تقریباً کارآمدی که داشتند توانستند شایعاتی را که در کارخانه مرکزیشان به سفارش اربابانشان ساخته میشد به سرعت در سراسر کشور گسترش دهند و مثلاً در مدت زمانی بین 48 ساعت و حداکثر یک هفته همه جا شایعه کنند که فلان چهره سرشناس روحانی فلان سوء استفاده را کرده و یا در کاخ فلان مهره رژیم گذشته زندگی میکنند و یا...!! به طوریکه در همه شهرها و حتی دورافتادهترین دهات عوامل این گروهها همان سخنی را بر زبان داشتند و همان تابلویی را بالا میبردند که رفقایشان در تهران.
درنتیجه همین تبلیغات بود که در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی تعدادی از فداکارترین چهرههای روحانی ما با همه سوابق مبارزاتی که داشتند حتی از برخی عناصر لیبرال که در کارهای اجرایی ناکام مانده بودند و با ندانمکاریهایشان ضربات مهلکی هم بر انقلاب اسلامی وارد کرده بودند آراء کمتری به دست آوردند.(*)
(*پاورقی: مراجعه کنید به نتایج انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی در تهران)
بدون تردید این واقعیت تلخ نتیجه همان تبلیغات سوئی بود که گروهها و گروهکهای سیاسی برای ضربه زدن به نیروهای اصیل انقلاب به کمک شبکههای تشکیلاتی خود در جامعه ما به عمل آورده بودند. و درست به همین دلیل بود که در دور دوم انتخابات مجلس آقای بازرگان به پاس خدماتی که مجاهدین خلق به طور غیرمستقیم به او کرده بودند با عبارت غرائی توصیه مسعود خان رجوی را به مردم تهران فرمودند (کیهان 16/2/59). که البته مردم اینبار دست آنها را خوانده بودند و فریب آنها را نخوردند و حتی بسیاری از مردم خواستار پس گرفتن رأیی که در دور اول به بازرگان داده بودند شدند.
بنابراین نباید تردید کرد که گروههای سیاسی یاد شده به مقدار زیادی در راهی که در پیش گرفته بودند موفق شدند و این موفقیت بیش از هر چیز مرهون همان تشکیلات نسبتاً کارآمدی است که آنها در اختیار دارند و توانستند هرچه را که خواستند در کوتاهترین مدت حتی بدون بهرهگیری از وسایل ارتباط جمعی بلکه فقط از طریق شبکه تشکیلاتیشان در سراسر کشور شایع کنند.
در پاسخ پرسش دوم باید گفت: عوامل متعددی وجود داشتند که سبب شدند این گروهها به هدف نهایی خود برسند از جمله باطل بودن خودشان و شیوههای ضداسلامی شان که براساس تز معروف "هدف وسیله را توجیه میکند" پایهریزی شده است. افشای دروغها و تهمتهایی که از سوی آنها شایع میشد در درازمدت، تا حدود زیادی هوشیاری مردم و مهمتر از همه فعالیتهایی که نیروهای اصیل انقلاب از کانال چند تشکیلات نوپا ازقبیل حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به عمل آوردند.
این نیروها هرچند از نظر سازماندهی نوپا و تازهکار بودند و به دلیل مشکلاتی که بار سنگین انقلاب بر دوش آنها گذارده بود و در برابر آن احساس مسئولیت میکردند(*) نتوانستند در مدت یکسال و نیم پس از پیروزی انقلاب در جهت انسجام خود گامهای بلندی بردارند اما درعینحال با استفاده از تشکیلات نیمبندی که داشتند توانستند کارهایی عظیمی از قبیل: مقابله با تبلیغات سوء ضدانقلاب، فرستادن افراد مطمئن به مجلس خبرگان، برگزاری موفقیتآمیز رفراندومهای جمهوری اسلامی و قانون اساسی و همچنین به دست آوردن اکثریت چشمگیری در انتخابات مجلس شورای اسلامی را انجام دهند.
(*پاورقی: تذکر این نکته لازم است که این نیروها در دوران حکومت نهضت آزادی و نیروهای همفکرش با اینکه حکومت را در دست نداشتند و حتی همواره تلاش می کردند دولت موقت آقایان را تقویت کنند از سوی همان دولتمردان به لقب حزب حاکم مفتخر شدند!!)
