مبرم‌ترین وظایف دانشجویان در مرحله کنونی انقلاب
از: استاد سید علی خامنه‌ای
گفتار شماره 2 حزب جمهوری اسلامی
28/ 8/ 58

جزوه حاضر متن گفتار استاد ارجمند آقای سیدعلی خامنه‌ای است که در مسجد دانشگاه تهران روز دوشنبه 23/7/58 بعد از نماز جماعت تحت عنوان "مبرم‌ترین وظایف دانشجویان در مرحله کنونی انقلاب" ایراد شده است.
" حزب جمهوری اسلامی"

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
قال رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: العالم بزمانه لاتهجم علیه الوابس
انگیزه مسلمانی از ما عمل می‌خواهد و در کنار این انگیزه، انگیزه‌های گوناگون دیگر، انگیزه عاطفی انسانی، انگیزه عدالت‌خواهی، انگیزه خصومت و بغض با شیطان‌ها و طاغوت‌ها و انگیزه مسلمان بودن ما در همه این انگیزه‌ها و جامع همه آن‌هاست. این‌ها همه از ما عمل می‌طلبند.
 این عمل چیست؟ چه بکنیم که پاسخی به همه این انگیزه‌های صادق داده باشیم. هر عملی مطلوب نیست. عمل صالح مطلوبست. صالح را به زبان فارسی سره خودمان ترجمه کنیم، شایسته، شایستگی به چیست؟ به این است که زمان را و مکان را و شرایط را و جریان‌های گوناگون را بشناسیم و کاری بر وفق طلب این شرایط انجام بدهیم. این عمل شایسته است.
لذاست که قرآن هرگز ما را به عمل زدگی به‌طور مطلق دعوت نمی‌کند همواره ما را به عمل صالح فرا می‌خواند. ما آن وقتی می‌توانیم عمل صالح و شایسته را بشناسیم که این همه خصوصیت‌ها را به درستی بدانیم. از کلی مطلب خارج می شویم بخشی از آن را که مخصوص این محیط و این جو و شما هست مورد مطالعه قرار می دهیم، محیط دانشجویی، جو دانشجویی و شخص دانشجو.
 دانشجو چگونه می‌تواند عمل صالح را پیدا بکند و شایستگی را بشناسد آن‌وقتی که موقع دانشجو را بشناسد. در کل حرکت‌هایی که در زمان ما در منطقه زیست ما یعنی ایران جاری است و نیز کلیه حرکت‌ها و جریان‌های گوناگونی که در کل جهان مشغول فعالیت است با زبان خلاصه‌تر و کوتاه‌تر و قابل استنتاج تر ما تا وقتی که جهان را با جریان‌های سیاسی اش با توطئه‌هایش با خواست‌هایی که قدرتمندان و سلطه داران جهان در دل و در سر دارند نشناسیم و مادامی‌که ایران را در شرایط کنونی با جریان‌های حاکم بر آن، جریان‌های سیاسی، توطئه‌ها، نمودهایی که برای ما امید انگیز است و نهادهایی که برای ما احساس خطر را زنده می‌کند به‌درستی نشناسیم و مادامی‌که در کل این مجموعه موقع دانشجو را نشناسیم عمل صالح دانشجو را نخواهیم شناخت. پس این‌ها را باید بشناسیم.
 من بدون این‌که در این وقت کوتاه که کوتاهی وقت این جلسه هم یک مسئله است، ساعت 2 شما کلاس دارید و من هیچوقت نمی‌توانم از خودم این تضمین را بگیرم که تا ساعت 2 همه برنامه ها تمام شده باشد یک فکری برایش بکنید، راه‌حلی برایش پیدا بکنید یا ظهر را جلو ببرید یا کلاس را عقب ببرید در این وقت کوتاه بنده نمی‌خواهم همه این مسائل را بشکافم این شما هستید که همین مسائل را هم باید بشکافید و بشناسید و بشناسانید آن‌چنان‌که خواهم گفت، من می‌خواهم سررشته سخن را و تفکر در این زمینه را اینجا به دست بدهم.
در کل جریانات اساسی مملکت ما امروز موقع دانشجو چیست؟ و چه بود دیروز؟ چه خواهد بود در آینده؟ دانشجو قشری از روشن‌فکران جامعه است. روشن‌فکر را به هر معنایی که فرهنگ داران نوین برای ما معنا بکنند در نتیجه‌گیری ما تفاوتی ایجاد نمی‌کند. نوشته «خدمت و خیانت روشن‌فکران» را ببینید از آل‌احمد. مفهوم روشن‌فکر را هم ما می‌فهمیم. آن کسی که با اندیشه‌ای که می‌کوشد آزاد باشد در محیط اجتماعی زندگی می‌کند، روشن‌بین است، آگاه است، از مسائلی آشناست که توده مردم و عامه مردم به‌طور طبیعی از آن آگاه نیستند هر اسمی روی این جمع می‌گذارید بگذارید تکلیف روشن‌فکر معلوم است.
روشن‌فکر را در یک نمایشنامه‌ای که یکی از روشن‌فکران زمان ما نوشته و تنظیم کرده به خوبی می شود شناخت؛ نوشته «آی با کلاه و آی بی‌کلاه». نمایشنامه از غلامحسین ساعدی. اگر نمایشنامه را خوانده باشید روشن‌فکر همان آقای روی بالکن است، آقای بالای ایوان. او چیزهایی را می‌بیند که مردمی که در سطح کوچه دارند حرکت می‌کنند آن را نمی‌بینند، او در جایی ایستاده است که جریان‌ها را می‌بیند و می‌تواند آن‌ها را بشناسد. مردم به‌طور طبیعی از دانستن آنچه او می‌داند ناتوانند. مگر او بگوید و او بخواهد.
نقش روشن‌فکر در جامعه معلوم شد. روشن‌فکر باید مایه ای از روشنی را در جامعه ایجاد کند، باید پیام‌آور نور و روشنایی باشد، باید نقاط ابهام را بزداید، باید مغزهای مرده، مغزهای بی‌خبر، مغزهای ساده اندیش را که جز از طریق چشم نمی‌توانند پیرامون خود را بشناسند و بفهمند توجیه کند. باید معلم مردم باشد، مرشد مردم باشد، این نقش روشن‌فکر است.
البته در گذشته روشن‌فکران گاهی این نقش را ایفا کرده‌اند و گاهی هم ایفا نکرده‌اند. در همان نمایشنامه‌ای که گفتم روشن‌فکر حرفه‌ای را شما می‌بینید اما به جد به مردم نمی‌گوید، حاضر نیست خود را به خطر بیندازد، توی مردم که نمی‌آید، از مردم جدا می‌نشیند از برج عاج به مسایل نگاه می‌کند لذاست که مسائل داخل مردم را هم هرگز درک نمی‌کند. دردها، نیازها، خواست‌ها، اعتراض‌ها برای او قابل لمس نیست. اگرچه به شکلی قابل فهم است گاهی توی مردم نمی‌آید، اما گاهی هم روشن‌فکر می‌بیند نمی‌شود داخل مردم نیامد؛ می‌آید و در آن روز بهترین روشن‌فکران و متعهدترین‌شان آن کسی است که سخنش را با عملش همراه کند.
اگر به میان مردم آمد روشنگری را در کنار عمل در کنار کاری که مردم می‌کنند و آنچه او منتظر بوده است که بر روشنگری او مترتب بشود همراه کند. این متعهدترین روشن‌فکران است. روشن‌فکر خط پذیر، روشن‌فکر دلسوز، روشن‌فکری که ناز روشن‌فکری خود را بر دوش مردم که از او بهره برده‌اند نگذارد. بر آن‌ها منتی نداشته باشد که به آن‌ها آموخته و به آن‌ها گفته است زیرا که مردم هم به او چیزها می‌آموزند.
به دوستان قدیمی مرحوم آل‌احمد در شب چهلم درگذشت از درد، به برادرمان شریعتی عزیز گفتم: به این مجلس نگاه کنید، ببینید شما خودتان را هرگز در چنین مجلس دیده بودید؟ شمای روشن‌فکر تا حالا یا توی کلوپ بودید، یا توی باشگاه بودید، یا توی دفتر کارتان بودید و قلم می زدید یا توی کافه بودید. حالا روی زمین روی فرش چهارزانو، دید این طرف شما یک دانشجو طرف دیگرتان یک کاسب، طرف دیگر یک آخوند، طرف دیگر یک اداری، خودتان را در قلب مردم می یابید، از همه آنچه که شما تا حالا از او دم می‌زدید مستوره ای در اینجا هست. شما راجع به کارگر حرف زده بودید اما کارگر را ندیده بودید کارگر توی این مجلس هست، شما از خرده بورژوا سخن گفته بودید خرده‌بورژوا را درست ندیده بودید، لمس نکرده بودید، او اینجا نشسته است. شما راجع به آخوند جماعت حرف زده بودید قضاوت کرده بودید اما او را هرگز ندیده بودید، او پهلوی شما زانو زده چهارزانو نشسته است. اینجاست پایگاه روشن‌فکری.
