نیرومندی است که در زمان حیات او وجود داشته است. یقیناً نه در حزب کنگره و نه احزاب دیگر و صحنه سیاسی هند رهبری با ویژگی ها و توانایی های خانم گاندی وجود ندارد. خلأ چنین رهبری مسلماً کاهش قوت، اعتبار و نفوذ سیاسی حاکمیت هند چه در صحنه داخلی و چه در عرصه بین المللی را به دنبال خواهد داشت. این نتیجه بی چون و چرای وضعیت کنونی است چه جهتگیری های سیاست هند تغییر کند و یا چون گذشته باقی بماند.
3- مسئله دیگر مشی و خط سیاسی است. خانم گاندی، شخصیتی با ایده ها و افکار سیاسی خاص در مسائل داخلی و بین المللی بود. این سوال اکنون مطرح است که چه تضمینی وجود دارد این ایده ها و افکار که در چگونگی جهتگیری سیاست های هند نیز نقش اساسی داشته و به شخصیت او وابسته بوده است، همچنان پایه تفکر و مشی سیاسی اخلأف خانم گاندی قرار گیرد بدون شک بقا و پایداری این ایده ها به شخصیت یا شخصیت هایی که روی کار خواهند آمد بستگی خواهد داشت. این مسئله وضعیت ابهام آمیزی را به وجود می آورد که آینده به تدریج آن را روشن خواهد کرد.
4- اکنون در صحنه سیاست و حکومت هند دو جناح عمده وجود دارد. در یک سو حزب کنگره با کوله باری از تجارب و گذشته خود اما تهی از وجود رهبری شخصیتی مانند خانم گاندی و در طرف دیگر ائتلافی از احزابی که یک بار در فاصله سال های 1977 تا 1980 حکومت را در دست گرفتند. احزابی چون حزب جاناتا و شخصیت هایی مانند چاران سینگ و موراجی رسای از عناصر اصلی این قطب سیاسی هستند. این قطب سیاسی مشی نگاهی به غرب و تعدیل در روابط منطقه ای و بین المللی خود با کشورهای غربگرا و خود غرب را در زمان متصدی بودن حکومت اتخاذ کرد. گفته می شود زمانی که حزب جاناتا در سال 1977 بر حزب کنگره پیروز شد کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا گفت من دمکراسی هند را دوست دارم!
نکته جالبی که می تواند تا حدودی ماهیت سیاسی این جناح را بیشتر روشن کند این است که در اسناد لانه جاسوسی، سندهایی درباره کنفرانس غیر متعهدها در سال 1979 در کوبا وجود دارد که حاکی از تلاش های گسترده سیاسی و دیپلماتیک امریکا در سطح کشورهای عضو جنبش عدم تعهد و قطب های