حمله قرار گرفته و از سوی دیگر او از سوی امام به سمت رییس دیوان عالی کشور عالی‌ترین منصب قضایی جمهوری اسلامی که شخصیتی عادل متقی باید بر آن تکیه زند منتصب می شود. آیا این شخص می‌تواند رهبر چماقدارانی باشد که حاصل کار آن عاید مجاهدین از یک‌سو و امپریالیسم آمریکا و بعثی‌ها و ساواکی‌ها و... ازسوی دیگر باشد؟
 آیا این نویسنده نادان مجاهدین وقتی که دکتر بهشتی را رییس چماقداران معرفی می‌کند نمی‌اندیشد که مردم آن‌چنان که او می‌اندیشد بی‌فکر و نفهم نیستند و یک روزی مشت اینان باز خواهد شد؟
آیا این نویسنده نمی‌اندیشد که ممکن است دروغ وقتی بزرگ شد مردم را با تبعیت از تجربیات تلخ تاریخی خود متوجه سازد که ریشه چماق‌دار را در میان همان کسانی باید جستجو کنند که بیش از همه فریاد برعلیه چماق داری می‌کشاند و ما طبیعی می‌دانیم که در چنین شرایطی بگوییم حقا مجاهدین برای رواج چماق‌داری مجاهدت بسیاری کرده و می‌کنند. و مسلماً عنوان سردستگی چماق‌داری را به کسانی باید نسبت داد که در رواج این پدیده سود بسیار برای خود می‌جویند.
خوب یک حساب سرانگشتی می‌تواند نشان دهد که

نظر خود را ارسال کنید