به آن برادران گفتم: که دکتر شریعتی علت این‌که این هیجان را در میان مردم توانست به وجود بیاورد این است که زادگاهش و پایگاهش اینجا بود. به این دلیل بود که در مرگ او مردم زار زدند و به این دلیل بود که در بودن او بزرگ‌ترین کانون هیجان و روشنگری بر محور او، بر گرد او به وجود آمد. روشن‌فکر باید توی مردم باشد. پایگاه روشن‌فکری توده مردمند.
خود آل‌احمد هم یک روشن‌فکر مردمی بود. او هم وقتی که به مشهد آمد به جای این‌که در محافل روشن‌فکری بنشیند قهوه گرم بخورد و گپ گرمی بزند رفت توی کوچه و بازار، رفت میان مردم، رفت توی قبرستان، رفت توی صحن، رفت توی مدرسه‌ها، همه جا را گشت همه جا را سر زد به دوستان قدیمی‌اش گفتم: شما همین کار را در مشهد بکنید شما هم از مردم خبری بگیرید زیرا که همان‌طورکه مردم به شما نیازمندند شما هم به مردم نیازمندید. این روشن‌فکر.
 روشن‌فکران ما در طول سال‌های ممتدی از این رسالت جدا افتادند؛ نوشتند اما از درد، قلم زدند اما با ناز، از مردم سخن گفتند اما حتی در مواردی در جبهه ضد مردم اگر مصرعی از شعرشان در جهت مردم بود قصیده‌ای برای قاتل مردم و ظالم مردم سرودند، در خطا و حرکت کردند اگر نه به صراحت یقیناً به تلویح. دانشجو گوشه‌ای از قشر عظیم روشن‌فکر است اما حکم دانشجو همردیف روشن‌فکران دیگر حکم واحدی نبوده است.
 دانشجو از روشن‌فکران بود اما در موضع مردمی. محیط دانشگاه این معجزه را انجام می‌داد اما همین دانشجو وقتی از دانشگاه می‌رفت بیرون تبدیل به یک روشن‌فکر می‌شد که می‌توانست در خدمت مردم باشد که او بسیار کم بود. و او می‌توانست در جهت غیرمردمی باشد محیط دانشگاه این معجزه را می‌کرد که دانشجو را همواره یک روشن‌فکر مردمی قرار می‌داد و نگه می‌داشت و به همین دلیل است که ما برای این محیط ارزش و احترام و قداست قائلیم.
دانشجو روشنگری می‌کرد برای مردم هم می‌کرد در میان مردم هم زندگی می‌کرد این روشنگری‌ها در کنار روشنگری‌های دیگر مردم دیگر قشرهای روشن‌فکر متعهد کار خودش را کرد، هیچ‌کس نمی‌تواند در پیروزی این انقلاب منکر نقش روشنگری‌ها باشد، منکر نقش روشن‌فکران حرفه‌ای باشد، منکر نقش روشن‌فکران متعهد باشد. این‌ها خیلی کار کردند؛ از گوشه و کنار کمک کردند، دست‌به‌دست هم دادند مردم را در آن خطی که شایسته و بایسته آن‌ها بود به حرکت درآوردند و مردم به حرکت درآمدند.
 هنگامی‌که مردم به حرکت درآمدند وقتی‌که این معجزه مسیحایی اثر خود را کرد مرده قرن‌ها به درستی و به تمامی بیدار شد و جنبش انقلابی اسلامی تا زوایای خانه‌ها و تا اعماق جامعه‌ ما دامن گسترد آن وقت روشن‌فکران باز و روشن‌فکران دانشجو باز نقش شایسته خود را پیدا کردند. دانشجویان ننشستند بگویند وظیفه ما روشنگری است و ما باید به مردم بیاموزیم، مردم بروند شعار بدهند، مردم تظاهرات کنند، مردم کشته بشوند، ما بنشینیم به آن‌ها یاد بدهیم، دانشجو به حق این کار را نکرد رفت میان مردم آن‌جا دیگر مردم احتیاج به نقش روشنگرانه دانشجو نداشتند. آن‌جا به تن دانشجو به بازوی دانشجو به حضور دانشجو در اجتماعاتشان احتیاج داشتند و دانشجو این نیاز را تامین کرد. این را به مردم داد.
بعضی از روشن‌فکران ما این کار را نکردند. در گرماگرم مبارزات خونین مردم قلم زدند و فقط قلم زدند و گاهی شرم نکردند عمل دانشجویان را و عمل مردم را مشت به سندان کوبیدن معرفی کردند. در روزنامه‌های اوایل دوران بختیار از همین دانشجوها بودند؛ فراموش نمی‌کنم در هفته هم‌بستگی دانشگاه‌ها یکی از همین روشن‌فکران ریش و سبیل‌دار نام و نشان‌دار نطقی کرده بود و آن نطق را در روزنامه‌ها با آب و تاب منتشر کرده بود که چرا مردم این‌قدر کشته می‌دهند، گویا گله‌مند بود از این‌که مردم فداکاری بکنند و گله‌مند بود از این‌که روشنگری روشن‌فکران متعهد کار خودش را انجام داده باشد و اثر خودش را گذاشته باشد.
دانشجو این‌جوری فکر نکرد و این‌جوری عمل نکرد، دانشجو آمد وسط مردم. تا دیروز مردم به اندیشه او و به روشنگری او احتیاج داشتند آن را به آن‌ها داد. آن روزی که مردم به حضور جسمی او احتیاج داشتند باز هم آن را به مردم ارزانی داشت. اجتماعات ما آمیخته‌ای بود از قشرهای مختلف و از جمله دانشجو و خون دانشجویان همان طوری که آن هفته گفتم با خون قشرهای دیگر در آسفالت خیابان‌ها و در سنگ‌فرش کوچه‌ها به هم آمیخت مبارزه به پیروزی رسید.
امروز دانشجو می‌خواهد بداند از این دو نقش کدام را دارد، کدام یک از آن دو وظیفه تاریخی که در طول زمان به عهده او محول بود امروز باز به عهده او محول است؟ وظیفه 2 سال قبل که مردم احتیاج به زبان او و اندیشه او و به تشخیص او داشتند یا وظیفه ده ماه قبل و یک سال قبل که مردم به حضور او در اجتماعات نیازمند بودند کدام یک از این دو وظیفه را دانشجو دارد. این را مطالعه کنیم بررسی کنیم ببینیم دانشجو امروز چکار باید بکند، اگر در اجتماعمان همانند ده ماه قبل هیچ ابهامی وجود ندارد لزومی ندارد شما به کار روشنگری بپردازید اگر احساس می‌کنید همه جا روشن است لزومی ندارد که شما چراغتان را روشن کنید کار دیگر بکنید. اما آیا این‌طور است؟
اینجاست که می‌رسیم به تشریح وضع زمان و اینجاست که برمی‌گردیم به سخن پیامبر خدا که «العالم بزمانه لاتحجب علیه اللوابس» آن کس که زمان خود را بشناسد مورد هجوم شبیخون زنان قرار نمی‌گیرد باید زمانمان را بشناسیم. و ببینیم آیا قشرهای مردم آن‌چنان که شایسته است زمان را می‌شناسند یا نه؟ و اگر نمی‌شناسند نقش دانشجو باز نقش روشن‌فکری متعهد و مسئولست.
 باید روشنگری کند، جریان‌های زمان ما در داخل ایران و در خارج ایران جریان‌هایی استثنایی است زیرا که جنبش ما و انقلاب ما انقلابی استثنایی بود، استثنایی بود به خاطر این‌که متکی به ایدئولوژی اسلامی بود و چنین چیزی سابقه نداشت. استثنایی بود به خاطر آنکه به هیچ‌یک از ابرقدرت‌ها و به هیچ‌یک از سلطه های سیاسی عالم متکی نبود. استثنایی بود زیرا آنکه این جنبش را به راه انداخت یک حزب نبود یک تشکیلات نبود، انگیزه‌ها و خواست‌ها در یک رهبر متجلی شد و او بی وساطت یک حزب و یک تشکیلات به مردم فرمان داد به آن‌ها آموخت؛ با آن‌ها هم‌صدا شد، خواست‌های آن‌ها را دانست و پیشگام آن‌ها حرکت کرد و استثنایی بود و استثنایی بود و استثنایی بود چون استثنائی بود دشمنانش هم استثنایی هستند.
