گفتند:
در عالم اَلَست و در عالم ذَر (آن عالمی که روح من بدون اطلاع من در آنجا با ارواح دیگر دست رفاقت داد و در دنیا هر کاری که انجام خواهد داد آنجا پیش بینی و انتخاب کرده و سپس آمد در اینجا به اجرای آن مشغول شد) پس آن عالم قضا است و این عالم قدر است، آن عالم حکم است و این عالم اجرا است، آن عالم قانون است و این عالم پیاده کردن. یک چنین عالمی داریم "اَلَستُ بِرَبِّکِم" (اعراف، آیه 172)، یک چنین عالمی داریم یا نه؟ من می گویم لازم نیست آنجا برویم که خدشه وارد کنیم، یک چنین عالمی به نام عالم ذَر داریم یا نه؟ بلکه در همان موقع که گوش ما شنید این آیه ی شریفه را که مردی از کوه حرا پایین می آمد و خطاب به جهانیان می کرد «رَبَّنا اِنَّنا سَمِعنا مُنادیاً یُنادی لِلایمانِ اَن آمِنوا بِرَبِّکُم» (آل عمران، آیه 193). ای پیامبر، ای مرد چهل ساله ای که از کوه حراء با یک کودک 10ساله پائین می آیی و به خودت وقت بالا رفتن می گوئی، انسان عادی بودم اما وقتی که تاج نبوت بر سرم گذاشتند و از آنجا پائین آمدم هر درختی را که از مقابلش رد می شدم حس می کردم که به من تبریک بعثت می گوید، هر علفی که از مقابلش عبور می کردم حس می کردم که برای من تبریک رسالت می گوید، از هر سنگی عبور می کردم حس می کردم مرا به رسالت می شناسد.
آمدم پائین "اَقَرَّ بِنُبُوَّتی" فلذا پرسیدند آیا جمادات هم نبوت تو را اقرار می کنند، آیا علف و نباتات هم به نبوتت اقرار می کنند؟ فرمود نبات و جماد هم به نبوت من اقرار کردند غیر از قلب ابی جهل که بر نبوت من اقرار نکرد. آن پیامبر از آنجا پایین می آید و فریاد می زند مردم «قُولوا لااِلهَ اِلّا اللهُ تُفلِحوا». ما که در اول جوانیمان این صدا را شنیدیم اینک هم به اجازه شما از طرف همه بگویم «رَبَّنا اِنَّنا سَمِعنا مُنادیاً یُنادی» تکرار کن همیشه