ارزش تشکل های دانشجویی
سخنرانی و
پاسخ به سوالات توسط
شهید مظلوم
آیت الله دکتر بهشتی
*بسم الله الرحمن الرحیم*
پیش گفتار:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سرعت پیشرفته و گسترش آن سبب شد که حتی تحلیل گران حرفه ای جهان نتوانند مسائل انقلاب اسلامی را تجزیه و تحلیل نمایند مسائل مختلفی که پس از پیروزی انقلاب در جامعه ایران به وجود آمد مردم مسلمان و انقلابی خصوصاً نسل جوان و دانشجویان متعهد به اسلام را به کنجکاوی پیرامون آن ها وادار می کرد. جهت پاسخ گویی و رفع ابهام این مسائل، واحد دانشجویی حزب جمهوری اسلامی تصمیم گرفت جلساتی با شرکت بعضی از شخصیت های اسلامی تشکیل دهد تا در آن جلسه پس از سخنرانی پیرامون موضوعی خاص به سوالات دانشجویان پیرامون مسائل سیاسی روز پاسخ داده شود.
استقبال دانشجویان از شرکت در این جلسات و درخواست آن ها از واحد دانشجویی سبب شد تا به چاپ این سخنرانی ها اقدام شود.
جزوه حاضر متن سخنرانی شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی در اولین جلسه این کانون می باشد که در تاریخ 1/2/60 و تحت عنوان ارزش تشکل برای دانشجو ایراد گردیده است.
واحد دانشجویی حزب جمهوری اسلامی
شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی
...... دانشجویان باید یک تشکل صنفی داشته باشند
اگر روزی ما به جایی برسیم که تشکل صنفی این ها در
یک سازمان بسیار وسیع سیاسی باشد هیچ اشکالی ندارد.
بنده از آن هایی نیستم که معتقد به جدایی تشکل صنفی
از تشکل سیاسی باشم. ولی تا وقتی که به آن جا
نرسیده ایم تشکل صنفی لازم است.
اما تاکید می کنم که برادرها و خواهرها در یک
تشکیلات منسجم اسلامی سیاسی هم باشند....
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه:
با درود و سلام بر همه پی کارگران و تلاش گران راه خدا، به آن ها که از گروه من قضی نحبه هستند و جان باختند و بر آن ها که در انتظار این سعادتند و از گروه من یتنظرهستند و با سلام بر شما برادران و خواهران ما با پیروزی در سال 1357 خیلی زود احساس کردیم که ساختن جامعه جمهوری اسلامی بر اساس ارزش های متعالی اسلام، احتیاج زیادی به برنامه و کادر دارد و آن مقدار از کار که در بعد تهیه برنامه و تربیت کادر انجام گرفته بود برای نیازهای وسیع و گسترده مردم ما پس از پیروزی 22 بهمن کافی به نظر نمی رسید.
مسئله تشکل صرفاً یک اسن نیست، یک مسمی است تشکل دارای مراحل، مراتب و درجاتی است و هر مرحله و درجه اش لوازمی دارد مردم در پرتو اعتقاد به اصل اسلام و تقدم آن بر هر مکتب دیگر و اعتقاد به رهبری امام متشکل شدند، این تشکل یک واقعیت بود که در سایه آن بخش عظیمی از جامعه ما شکل و سامان گرفت. یک روزی بود که اگر می گفتند به خیابان ها بریزید هزار نفر به خیابان ها می ریختند یعنی هزار نفر به این ارزش ها مومن بودند و فقط این تعداد متشکل بودند و یک روزی بود که بیش از 10،12 میلیون نفر در سراسر ایران با آن ندا بیرون می ریختند یعنی 10،12 میلیون نفر در ایران متشکل بودند و مردم تا این حد در اعتقاد به براندازی رژیم شاه و رهبری امام تشکل داشتند.
در این 10،12 میلیون، چند میلیون براساس اعتقاد به اسلام و این که این یک وظیفه الهی است بیرون می آمدند. انگیزه این عده برای تشکل اسلام بود ولی عده ای بودند که اسلام انگیزه شان نبود اما وقتی نهضت در مسیر خودش به جایی می رسید چون زیربنای تشکل این 12 میلیون در این بعد یکی نبود از هم جدا می شدند، بعد هم که نوبت سازندگی جامعه و جمهوری اسلامی میرسید و ارزش ها یکی یکی مطرح می شد عده دیگری جدا می شدند. به عنوان مثال باید ببینیم آیا حفظ ارزش اسلام در این است که بگوییم کاسب ها باید آزاد باشند که نرخ را مطابق میل خودشان قرار بدهند، فقط ما او را به انصاف دعوت کنیم ولی هرجور دلش خواست بفروشد؟ یا ارزش اسلامی در این است که برایش نرخ منصفانه تعیین کنیم و اگر خواست گران تر
بفروشد جلویش را بگیریم؟ در این جا دو دید مختلف راجع به ارزش های اسلامی در رابطه با آزادی خرید و فروش از نظر نرخ یا تعیین نرخ برای خرید و فروش مطرح بود. در این جا هم عده ای دیگر جدا می شوند، زیرا نمی توان گفت که در جامعه جمهوری اسلامی هم نرخ آزاد باشد و هم نرخ آزاد نباشد. آیا چنین چیزی ممکن است؟ این شدنی نیست. در آن بینش از نظام ارزشی اسلام نرخ گزاری از جانب حکومت اسلامی را نه تنها جایز می داند بلکه یک وظیفه می داند و اگر الان حکومت ما اقدام به تعیین نرخ کند می گوید کار اسلامی کرده، او را حمایت می کنیم. در آن بینش از نظام ارزشی اسلام که حس می کند اسلام دین آزادی است، بنابراین نرخ گذاری هم آزاد است انسان می تواند هر مقدار کالا که دارد به نرخ دلخواه خودش بفروشد سزای گران فروش هم نخریدن است. او آزاد است بفروشد و او آزاد است نخرد. این را به عنوان نظام ارزشی اسلام می داند. وقتی دولت کنونی اقدام به نرخ گزاری بکند می گوید کار ضد اسلامی کرده است. باید از او انتقاد کنیم یک بینش می گوید در موقعی که کالاها کم است و عرضه کافی نیست به دلیل این که تولید کافی نیست و از سوی دیگر ارز نداریم که به اندازه کافی وارد کنیم باید کالاها را سهمیه بندی کنیم. اگر شکر کم است همه یکسان از شکر استفاده کنند، اگر نفت کم است همه به یک اندازه از نفت استفاده کنند، اگر روغن نباتی کم است همه به یک اندازه از روغن استفاده کنند. بنابراین از نظر این بینش، عدل اسلامی سهمیه بندی را ایجاب می کند یک بینش هم می آید به سهمیه بندی انتقاد می کند. و می گوید این دولت، دولت کوپنی است یا این که می گوید سهمیه بندی از کارهای کشورهای کمونیستی است. (این را لابد در اعلامیه ها مطالعه می کنید؟!) همین عده ای که در راهپیمایی ها یکپارچه می آمدند، وقتی نوبت
سازندگی کشور می شود دیگر نمی توانند با هم یکپارچه باشند پس چه باید کرد؟ تشکل، تشکل یعنی چه؟ یعنی نیروها بر پایه ارزش های مشخص مجموعه تشکیل بدهند و بعد برنامه ها را برطبق آن ارزشها بریزند.
ما نمی توانیم برنامه ریزی اقتصادی داشته باشیم براساس این که نرخ گذاری و سهمیه بندی هست و هم برنامه ریزی اقتصادی داشته باشیم بر اساس این که نرخ گذاری و سهمیه بندی نیست. بنابراین نمی شود براساس هردو بینش برنامه ریزی کرد. بلکه باید برنامه ها را بر اساس دیدگاه ها و نقطه نظرهای مشترک ریخت. و کادرهای مومن به این برنامه ها بیایند متشکلانه این ها را اجرا کنند و الا کسی که ته دلش ضد نرخ گزاری است اگر بیایی او را عضو دادگاه انقلاب امور صنفی بکنی، چه فایده ای خواهد داشت؟ این کار مثل همان رژیم سابق می شود که آدم به آن چیزی که ایمان ندارد برود آن جا کار بکند، این که نظام اسلامی نیست. این شخص علاوه بر این که در دادگاه همکاری نمی کند کارشکنی هم می کند. لابد او در ته دلش می گوید این دادگاه، دادگاه ظلم است و برای کمک به مظلومین در دادگاه کارشکنی می کنم یک رژیم برون تشکلی که بر پایه ارزش ها باشد ارزش هایی که زیربنای برنامه ها باشد هرگز پا نمی گیرد. وقتی صحبت از ضرورت تشکیلات می کنیم منظورمان همین است، نام مطرح نیست می خواهی اسم این تشکل را حزب، سازمان، دفتر، منظمه یا هر اسم دیگربگذار.
مسئله تشکل در هر مرحله ای مهم است. منتها تشکل در هر مرحله متناسب با آن مرحله ابعادش وسیع تر یا محدودتر می شود. در مرحله ای که می خواستیم رژیم شاه را از بین ببریم، وحدت رهبری و وحدت در همین آرمان می توانست نیروها را متشکل کند. اما در مرحله سازندگی
که نیاز به برنامه ریزی و کادر اجرایی مومن هست آیا آن مقدار تشکل است؟ رهبری می تواند یک یک ارزش ها را به تفصیل بیان کند تا نیروهای معتقد به آن رهبری بر اساس ایمان به آن مجموعه ارزشی بیایند مشغول کار بشوند ولی این هنگامی است که رهبر چنین کاری را کرده باشد یا فرصت داشته باشد که این کار را بکند، و الا باید این را به جمعی واگذار کند و خود به خود آن جمع این کار را می کند اما مسئله کادرها چه می شود؟ به طور مثال شما کسانی را می بینید که تواء او کرها در قبل از سال 57 به فرمان رهبر بیرون می آمدند ولی الان حتی فرمان های مشخص رهبر را آن طور که باید و شاید اجرا نمی کنند پس لااقل باید به این ها رسید. این ها چه کسانی هستند؟ کجا هستند؟ چرا فرمان رهبر را اجرا نمی کنند؟ اگر در باورهایشان نقصی هست و باید برطرف کرد چه کسانی یا چه جایی باید این کار را بکند؟ بنابراین باید مجموعه ای وجود داشته باشد که این افراد را شناسایی کند، با آن ها صحبت کند، روشنگری کند و باورهایشان را تقویت کند یا تغییر بدهد پس تشکل نیروها در این بعد ضرورت پیدا می کند. ما در ضرورت تشکل حق تردید نداریم، اما تشکل حق کدام است؟ تشکل حق، تشکلی است که انحصار طلب نیست. یعنی چه انحصار طلب نیست؟ یعنی این منطق خودپرستانه و ضد خداپرستی را ندارد که هر کس توی این تشکیلات هست آدم خوبی است و هرکس توی این تشکیلات نیست آدم خوبی نیست. این تفکر، شیطانی است و نه رحمانی و نه یزدانی تشکل خوب و سالم تشکلی است که یک نظام ارزشی را روشن و صریح مطرح می کند. می گوید ما پاسدار این نظام ارزشی هستیم هرکس این ارزش ها را ندارد مورد انتقاد ماست، خواه عضو تشکیلات ما باشد خواه نباشد. یکی از این ارزشها تشکل است یعنی افرادی که از جهات دیگر خوبند اما منفردند عادت به کار دست جمعی ندارند، نسبت به افرادی
که منفرد نیستند و کار دسته جمعی می کند یک امتیاز کمتر دارند اما فقط یک امتیاز، نه همه امتیازها. ما در موقع انتخاب نخست وزیر گفتیم شورای مرکزی موقت حزب جمهوری اسلامی در معرض امتحان است ببینیم چه کار می کند؟ در یک جلسه طولانی پیرامون اشخاص بحث هایمان را کردیم، گفتیم رای گیری مخفی می کنیم و هر کس سه نفر را انتخاب کند نفر اول، دوم و سوم به ترتیب هر کدام سه امتیاز، دو امتیاز، و یک امتیاز دارند. وقتی آراء مخفی را جمع آوری کردند برادرمان رجائی که عضو حزب نیست 40 امتیاز آورد و برادر بعدی که عضو حزب بود 25 امتیاز آورد بنده به سهم خودم خوشحال شدم گفتم شورا از امتحان روسفید بیرون آمد و معلوم شد در رای دادن به چه می اندیشد. درست است که اگر کسی عضو حزب باشد یک ارزش است اما فقط یک ارزش است و این ارزش جانشین همه ارزش ها نمیشود. تشکل های این چنین اگر یکی باشند که چه خوب، اگر دو، سه، ده تا هم باشند با هم برادرند و هیچ وقت با همدیگر ضد و معارض نمی شوند و به همین جهت است که ما در مواضعی که در رابطه با گروه ها اعلام کرده ایم اگر مطالعه کرده باشید این را تصریح کرده ایم که رابطه حزب جمهوری اسلامی با گروه های معتقد در خط امام که از نظر نظام ارزشی با ما یک جور فکر می کنند اما یک تشکیلات دیگرند رابطه برادرانه است و هر نوع رقابت رشک آمیز میان این گروه ها را گناه می دانیم و این از نظر ما همان تنگ نظری و خودپرستی است. این است که ما برای تشکل سالم یک نشانیگویا پیدا کرده ایم و روی این نشانی هم سخت ایستاده ایم و میایستیم و چه کل تشکل را و چه اعضای تشکل را با همین یک نشانی محک می زنیم این سنگ محک خوبی است. یادم می آید حدود 24، 25 سال قبل در قم چند تا از برادرهای ما دور هم جمع شدند و یک کار خوب را شروع کردند چندتای دیگر از برادرها آمدند
گفتند فلانی می خواهیم مشابه آن کارها را شروع کنیم. گفتم آیا آن ها نیرویشان کافی است؟ گفتند: نه گفتم چرا نمی روید با آن ها کار کنید؟ شروع کردند به عیب جویی کردن از آن ها به این جمله ای که عرض می کنم خوب دقت کنید، خوب که عیب هایشان را شمردند و من نوشتم، گفتم تعدادی از این عیب ها را باید تلاش کنید تا برطرف شود اما بقیه این ها عیب نیست اگر پوستش را بکنید، معنایش این است که همین کار را اگر شما می کردید کار خیلی خوبی بود ولی همین کار را چون آن ها می کنند کار کم ارزشی است. اگر انسان دید کار معینی را اگر آن آقا بکند کار بی ارزشی است اگر بنده بکنم کار خیلی مهمی است معلوم است که این فرد به جای حق پرست بودن، خود پرست است. لذا همان موقع ما یک اصل پیدا کردیم، گفتیم اصل در انسان خداپرست این است که ترازویش و سنگ ترازویش برای وزن کردن خودش و اعمال خودش و دیگران و اعمال آن ها یکی باشد. با همان ترازویی که خوبی های دیگران را می سنجد خوبی های خودش را بسنجد. با همان ترازو که عیب های دیگران را می سنجد عیب های خودش را بسنجد اگر ترازو و مترش فرق کرد این شخص متری دارد که وقتی آن طرف می رود یک میلی متر را 50 میلی متر نشان می دهد، وقتی این طرف می آید یک میلی متر را یک میکرومتر نشان می دهد، آیا این ترازو درست است یا خراب است؟ این ترازو خراب است، در حقیقت صاحب ترازو خراب است ما چه در کار فردی و چه در کار تشکیلاتیاین را به عنوان یک اصل عالی اخلاق و معیار می شناسیم و رویش تکیه داریم و تشکل را با این شرط الهی و خدایی می دانیم. هر حزبی، تشکیلاتی، سازمانی اگر این شرط را داشته باشد اصول و نظام ارزشی آن اسلامی باشد از دید ما حزب الله است و اگر این شرط را نداشته باشد به همان اندازه که ندارد حزب الشیطان است. اسمش هرچه می خواهد باشد، رهبرانش هر که می خواهند باشند، اعضایش هر که می خواهند باشند
و این را هم عرض کنم که ما بر طبق تجربه می دانیم انسان ها مطلق نیستند، مطلق هم نمی شوند، حتی انتظار مطلق شدن را برای انسان ها نباید داشت. ما می گوییم هر فرد، حزب و جمع که در این خط حرکت بکند حزب الله است والا ممکن است الان خالص خالص نباشد که نیست. یادم می آید که در جمعی از برادران صحبت می کردیم (درقم) در ضمن صحبت هایمان از اخلاص نسبی یادکردیم. یکی از برادران گفت تو خیلی داخل اصل نسبیتها شده ای، اخلاص که دیگر نسبی نمی شود. چون اخلاص یعنی خالص بودن و فرد مخلص یعنی فردی که قاطی نداشته باشد گفتم برادر، اخلاص از نظر واژه و لغت همین است، در ذهنیت همین است. اما حالا سراغ عینیت برویم، آیا تو مطلق هستی؟ آیا تو مخلص خالصی؟ آیا من خالصم؟ چه کسی خالص مطلق است؟ پس تعبیر صحیح این است که ما وقتی صحبت از اخلاص می کنیم، اخلاص نسبی بگوییم. می گویند مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری که از وعاظ بوده است و حدود یک قرن پیش در مدرسه شهید مطهری (سپهسالارسابق) منبر می رفته است یک بار در روی منبر گفت ایهالناس همه انبیاء و اولیاء آمدند مردم را به توحید دعوت کردند شیخ جعفری می خواهد شما را به شرک دعوت کند. همه هاج و واج مانده بودند که این شیخ چه می گوید؟
گفته بود تعجب نکنیدآن وقت که همه انبیاء و اولیاء مردم را به توحید دعوت می کردند مردم مشرک بودند یعنی یک پا خدا را دخالت می دادند اما حالا زمانی شده که اصلاً خدا را یک پا هم دخالت نمی دهند شیخ جعفری می خواهد فعلاً خرا را یک پا شریک بکند آن وقت نوبت به دعوت به توحید می رسد. حالا این یک مسئله است که ما خیلی مطلق در این زمینه نمی اندیشیم، ما می گوییم انسان ها باید بکوشند تا غیر خدا را از خانه دل این معبد بزرگ خداوندی روز به روز بیشتر بیرون کنند.
