سلسله درسهای اخلاقی آیت الله مشکینی- درس چهارم
حزب جمهوری اسلامی اصفهان
صفات چهارگانه انسان؛
بسم الله الرحمن الرحیم. در بحثهای اخلاقی این مطلب گفته شده که انسانِ موجود، من و شما، این انسان، مرکب است از:
سرّی و علنی، یعنی مرکب است از روحی و بدنی، روانی و تنی، روان او و روح او از یک عالم بالا و عالم امر آمده است. روان و جان و روح موجودی است شناخته نشده و تا به حال بشر با دقت فراوان حقیقت و جوهره آن موجود علوی و سماوی و آسمانی (که وقتی با این تن "ناسوتی" مخلوط میشود، زندهاش میکند و هنگامیکه از او علاقه را میبرد مرده میشود) را درک نکردهایم؛ یک چنین موجود علوی و سماوی مخلوط شده است با یک موجود کثیف زمینی، با یک مشت لجن. به تعبیر قرآن "حَمَأ مَسنُون" لای زیر آب گندیده، معنایش این است. یعنی بهترین موجود عِلوی با پستترین موجود سِفلی با هم آمیخته شده است و یک موجودی به نام انسان موجود شده است.
در این انسان صفات زیادی هست. این صفات عارض روان انسان است. برخی از این صفات تناسب با آن عضو عِلوی دارد و بعضی از این صفات تناسب با این بدن ناسوتی و زمینی و آن عضو لجن زمینی دارد و برخی از این صفات نه با آن متناسب است و نه با این. از محیط، از پدر و مادر، از دوست، از معلم، از شاگرد آن صفات در روح انسان به وجود آمده است و روی هم رفته این انسان دارای صفات چهارگانه است:
یک عده صفات ملکوتی که تناسب با آن جزء آسمانی دارد. یک عده صفات شیطانی که محیط و پدر و مادر در او اثر گذاشتهاند، یک عده صفات "بهیمی" که تناسب با این جزء ناسوتی و اندام بشری دارد، و یک عده صفات "سبعی" که آن هم از آثار این پیکر و اندام ناسوتی است. انسان دارای این اوصاف اربعه است. صفتهای عالی و کمالات معنوی ملکوتی، صفتهای قبیح
و زشت شیطانی و الهام یافته از شیطان و شیاطین. صفتهای بهیمی و الهام یافته از این تن ناسوتی، صفتهای سبعی و سرچشمه گرفته از این تن ناسوتی، این انسان، اعجوبه ایست دارای این صفات.
حال باید توجه کرد این صفاتی که در این موجود هست همه در تحت اختیار خود این انسان است یعنی این روح و روانی که دارای این صفات است یک نیروی بالاتر از این بر او عارض است به نام قوه عاقله که بهوسیله آن انسان میتواند بفهمد که دارای چندین صفت است. هم صفات خودش را میتواند درک کند و هم قدرت آن را دارد که از این صفات برخی را تقویت و برخی را تضعیف کند و میتواند برخی از این صفات را زائل کند و از خود بزداید و بعضی از صفات را در خود تولید کند.
«إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً» ما این انسان را از آبی آفریدیم که مخلوطهای زیادی دارد "مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ" آبی که هزاران خلیط و مزیج دارد و موجودات در او منحل شده است "نَبْتَليهِ" ما در ایجاد این صفات در انسان او را امتحان میکنیم که آیا صفات ملکوتی میچربد و بهسوی ملکوت میرود و پرواز میکند و انسان آسمانی میشود و از فرشتهها بالاتر میرود یا بدتر از شیطان میشود.
"و يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ" میگردد یا صفات بهیمیت پیدا میکند و پیوسته درخور و خواب و غفلت میگذارند یا صفت سبعیت پیدا میکند و نوع خودش را میدرد و میکشد و میخورد!
"فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً" ما به او شنوایی و بینائی دادیم که بتواند درک کند و بتواند نیرو پیدا کند، این انسان با این صفاتی که گفتیم گاهی میتواند صفتهای ملکوتی را تقویت کند و میتواند خود را
از این حضیض (منتها درجه ذلت و پستی) بالا ببرد؛ "انّا هدیناه السبیل" با هدایت انبیاء و اولیاء و جانشینان انبیاء میتواند این روح را تربیت بدهد و صفات روحی را تکامل ببخشد و خود را فرشته و بالاتر از فرشته کند. فرشتهای که وجودش در اینجا و مانندش در این جهان مشکل است چنانچه علی(ع) در آن خطبه میفرماید وقتیکه همام این جوان ملکوتی، این انسان تربیت یافته مکتب علی(ع) این عرب صحرانورد بیابانی که زیر انفاس قدسیه علی بن ابیطالب جزء متقین شده و این قرآن چنان در او روح ایمان دمیده است، او دیگر زمینی نیست او انسان آسمانی است. "وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ..."
خبرداری ای استخوان قفس که جان تو مرغی است نامش نفس، اگر نبود اینکه خدا نوشته است باید چندین سال در این قفس بماند و روح عالی ملکوتی او باید در این اندام و در این قفس زیست کند و حبس بشود، اگر این نوشته و تَحَتُّم پروردگاری نبود "لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ" (نهج البلاغه، خطبه همام) آنان در اینجا نمیماندند و قفس را میشکستند و پرواز به ملأ اعلی میکردند. آنها یک چنین انسانهایی هستند؛ صفات ملکوتیشان تقویت شده است.
از راه دور آمده، در حوزه علمیه جزء سربازان امام زمان شده جزء شاگردان مکتب امام صادق شده و آنچنان شده که آن را راوی میگوید. مرحوم کلینی [در] کتاب باب القلب در اصول کافی و در حالات برخی از شاگردان این مکتب مینویسد: "یا بن رسول الله" هنگامیکه در خدمتت مینشینم و از سخنان شما استماع میکنم آنچنان قلبم پاکیزه میشود و آنچنان قلبم بالا میرود، آنچنان دنیا در نظرم عدم میشود، اما متأسفانه از حضورت دور میشوم باز آلوده میشوم. فرمود:
اگر بتوانید مواظبت کنید، بتوانید آن حالتها را در خودتان نگهدارید، بتوانید این نفس اماره را قدری لجام بزنید
"المؤمنُ مُلجُمٌ" بتوانید شهوات را جلو بگیرید، بتوانید این خدمت به این پیکر را ول کنید، بتوانید در این کثافتخانه آلوده نباشید، آلودگی پیدا نکنید، بتوانید این حالات را حفظ کنید فرشتهها میآیند با شما مصافحه میکنند، کجائی؟
آنقدر تنزل کردهایم، غرض از آمدنمان را گم کردیم و نفهمیدیم، وای بر این نفس زیرا که مخالفت خدایش را انجام داد "و لا یَزَالُ عَبْدِی یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّوَافِلِ". بندهی من با اعمال نافله برتر از واجبات آنچنان گاهی به من نزدیک میشود " كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا" آنچنان میشود که گوشش، گوش حق است، و زبانش، زبان گویای الله و دستش، دست برنده الله، علی یدالله است و تو هم یدالله باش در اثر مواظبت، مراقبت، عمل به برنامههای اسلامی عمل به برنامههای انسانساز اسلامی.
ای بنازم به این مکتب که علی میسازد. ای بنازم به این مکتب که حسین میسازد و زینب میسازد. چه میگویند ارباب مکتبهای دنیا که چه میسازند، سلمان میسازد و اباذر میسازد، این تقویت جنبه ملکوتی است صفاتی در ملائکه در روایات و آیات گفته میشود اگر آن جنبه را تقویت کنید، فرشتهاید.
فرشته کیست؟ "هُم خادِمُکُم" امام صادق میفرماید: آنها خادم شما هستند "المَلائکَه خُدّامُ شیعَتِنا اَهلَ البَیت" خدمتگزار شما هستند، آرزوی این را می برند. کتاب شرح لمعه جلو شما باز شد. مشغول مطالعه شدی؛ سوار ماشین شدید و بسیج به شهرستانهای ایران شدید تا برای آنها که از چپ و راست حمله به اسلام کردهاند، به نام اسلام، اسلام را میشکنند، سدی باشید در مقابل آنها.
