انگیزه تشکیل و موضع گیری های حزب جمهوری اسلامی
جزوه شماره 3 حزب جمهوری اسلامی
تیراژ 15000
چاپ دوم 10/12/58
بسم الله الرحمن الرحیم
به منظور آشنایی با مسائل حزبی و انگیزه و اهداف حزب در دو بخش بحث را مطرح می کنیم:
بخش اول: کلیات
تعریف حزب:
حزب واحدیست جمعی و ارگانیک که براساس تقسیم مسئولیت با هدف یا اهداف مشخص به وجود می آید. البته پیوند مسئولیت ها با یکدیگر به طوری است که در مجموع مکمل و توضیح دهنده یکدیگرند نه به همین دلیل حزب مانند موجود زنده ای است که اعضای آن در رابطه با یکدیگر قادر به انجام وظایف هستند و هر گونه تکروی به مثابه علمی ضدحزبی یا ضدسازمانی جلوه خواهد نمود.
اهمیت حزب:
از آنجا که از حزب نیز به مانند بسیاری از دیگر تشکیلات سوء استفاده های فراوانی شده و می شود حتی گاهی (حزب بازی) به صورت یک اهانت استعمال می گردد برخی از مردم می پرسند که چه نیازی به حزب هست؟
یا اینکه بی اعتنا و بی تفاوت از حزب می گذرند و اهمیت و ضرورت آن را نمی شناسند در حالی که در امر کشورداری و اداره امور مخصوصاً در موقعیت فعلی کشور ما هیچ موضوعی به اندازه حزب اهمیت ندارد زیرا پس از آنکه انقلاب ما بدون اتکا و وابستگی به یکی از ابرقدرت ها و تنها به پشتوانه نیروی ملت و یا رهبری امام خمینی و توفیق الهی پیروز گردید و پس از سالیان دراز سایه شوم استعمار از این ملت برطرف شد اداره امور کشور با همه خرابی های قبلی به عهده ملت قرار گرفته است و این کار تنها با یک تمرکز قوا میسر می باشد و اگر این تمرکز نباشد گروه های جدا جدا دچار کم کاری- اتلاف وقت و نیرو- پراکندگی و تفرقه – و دوباره یا چندباره کاری خواهند گردید و در نتیجه دشمن و توطئه گران با بهره مندی از این وضع انقلاب را دچار خطر بزرگ خواهند نمود.
و این تمرکز قوا و ارتباط بین نیروهای فعال فقط در حزب امکان پذیر می باشد. از طرفی در نظام خفقان گذشته فرصت برای شکوفایی استعدادهای انسان های سالم و میهن دوست و مسلمان نبوده و بیشتر کسانی که به اداره امور واردند پرورش یافته رژیم قبلند و اگر بخواهیم افراد شایسته و با تقوی را جایگزین آن ها نمائیم بایستی آن ها را در حوزه های حزبی شناسائی نماییم و میدان عمل به آن ها بدهیم.
و باز باید گفته شود که نظارت حساب شده از طرف اقشار مختلف ملت نسبت به امور دولت فقط در حزب به طور گسترده و سازمان یافته امکان پذیر است.
اقسام حزب:
حزب ها یا علنی هستند و یا مخفی و لذا طرز اداره و تشکیلات آن ها فرق می کند.
حزبی که تحت شرایط خفقان مخفی به فعالیت می پردازد تشکیلات خاصی دارد که بعداً شرح داده خواهد شد.
برخلاف حزب علنی که دارای کادرهای منظم و آشکار و حوزه های علنی و نیمه مخفی و شورای مرکزی شناخته شده با اصول و مبانی و روش های ارائه شده می باشد.
تک حزبی یا چند حزبی:
نظام کمونیستی و فاشیستی معمولاً از روش تک حزبی طرفداری می کنند یعنی اجازه فعالیت فقط به یک حزب مورد قبول خویش را می دهند مانند همه کشورهای کمونیستی که در آن ها مردم ناچارند فقط به حزب کمونیست و نامزدهای این حزب رای بدهند.
در غرب و کشورهایی که آزادمنشی (دموکراسی) در آن ها هست احزاب گوناگون وجود دارند با اعتقادات و خط مشی های متفاوت اما در کشورهای استعمارگر معمولاً دو یا چند حزب وجود دارند که به اقتضای زمان و گاهی ساخت و پاخت سیاسی یکه تاز صحنه می شوند، مانند احزاب محافظه کار و کارگر انگلستان و دموکرات و جمهوری خواه امریکا.