والا اگر هیچی آن جا نباشد "من" که هست وقتی که شما همه بت ها را هم بیرون بریزید یک بت هست که با خودتان است و آن بت "من" است. این بت "من" را شکاندن و سرنگون کردن و از خود دور کردنش چقدر آب می برد؟ بیش از این لیوان، بیش از این پارچ؟ خیلی آب می برد و فکر می کنم نشود، گفته می شود که این مقام مخصوص انبیاء و معصومین است. واقعاً هم همین طور است. گاهی آدم دلش را خوش می کند که "من" را از دل بیرون رانده است رویش را از ین طرف برمی گرداند از یک در دیگر وارد می شود. راه های نفوذ "من" به قلب وجودی ما و به کانون اندیشه و وجدان و ضمیر ما آن قدر زیاد است که وقتی یک میلیون از راه ها را ببندیم این یک میلیون و یکمیش ناشناخته می ماند این است که همان اخلاص نسبی را قبول داریم. می گوییم آدمی که فی سبیل الله است یعنی در راهی است که به خدا می انجامد این شخص مورد قبول ما است. البته یک حد نصاب قابل قبولی قائل می شویم. بنابراین نه فقط فرد نباید نباید من بشود بلکه تشکل ها هم نباید من گنده بشوند مثل من "شاه" تشکل ها حتماً وظیفه دارند با این محک و عیاری که عرض شد خودشان را عیار کنند و ببینند در چه حد هستند.
اما ضرورت اصل تشکل، اصلی اجتناب ناپذیر است. مگر الله اللهی که در آن وصیت مولا فرموده یکیش نظم امرکم نیست؟ خدای را خدای را در نظم امرتان. آیا در این که تشکل یک نوع نظم است کسی تردید دارد؟
نکند تشکل، بی نظمی است؟ اگر قبول کردیم که تشکل نظم است کسانی که ضد تشکلند و میکوشند تشکل را ضد ارزش کنند یا آدم هایی هستند که تحت تاثیر یک سلسله القائات قرار گرفته اند یا آگاهانه این کار را می کنند. اواخر سال گذشته که در یزد بودم در جلسه
سخنرانی همین سوال را مطرح کرده بودند آن جا گفتم شما یزدی ها که خودتان یک مثل معروف دارید و آن مثل این است که هفت تا یزدی می خواستند به یزد بروند. در مسیر حرکتشان دو تا دزد سر رسیدند، این ها را گرفتند و لباس هایشان و هرچه داشتند غارت کردند این ها هم لنگ لنگان وارد یزد شدند مردم گفتند که برویم ببینیم چه شده؟ از این ها پرسیدند که شما چند نفر بودید؟ گفتند 7 نفر بودیم. پرسیدند دزدها چند نفر بودند؟ گفتند دو نفر بودند. گفتند : ای آدم های با عرضه شما 7 تا بودید حریف آن دو تا نشدید. یکی از آن ها گفت : آری، اما آخر آن ها دو تا بودند همراه، ما هفت تا بودیم تنها. حالا این یک واقعیت است عده ای می خواهند شما هفت تا باشید تنها، هفت میلیون باشید تنها تا چند همراه بیایند هر چه دارید بگیرند و ببرند. برادرها و خواهرها به امر تشکل و سازماندهی اهمیت بدهید و بنا را بر این بگذارید که در تشکل انحصار طلبی ها، و خود پسندی ها راه پیدا نکند. در تشکل هایتان مواظب نفس الشیطان که مزاحم بهره مندی از نفس الرحمان است، باشید، مواظب این نفاثات فی العقد و نفاثات فی الانفس والارواح و القلوب باشید. مواظب باشید که ناگهان حمله نکند و اگر این رخنه نکرد دیگر بقیه مسائل حل است که این هم خود آگاهی می خواهد، در داخل تشکیلات هم همین طور است اگر تشکیلات واقعاً بنابراین انتخاب اصلح، بنابر میدان دادن به افراد برای شکوفایی استعدادها باشد، تشکیلات زمینه رشد است. والا تشکیلات یک خطر دارد و آن که یک انسان قالبی بسازد. الان من دیگر نمی توانم وارد این بحث ها بشوم. اگر قرار بشود وارد این بحث ها بشویم که تشکل چه پایه هایی دارد و چه تجارتی در این زمینه هست، مسائلی متعددی هست که باید مطرح بشود. حالا همین را که نامی از آن بردیم عرض می کنم، ازخطرهای تشکیلات این است که انسان قالبی بسازد
در حالی که انسان نباید قالبی باشد بنابراین یک مسئله مهم در تشکل ای است که درعین بودن تشکل و در عین بودن رهبری و مدیریت و در عین این که یک نظام تشکیلاتی باشد، انسان هم قالبی از آب در نیاید و اگر انسان قالبی شد این خطرناک است. پس در تشکل در عین حفظ پیوند و ایجاد نظم آهنین، انسان ها باید بتوانند که آزاد بیندیشند، انتقاد کنند و تصمیم بگیرند، بله، اجرای تصمیم اولی الامر همین طور که در کل جامعه منافاتی با آزادی ندارد، در تشکیلات هم منافاتی با آزادی ندارد، به شرط این که هیچ فرد و گروهی خودشان را به عنوان مدیران و رهبران در داخل تشکیلات تحمیل نکنند. اگر شما در داخل تشکیلاتتان خصلت ضد تحمیلی را حفظ کردید و رشد دادید آن وقت تشکیلات، تشکیلات رحمانی است و الا شیطانی می شود چه فرق می کند، تشکیلات عین جامعه است. همین طور که در جامعه استبداد در هر شکلی که باشد، استبداد است، اما استبداد یعنی چه؟ استبداد یعنی این که فرد یا گروهی خودشان را بر مردم تحمیل کنند اما آیا اطاعت دلخواه متعهدانه از امام استبداد است؟ خیر استبداد نیست این قدر بعضی ها می آیند ظریف قاطی میکنند و التزام مردم را به اطاعت مومنانه از امام و امامت به استبداد تعبیر می کنند، این استبداد نیست این همان مدیریت مطلوب است. مشابه این باید در داخل هر تشکیلاتی باشد. تا قبل از این که خدمت شما بیایم در کلاس قضایی که عصرها تشکیل می شود بودم امروز بعد از این که کلاس تمام شد خواهرها و برادرها از یکدیگر نقد می کردند، آن جا به خوبی به چشم می خورد به محض این که انسان می آید خودش را ولو با درصدی ضعیف بر یک جریان یا یک مجموعه تحمیل کند آن وقت از مسیر خدایی منحرف می شود. در عین ضرورت انضباط در تشکیلات و ضرورت مدیریت و رهبری و ضرورت اطاعت، یا برای انتخاب کردن و تصمیم گرفتن بر اساس خود آگاهی و آگاهی باید میدان همیشه باز بماند.
پاسخ به سئوالات
1-اگر ارزش ها و بینش ها اساس یک تشکیلات است پس دلیل عدم ائتلاف حزب با دیگر نیروهای خط امام چه می باشد؟ و اگر در این راه گامی برداشته شده است بفرمائید.
ج- ما در مواقع حساس همیشه ائتلاف کرده ایم چون معتقد به این امر بوده ایم. از نظر این که اصولاً همین حالا هم ائتلاف دائم به وجود بیاید قدمی برداشته شده است و چندی پیش از شورای مرکزی موقت سه نفر انتخاب شدند برای این که این برنامه را دنبال بکنند، علاوه بر این جلسه ای در نخست وزیری تشکیل می شود با شرکت نهادهای انقلاب و گروه های در خط امام، که آن جا هم نماینده حزب شرکت می کند و به هر حال ما همیشه استقبال می کنیم و اگر نظرتان باشد شاید حدود یک سال پیش بود که در این زمینه در روزنامه هم مطلبی منتشر شد. بله ما به این معتقدیم و جز این هم راهی نمی بینیم.
2-اگر رهنمودهایی در مورد وحدت دانشجویان در یک تشکل اسلامی مانند یک جبهه دارید بفرمائید و آیا این جبهه نمی تواند از واحد دانشجویان حزب جمهوری اسلامی، دفتر تحکیم وحدت، واحد دانشجویان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به وجود بیاید؟
ج : اولاً من توصیه می کنم که برادرها و خواهرهای دانشجو حتی الامکان در یک تشکل سیاسی هم شرکت کنند. زیرا یک تشکل دانشجویی نمی تواند یک تشکل سیاسی تمام عیار باشد. چرا؟ چون تشکل دانشجویی زمانش موقت است به هر حال هر فرد حداکثر چهار، پنج شش سال دانشجو است بیشتر از این که دانشجو نیست، حالا بگذر از این که دانشجوهایی داریم که 10، 15 سال دانشجوی سال اول دانشگاه
هستند ولی قرار بر این نیست تشکل دانشجویی خود به خود یک تشکل تام سیاسی نمی تواند باشد، چون تشکل تام سیاسی یک مرکزیت ورزیده پرتجربه و پر مطالعه می خواهد، در یک تشکل سیاسی خیلی چیزها لازم است. علت این که در مقطع اول تشکیل حزب جمهوری نتوانستیم حزب را آن طور که خودمان می خواستیم سازماندهی و متشکل کنیم همین بود. ما در اساس نامه ای که منتشر کرده ایم، نوشته ایم هر وقت شماره اعضای حزب به 300 نفر برسد کنگره تشکیل خواهد شد. بنا بود آن قدر آرام جلو برویم که هر وقت اعضاء را به 300 نفر رساندیم کنگره تشکیل بدهیم و کار با کنگره جلو برود ولی شرایط و اوضاع و احوال آن موقع سبب شد که وقتی ما روز اول دفتر حزب را در کانون توحید باز کردیم و قرار شد که موسسین همراه چند برادر دیگر برای ثبت نام خودشان را آماده بکنند، دیدیم فقط در روز اول در همین جا چند هزار نفر ثبت نام کردند و از فردایش کار حزب ایجاد دفتر نیست، کار حزب ایجاد حوزه تشکیلاتی است و هر جا شماره حوزه ها به حدی برسد که احتیاج به یک محل ثابت باشد باید یک دفتر دائر کرد اما یک دفعه دیدیم که 7000 دفتر در تهران و شهرستان ها بر حزب تحمیل شد. اتفاقاً همان هفته اول با برادرهای خودمان و برادران دیگر مشورت کردیم که آیا چه بکنیم؟ آیا روی همان حرف خودمان بایستیم و ثبت نام را متوقف کنیم؟ آیا بگوییم از همین چند هزار نفر، 300 نفر را انتخاب می کنیم و بعد جلو می رویم؟ اگر یادتان باشد ما در اول فروردین 58 به کردستان رفتیم و دیدیم که گروهک های متشکل در حال توطئه هستند، به علاوه این چیزی نبود که ما با رفتن به کردستان بفهیمیم، زیرا قبل از رفتن به کردستان این را می دیدیم. برادرها گفتند که این ممکن است بازتاب بعدی برای کل انقلاب داشته باشد، فعلاً این
امر واجب را انجام می دهیم تا ببینیم چه می شود. ولی ما در انجام این امر واجب ماندیم. البته این برنامه خیلی مفید بود. اولین بهره برداری که از آن کردیم در رابطه با نفوذ گروه های انحرافی و به خصوص مارکسیستی در به دست گرفتن روز کارگر بود. زیرا شنیده بودیم این ها تدارکات وسیعی دارند که از طریق روز کارگر، سنگر مهمی را در اختیار بگیرند. که ما – به همین وسیله توانستیم روز کارگر را توسط نیروهای مسلمان به دست بگیریم. به این ترتیبر این کار سودهایی برای انقلاب داشت اما ما را از کار تشکیلاتی بازداشت. تا این که در سال 59 یک مقدار، این مراحل را پشت سرگذاشتیم و به یاری خداوند در سال 59 همان کاری را شروع و دنبال کردیم که سال 58 می خواستیم بکنیم و بحمدالله حالا خوشحال هستیم که حزب حرکت کاملاً تشکیلاتی دارد یعنی بخش تشکیلاتیش همان معنی گسترده اش را پیدا کرده است. حوزه ها مدتهاست که تشکیل می شود. مواضع تفصیلی تنظیم و اعلام شده و تدریس می شود. دفتر سیاسی کارش را آغاز کرده و تحلیل می دهد و یک تشکیلات بدون این ها نمی شود. خوب، آن وقت یک سازمان دانشجویی چطور می خواهد این ها را برای خودش به عنوان یک سازمان سیاسی درست بکند؟ آیا می تواند مواضعش را دقیقاً تعیین کند، آموزش گسترده داشته باشد، دفتر سیاسی داشته باشد؟ آیا این کارها برای یک سازمان دانشجویی عملی است؟ طبعاً عملی نیست؟ این است که توصیه می کنم، برادرها و خواهرها بکوشند در یک تشکلی اسلامی، سیاسی قابل اعتماد شرکت داشته باشند. اما تشکل دانشجویی به صورت صنفی، برخاسته از دیدگاه ها و ایدههای روشن اسلام و خطوط مشخص سیاسی همیشه مورد نیاز است دانشجو چه معمم و چه غیرمعمم در جامعه نقش ویژه دارد، برای این که دانشجویان، جوانانی هستند که مطالعات و معلومات بیشتر، فراغت نسبی بیشتر و امکان کار مشترک بیشتر دارند و به دلیل این فکر
دانشجویان رسالت ویژه دارند وبا توجه به این که دانشجویان سازندگان و مدیران آینده جامعه هستند، طبعاً نقش شان بسیار مهم تر می شود. این است که دانشجویان باید یک تشکل صنفی داشته باشند اگر روزی ما به جایی برسیم که تشکل صنفی این ها در یک سازمان بسیار وسیع سیاسی باشد هیچ اشکالی ندارد. بنده از آن هایی نیستم که معتقد به جدایی تشکل صنفی از تشکل سیاسی باشم. ولی تا وقتی که به آن جا نرسیده ایم تشکل صنفی لازم است. اما تاکید می کنم که برادرها و خواهرها در یک تشکیلات منسجم اسلامی سیاسی هم باشند. بهرحال آغاز کار با یک جبهه مشترک از واحد دانشجویان حزب جمهوری و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دفتر تحکیم وحدت و هر واحد دیگری از این قبیل، می تواند چیز بسیار خوبی باشد.
