ابرقدرتها و کردستان
نوشتار شماره 3 حزب جمهوری اسلامی
28/8/58
بسماللهالرحمنالرحیم
اسرائیل، ابرقدرتها و مسئله کردستان
از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا به امروز، نیروهای مرموز و درعینحال شناختهشدهای طبق یک نقشه دقیق و حسابشده قدم به قدم با استفاده از همه ابزار و وسائل و با تکیه بر نقاط ضعف ناشی از تلاش نیروهای انتظامی و عدم اعمال قدرت مقامات دولتی و نیروهای مسلح توانسته اند مقدمات توطئه عظیمی را علیه استقلال و تمامیت کشور و موجودیت انقلاب اسلامی ایران در صفحات غرب کشور پیاده کنند.
درحالیکه نیروهای انقلابی و مقامات دولت موقت نهایت حسن نیت و مدارا را درباره این نیروها معمول داشتهاند، آنها هر حسن نیتی را به سادگی و عدم توجه و هر مدارایی را به ضعف و ناتوانایی تعبیر کردهاند و محیلانه در تحت پوششهای مختلف برنامههای شیطانی خود را پیاده نمودهاند تا آنجا که امروز از ارومیه و نقده تا پاوه و کرمانشاه بدل به یک زمینه مساعد توطئه و تحریک و جنایت و خیانت علیه انقلاب اسلامی ایران شده است و در کلیه نقاط حساس غرب کشور نیروهای مسلح و مجهز علیه تمامیت کشور بسیج شده و موضع گرفتهاند.
برخورد با این توطئه سهمگین مسئله مرگ و حیات برای موجودیت کشور و آینده انقلاب آن شده است و لازم است بیش از این خود را فریب ندهیم، واقعیت قضیه و خواستهای نیروهای ضدانقلابی را که در کردستان بسیج شدهاند بشناسیم مردم، را نسبت به آن آگاه کنیم و مقدمات لازم برای انجام اقدامات ضروری در طریق تامین آسایش و امنیت و از بین بردن مراکز ارعاب و وحشت را در این منطقه حیاتی ایران فراهم سازیم. و الا تسامح بیش از این منجر به این خواهد شد که جنایت نقده و مریوان و سنندج و پاوه در دیگر نقاط کردستان نیز تکرار شوند و با سیاست ارعاب و کشتار نیروهایی بر سراسر نقاط حساس و سوقالجیشی غرب کشور مسلط گردند که با توجه به وابستگیهای جهانی و بینالمللی که دارند و کمکها و مهماتی که از منابع خارجی دریافت می دارند مقابله با آنها روزبهروز سختتر گردد. و برای شناخت بهتر ریشههای این توطئه باید به تاریخ مراجعه کرد.
تاریخچه مساله کردستان
در طول نیمه دوم قرن نوزدهم، گسترش سیاست تجاوز قدرتهای استعماری غرب از یکسو و پیدایش صهیونیسم سیاسی و گشایش دورنمایی عملی امکان تأسیس دولت غاصب اسرائیل از جانب آن، همه مراکز توطئه و تحریک جاسوسی غرب و صهیونیسم را متوجه امکانات ایجاد تفرقه و برخورد در کشورهای مسلمان و ممالک همجوار منطقه مورد ادعای صهیونیستها نمود. و مراکز تحقیقاتی شعب جاسوسی، فرانسه، انگلیس و آمریکا و روسیه و صهیونیست همزمان متوجه اهمیت مساله کرد و امکان تبدیل آن به یک عامل ایجاد عدم ثبات و برخورد دائم در منطقه شدند. و همه توجه ها تحت پوششهای علاقه به قبائلی کوهستانی و سرسخت و توجه به هنگی غریب متوجه کردستان گردید.
از آن زمان تا به حال تعداد جاسوسان مشهور، نظامیان پرآوازه و نویسندگان اجیر سیاستهای استعماری که در این زمان به مطالعه اوضاع مناطق کردنشین در اکناف کشورهای خاورمیانه پرداخته کتب و رسالات مخفی و علنی در این زمینه نوشتهاند کم نیست.
کافی است به رساله یک افسر جوان واحد اطلاعاتی ارتش فرانسه در لبنان در سال 1919 به نام شارل دوگل درباره مساله کرد و کتاب جمهوری مهاباد ایگلتون افسر مشهور ارگانهای جاسوسی ارتش آمریکا و از سازماندهندگان اصلی سازمان سیا در کشورهای اسلامی در سال 1945 و دهها مقاله و بررسی محافل صهیونیستی و ارگانهای اطلاعاتی اسرائیلی در این زمینه اشاره کنیم.