البته در این مدت ضایعاتی هم وجود داشته که به طور عمده نتیجه همان نقص تشکیلات بوده است. این نکته را هم از یاد نبریم که امام در ناکامی گروههای سیاسی ضدانقلاب تا پس از انتخابات مجلس شورای اسلامی یعنی طی شدن کلیه مراحل شکلگیری اندام حکومت جمهوری اسلامی نقشی نداشتند و این کار بسیار به جایی بود که از درایت فوقالعاده و بینش الهی این رهبر بزرگ سرچشمه میگرفت.
سکوت ایشان در برابر گروههای منافق برای توده مردم بهقدری غیر قابل تحمل شده بود که همگی از این بابت متعجب شده و ابراز نگرانی میکردند. ولی این مرد بزرگ با دوراندیشی خاص خود تا پایان انتخابات مجلس شورای اسلامی که با تکمیل اندام جمهوری اسلامی مساوی بود از هر اقدامی خودداری کردند تا مبادا منافقین بتوانند مظلومنمایی کنند و ناکامیهای سیاسی خود در آن مرحله را به حساب افشای ماهیتشان از سوی امام و موضعگیری صریح امام در برابر آنها بگذارند.
و دیدیم که پس از طی این مراحل امام در 12 شعبان 1400 برابر با چهارم تیرماه 1359 یعنی بیش از یک ماه و نیم پس از پایان انتخابات مجلس شورای اسلامی دست به افشای ماهیت منافقین زدند. (روزنامه جمهوری اسلامی 5/4/59)
بنابراین روشن است که ناکامیهای گروههای ضدانقلاب در یکسال و نیم گذشته به همان عللی است که یادآور شدیم و در میان آنها کارهای تشکیلاتی نیروهای اصیل اسلامی عمدهترین نقش را داشته است.
نتیجه آن که: تشکیلات، نقش انکارناپذیری در پیشبرد اهداف دارد و تاکنون هر موفقیتی برای نیروهای اصیل اسلامی حاصل شده است بخش عظیمی از آن در پرتو وجود همین سازماندهیها و تشکیلات نیمبند بوده و بیتردید اگر این تشکیلات آنگونه که باید شکل اساسی خود را بیابد و مانند خون در رگهای جامعه جریان پیدا کند هیچ تردیدی نیست که موفقیتهای انقلاب اسلامی از درصد بسیار بالاتری برخوردار خواهد بود و آن خواهد شد که آیتالله بهشتی که خود یکی از بزرگترین هواداران ضرورت برخورداری مسلمانان از تشکیلات صددرصد اسلامی است با بیانی شیوا گفته است:
«روزی که گردون همیشه پوینده مبارزه مکتبی ملت در خط یک تشکیلات و سازماندهی اسلامی درست و استوار بیفتد، دیگر اطمینان باید داشت که جرثومه های ضدانقلاب نمیتوانند به آن نزدیک شوند و آن را تهدید کنند.»
در اینجا باید به این مطلب اعتراف کنیم که نیروهای اصیل اسلامی در یکسال و نیم گذشته در زمینه کار تشکیلاتی و سازماندهی بود کوتاهیهایی داشتهاند که اگر بپذیریم که تا به حال قابل اغماض بوده است بیتردید از این پس بههیچوجه نمیتوان از آن گذشت. این از همان نمونه غفلتهایی است که ما دیگر نباید به هیچ قیمتی آن را تکرار کنیم.
در جامعه ما یک تشکیلات سیاسی هرچند صددرصد اسلامی و مردمی باشد به دو دلیل بهسختی میتواند جای خود را باز کند: یکی به دلیل خاطرات و تجربههای تلخی است که مردم ما از احزاب و گروههای پیشین که تهمانده برخی از آنها هنوز هم موجود است دارند و دلیل دیگر تبلیغات گستردهای است که گروههای ضدانقلاب با استفاده از همان خاطرات و تجربههای تلخ بهجایمانده از اسلاف خودشان در اذهان مردم علیه هر تشکیلات اسلامی و مردمی به عمل میآورند و با مغالطه هایی که می کنند اذهان مردم را فقط متوجه تیزی تیغی میکنند که یک بار یک ظالم با آن سر یک مظلوم را برید اما از فوایدی که آن تیغ تیز دارد و اگر به دست یک انسان واقعی و مسلمان متعهد سپرده شود نهتنها مظلومکشی نمیکند بلکه شکم حیوانهای درنده و انسانهای ظالم را با آن میدرد سخنی نمیگویند، هرچند خودشان از همان تیغ بر ضرر همان انسانها سوءاستفادههای کلانی میکنند.
