عامه و خاصّه است. و ساير تفسيرهايى كه نوشته شده است، اينها هم همين‏طور.
 قرآن يك كتابى نيست كه بتوانيم ما يا كس ديگرى يك تفسير جامعى آن  طور كه [سزاوار] هست بنويسند. علوم قرآن يك علوم ديگرى است ماوراى آنچه ما مى‏فهميم. ما يك صورتى، يك پرده‏اى از پرده‏هاى كتاب خدا را مى‏فهميم، و باقيش محتاج به تفسير اهل عصمت است، كه معلَّم به تعليمات رسول اللَّه بودند.
و در اين اواخر هم يك اشخاصى پيدا شده‏اند كه اینها اصلاً اهل تفسير نيستند، اينها خواسته‏اند مقاصدى [را] كه خودشان دارند به قرآن و به سنت نسبت بدهند. حتى يك طايفه‏اى از چپي ها و كمونيست ها هم به قرآن تمسّك مى‏كنند، براى همان مقصدى كه دارند. اينها اصلاً به تفسير كار ندارند، به قرآن هم كار ندارند، اينها مقصد خودشان را مى خواهند به خورد جوان هاى ما بدهند، به اسم اينكه اين اسلام است.
فلهذا آنچه من عرض مى‏كنم اين است كه نباید اشخاصى كه رشد علمى زياد پيدا نكرده‏اند، جوان هايى كه در اين مسائل و در مسائل اسلامى وارد نيستند، كسانى كه اطلاع از اسلام ندارند، نبايد اينها در تفسير قرآن وارد بشوند و اگر روى مقاصدى آنها وارد شدند، نبايد جوان هاى ما به آن تفاسير اعتنا كنند.
و از چيزهايى كه ممنوع است در اسلام «تفسير به رأى» است كه هر كسى آراى خودش را تطبيق كند بر آياتى از قرآن، و قرآن را به آن رأى خودش تفسير و تأويل كند و يك كسى مثلاً اهل معانى روحيه است، این هم هر چه از قرآن [به‏] دستش مى‏آيد تأويل كند و برگرداند به آن چيزى كه رأى اوست. ما

نظر خود را ارسال کنید