زمینه مساعد توطئه
مسئله کردستان برای سیاستهای خارجی مداخله گر منطقه دارای نقاط مثبت فراوانی بود.
1- پراکنده بودن اکراد در مناطق مرزی چهار کشور ترکیه، سوریه، عراق، ایران امکان این را به وجود میآورد که هر نوع توطئهای در بین کردها بتواند موقعیت و ثبات هر چهار کشور را به خطر اندازد.
2- تأکید بر مسئله کرد در عراق و سوریه میتوانست جنگ بین کرد و عرب، در ترکیه جنگ بین ترک و کرد و در ایران جنگ بین شیعه و سنی را براه اندازد و در هر یک از این کشورها سیاست خانمان برانداز استعماری تفرقه بینداز و حکومت کن را در یک پوشش محلی مستقر سازد.
3- برای صهیونیستها مسئله کردستان نهتنها منجر به تضعیف دو دولت سوریه و عراق که مستقیماً با وی در برخورد بودند میشد بلکه در صورت پیشبرد نقش آنها و ایجاد یک محور کرد بین اکراد چهار کشور، یک متحد و متفق طبیعی برای آنان بوجود میآورد که بنا بر مقابلهاش با کشورهای منطقه ناگزیر بهدنبال وحدت و تشریک مساعی با اسرائیل سوق داده میشد.
4- وضعیت عقبمانده اقتصادی و فرهنگی سراسر مناطق کردنشین و نوعی محبوس بودن مردم کرد در بین خودشان به علت وجود مناطق صعبالعبور کوهستانی و کند بودن رشد افکار آزادیخواهی و استقلالطلبی و بینش نوین اسلامی در بین آنها زمینه را همواره در کردستان برای همه توطئهها فراهم نگاه میداشت و هر یک از قدرتهای بزرگ درگیر در منطقه به نحوی به مسئله کردستان و امکانات بهرهبرداری از آن به نفع خویش چشم داشت.
سیاست قدرتهای خارجی
الف- برای ایالات متحده آمریکا که مستعمره مستقیم و پایگاه نفوذ خاصی (تا قبل از دوره پس از جنگ بینالملل دوم) در منطقه نداشت در دوران جنگ اول و پیش از آن منطقه کردستان بهعنوان یک مستعمره ایدهآل تجلی میکرد. در دوران قبل از جنگ اول اغلب میسیون های آمریکایی در ایران و ترکیه و عراق در اطراف مناطق کردنشین مستقر میگردیدند و مفسرین آمریکایی در پایان جنگ بینالملل اول زمانی که صحبت از تقسیم امپراتوری عثمانی در بین بود صریحاً از برنامه ایجاد کردستان بزرگ سخن میگفتند که بنا بود تحت حمایت مستقیم ایالات متحده آمریکا باشد و در مذاکرات مربوط به عهدنامه های پس از جنگ اول در لوزان و سور نمایندگان دولی که در جنگ پیروز شده بودند صریحاً از کردستان آینده تحت حمایت آمریکا صحبت میکردند.
علت توجه خاص آمریکا به این امر علاوه برداشتن سهمی از آن امپراتوری عثمانی و مستعمرهای در این منطقه حساس اعمال نفوذ محافل صهیونیستی آمریکا نیز بود که همراه با طرح خود برای ایجاد اسراییل از نقشه کردستان بزرگ نیز پشتیبانی مینمود. و همه مقدمات این امر نیز فراهم شده بود و دول دیگر نیز به آن رضایت داده بودند. تنها عاملی که در آن شرایط ضعف دولتهای منطقه مانع از اجرای این برنامه شد تغییر جهت سیاست خود ایالات متحده آمریکا بود. نباید فراموش کرد که ایالات متحده آمریکا همیشه تحت تاثیر دو گرایش عمده در سیاست خارجی خویش بوده است، یک گرایش مداخلهجویی و سلطهطلبی که عمدتاً از شرکتهای بزرگ جهانخوار که اکثراً در اختیار صهیونیستها هستند تأثیر میپذیرفتند و یک گرایش انزواطلبی و عدم دخالت که متأثر از خواستهای شرکتهای بزرگ داخلی آمریکا که بیشتر تولید و مصرفشان متوجه بازار داخلی آمریکا است بودهاست.