دشمنی هایی هم که انجام می گیرد استثنایی است. در تمام دنیا یک قدرت بزرگ وجود ندارد که از پیروزی این جنبش احساس سودمندی کند. بقیه جنبش‌ها این‌طور نبوده. از سال‌های 47-1946 تا امروز در این چهل‌ساله‌ای که دهه‌های جنبش‌ها و انقلاب‌ها و پیروزی‌ها بوده شما نگاه کنید. هندوستان این‌طور نبود، الجزایر این‌طور نبود، کوبا این‌طور نبود، روسیه این‌طور نبود هیچ کجا این‌طور نبود که جنبشی تحقق پیدا کند که تمام ابرقدرت‌ها از او احساس خطر کنند. احساس زیادمندی کنند و جنبش ما این‌طوره.
من اگر می‌خواستم این مساله را تحلیل بکنم خیلی روشن می‌توانستم بگویم که چگونه دو ابرقدرت از حضور یک دولت اسلامی و یک نظام اسلامی رنج می‌برند و چگونه قدرت‌های اروپای غربی این را یک خطر بالقوه تلقی می‌کنند و چگونه رژیم‌های مرتجع منطقه از وجود نظام اسلامی و حکومت اسلامی در جامعه ایرانی به خود می‌لرزند.
این‌ها چیزهایی است که کمابیش همه مردم روشن‌فکر ما به آن رسیده‌اند اما بد نیست شما را متوجه کنم به یک نکته‌ای که اول باز در چند سال قبل این نکته را در نوشته یک یهودی در کتاب، فکر می‌کنم "فلسطین" یهودی ماکسیم رودنسن است، یهودی ضدصهیونیست معروف در کتاب او این نکته را خواندم، دیشب برادرمان ابوجهاد در دیداری که با برادران شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی داشت بر روی این نکته قویاً تکیه می‌کرد و تاکید می‌کرد. دیدم که مسائل انقلاب ما را آن‌ها را که در بیرون هستند گویا برجسته‌تر و روشن‌تر از مردم ما احساس می کنند.
او می‌گفت و این برادرمان هم می‌گفت که اسرائیل وقتی احساس کرد که در حلقه محاصره اعراب قرار دارد و آمریکا احساس کرد که این عزیز دردانه خود را در وسط چه دریای خطری قرار داده و در محاصره است فهمیدند که بایستی یک خط محاصره بزرگ‌تری بر گرد محاصره کنندگان به وجود بیاورند. کشورهای محاصره کننده اسرائیل در یک خط عظیم‌تری به وسیله دولت‌ها و حکومت‌های مرتجع محاصره شدند؛ خطی که یک حلقه‌اش ایران بود، یک حلقه‌اش ترکیه بود، یک حلقه‌اش اتیوپی بود و به همین ترتیب یک حلقه اش عربستان سعودی بود. عرب‌های مورد تعرض اسرائیل، انقلابیون عرب یعنی مصر آن روز و مصر عبدالناصر و سوریه و اردن و غیرو در حلقه محاصره‌ای قرار گرفتند که کلاً وابسته به امپریالیزم آمریکا و همدستان و غارتگران دیگر بود و به خاطر وجود همین حلقه بزرگ‌تر بود، این دایره بزرگ‌تر بود که اسرائیل می‌توانست تنفس کند، می‌توانست تعرض کند، که اسرائیل مثل یک لقمه عرب‌ها نمی‌شد، که فلسطینی‌ها با همه سلحشوریشان، با همه فداکاریشان نمی‌توانستند کار بزرگی انجام دهند، به خاطر وجود این حلقه بزرگ‌تر بود، نفتش تأمین می‌شد، اجناسش فروش می‌رفت، از لحاظ سیاسی موقعیت ممتازی داشت و غیرو و غیرو...  
به نظر این برادر فلسطینی مستحکم‌ترین حلقه این دایره بزرگ، حکومت پهلوی در ایران بود. و این حلقه شکست، این حلقه که شکست آن دایره بزرگ به خودی خود منفصل شد، درست حلقه دیگری به وجود آمد حلقه‌ای میان ایران انقلابی و فلسطین انقلابی و سوریه ای که می‌خواهد انقلابی عمل کند و مصری که باید انقلابی شود و اردنی که باید انقلابی بشود و این‌ها همه متکی بودند به نیروی عظیم ایران، دارای موقعیت استراتژیکی ممتاز و مخصوص به خود، یعنی تمام سلاح‌ها علیه فلسطین و سرزمین‌های اشغالی با انقلاب ایران کند می‌شود، یعنی تمام نقشه عظیمی که آمریکا چهل سال است که دارد با قدرت و قوت تعقیب می کند خنثی می شود.
 فکر می‌کنید انقلاب ایران با این خصوصیات با این رفع با این عظمت با این اهمیت، مورد چگونه هجوم هایی باید قرار بگیرد؟ و این تازه یک مثال بود، این یک نمونه بود از خصوصیاتی که توطئه‌ها علیه ایران دارند.
انقلاب ما مثل یک موجی به سوی کشتی با عظمت و غول‌پیکر دشمنان به راه افتاده بود با قدرت هرچه تمام‌تر جلو می‌آمد، اگر این کشتی در مقابل این موج مقاومت می‌کرد یقیناً خرد می‌شد یقیناً نابود می‌شد. آن مقدار از این کشتی که سینه به سینه این موج شد خرد شد و نابود شد. و آن نظام پادشاهی و حکومت پادشاهی در ایران بود. اما دشمنان سعی کردند خود را در گوشه‌ای پنهان کنند تا این طوفان بگذرد و بعد از آنی که شور و هیجان انقلابی در توده‌های مردم از آن غلیان افتاد، تدریجاً آرام آرام کمر راست کنند و قد علم کنند و امروز همان روز است. امروز روزیست که دشمنان ما با استفاده از کاهش جوشش احساسات انقلابی در توده‌های مردم دارند ضربات خودشان را یکی پس از دیگری بر ما وارد می‌کنند. این ضربات را با نام‌های گوناگون وارد می‌کنند؛ این ضربات را از جبهه های گوناگون بر ما وارد می کنند.
ما باید ملتمان را ضد ضربه کنیم، ما باید ملتمان را در مقابل این حملات که بسیاری از آن‌ها تبلیغاتی است واکسینه کنیم، ما باید ذهن مردم را نسبت به این توطئه‌ها بیدار و روشن کنیم. امروز ضدانقلاب در چهره‌های گوناگون دارد خودش را نشان می دهد؛ بنده بیشتر روی ضدانقلاب خارجی تکیه می‌کنم. بنده می‌دانم که در داخل ایران گروه‌های مرتجع و گروه‌های چپ نما ضد انقلابند، بنده می‌دانم بسیاری از حربه‌هایی که علیه انقلاب ما و مردم انقلابی ما مسلح شد و برافراشته شد از سوی همین گروه‌های منحرف بود، چپ‌ها و راست‌های افراطی، اما می‌خواهم بگویم این‌ها همه جریان‌های باریکی بودند و هستند در این سیل خروشان جامعه ما، این‌ها نمی‌توانستند به‌خودی‌خود کار کنند، نمی‌توانستند عرض وجود کنند، این دشمن خارجی ما بود که این‌ها را جان داد، دشمن خارجی لازم نیست سرباز پیاده کند، در بنادر ایران لازم نیست ناوگان‌های جنگی‌اش در بندرعباس و یا در دریای عمان لنگر بیندازد، دشمن خارجی اندیشه ناپاک خود را به وسیله ناپاک‌ترین عناصر و مزدورانش در داخل اعمال می کند.
 دشمن خارجی گلوگاه انقلاب یعنی مرکز تبلیغات او را در دست می‌گیرد. وضع تبلیغاتی ما در این مملکت چگونه است و چگونه بود و هنوز چگونه است، دشمن خارجی بزرگ‌ترین دشمنان ماست. آنچه به طور خلاصه درمورد شناخت وضع زمان که شما باید روی آن تعقیب کنید، کار کنید، بیندیشید و این بعدهای مختلف توطئه‌های دشمن را با ظرافت‌هایش، با ریزه‌کاری‌هایش بدون این‌که دچار اشتباه بشوید پیدا کنید و به مردم بگویید آنچه بطور خلاصه در این مورد من می‌خواهم بگویم اینست که انقلاب ما با صفت اسلامی بودن یعنی به دنبال نظام اسلامی حرکت کردن، دشمنان زیادی دارد.
این توضیح را همین‌جا به شما بدهم که همواره کوشش دارم این توضیح را بدهم، انقلاب ما اسلامی است یعنی دنبال یک نظام اسلامی است؛ اسلام در اینجا به معنی یک نظام است به معنی یک عقیده و یک فلسفه. ما به‌هیچ‌وجه کسی را مجبور نمی‌کنیم و اسلام مجبور نمی‌کند که باید مرا یعنی اندیشه اسلامی را بپذیرید، می‌خواهید بپذیرید می‌خواهید نپذیرید. اما نظام اسلامی را باید بپذیریم، نظامی که با خون جوان‌ها با همت انسان‌ها به وجود آمده‌است و نظامی انسانی است و نظامی عادلانه است، آن را باید بپذیریم و در سایه نظام اسلامی گذشته دور در آغاز اسلام ملیت های غیرمسلمان به راحتی و با عدالت‌جویی و عدالت بینی زندگی می‌کردند و امروز هم باید چنان باشیم.
