داشته اند مطرح کنیم، مثل جنبش تنباکو که یک نهضت ضد استعمارى، آنهم ضد استعمار اقتصادى بود و یا نهضت استقلال عراق که آن هم مانند نهضت تنباکو به رهبرى روحانیت صورت گرفت. بعد از جنگ بین‏ الملل اول و متلاشى شدن حکومت عثمانى، انگلیس ها عراق را احتلال و اشغال کردند، روحانیت شیعه در آنجا قیام کرد، آیت‏ اللَّه میرزاى شیرازى کوچک‏ «1» فرمان جهاد داد، مسلمانان کشته‏ هاى زیادى‏ دادند تا بالاخره استقلال عراق را به دست آوردند. آن نهضت هم یک مبارزه ضد استعمارى بود ولى ضد استعمار سیاسى. و دیگر مبارزه و جنبش مشروطیت که در آن، روحانیت یکى از دو شریک بزرگ بود، یعنى روحانى و غیر روحانى هر دو در آن شرکت داشتند. جنبشى بود که ماهیت سیاسى داشت و ضد استبدادى بود. و دیگر جنبش ملى شدن صنعت نفت در بین سال هاى 29 تا 32 که آن هم جنبش بزرگى در کشور ما بود؛ یک جنبش ضد استعمار اقتصادى که باز در این نهضت روحانیت شریک و مؤید بود ولى منحصر به روحانیت نبود. این نهضت هم ماهیت ضد استعمارى داشت. بنابراین جنبش تنباکو ماهیت ضد استعمار اقتصادى، جنبش عراق ماهیت ضد استعمار سیاسى، جنبش مشروطیت ماهیت

ضد استبداد و جنبش ملى شدن صنعت نفت ماهیت ضد استعمار اقتصادى داشته است.
ما مى ‏توانیم نهضت امروز را با هر یک از این نهضت ها مقایسه کنیم، ببینیم آیا شبیه یکى از اینها هست و شبیه کدام یک از اینهاست و یا شبیه هیچ کدام نیست؟
یک سلسله حرکت ها و نهضت هاى کوچک و بزرگ دیگر هم در کشور ما وجود داشته و دارد: نهضت هایى براى آزادى، نهضت هایى براى دموکراسى، نهضت هایى به نام حقوق بشر، نهضت هایى بر ضد استثمار. این نهضت را با هر یک از اینها هم مى ‏توان مقایسه کرد که آیا شبیه یکى از اینهاست (و اگر هست شبیه کدام یک است) و یا شبیه هیچ کدام نیست؟
تشریح هدف هاى یک نهضت از ماهیت آن نهضت جدا نیست، همچنان که از رهبرى آن نهضت جدا نیست. ما نمى‏ توانیم رهبرى یک نهضت را تشریح کنیم بدون آن که ماهیت یا هدف هاى آن نهضت را بشناسیم، یا هدف هایش را تشریح کنیم بدون آن که توجه به ماهیتش داشته باشیم، و یا ماهیتش را تعریف کنیم بدون آن که به هدفها و رهبری هایش و به امثال اینها توجه داشته باشیم.

نظر خود را ارسال کنید