درعینحال هیچیک از این موانع قادر نیستند جلوی یک حرکت صحیح برای گسترش یک تشکیلات اسلامی را بگیرند. این است که همه باید بکوشند و پیگیرانه و بیامان تلاش کنند تا روزی فرابرسد که: «گردونه همیشه پوینده مبارزه مکتبی ملت در خط یک تشکیلات و سازماندهی اسلامی درست و استوار بیافتد...»
تحزب از دیدگاه قرآن و سنت
تحزب، یعنی فعالیت و حرکت هماهنگ نیروهای همسو و هم جهت و هم هدف در چهارچوب یک تشکیلات و سازماندهی مشخص. ضرورت چنین چیزی برای مردمی که میخواهند آرمانهایشان را در جامعهای که در آن زندگی میکنند تحقق بخشند از بدیهیات اولیه است و نیازی به استدلال ندارد.
اما بی نیازی از استدلال سبب بی نیازی از تذکر نمیشود. به همین جهت لازم است به چند نکته در این رابطه اشاره شود:
1- انسان موجودی است که ابتداییترین واحدهایش برای انجام ابتداییترین کارها به نظم و سازماندهی روی آور می شود. یک خانواده کوچکترین واحد بشری است، برای بهتر اداره شدن به تقسیم کار بین افراد و وظیفهشناسی هر یک از آنان نیازمند است و افراد خانواده هم به طور طبیعی از چنین نظمی استقبال میکنند و آن را منطبق با فطرت خود و در جهت منفعت خود می یابند.
شاید طبیعی بودن این مسئله برای انسانها به این جهت باشد که فطرت بشر چیزی جدا از جهان آفرینش نیست و از آنجا که در طبیعت و جهان خلقت چیزی جز نظم مشاهده نمیشود.(*)
(*پاورقی: «...ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور.»
...بنگر که در آفرینش جهان توسط خدای مهربان هیچ ناهماهنگی و بینظمی و سستی نمیبینی. (آیه 3- سوره ملک)
«انا کل شیء خلقناه بقدر» ما همه چیز را از روی حساب و میزانی دقیق آفریدیم. (آیه 49- سوره قمر)
همچنین مراجعه کنید به آیات 23 سوره انبیاء، 12 فصلت، 29 نباء و 3 طلاق.)
نیاز انسان به نظم و سازماندهی آنقدر عمیق است که حتی در کارهای شخصی هم این نیاز به چشم میخورد تا آنجا که بخش عمدهای از سخنان ائمه اطهار علیهمالسلام به همین مسئله اختصاصیافته و در احادیث رسیده از آن بزرگان به این نکته توجه خاصی شده است.(*)
(*پاورقی: به یک نمونه از سخنان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در نهجالبلاغه اکتفاء میکنیم: "للمؤمن ثلاث ساعات: فساعه یناجی فیها ربه و ساعه یرم معاشه و ساعه یخلی بین نفسه و بین لذتها فیما یحل و یجعل...." (کلمه قصار 382 نهجالبلاغه). هر مسلمان با ایمانی باید وقت خود را به سه بخش تقسیم کند و براساس آن بطور منظم عمل نماید: یک بخش مخصوص عبادت، بخش دیگر مخصوص اداره زندگی و بخش دیگر مخصوص استراحت...)
2- از محدوده کارهای شخصی و واحدهای کوچکی از قبیل خانواده که بگذریم و به محیطها و واحدهای بزرگتر و بازتر بیاییم با ضرورت گروهی کردن کارها و برخورداری از نظم و سازماندهی و اجتناب از کارهای فردی بهنحو چشمگیری برخورد میکنیم تا آنجا که اصولاً در کارهای بزرگ بدون تقسیم کار و اداره امور براساس برنامه تنظیم شده و مشخصی بههیچوجه امکانپذیر نیست.
