا الآن شما می بینید که (البته این مطلب را امام امروز در سخنرانی شان گفتند) به قول امام این ها هرچه بیشتر سعی دارند که افراد را بفرستند داخل خیابان ها، روزنامه مجاهد دستشان داد میزند افشاگری علیه آقای بهشتی؛ این واقعاً می خواهد تحریک کند و مردم را برانگیزاند علیه کی؟ یک بچه و تعدادی هم آنجا تا به این بچه کسی بگوید آقا نکن فوری می آید و می گوید آقا این یک بچه است، آقا این را چکارش دارید؛ داد، فریاد و جوّی درست بکند علیه انقلاب، درگیری درست بکند و اذهان را متوجه این جریان بکند. دقیقاً شما از اول جنگ تا بحال شما ببینید تا روزی که ما آنقدر می جنگیدیم و ضربه می خوردیم در آنجا خبری از این حاشیه خیابانی های مجاهد نبود اما وقتی که موضع ما در جبهه بسوی بهبودی رفت این ها شروع کردند و هر وقت که موفقیت های فوق العاده ای بدست بیاوریم آن ها همان روز شروع می کنند برای اینکه اذهان را از آن موفقیت بگردانند و بکشانند به این طرف، درگیری ایجاد می کنند تا ما ناچار شویم نیروهای صادق مان را به اینجا فرا بخوانیم و جبهه ها خالی شود و در نتیجه آن ها بتوانند موفق شوند، چون می دانیم که پیروزی ما در این جنگ ان شاءا... پیروزیمان بر نوع این مشکلات باشد.
در هر حال ما تا اینجا موفق بودیم، خوب هم موفق بودیم و بالاترین نقش را به فضل خداوند داشتیم نه در سطح محدود بلکه در سطح کل کشور و در حرکت کل انقلاب و نتیجه و محصل کوشش هایی که در این سمت شده چیزی است که برای نسل ها باقی می ماند. یک باهنر در وزارت آموزش و پرورش است، تمام نیروهای صادق را جذب می کند و طرح هائی که می دهد این طرح ها آیندهساز است. آقای بهشتی که رفته رئیس دیوان عالی کشور شده نه به عنوان یک پست، بلکه قوانین اسلام باید نوشته بشود و تنظیم بشود برای نسل های آینده، خوب کی باید بنویسد؟ پس اینجور نیست که سران حزب بیکار بودند و هیچ کاری نکردند و چرا به سراغ ما نیامدند، اگر به سراغ شما نیامدند برادر مسئله این بود در سطح کل کشور و در سطح کل انقلاب و امیدواریم که ان شاءا... با حرکت سریع آینده مان موفقیتمان روزبه روز بیشتر بشود و بیشتر هم ان شاءا... خواهد شد، بدون هیچ شک و البته بحث اصلی مان نبود بنا بود ما بحثمان را در زمینه آمادگی شروع بکنیم ولی من ناچار بودم که بعد از مدتها که اولین بار خدمتتان رسیدیم یک چنین مقدمه ای را داشته باشیم که آن روح یأسی که خدای ناکرده اگر کسی از دوستان بوجود آمده از بین برود و توجه داشته باشند که ما بیکار نبودیم و به این کیفیت حرکت کردیم و حالا شرایطمان روز به روز بهتر شده و الآن جو حزب بخصوص در تهران بخصوص خیلی خیلی عجیب است؛ چه نیروهای اصیلی می آیند و اعلام آمادگی می کنند برای پیوستن به این ها، تعداد زیادی از نمایندگان، هیئت دولت، طرح ریزی ها و برنامه ریزی ها البته این کار نه به معنای قدرت طلبی و... هرگز این جمله هم بد نیست بدانید جلسه ای که چندی قبل امام آقایان را خواسته بودند و مهندس بازرگان هم بود بعد از چهارده اسفند در آن جلسه خیلی مسائل گذشت و شاید شما تصورش را نتوانید بکنید که چه گذشت و چه مسائلی مطرح شد، رسید به یک نقطه ای که آقای رفسنجانی شروع کردند به صحبت در برابر صحبت هایی که امام فرموده بودند، حمایتی آنجا امام از آیت ا... بهشتی در آنجا از ایشان کرده بود که با اینکه تا به حال تعریف های زیادی از ایشان کرده بود باز آن یک چیز بی سابقه ای بود به قدری بعضی ها را آنجا ناراحت کرده بود که به شدت توانستند آنجا خودداری کنند.