ایدئولوژی اسلام یک نظام اسلامی را در این مملکت جستجو می‌کند و انقلاب اسلامی برمبنای دنبال‌گیری از نظام اسلامی است. و این دشمنان زیادی دارد زیرا که در نظام اسلامی غارتگران قطع ید می شوند زیرا که در نظام اسلامی استبداد ریشه‌کن می‌شود. زیرا که در نظام اسلامی طبقه‌بندی و گروه‌بندی در جامعه از بین می‌رود و همه کسانی که مایل به استبدادند و همه کسانی که مایل به سلطه‌جویی اند و همه کسانی که مایل به غارتگری اند، با نظام اسلامی مخالفند.
بنابراین دشمنان نظام اسلامی دشمنانی هستند که از بن و بنیاد با این نظام مخالفند و علیه آن جنگیدند و باز هم دارند می‌جنگند. ماجرای کردستان از این قبیل است. ماجرای خوزستان از این قبیل است. همه ماجراهایی که به وجود خواهد آمد تحت هر نامی از این قبیل است زیر نام دموکراسی، زیر نام سوسیالیسم، زیر نام مارکسیسم، زیر هر نام دیگر مبارزه با نظام اسلامی است و از طرف دیگر دشمنان این نظام است. آیا این را مردم می دانند؟ مطمئن باشید که مردم این را نمی‌دانند. به دقایق و ریزه‌کاری‌هایش از آن خبر ندارند و مردم را باید روشن کنیم.
 امروز این شخصیت امام است که رمز همه وحدت‌ها و همه پیوستگی‌ها و هم‌بستگی هاست. این حضور امام است، این توصیه امام است و ما لازم است که جنبشمان را بیش از این عمق بدهیم. ما لازم است در مردم خودکفایی ذهنی و فکری به وجود بیاوریم، مردم را آگاه کنید از توطئه‌ها، به مردم بگویید که آنچه زیر نام مارکسیسم امروز در این مملکت دارد خرابکاری می‌کند سرانگشتی از دست پلید استعمار جهانی آمریکا و اشتباه آمریکاست.
 به مردم تفهیم کنید که آنچه امروز مورد دشمنی است اسلامی است که باید نظام آینده ایران برمبنای آن چیده شود و آن کسی که ایران را می‌خواهد و آن کسی که انسان را می‌خواهد و آن کسی که بهروزی و بهزیستی مردم این سرزمین را می‌خواهد باید دنبال نظام اسلامی برود و همه کسانی که فرمول‌هایشان تخطئه می‌شود امیدهایشان قطع می‌شود و طمع‌هایشان راهی برای پیشرفت و پیروزی پیدا نمی‌کند، با این نظام مخالفند و با این انقلاب مخالفند و برعلیه آن پول خرج می کنند، قلم می‌زنند، تلاش می‌کنند و گروه‌های ساده دل و ساده‌لوح و احیاناً مخلصی هم آلت دست آن‌ها قرار می گیرند. روشن‌فکر و در پیشاپیش گروه‌ها و قشرهای روشن‌فکری، دانشجویان امروز این رسالت را برعهده دارند.
من از شما برادران و خواهران خواهش می‌کنم روی مسائل جاری ایران مخصوصاً در ارتباط با مسایل جاری جهان خیلی مطالعه کنید. ما باید مانع بشویم از این‌که بحران تبلیغاتی غلط به وجود بیاید، ما باید مانع بشویم از این‌که مردم بد بفهمند و کج بفهمند. ما باید نگذاریم که مردم دشمنان واقعی خودشان را نشناسند باید خط درست را به مردم نشان بدهیم. امروز هر کسی که به نام اسلام و به نام انقلاب اسلامی سخن بگوید و حرف بزند باید منتظر باشد که علیه او توطئه چیده شود. هر کسی که در این راه بیشتر و بهتر عمل کند باید منتظر باشد فوراً یک‌رنگی با او بزنند، از آن گونه که فراوان زده‌اند و می‌دانید و می‌زنند و هر گروهی و هر جمعی و هر تیپی و هر قشری باید منتظر باشند این گناه آن‌ها نیست، این تقصیر اسلام و انقلاب اسلامی است.
باید بداند آن کسی که در خط امام و رهبر این امت است که تبلور خواست‌ها و نیازهای اصیل این امت است باید بداند که او مورد هجوم است. او مورد تهاجم قرار می‌گیرد، چون هر کس با انقلاب اسلامی مخالف است با امام این انقلاب هم مخالف است و هر کس از این انقلاب دلخور است از امام هم عمیقاً دلخور است.
آن‌ها که می‌کوشند امام را به نحوی تضعیف‌کنند آن‌هایی که سعی می‌کنند بین این امت و امامش فاصله بیندازند یا دانسته یا ندانسته در این خط اند ما باید این‌ها را به مردم بگوییم و این نقش روشن‌فکر است.
از خدای متعال درخواست می‌کنیم خاضعانه و خواستاریم به‌معنای واقعی کلمه با همه دل و با همه وجود که ما و شما را در این راه موفق کند.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

سوال‌ها و جواب‌ها
سوال- امام در سخنرانی معروفشان فرموده اند «ما روابط با آمریکا را می‌خواهیم چه کنیم؛ رابطه ما با آمریکا رابطه یک مظلوم است با ظالم، غارت شده است با غارتگر». آیا این جمله از روی احساس گفته شده یا از اصول مکتبی و خطوط فکری امام. آیا دولت، گروه‌های حاکم و شما در ارتش و شورای انقلاب چنین عمل می کنید؟ گام های محسوس در این راه را بر شمارید.
 جواب- آنچه که مورد نظر است این است که در مورد قراردادها و روابط خلافی که به زیان ملت ایران باشد انجام نگیرد و قطعاً انجام نخواهد گرفت. این در مورد قراردادها.
 قطعه یدکی را شما لازم دارید باید بخرید اگر ایتالیا دارد بروید از او بخرید خوب بروید بخرید. اما اگر ندارد ناچارید بخرید. این وابستگی را ایجاد کردند منتها شما جوان این مملکت هستید ما کارخانه هلی‌کوپترسازی می‌توانیم داشته باشیم، ظرفیت سازمان صنایع دفاع ملی ما بیش از نیاز امروز ایران است. درس بخوانید زبده بشوید، آگاه بشوید، بروید درست کنید، این ما هستیم که باید بسازیم تا خودکفا باشیم این ما هستیم که باید تحمل کنیم.
مادامی‌که به خودکفایی نرسیم وابستگی هست، چه بخواهیم چه نخواهیم البته نمی‌خواهیم اما هست. نوشته‌اند گام های محسوس در این راه را برشمارید.
من نمی‌دانم منظور از گام های محسوس چیست؟ بسیاری از قراردادها لغو شده است لزومی ندارد که بنده یکی‌یکی بگویم قرارداد شماره فلان مربوط به فلان چیز اما لغو شده است. خیلی‌هایش لغو شده است. بسیاری هم متوقف مانده که البته باید رسیدگی بشود و فسخ شود بسیاری را هم مجبوریم نگهداریم، ناگزیریم و این یک واقعیت است.
سوال- آیا توطئه کردستان در این رابطه نبود که آمریکا می‌خواهد به ما اسلحه خودش را تحمیل کند و ضمنی بگوید که نمی‌تواند وسایل یدکی و نظامی نخرید و گویا همین‌طور عمل شده است و قرارداد این برای وسایل یدکی بسته‌شده است؟
 جواب- این یک برداشت نادرست است، نخیر توطئه کردستان برای این نبود. توطئه کردستان برای این بود و برای این هست و خواهد بود که این دغدغه‌ها از ذهن دولت، علیه آمریکا و امثال او به کلی خارج بشود یعنی حکومت اسلامی سقوط کند که دیگر محتاج این حرف ‌ها نبود. جناب‌عالی می‌پرسید:
 توطئه کردستان برای اینست که ما چهار تا هلی‌کوپترمان، آن‌جا بچرخد و قطعات یدکی بخواهد، بنده می‌گویم، توطئه کردستان برای اینست که این حکومتی که می‌خواهد قطعه یدکی هلی‌کوپتر و امثال آن را نخرد، تا آنجایی‌که می تواند، این ساقط بشود و همان حکومتی سر کار بیاید که قراردادهای معروف FMS آن که ایران پول می‌داد و نمی‌دانست برای چی دارد می دهد، و فروشنده‌ها صورت می‌دادند، برقرار بماند. یک صندوق مخصوص است، که پول به حساب آن صندوق واریز می‌شود و آخرین سال کمپانی مربوطه، صورت می دهد که این مقدار از پول‌ها را ما صرف کردیم برای این منظورها، چه می‌خریم؟ کی می‌خریم؟ چرا می‌خریم؟ چقدر می خریم؟ مطرح نبود.
