پس این دو صفت باید با هم باشند در قلب انسانی که تعبیر روایت این است "کَکَفَّتی المیزان" مانند دو کفه ترازو هم ترس دارد، هم امید، نه اینکه در یک زمان هر دو باشد، هم می ترسد هم امید دارد به این معنا که وقتی رحمت خدا را نگاه می کند و لطف و احسان و کرم و عفو او را تصور می کند امید و رجاء در دلش پیدا می شود و وقتی که گناه ها و جنایت ها و تقصیرهای خود را می بیند خوف از الله پیدا می شود. این دو صفت دو صفت متلازم است در دل ها باید توأما هم امید و هم خوف باشد.
انسان باید نسبت به خشم الله ترس و نسبت به رحمتش امید داشته باشد. ترس خود یکی از بهترین صفات روحی انسان است اگر نسبت به الله باشد و یکی از رذائل اخلاق و بدترین صفت های انسانی است اگر ترس از غیر الله باشد «ولاتخشو الناس و اخشون» از من بترسید و بس. (سوره مائده، 44)
هرکس که از او بترسد از غیر او نخواهد ترسید؛ این خوف است و ترس از الله و منشأ این ترس را بر طبق آنچه که علمای اخلاق می گویند «الخوف مبداء تصوّر هیبت الله و عظمت الله و عذاب الله و احوال یوم القیامه» منشاء ترس عظمت پروردگار است آن کس که او را بشناسد می ترسد، آن کس که عظمت او را درک کند از او خواهد ترسید و میزان و اندازه و مقدار ترس به همان اندازه ی میزان علم و ادراک عظمت اوست، هرکس نسبت به او معرفتش بیشتر، از او ترسش بیشتر می شود و هرکس درک و معرفتش نسبت به الله کمتر ترسش کمتر است لذا این میزان است اگر ما از او نمی ترسیم برای این است که او را نمی شناسیم و اگر علی (ع) شب ها خوابش نمی برد «یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ اَلسَّلِیمِ» بخدا سوگند علی (ع) در نیمه شب آنچنان بهم می پیچید و گریه می کرد مانند آن کس که مار و افعی او را زده باشد و سم در بدن او نفوذ کرده باشد!
من نمی دانم چه می شد او را که این همه اشک می ریخت و گریه می کرد زیرا که او می شناسد و از غضب الله آگاه است، او از عذاب آخرت آگاه