آیا نهضت ها تک ماهیتى هستند یا چند ماهیتى؟
نهضت ها و جنبش ها اولا خود یک واقعیتى دارند؛ یعنى هر جنبشى خودش یک پدیده عینى اجتماعى است نه مجموع یک سلسله کارهاى پراکنده، یک واحد واقعیت دار اجتماعى است. ثانیا بعضى چنین خیال مى کنند که نهضت هاى اجتماعى دنیا شکل های شان فرق مى کند اما ماهیت و هدف هاى آنها همیشه یک چیز بیشتر نیست. شکل نهضت هاست که یک نهضت سیاسى است، یک نهضت فرهنگى است (فلسفى ادبى، علمى، صنعتى) و یک نهضت مذهبى است. خیال مى کنند که اینها به شکل نهضت ها مربوط است و به ماهیت و محتواى آنها مربوط نیست. کما این که در این صورت قهرا هدف هاى اصیل هم در همه جا یکى است. صورت و ظاهر هدف ها و مقصدها متفاوت است؛ یکى را آدم خیال مى کند سیاسى است، یکى را خیال مى کند فرهنگى است، یکى را خیال مى کند نظامى است، یکى را خیال مى کند ادبى است، یکى را خیال مى کند اقتصادى است؛ ولى ماهیت همه یکى است.
این البته نظریه بسیار نادرستى است و از نشناختن انسان و جامعه انسان ناشى مى شود. یکى از تحقیرهاى بزرگى که به انسانیت شده است همین است که خواسته اند براى تمام جامعه ها، براى تمام نهضت ها و جنبش ها ماهیت مادى قائل شوند و جنبه هاى معنوى یعنى جنبه هاى انسانى و انسانیت را یک امر غیر اصیل و روبنایى و فرعى و طفیلى و یک امرى که مقوّم واقعیت نهضت ها نیست بدانند؛ یعنى در هر نهضتى، برداشتى اقتصادى از تاریخ و برداشتى تاریخى از اقتصاد و برداشتى تاریخى و اقتصادى از انسان بدون برداشتى انسانى از تاریخ و جامعه و اقتصاد؛ و تحقیرى از این بالاتر بر انسان وارد نشده است. جنبش ها مسلّما متفاوت است؛ بعضى ماهیت سیاسى دارد، بعضى ماهیت فرهنگى دارد، بعضى ماهیت علمى دارد، بعضى ماهیت مذهبى دارد. اینها با یکدیگر مختلف و متفاوت است.
اهداف اصلاحى سید جمال
سید جمال را به عنوان یک فرد در نظر مى گیریم. اهداف او مشخص است و خودش مشخص کرده است. شخصیتى بود ضد استبداد و ضد استعمار در هر سه شکل استعمار: استعمار سیاسى، اقتصادى و فرهنگى، که همه اینها در کلمات سید جمال مطرح است. مردى بود طرفدار بازگشت به اسلام نخستین، به قرآن و سنت و سیره سلف صالح به قول خودش و مبارزه با خرافاتى که به اسلام در طول تاریخ بسته شده است. مردى بود طرفدار یک نهضت فرهنگى در جهان اسلام و طرفدار علم، و بالخصوص مردى بود که همبستگى دین و سیاست را تبلیغ کرد و این را در حدودى که براى یک فرد مقدور بود به جامعه اسلامى تفهیم کرد که مسئله جدایى دین از سیاست نیرنگى است که سیاستبازان عالم ساخته اند. در دین، بالخصوص دین اسلام، سیاست یکى از عزیزترین اجزاء است و جدا کردن سیاست از اسلام به معنى جدا کردن یکى از عزیزترین اعضاى اسلام از پیکر اسلام است. و دیگر مسئله اتحاد اسلام به تعبیر خود او. یکى از هدف هاى سید جمال اتحاد اسلام بود؛ یعنى مى خواست با این تفرقه هایى که استبدادها در طول حدود چهارده قرن و استعمار در طول سه چهار قرن اخیر به وجود آورده است، چه تفرقه هاى به صورت مذهبى و چه تفرقه هاى به صورت ملى و چه به صورت هاى دیگر، مبارزه کند و معتقد بود که یک روح واحد بر تمام ملل اسلامى حاکم است و نیازمند به بیدارى است.
مقایسه هدف هاى این نهضت با نهضت هاى قرن اخیر
ممکن است بپرسید آیا در نهضت فعلى، هدف هاى روحانیت همان هدف هاى سید جمال است؟ جواب این است:
آرى و نه. آرى، یعنى تمام هدف هاى سید جمال در هدفهاى این نهضت مندرج است. مى بینیم رهبران نهضت، همه اینها را طرح کرده اند و در مردم ما هم آگاهى نسبت به همه اینها پیدا شده است. امروز در مردم ما آگاهى ضد استبداد، ضد استعمار، ضد خرافه، طرفدارى از اتحاد و وحدت اسلام، طرفدارى از همبستگى دین و سیاست، طرفدارى از علم و مدرسه و فرهنگ، همه اینها هست. اما «نه» یعنى هدف هاى این نهضت محدود به هدفهاى سید جمال نیست.