چگونگی اداره کارگاهها، کارخانهها، ادارات، بانکها و هر کار دیگر اجتماعی بهروشنی نشان میدهند که انجام این امور بههیچوجه منهای سازماندهی امکانپذیر نیست. برای اداره یک کارگاه اگر ده برابر افراد مورد نیاز آن کارگاه در آنجا جمع شوند امکان ندارد بتوانند بدون سازماندهی و اینکه مشخص شود هر کس چه کاری را باید انجام دهد حتی از عهده یک صدم کاری که آن افراد کم کارگاه با سازماندهی و نظم حاکم بر آنجا انجام می دهند برآیند.
3- در امور سیاسی هم مانند همه امور مربوط به شئون زندگی انسان مطلب به همین شکل است. اگر بهترین سیاستمداران جهان جدا از همدیگر بیشترین تلاشها را بکنند نمیتوانند جامعه را به سوی هدفی که در نظر دارند ببرند هرچند تعدادشان بسیار زیاد باشد. ولی اگر همین افراد در کنار هم قرار بگیرند و براساس سازماندهی مشخصی حرکت کنند بیتردید بیشترین موفقیت را به دست خواهند آورد.
فلسفه تشکیل احزاب و ایجاد تشکیلات سیاسی در جهان هم در اصل همین بوده است. بگذریم از اینکه بیشتر احزاب و گروهها و سازمانهای سیاسی جهان عملاً کارایی هایی تشکیلاتی خود را در خدمت اهداف ناسالم قرار داده و از آن به نفع انسانیت و در جهت تکامل معنوی جوامع بشری بهرهبرداری نکردند.
سخن ما این است که علیرغم بهرهبرداریهای ناروایی که تاکنون از قدرت و کارایی تشکیلات در جهان شده است، ما باید از این وسیله پرتوان و کارساز به نفع اهداف اسلامی و انسانی خود بهرهبرداری کنیم تا هم جامعه بشری را به سوی تکامل معنوی سوق دهیم و هم ثابت کنیم که نباید از این نوع از نیروهای متشکل انسانها علیه آنها بهره گرفت بلکه میتوان و باید این قدرت زاییده از تشکل مردم را در خدمت رشد و تعالی خود آنها و به ثمر رسیدن آرمانهای انسانی به کار گرفت.
4- در قرآن کریم این کتاب الهی که بزرگترین هدف هدفش هدایت بشر و رشد و تعالی او است هم تکیه خاصی نسبت به تشکل و تحزب بهعملآمده است. خدای تعالی کمتر مسئلهای را در قرآن اینچنین با تاکید مورد توجه قرار داده است. تأکیدهایی از نوع تاکیدی که در قرآن کریم نسبت به ضرورت تحزب و تشکل آمده است همواره نشانه اهمیت فوقالعاده مساله مورد تاکید میباشد. در تاکید بر ضرورت تشکل و تحزب در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که در این جا به نمونههایی از آنها اکتفا می کنیم:
آیه 46 سوره سبا: «قل انّما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی...» ای پیامبر! به مردم بگو شما را به یک چیز توصیه می کنم و آن اینست که برای خدا بهصورت دستهجمعی و فردی قیام کنید...
در این آیه به سه نکته مهم باید در ارتباط با تحزب توجه شود:
نکته اول اینست که خدای تعالی به پیامبر امر می کند مطلب مورد نظر در این آیه را بهعنوان تنها توصیه اش به مردم گوشزد نماید. توضیح این مطلب در اینجا ضرورت دارد که مقصود از تنها توصیه این نیست که پیامبر توصیه دیگری به مردم ندارد و رسالت آن حضرت فقط به همین توصیه خلاصه میشود بلکه مقصود اینست که این یکی از توصیههای مهم است که در یکی از مراحل بهعنوان تنها توصیه از آن یاد شده است بنابراین یکی از نکاتی که باید از این آیه به یاد داشته باشیم این است که آنچه در این آیه آمده است از مسائل مهمی است که قرآن برای آن حساب خاصی قائل است.
نکته دوم اینست که: قیام باید برای خدا باشد (ان تقوموا لله) و نه برای کسی یا چیزی دیگر و همینطور نه برای خدا و کس یا چیز دیگری با هم.