غرض من اینجا بود که آقای رفسنجانی برگشت به امام گفت آقا شما ما را می شناسید و شما به خوبی می دانید که این دوستانمان فقط بر اساس احساس مسئولیت این مسائل را پذیرفتند. الآن بفرمائید که ما مسئولیتی نداریم یک آن هیچ کداممان معطل نمی شویم ولی خوب مسئله همانی است که امام فرمودند که اگر شما باشید خیال من راحت است، همین هم است. این ها را بگذارید کنار کی ها می مانند که امام خاطرش صد در صد جمع باشد؟ اگر کسانی هستند مانند آقای مهدوی کنی که جزء حزب نیستند ولی ایشان جزء همان جلسات سری و مخفی قبل بودند، آقای جنتی و آقای مشکینی همینطور، این آقایان جزء حزب نیستند ولی در این خط هستند، و این مسئله را هم بدانید که آنجائی مسائل مهم و اساسی مطرح باشد آقای خامنه ای آنقدر محکم روی مسئله می ایستد و پافشاری می کند که مو را از ماست می کشد، در همان جریان امیر انتظام و مسئله انحلال مجلس خبرگان، بازرگان که چندی قبل گفته بود که من پیشنهاد کردم، که امیر انتظام هم از قول بازرگان گفته بود که بازرگان گفته به من که این مسئله را به رؤیت امام برسانیم بی مورد می گوید، کی آقای بازرگان چنین چیزی گفته اصلاً قضیه تمام شده بود.
آقای خامنه ای در آنجا بودند و آقای رفسنجانی که البته آقای بهشتی در آن جلسه نبود و در آن جلسه اولین باری که به اطلاع این آقایان در شورای انقلاب رساندند پرخاش کردند به شدت نه از این برخوردهای عادی، برخوردهای خشن و تند این است که واقعاً امام می گوید: اگر این ها را بگذاریم کنار از آنجا به اینجا چه جوری انقلاب حرکت می کرد و ما وضع و چه سرنوشتی داشتیم و به چه کیفیت ما دچار بودیم.
امیدواریم که ان شاءا... خداوند به همه ما توفیق بدهد که با قرصی و قاطعیت و محکم در جایمان بایستیم و به راهمان ادامه بدهیم که نه به دامان حرکت های راست روانه بیفتیم و نه چپ روانه، منتها سعی باید بکنیم که برخوردهایمان اصولی و منطقی باشد چون برخوردهای غیرمنطقی فقط دشمن را تقویت می کند و ما می توانیم برخورد منطقی داشته باشیم و باید هم چنین باشد و ان شاءا... این کارها به خواست خداوند اصلاح خواهد شد و فعلاً قدم اول ما در این بحث مسئله تشکیلات و کلاس آمادگی است تا بعد. تکبیر (تکبیر حضار)
بحثی کوتاه از استاد شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد
در کلاس های اندیشه شناسی درباره مسئله مالکیت و زمین
سیستم فئودالیته که براساس رابطه ارباب رعیتی است و زمین داری بزرگ است این در اسلام نیست، اینکه گفتم سیستم فئودالیته در اسلام نیست متأسفانه در کشورهای اسلامی وجود دارد و در کشور ما هم هنوز متأسفانه حل نشده و در بسیاری از کشورهای به اصطلاح اسلامی که طوفان می کند، اینکه گفتم در اسلام سیستم فئودالیته نیست هم دشمنان ما در این رابطه اعتراف دارند و هم خط مشی کلی طوری است که در آن اساس اصلاً نظام فئودالیته به وجود نمی آید یعنی سیستم ارباب رعیتی و زمینداری بزرگ اصلاً در جامعه به وجود نمی آید.
