گرفت و ملت با تحسین عظیمی به اعتبار و اعتماد و حضور روحانیت متعهد و مسئول مورد قبولشان صحنه گسترده مبارزه را پر کردند.
پس از پیروزی یک گروه متشکل 200 نفری 300 نفری گاهی 50 نفری یا 5000 نفری به دلیل تشکلشان آمدند و صاحب همه دستاوردهای این مبارزه و نبرد و خلق و ملت شدند و مبارزه را پس از پیروزی به هر سمتی دلشان خواست بردند یک وقتی به سمت شرق، یک وقتی به سمت غرب و همه فریادهای ملت که از عمق وجدانشان برمیخاست که نه شرقی و نه غربی را خنثی و بیاثر کردند.
ما از همان اوایل حضور در مبارزهها به ضرورت این تشکل پی بردیم. خوب یادم میآید در سنین نوجوانی در مبارزه ملی و نهضت ملی مردم ایران در سالهای 1329 تا 32 مردم ما با ایمان و اعتقادی که به این دو نوع رهبری دینی و سیاسی داشتند آن وقت اگر نخواهیم حق مطلب را بگوییم اگر بخواهیم هیچ حقی را زیر پا نگذاریم باید بگوییم در آن موقع ملت ما هم اعتقاد و اعتماد به رهبری روحانیت مبارز که در آن زمان چهرهای برجسته و پیشگامش مرحوم آیتالله کاشانی بود وارد معرکه شدند و هم به اعتبار و اعتقاد و اعتمادی که به یک چهره سیاسی و پرسابقه یعنی مرحوم دکتر مصدق داشتند، واقعیت این است که آن موقع رهبری مشترک بود میان این دو و در همان موقع پس از کودتای ننگین 28 مرداد سال 1332