و در فردای جنگ بینالملل اول پس از یک دوره مداخلهجویی در سطح جهانی ویلسون رئیس جمهور آمریکا تحت تاثیر فشار کنگره، سیاست انزواطلبی اتخاذ کرد. و نقشه ایجاد کردستان بزرگ تحت حمایت ایالات متحده آمریکا متروک ماند. ولیکن سیاستمداران آمریکایی دست از توجه خاص خود به این منطقه نکشیدند و همیشه دارای متخصصین و کارشناسان خبره و جاسوسان مؤثری در امور منطقه کردستان بودهاند و در صورت لزوم از امکانات خود در منطقه برای پیشبرد سیاستهای خویش استفاده کرده اند. ازجمله این موارد کمک به با بارزانی و اکراد عراق در دورانی بود که اولاً دولت عراق هنوز کاملاً دستآموز و رام قدرتهای سیاسی جهانی نشده بود و ثانیاً ضرورت دور نگه داشتن عراق از جبهه جنگ فلسطین ایجاب مینمود قوای آن کشور در جای دیگر مشغول بماند.
ب- از جهت امپراتوری روسیه تزاری و جانشین آن اتحاد جماهیر شوروی نیز مسئله کردستان همواره مورد توجه خاص بوده است چه تکیه بر مسئله کردستان و پشتیبانی از ایجاد کردستان بزرگ منجر به تضعیف و تجزیه دولتهای نسبتاً بزرگ همجوار وی مانند ایران و ترکیه میشده است و شوروی در سیاست عمومی و درازمدت خود همیشه خواستار تجزیه واحدهای بزرگتر به کشورهای کوچک در مرزهای خویش بوده است که بنا بر ضعف و تجزیه و تکهتکه شدن خویش اجباراً بدل به نوعی اقمار آن کشور می شوند و به همین لحاظ نیز چه در شورشهای اکراد در ترکیه در سال های 1920 تا 1930 و چه در حوادث کردستان ایران در سال 1320 تا 1325 و چه در حوادث کردستان عراق در زمان عبدالکریم قاسم روسها به شدت در تجزیهطلبی کردها پشتیبانی نمودند.
و در مواردی که موفق به پیش بردن سیاست خود در طریق تجزیه کامل واحدهای سیاسی همجوار خویش نشدهاند با استفاده از جنبش کردها بهعنوان یک وسیله فشار برای کسب امتیاز بیشتر از این کشورها استفاده نمودهاند و به محض کسب این امتیازات و یا به قول آنها مانند سال 1325 ناگهان جنبشهای تجزیه طلبانه ای را که خود به وجود آورده بود و حمایت میکردهاند به حال خود رها ساخته اند.
ج- دولت انگلستان که سالیان دراز از خوانین کرد عراق بهعنوان نگهبانان چاههای نفتی مورد بهرهبرداری خویش استفاده مینمود از مجموع مسئله کرد بهعنوان یک وسیله اعمال فشار بر دولتهای کشورهایی که دارای مناطق کردنشین هستند استفاده نموده است و خواسته است به شکرانه امکانات نفوذ خود در این مناطق از این کشورها باج بگیرد.
د- دولت غاصب اسرائیل و صهیونیسم بینالمللی از ابتدای پیدایش اسرائیل امید فراوان به مسئله کردستان و امکاناتی که میتواند در طریق ایجاد یک کانون بحران دیگر در منطقه به او ارزانی دارد و بار فشار جنگی را نسبت به مرزهای او تخفیف دهد بسته است و علاوه بر این به اقلیت کرد این کشور همانند اقلیت مارونیت در لبنان و یا درومز در خود اسرائیل بهعنوان یک متحد بالقوه نگاه کرده است. در مورد مسئله کردستان این احساس تا به آنجا رفته است که بعضی مفسرین اسرائیلی کردستان بزرگ را بهصورت دوبال شاهینی میدانند که باید سیطره همیشگی صهیونیست را در منطقه تامین نماید.
البته همه این سیاستهای گوناگون در دورههای مختلف اشکال و با شدت وحدت متفاوت از مسئله کردستان به نفع خویش استفاده بردهاند و علت اصلی امکان استفاده جویی آنها نیز وجود بعضی مسائل فرهنگی و قومی در کردستان بوده است که البته خود این سیاستهای خانمان برانداز و استعماری همیشه در راهحل آنها و بهبود زندگی مردم کرد این مناطق سنگاندازی نمودهاند و هر گاه که برنامههای عمرانی و فرهنگی به نفع اکراد در این کشورها جریان داشته است و قدرتهای مردمی سر کار بودهاند که در جهت رشد اقتصادی و اجتماعی کردستان گام برداشته اند با انواع حیل جنگ داخلی و آشوب به راه انداختهاند که مبادا ماده مستعد توطئه و تحریک از بین برود.