این ها به مردم آزادی می دهند که به هر کسی می خواهند رای بدهند اما همیشه یکی از نامزدهای این دو حزب برنده می شود.
بنابراین بعضی ها عقیده دارند که بازی های انتخاباتی آنها نیز یک حیله و سرگرمی است. طرفداران نظام تکحزبی یا چندحزبی هر یک دلایلی برای خود دارند از جمله طرفداران تکحزبی میگویند که تعداد احزاب باعث متفرق شدن نیروهای اصیل ملت شده و ایجاد اختلاف و درگیری میکنند زیرا هر حزب طرفدارانی داشته و هر یک میکوشد قدرت را به دست گیرند و حزببازی بالاترین ضرر را به کشور میزند و زمینهای برای افراد جاهطلب و فرصت خواه فراهم میآید و طرفداران چندحزبی عقیده دارند که یک حزب فقط افکار خود را القاء میکند و چون بشرها افکار و عقاید گوناگون دارند اگر نتوانند آراء خود را از طریق احزاب مختلف آزادانه ابراز دارند به مبارزه مخفی دست میزنند که حزب حاکم مجبور به مقابله و سرکوب آنها میشود و درنتیجه دیکتاتوری برقرار میگردد و از طرفی بودن چند حزب چون باعث مبادله بیشتر افکار و عقاید و نظریات میگردد، رشد و تکامل به جامعه میبخشد. اسلام ضمن آزاد گذاشتن افراد و احزاب گوناگون فقط حزبی را قابل ورود مردم و تلاش در آن میداند که حزبالله باشد یعنی به خاطر الله و با هدف و راه و برنامه و خواست خدایی تشکیل شده باشد زیرا تنها حزبالله است که رستگار و پیروز خواهد بود.
نحوه تشکیل حزب:
معمولاً حزبها را گروهی از افراد فعال پدید میآورند که بنابر اهداف و برنامهها و روش و شخصیت افراد مؤسس عمری طولانی و یا کوتاه خواهد داشت.
برای موفقیت یک حزب یا تشکیلات در شهرستان و یا در مقیاس کشور علاوه بر اهداف و ایدئولوژی مطالعه خواست مردم، به ویژه خواسته مشترک آنان، بر ما ضروری است که آن را شعار خود قرار دهیم و با بررسی مشکلات مردم و ریشهیابی آنها جامعهای خود را بشناسیم و با مطالعه نیروهای اجتماعی آن را تکمیل سازیم تا بدین طریق نیروهای فعال را شناسایی و درضمن نیروهای مخالف را نیز ارزیابی کنیم طبیعی است که چون تشکیلات همراه با برنامه و هدف است مخالفینی نیز خواهد داشت، ازجمله کسانی که مقام یا منافعشان در خطر قرار میگیرد یا محدودیتهایی برای آنها ایجاد میشود درصدد مخالفت برخواهند آمد.
بهعبارت دیگر با این مطالعات باید بدانیم با چه کسانی روبرو هستیم و از حمایت چه کسانی برخورداریم. سپس باید وارد عمل شویم که فرد نیاز به جامعهشناسی و تاریخ و تجربه آموزی دارد و مخصوصاً به شرایط حاکم بر زمان و جامعه باید دقت کرد زیرا طبعاً نحوه عمل هنگام حاکم بودن شرایط پلیسی با زمان حاکم نبودن آن متفاوت است که نمونه بارز آن شرایط فعلی است که هر حزبی آزادانه میتواند عمل کند و حال آن که سابقاً چنین آزادیی وجود نداشت.
ایجاد تشکیلات در زمان حاکم بودن شرایط پلیسی:
در زمان حاکم بودن شرایط پلیسی نحوه عمل به این صورت است که بهطور مثال در شروع کار سه نفر را میشناسیم و قضاوتهای متفاوتی از آنها را درپیش رو داریم، مثلاً یکی از آنها فرد خوبی است دیگری متوسط و سومین نامطلوب. در وهله اول آن فرد خوب یا متوسط را انتخاب میکنیم تا در صورت لزوم دربارهاش تحقیق کنیم و بسته به نیاز خود و با توجه به شرایط زمان و مکان با او همکاری کنیم، البته تنها آدم خوب بودن هم کافی نیست. مثلاً افرادی هستند که صادق اند ولی منفیباف، افرادی هستند که قاطعاند ولی تکرو، افرادی اندیشمندند ولی روح همکاری جمعی ندارند و به عبارت دیگر هرکدام نقصی دارند که در حرکت جمعی باید نقایص برطرف شود.