3- در بحث تحزب و تشکل در قران مسائلی مطرح است که تحت عنوان حزب الله مشخص میشود. آن چه در قران در رابطه با حزب الله می یابیم این است که حزب الله متشکل از امت است که در راس این امت و این حزب رسول الله(ص) و یا اولی الامر و یا در زمان غیبت، ولی فقیه قرار می گیرد و تنها مشکل تحزب اسلامی نیز همین است حزبی که ولایت بر روابطش جریان دارد و در مرکز و راسش ولی فقیه قرار دارد. آیا حزب جمهوری اسلامی نیز به همین روال عمل میکند؟ آیا حکم ولی امر بر روابطش جاری است؟ آیا شورای مرکزی این حزب به نوعی یا خود ولایت فقیه است یا نمایندگی دارد؟ به هر جهت حزب با مرجعیت چگونه می خواهد عمل کند؟ چرا انتخابات درونی حزب از پایین به بالاست؟
ج: عرض می شود که تمام این معیارها در شکل سازمانی حزب رعایت می شود. حزب در حقیقت عبارت است از یک گروه سازمان یافته ای که در رابطه تام با ولایت فقیه برای برنامه ریزی و اجرا قرار دارد و
همان طور که عرض کردم بخش مهم حزب عبارت از این است که ما مجموعه های منظم برای برنامه ریزی و اجرا داشته باشیم و در حقیقت در همان راستای عمومی، ولایت حزب قرار می گیرد و مسئولیت ها را بر دوش می کشد. در اساس نامه هم ملاحظه فرموده اید که ما در داخل حزب شورای ایدئولوژیک داریم. شورای داوری نیز داریم و این مسائل همه در این راستا عمل می شود منتها همان طور که در کل جامعه معنای ولایت فقیه این نیست که ما دولت یا مجلس شورا نداشته باشیم، تشکل و نظم نداشته باشیم، سازمان های اداری نداشته باشیم در یک تشکیلات سازنده و پردازنده و برنامه ریز هم، همین طور است. یعنی همین طور که در کل جامعه مسئله ولایت فقیه نفی داشتن تشکیلات حکومتی نیست، نفی داشتن تشکیلات حزبی برای ساختن و پرداختن استعدادها و برنامه ریزی و کادر سازی هم نیست. به عکس چون در جامعه اعمال ولایت فقیه نیازمند برنامه و برنامه ریز و کادر است، حزب این نیازها را تامین میکند. از روز اول ما همین کار را کردیم. قبل از این که امام به پاریس بروند ما کارهایمان تا جایی رسیده بود که باید حزب را تشکیل می دادیم. مدت ها توقف کردیم برای این که از ایشان اجازه بگیریم، به اعتبار این که ایشان به عنوان رهبر شاید نظرشان این باشد که الان تشکیل حزب صلاح انقلاب نیست. با چه زحمتی یکی از برادرها را که گذرنامه ای داشت به سوریه فرستادیم تا از آن جا به صورت قاچاقی به عراق برود، چون ویزای عراق را نمی دادند. این برادررفت، مدتی معطل شد و به هر حال وقتی به امام رسید که ایشان در آستانه حرکت به پاریس بودند، بعد که خود من در آن جا به خدمتشان رسیدم، پرسیدم، ایشان فرمودند خوب است ولی مبادا واجبات فعلی انقلاب زمین بماند. ما برگشتیم، دیدیم واجبات فعلی انقلاب زمین می ماند و تصمیم گرفتیم همه نیروهایمان را روی واجبات بگذاریم. در آن موقع به خاطر اوج انقلاب
و نیاز های فوری آن، مدت ها بود که درس و بحث و جلسات شوم چهارشنبه را تعطیل کرده بودیم، تا این که شما مردم عزیز موفق شدید و امام آمدند و انقلاب پیروز شد. پس از پیروزی از ایشان سئوال کردیم که آیا این برنامه را انجام بدهیم یا نه؟
ایشان فرمودند خوب است انجام بدهید، یک خورده هم بیش از این فرمودند: یعنی دو سه روز انتشار بیانیه طول کشید، یک روز از آقای هاشمی پرسیدند پس چه شد؟ پیدا بود که با علاقه بیشتری به مسئله می نگرند. البته بنده همیشه تاکید داشتم که هیچ وقت حزب نباید به پای امام نوشته شود. زیرا حزب ممکن است اشتباهات و نواقصی داشته باشد. امام هم در حزب مسئولیت مستقیم ندارند. بنابراین ما اصل استجاره از ایشان را به اعتبار همین ولایت ضرور می دانستیم. حالا هم می گوییم اگر یک روز رهبری به این نتیجه رسید که بودن حزب اثر منفی دارد می رویم همه دلائلمان را برای رهبر بیان می کنیم و بعد اگر رهبر با شنیدن دلائل و جمع بندی خودش تصمیم گرفت که نباشد فورا حزب را منحل می کنیم، چون معتقدیم، حزب باید به عنوان یک تشکی در راستای ولایت ولی حرکت بکند و البته امیدواریم که برادرها و خواهرها آن قدر خوب عمل بکنند که همیشه سودمند بیفتد. انشالله.
5- تعریف تشکیلات چیست؟
ج: تشکیلات را اجمالاً عرض کردم.تشکل یعنی مجموعه ای از افراد که بر اساس آرمان، ایمان و نقطه نظرهای مشترک گردهم بیایند تا جماعت شوند که " یدالله مع الجماعه" تا بتوانند زمینه را برای رشد اخلاق کار دسته جمعی و برای رشد استعدادها و شناخت کادرها و تربیت آن ها و تهیه برنامه ها و قبول مسئولیت اجرای برنامه ها هموارتر کنند.
6- تشکیلات تا چه اندازه اصالت دارد؟
ج: تا همین اندازه ای که عرض کردم وسیله ای است برای بهتر انجام دادن مسئولیت ها و وسیلهای برای خود سازی است. آدم های منفرد غالبا با خصلت تکرویی بار می آیند و از مجموعه تک روها به زحمت می شود یک مجموعه فعال ساخت. رشد اخلاق دسته جمعی خودش یکی از ارزش های تشکیلات است.
7- عوامل لازم برای ایجاد تشکیلات از نظر مادی و معنوی چیست؟
ج: ایمان و باور مشترک از عوامل معنوی لازم برای ایجاد تشکیلات هستند. عوامل مادی هم انسان ها هستند، همه چیز دیگر را انسان ها می سازند.
8- تشکیلات از دیدگاه اسلام و سایر مکاتب چگونه است؟
ج: از نظر اسلام که توضیح دادم. در سایر مکاتب هم که معلوم است. کلیات برنامه معمولا قبل از تشکل است، تفصیل برنامه بعد از تشکل است. اینجا ما گاهی به حکم اضطرار کلمات فرنگی به کار می بریم. نظیر شما، طرح کلی ... و طرح های تفصیلی در هر کار برنامه ای. طرح کلی باید قبل از شکل باشد، طرح های تفصیلی خود به خود بعد از تشکل می شود.
9- مبارزه با گروه های شرقی و غربی در کجای این تشکل قرار می گیرند؟ و در حال حاضر باید با این ها چه کرد؟
ج: بهترین مبارزه با گروه های شرقی و غربی این است که ما خودمان متشکل بشویم. آن ها از خلاء استفاده می کنند میدان را با عمل صالح و متشکل از دست ان ها بگیرید، ببینید آقا، الان آنها بدون استفاده از رادیو تلویزیون شایعاتشان و دروغ هایشان را می آیند در سطح جامعه پخش می کنند. اما به کمک چی؟ تشکل. ستاد مرکزی دروغ بافی تصمیم می گیرد که یک دروغ در ایران منتشر بشود، فردا عصر توی روستاهای دور افتاده، این دروغ رسیده است. ولی شما هفت تایی تنها می آیید و
می گویید آقا چکار کنیم؟ خوب، برادرها، خواهرها راه روشن است متشکل باشید تا بتوانید نقشه های دشمن را نقش بر آب کنید.
10- تامین بودجه حزب از چه منبعی است؟ و آیا دفاتر حزب در سراسر ایران مکان های غصبی دارند؟
ج: یکی از مکان هایی که ما در اختیار داریم همین جاست که ماهی 20 یا 25 هزار تومان اجاره کرده ایم. عرض می شود که بنا بر این است که مکان غصبی نباشد. اگر جاهایی را اطلاع دارید، بگویید تا جلویش گرفته شود. بودجه حزب از چند راه تامین می شود یکی از راه ها تبرعات است. می دانید که ما بچه امروز این جامعه نیستیم. ما سی و چند سال توی این جامعه فعالیت اجتماعی اسلامی داریم و عده قابل ملاحظه ای ما را می شناسند و به ما ایمان دارند. ما قبلا با همکاری همین مردم، موسساتی را ساخته ایم و با همکاری مالی همین مردم اداره کرده ایم. با همکاری همین مردم برنامه های گسترده تبلیغاتی را اجرا کردیم. این مردم در موقع تاسیس حزب هم با ما همین همکاری را ادامه دادند و می دهند. تبرعات و وجوهات هست. علاوه بر این امام به ما اجازه دادند که در گرفتن سهم امام اختیار داریم که بگیریم و در راه مصارف اسلامی مصرف کنیم و گفتند مادام که تشخیص می دهید این تشکیلات در خدمت اسلام است به مسئولیت خودتان در این قسمت می توانید مصرف کنید. ما هم مادام که اینجا در خدمت اسلام هست این کار را می کنیم. اخیراً هم فعالیت های عضویتی و حوزه ها خوب شده و رو به گسترش است و به حمدالله رشدش در این دو ماه اخیر تصاعدی بوده است، به این ترتیب حق عضویت ها کمک موثری هست در یکی از شهرهای مراکز استان که بودیم، گفتند هزینه ماهانه اینجا 25 هزار تومان است و ما الان ماهی 10 هزار تومان حق عضویت می گیریم. و امیدوار بودند که به زودی خودکفا بشوند.البته گفتند بقیه
را هم غالبا همین اعضا برایمان از دیگران کمک می گیرند.
11- آیای آقای میرسلیم و آقای موسوی اردبیلی عضو حزب هستند یا نه؟
ج: آقای میر سلیم عضو حزب هستند، عضو شورا هم هستند. آقای موسوی اردبیلی عضو حزب بوده اند، عضو موسس هم بوده اند اما فعلا رابطه شان با حزب در حال انجماد است. ایشان هنوز نگفته اند که آیا عضو حزب هستم یا نیستم، مخصوصا از موقعی که دادستان شده اند برای این که مبادا بگویند دادستان هم حزبی است تشخیص دادند که فعلا در حزب نباشند ایشان هم هنوز عضو حزب هستند.
12- آیا وضعیت شورای مرکزی حزب با آن نابسامانی ها تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و آیا قصد ندارید قبل از تشکیل کنگره سالانه در ترکیب شورا تجدید نظر کنید؟
ج: کنگره ما نزدیک است، ما فکر کردیم هر نوع تغییری را که کنگره بدهد اولی است. این است که از تغییرات دیگر خودداری کرده ایم.