امام زمان به وجودتان مباهات میکند. آی شاگردان امام زمان، فرشتگان به شما میبالند و مینازند. ای شاگردان مکتب امام صادق "لَولا القُمیّون لَهُدمَ دینُهُ" اگر نبودند آنان که به خاطر من در مکتب قم جمع شدهاند دین پروردگار
را دشمنان ویران میکردند، شما پناهگاه دینید، شما پناهگاه اسلامید، آقایان عزیز اسلام را می برند بیدار بشوید و حرکت بکنید. این جان چه ارزشی دارد که در راه اسلام بدهیم، افتخار ماست در این راه جان بدهیم. سابقه ما جان دادن در مقابل اسلام است. تهدید کنند، حمله کنند به هر زبانی با اتهامی، ترور شخصی و شخصیتی، اما من این را میدانم، امام صادق قول داده است که ایران باید اسلامیت و انسانیت را به همه جا صادر کند. صفت فرشته پیدا کنید، شمایید فرشتگان آسمانی، از اوصاف فرشته چیست؟ "اُمناءُ الوَحی" امینها باشید، اینها صفات فرشته است که شما باید داشته باشید "نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ؛ عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ" (شعرا، آیه 193) «روح» امین است شما هم روحید و روحانی و امانتدار، امانت در اندیشه، امانت در اخلاق و عمل را پیدا کنید و به دیگران تحویل بدهید. در شیخان قم یک نفر دفن است به نام زکریا بن آدم: گاهگاهی سری به وجود مقدس او بزن و با روح او ارتباط پیدا کن.
از حضرت رضا (ع) راوی میپرسد آقا راهم دور است نمیتوانم به حضورت ای امام برسم. فرمود مگر گم کردی زکریا بن آدم را؟ "الامینُ عَلی الدّینِ و الدّنیا اَلمأمونُ عَلی الدّینِ و الدّنیا" ای بارک الله چه امتحان دادی، چه نمره گرفتی. شاگردان عزیز اسلام، طلاب محترم حوزه علمیه قم، بکوشید که اگر ولیعصر بخواهد برای شما نمره بدهد بنویسد "الامینُ علی الدّین و الدّنیا" از شما بعید است که در صحن چنان بنشینید و چنان نگاه کنید برای هوای نفستان، آبروی اسلام را لطمه نزنید برای انجام هوای نفس، بر خودتان اگر صدمه بزنید بر اسلام صدمه نزنید، بر روحانیت لطمه نزنید، دامن انقلاب را ننگین نکنید، با خدا باشید، بهسوی خدا بروید، حضرت
جواد (ع) وقتیکه میشنود زکریا بن آدم رحلت کرده است میگوید: "السّلامُ علیه یَومَ وُلدَ و یَومَ یَموتُ و یَوم یُبعثُ حَیّاً" رحمت خدا و سلام خدا بر تو ای زکریا بن آدم، ای شاگرد مبرز حوزه اسلام و امام رضا (ع) اینها از آن صفتهای فرشتهای است.
در خطبه 91 علی (ع) اوصافی از فرشتگان میگوید، کسی که بخواهد ملکوتی بشود چنان میشود، آنچنان یقین دارند که یقین آنها به حد وَلَه است. چه جملاتی حضرت علی (ع) در دعای کمیل گفته است، هر چه بیشتر بگوئید بیشتر لذتش را میبرید "وَ اجْعَلْ لِسَانِی بِذِکْرِکَ لَهِجاً وَ قَلْبِی بِحُبِّکَ مُتَیَّماً... حَتَّى أَسْرَحَ إِلَيْكَ فِي مَيَادِينِ السَّابِقِينَ وَ أُسْرِعَ إِلَيْكَ فِي الْمُبَادِرِينَ" زبانم گویای ذکرت باشد، یادآوری تو باشد و قلبم آنچنان باشد که واله تو گردم. در این میدان مبارزه بزرگ که انبیاء "قَصَبّ السَّبق" (نِی ای که سابقا در مسابقه اسبدوانی در انتهای مسیر قرار میدادند و هر یک از سواران که زودتر به آن میرسید آن را برمیداشت) را ربودهاند و جلو رفتهاند و دنبالش جانشینان و علمای بزرگ، ما هم در این ردیف جلو برویم اسیر نفس نباشیم، اسیر هوی و هوس نباشیم. شما را به خدا گاهی بنشینید تنها. علی میفرماید: گاهی برو بیرون تنها، کسی هم با تو نباشد برو جلو آنها که خوابیدهاند و در آنجائی که همیشگی خوابیدهاند بگو:
"السلامُ عَلَیکُم یا اهلَ الدّیار" چه میگویم " ذِکرُ المَوتِ عِبادَه وَ یَجِبُ عَلی کُلِّ اِنسانٍ اَن یَذکُرَ المَوت" جلو آنها بایست و با آنها صحبت کن. علی آمده است ایستاده، به قدری ایستاده که رفقا خسته شدهاند میگویند آقا چه خبر است اینقدر نگاه میکنی، اینجا قبرستان است مطالعه ندارد، مگر کفایه (یکی از کتابهایی است که طلاب میخوانند) است که مطالعه میکنی؟ میگوید:
"السَّلامُ عَلَى أَهْلِ الدِّيَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ أَنْتُمْ لَنَا
فَرَطٌ وَ نَحْنُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ" (مفاتیح، ص 961) ای پیشروان قافله دنبال شما میآییم. بعد خبرهایی به آنها میدهد، بعد خبرهایی از آنها میگیرد "و تَمَکّنت مِن سُوَیداءِ قُلوبِهِم وَ شیجَهُ خیفَتِه" (نهج البلاغه، خطبه 90). عین جملهای که علی گفته است، آنان اینچنین هستند "سُویداء قلب هسته داخلی دل است و شیجه ریشه است در آن هسته داخلی قلبشان، ریشه ترس پروردگار. آنچنان از خدا میترسد که دستش به حرام دراز نمیشود و زبانش به حرام حرکت نمیکند. یک عده از صفاتی که انسان دارد صفات فرشته است، صفات روحانی و ملکوتی است، یک عده از صفات هم شیطانی است، تزویر، وسوسه، استکبار، ایجاد اختلاف، صفاتهای شیطانی در این موجود است که گاهی شیطان میبالد میگوید تو در این محیط هستی دیگر من لازم نیستم خداحافظ!
شیاطین دوستانی برای خودشان دارند به آنها الهام میکنند و آنان جانشین او در ایجاد وسوسه و نفاق و اختلاف انگیزی و ایجاد هوی و هوس و انداختن ملت در گناه با صفتهای شیطانی هستند.
صفتهای بهیمی هم داریم. گاهی انسان آنچنان تنزل پیدا میکند و "بهیمه" میشود که علی میفرماید: تا کی انسان آن هدف اصلی را گم کند و به خودش بنگرد، به هوای نفسش
بنگرد و مانند بهائم در فکر خود و خور و خواب خود باشد. بزرگان آمدند غنیمتها بردند به مقامات رسیدند، شیخ مفید آمد چه شد؟ وقتیکه دفنش کردند و رفتند فردا آمدند دیدند آقا آمده سر قبرش گریه کرده و یک خطی هم نوشته، ای مفید رفتی، کاش گوش آقایت آن صدایی که گفتند شیخ مفید مرحوم شده را نمیشنید. دلم را آزردی، مرگت برای اسلام و اهلبیت بزرگ بود. یک چنین امتیازاتی بگیر!
آقائی که درس میخوانی، طلاب محترم، روحانیت محترم، شیخ مفید باش و سید جمال اسدآبادی و امثال اینها باشید. اسلام زنده است و هر دلی که اسلام در او رسوخ کند آن دل زنده است. میدانید چه شده است که این دانش آموزان، دانشجویان، طبقه جوان یک نسیمی که میوزد از این طرف، همه به این طرف میآیند؟ مثل اینکه اسلام را ندیده بودند زیرا که جوّ پَهلَوی ملعون، جوّی نبود که انسان بپروراند. این بیچارهها از معارف اسلامی اطلاع ندارند، به خدا قسم هر محیطی که اسلام آنجا وارد بشود هیچ مکتبی راه پیدا نمیکند، زیرا اسلام قوی است. اسلام در این محیطها نبوده که اینها از این طرف و آن طرف میروند. "یَذهَبون یَمیناً وَ شِمالاً" چون اینها ریشه در اسلام ندواندهاند.