حدود مالکیت را اسلام طوری طرح نکرده که چنین نظامی در جامعه به وجود بیاید؛ موضوع زمین و دنباله اش لایحه ای که معروف به لایحه زمین است که در آن بندهایی وجود دارد که معروف ترین بند آن بند «ج» است که آنقدر رواج پیدا کرده و مورد نفی و اثبات قرار گرفته از مسائل بسیار بسیار حساس است، ولی اجازه بدهید که این تأسفم را حداقل ابراز کنم که این سری مسائل که دقیقاً جنبه فقهی دارد افتاده گاهی به عنوان بحث تحلیل، آن هم از نظر فقهی دست کسانی که اصولاً در این رشته تخصصی نداشته و ندارند، و من در این رابطه چیزهایی را شنیدم و دیدم که شدیداً مایه تأسف من است. و انسان این ها را که می بیند احساس مسئولیت بیشتری می کند و من در اینجا به عنوان انجام وظیفه اسلام به برادران و خواهران هشدار می دهم، هرجا جمعی به نام اسلام جمع شدند بلافاصله نریزند و نروند و شرکت نکنند، کلاس باز بکنند، کار بکنند بسیار خوب ولی به شرط اینکه از مرزشان خارج نشوند، نه اینکه آدم بردارد شخصیت های بزرگ فقهی اسلام را مثل آیت ا... منتظری و آیت ا... مشکینی و شهید آیت ا... دکتر بهشتی، استوانه های فقه حوزه را بنشیند از نظر فقهی مورد بحث قرار بدهد، اینقدر مسائل بی در و دروازه، اینجاست که آدم به یاد آن جمله امام صادق (ع) می افتد که می فرمود: که اگر جاهل کاری را هم بکند خرابی آن بیش از آبادانی آن است، انسان خوب است که مرز خود را بشناسد، دو کلمه از این روحانی آدم بشنود این ها را بخواهد مونتاژ بکند یک چیز شلم شوربا در می آید و این را می دهد دست مردم و مقداری برادران و خواهران هوشیار باشند و من بینی و بین الله دارم به عنوان انجام یک وظیفه عرض می کنم، این مقدار فریب خوردیم کافیه، یعنی ممکن است یکجا به چپ نیفتیم ولی ممکن است به راست بایفتیم، از آن ور قضیه.
مثل آن بچه ای که می گویند آمده بود لب آن پشت بامی که مادرش آمده بود که او را بگیره، عقب عقب رفت، از این طرف نیفتاد ولی از آن طرف چپ شد افتاد. «الیمین و الشمال مضله و الطریق الوسطی هی الجاده». چپ و راست هر دو گمراهی است. این همه می گوئید ولایت فقیه، ولایت فقیه، نوار دارید، سخنرانی می کنید، چرا نفاق می کنید، چرا به مردم نمی گوئید ولایت فقیه که ما داریم می گوئیم غیر از آن است که امام دارد می گوید، خوب بیائید صریح بگوئید، مدافع ولایت فقیه هستید بحث ولایت می کنید- بفرمائید ببینم کسی در شیعه وجود دارد که بگوید در اسلام اصلاً ولایت وجود ندارد، که شما مدافعش هستید؟ ولایت فقیه که امام می گوید مسائلی است غیر از اینها- این است که برادرها و خواهرها هشیار باشید هرجا به نام اسلام جمع شدند نروید. ای چه بسا بنده بخواهم این کلاس، از این بحث سوء استفاده بکنم و خودم را مطرح بکنم. بعد اسمش را بگذاریم که بله ما خیلی ظریف به مسائل نگاه می کنیم.
اگر مسائلی معمولی باشد بسیار خوب ولی آنجور موضوع با سه تن از استوانه های فقهی برخورد کردن، یک، دو، سه، چهار، پنج و شش اشکال فقهی کردن به کی؟ به آیت ا... منتظری و آیت ا... مشکینی و آیت ا... دکتر بهشتی. این همه بی در و دروازه کار. دیگر بس است ما را. تند نشویم برای این و آن. و اگر احساس وظیفه کنیم مسائل دیگری هم داریم که آن مسائل پنهان را خواهیم گفت، چون انسان احساس مسئولیت می کند که فردا خدا یقه آدم را می گیرد به هر حال. گاهی ما به یک فقیه اشکال داریم که آقا که به بند ج اشکال داری این را چرا به حساب اسلام می آورید بلکه این را به نظر فقهی خودتان به حساب بیاورید. آن وقت کسی بردارد به سه تن از استوانههای فقهی که تازه امام همین مسئله را به آنها ارجاع داده به آن ها از نظر فقهی انتقاد بکند.