حکومت قبلی این‌طوری بود و می‌خواهند این حکومت را ساقط کنند تا آن‌طوری بشود. (مثال قبل). چرا ذهنتون را کوچک می‌کنید؟ محدود می‌کنید؟ توطئه کردستان، توطئه خوزستان، توطئه هر جای دیگری که در مملکت ممکن است به وجود بیاید، و خواهد آمد، برای اینست که فرصت این را پیدا نکنیم که به وضع سیاسی خودمان بیندیشیم.
توطئه فلان کارخانه، توطئه‌ فلان مؤسسه، توطئه فلان اداره، توطئه فلان دانشگاه همه اش برای اینست که بحران سیاسی به وجود بیاید، تا ایران شیلی دوم بشود، تا ایران حکومت انقلابی نتواند داشته باشد، تا ایران جمهوری اسلامی نتواند داشته باشد، فراموش نکنید که در تاریخ ما انقلاب فرانسه را داریم. یعنی بعد از انقلاب چهل سال، پنجاه سال، باز حکومت پادشاهی، یادتان نرود، انقلاب در سال 1879 آمد، به گمانم انقلاب معروف فرانسه، در 1793 به اوجش رسید و چند سال مردم در یک بحران انقلابی، حرکت کردند، البته آن روز با امروز از لحاظ رشد عمومی زمین تا آسمان فرق داشته است اما یادتان نرود که شکل کار، شکل کار مأیوسی است.
 بعد که ناپلئون روی کار آمد، چیزی که نه سلطنت بود، نه یک حکومت آزاد، استبداد داشت اما وابستگی و ضعف را ندارد. و بعد عکس‌العمل در مقابل استبداد ناپلئونی و روی کار آمدن لویی هجدهم و... و... و... ادامه حکومت سلطنتی، باز از همان خانواده تا چهل سال پنجاه سال بعد از آن بله این کارها در دنیا می شود، فراموش نکنید که با رهبر اندونزی چه کردند! فراموش نکنید که با رهبر غنا چه کردند! فراموش نکنید که با شیلی چه کردند! با یک انقلاب از این کارها می‌توانند بکنند و این است مقصود آنان، نه فروختن قطعات یدکی.
امروز ما مجبوریم که از این نانوایی تا نانوایی نداریم نان بخریم، گرسنه‌ایم. جناب‌عالی جناب‌عالی نانت را بخر، اجازه بده نان بخرند، و این را مستمسک قرار نده اما نانوایی بساز. تخصص شاطری بیاموز تا بتوانی خودت بپزی، شکمت را پر کنی. ما خواستیم امسال گندم نخریم امام دستور دادند گندم بکارید کاشتند خوب هم سبز شد آسمان و ابر و باران هم به ما کمک کرد بچه‌ها هم درو کردند البته آنجاها که اخلالگرها گذاشتند درو بشود!! بعد که خرمن شد خرمن‌ها را با یک کبریت یک ریالی آتش زدند!! مسئله این است. زیر پوشش و لوایی غیر از آنچه که واقعاً بود افرادی را متهم کردند و آن‌ها این‌قدر نفهمیدند که باید این تهمت را از خودشان رفع کنند زیر نام دموکراسی، زیر نام مارکسیسم، زیر نام سوسیالیسم، این غلط‌ها را کردند.
آن کسانی که واقعاً معتقد به دموکراسی اند و معتقدند به مارکسیسم و دموکراتند و مارکس و مارکسیستند و عضو فلان حزبند، رسماً این کار را تخطئه کنند، لااقل محکوم کنند حتی این را هم نکردند! خوب من چه کار کنم؟ اما دشمن برای ما روشن است که کیست؟
سوال- از شما به‌‌عنوان یک فرد در مقام تصمیم‌گیری و اجرایی و یک ایدئولوگ مذهبی می‌پرسم امپریالیسم از دیدگاه مکتب ما چیست؟ بر طبق این تعریف آیا کشورهای کمونیستی بزرگ در این رده اند؟ شعارهایی که بطور وسیع در جامعه شنیده می شود (مرگ بر کمونیست) نمی‌خواهند دشمن اصلی و بزرگ ما را، کمونیست‌ها قلمداد کنند. راستی آیا فکر نمی‌کنید که امریکا در تدارک توطئه بزرگی است که مسلمانان را با کمونیست‌ها به‌‌عنوان ضد خدا درگیر کند و خودش به‌‌عنوان یک کشور مذهبی حامی مسلمان شود؟
 جواب- بنده امپریالیزم را برای شما معنی می‌کنم. امپریالیزم یعنی امپراطوری قدرت سیاسی و چه قدرت اقتصادی. امپراطوری گرایی، زیر هر نامی و با هر پوششی. سوال اینست که آیا کشورهای کمونیست بزرگ در این رده اند؟ جواب اینست که بلی، در این رده اند، چرا نباشد!! شما چه تفاوت اصولی می‌بینید؟ میان خط سلطه‌جویانه‌ روسیه و آمریکا؟ آن را به من بگویید!
صرف این‌که این ایدئولوژیش اینست، آن ایدئولوژیش آنست کافی است؟ درحالی‌که روش‌هایشان در مقابل کشورهای زیر سلطه شان یک طور است. بنده به داخل هیچ مملکتی کار ندارم؛ چرچیل دشمن شماره یک کشورهای خاورمیانه برای مملکت خودش یک فرد ایده‌آل بود، باور نمی‌کنید؟ چرچیل برای مملکت خودش یک قهرمان بود، ببینیم برای من و شما چی بود؟ رهبران کشورهای آمریکا برای مردم خودشان خوبند، رهبران کشورهای دارای ایدئولوژی مارکسیستی از جمله روسیه و چین هم برای مردم خودشان خوبند؛ تو ببین برای من و تو چگونه اند؟
مگر همین رهبران نبودند که با شاه مخلوع ما جام محبتشان را به هم زدند در روزی که بچه‌های ما در خیابان‌ها جان می‌دادند!! برای ما یکسانند برای ما هیچ فرقی بین این‌ها نیست، ما مصر را آزمایش کردیم که زیر بار سنگین تحمیل انگلیس ها بود بعد از آن‌جا خارج شد خواست مستقل باشد چشمکی به شرق زد روس ها جلو آمدند سد اسوان را برایش ساختند، مسلحش کردند، از آن حمایت کردند و من فراموش نمی‌کنم و صدای عبدالناصر هنوز توی گوش من است.
 در نطق‌های رادیویی بسیار قوی اش که مرتب پای رادیو نشسته بودیم و با اشتیاق گوش می‌کردیم که از روسیه به‌‌عنوان یک کشور حامی یک کشور نجات‌بخش یاد می‌کرد خودش را ممنون روسیه وانمود می‌کرد، زمان خروشیچف و قبل و بعد، اظهار امتنان فراوانی همیشه از آن‌ها داشت در همه نطق‌های رادیو و تلویزیونی خود که به ما می‌رسید بدون استثنا این تعریف و تمجید وجود داشت بعد فهمیدید چه شد؟
باز برگردید کتاب جنگ رمضان را بخوانید که مال حسنین هیکل، یار دیرین عبدالناصر بود و ببینید که روس ها چه می‌کردند با این وابستگی‌ها؟ و ببینید چگونه در خفا با هم می‌ساختند؟ تا مصر را و سینا را و سوریه را و فلسطین را نابود کنند و ببینید که چگونه ابرمردان و ابرقدرت‌ها در جای دیگر در داخل یک آخور است به راحتی با هم معامله می‌کنند. به‌راحتی در این معامله مصر و ایران و سوریه و کوبا و غیرو و ذلک رد و بدل می شود.