13- با توجه به فرمایش شما که تشکل حق، تشکلی است که انحصار طلب نباشد، به این ترتیب در مورد پست گیری های حزب چه می فرمایید؟
ج: این از همان حرف هاست.هر انسان متدین متعهدی را که در یک جا گذاشتیم گفتند حزبی است. ولو خودش هزار بار بگوید من عضو حزب نیستم. برادرها و خواهرها قصه، قصه حزب نیست. اگر حزب جمهوری اسلامی یک حزب سازشکار بود بالای سر همه جایش بود ابزار خوبی در دست قدرت طلب ها می شد. اعتراض به حزب این است که چرا دارد خط اصیل اسلام و عناصر آن را در کارها، مسئول می کند و به دیگران می گوید مادام که اصالت اندیشه و تعهد شما در رابطه با اسلام اصیلی که همین امام بیان می فرماید ثابت نشود، در پست های
کلیدی تشریف نداشته باشید. همه دعواها با حزب و مجاهدین انقلاب اسلامی در همین است. اما چون فکر می کنند که حزب خیلی بزرگتر و نیرومند تر است بنابراین چماق ها حتی چماق چماقداری، اول به سر حزب فرود می آید. این روزها اخبار شهرکرد، همدان، قائم شهر، اصفهان و جاهای دیگر را همه می شنویم. امیدوارم برای شما روشن بشود که چماق دارها چه کسانی هستند. اگر یادتان باشد پارسال در یک مصاحبه ای گفته بودم بروید ببینید چه کسانی در این مملکت چماق را درست کرده اند. آن روزها واقعا انسان باید می گریست. در ماه های اول پیروزی انقلاب بود عده ای آمدند گفتند در فلان دانشکده به بچه هایی که نماز خانه دارند، شورای دانشکده گفته است که به چه اجازه ای نمازخانه دارید. معلوم است که این شورا چه شورایی است. این ها می گویند حاکمیت آن شوراها را بر دانشکده قبول کنید. بنده صریحا عرض می کنم که تا زنده هستم نخواهم گذاشت که چنین بشود. منتخبین شوراها باید همه مسلمان باشند. در مواضع حزب هم این حرف را اعلام کرده ایم که شورا بله، اما انتخاب شوندگان باید مسلمان متعهد عامل باشند. وقتی خواهرها و برادر ها پیش من آمدند این را که گفتند دود از سر من بلند شد، این چه جمهوری اسلامی است؟ به کدام سو می رویم و آن روزی بود که شعار شوراها همه جا را فرا گرفته بود و ما گفتیم شوراها بله، اما شورا با قید اسلامی. حالا هم همین را می گوییم. همه حرف ها سر این است که حزب در پای بندی به حاکمیت قاطع اسلام سازش ناپذیر است. حالا که سازش پذیر نیست باید ریشه اش را کند. ولی " مکرو او مکرالله و الله خیر الماکرین ". حزب پست گیری های حزبی ندارد، ما هر وقت می خواهیم یک نفر را انتخاب کنیم ایمان، اخلاق، کارآیی و مدیریتش را بررسی می کنیم. فقط سراغ ارزش ها می رویم لااقل بنده که در حزب مسئول هستم، یک نفر از کسانی که با
من درباره افراد از نظر کار مشورت کرده، بیاید بگوید که یک بار با تو مشورت کردیم و یکی از سئوال هایت این بود که گفته ای عضو حزب بوده یا نه؟ همین طور که گفتم بنای ما بر این است که این تشکیلات پاسدار ارزش ها و حامی صاحبان ارزش ها باشد. ولی هر جا یک برادر یا یک خواهر مسلمان را سر کار گذاشتیم گفتند حزبی است و حزب هم انحصار طلب است. حالاسئوال می کنم اگر این حزب، یک حزبی است که همه متدینان به درد بخور عضوش هستند. خوب، باید انحصار در اختیار او باشد زیرا یک معادله برقرار می شود و این نتیجه یک معادله است. یک، حاکمیت باید در دست اسلام و مدیریت باید در دست مومنان به اسلام باشد. از طرفی همه مسلمان های متعهد در حزب جمهوری اسلامی هستند، می دهد حاکمیت باید در دست حزب جمهوری باشد. اگر این طور است، این لازمه یک معادله است. ولی واقعا این طور نیست. آیا این برادرهای مجاهدین انقلاب اسلامی در جاهای مختلف نیستند؟
ملاحضه می کنید با این که از نظر عده در جامعه، تعدادشان خیلی کم است (در مقایسه با حزب جمهوری) همیشه با این برادرها صحبتمان این است که اگر برادر مومن و فعالی سراغ دارید سرکار بیاورید. اگر هم یکی دو جا یک وقت شنیده باشیم که این شخص مال حزب جمهوری است، این شخص مال مجاهدین انقلاب اسلامی است و سخت در مقابل آن ایستاده ایم. دو بار بنده این زمزمه را شنیدم گفتم این حرف ها، حرف های اسلامی نیست ما باید دنبال این باشیم که چه کسی دارای بینش، آرمان، ایمان و شناخت اسلامی است.
14- آیا گروهی می تواند تشکیلات سراسری ایجاد کند؟
ج: بله می تواند، منتها ما که نگفتیم کشور تک حزبی باشد، ملاحضه کنید می گویند حزب جمهوری اسلامی طرفدار تک حزبی است اما شما از
طرف دیگر می بینید که ما در انتخابات ائتلاف کردیم. ائتلاف یعنی چه؟ یعنی نظام تک حزبی است یا نه؟ می بینید که تک حزبی نیست ولی دروغ گویان برای دروغ گفتن و حرف جفنگ زدن مرزی قائل نیستند.
15- چند نفر از اعضای حزب در مجلس شورای اسلامی شرکت دارند؟
ج: ببینید ما تشکیلات عضویمان قبل از انتخابات نبوده و این جریان بعد از انتخابات بوده که شروع به فعالیت و کار کرده است. مخصوصا در سال 59 در این بخش فعال تر شده ایم. اما از نمایندگان مجلس عده ای رسما عضو حزب هستند، یعنی کارت عضویت دارند و بعضی ها عضو نیستند. طوری که می شود گفت حدود هفتاد نفر از نمایندگان رابطه ای نظیر رابطه عضویت دارند و حدود پنجاه نفر سمپات قوی هستند. حالا اگر باز بگویند این انحصار طلبی است زیرا 120 نماینده در مجلس دارید، چه عرض کنم، این هم یکی از گناه هاست این برای تشکیلاتی که دارای اعتبار باشد از گناهان نابخشودنی است البته برای آن ها که می خواهند همان دوتای همراه باشند.
16-نظرتان راجع به ضمانت اجرایی نفی گروه پرستی چیست و این را در مورد حزب مصداق دهید.
ج: به شما عرض کنم که از مشکل ترین چیزها نفی من پرستی، خود پرستی و گروه پرستی است. خیلی مشکل است ولی غصه نخورید به همان اندازه که گروه پرستی نفی اش دشوار است، چندین برابر، من پرستی نفیش دشوار است، شما فکر نکنید اگر حزب نباشد ، چند دستگی نیست این دروغ، خلاف و اشتباه است.آن وقت که در جامعه حزب نباشد به جای حزب چه چیز است؟ باند و دار و دسته. شما بفرمایید ایا در تاریخ این مملکت سراغ دارید زمانی را که دارو دسته ای وجود نداشته باشد؟به علاوه اگر حزب سازماندهیش را کامل بکند برنامه ای
حساب و کتابی دارد، در و دروازه ای دارد، باند که این ها را هم ندارد هیچ یک از محاسن حزب را ندارد اما همه مفاسد حزب را دارد. باید به فکر باشیم که با ساخت اخلاقی سالم، جلوی رشد گروه پرستی را بگیریم در مورد حزب جمهوری اسلامی قطعا در درون حزب این بیماری هست همچنان که قطعاً در درون افراد بیماری من پرستی و خود پرستی هست ولی واقعا بنا داریم که با آن مبارزه کنیم. نپذیرفته ایم که این کمال است.
پذیرفته ایم که این عیب و نقص است و امیدوارم همچنان در این راه مبارز بمانیم.
17- آیات و خطبه های تحزب چیست؟
ج: ما آیه و خطبه خاصی برای حزب به معنای امروز نداریم غیر از همان ادله عامه قران که درباره نظم یعنی مصداق نظم است.
18- آیا نتیجه فرمایش شما که " دو دیدگاه با هم نمی سازند" نتیجه اش تفرقه نمی باشد و گفتید برای شناخت اشخاص حد نصابی هست این ها از چه قرارند؟
ج: دو دیدگاه در برنامه ریزی نمی توانند با هم یک برنامه ریز داشته باشند. بالاخره انسان برنامه ریزی که می کند بر اساس بینش می کند. این قابل اجتناب نیست. منتها ما در برخورد با آن ها که این بینش را ندارند، برخورد ظالمانه نمی کنیم ما برخورد سازنده می کنیم، می کوشیم تا بسازیم، تا به آن ریگ هایی که زیر دندان را می شکند، برسیم اما چه بهتر که ریگ ها بشکنند ولی دندان نشکند. فقط در آن جا برخورد خصمانه هست. والا بنا بر این نیست که یک جریان سازنده و نیرومند از همان روز اول برخورد خصمانه کند.
19- چه ضمانتی برای عدم التقاطی شدن حزب با سایر نیروها دارید؟
ج: می دانید ما در حزب حضور چند صاحب نظر اسلامی را ضروری دانسته ایم. این ها در همان مرامنامه و اساس نامه حزب ذکر شده است که باید چند صاحب نظر متعهد اسلامی در حزب باشند که این ها مانع التقاطی شدن حزب هستند.
20- آقای خامنه ای در نماز جمعه اعلام کردند آقای رجائی عضو حزب نیستند آیا باز گو کردن این مطلب افتادن در موضع ضعیف نیست؟ در حالی که ما باید به ارزش ها بها بدهیم.
ج: نه، این همان مطلبی است که بنده عرض کردم، ما خواستیم موضع خودمان را بگوییم.
21- نظرتان را راجع به خطوط انحرافی موجود در حزب از جمله اقای آیت و آقای کاشانی که از بقائی دفاع می کنند بفرمایید؟
ج: بنده نشنیده ام که آقای آیت از آقای بقائی دفاع کند، آقای کاشانی هم دیگر در شورای مرکزی نیستند.
به هر حال ما نظراتمان را اعلام می کنیم و انشالله امیدواریم وقتی نقطه نظرها اعلام شد، تجمع ها و تشکل ها خالص تر و یک دست تر باشد یا آقایان نقطه نظرها را می پذیرند یا نمی پذیرند که در این صورت با ایشان به بحث می نشینیم.
22- در بعضی برخوردها ما از شما غیبت کرده ایم، حالا حلال بفرمایید؟
ج: حلال هستید.
23- چه تدابیری برای جلوگیری از راکد شدن اندیشه ها و تمرکز در برخوردها علیرغم ایده ها و بی اهمیت شدن ابراز فعال نظرها که آفات یک تشکل بر محور یک عقیده هستند باید اندیشید؟
ج: این مسئله مدیریت و تشکل سازماندهی است که ما روی آن خیلی دقیق هستیم. شاید بتوان گفت در تمام مدت این دو سال
روی مسئله مدیریت و سازمان دهی کار کرده ایم، علاوه بر کارهایی که از پیش داشته ایم. می دانید که اولین تجربه نسبتا نیرومند متشکل سیاسی اسلامی خالص ما در هیئت های موتلفه بود. هیئت های موتلفه به حق یک حزب بود و از نظر تشکل، مرکزیت، سازمان دهی، مدیریت و سرعت در تصمیم گیری و عمل در حد یک حزب، خیلی خوب بود، منتها اسمش هیئت های موتلفه بود چون از این هسته ها به وجود آمد.
در آن موقع هیئت های موتلفه چهار نفر را به امام پیشنهاد کردند و امام ما چهار را به عنوان شورای فقاهتی و سیاسی این هیئت ها تعیین کردند. اواخر سال 42 یا اوایل سال 43 ما بسیاری از مسائل مربوط به سازمان دهی، مدیریت و تشکل را در این سازمان مخفی سیاسی نظامی تجربه میکردیم. جلوتر هم ما کارهای تشکیلاتی داشتیم اما در این سطح نبود و خصوصیات جالب و سازنده این هیئت ها را نداشت. بعد از ان هم در اتحادیه انجمن های اسلامی گروه فارسی زبانان و همچنین در تشکل های بعدی تجربه های خود را ادامه دادیم. حتی در جامعه روحانیت مبارز یک مقدار روی تشکل کار کردیم. تا وقتی که مسئله حزب جمهوری اسلامی پیش امد. در این دو سال، ما دائماً روی شیوه صحیح تشکل به جمع بندی نشستیم و از تجربه ها استفاده کردیم. به طوری که این چیزی که به عنوان تشکیلات حزب در حال کامل شدن است نتیجه این تجارت است. در تمام این مدت روی این تکیه داشتیم که چه کنیم انسان ها قالبی نشوند و اصل در این جا میدان دادن به استعدادها است. گاهی برادرهایی که ما با آن ها کار مدیریتی داریم اعتراض می کنند که دیگران لاهول آن طرف افتاده، برای این که به افراد میدان داده می شود که در خطوطی چه بسا متضاد حرکت کنند. البته به آن ها عرض کرده ایم که تجربه به ما نشان داده است اگر یک مقدار خطوط جلو بروند، خودشان بروند خودشان بیایند، باعث می شود در ضمن رشد اندیشه ها و خلاقیت
ذهن ها، افراد هماهنگ با هم حرکت کنند. مطلبی از خواهری در مجله راه زینب دوهفته پیش نوشته شده بود که خیلی تکان دهنده بود ماجرا از این قرار بود که به این خواهر از طرف تشکیلات مجاهدین دستور داده بودند که شوهر تو فلانی است. این خواهر می گوید نمی خواهم، می گویند تو غلط میکنی. این ها واقعا تکان دهنده است این نشان می دهد برداشت استالینیستی از تشکیلات به کجا می انجامد تشکیلات از نظر ما به هیچ وجه این معنا را ندارد. به نظر ما تشکیلات بیش از هر چیز باید برای رسیدن به باورها و ذهنیت مشترک به صورت خودجوش و خودساز، برنامه ای تهیه کند. این انسان ها با رسیدن به این ذهنیت مشترک به صورت خود جوش و خود ساز یکی می شوند یک راه می روند، همان خواهر ممکن است همان برادر را برای شوهری انتخاب کند، اما واقعا خودش انتخاب می کند. نه این که کسی به او بگوید این دستور تشکیلاتی است این کار را ما الان می بینیم. بنده قبل از این که این جا بیایم یک خواهر و برادری بودند خیلی ساده و بی پیرایه با یک مهریه، یک دوره تفسیر المیزان خطبه عقدشان را بخوانم. به آن ها گفتم شما دارید به آرمان های اسلامی و باورها و ارزش های اسلامی عینیت می بخشید. بعد سوال کردم آیا خودتان یکدیگر را انتخاب کردید؟ گفتند: بله . گفتم همین، ازدواج اسلامی است. اگر تشکیلات این طور کار می کند هیچ منافاتی با انضباط ندارد اصل انضباط تشکیلاتی را می شود در جای خودش حفظ کرد و البته تفصیل این موضوع جلسه های متعددی لازم دارد.