به هر حال مسائلی که درباره زمین مطرح است مسائل بسیاری است، کجا می توانیم یک قضیه را بگوئیم خلاف اسلام است و خلاف قانون اسلام است و کجا می توانیم بگوئیم که خلاف فتوای فقیه است. مسائلی که هست بر دو قسم است؛ یکسری حلال و حرامی است که این ها از ضروریات اسلام است یعنی هیچ مجتهدی و هیچ فقیهی درباره آن اختلاف نظر ندارد. این جزء ضروریات اسلام است. این را می توانیم بگوئیم جزء اسلام است هرکس این را بگوید خلاف اسلام را گفته.
مثلاً یکی بیاید بگوید مالکیت در اسلام اصلاً وجود ندارد. این خلاف ضرورت فقه صحبت کرده، یک نفر را در اسلام پیدا نمی کنید که بگوید در اسلام مالکیت وجود ندارد، این یک مطلب است؛ بعضی از مسائل فقهی است ممکن است یک فقیه و یک مجتهد یک نظر داشته باشند یعنی از این روایت یک طوری برداشت کنند و مرجعی دیگر طوری دیگر برداشت کند یک فتوا این را میگوید و فتوای دیگر آن را می گوید این را نمی شود گفت جزء ضروریات اسلام است البته ممکن است بنده از یک فقیه تقلید بکنم که مرجع من فلان نظریه را دارد بر من لازم است که از او تبعیت کنم. اما اگر یک فقیه دیگری چیز دیگری را بگوید، و نظرش خلاف نظر او باشد آیا می تواند بگوید خلاف اسلام را عرض کردی؟ مثلاً تسبیحات اربعه سه تا است یا یکی؟ بعضی ها می گویند سه تا ولی بعضی ها می گویند نخیر یکی هم کافی است ولی سه تا مستحب است، آیا یکی از فقها میتواند به دیگری بگوید تو که می گوئی یکی تو خلاف اسلام عمل کردی؟ ضرورت اسلام چی را می گویند، ضرورت اسلام به چیزی گویند که مسائل مورد اختلاف فقهی نباشد و الا اگر برداشت یک فقیه یک طور باشد و برداشت دیگر فقیهی طوری دیگر باشد این را نمی شود گفت که خلاف اسلام است.
پس باید بین مسائلی که خلاف اسلام است و مسائلی که اختلاف فقهی است یعنی اختلاف بین نظر دو مجتهد است فرق گذاشت. مسئله زمین هم دقیقاً به خصوص در بعضی از مسائل همین است. اراضی که مورد بحث است معمولاً «اراضی موات» است. اراضی موات را در فقه بر دو بخش تقسیم می کنند؛ یک قسم اراضی که ذاتاً جزء موات است یعنی تا به حال سابقه احیاء نداشته زمینی است افتاده و کسی نیست که اینجا را آباد کرده باشد، احیاء کرده باشد و یا ساختمانی کرده باشد یا زراعتی کرده باشد، باغی درست کرده باشد، زمینی بوده که تا به حال کسی به سراغش نرفته است. این ها را تحقیقاً متفق علیه فقه است که این نوع زمین مال شخص خاصی نیست و متعلق به حکومت اسلامی است، البته یا بدون اذن حکومت اسلامی یا با اذن حکومت اسلامی که در اینجا باز مورد اختلاف نظر و فتواست، افراد می توانند بروند به مقداری که می توانند احیاء بکنند، بگیرند و احیاء بکنند.