این خود نکته مهمی است که در همین نوشتار مستقلاً به آن خواهیم پرداخت.
نکته سوم این است که: توضیح مهم پیامبر به مردم در این آیه اینست که: قیام و حرکتشان در درجه اول دستهجمعی و هماهنگ باشد (مثنی) نه فردی. ممکن است فکر کنید قرآن به قیام دستهجمعی و فردی هر دو توصیه میکند و خصوصیتی برای قیام دستهجمعی قائل نیست. ولی با توجه به یک نکته بسیار ظریف در این آیه روشن میشود که اینطور نیست، بلکه قرآن برای حرکت و قیام دستهجمعی و هماهنگ خصوصیتی قائل است که برای حرکت فردی قائل نیست.
نکته اینست که: کلمه "مثنی" که به معنای دستهجمعی و هماهنگ است قبل از "فرادی" که به معنی فردی است آمده و این نشانه اینست که قرآن برای قیام دستهجمعی و هماهنگ ارزش بیشتر و اولویت قائل است.
ظرافت این نکته آنگاه روشن میشود که به محاورات عرف مردم توجه کنیم و در نظر بگیریم که مردم از جمله ما خودمان وقتی بخواهیم به تعدادی افراد بگوییم دنبال کاری بروند و برای ما تفاوتی نداشته باشد که هرکدام از آنها بهتنهایی بروند یا همه با هم، در چنین جایی معمولاً سخن را از فرد آغاز میکنیم و میگوییم: "تکتک یا با هم بروید..." اینکه خدای تعالی در این آیه برخلاف این روش عرفی سخن گفته و ابتدا از جمع شروع کرده است بیتردید به این منظور بوده که اهمیت و اولویت حرکت و قیام دستهجمعی و هماهنگ را هم گوشزد نماید.
بنابراین توصیه مهمی که پیامبر اکرم به فرمان الهی در این آیه به مسلمانان دارد اینست که: تا آنجا که ممکن است قیام و حرکتشان را به صورت دستهجمعی و هماهنگ (با سازماندهی و تشکیلات) انجام دهند و اگر در شرایطی قرار داشتند که چنین چیزی برایشان ممکن نبود همان حرکت را بهصورت فردی دنبال کنند.
آیه دیگری که لازم است بهعنوان نمونهای از آیات مربوط به ضرورت تحزب آن توجه شود آیه 103 سوره آل عمران است:
"واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا..."
دستهجمعی به رشته الهی چنگ بزنید و از تفرقه بپرهیزید...
در این آیه شریفه هدف اصلی این نیست که به مسلمانان گفته شود به ریشه الهی چنگ بزنید، این تنها جزئی از هدف است، هدف اصلی اینست که مسلمانان بدانند این روی آوردن به رشته الهی باید دستهجمعی و "همه با هم" باشد نه جدا از هم.
به عبارت دیگر: یک برداشت از این آیه این میتواند باشد که: خدا میخواهد بگوید مسلمانان باید به راه خدا و صراط مستقیم الهی روی آورند و هرکدام برای خود راهی را برنگزینند.
برداشت دیگر اینست که: علاوه بر این خدای تعالی درصدد بیان این نکته مهمتر است که مسلمانان باید این حرکت به سوی خدا را به صورت دستهجمعی انجام دهند نه هر یک بهتنهایی. تفاوت میان این دو برداشت در این است که براساس برداشت اول کافی است هر یک از مسلمانان به طور جداگانه به راه خدا روی آورند ولی براساس برداشت دوم مسلمانان باید حتماً همه با هم به این راه بروند.
بهترین مثال در این زمینه برای روشنتر شدن مطلب این است که تفاوت میان راهپیمایی فردی و دستهجمعی را در نظر بگیریم. اگر قرار باشد مردم تهران به طرف لانه جاسوسی راهپیمایی کنند و خشم و نفرت خود را نسبت به آمریکا و خط ارتباط با آمریکا فریاد کنند این اقدام را به دو صورت میتوانند انجام دهند:
یکی اینکه هرکدام از مردم تهران به طور جداگانه از منزل خود حرکت کنند و در برابر لانه جاسوسی فریاد خود را بزنند و برگردند. شکل دیگر اینست که دستهجمعی به طرف لانه جاسوسی بروند و همه باهم فریاد کنند و شعار بدهند. بیتردید میان این دو شکل راهپیمایی تفاوت از زمین تا آسمان است و نوع دوم است که مؤثر و کارساز و مطلوب است.