برای ما هیچ فرق نمی‌کند بله، روسیه جزو ابرقدرت هاست، جزو امپریالیست‌ها است، او هم با ما رو به روست. دنبال سوال اینست: چرا می‌گویند "مرگ بر کمونیست"؟ نفهمیدم، مرگ کمونیسم یعنی روسیه؟ مگر روسیه یعنی کمونیسم؟! چه ارتباطی این‌ها با همدیگر دارند؟ اگر ما با ابرقدرت‌ها بدیم معنایش اینست که با آن‌ها به عنوان یک سلطه‌جو به‌‌عنوان یک نظام به‌‌عنوان یک قدرتی که می‌خواهد بر ما تحمیل بشود و تحمیل بکند مخالفیم. این ارتباط به ایدئولوژی ندارد. مگر در دنیا کمونیست‌ها نیستند که با روسیه بدند؟ مگر کمونیست هایی نیستند که با چین بدند؟ مگر یهودی هایی مثل مارکسیسم رودنسون نیستند که با صهیونیسم بدند؟
پس جناب‌عالی بگو چرا می‌گویند مرگ بر اسرائیل؟! بگو چرا ایستادید و مخالفت می‌کنید؟ چون یهودی است او هم یهودی است. کمونیزم یک اندیشه است یک ایدئولوژی است، این ایدئولوژی را یک انسانی می‌اندیشد، نمی‌پسندد، رد می‌کند. این ارتباط به وادی سیاست جهانی و بین‌المللی‌اش ندارد. ما کمونیزم را نه به‌‌عنوان یک تعصب و عناد به‌‌عنوان یک اندیشه روشن نمی‌پسندیم و رد می‌کنیم. ما فلسفه مارکسیسم را یک فلسفه علمی نمی‌دانیم. ما اقتصاد مارکسیسم را یک اقتصاد علمی موفق نمی‌دانیم، نمی‌شود بر ما تحمیل کرد که چرا نمی‌دانیم، نمی‌دانیم. یک نفر هم ممکن است که این‌ها را طبق ما فکر نکند. او می‌تواند با ما در نظام اسلامی، با جهت‌گیری اسلامی، با اندیشه سیاسی و دیپلماسی و اقتصادی اسلامی یعنی عمل سیاسی و اقتصادی اسلامی در جامعه ما تحمل کند و داشته باشد، زندگی کند، و او همان وقت باید بگوید که مرگ بر دشمنان ابرقدرت و او هم ابرقدرت‌ها را آمریکا و شوروی بداند با هم منافاتی ندارد.
دنبال سوال: آیا توطئه‌ای نیست که دشمنان اصلی ما را کمونیزم معرفی کنند؟
 جواب- اینست که ممکن است چنین توطئه‌ای باشد چه چیزی باید این توطئه را خنثی کند؟ دو نفر یکی آن که اسلامی می‌اندیشد و مایل است که دشمن را بشناسد و تشخیص می‌دهد که این دشمن امروز سلطه‌جویانند، از آمریکا و غیرآمریکا. یکی هم آن کس که معتقد به مارکسیسم است او هم باید در خنثی کردن این توطئه بکوشد و چرا نمی‌کوشد؟! حرف من اینست ما اگر در طول زمان هیچ‌کس را وادار نکردیم و خشنود نشدیم و از این‌که در خیابان‌ها راه بیفتند و شعارهایی بدهند که دشمن اصلی را پوشیده و پنهان بدارد اما همواره این توقع را از آن کسانی که ادعای روشن‌فکری و آزاد فکر می کنند، داشتیم ادعای ایمان به ایدئولوژیشان می کنند، این انتظار را از آن‌ها داشتیم که آن‌ها هم مثل ما کوشش کنند اقلاً بگویند به مردم که این کسانی که به نام مارکسیسم و به نام کمونیسم و به نام اشتراکیت دارند این مملکت را به آتش می‌کشند، این‌ها دروغ می‌گویند، این را اقلاً بگویند.
در ترکمن‌صحرا، در کردستان، در بلوچستان، کسانی به نام مارکسیسم انقلاب ما را دارند نابود می‌کنند. مارکسیست‌های مؤمن اعلام کنید و بگویید این‌ها مارکسیست نیستند دروغ می گویند، بگویید ما داریم این را می‌گوییم. خوب این توطئه را فقط ما باید خنثی کنیم؟ خوب آن‌ها هم خنثی کنند. چرا نمی‌گویند؟ اگر بگویند کسانی که بی‌خبر و غافل اسیر این توطئه و این دام شوند به خود خواهند آمد.
این پیام ما است به همه مارکسیست‌های مؤمن، کوشش کنند توطئه را، آن‌ها هم خنثی کنند. کوشش کنند که بفهمانند که آن کسانی که به نام مارکسیسم دارند در این مملکت اساس این انقلاب را به هم می‌ریزند و خون این‌همه انسان پاک و شریف را پایمال می‌کنند و آتش‌افروزی می‌کنند، این‌ها مارکسیست نیستند این را سریع اعلام کنند.
 سوال- گاهی شنیده می‌شود که دولت ایران هنوز به‌طور رسمی و گسترده با سازمان آزادی‌بخش فلسطین روابط ندارد آیا صحت دارد؟ آیا ما نباید به سازمان آزادی‌بخش فلسطین کمک‌های انسانی و نظامی بنماییم.
 جواب- دولت ایران علی الظاهر، با سازمان آزادی‌بخش فلسطین روابط دوستانه‌ای، البته برادران ما از این سازمان، غالباً وقتی به ما مراجعه می‌کنند گله هایی دارند اما برادران ما در دولت همواره اظهار می‌کنند که خواسته‌های مشروع برادران فلسطینی را اجابت می‌کنند و اما آنچه عقیده شخص من است: بنده معتقدم که اگر فلسطین اشغال بماند ایران آزاد نشده است.
عقیده من است که فقط حوزه اسلام و حفظ سرزمین اسلام بر تک‌تک انسان‌ها واجب است، عقیده‌ام این است که آن جوانی که در کردستان می رود فداکاری می‌کند جا دارد که در جنوب لبنان هم برود و فداکاری کنند و بنده عقیده‌ام این است که اسلحه خانه ما همچنان‌که در اختیار برادران ایرانی است در اختیار برادران مسلمان فلسطین هم باید باشد این اعتقاد من است. و اما این‌که آیا دولت تا این حد پیش رفته است؟ باید عرض کنم، نه.
 سوال- سوال بسیار مهمی که در مورد ولایت فقیه مطرح است اینست که: بعد از خمینی، کی؟
جواب- بنده باید در جواب عرض کنم که ولایت فقیه متکفل این پاسخ نیست که بگوید بعد از خمینی کی. اگر مقداری که شکل قانونی و کاغذی آنست که خوب نوشته شود شورای رهبری آن کسانی که بایستی از افراد صالح دور هم جمع بشوند و رهبری کنند. این آنست که روی کاغذ است، و هست آنکه به عهده من و شماست، اینست که ما خمینی بسازیم و خمینی بشویم و زمینه را برای رشد تفکری و اندیشه آن‌چنان آماده کنیم.
 ما کار کنیم، شما تصور نکنید که امام ما از روزی که از مادرش متولد شد یک امام بود. او یک انسان بود با مسئولیت. او یک انسانی بود با ایمان، با صفا و با اخلاص و با قائم لله و قیام لله خط امام را دیدم، من که در سال 1323، آیا فکر 18  یادم نیست درست، نوشته بودند، در کتابخانه وزیریه یزد، بعدها فتوکپی شد، پارسال هم چاپ شد، من اصلش را چند سال قبل دیدم، در دفتر یادداشت مرحوم سیدعلی محمد وزیری در کتابخانه وزیریه یزد یافتم در آن تاریخ هایی بسیار دور، 40 سال قبل امام همان حرف‌هایی را می‌زد که امروز یک فرد مسئول همواره باید بزند و خود او همیشه زده و ما هم همیشه باید بزنیم، احساس مسئولیت البته تاکتیک‌ها، نقشه ها، شیوه ها، در طول زمان تفاوت می‌کند آنچه مایه اصلی است ایمان است، تصمیم است، متزلزل نشدن است، تن به خواسته ها و انگیزه‌ های پست و حقیر ندادن است و نماز خوب خواندن است، این هم یکی و بسیار مهم است، زمینه را برای این‌طور شدن فراهم بکنیم.
 باید روحانیون خوب، فقهای بزرگ، دین‌شناسان بزرگ، انسان‌هایی که از اسلام آگاهی دارند و نه فقط سواد عربی دارند! این‌ها بایستی میدان رهبری برایشان باز باشد این‌ها بایستی امکان کار برایشان فراهم و از کجا که ما نداشته باشیم؟ برای آینده یا در آینده.
 سوال- درباره آقای بهشتی که می‌گویند سفیر اسلامی رژیم سابق در کشورهای اروپا بوده‌اند و دیگر این‌که ایشان یک مقدار قدرت طلب به نظر می‌رسند.
 جواب- آقای بهشتی قبل از این‌که به آلمان بروند یک فردی بودند در قم در حوزه علمیه قم که جزو افراد بسیار معدودی به شمار می‌رفت، ایشان که دارای این امتیازاتی بود که می‌گویم: از لحاظ درس‌های سنتی حوزه در سطح عالی بود، جزو فضلای معروف و مدرسین معروف حوزه بود، علاوه بر این‌ها دارای تحصیلات جدید بود و یکی دو زبان خارجی را خوب می‌دانست، امتیاز سومی که جزو افراد معدودی بود که مورد تجسس و کاوش موذیانه دستگاه بود آن وقت کمتر روحانی را شما می‌دیدید که دستگاه بخواهد او را اذیت کند، بهشتی را دستگاه می‌خواست اذیت کند.