نوع دوم اراضی هستند که «اراضی بایر» است. این از زمین هایی است که سابقاً باغ بوده و یا خانه بوده یا مزرعه بود ولی گذاشتند همین طور که حالا دیگر بدون استفاده است و مخروبه است و اگر کسی بخواهد استفاده کند قابل استفاده نیست بلکه باید برود آن را برای مزرعه یا باغ آماده کند یا برای کار دیگر. آنجا که مورد اختلاف است اینجاست که آیا برای این اراضی که ما داریم و سابقاً دست افراد بوده ولی مدتی افتاده الآن به صورت موات درآمده و مورد استفاده نیست ولی مسبوق به احیاء است؛ این ها آیا در ملکیت مالک سابقش است یا نه؟ این مسئله مورد اختلاف است همین که مورد اختلاف شد، اگر کسی بیاید بگوید اراضی بایر هم مثل اراضی موات اصلی است می توانید شما بگوئید آقا شما خلاف نظر فلان فقیه حرف زدید، اما نمی توانید بگوئید که خلاف اسلام صحبت کردید، خلاف اسلام آنجاست که جزء ضروریات فقه باشد و مسئله مورد اختلاف نباشد. مثل اصل مالکیت در اسلام که اشاره کردیم.
حالا آن اراضی موات اصلی را کی مالک می شود؟ روایاتی داریم که این روایات مورد عمل همه فقهاست و مورد اتفاق است و روایات به صورت مختلف نقل شده در بعضی از روایات داریم که «الارض لمن عمرها»، زمین مال کسی است که آن را آباد بکند. در روایات دیگری داریم که «من احیاء ارضا فهی له»؛ یعنی کسی که زمینی را احیاء بکند این زمین متعلق به اوست. خوب دقت بفرمائید که سیستم فئودالیته اصلاً ممکن است به وجود بیاید یا نیاید، «من احیا ارضاً فهی له». یعنی کسی که کار بکند روی آن برای بهره برداری و کشاورزی، ساختن خانه و امثال این موارد، تا اینجا که کسی زمینی را که احیاء بکند زمین مال اوست، احیاء زمین یک حقی می آورد این جزء ضروریات اسلام است، ولی این حق مالکیت است یا اولویت است؟ یعنی اگر شما زمینی را احیاء کردید مالک هستید یا خیر از دیگران سزاوارترید در استفاده از این زمین و تا دست شماست کسی حق ندارد از شما بگیرد، این باز مورد اختلاف است؛ بعضی ها می گویند احیاء زمین «مالکیت» می آورد و بعضی ها می گویند «اولویت» می آورد.
پس باز اگر کسی بگوید احیاء زمین مالکیت نمی آورد ضروریات اسلام را انکار نکرده، نظر اکثر فقها را انکار کرده و دیدش خلاف دید فقهای دیگری است که می گویند احیاء زمین مالکیت می آورد یعنی زمین موات را اگر کسی احیاء بکند میشود مالک زمین. این کافی است دیگر که ما دنبال بحث را بگیریم و برویم جلو؟ نه یک بحث دیگری در اینجا هست و آن اینکه احیاء کننده در اینجا کیه؟ آیا احیاء وکالت می پذیرد یا نمی پذیرد؟ یعنی آیا من می توانم به افرادی بگویم آقا شما بروید زمین مرا احیاء بکنید به وکالت من و من بشوم مالک یا نه؟
احیاءزمین یعنی اینکه کسی خودش روی زمین کار کرده و وکالت در اینجا مطرح نیست. این از نظر فقهی مورد بحث است. اگر ما بگوئیم مالکیت زمین در اسلام مسلم بر اساس احیاء است، اگر ما بگوئیم مالکیت، در اینجا من اظهار نظر نمی کنم به عنوان فقیه بلکه دارم نقل می کنم، احیاء کننده کی است؟ آیا احیاء کننده آن آقایی است که در خانه نشسته و صدنفر روستایی را فرستاده تا کوه تا کوه را آماده کنند برای کشاورزی، آیا او مالک است یا این روستایی هایی که کار کردند؟ یعنی احیاء کننده آن آقایی است که در خانه اش نشسته یا روستائیان هستند که احیاء کردند؟ همین این هایی که احیاء کردند حداقل این نظریه مطرح است. ولو یک نفر فقیه معتقد باشد که این طور است یعنی احیاء کننده آن روستاییان هستند نه آن آقا که در خانه نشسته. حداقل آیتا... شهید سید محمد باقر صدر این را به عنوان یک نظریه مطرح می کند.
