بیاییم و از این اختلاف استفاده بکنیم. یعنی از جریان فشار آمریکا بر شاه جبهه ملی دوم را تاسیس کردند، اینها در حق ملت جنایت کردند، اینها سد راه حرکت ملت بودند بعد هم آن دسته که میگفتند مبارزه مسالمتآمیز در رأسشان آقای مهندس بازرگان بودند، اینها مردانه ایستادند و زندانی شدند، ده سال زندان را بر خود هموار کردند گفتند ما زندان میشویم تا ملت را بیدار کنیم ولی آن جبهه ملی منحط آن بختیاریها، آن صدیقیها، آن سنجابی ها، این خائنین اینها چه کردند؟ پس از قیام قهرمانانه ما به علت که تانکها و مسلسلها را به هیچ شمردید و به خیابانها ریختید، پس از آن قیام خونین آن برخورد شبه مسلحانه اینها گفتند: ما اوضاع را بررسی کردیم، اختلاف شاه و آمریکا تمام شده و سیاست ما بعد از این سیاست صبر و انتظار است، انتظار چه چیز؟......
باید متحد بشوند و یک جبهه متشکل و واحد در برابر ملت تشکیل بدهند. باید علیه آن جبهه متحد وسیع مبارزه کرد و هم باید کارشناسان آمریکایی بیرون بروند و هم کارشناسان روسی، هم باید با امپریالیزم انگلیس جنگید هم با آمریکا. اما آن تیپ از افراد که روحیه منحط و غیراسلامی داشتند آن حسن نزیه، آن امیرانتظام و دیگران که نمیخواهم از آنها یاد بکنم. اینک سرنوشتشان چه بود؟ هنوز این خطر هست که کسانی که دارای روحیه مسالمتآمیز سازشکار با این قدرت و آن قدرت باشند و