راهپیمایی دستهجمعی نهتنها در هنگام رفتن به سوی لانه جاسوسی و تجمع در برابر آن و فریاد زدنها مؤثر است بلکه حتی هیبت آن جمعیت در هنگام بازگشت هم اثر دارد. درحالیکه راهپیمایی انفرادی نه در رفتن، نه در فریاد زدن، و نه در بازگشتنش اثر مورد نظر را ندارد.
آنچه در آیه مورد بحث مورد تاکید است چنگ زدن به رشته الهی بهطور دستهجمعی است چون این شکل از روی آور شدن به خدا و حرکت به سوی او است که مفید و مؤثر است. تعبیرات جمیعاً و لاتفرقوا در این آیه به خوبی این نکته را بیان میکنند.
بنابراین این آیه شریفه هم با بیان روشنی ضرورت تشکل و تحزب و سازماندهی را گوشزد میکند زیرا بدیهی است هیچ حرکت دستهجمعی بدون سازماندهی و تنظیم و تشکل نمیتواند مفید و مؤثر باشد.
نمونهای دیگر از این آیات آیه 22 سوره مجادله است که ضمن برشمردن صفات کسانی که واقعاً عضو حزبالله میتوانند باشد صریحاً تشکل و تحزب را با ذکر کلمه حزب مطرح میکند و با انتساب آن به خدا بر ضرورت و صحت آن پافشاری می نماید. روشن است که اگر چیزی به خدا منتسب شد نهتنها نمیتواند امری زائد باشد بلکه این انتساب خود دلیل روشنی بر ضرورت آنست:
"لاتجد قوماً یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حادالله و رسوله ولو کانوا آباءهم او اخوانهم او عشیرتهم اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایّدهم بروح منه و یدخلهم جنّاتٍ تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله الا انّ حزب الله هم المفلحون"
آنها که به خدا و روز قیامت ایمان دارند هرگز کسانی را که با خدا و پیامبرش به دشمنی برمیخیزند دوست نخواهند داشت هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا نزدیکانشان باشند، خدا ایمان را در قلبهای چنین افرادی جای داده و آنها را با روح خود تأیید فرموده و به بهشتی که در آن نهرها جاری هستند خواهد برد تا در آن جاودان باقی بمانند، خدا از آنها خشنود است و آنها نیز از خود خشنودند، آنها حزبالله هستند، آگاه باشید که پیروان حزبالله رستگارند.(*)
(*پاورقی: در همین زمینه به آیات 56 مائده، 19 مجادله و 6 فاطر برای دریافت بیشتر قرآنی نسبت به حزب الله و حزب الشیطان مراجعه کنید. ضمناً تذکر این نکته لازم است که بحث درباره خصوصیات حزب الله و حزب الشیطان از محدوده این نوشتار بیرون است.)
5- در سنت و آنچه از ائمه اطهار علیهمالسلام در دست ما است هم مطالبی مبنی بر ضرورت تحزب و تشکل آمدهاست که در اینجا به یک فراز از وصیت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) اکتفاء مینمائیم:
"اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم..." ( نامه 47 نهج البلاغه)
به شما و همه فرزندانم و نزدیکانم و کسانی که این نوشته من به آنها برسد وصیت میکنم که تقوا را پیشه کنید و کارتان را بر اساس نظم پیش ببرید...
در مورد این سخن پرارج حضرت امیرالمؤمنین (ع) باید به دو نکته توجه فراوان شود:
یک نکته اینست که: اهمیت نظم و تشکل و سازماندهی بهقدری زیاد است که امیرالمؤمنین (ع) آن را در متن وصیت خود به فرزندان خود و امت اسلامی می آورد و به آن توصیه میفرماید.
