بود، پیشاپیش همه مردم به صف مبارزه آمد و دربار پهلوی را به مبارزه خواند و برای اولین بار در تاریخ ایران رهبری رو در روی شاه خائن ایستاد. امپریالیزم آمریکا و امپریالیزم انگلیس را به مبارزه طلبید. شرق و غرب و امپریالیزم و سوسیال امپریالیزم را به مبارزه دعوت کرد.
در نهضت ملی کردن نفت آنها که داعیه رهبری داشتند نه جرأت داشتند که دست به مبارزه قاطع بزنند نه ایمان به تودههای مردم داشتند و نه حاضر بودند در راه هدف محدودی که میگویند جانفشانی کنند. رنجهای چندروزه و چند ماهی زندان، چندسالی حداکثر زندان، آنها را به ستوه میآورد و خانهنشین میکرد تا تز سیاست صبر و انتظار را مطرح کنند. این سیاستمداران ورشکسته، از صحنه مبارزه در پانزدهم خرداد دور شدند. وقتی تودههای میلیونی انقلابی را به چشم دیدند، حقارت خود را، حقارت سازمانها و دستههای خود را بیش از پیش احساس کردند. دیگر دانستند که آنها قادر نیستند رهبری تودههای انقلابی و فداکار را بهعهده بگیرند، دیگر دانستند تز مبارزه مسالمتآمیز پارلمانی دورانش گذشته است.
اساساً چنین شیوهای از مبارزه نمیتواند امپریالیزم مسلح به دربار پهلوی را شکست بدهد و چون حاضر به مبارزه مسلحانه نبودند تودههای مردم که تا آن زمان نیز به آنها روی نیاورده بودند، رویگردان تر