فرانسه، ایتالیا، اتریش، آلمان و… وجود دارند (فرض کنید که حزب دموکرات مسیحی یا حزب سوسیال فلان، اینها فقط یک اسم هایی است) در حقیقت اینها گروه هایی هستند، باندهای قدرتی هستند که در میان مردم جز از طریق تبلیغات هیچ پایگاهی ندارند، عضو به معنای واقعی اصلا ندارند. اعضایشان همان کسانی هستند که دارند تلاش می کنند تا مناصب را بگیرند، کارها را بگیرند البته یک عده طرفدارانی دارند از طریق مطبوعات، اما قضیه ما این نیست. قضیه ما قضیه سازندگی ذهنی این مردم است تا بار انقلابی را که تا اینجا رسانده اند بتوانند به آخر برسانند.
این حزب و کار این حزب ادامه همان کار مسجدی ماست. در دوران اختناق آنجا می رفتیم یک صحبتی می کردیم، درسی می گفتیم، تفسیری می گفتیم، چیزی یاد می دادیم به مردم، از قرآن، از حدیث از سیاست، از مسائل انقلابی، جهت گیری ها، هدف ها، آینده اسلام. و الحمدلله آن حرف ها (مجموعه قطراتی که حالا از هرکدام یک قطره اش شاید بودیم یا داشتیم) جمع شد یک طوفانی شد، سیلی شد و این انقلاب را به وجود آورد. حالا می خواهیم همان را به شکل مترقی تر و منسجم تری انجام