نکته دیگر اینست که: این نظم را حضرت در مورد چیزی توصیه میفرماید که از آن به امرکم نام میبرد (و نظم امرکم). روشن است که امر امت اسلامی تنها پیشبرد اهداف و آرمانهای اسلامی و انسانی است نهتنها نه مسائل شخصی. بنابراین حضرت امیرالمؤمنین در این فراز از وصیت خود به همه مسلمانان توصیه میفرماید برای پیشبرد اسلام به تشکل و تحزب و سازماندهی روی آورند.
6- در پایان این بخش بسیار مناسب است به دستورات اکید اسلام درمورد عبادات هم توجه کنیم که میتواند نمایشگر روح این آیین پاک الهی باشد و ما را در راه یابی به سوی آنچه در این بحث در پی آن هستیم یاری دهد.
اسلام در عینحال که نماز را اگر به صورت فردی خوانده شود کافی میداند در عینحال اصرار فراوان دارد که مسلمانان آن را بهصورت جماعت انجام دهند و در این زمینه آنقدر پیش می رود که حتی پیامبر اکرم کسانی را که دسترسی به جماعت داشته باشند ولی نمازشان را به جماعت نخوانند با قوم یهود مقایسه میکند و آنها را بدتر از یهود میداند و میدانیم که مقصود پیامبر از یهود یک یهودی ساده و بیآزار نیست بلکه یهودیهایی را در نظر دارد که بیش از هر کس به آزار پیامبر و مسلمین پرداختند درست مثل صهیونیستهای کنونی.
نظیر همین تاکید را اسلام نسبت به شرکت در نماز جمعه دارد و در مورد حج اصولاً این عبادت را بهصورت دستهجمعی واجب کرده است بهطوریکه اگر مسلمانان در غیر موسم حج در نوبتهای دیگر به طور پراکنده در طول سال برای انجام این عبادت به مکه بروند ادای واجب نخواهد شد.
این مسئله نشان میدهد که روح اسلام خواهان اینست که مسلمانان همه امور خود را بهطور دستهجمعی و هماهنگ انجام دهند و از انجام همان کارها به صورت انفرادی پرهیز نمایند. بدیهی است باتوجه به اینکه کارای دستهجمعی نیازمند سازماندهی و تشکل است از همین نکته میتوان بهروشنی نتیجه گرفت که تشکل و تحزب ضرورتی است که روح اسلام اقتضای آن را دارد و هرگز نمیتوان آن را از اسلام جدا کرد.
تحزب و تهذب
پس از اثبات ضرورت تشکیلات به نکته بسیار مهمی میرسیم که ارزش تشکیلات به آن بستگی دارد. این کافی نیست که تشکیلات داشته باشیم بلکه مهم اینست که تشکیلاتی داشته باشیم که باری که رسالت اسلامی را بر دوش دارد و جامعه را به سوی آرمانهای اصیل اسلامی پیش میبرد. درست به همان دلیل است که قرآن کریم هرجا سخن از ضرورت تشکیلات به میان میآورد همراه با آن جهت و هدف حرکت تشکیلاتی را هم مشخص می کند.
آنجا که دعوت به قیام و حرکت سازمانیافته میکند این تذکر را هم میدهد که باید آن حرکت و قیام برای خدا و به سوی خدا باشد (ان تقوموالله) آنجا که دعوت به اجتماع و چنگ زدن به رشته واحدی میکند کلمه "الله" را به همراه آن گوشزد میکند و میگوید که آن رشته باید رشته خدا باشد نه رشتهای دیگر (واعتصموا بحبل الله) و آنجا که سخن از تحزب می گوید همراه با آن کلمه الله را میآورد و حزبالله را رستگار و پیروز می داند و حزب الشیطان را طرد میکند و آن را در زیان و خسران میخواند (الا انّ حزب الشیطان هم الخاسرون) و بدین ترتیب قرآن کریم تحزب و تهذب هر دو را در کنار هم توصیه میکند و جدایی آن دو از یکدیگر را قابل قبول نمیداند.
