تشریفاتی انجام بگیرد تا دو نفر بیایند و از من سئوالاتی بکنند. او سئوال و جوابش را داده، اینک آنچه دارم در راه او دادم، چه سئوالی؟ من چه دارم که از من بپرسی. و خوشا به سعادت تو ای انسان.
خدا! این همه توفیق برای همه کس و همه وقت پیش نمی آید که یک عاشورائی بیاوری جلوی من و مرا مخیر کنی بروم با حسین باشم و شهید شوم یا فرار کنم و نروم. این یک امتحانی است که امروز پیش آمده است.
این معجزه است که خدا نشان می دهد. ما می گفتیم "فَیالَیتَنا کُنّا معکم فنفوز فوزا عظیما" (زیارت شهدا) وقتی که حسین بن علی و فرزندش را در قبر زیارت کردی می روی طرف یک گوشه حرم مطهر ابی عبدالله، یک ضریح چسبیده به دیوار است مقابل آن می ایستی که هفتاد جنازه روی هم در یکجا دفن شده است. آنجا می گوئی:
السّلامُ عَلَیکُم یا اولیاءَ اللهِ و اَحبّائَه... فیالَیتَنا کُنّا مَعَکُم فَنَفوزَ فَوزاً عَظیما، این یا لیتنای ما که می گفتیم امروز، پیش آمده است. صاحب مدارک رفت و مِنهُم مَن یَنتَظِرُ عده ای هم در راه هستند. این قافله در راه است. بروید اهل قبور را زیارت کنید (می بخشید من گاهی خودم از وضع گفتار و حواسم متذکر مواردی می شوم و بیرون می روم اگر چنانچه من طوری بگویم که موازن وضع مجلس نباشد، می بخشید، که شاعر می گوید:
در مجلس خود راه مده هم چو منی را           که افسرده دل افسرده کند انجمنی را
مقابل اهل قبور یکساعت می ایستاد با آنها سخن می گفت؛ آقا اینجا جای مطالعه نیست اینجا قبرستان است. چه می گوئی؟ می گفت دارم می بینم که حلقه حلقه نشستند دارند

نظر خود را ارسال کنید