اگر این باشد دیگر مالکیت های بزرگ در اسلام به وجود نمی آید چرا؟ برای اینکه شما مالک زمین هستید؟ بله، به چه مقدار؟ به مقداری که احیاء بکنی. آن وقت دیگر مالکین بزرگ در اصل مالکیت شان تردید است نه اینکه مالکیت شان مسلم باشد بعد ما بیاییم و ببینیم که چه مقدار مالک هستند، یا چه مقدار نیستند و بعضی ها هم انتقاد بکنند که چنین است و چنان. اینجاست که عرض می کنم که اگر کسی معتقد باشد مثل اکثر فقها که کسی که زمین را احیاء بکند، این احیاء کننده چه خودش باشد و چه کسی را اجیر بگیرد، مزد بهش بده باز مالک آن فرد است، قطعاً مالکیت های بزرگ به وجود می آید. پس برمی گردد به یک استنباط فقهی.
این دو نظریه و استنباط فقهی و دو تا فتواست، که این دو تا فتوا نتیجه عملی اش با هم فاصله دارد و براساس یک نظریه مالکیت محورش «احیاء» است یعنی هرکسی احیاء کرده، احیاء کننده خود اوست و تا وقتی هم که احیاء کرده استفاده می کند از آن ولی اگر زمین را احیاء کرده ولی نمی تواند از آن استفاده بکند از او می گیرند. اگر کسی این را معتقد باشد اصلاً مالکیت بزرگ در اسلام به وجود نمی آید. ولی اگر کسی فتوای آن این نباشد مسلماً مالکیت بزرگ به وجود می آید.
مراتع جزء اموال عمومی است، مالک آن کسی نیست مالک آن امام است. مراتعی که حریم هستند، آن ها در ملک شخصی است یعنی یا مال خود شخص است یا حداقل اولویت دارد، خوب حریم چه مقدار است؟ حدود آن مشخص نیست چند ذرع است. حدود آن مشخص نیست، می شود گفت که آقا این نظریه مبهم است، نامعلوم است، مجمل است، نامشخص است؟ نخیر میزان تشخیص این سری مسائل مراجعه به عرف همین جاست، بنابراین قضیه نه مبهم می شود، نه لایحه مجمل می شود نه نامفهوم. در هر حال پس اصل مالکیت زمین براساس احیاء زمین مورد اختلاف است در فقه. ولی اینکه احیاء زمین موات حقی می آورد، آن حق، حق اولویت است جزء ضروریات فقه است، این را اگر کسی انکار کند خلاف قوانین اسلام صحبت کرده، ولی اگر کسی بگوید که احیاء زمین مالکیت نمی آورد نمی شود به او گفت که تو خلاف ضروریات اسلام صحبت کردی، یا همچنین، اگر کسی بگوید آقا آن اراضی بایر یعنی آن اراضی که مسبوق به احیاء است و الآن مفلوک مانده اینها مثل اراضی موات است، چطور اراضی موات؟ چرا اراضی موات مال امام است، اراضی که بالعرض جزء موات شده این ها هم مال امام. در اینجا کسی نمی تواند بگوید آقا خلاف ضروریات اسلام صحبت میکنید. نخیر- در بین فقها کسانی هستند که معتقد به چنین عقیده ای هستند.
خلاف ضروریات اسلام وقتی است که جزء ضروریات اسلام باشد و مسئله ای باشد که همه فقها آن را قبول دارند آنها را کسی انکار بکند. آدم نمی داند که این همه برای حمایت از مالکیت بزرگ، بعضی ها ناراحت و نگرانند و احساس مسئولیت می کنند چرا برای آن کسانی که عمری دارند رنج می برند یعنی آن روستائی که از وقتی که خودش را می شناسد و از پدرش شنیده تمام این ها برده یک نفر یا دو نفر بودند، پدرش خدمتگزار مجانی پدر آن ارباب بود، خودش هم خدمتگزار این است و نسل او هم باید خدمتگزار فرزند این آقا باشد. و عمری دارد کوشش می کند و هیچ چیز ندارد.