تهذب، پالودن آدمی از هواهای نفسانی و اهداف و اغراض غیرانسانی است. در اسلام عالیترین معیار برتری انسانها از یکدیگر تقوی است.(*)
(*پاورقی: ...انّ اکرمکم عندالله اتقیکم. آیه 13 سوره حجرات)
تهذب راه رسیدن به مقام والای تقوا و پروا پیشگی است. بنابراین انسان مهذب همان انسانی است که اسلام میخواهد انسان باتقوا، انسان خداجو، انسان خداگونه. اینست که تحزب خود وسیلهای است برای تهذب و اگر در وصیت امیرالمؤمنین علی (ع) میبینیم که آن حضرت ابتدا به تقوا و سپس به نظم توصیه میفرماید (اوصیکما... بتقوی الله و نظم امرکم) دقیقاً به همین جهت است که تقوا بر تشکیلات مقدم است و تشکیلات خود وسیلهای است برای رسیدن به مقام تقوا.
بنابراین هر تشکیلات اسلامی موظف است برای ترویج و گسترش تقوا بکوشد و هدایت جامعه به سوی رشد انسانی و کمال معنوی را هدف اصلی خود قرار دهد و در دست گرفتن قدرت و حکومت را تنها با این دید بخواهد که آن را وسیله قرار دهد برای پیشبرد همان هدف اصلی. با داشتن چنین تشکیلاتی است که جامعه میتواند به سوی خدا سیر کند و جامعه برتر تبدیل شود و به همین موازات برخوردار نبودن از چنین تشکیلاتی سبب می شود مسلمانان آنچنان ضربهپذیر و آسیبپذیر باشند که نتوانند در برابر هیچ عامل مخالفی مقاومت کنند.
در اینجا لازم است یکبار دیگر به دسیسههای دشمنان اسلام برای نابود کردن هرگونه تشکل اسلامی و ضربههای هولناکی که مسلمانان در طول تاریخ بر اثر محرومیت از یک تشکیلات صددرصد اسلامی تحمیل کردهاند اشاره شود و همراه با آن این نکته را مورد توجه قرار دهیم که اسلام یک دین جهانی است و رسالت ما ایجاب می کند دارای چنان توانی باشیم که بتوانیم انقلاب اسلامیمان را به جهانیان بشناسانیم و به ملتهای محروم و دربند سراسر جهان این امکان را بدهیم که سخن حق ما را بفهمند و به اسلام عزیز روی آور شوند و خود را از شرّ مستکبرین جهان برهانند.
بیتردید انجام چنین رسالتی بدون تحمل سختیها و بدون مقاومت ها و مداومت ها امکانپذیر نیست. دشمنان ما به خوبی درک کردهاند که اگر ما متشکل باشیم در این رسالتمان توفیق خواهیم یافت به همین جهت با تمام توان خود تلاش میکنند به جامعه ما بقبولانند که تشکل و تحزب مردم را دچار وابستگی میکند و آنها را از تصمیمگیری آزاد و مستقل بازمیدارد.
درحالیکه حقیقت چیز دیگری است و آنها میدانند که یک تشکل اسلامی میتواند مردم را به هم پیوسته کند و به راحتی آنها را از قید و بند اسارت بار تصمیم گیرندگان جهانی آزاد و مستقل نماید. اینست که میخواهند از یک سو مردم را نسبت به هرگونه تشکیلات اسلامی بی تفاوت یا حتی بدبین کنند و سپس خود با شبکههای قوی تبلیغاتی و تشکیلاتی که در اختیار دارند جامعه را به اسارت خود در آورند.
در این میان نقش تاریخساز تو ای برادر و خواهر اینست که در برابر دسیسههای دشمن بایستی همچنانکه پیامبر به فرمان خدا ایستاد (فاستقم کما امرت؛ آیه 12 سوره هود). و همچنان که امامانت ایستادند و رهبر بزرگ و بت شکنت خمینی عزیز ایستاد و مبادا که تو در انتظار این باشی که همه مشکلاتت را امام حل کند و همه نابسامانیهای جامعه را او به سامان برساند و همه شایعات را او درهم بشکند و همه سنگرها را او فتح کند.
تو اگر پیرو خمینی هستی باید چون او همت کنی و با اراده و عزم استوارت مشکلات را حل کنی و نابسامانیها را سامان دهی و شایعات را درهم بشکنی و سنگرها را فتح کنی. آری تو این کار را میتوانی به عهده بگیری به کمک یاران و با تکیه بر یک تشکیلات صددرصد اسلامی و با امید به اینکه هیچ چیز نتواند تو را از راهی که درپیش گرفته بازدارد.