 اولین مدرسه، دبیرستان اسلامی قم به نام دبیرستان «دین و دانش» به وسیله ایشان تاسیس شد و خود ایشان رییس دبیرستان شد با این‌که یک روحانی بود آن وقت هم این کارها از یک روحانی معمول نبود، ایشان رئیس دبیرستان شد، بعد از مدتی ایشان را از قم برداشتند و منتظر خدمت کردند. مدتی ایشان کارمند فرهنگ شده بود برای این‌که بتواند رئیس آن دبیرستان باشد.
ایشان را منتظر خدمت کردند، آموزش و پرورش آن‌وقت اسمش «فرهنگ» بود و ایشان را از قم کندند که در قم نباشد، چون دیدند وجود این مرد در قم وسیله اشاعه تفکرات نوین اسلامی است. مدتی ایشان بود بعد آقای محققی که به‌‌عنوان نماینده آیت‌الله بروجردی به خارج رفته بودند به ایران آمدند فکر کنم سال 1340 بود روحانیون و علما و جوان‌هایی که در خارج بودند دنبال کسی بودند که بتواند در آلمان در شهر هامبورگ مسجد معروف هامبورگ را به آبادی برساند و آن‌جا را مجمع تبلیغات اروپا بکند، بهتر از آقای بهشتی کسی را پیدا نکردند. برایشان وسایل فراهم کردند ایشان را فرستادند رفت.
 وقتی آقای بهشتی می‌آمدند ایران همه دوستان ایشان و همه کسانی که فعالیت او را در خارج دیده بودند منتظر بودند به مجرد این‌که به ایران بیاید دستگاه او را دستگیر کند زیرا یک لحظه با آن‌ها کنار نیامد. یک لحظه به‌‌عنوان یک روحانی آزادفکر و روشن فکر را از خودش سلب نکرد. ایشان به ایران آمدند البته با محدودیت هایی، یکی از برادرانمان را که اسم نمی‌آورم از چهره‌های بسیار جالب که همه می‌شناسید، انقلابی و مؤمن در آن موقع به بنده می‌گفت که فلانی قطعاً برای بهشتی توطئه‌ای چیده اند.
 ما این توطئه‌ها را فهمیدیم که چه توطئه‌ای چیده بودند دیدند که اگر بهشتی را بگیرند چون استخوان و عمق شخصیتش یک استخوان بسیار محکمی است و از افراد با استخوان جنبش اسلامی است، خیلی بزرگ می شود برای این‌که بزرگ نشود او را نگرفتند اما در اطراف او انواع اتهامات را ایجاد کردند از قبیل این‌که آقای بهشتی ضد تشیع است، وهابی است، ضد حجاب است؛ نمی‌دانم... دارای افکار بدعت آمیز است. یعنی همین افکار روشن‌فکرانه و از این حرف‌ها همان حرف‌هایی که راجع به دکتر شریعتی و دیگران هم می‌زدند، زودتر از همه راجع به بهشتی شروع شد، این مرد را مورد حملات بسیار شدید تبلیغاتی قرار دادند کوشش کردند که رابطه او با روحانیون قطع کنند و روحانیون را نسبت به او بدبین کنند، کوشش کردند که جوان‌ها را به او بدبین کنند آن روز در این قسمت دوم به شدت شکست خوردند و جوان‌ها به ایشان علاقمند شدند.
 این راجع به آقای بهشتی. امروز هم راجع به ایشان هم خیلی حرف زده می‌شود و من به شما بگویم این شخصیت به خاطر ایمانش، به خاطر صفایش، به خاطر اخلاصش، به خاطر سواد زیادش، سواد بالایش، به خاطر اندیشه روشنش مورد تهمت‌ها و حملات است. اگر آقای بهشتی می‌خواهد کمتر به او حمله کنند باید یک مقدار از امتیازات خودش کم کند و این‌که ایشان یک مقدار قدرت‌طلب به نظر می‌رسند محققاً بدانید که این اشتباه است قدرت‌طلبی به معنایی که می‌تواند یک نکوهش باشد یا یک چیز بد، در این برادر مؤمن ما نیست.
 سوال- حزب جمهوری اسلامی به کجا می‌رود؟
 جواب- به سوی نظام جمهوری اسلامی.
سؤال- ‌انگیزه مخالفت با حزب و ایجاد جو منفی علیه آن چیست؟
 جواب- به گفتارهای قبلی من چه در زمینه مباحث کلی و چه زمینه‌ آقای دکتر بهشتی مراجعه بفرمایید. البته تصور خود ما اینست که ما حزب را اصیل‌ترین نهاد انقلابی می‌دانیم این را راست و روشن به شما بگویم بنده راجع به حزب نمی‌خواهم حرف بزنم، مایل نیستم برای حزب هیچوقت تبلیغ کنم، در سخنرانی‌هایی که در گوشه و کنار، این طرف و آن طرف رفتیم مگر آنجایی که سؤال کرده‌اند کوشش کردیم که راجع به حزب بلندگوی تبلیغاتی نگیریم. گفتیم مُشک آنست که خود ببوید و آن روزی که بوی مشکش بلند شود همه به آن خواهند گروید.
 اما این را به شما بگویم از دیدگاه ما دلیل این ضربات و حملات جز این نیست که خطش درست است. خطش صحیح است ممکن است به دلایلی تلاش متناسب با نیاز نباشد اما خط مستقیم و دقیق‌ترین خط موجود است.
 سوال- شما در ضمن سخنانتان فرمودید که گروه‌های چپ و راست آلت دست بیگانه اند ولی حقیقت امر اینست که این گروه‌ها در زمان رژیم هم فعالیت داشتند آیا نظرتان اینست که فعالیت آن‌ها در آن زمان هم آلت دست بیگانه بود.
 جواب- برادر عزیز من این گروه‌ها که دیروز علیه آن رژیم فعالیت داشته‌اند و امروز هم فعالیت دارند هیچ لزومی ندارد که بیایند پشت میز قرارداد بنشینند و با آن‌ها قرارداد بسته شود که آقا جناب‌عالی این‌قدر پول بگیرید برای ما فلان کار را بکنید. این لزومی ندارد، کافی است با یک شگرد سیاست‌مدارانه مسیر یک حزب، راه و جهتش را عوض بکنند. کافی است حقیقت امر را بر چند تن از سران مشتبه کنند کافیست آن‌ها را با وعده‌ها و نویدها دلخوش کنند.
آن کس که دیروز با رژیم دست‌نشانده همکاری کند اما اگر چنانچه به بعضی از سردمداران این گروه‌ها تفهیم بشود که شما درصورتی موفق خواهید شد که نظام مطلوب و ایده‌آل خودتان را سر کار بیاورید که نظام اسلامی را از بین ببرید، این را به ایشان تفهیم بکنند. کی به ایشان تفهیم بکند؟ آن کسی که آن‌ها او را نمی‌شناسند؟ اما آلت دست بیگانه است. آن کانالی که آن‌ها درست از آن اطلاع ندارند اما کانالیست به آقای اردشیر زاهدی مثلاً. اگر چنانچه این‌چنین چیزی را برایش تفهیم کردند علیه نظام اسلامی ایران خواهد جنگید به خیال این‌که راه را برای نظام ایده‌آل خودش هموار کند اما آب به آسیاب که می‌ریزد؟ شما بگویید.
 سوال- درمورد ایزدی که می گویند فئودال است، پس چرا انتخابش کردید؟
 جواب- اولاً بنده از فئودال بودن ایشان و از این‌که یک وجب زمین دارند یا نه هیچ خبر ندارم. ثانیاً بنده انتخابشان نکردم آقای مهندس بازرگان انتخابشان کرده‌اند.
 سوال- باتوجه به این‌که در مناطق وسیعی از روستاهای مازندران بیش از 80%  زمین‌های زراعتی در اختیار 2 تا 3 درصد افراد است چرا تاکنون جهت تقسیم اراضی صحیح تصمیم گرفته نشده، چرا چندین هزار هکتار زمین بنیاد مستضعفین بین زارعین بدون زمین تقسیم نشده؟ وضع موجود نه اسلامی است نه قابل دوام که هم‌اکنون ناآرامی‌هایی در منطقه ایجاد کرده و فرصت‌طلبان کوشش دارند به آن دامن بزنند.
 جواب- مسئله اصلاحات ارضی البته به شکل درستش بسیار خواسته مشروع و منطقی است؛ این‌که چرا نشده البته پاسخ هایی دارد خوب پاسخش را خود شما هم می‌توانید حدس بزنید، چون این دولت، دولت انتقال است این‌که می‌گویند دولت سازنده یا عصر سازنده بنده ته دلم خیلی این را قبول ندارم ما بایستی انقلابی را که به دست آورده‌ایم یک ترتیبی به آن بدهیم بعد منتقل شویم به آن نظام مستقر یعنی به آن دولت مستقر و آن دولت مستقر برود به سوی نظام اسلامی با گام‌های بلند و تند.