تمام این زمین هایی که در این روستاها هست باغش، مزرعه اش، همه و همه متعلق به این یک و یا دو نفر آقایان است، ما نمی گوئیم که به فکر این ها نباشید ولی خوب راه مشروعش را طرح بکنید. اولاً نامشروع شما نمی توانید بگویید چون نامشروع زمانی است که خلاف اسلام باشد، نه خلاف فتوای حتی اکثریت فقها، این را نمی شود گفت نامشروع یعنی خلاف شرع، خلاف اسلام است.
علاوه بر این راه مشروعش را بفرمائید ببینم کدام است. پیشنهاد شده بود که دولت این اراضی را بخرد، و این مشکل زمین برای روستاییان حل شود و آن احساس بکند که این جمهوری اسلامی وقتی آمده بعد از چند نسل یک تکه زمینی به او داده شده که یک چیزی در آن بکارد، در اختیار آن باشد، این را به آقایان پیشنهاد کرده بودیم که مخالفت شد گفتند نخیر امکان ندارد زیرا که آن ها مالک هستند خواستند بفروشند، خواستند نفروشند. بفرمائید ببینم که چه راه حل مشروعی را پیشنهاد می فرمائید آقایان برای حل مالکیت های بزرگ.
نمایندگانی که در مجلس هستند اکثریت قاطع این آقایان در خط امام هستند و افراد صادقی هستند ولی همه فقیه نیستند که به همین جهت شورای فقهای نگهبان را گذاشتند برای همین مسئله و کنترل مسائل. در هر حال این راه حل که دولت بخرد بدهد به روستاییان این هم مخالفت شد. پس اینجا جمهوری اسلامی باید دست روی دست بگذارد و ناظر همین وضع باشد. یا خیر جای اعمال ولایت فقیه اینجاست.
خلاصه گیری کنیم: اسلام سیستم ارباب رعیتی و زمینداران بزرگ به اعتراف نویسندگان ماتریالیست تاریخی نداشته یعنی این مسئله مربوط به اسلام نیست بعد در جامعه اسلامی پدید آمده. دوم اینکه با این توضیح که دادم چطور می شود که نداشته باشد به این دلیل که: اگر مالکیت زمین را احیاء بگیریم و اگر احیاء کننده را مستقیم کسی بگیریم که خودش احیاء می کند نه آن کسی که طرف در خانه اش می خوابد و دیگران دارند به وکالت از او این کار را می کنند و زمین را احیاء می کنند، اصلاً آیا این کار یعنی احیاء وکالت پذیر است، یا وکالت پذیر نیست؟ این ها مسائلی دارد فقهی و اظهار نظر قاطع آن هم با فقهاست.
بسمه تعالی
متن زیر قسمتی از مقاله ایست که توسط استاد شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد
نوشته شده بود و در بعضی مطبوعات درج گردید، ولی چون زمان و تاریخ دقیق آن برایمان مشخص نبود لذا قسمت هایی که موجود بود نوشتیم. امید است از این جهت مورد عفوتان قرار گیریم. و اما اصل متن :
آیا اگر شکنجه گر "خان" باشد نباید تعقیب و مجازات گردد؟!!
انقلاب شکوهمند اسلامی ایران که حماسه بزرگ تاریخ است تحت رهبری بت شکن قرن امام خمینی و با دادن بیش از 60 هزار شهید و به جای گذاشتن بیش از صدهزار معلول و ناقص العضو، بلاخره به پیروزی رسید.
و در برابر چشمان حیرت زده شرق و غرب توانست نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را واژگون سازد و طبیعی است که این پیروزی دیگرگونی های فراوانی را به دنبال داشت که از آن جمله بازشدن درب سیاه چال های زندان ها و سقوط شکنجه گاههای ساواک و قتل گاه هایی بوده است که زندانیان سیاسی و انسان ها را زنده زنده مثله می کردند.
