می کشد مقدار زیادی با خودم ور میروم که خدایا من چه کنم نسبت به گذشته هایم؟ اگر عفو نکنید من با این نامه سیاه چطور قصد امامت در نماز جمعه کنم؟ شاید وعده هایی به خودم بدهم که بعد از این درست خواهم شد ولی گاهی به خاطر میآورم فرمایشی از مرحوم آیتالله امینی رضوان الله علیه را که ایشان می فرمودند:
نفس اسرع شیئا فی الوعد و ابطأ شیئا فی الاجابة.
به هر حال حدیث را خاتمه بدهم که ام سلمه فرمود شنیدم که به شدت گریه میکرد و عرض میکرد: «الهی لا تسلبنی صالح ما انعمت به علی ابدا و الهی لا تردنی فی سوء استنقذتنی منه ابدا و (مهمترش) الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عینا ابدا» و به شدت گریه می کرد.
جناب ام سلمه فرمود حال رسول اکرم را که دیدم مرا گریه گرفت. یک وقت دیدم رسول اکرم فرمود چرا گریه می کنی؟ عرض کردم یا رسول الله شما هستید که این طور می گویید: الهی لا تسلبنی صالح ما انعمت به علی ابدا. شما هستید که می گویید: الهی لا تسلبنی صالح ما انعمت به علی ابدا. شما هستید که با این عظمتتان می گویید: الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عینا ابدا؟
بیشتر گریه کرد؛ فرمود چرا نگویم؟ یونس ابن متی یک چشم به هم زدن به حال خود وا گذاشته