اما حدیثی که آن را خاتمه عرایضم قرار می دهم، این مخدره یعنی ام سلمه فرمودند شبی که رسول اکرم در حجره من تشریف داشتند یک وقت بیدار شدم دیدم رسول اکرم در بسترشان نیستند. بلند شدم برای جستجو و صدای ناله ای شنیدم متوجه شدم در یک گوشه ای رسول اکرم افتاده به سجده به شدت گریه میکند. عرض میکنند «الهی لا تسلبنی صالح ما انعمت به علی ابدا.»
آنچه خدا به ما داده اگر خدای نکرده به واسطه کفران این نعمت از ما سلب بشود...!
«الهی لا تردنی فی سوء استنقذتنی منه ابدا».
آن بدی هایی که ما خیال میکنیم گرفتار طاغوت بودیم گرفتار دشمن بودیم از آنها نجات مان داد. اما اگر خدای نکرده یک وقت گرفتار طاغوت نفس بودیم، اگر یک وقت گرفتار طاغوت هوی بودیم، باید فکر کنیم ببینیم از این طاغوت چطور؟ از این هم نجات پیدا کردیم یا نه؟
برادران بنده یک جمله نسبت به خودم عرض میکنم شماها منزه اید. نفس این جوری است چون گمان کرده ایم که در نماز جمعه امام باید قصد امامت بکند خیلیها خیال میکنند که من وسوسه دارم. نیتم مثلاً طول