مکروه است.
پس یک دنیای مذمومه محرمه داریم و آن عبارت از اعمال و انتفاعات غیر جایز و نامشروع است و یک دنیای مذمومه مکروهه داریم و آن عبارت از انتفاعات حلالی است که به عنوان استقلال انسان ملاحظه کند. اگر کسی سر سفره رنگین بنشیند به این جهت که میخواهد بخورد و از خوردن لذت برد، این حرف دنیا است و آخرت نیست، اگر لباس نو میپوشد به این قصد که خوشش میآید و اگر انسان لباس متعدد بپوشد، این دنیای مکروهه است، این جزء دنیاست و همچنین مثالهای دیگری در این باره یعنی کار را به عنوان اصالت انجام دادن که یکی از نویسندگان این جمله را خوب نوشته است، اگر یک وقت شعر میگوید به خاطر شعر، یک وقت شعر میگوید به خاطر هدف، یک وقت نقشه میکشد به خاطر نقشه، یک وقت نقشه میکشد به خاطر هدف، یک وقت درس میخواند به خاطر اینکه درس بخواند و استفاده مادی ببرد و یک وقت درس میخواند به خاطر یک هدف، هر عملی که از شما صادر شود ولو عمل حلال که هدف باشد و آن استقلال و موضوعیتش دنیا است و این دنیای مذمومه مکروهه است.
یک انسانی شاعر است، مثل شاعر امیر معزی، یک دیوان بزرگی را پر کرده است از اشعار آبدار، ولی همه این اشعار در توصیف رجال سیاسی بوده که برای خاطر گرفتن مالی و حظی و پولی و سیر کردن شکمی انجام داده است، این شعر به خاطر دنیا است، اما یک شاعر دیگری را سراغ داریم در یک مورد خطرناکی، وقتی هشام مینشینند نگاه میکند و میبینند همه مردم کنار رفتند و زینالعابدین (ع) وارد کعبه شده و در کعبه میچرخد و مردم راه میدهند، از هشام و اطرافیانش که از شام آمدهاند میپرسد که هشام، این کیست که ما با سلطنتمان میخواستیم طواف کنیم راهمان ندادند، اما این فرد آمد همه کوچه باز کردند و راه دادند، گفت من این را نمیشناسم؛ اینجا است که حق کشی شده شاعری برمیخیزد شعر میگوید، برای هدف میگوید: ای هشام اگر که این مرد را نمیشناسی من بگویم این کسی است که