والسلام.
انگیزه تشکیل حزب جمهوری اسلامی
واحد آموزش حزب جمهوری اسلامی
چاپ از: حزب جمهوری اسلامی مشهد
بسمهتعالی
انگیزه تشکیل حزب جمهوری اسلامی
بر پایه بحثهای گذشته در جامعه امروز ما، نزدیکترین تشکل به حزب الله، حزب جمهوری اسلامی است. زیرا که:
جهانبینی و اصول عقاید و مواضع آن، در خط اسلام اصیل به دور از هرگونه غرب و شرق زدگی و التقاط بوده مواضع خویش را که عدهای از بهترین اسلامشناسان مبارز آن را تدوین ساختهاند منتشر نمود تا اسلام شناسان دیگر با ارایه نظریات خود اگر نواقصی دارد، آن را کامل نمایند.
و از نظر خط مشی کلی، قاطع و سازش ناپذیر در خط امام و براساس- نه شرقی نه غربی- حرکت کرده و میکند و در این راه نیز دشمنی بسیاری را برانگیخته- از جهانخواران شرق و غرب تا مزدوران آنها در کشورهای دستنشانده و تا عوامل مزدور اینان- و نیز کسانی که حزب و خط امام را مانع برآمدن مقاصد خویش میبینند.
خطمشیهای مقطعی، این حزب در مجموع به پیروی از امام امت که (مصالح عالیه جامعه اسلامی را در نظر دارند) و با رعایت ضرورتهای مراحل مختلف حرکت اتخاذ گشته و چهبسا مواقع که در رعایت این ضرورتها به موقعیت حزب صدمه وارد آمده اما ازآنجا که حزب برای همه ما هدف نیست بلکه ابزار رسیدن به هدف است، با فداکاری- صدمه به حزب را پذیرا شدهایم تا هدف مبارزه صدمه نبیند. مانند حمایت از دولت موقت و یا موارد دیگر.
اصول این خطمشیهای مقطعی عبارتاند از تبعیت از ولیفقیه عادل و اصل تقیه (بهمعنای کامل کلمه) و اصل تدریج و تدرّج (مرحلهبندی حرکت).
اهداف و انگیزهها:
اهداف حزب در طرح مرامنامه و اساسنامه و نامی که حزب برخورد نهاده
و در سخنرانیها و مقالات گوناگون بیان شده است. و میتوان از مجموعه آنها چنین نتیجه گرفت:
"هدف از حزب تسهیل تحصیل رضوان الله با ایجاد جامعه نمونه اسلامی از طریق یک تشکل اسلامی است."
و در این بیان همه ابعاد مختلف انگیزه و هدف از تاسیس حزب را میتوان مشاهده کرد که ضمن شرح آن در بحث مرامنامه حزب، در اینجا گوشهای از سخنان مظلوم آیتالله دکتر بهشتی را در انگیزه تشکیل حزب میآوریم:
"حزب جمهوری اسلامی به خاطر اجرا و تحقق و عینیت بخشیدن به معیارها و ارزشهای اسلامی به وجود آمده است."
"انگیزه ما بر تاسیس یک حزب اسلامی احساس ضرورت اجتماعی و تاریخی است که داشتیم."
"حوادث که پیش می آید بر ما مسلط می شود اگر آدم بی برنامه باشد، اگر نیروها بدون تشکل باشند، اگر برنامهریزی نباشد و رهبری مناسب نباشد.
"ما باید نیروهایمان متشکل باشد، ما باید سازماندهی داشته باشیم.
"با سازماندهی است که میشود بهتر رهبری کرد. ما یک مقام رهبری در کل جامعه داریم ولایت فقیه است که در قانون اساسی هم آمده است.
"تشکل انحصارطلب و انحصار اندیش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع باشد شیطانی از آب درمیآید.
"تشکل الهی آن است که نیروهای مؤمن به خدا، نیروهای مؤمن به ارزشهای عالی و الهی و انسانی بگویند ما متشکل میشویم تا در حد توانمان از این ارزشها دفاع کنیم و صاحبان این ارزشها در نظر ما محترم و معتبرند هرجا که باشند خواه داخل تشکیلات ما باشند، خواه خارج تشکیلات ما، این میشود تشکل الهی.
"بیحرکتی مرگ است، حرکت باید داشت اما از مجرای صحیح آن، ما برای همین منظور دست به تشکیل یک حزب اسلامی زدیم.
"حزب برای انقلاب است نه انقلاب برای حزب.
"حزب جمهوری اسلامی در این مدت هر کاری کرده، عیان است چیز پنهانی ندارد خوب یا بد، هیچوقت هم اگر خدمتی کرده بابت خدمتش طلبکار پست و مقام نباید باشد.
"مشی سیاسی حزب، اسلام است و هدف از آن ایجاد جامعهای است که در آن ارتباط میان انسانها، آزادانه و بهدور از هرگونه دشمنی و یا تکبر و
یا استثمار باشد.
"من و همفکرانم با کسانی که بخواهند سیاست نه شرقی و نه غربی را خدشهدار کنند مبارزه میکنیم.
"روزی که گردونه همیشه پوینده مبارزه ملت، در خط یک تشکیلات و سازماندهی درست و استوار بیفتد دیگر اطمینان باید داشت که جرثومه های ضدانقلاب نمیتوانند به آن نزدیک شوند.
"اینها (مخالفین و...) ناراحتند که یک تشکیلات اسلامی باشد در خط اصیل اسلام، بازوی امام و بازوی امت و این توانا باشد و بتواند مملکت را اداره کند.
"باید متشکل باشید، تشکلی قوی و نیرومند، زیرا دشمن از متشکل شدن شما میترسد.
"تا قبل از اینکه ما حزب را تاسیس کنیم، تحزب ارزش عالی بود ولی به محض اینکه حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد، حالا دیگر اصلاً تحزب هم ضد ارزش شده، یک بام و دو هوا!! تشکل شده ضد ارزش! مقالاتی نوشته میشود علیه اصل تحزب، سخنرانیهایی میشود بر ضد اصل تشکل، آقا تشکل وحدت امام و امت را برهم میزند! وحدت امت را برهم میزند تفرقه ایجاد می کند، آن وقت بی تشکلی وحدت به وجود می آورد؟ پس اینهمه سالها که از زبان علی (ع) میگفتید «و نظم امرکم و نظم امرکم» چی بود؟ کهنه شد این ها؟
و اکنون اشارهای به نام حزب و علت انتخاب این نام:
نام حزب از سه کلمه حزب، جمهوری و اسلامی تشکیل شده است. در مورد حزب تعریف آن را قبلاً کردهایم و گفتهایم که از بین همه تشکلها تحزب که از کاملترین است انتخاب شده و از آنجا که خواستهایم جزو حزب الله (حزبی که از آغاز بشریت حکومت امام عصر عج تداوم دارد) باشیم نام حزب را برگزیدهایم.
جمهوری: جمهور در لغت یعنی توده متراکم رَمل، بزرگان قوم، جماعت مردم و با این مفاهیم، فرق آن با (ناس) یعنی مردم مشخص می شود. یعنی جمهور مفهوم انبوه عظیم مردمی را دارد که بر امری اتفاق کرده و انبوه شدهاند. نظام جمهوری یعنی نظامی که خواست جمهور (انبوه عظیم) مردم در آن حاکمیت دارد.
جمهوری اسلامی: یعنی نظامی که همه امور آن در چارچوب اسلام
است که علاوه بر خواست خداوند، بر اینکه اسلام دین مردم باشد خواسته انبوه عظیم مردم ما نیز هست و مردم تحت رهبری ولی فقیه عادل، ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس شورای اسلامی را انتخاب میکنند و آنها کلیه امور جامعه را برمبنای اسلام و معیارهای شرع و خواستههای مشروع مردم سامان میبخشند تا حکومت الله توسط مردمی که خلیفه الله و عبدالله هستند و اسماء الله را میشناسند برقرار گردد.
فرق این نوع جمهوری و جمهوری دموکراتیک خلق یا رژیمهای جمهوری غرب اینست که در این جمهوری مردم عبادالهی هستند که بار امانت الهی و رسالت انبیا را به دوش میکشند و آزاد کننده و سعادتبخش محرومان و مجریان احکام و دستورات خداوندند.
درحالیکه معمولاً جمهوریهای دموکراتیک خلقی که اسماء جمهوری و دمکرات و خلقی هستند و الا در حقیقت و واقعیت حکومت دیکتاتوری اقلیتی با طرز فکر و جهانبینی خاصی بر بقیه مردم است و جمهور مردم شرکتی در اداره امور ندارند.
و در جمهوریهای غربی نیز اکثراً گروهها و باندها و احزاب خاصی تصمیمگیرنده هستند و در جایی که مردم نیز شرکت میکنند چهارچوب تصمیمات و امور فقط مسائل مادی است و حکومت مکتب نیست.
اما نظام جمهوری اسلامی در ایران، آزادی و استقلال را در چارچوب اسلام به ارمغان آورده و بزرگترین حماسه قرن را در برابر جهانخواران آفریده و حکومت واقعی مردم بر مردم را با معیارهای الهی تامین کرده است.
بنابراین با تعریف جمهوری اسلامی- حزب ما که اسمش را حزب جمهوری اسلامی گذاشته است، خواسته است که بهترین و روشنترین نام را برای:
- بیان اهداف و آرزوها و آرمانی که باید در خدمتش باشد،
- اظهار بینش مکتبی و اصول اعتقادی،
- بیان خط عقیدتی، سیاسی و اجتماعی،
- مبانی سازماندهی و روابط حزبی (بین سازمانها- مسئولان و اعضا) را به کار گرفته باشد.
بنابراین میتوان گفت که حزب جمهوری اسلامی یعنی حزبی که به نظام جمهوری اسلامی ایمان داشته و این نظام را در تمام ابعاد مختلف جامعه اعم از حکومت و آموزش و اقتصاد و روابط اجتماعی و روابط حزبی حاکم میخواهد و خویش را پاسدار این نظام که آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی را به ارمغان
آورده است میداند. و میکوشد که با ایجاد جامعه نمونه اسلامی رضوانالله را به دست آورد.
بدیهی است هر عضو حزب با این دیدگاه که وارد حزب میشود و با احساسی که از عضویت در حزب جمهوری اسلامی دارد اهداف حزب را دائماً پیش نظر دارد و سعی میکند که خود را با نمودهای این نام تطبیق داده بکوشد هر حرکت کوچک و بزرگ خود را چنان انجام دهد که شایسته عضویت در این حزب -که میخواهد حزب الله زمان خویش گردد باشد. و ازآنجا که جمهوری اسلامی- ثمره خونها و فداکاریهای شهدا و نتیجه سالیان دراز مبارزات این مردم رنج دیده بود و امید مستضعفان عالم است، یک عضو حزب جمهوری اسلامی- خود را وارث رسالت همه آن شهیدان پاکنهاد و ایثارگران ازخودگذشته میداند که باید برعلیه همه طاغوتها و شیاطین و فسادها و ستمگریها بجنگد و پاسدار ارزشهای اسلامی باشد. همچنان که امام (ع) میفرماید:
کُونوُا دُعاة الناسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکم قولاً وَ فِعلاً امام و اسوه متقین گردد (ان شاء الله تعالی).
موسسین:
مهمترین نقش را در جهت هدف و انگیزه و شیوه تحزب حزب، مؤسسین حزب داشتهاند که همگی از اسلام شناسان متعهد و مسلط به علوم روز و دارای سوابق درخشان مبارزاتی و علمی و از یاران نزدیک و مورد اعتماد کامل امام بوده و هستند.
از این مؤسسین، شهید مظلوم حضرت آیت الله بهشتی اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و شهید بزرگوار حجتالاسلام والمسلمین دکتر باهنر دومین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی در جوار رحمت الهی آرمیده اند.
و حججالاسلام خامنهای و هاشمی رفسنجانی هر دو در جریان توطئههای استکبار جهانی و مزدوران داخلی آنها مورد سوءقصد قرار گرفته و زخمی شدهاند و درحقیقت شهید زندهاند و آیتالله موسوی اردبیلی نیز بارها در جریان سوءقصد قرارگرفته و بحمدالله و المنه با لطف الهی سالم مانده اند. شرح حال این عزیزان امروز بر همه روشن است هرچند که هنوز خیلی چیزها از آنها باید دانست.
شورای مرکزی:
شورای مرکزی حزب در آغاز با انتخاب 5 نفر مؤسس محترم بود و سپس اگر کسی به عضویت شورا درآمده با معرفی یکی از مؤسسین و رأی اکثریت اعضای شورا بوده است. تعداد اعضاء شورا 30 نفر است که البته از اعلام رسمی حزب تاکنون 10 نفر از این اعضا شهید و 6 نفر زخمی شدهاند و این رقم میرساند که تا چه حدی استکبار جهانی از حزب جمهوری اسلامی احساس خطر میکند.
شهدای شورای مرکزی عبارتند از:
1- آیتالله دکتر بهشتی (اولین دبیرکل)
2- حجتالاسلام دکتر باهنر (دومین دبیرکل)
3- حاج مهدی عراقی
4- دکتر عباسپور
5- دکتر آیت
6- محمدصادق اسلامی
7- حاج علی درخشان
8- جواد مالکی
9- حسن اجارهدار (حسنی)
10- جواد سرافراز.
شرح حال این شهدای عزیز در بزرگداشت های آنان منتشر شده است و بقیه اعضای شورای مرکزی و علت انتخاب و سوابق آنان و ترکیب شورا را از شهید بهشتی میشنویم:
"شورای مرکزی حزب که براساس 30 نفر انتخاب شدهاند از روحانیون مبارز، دانشگاهیان، پیشهوران، دانشجویان، فرهنگیان و کارگران تشکیل شده است. در شورا عده زیادی از چهرههایی هستند که سالها فعالیت مبارزاتی دارند و بسیاری از آنها سابقه زندان طولانی دارند. انتخاب این دوستان به وسیله هیئت مؤسس براساس معیارها و ضوابطی که حزب برای عضو در اساسنامه مشخص کرده انجام گرفته است.
تاریخچه و گذشته حزب جمهوری اسلامی و زمینه پیدایش آن
اگرچه بهظاهر مدت کوتاهی است که از تاسیس حزب جمهوری اسلامی
میگذرد و شاید بعضی تصور کنند که حزب جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب پیدا شده است ولی حقیقت اینست که این مجموعه ریشهای چندین ساله دارد و تاریخ آن به تاریخ شروع انقلاب اسلامی به رهبری امام عزیزمان میرسد.