که خوشبختانه با تشکیل دادگاه های انقلاب که یک از ثمرات پربار پیروزی ملت ما بوده است بسیار از شکنجه گران ساواک و سردمداران آن ها که بی شک عامل مستقیم سیا و صهیونیزم بوده اند به دست انتقام امت ما گرفتار شده و اندکی به مجازات آن همه جنایت ها و وحشیگریهای فراوان خود رسیده اند. هرچند که این جنایتکاران حتی یک شلاق هم نخورده اند تا حداقل لحظه ای احساس کنند که شلاق خوردن چه لذتی دارد. به هر حال اکنون دیگر هیچ شکنجه گر ساواکی نیست که شناخته شده باشد و به مجازات خود نرسیده باشد.
اما متأسفانه در کشور فراوان شکنجه گرانی هستند که چون کارمند رسمی ساواک نبوده اند و کسانی را که شکنجه کردند نام زندانی سیاسی برخود نداشته اند تا این تاریخ از مجازات مصون مانده اند!! و هیچ مقامی و مرجعی تاکنون به سراغ آن ها نرفته است!!
این شکنجه گران سنگدل همان"خان هایی" هستند که نه تنها دست رنج و محصول کار کشاورزان و روستاییان محروم را ده ها سال مورد تجاوز قرار داده اند و جان و سلامتی و اعتبار و آزادی آن بی پناهان نیز از دست این شدادان تاریخ مصونیت نداشت.
ملت شریف قهرمان ایران! همانگونه که می دانید به دنبال بیانات امام در این مورد که "ملت ایران خان گزیده است" برادران جهاد سازندگی در استان فارس فیلم هایی تحت عنوان خان گزیده ها تهیه کردند که در آن نمونه های کوچکی از جنایات و ستم های فراوانی که از دست خان ها به روستاییان محروم آن سامان رفته است از زبان خود آن بی پناهان بازگو شده بود. در این فیلم ها که به وسیله تلویزیون سراسری پخش گردید مشتی از خروارها ستم و ظلمی که بر آن ها شده بود و اعمال می گردید منعکس بود.
جنایاتی که از شلاق زدن گرفته تا نابینا کردن آن ها، از سوزاندن بدن روستاییان گرفته تا تراشیدن انگشتان و جدا کردن گوشت دست آن ها، از فلج کردن دست و پا و ناقص العضو کردن آن ها گرفته تا حبس کردنشان در طویله ها و در داخل چاه ها و قراردادن آنان زیر برف و یخ در هوای سرد زمستان و انواع زجر و شکنجه های گوناگون دیگر که مشابه آن در قتلگاه های ساواک انجام می شد ولی درعین حال آیا تاکنون کسی درصدد برآمده تا این شکنجه گران با نام و نشان را تعقیب کرده و مجازات نماید؟!
آیا به راستی زنان و مردان زجر دیده روستاها میدانن که اسلام برای آن ها حق قصاص قائل است و آن ها می توانند در برابر شلاق ها و سیلی هایی که خورده اند به خان هایی که تا دیروز گویا خدایان آن ها بودند سیلی و شلاق بزنند؟! آیا به راستی یکی از مصداق های روشن حاکمیت مستضعفین بر مستکبرین اجرای قصاص نیست؟ یعنی ان روستایی مظلوم که اصلاً به حساب نمیآمد عملاً احساس کند که این انقلاب است که به وی آن چنان قدرتی می بخشد که می تواند ضربه ای را که خان دیروز بر شرف و اعتبار انسانی او وارد می کرد جبران کرده و سیلی های او را قصاص نماید . آیا این شکنجه گرانچون نام خان بر خود دارند از مجازات و تعقیب مصون هستند آیا آن نمونه از حیات که قرآن در مورد قصاص می گوید نباید بر روستاییان زجر دیده و محروم عرضه گردد؟
ای نهادهای اصیل انقلابی، ای برادران و خواهران جهادسازندگی، ای روحانیون و طلاب متعهد که بیشترتان از متن همان روستاها هستید و به آن جا می روید، این بر شماست که برادران و خواهران روستاها را آگاه کنید که اسلام برای شما حق قصاص قائل است و شما می توانید در برابر زجرهایی که دیده اید، علیه خان ها در دادگاه های انقلاب اقامه دعوا کنید و بدانید دادگاه های انقلاب موظف اند با قدرت از شما حمایت کرده و حاکمیت شما را بر آن مستکبران تحقق بخشند.!