 این دولت آنچه که انجام داده برنامه‌هایی که انجام داده آن مقدارش هم که انقلابی بوده به نظر بنده می‌توانست بماند و هرچه زودتر کار مقدمات تشکیل دولت ثابت انجام بگیرد. بنابراین، این سوال عرضی را من با شما هم‌عقیده و همفکر انتظار بکشیم تا ان‌شاءالله در آینده‌ای که چندان دور نباشد انجام بگیرد.
این‌که می‌گویید وضع موجود نه اسلامی است نه قابل دوام بنده هم با شما هم عقیده‌ام اما شاید در تفسیر غیراسلامی و بی‌دوام با شما (برادر یا خواهری که این سوال را کرده‌اند) فرق داشته باشم.
اسلامی نیست یعنی صددرصد اسلامی نیست بنده هم با شما هم‌عقیده ام. یعنی یک درصدی از اسلام در آن هست و یک درصدی از اسلام هم در آن نیست اما منصفانه باید بپذیریم که دارد به طرف درصد بیشتری از اسلام می‌رود، این‌که نوشته‌اید قابل دوام نیست دلیلش خیلی واضح است چون بناست انتخابات ریاست جمهوری بشود و این بعد هم بهم خواهد خورد. و الا اگر چنانچه این مسئله در پیش نبود هیچ دلیلی نداشتند که قابل دوام نباشد نه خیر قابل دوام هم بود.
 خوب مسئله انتخابات رییس جمهوری است و این بعد هم خود به خود تمام خواهد شد. این‌که فرمودید ناآرامی‌هایی در منطقه ایجاد شده البته قبول دارم که بعضی از این ناآرامی‌ها معلولش تصمیم هایی است که گرفته شده اما این را به شما برادر یا خواهر عزیز تذکر بدهم همه تصمیم هایی که موجب ناآرامی شده تصمیم‌های بدی نبوده بعضی از آن‌ها تصمیم‌های بسیار خوبی بوده اما موجب ناآرامی شده، بعضی از تصمیم‌ها تصمیم‌های خوبی است اما ناآرامی ایجاد می‌کند چرا؟ به خاطر این‌که هر تصمیمی در این مملکت گرفته بشود یک عده‌ای را ناراحت می‌کند. شما در هرجا تصمیم به تصفیه بگیرید یک عده ناراضی می‌شوند و آن‌ها اگر چنانچه یک ذره به خودشان بجنبند ناآرامی ایجاد می‌شود و حق با شماست که نوشته‌اید فرصت‌طلبان کوشش دارند به آن دامن بزنند.
بله نارضائی های کوچک را فرصت‌طلبان به‌صورت نارضایی های بزرگ و گله‌مندی‌های گاهی غیر قابل تحمل درمی‌آورند. البته این سوال، سوال خیلی مفصلی است بیش از 5 دقیقه هم وقت نداریم که بیش از این به آن نمی‌پردازیم.
 سوال- آیا خط امام یک سلسله مسائل ذهنی است یا این‌که در خارج باید جنبه‌های عملی آن را ببینیم؟
 جواب- نخیر باید ببینید.
 سوال- اگر خط امام یک سلسله مسائل ذهنی است پس فرق امام با مکتب و قرآن چیست؟
 جواب- خیر خط امام ذهنیتی است که باید در خارج منعکس شود.
 سوال- چون قرآن و موضعش خیلی مشخص‌تر از امام می باشد و اگر خط امام جنبه عملی دارد پس چرا این جهات عمل را در جامعه نمی‌بینیم و تمام ارگان‌هایی که امام تأیید یا ایجاد کرده‌ است از قبیل دولت، شورای انقلاب، دادگاه‌های انقلاب، حزب جمهوری اسلامی و نمایندگان اعزامی امام در مسیرهای انحرافی و ارتجاعی عمل می نمایند.
 جواب- به نظر من این تعبیر یک مقدار ظالمانه است که تمام نهادهایی که دولت ایجاد کرده در خط ارتجاعی قدم می‌گذارند. جناب‌عالی از حزب جمهوری اسلامی از عملکردش چه می‌دانید، بفرمایید ببینم و اگر ثابت کردید ارتجاعی است بنده استعفایم را می‌نویسم می‌دهم به شما، شما بروید به جای بنده در شورای مرکزی حزب بنشینید بزنید تا ببینیم چطور می زنید.
شما گویا فراموش کرده‌اید که با یک مرداب، با یک باتلاق از فرهنگ ارتجاعی غلط روبرو هستید. شما خیال می‌کنید اینجا یک کشور 3-2 میلیون نفری است که با یک سخنرانی بشود فرهنگش را، جهتش را و هدفش را یا عوض کرد یا اندکی تغییر داد. اینجا با این فرهنگ عمیق عریق غلط استعماری، استبدادی، شاهنشاهی، ارتجاعی خو کرده و رشد کرده.
خود همین که شما این‌طور قاطع عمل می‌کنید و این‌طور قاطع قضاوت می‌کنید اجازه بدهید این را بگویم که دولت و شورای انقلابی را که از آن و از عملکردش و سازمانش و از تشکیلاتش هیچ خبری ندارید این‌طور راحت محکوم می کنید خود این از نتایج غلط فرهنگ شاهنشاهی است برادر یا خواهر عزیز. زیرا که شما چه می‌دانید که شورای انقلاب چیست؟ و چه می‌کند و سازمان‌هایش و ارگان‌هایش و چگونگی تصمیم‌گیری‌هایش چیست؟ و اصلاً چکاره است.
می‌گویید ارتجاعی عمل می‌کند و خبر هم از داخلش ندارید این یک کار شاهانه است مواظب باشید کار شاهانه انجام ندهید بعد هم اضافه کرده‌اید که باتوجه به این‌که چون امام این ارگان‌ها را ایجاد و یا تایید کرده است مسئولیتش متوجه شخص وی می باشد که به‌هیچ‌وجه این‌طور نیست.
 سوال- یک نتیجه دیگری که می‌‌توان گرفت اینست که همه این عملکردها دقیقاً مطابق خط امام می باشد مخصوصاً با مصاحبه‌های وزیر کشاورزی در روزنامه انقلاب اسلامی که وقتی از ایشان سوال کرده بودند که چرا زمین فئودال‌ها را نمی‌گیرید و یا برای آن حدودی قائل نمی‌شوید ایشان گفته بودند که امام فرموده اند که در اسلام مالکیت حدودی ندارد.
 جواب- این حرف دروغ است هر کسی که گفته باشد مالکیت در اسلام حدودی ندارد دروغ گفته است و هر کسی هم به امام نسبت داده باشد باز دروغ گفته است، مالکیت محدود است. مالکیت در اسلام هست نه اینکه حد ندارد. کی گفته که حد ندارد بنده عرض می‌کنم هر کس گفته دروغ گفته است.
 سؤال- این مسئله خود به خود این تردید را به وجود می‌آورد که تمام این مسائل از ماهیت امام نشأت می‌گیرد.
 جواب- این را بدانید شما آنچه که امروز در این مملکت از انقلاب از حرکت از هیجان ما از ترقی‌خواهی دارید مربوط به خط امام است. این را بدانید که انگیزه‌اش روشن‌فکری، حرکت روشن‌فکری و مخصوصاً روشن‌فکری مذهبی، بدون بودن این حرکتی که در رأسش امام بود و سلسله جنبانش امام بود پا نمی‌گرفت این چیزی است که ما از نزدیک لمس کردیم و آنچه برای ما، امام، نه به‌‌عنوان یک شخص به عنوان یک خط، به‌‌ عنوان یک جهت به ‌‌عنوان یک انسان بزرگ به بار آورده بیش از این‌هاست.
سوال- آیا مالکیت در اسلام هست؟
 جواب- مالکیت هست، محدود هم هست، هست و محدود است از نظر امام و از نظر اسلام.
سؤال- آیا این نظر اسلام است؟
 جواب- بله، بله، بله، بله
سوال- شما نقش دولت را در کاهش احساسات انقلابی مردم چه می‌دانید؟
 جواب- این هم از آن سوال‌هاست. نقش دولت در کاهش احساسات انقلابی مردم.
البته اگر یک دولت انقلابی بود اگر به راستی انقلابی عمل می‌شد در دولت و به وسیله دولت احساسات بسیار جوشنده تر و سیال‌تر می بود اما چون دولت طبق اعلامی که در آغاز کرد و بعدها هم مکرر گفتند به آن صورت یک دولت انقلابی نبود و قهری است که آن نتیجه و مقصود عاید نشد اما این‌که این نقش چقدر است. این سنگ مثقال لازم دارد که بنده اندازه‌گیری کنم و ببینم که چقدر می‌شود.

نظر خود را ارسال کنید