یعنی در آغاز نهضت امام و روحانیت در سال (1341) افراد متدین و متعهد و معتقد به اسلام گرد ایشان جمع شدند و بنا به اعتقادی که به مرجع تقلید و نایب الامام و ولایتفقیه و ضرورت تبعیت از ایشان داشتند قدم به میدان مبارزه نهادند و موجی جدید پدید آوردند.
قبل از این تاریخ و بعد از کودتای ننگین 28 مرداد سال 32 نهضت مقاومت ملی و بعضی گروهها و سازمانها کم و بیش فعالیتی میکردند. لکن عموماً معتقد به روش مبارزه قانونی بوده، سعی میکردند در چارچوب قانون اساسی مشروطه سلطنتی حرکت نمایند. آنها عقیده داشتند که شاه باید سلطنت کند و حکومت ننماید و در کشور باقی بماند و روش مبارزه آنها حتی مذهبی هایشان الهام گرفته از غرب یا شرق بود.
امام خط جدیدی را ترسیم فرمودند که دیگر کاری به مبارزات پارلمانی یا در چهارچوب قانون اساسی مشروطه نداشت بلکه هدفش سرنگونی رژیم سلطنتی و جایگزین کردن نظام حکومت اسلامی به جای آن بود و جلوگیری از نقش خطرناکی که استعمارگران و مزدور پلیدشان شاه، برای از بین بردن اسلام کشیده بودند. و طبیعی بود که این نوع مبارزه حد و مرزی جز رضای الله و حدود الهی نمیشناخت و قانون برایش زمانی محترم بود که به کار هدف خداگونه اش بیاید. لذا اگر از قانون اساسی مشروطه نامی میبرد برای الزام خصم بود، نه اینکه به آن معتقد بوده و مبارزهاش را در چارچوب آن محدود نماید. این حرکت بر اساس مسائل اقتصادی یا سیاسی نبود و هدفش حفظ اسلام عزیز و برقراری حکومت اسلامی بود که سرنگونی رژیم سلطنتی شاه را به همراه داشت.
از اینرو احزاب و سازمانها و گروههای اسم و رسمدار عقب ماندند، ولی تودههای مشتاق و رنجدیده و مسلمان از آن، به گرمی هرچه تمامتر استقبال کردند و به گرد امام پروانهوار آمدند و مبارزه به سرعت گسترش عظیم یافت.
گسترش مبارزه، ضرورت تشکیلات منسجم را آشکار ساخت، لذا تشکلی جدید پدید آمد به صورت حوزههای 10 نفره که از معلم و دانشجو و دانشآموز و کسبه و بازاری و کارگر و کارمند و روحانی و کشاورز در آن متشکل شدند.
این تشکل که بعداً نام هیئتهای مؤتلفه اسلامی را گرفت و بنابر اعتقاد عمیق به ولایتفقیه و روحانیت، در ارتباط با امام و تحت نظارت شورای روحانیت که مرکب از استاد شهید آیتالله مطهری، استاد شهید آیتالله دکتر بهشتی و استاد شهید حجتالاسلام دکتر باهنر و حجتالاسلام انواری و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی و... بود.
جمعیت مؤتلفه اسلامی که دارای شاخه نظامی نیز بود کلیه امور مربوط به اداره مبارزه را تا سال 44 بهعهده داشت: چاپ و توزیع اعلامیهها و نوارهای امام و سایر مراجع و روحانیت و انجام تبلیغات لازم و برنامهریزیهای سیاسی و بزرگداشتها و مراسم فیضیه و قیام 15 خرداد و مراسم روزهای مخصوص و سایر فعالیتها. و در زمینه مبارزه مسلحانه نیز اولین گروه مسلح را به اجازه رسمی بعضی از فقها و اجازه ضمنی امام تشکیل داد و ضمن تهیه اسلحه به ساختن مواد منفجره پرداخته و چند مورد را آزمایش کرد و بالاخره پس از تبعید امام در آبان 43 اقدام به اعدام انقلابی حسنعلی منصور عامل تصویب مجدد کاپیتولاسیون و تبعید امام نمود و تصمیم به اعدام گروهی دیگر از مزدوران و جلادان شاه داشت که به علت دستگیری کادر اصلی نظامی و سپس سیاسی موفق نگردید و فعالیت جمعیت دچار رکود گردید. بالاخص که فکر ایجاد سازمانهای زیرزمینی مخفی و مسلح به شدت در جامعه اوج گرفته بود و حزب ملل اسلامی و بر جریان شمس آبادی (در کاخ مرمر) نموداری از این بینش بود و افراد و گروههای فعال در صدد ایجاد سازمانهایی بودند که بتوانند ضربه نهایی را بر رژیم وارد سازند.
حضور فعال مجاهدین خلق، در صحنه سیاست و زمینه مساعد، باعث جذب اکثر نیروها از جمله نیروهای متعهد و مسلمان و معتقد به ولایت فقیه به آنان شد. و هرکس هرچه داشت در طبق اخلاص نهاده، میکوشید به این سازمان که با تبلیغات قوی، خود را دارای اسلام مترقی و پاسدار انقلاب معرفی می کرد تقدیم کند و خود در کنار یا جزء آن سازمان به مبارزه بپردازد.
مخصوصاً که سازمان کمونیستی فدائیان خلق هم به صحنه وارد شده بود، مسلمانها ضرورت یک سازمان مذهبی مسلح را بیشتر احساس مینمودند. منتها مجاهدین خلق فقط به مبارزه مسلحانه معتقد بودند و فقط کسانی را قبول داشتند که اسلحه به دست بگیرند و این کار باعث شد که همه نیروهای اجتماعی به کار گرفته نشوند و فقط قشر محدودی به مبارزه بپردازند و از طرفی چون عقاید
التقاطی داشتند نمی توانستند و نخواستند که عناصر مکتبی دارای اسلام فقاهتی در سازمان، عضو موثر شوند و فقط به فریب آن ها پرداختند تا از نیروهای آن ها استفاده نمایند.
بالاخره عدم توجه به رهبری امام و داشتن ایدئولوژی التقاطی، در سازمان ارتداد پدید آورد و این موضوع منجر به درگیری درون سازمانی گردید و بالاخره در سال 1354 انحراف آن ها برملا گردید و رسوا شدند.
اما- افراد متعهد و مسلمان با استفاده از تجربیات گذشته بار دیگر به فعالیت پرداختند. شهید مظلوم دکتر بهشتی در این زمینه می گوید:
“اولین تشکل اسلامی که ماها در آن حضور فعال داشتیم هیأتهای مؤتلفه اسلامی بود که فعالترین گروه سیاسی- نظامی مخفی سالهای 41 به بعد بود که در همان موقع همین مردم، جوانهای ما از قشرهای مختلف درک میکردند که باید تشکل داشت والا حوادثی که پیش می آید بر ما مسلط می شود."
(خود من از سالها پیش در فکر ایجاد یک حزب و جمعیت سیاسی اسلامی بودم به خصوص پس از سال 32 و کودتای 28 مرداد 32 و تجربهای که از نهضت ملی ایران در سالهای 29 تا 32 به دست آوردم سخت به این معنا معتقد بودم که باید نیروهای ما به شکل یک تشکیلات سیاسی اسلامی فعال در بیایند و اخباری که از تشکیلات سیاسی اسلامی در جامعههای دیگر میشنیدم برایم جالب بود و من خبرها را با علاقه دنبال میکردم، وقتی که نهضت آزادی تشکیل شد با خوشحالی از این خبر استقبال کردم ولی وقتی در اساسنامه از اسلام بهعنوان یک مکتب و از نهضت آزادی بهعنوان یک حزب اسلامی تمامعیار یاد نشده بود به دوستان بنیانگذار نهضت آزادی انتقاد کردم و گفتم که این حزب مکتبی نیست، اسمش را هم گذاشتهاید نهضت آزادی، که آزادی، همه اسلام نیست آزادی از مسائل مهم بشری است و از ارکان اسلام، ولی همه اسلام نیست. دوستان گفتند برای اینکه ما خواستیم آنها که آلرژی دارند روی عنوان اسلام از این تشکیلات فرار نکنند.
ولی حقیقتش اینکه قصه فقط اسم نبود، قصه این بود که مرامنامه نشان میداد که یک عده مسلمان آمدهاند یک حزب درست کردهاند، اما در این تشکیلات سیاسی، اسلام را بهعنوان یک مکتب تمامعیار مطرح نکردهاند اما درعینحال که در این تشکیلات افرادی مبارز و فعال در این تشکیلات گرد آمده بودند اما به همین دلیل که از نظر مکتبی و مرامی ملتزم به اسلام نبودند از اینکه عضو آن بشوم خودداری کردم.
در همان سالها بود که من به فکر یک مجموعه فعال برای شناخت ایدئولوژی اسلام در تشکل یک مکتب تمامعیار افتادم و یک گروه تحقیقاتی برای بحث در پیرامون حکومت در اسلام به وجود آمد که زیر ضربات رژیم متلاشی شد بعد به خارج که رفتم در 5 سالی که در آلمان بودم باز آنجا برای متشکل کردن دانشجویان مسلمان بر پایه اسلام با همکاری برادران و خواهرانی که آنجا بودند اتحادیه دانشجویان مسلمان گروه پاسداران اسلام به وجود آمد و در اواخر این کار به چند تا از دوستان پیشنهاد شد که بیایند و یک هسته سیاسی تشکیلاتی را به وجود بیاورند که بتوان آن افرادی از دانشجویانی که آمادگی بیشتری را دارند جذب کنند.
درست همان سال اولی که آنجا بودم این قرار را گذاشتم بعد آمدم ولی عملی نشد. در سال 49 که به ایران برگشتم باز دنبال این بودم که تشکیلات سیاسی خالصی به وجود بیاید، تا سال 50 که مسئله گروه مجاهدین خلق روشن شد و کشف شد. از اینکه مجاهدین خلق یک سازمان سیاسی نظامی اسلامی به نظر میآمدند خیلی خوشحال شدم و صمیمانه تایید میکردم و آرزو میکردم که بتوانم در داخل جمع آنها حضور پیدا کنم ولی معروف بودن من و اینکه یک چهرهای بودم که برای پلیس شناخته شده بود و میتوانست همه جا مرا به آسانی پیدا کند مانع از این بود که بتوانم رسماً در مجموعه اینها شرکت کنم ولی بعد بتدریج به نارساییها و کمبودهای اساسی ایدئولوژی و سیاسی در کار مجاهدین پی بردم و وقتی که در سال 54 آن بیانیه را آنها دادند یعنی عدهای از آنها بیانیه الحادی را دادند خیلی نگران شدم.
در آن سال بود که به نظرم رسید که باید برای ایجاد یک سازمان سیاسی اسلامی اصیل تلاش کرد، درست در همان سالها بود که با عدهای از روحانیون مبارز جلساتی داشتیم و کمابیش تلاشهایی بود که خوب تابستان سال 56 بود که با چند تا از دوستانمان به فکر ایجاد یک هسته متشکل بر اساس تاکید روی تقوا و ایمان، مبارز بودن و بینش مترقی اسلامی داشتن و درعینحال خلاق- اندیشیدن و اسلامی عمل کردن و مبرا از هرگونه گرایش غیراسلامی و تفکر التقاطی افتادیم و در نظر داشتیم که این هستهی روحانی مبارز متعهد، شاخه سیاسی و اجتماعی به وجود بیاورد و آن شاخه بتواند یک حزب و تشکیلات نیرومند سیاسی در خلأ اجتماعی ما پایهگذاری بکند."
سال 55 بیشتر به بحثها و روشنگریها و گسترش آگاهیها عناصر مبارز و چارهاندیشی و تبدیل ناباوریها به باورها و برنامهریزی گذشت.
ازجمله گروهی از برادران، همراه آیتاللهالعظمی منتظری و آیات الله مهدوی کنی و مرحوم ربانی شیرازی و مرحوم طالقانی و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی از اردیبهشت 55 در زندان اوین به بررسی نشسته باتوجه به ضرورت ایجاد تشکل قوی از افراد مورد اطمینان امام و امت به برنامهریزی پرداختند.
در اوایل سال 56 امام خمینی از نجف اشرف به استاد شهید مطهری پیغام فرستادند که برادران دور هم جمع شوند و جدیتر حرکت را گسترش دهند.
به همین علت شهید مطهری و شهید بهشتی تماس هایی در جهت ایجاد تشکلی فراخور این مرحله از مبارزه تا عناصر مبارز و متعهد از روحانیون و تحصیلکردهها و کسبه و بازاریان مؤمن گرفتند.
در ایجاد این تشکل بیش از هر چیز، در تقوا و ایمان و قدرت مبارزه و آمادگی برای فداکاری و بینش اسلام فقاهتی و تبعیت از ولایت فقیه دقت میشد تا دیگر بار انحرافات و اشتباهات گذشته تکرار نگردد. و درضمن بتواند از همه نیروهای موجود در جامعه به فراخور استعداد و امکان در میدان مبارزه استفاده نماید.
مرحوم شهید آیتالله بهشتی در اینباره گفت:
" سعی ما بر این بود که عناصری را انتخاب نماییم که در گذشته نشان داده باشند انسانهایی هستند خداجو و در بزنگاهها خدا را بر هر چیز ازجمله احساساتشان مقدم میدارند."
در این رابطه جلساتی از سه تیپ: روحانی- دانشگاهی- بازاری تشکیل شد که محور آنها اساتید شهید آیتالله بهشتی و آیت الله مطهری بودند. از روحانیون از جمله کسانی که شرکت داشتند و یا در نظر گرفته شده بودند که در این جمع باشند (به علت زندانی بودن) شهید بهشتی- شهید مطهری- شهید باهنر- شهید هاشمینژاد- حجتالاسلام خامنهای (آیتالله منتظری- آیتالله مهدوی کنی- حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی در زندان بودند) آیتالله مؤمن- آیتالله ربانی املشی- حجتالاسلام موحدی کرمانی- آیتالله مشکینی- آیتالله طبسی- حجتالاسلام طاهری خرمآبادی.
و ازجمله کسبه و بازاریان: شهید عراقی- شهید اسلامی- شهید درخشان- آقای عسگر اولادی- و چند نفر دیگر...
و از جمله تحصیلکردهها: دکتر شیبانی- دکتر جاسبی- دکتر عباسپور- آقای زوارهای و چند برادر دیگر...
اولین تظاهرات در سال 56 در صحن حضرت عبدالعظیم تشکیل شد که در آن شهید اسلامی دعا خواند و امام را با نام دعا کرد. و سپس شهادت شهید حاجآقا مصطفی خمینی اتفاق افتاد و تشکیلات بهسرعت از آن استفاده کرد و مجالس ختم و هفتم و چهلم را ترتیب داد که منجر به درگیری 19 دی ماه ۵۶ قم و جرقه شعله انقلاب گردید.