حزب دموکرات عامل اصلی توطئه
با انقلاب اسلامی ایران و پیروزی آن همه این قدرتها و سیاست ها و منافع دستبهدست هم دادهاند و هر یک در جهت خاص منافع خویش درصدد تشدید بحران کردستان و بهرهبرداری از آن است. سیل جاسوس و اسلحهای که به سوی کردستان ایران در حرکت است از همه منابع مذکور و فوق نشأت میگیرد و هر یک سعی میکنند که به نحوی آب کردستان را به قصد ماهیگیری خود گلآلود کنند. و در این زمینه حزب دمکرات کردستان با سوابق خاص خویش و با افرادی مانند قاسملو که در آن همه کاره و صاحباختیار هستند با توجه به روابط گذشته و حال آنها با قدرتهای بزرگ هر زمان در خدمت یکی از این سیاستها درآمده است و یا حتی در آن واحد به چند کارگزاری مشغول بوده است.
امروز گردانندگان حزب دموکرات بهظاهر مدعی مخالفت با تجزیهطلبی هستند و خود را حزب دموکرات ایران مینامند ولی کسانی که به سوابق فعالیت عبدالرحمان قاسملو در شوروی، در چکسلواکی، دوبچک، در عراق صدام حسین و ارتباطات او با محافل صهیونیستی فرانسه آشنا هستند نیک میدانند که این مار خوشخط و خال که متأسفانه در ابتدای انقلاب نیز توسط ارگانهای تبلیغاتی خود ایران به مردم کردستان شناسانده شد و با سوءاستفاده از ملاقات با نخستوزیر و امام برای خود کسب حیثیتی نمود.
چه اندیشههایی در بعضی مغزهای علیل پرورانده می شود. اندیشههایی که صحبت از سال 1979 بهعنوان سال ایجاد کردستان بزرگ مشتمل بر مناطق کردنشین ترکیه، عراق، ایران و سوریه مینمایند و در نژادپرستی و توسعهطلبی آنجا می روند که ایلامی و لر بختیاری، بویراحمدی و حیات داودی ایران را نیز کرد تلقی مینمایند و در عالم هپروت خویش در قضاوت و نشریاتی که در اروپا و آمریکا تحت عنوان روشنفکران کرد و یا حتی به اسم حزب دموکرات منتشر میسازند نقشه کردستان را ترسیم میکنند که از آن آناتولی در ترکیه تا کناره خلیج فارس ادامه مییابد و همچون دشنه ای بر پیکره کشورهای منطقه و خصوصاً ایران فرو می رود.
کسانی که امروز با حزب دمکرات کردستان سر و کار دارند، باید بدانند با یک گروه معصوم سیاسی که تنها خواستار حقوق فرهنگی مردم کرد ایران است روبرو نیستند؛ حریف هم فن استاد است و در هر زمینه عیار، همه وسایل را برای رسیدن به هدف خویش مجاز میداند و از هیچ جنایت و همکاری با هیچ سازمان جاسوسی و هیچ متحدی برای به خون کشیدن سراسر منطقه ابا ندارد تا جاهطلبیها و بلندپروازیهای افرادی چون دبیر حزب دموکرات ایران را ارضا نماید.
هر نوع تعلل و سستی در مقابله با این ریشه فساد منجر به کشانیده شدن سراسر منطقه به یک جنگ خونین چندین ده ساله خواهد گردید که نتیجه آن هر گزنه عاید مردم کرد و منطقه خواهد شد و نه سایر مردم بلکه منافع آن در درجه اول به جیب صهیونیست های اسرائیلی و امپریالیستهای آمریکایی و همپالکی های روسی آنها می رود.
در شش ماه گذشته گردانندگان این حزب توانسته اند با استفاده از همه این مسائل و پشتیبانیها و با تبانی با همه عوامل و ریشههای فساد با خلعسلاح پادگانهای ایران و مسلح کردن هزاران نفر افراد گمراه و ایجاد رعب و وحشت در منطقه در مناطق کردنشین تا حدودی قدرت خود را استوار سازند بیش از این نباید به این کانون فساد اجازه رشد داد فرمان تاریخی امام موقعیتی است که همه نیروها به موجب آن بسیج شوند تا این سرطان توطئه از بیخ و بن کنده شود و تنها در آن زمان خواهد بود که میتوان از اجرای برنامههای عمرانی و اصلاحی و اختیارات محلی و تقویت فرهنگ قومی در کردستان سخن گفت.