هدف هاى سید جمال به عنوان یک مصلح بزرگ اسلامى یک جزء و یک قسمت از هدفهاى نهضت اسلامى بزرگ ماست.
آیا هدف این نهضت همان هدف جنبش تنباکو است، یعنى ضدیت با استعمار اقتصادى؟ آرى و نه. آرى، یعنى آن هم جزء هدف هاى این نهضت است، و نه: اما منحصر به آن نیست. آیا ضد استعمار سیاسى است نظیر انقلاب عراق؟ باز آرى و نه، آن هم جزء هدف هاست ولى محدود به آن نیست. آیا ضد استبداد است؟ آرى و نه. آیا ضد استعمار اقتصادى است، مثل نهضت ملى شدن صنعت نفت؟ باز آرى و نه. آیا این نهضت ضد استثمار است؟ آرى و نه، ضد استثمار هست اما محدود به آن نیست.
آیا براى آن چیزى است که امروز آن را حقوق بشر مى نامند؟ باز آرى و نه؛ ما به آنچه که طرفداران حقوق بشر مى گویند احترام مى گزاریم ولى به عنوان جزئى از هدف هاى نهضت اسلامى خودمان نه به عنوان تمام هدف هاى این نهضت. دموکراسى چطور؟ باز آرى و نه.
ماهیت اسلامى این نهضت
علتش این است که این نهضت ماهیت صد در صد اسلامى پیدا کرده و در تمام اقشار جامعه ما نفوذ کرده است، آن هم چه نفوذى! وقتى که مثلا یک دعوت به تعطیلى، دعوت به اعتصابى از ناحیه رهبران و بالخصوص رهبر بزرگ صادر مى شود، در تمام اقشار این مملکت طنین مى افکند، در شهر همان مقدار طنین دارد که در روستا، در میان با سواد همان مقدار طنین دارد که در میان بى سواد، در میان کارگر همان مقدار طنین دارد که در میان کارمند و در میان کشاورز و در میان معلم و در میان طلبه و دانشجو، چون سر و کارش با یک نوع آگاهى دیگرى است که نامش خدا آگاهى است. تذکرات، تذکرات پیامبرانه است؛ همه هدف ها را با نورافکن خودآگاهى خدایى مى بیند. ما هیچ نهضتى از نهضتهاى صدساله اخیر و نیز قبلش را و هدف هاى هیچ مصلحى و هیچ قیامى (چه اسلامى و چه غیر اسلامى) را نمى شناسیم که بتوانیم نهضت موجود و هدف هایش را با آن مقایسه کنیم. تنها نهضتى که شاید بشود این نهضت را با آن مقایسه کرد و در واقع نهضت ما بچه و خلف صالح آن نهضت است، نهضت صدر اسلام است مادام که در تحت رهبرى رسول اکرم یا امیرالمؤمنین على علیه السلام بود و یا در دورهاى که همان رهبرى تا حد زیادى حکومت مى کرد. نهضت صدر اسلام محدود به هیچیک از این حدود نیست.
این است که این نهضت در ابتداى کار دست انداخته است روى حساس ترین و اساسى ترین نقطه ها، یعنى همان کارى که در صدر اسلام شد. در دوره هاى بعد، روحانیت فکر مى کرد نوعى تقسیم کار میان خودش و مؤمنین برقرار کرده است و آن این است که وظیفه خودش را گذشته از وظایف خاص روحانى (تعلیم و آموزش اسلام و تربیت اسلامى) نظارت و کنترل جامعه در حد امر به معروف و نهى از منکر مى دانست و مى خواست مسلمانان دیگر، طبقات و قشرهاى دیگر، این وظیفه [یعنى تشکیل حکومت اسلامى] را به درستى انجام دهند. این بود که با انحرافات مبارزه مى کرد ولى بیش از این دیگر جلو نمى آمد. ولى امروز نهضت ما دارد از نهضت صدر اسلام پیروى مىکند، یعنى قبل از هر چیزى به سراغ نظام حاکم فاسد مىرود و به اینجا رسیده است که تا نظام حاکم فاسد وجود دارد هر اقدام دیگرى یا بى فایده است یا کم فایده. این است که شما مى بینید در صدر برنامه نهضت روحانیت ما مسئله حکومت اسلامى مطرح است، در صورتى که در جنبش هاى دیگر این مسئله یا اصلا مطرح نبوده و یا اگر بوده به این صراحت مطرح نبوده است. این هدف در صدر همه هدف هاى نهضت روحانیت ما قرار گرفته است و امروز رهبرى روحانیت در اثر تجربه هاى زیاد و طولانى به همین نتیجه که گفتم رسیده است و معتقد است که تا آن اساس، درست و اصلاح نشود و در حقیقت تغییرى بنیادین در تشکیلات اجتماعى به وجود نیاید کوشش براى تأمین سایر هدف ها به نتیجه نمى رسد و در حقیقت باید گفت بى مورد است.
منبع:
آینده انقلاب اسلامی، صفحه 21 – 26
پانویس:
1- جنبش تنباکو را میرزاى شیرازى بزرگ و جنبش عراق را میرزاى شیرازى کوچک اداره و رهبرىکردند.