ای طلاب محترم بروید مردم را بیدار کنید. من به یکی از رفقا گفتم: به خدا قسم یک نفر از این جوانها در گوشه و کنار یک مملکتی منحرف بشود من چنان متأثر میشوم مثل اینکه فرزند بیستساله که در خانه پروراندهام او منحرف شده و او مرده است؛ اینها بچههای ما هستند. بروید نگذارید گرگهای بیابان بچههای شما را بدرند و ببرند. اینها از حقایق اسلامی اطلاع ندارند؛ کی معارف اسلامی در دبستانها رفت، کی معارف اسلامی در دبیرستانها رفت، کی معارف اسلامی در دانشگاه رفت. اینها کی از اسلام اطلاع پیدا کردند؟ اینها را مسخره هم نکنید بر اینها گریه کنید که اینان از اسلام بیخبرند.
امیدوارم انشاءالله شما در حوزه علمیه قیام کنید، من معتقدم همه شما باید بسیج بشوید و حرکت کنید اینجا ماندید و درس خواندید برای چی؟ یک دفعه هم من به شما عرض کردم اگر همگی درس بخوانید به نیت رساله نوشتن، به فرض نوشتید و منتشر کردید، از حوزه چند تا رساله توضیح المسائل منتشر میشود، نمیدانم سی تا چهل تا؟ شما همهتان بمانید چند هزار توضیح المسائل منتشر کنید و بعد بروید ببینید هر کس توضیح المسائل را میبرد او را هم میزنند، بیرونش میکنند، توضیح المسائلتان را هم مسخره میکنند، نتیجه چیست؟ بروید نگذارید فرزندان شما را ببرند، بروید اسلام را زنده کنید و به همه محیطها برسانید.
گاهی انسان میرود بهیمه میشود علی در تعریفشان میفرمایند: "جُثَّهٌ بِاللیلِ وَ بَهائِمٌ بِالنّهار" من دو جمله از علی (ع) دیدم در کنار هم میگذارم تعجب میکنم. وقتیکه آنها را تعریف میکند که بهیمیت و سبعیت انتخاب کردهاند عبارت علی این است:
"جُثَّهٌ بِاللیلِ وَ بَهائِمٌ بِالنّهار" شبها جُثّه ای هستید افتاده و خوابیده، روزها بهیمه ای هستید مشغول خوراک. اما وقتیکه شماها را میگوید، شاگردانش را میگوید، شاگردان اسلام را میگوید "رُهبانُ اللّیلِ اَسوَدُ النّهار" شبها با خدا راز و نیاز دارند، رهبان اللّیل، شبها راهبند و عابد و اَسوَدُ النَّهار، روزها شیرمردند و شیرزن در مقابل همه لطمات و صدمات و حملات فکری و حملات غیر فکری و جان در مقابلش نثار میکنند، اینان هستند شاگردان حقیقی امام زمان. از اینها باشید امید است انشاءالله از این لباس بهیمیت بیرون رویم.
به نحو اجمال این صفات را در حضورتان عرض میکنم و خواستارم از شما گاهگاهی در خودتان مطالعه کنید یک بحث مفصلی یک وقت کردیم و باید هم بکنیم که ما چندین کتاب را باید به دقت مطالعه کنیم یکی از آنها کتاب تدوینی الهی، کتاب تکوینی الهی و سوم کتاب نفس است. این کتاب خواندنش لازمتر است و چرا باید بخوانیم و چقدر خط غلط و سطر غلط
در این کتاب نوشته شده و چه کسی نوشته است و ما موظف هستیم این کتاب را به دقت مطالعه کنیم.
صفات چهارگانه «صفات ملکوتی، صفات شیطانی، صفات بهیمی، صفات سبعی» انسان دارای این صفات است. آنچه را باید خط بطلان بکشد، بکشد و آنچه را که باید تقویت کند، بکند و این مدرسه برای همین است. حوزه یعنی مدرسه نفس شناسی و نفس را پاک نمودن و صفات ملکوتی به آن دادن و صفات بهیمیت و سبعیت را دور کردن. اگر در این حوزه ماندی و این درس را نخواندی بیجا ماندی، درسی بخوان که اینها را به تو بیاموزد و تو را تزکیه نماید.
علمی بطلب که به دل نور است سینه از تجلی او طور است
علمی بطلب که تو را فانی سازد ز علائق جسمانی
خدایا اسلام و مسلمین را قوت و نصرت عنایت بفرما. والسلام