این تشکل در سال 57 انسجام نسبتاً کاملی یافت و همزمان با اوج گرفتن مبارزه بر علیه رژیم و ورود میلیونی مردم به مبارزه و احساس اینکه پیروزی نهضت قریبالوقوع است. ضرورت ایجاد حزبی که بتواند پس از پیروزی انقلاب، انقلاب را استمرار بخشیده و دشوارترین بخش مبارزه خود را آغاز کند کاملاً احساس میشد با این انگیزه مهم.
"مبارزه با ضدانقلاب، مبارزه با توطئهها، حراست از پایگاههای گشوده شده و گشودن پایگاه های فتح نشده. زنده نگه داشتن امید و اطمینان در مردمی که پس از دوران طولانی طعم پیروزی را میچشند، تداوم بخشیدن به حرکت، حرکت بسوی جامعهای توحیدی و جامعهای آباد و آزاد" (مقدمه مرامنامه حزب 29/11/57).
جهت ایجاد این حزب، شهید بهشتی و شهید باهنر و شهید مطهری بهاتفاق چند نفر دیگر از برادران برای تهیه اساسنامه و مرامنامه به کار پرداختند و با عدهای دیگر نیز مشورت نمودند.
از نظر تشکیلاتی نیز جهت اعضای مؤسسین و شورای مرکزی و نحوه انتخاب آنها قرار شد که از سه گروه روحانی- دانشگاهی- کسبه و بازاری مؤمن و متعهد، فهرستبرداری شده از هر گروه به طور جداگانه دعوت مخفی به عمل آید و از آنها خواسته شود که حدود 7 الی 10 نفر از بین خود انتخاب نمایند تا شورای مرکزی از آنها تشکیل شود.
قرار شد که از این 20 نفر اسامی 10 نفر و اگر 30 نفر شدند 15 نفر اعلام شود تا مردم مرکزیت حزب را شناخته و با اطمینان خاطر به حزب بپیوندند و چون مسلم بود که رژیم جابر شاهنشاهی این 15 نفر را دستگیر و اعدام و یا محکوم زندانهای طویلالمدت خواهد کرد 10 یا 15 نفر بعدی حرکت حزب را استمرار بخشند.
حدود اوایل سال 57 این برنامه در مورد روحانیت به سادگی انجام شد و نیازی به انتخابات هم احساس نگردید و حدود 14 نفر در نظر گرفته شدند.
در خرداد 57 در مورد کسبه و بازاریان انتخابات شد و هفت نفر انتخاب شدند و قرار بود که در مورد تحصیلکردهها و دانشگاهیان نیز انتخابات به عمل آید که اوجگیری مبارزات و کارهای روزمره انقلاب و لزوم یک حرکت عمومی (همه با هم) امکان این کار را نداد. منتها تشکل برادران با محور شهید بهشتی و شهید مطهری و یارانشان از روحانیت و تحت رهبری امام ادامه داشته روزبهروز محکمتر می گردید. مخصوصاً که با گسترش دامنه انقلاب و تظاهرات لزوم ایجاد حزب هرروز بیشتر از روز قبل احساس میشد.
با تنظیم اساسنامه و مرامنامه قرار شد آیتالله سیدحسن طاهری خرمآبادی آن را خدمت امام ببرند و کارهای انجامشده را به عرض ایشان برسانند.
آقای طاهری از طریق سوریه، با زحمت بسیار به عراق رفته خدمت امام رسیدند اما آن ایام مصادف با روزهایی بود که امام تحت فشار رژیم عراق آماده ترک آن کشور بودند و دو روز بعد عراق را به ناچار ترک کردند و آقای طاهری امکان تبادل نظر و مذاکره کافی با امام را به دست نیاورده و به ایران بازگشت.
با مستقر شدن امام در پاریس امکان تماس با ایشان بیشتر شد، از ایران شهید حاج مهدی عراقی و سپس شهید مظلوم آیتالله بهشتی و بعد آقای عسگر اولادی به پاریس رفتند و مخصوصاً مرحوم بهشتی مفصل در این زمینه با امام صحبت کردند و نظرشان را راجع به اعلام حزب در این مرحله جویا شدند و امام فرمودند:
" به شرطی که خیلی شما را از کارهای روزمره انقلاب باز ندارد."
و به راستی که حوادث روزمره انقلاب آن هم با آن سرعت حرکت، مجال پیاده کردن بسیاری از برنامهها را نمیداد جریان انقلاب بهصورت سیل خروشانی درآمده بود و بایستی با این سیل همراه میشدیم تا بنیان رژیم منحوس پهلوی را براندازیم.
لذا شرایط روز اجازه اعلام حزب را نداد. مخصوصاً به دلیل مسئولیتهای سنگین که در رابطه با مسائل انقلاب و عهده مؤسسین و مؤثرین بود و قهراً حق تقدم با این مسائل بود.
حرکت متشکل گفتهشده تا اوایل محرم سال 1399 مطابق 1357 بطور مستقل ادامه داشت. اما با اعلامیه مشهور امام (محرم ماهی که خون بر
شمشیر پیروز شد) و لزوم راهپیماییهای عظیم در محرم و صفر و درحقیقت مرحلهای خاص از انقلاب با توصیه مؤکد شهید بهشتی، نمایندگانی از این تشکل مامور شدند که همکاری نزدیکی با سایر نیروها داشته باشند و لذا در جلسهای با شرکت اعضای مؤثر نهضت آزادی- جبهه ملی و بعضی گروههای دیگر برنامه راهپیمایی عظیم تاسوعا و عاشورا تنظیم و به اجرا درآمد. و این همکاری تا ورود امام امت به کشور و برنامه کمیته استقبال از امامخمینی استمرار یافت.
البته نقش اساسی در کلیه این حرکتها بهعهده همین برادران بود که حتی مایل نبودند نامی برای تشکل خویش انتخاب نمایند مبادا برای کسانی و گروههایی که میخواستند مطرح باشند و در طول حرکت نیز بسیاری از آنها تلاشهایی در جهت این هدف کردند که با مرور جریانات آن روزگار کاملاً روشن است- ایجاد حساسیت نماید و وقفهای ولو کوچک در حرکت پدید آید.
سخنرانی و اقامه نماز در خیابان توسط شهید بهشتی در روز 16 شهریور و نیز در راهپیمایی اربعین و سخنرانی ایشان در جلوی مسجد صاحب الزمان (عج) و سخنرانی در روز 27 صفر در بهشت زهرا که حالت اخطار به رژیم را داشت و قرار بود که امام به تهران بیایند و رژیم فرودگاه را بسته بود و برنامههای شورای انقلاب و اداره امور میرساند که بیشترین بار بر دوش شهید بهشتی و شهید مطهری بود.
با ورود امام و مسلم شدن پیروزی قریبالوقوع انقلاب شکوهمند اسلامی ضرورت تشکیل حزب آن هم حزبی که مناسب برای مرحله پس از پیروزی باشد بیشتر مطرح گردید. و با پیروزی 22 بهمن سال 57 شدت ضرورت، تشکیلاتی که بتواند همه علاقهمندان به انقلاب اسلامی را جمع کرده و جهت دهد بر همگان آشکار گردید. و حجتالاسلام آقای هاشمی رفسنجانی مطلب را در خدمت امام عرضه داشتند و چون مقدمات اعلام رسمی چند روزبه طول انجامید، امام چند بار از آقای هاشمی پرسیده بودند: "پس این حزب که گفتید چه شد؟" تا بالاخره در روز 29 بهمن 57 یعنی هفت روز پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی از طرف شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی- شهید دکتر باهنر- آیتالله موسوی اردبیلی- حجتالاسلام خامنهای- حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی بهعنوان مؤسسین موجودیت حزب جمهوری اسلامی بهطور رسمی اعلام گردید.
البته در آن چند روز صحبت از این بود که به همان طریق قبلی، مؤسسین اصلی گروه روحانی، دانشگاهی و تحصیلکرده و کسبه و بازاری انتخاب و اعلام موجودیت رسمی حزب را بنمایند. لکن از آنجایی که پس از پیروزی هنوز چهرهها کاملاً شناخته نبود توقعات و ادعاهای بسیاری از افراد سرشناس ممکن بود مشکلاتی پدید آورد. لذا تصمیم گرفته شد که این 5 برادر که مورد تایید امام و همه اقشار ملت بودند هیئت مؤسس باشند و اعلام نمایند.
سپس از هفته سوم اعلام موجودیت رسمی، اعضای شورای مرکزی که نزدیک به 30 نفر از اقشار مختلف بودند اداره امور حزب را بهعهده گرفتند که تاکنون 10 نفر از آنها شهید و به جای آنها برادرانی دیگر به عضویت شورای مرکزی درآمدهاند.
بنابراین با توجه به مسئولان و تاریخچه و زمینه پیدایش حزب جمهوری اسلامی معلوم میگردد که این حزب عصاره ای است از مبارزات گذشته و در خط امام و مسئولانش اکثراً کسانی هستند که نقش مؤثری در مبارزات داشتهاند. و تجمع آنها در این حزب نیز بهعنوان یکی از مهمترین وظایف انقلابی، اسلامی آنها بوده است. و از همان آغاز اعلام حزب تاکنون تحت رهبری امام بالاترین و بزرگترین بار انقلاب را به دوش کشیدهاند و به همین علت بیش از هر سازمان و نهاد دیگری مورد ترور، تهاجم، اهانت و تهمت و ناسزا از طرف دشمنان و مخالفان انقلاب و از طرف خطوط دیگر قرار گرفتهاند و هنوز بردبار و محکم و استوار به انجام وظایف خویش ادامه میدهند و بنا به فرمایش سومین دبیرکل حزب در برابر امام امت:
"این برادران هم برای کار آمادهاند هم برای شهادت و هم برای ناسزا شنیدن."
عملکرد حزب در این 3 سال:
عملکرد حزب در این چند سال و اندی در حقیقت عملکرد انقلاب است زیرا اگر حزب را مهمترین بازوی امام و مسئولان به شمار آوریم عملکرد آن جدای از عملکرد انقلاب نخواهد بود.
معهذا آنچنان سطح فعالیت حزب در ابعاد مختلف تبلیغاتی، سیاسی، آموزشی و خدمات بالاست که شرح آنها نیاز به کار تعداد زیادی از افراد و صرف اوقات فراوان می باشد که فعلاً در این مرحله حساس انقلاب، نمیتوان
آنها را برای این منظور به کار گرفت و لازم است که وقت آنها برای سایر امور روزمره انقلاب اسلامی صرف شود.
بهتر است که در این مورد عنان سخن را به شهید آیتالله دکتر بهشتی که خود یکی از امتیازات مهم حزب جمهوری اسلامی است، بسپاریم:
سوال: نقش حزب را پس از اعلام موجودیت تحلیل نمایید؟
جواب: حزب پس از اعلام موجودیت بهسرعت توانست بهصورت یک مجموعه بسیار بزرگ و نیرومند از هواداران جمهوری اسلامی در خط امام در بیاید ولی این مجموعه با وجود آنکه در خطوط کلی انقلاب هماهنگ و صمیمی بود در برنامهریزی و خطوط دقیق؛ آن انسجام لازم را نداشت، بنابراین در کارها و فعالیتهای عمومی، حزب خدمات مؤثری کرد، در موارد بسیار توانست به بسیج نیروها و بسیج تودهها دست بزند.
نقش اساسی حزب این بودهاست که توانسته در فعالیتهای سیاسی زنده روز که نقش مؤثری هم داشت در پیشبرد انقلاب حضور داشته باشد به نظر من از تظاهرات و راهپیمایی حزب در روز کارگر گرفته تا تظاهرات دیگر در انتخابات مجلس خبرگان و همین حالا ببینید در انتخابات نمایندگان مجلس شورا و همچنین حضور عدهای از اعضاء حزب در شورای انقلاب و در وزارتخانهها و در نهاد های انقلاب اینها درحقیقت سبب شدهاست که حزب آن خط اصیل اسلامی اش نقش مؤثری را برای جلوگیری از انحراف انقلاب داشته باشد.
من صریحاً میگویم حزب جمهوری اسلامی درست به همان دلیل مورد این همه هجوم قرار گرفته که دشمنان حتی حضور فعال و خلاق آن را در انقلاب و حفظ خط راست انقلاب درک کردهاند. بنابراین حزب با بینشی خوب چه از نظر اسلام و تفکر خالص اسلامی و چه از نظر سیاست و استقلال کامل سیاسی، نقش خود را ایفا کرده، منتها از نظر تشکیلات و از نظر ساخت ایدئولوژیک هنوز آن رشد کافی را نکرده و ما مطالعات اقتصادیمان را منظم کردهایم، مواضعمان را حتی مشخص کردهایم و مینویسیم علاوه بر این هم باید بگویم که ما مقداری از مواضعمان را عملاً در قانون اساسی آوردیم.
علاوهبراین همانطورکه در کارنامه حزب آمده این حزب فعالیتهای وسیع تبلیغی و اجتماعی در زمینههای مختلف داشته که فشرده کارنامه آن در روزنامه منتشر شده و مفصل آن اگر میسر شد انشاءالله در یک جزوه منتشر خواهد شد. چون آن چه در روزنامه منتشر شده در حقیقت بیشتر کارهای دفتر مرکزی
است و حال اینکه فعالیتهای مهمی از حزب در دفاتر استانها و شهرها انجام گرفته که از مجموع آنها کارنامه مفصلتری میتوان منتشر نمود.
در مجلس خبرگان هدف این بود که بتواند یک قانون اساسی با طرز تفکر اسلامی تنظیم کند و برای آرای عمومی (رفراندوم) آماده بکند، باز نقش حزب نقش مؤثری بود، البته در معرفی نامزدها حزب با گروههای دیگر ائتلاف کرد و در این ائتلاف ناچار بود که از سختگیری نسبت به بعضی از معیارها بگذرد و این برای حزب چهبسا مهلک بود ولی بههرحال در آن طرف مطلب موفقیت ما برای تصویب یک قانون اساسی که از اسلام مایه گرفته بسیار پرارزش بود. از تلاشهایی که برای منحل کردن مجلس خبرگان با حمایت سفارت آمریکا صورت گرفته و اسناد آن منتشرشده میتوان فهمید که تلاش مشترک حزب و روحانیت مبارز متعهد برای تنظیم یک قانون اساسی اسلامی چه خدمت بزرگی به حفظ استقلال انقلاب ایران و ملت انقلابی ایران و نظام اجتماعی ایران بوده است.
