روان روشن نشده است. و روان و روح را مانند الله با آثارش شناخته‌اند نه ماهیت جنس و فصل او را.
ما مراجعه به آیات و اخبار می‌کنیم آیات هم در بیان کشف حقیقت روان ساکت است و بیان
حقیقت روان را نمی‌کند بلکه می‌گوید نپرسید از این موجود مرموز و ماهیتی که نمی‌توانید درکش کنید. «یَسئَلوُنَکَ عَنِ الرُّوحُ قُلِ الرُّوحُ مِن اَمرِ رَبّی» پیامبر به اینان بگو یک موجود لطیف آسمانی شفاف نورانی الهی در این کالبد دمیده می‌شود و این کالبد زنده می‌شود. ماهیت او چیست کاری با او نداشته باشید. مِن اَمرِ رَبّی، وَ ما اُوتیتُم مِن العِلمِ اِلّا قَلیلاً. شما کجا و درک آن حقایق کجا؟ شما موجودات جسمی خارجی را نمی‌توانید درک کنید و هنوز هم ماهیت آن‌ها را جز با فرضیه‌هایی که اتم شکافان داده‌اند، نشناخته‌اید، بنابراین ما از درک ماهیت این موجود عاجزیم و این مقدار می‌دانیم که یک موجودی است چنانچه شهید، در جائی اشاره می‌کند و متصرف در بدن و همانند تابش آفتاب که مربی موجودات و نباتات است یا حال است و داخل است در بدن و حلول کرده و حرکتش می‌دهد. اما از این مطلب باید غفلت نکنیم که در روایات و آیات، به مطالبی برمی‌خوریم که از آن‌ها تاحدی پی به حقیقت این موجود ولو به‌عنوان اوصافش می‌بریم. زیرا در آیات و روایات عناوین و نام‌هایی بر روان گذاشته‌اند، که از این نام‌گذاری درک یک حقیقتی را می‌کنیم. از این نام‌گذاری پی به ماهیت می‌بریم ولو فی‌الجمله و نحو اجمال گاهی روان را به نام آن موجود را نفس می‌گوید تاحدی می‌خواهد آن موجود را تعریف کند. و بگوید تو خود آن هستی. اگر بخواهی بفهمی آن چیست آن حقیقت توست و تو حقیقت آنی.

نظر خود را ارسال کنید