سوال: با توجه به اینکه انقلاب ما یک انقلاب اسلامی است و درواقع متکی به نیروی مردم آیا ما نیاز به ایجاد حزب داشتهایم یا داریم؟
[جواب:] بسماللهالرحمنالرحیم، بله چون وقتی انقلاب پیروز می شود نوبت به تداوم انقلاب، نوبت به مدیریت، نوبت به برنامهریزی در زمینههای مختلف روحی و معنوی، فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی، بهداشتی و امثال آنها میرسد، بر بخش اقتصاد نیاز به برنامهریزی کشاورزی، صنعتی، بازرگانی، داخلی و خارجی می باشد و همه اینها احتیاج دارد به نیروهای ساختهشده و کارآمد، نیروهایی که با هم همفکر باشند اگر نیروها با هم همفکر نباشند برنامهریزیهایشان ناهماهنگ میشود، اگر همه نیروها برمبنای ایدئولوژی اسلامی، اسلام اصیل و زنده نباشند درنتیجه هر برنامهای برای خودش یک آهنگ پیدا میکند و نمیشود از مجموعه این برنامهها حرکت و تلاشی هماهنگ در جهت تداوم انقلاب به وجود آورد.
آن تشکیلات اساسی سیاسی و اجتماعی اسلامی که بتواند طرح و برنامه هماهنگ و نقطه نظرها و موضعگیریهای هماهنگ و کادر هماهنگ را به وجود بیاورد، به آن میگوییم حزب و حزب به این معنا ضرورت زندگی اجتماعی است و حزب به این معنی یعنی یک گروه دارای نقطه نظرهای اسلامی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی هماهنگ
و دارای همآهنگی عملی و برخوردار از همسازی و دمسازی عملی و تشکل در طرح برنامه و در اجرا چیز بسیار مفیدی است و از ضرورتها می باشد و اما حزب به معنای دیگری که غالباً امروز فهمیده میشود یعنی یک گروهی که طالب قدرت هستند، دار و دسته راه میاندازند برای اینکه به قدرت برسند و نقطهنظر مشترکشان این هست که با هم به قدرت برسند و میراث انقلاب را میان خودشان تقسیم کنند، حزب به این معنا چیز خطرناکی است، چیز بدی است، چیز مزاحمی است، و نهتنها برای انقلاب لازم نیست، بلکه برای انقلاب و پیروزی انقلاب در مراحل بعدی مضر است.
تا آنجا که به حزب جمهوری اسلامی مربوط میشود ما حزب به معنی اول را خواستیم به وجود بیاوریم نه حزب به معنی دوم را و این را در جزوههای آموزشی هم گفتیم توی بحثها هم گفتیم و ما خواستیم انسانهایی را که در خط راست اسلام، خط مستقیم اسلامی میاندیشند و عمل میکنند و به استقلال این مملکت از نظر سیاسی و اقتصادی علاقه دارند و معتقد هستند که این جامعه میتواند روی پای خودش بایستد و به سمت جلو حرکت کند و به پیروزی در مراحل بعدی انقلاب برسد از مجموعه اینها یک تشکیلات نیرومند فعال به وجود بیاید که بتواند بهصورت هماهنگ برنامهریزی کند و عمل بکند.
انشاءالله
آموزش واحد استانها
تهران– 10/7/61
انواع تشکل
اسدالله بادامچیان (۱۳۲۰ در تهران) سیاستمدار ایرانی و عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی است. او فوق لیسانس علوم سیاسی و دکترای روابط بینالملل دارد و با علوم حوزوی در حد سطح آشناست. بادامچیان با احزاب سیاسی قبل از تشکیل حزب جمهوری اسلامی همکاری داشته و از زندانیان سیاسی دوره محمدرضا پهلوی بوده است. وی تاکنون ۵۰ جلد کتاب تألیف کرده و به چاپ رسانده است.
متن زیر از جزوات آموزشی حزب جمهوری اسلامی است که ارزش تاریخی دارد و برای اولین بار توسط پایگاه خبری تحلیلی ندای اصفهان در فضای مجازی منتشر می شود. همانگونه که مشاهده می شود نویسنده در یک سیر مدون، قصد آموزش تئوری های تشکیلات به اعضا را دارد. ابتدا از ضرورت تشکیلات سخن گفته، سپس انواع تشکل را بیان کرده و در جزوه سوم می گوید که می بایست کدام تشکل را انتخاب کنیم تا در حزب الله و به دور از حزب شیطان باشیم.
جزوه شماره ۲- انواع تشکل:
در جوامع مختلف، انواع تشکل بر حسب ضرورتها و موقعیت های زمانی و مکانی وجود دارند که هر یک ویژگی های تشکیلاتی خاص خود را دارند و در محدوده این ویژگی ها به فعالیت می پردازند. به همین علت تاکنون بیشترین تکیه در این بحث بر لغت «تشکل» بوده که بر انواع شکل پذیری های جمعی از قبیل حزب، سازمان، انجمن، گروه، جبهه، نهضت و هیئت و... دلالت می کند.
چون شناخت این تشکل ها و ویژگی های هر یک کمک مفیدی در شناخت وظیفه تشکیلاتی می باشد، درباره هر یک از آنها شرحی مختصر داده می شود با تذکر این نکته که در یک جامعه ایمانی و الهی کلیه این تشکل ها باید در خط الله باشند.
۱) حزب:
تشکلی است مستقل و دارای اهداف، جهان بینی، اصول
عقیدتی و خط مشی کلی مشخص شده ای که در مجموعه ای به نام (مواضع) بیان می گردد و مرکزیت و رهبری آن انتخابی است که در آغاز مرکزیت از بین هیأت مؤسس انتخاب و در جریان رشد مرکزیت توسط نمایندگان انتخابی حوزه ها در کنگرۀ سراسری انتخاب می گردد.
در حزب بر خلاف سازمان، اعضاء، مسئولان رهبری حزب را (با رعایت مقررات و سلسله مراتب) انتخاب می کنند و در صورت مشاهده تخلف آنها و یا عدم مدیریت و برنامه ریزی صحیح و یا بی کفایتی در رهبری و اداره حزب، آنان را استیضاح می کنند و یا برای دوره بعد انتخاب نکرده عناصر شایسته تری را به جای آنها می نشانند.
به همین علت در احزاب، حالت مرکزیت گرائی شدید و یا دیکتاتوری موجود در سازمان وجود ندارد و تحمل گرایشات مختلف در درون حزب (به شرط قبول و باور مواضع حزب و شرکت در راستای کلی حزب) به راحتی امکان پذیر است. تبعیت اعضاء در حزب از مرکزیت به مانند سازمان، حالت دستور از بالا را ندارد بلکه حالت (تبعیت) را دارد و اعضاء ضمن اینکه تابع مرکزیت منتخب خود هستند و به علت اعتقاد به حزب، وظایف حزبی را با جان و دل انجام می دهند، اما در اظهارنظر شخصی خویش نیز آزادند، به همین سبب کمتر در حزب انشعاب رخ می دهد و اگر انشعاب شد همدیگر را بهتر تحمل کرده رفتار ملایم دارند. لذا گسترش حزب وسیع است و صنف های جامعه را دربر می گیرد.
ارتباط بین اعضاء و مسئولان در حزب متقابل است، یعنی حوزه ها نظریات و پیشنهادهای خود را توسط مسئولان به شورای مرکزی ارائه می دهند و آنها با جمع بندی و تطبیق با شرایط روز و امکانات برنامه ریزی کرده و تصمیمات لازم را اتخاذ و به اعضاء ابلاغ می کنند و همین طور مسئولان مسائل مهم را که وقت کافی برای نظرخواهی دربارۀ آنها هست به حوزه ها می فرستند و سپس با جمع بندی نظریات اعضاء تصمیم مقتضی را می گیرند که به این ترتیب همه اعضاء حزب در جریان امور بوده و در تصمیم گیری مشارکت نموده اند.
۲) سازمان:
تشکلی است با اهداف و جهان بینی و اصول عقیدتی و خط مشکی کلی که مرکزیت شدیدی بر آن حکفرماست یعنی کادر مرکزی به شدت روابط درون سازمانی را کنترل کرده بر آنها مسلط است و روابط در حقیقت شبیه ارتش می باشد.
تصمیم گیری ها از بالا به پایین است و عضو صد درصد تابع دستور تشکیلاتی می باشد و ملزم است بدون چون و چرا احکام صادره را اجرا نماید، اگرچه بر خلاف واقعیتی باشد که خود ناظر بوده است. اینگونه روابط برای عضو تحت عنوان وحدت تشکیلاتی توجیه می گردد.
در سازمان با کوچکترین اختلاف نظر، انشعاب رخ می دهد، زیرا مرکزیت طاقت و تحمل کوچکترین حرکت استقلالی فرد را ندارد و لذا معترض باید توبه کرده و جهت عبرت گرفتن سایرین انتقاد از خود نموده و در سازمان باقی بماند، در غیر این صورت اخراج می گردد. هرچند او در جهان بینی و اصول عقیدتی و خط مشی کلی توافق با سازمان داشته باشد و خدمات فراوانی هم کرده باشد.
به همین علت انسجام تشکیلاتی سازمان بهتر از حزب است، اما معمولاً محدود به عناصری یکدست و جدای از جامعه می شود و گسترش آن محدود است و در جریان حرکت های اجتماعی طولانی دچار انشعاب های فراوان می گردد.
از خواص تشکیلات سازمانی ایجاد روحیه تعصب سازمانی در افراد و سازمان محوری و سازمان گرایی و سازمان باوری می باشد.
تـذکـرات:
با این تعریف احزاب کمونیست، معمولاً احزابی هستند که سازمانی عمل می کنند. نمونه بارز مطالب گفته شده سازمان منافقین می باشد که تجربه بزرگی در دانش تشکیلاتی است.
مفهوم گفته شده مربوط به سازمان از دیدگاه تشکل است و این کلمه معانی دیگری نیز دارد از قبیل یک مجموعه و یا بخشی از یک اداره و نهاد مانند سازمان هواشناسی،
سازمان جغرافیایی ارتش یا سازمان ملل متحد.
۳) انجمن:
تشکلی است از معتقدین به یک مکتب یا فرهنگ که معمولاً برای مقاصد فرهنگی یا صنفی دور هم جمع می شوند مانند انجمن های اسلامی یا انجمن های فرهنگی.
عناصر تشکیل دهنده انجمن، دارای وحدت هدف و جهان بینی و منافع گروهی هستند ولی در اصول عقیدتی و بالاخص در تعیین خط مشی سیاسی کاملاً دنباله رو شخصیت های مذهبی یا سیاسی مشهور و یا احزاب و سازمانها می باشند و از خود برنامه ای ندارند. شاید بتوان گفت که آنها کانون هایی برای خطوط موجود در جامعه می باشند. در انجمن ها رهبری نیست بلکه مدیریت هست و اعضاء روابط تشکیلاتی حزبی یا سازمانی با مدیریت ندارند و روابط تشکیلاتی همه جانبه نیست. اعضاء اختلاف دید دارند و در اهداف و انگیزه ها اگر در کل مشترک باشند در مصادیق مشترک نیستند و داشتن یک یا چند نقطه اشتراک کلی و صنفی یا فرهنگی موجب تجمع آنها می گردد.
۴) گروه:
مجموعه ای از افراد است که بر اساس اصول عقیدتی واحد و خط سیاسی واحدی، گرد هم جمع شده اند تا فعالیت مشترک داشته باشند، اما در این اصول عقیدتی یا خط مشی سیاسی تابع یکی از خطوط سیاسی ـ عقیدتی در جامعه می باشند و اکثر در کنار حزب یا سازمان ها حرکت کرده و گاهی وابسته به آنان می شوند.
گروه بیشتر شبیه سازمان است بدون داشتن روابط تشکیلاتی کامل سازمانی، در این نوع تشکل روابط و ارتباطات و مدیریت و رهبری به طور ناقص وجود دارد.
۵) جبهه:
مجموعه ای از چند تشکل سیاسی است که به ضرورت مرحله ای حرکت، با یکدیگر هماهنگ شده بر خط مشی واحد و موضعگیری مقطعی اتفاق می نمایند اگرچه در جهان بینی و اصول عقیدتی و برنامه های آینده با هم اختلاف داشته باشند. مانند جبهه ملی که از چند حزب مختلف العقیده پدید آمده بود.
بیشترین علت تشکیل جبهه این است که تشکل های به هم پیوسته می یابند که در مقابل حریف به تنهایی قدرت مقابله ندارند و لذا برای مدتی معین با یکدیگر هماهنگ می شوند و اختلاف خود را موقتاً کنار می گذارند.
به همین علت جبهه در یک مقطع زمانی مفید بوده و نمی تواند تداوم داشته باشد و پس از گذشت این مرحله ضروری و رفع ضرورتها و گاهی در طول حرکت، اختلافات سیاسی ـ عقیدتی درون جبهه تشدید شده و از یکدیگر جدا می شوند و با این کناره گیری ها و یا گاهی با قدرت یافتن یکی از تشکل ها و بی نیاز شدنش از ائتلاف با دیگران جبهه از هم می پاشد و نیز اگر حرکت جبهه ای به پیروزی برسد اختلاف نظر در نحوه بهره برداری از موفقیت و در شیوه اداره امور پس از پیروزی به سرعت جبهه را متلاشی می کند.
۶) جنبش:
مجموعه ای از افراد یا گروه هاست که دارای اصول عقیدتی مختلف هستند ولی در یک یا چند امر سیاسی وحدت نظر دارند و با حفظ اصول عقاید خویش در این مجموعه در راه رسیدن به هدف مشترک تلاش می کنند. مانند جنبش های آزادیبخش. جنبش شکل ناقصی از جبهه است و دارای همان ویژگی ها و طبعاً انسجام لازم را نداشته و در یک مقطع زمانی مؤثر خواهد بود.
تـوضیــح:
۱- غیر از تشکل های گفته شده، انواع دیگری از تشکل وجود دارند که نیازی به مطرح شدن آنها در این بحث مختصر نیست.
۲- در ایران، بعضی از تشکل های موجود اسم هایی دارند که با تعاریف فوق مطابقت ندارند مثلاً اسم جنبش بر خود گذاشته اند ولی در حقیقت سازمان هستند و یا اسم حزب دارند و سازمانند و یا حزب هستند و نام سازمان بر خود نهاده اند یا سازمان یا حزبند اما نام انجمن گرفته اند.
این مسئله علل گوناگونی دارد از قبیل عدم تسلط بر مفاهیم واژه های سیاسی یا قبول نداشتن این نوع تقسیم بندی و تعاریف، یا اهداف خاصی که از این نوع اسم گذاری دارند و...