برای شروع کار باید سعی بر این باشد که نقایص باعث کندی و ناامیدی در کار نشود، زیرا در کنار این نواقص خصلتهای خوبی هم وجود دارند که با تکیه بر آنها باید فعالیت انقلابی را آغاز نمود. ملاک هایی نیز وجود دارند که میتوان بر اساس آنها شناختی از افراد به دست آورد. از جمله ملاکها ایمان و هدف و اعتقاد به مبارزه و تقوا است که بسیار با اهمیت اند و از شرایط اساسی اولیه تماس ما با افراد می باشد یعنی ما باید با افرادی تماس برقرار کنیم که دارای چنین هدف و اعتقادی بوده و باتقوی باشند و صرفاً با اینگونه افراد است که توافقهای نسبی برای همکاری و همرزمی به وجود میآید. از این توافقها یکی در زمینه استراتژی و خطمشی میباشد یعنی اینکه مثلاً آیا توافق در انتخاب راه مبارزه مسلحانه برقرار است؟ یا مبارزه مسلمات آمیز؟ و دیگر اینکه چه برنامههایی مورد توافق است که باید در این حزب یا سازمان داشته باشیم؟
اشکال گوناگون تشکیلات:
همکاری در چارچوب تشکیلات، اشکال مختلفی دارد که یکی از آنها تشکیلات مثلثی است که برای تشکیلات مخفی به کار میرود.
به این صورت که مثلاً شخص الف فقط شخص ب را میشناسد و شخص ب هم شخص ج را و درنهایت اینکه هر شخص فقط یک نفر را و در موارد احتمالی دو نفر را میشناسند. نوع دیگری از این تشکیلات نیز وجود دارد که فردی در راس با شخص الف در تماس است که خودش تشکیلات جداگانهای دارد. درواقع شاخه جداگانهای است که با حفظ مسائل امنیتی با هم در رابطه می باشند و عملیات دو شاخه با هم هماهنگ میگردند.
علاوه بر شکل های فوق تشکیلات دیگری نیز به صورت شبکه وجود دارد بدین معنا که در رأس آن کادر مرکزی قرار دارد و به دنبال آن شوراهای شبکه از هر شبکه نیز قسمت های مختلف بیرون میآید و شامل حوزههایی میشود که گروههای مارکسیستی (چه در ایران و چه در اعراب) آن را سلول مینامند و اعراب و بهطورکلی گروههای غیر مارکسیستی به آن حلقه می گویند، در هیئت مؤتلفه با آن هیئت و در حزب ملل اسلامی کلاس گفته میشود. البته گاهی سازمانهایی اسم مستعار برای حوزه انتخاب میکنند تا افراد عادت به مخفی کاری بیشتری پیدا کنند. اینها کوچکترین واحدهای آموزشی هستند که حزب وسیله آنها با مردم در تماس است و با تماس که با بخشهای مختلف اجتماعی دارند میتوانند در آنها نفوذ کنند و مشغول بکار شوند.
شبکهها در عمل نیز به تقسیمبندی هایی از قبیل: شبکه کارگران، نظامیان، دانشجویان، اصناف و... تقسیم میشوند. علت این تقسیمبندیها در اینست که طراحان این روش معتقد هستند که نوع آموزش و مسائل اقشار مختلف متفاوت است مثلاً طرز آموزش و مسائل کارگران یا دانشجویان فرق دارد همچنین مسائل نظامیان با کارگران تفاوت می کند.
مسئله دیگری که این تقسیمبندی مطرح است مسئله امنیتی است؛ به طور مثال نظامیان درجه امنیتشان خیلی بالاتر از سایرین است (منظور از نظامیان ارتشیانی هستند که مایل به فعالیت می باشند) و باید تماسهایشان دقیقتر باشد و انضباط بیشتری میان آنها حاکم باشد زیرا که ضد اطلاعات ارتش در همه جا و حتی در منازل ارتشیان هم ممکن است برایشان اشکال به وجود آورد درحالیکه مثلاً کارگران خیلی راحتتر میتوانند گردهمایی داشته باشند و حتی به هنگام خوردن ناهار روابطشان را تنظیم نمایند.
انواع دیگری نیز از تشکیلات وجود دارد که نوع ابتدایی آن به سبب بیتجربگی در ایران بسیار مورد عمل قرار گرفته است، بدین صورت که مثلاً شخص الف با یک حوزه 4 نفری در ارتباط است و از طرف دیگر با سه نفر در حوزه دیگر ارتباط دارد و این عده نیز هر کدام حوزههای تشکیل می دهند. (مثلاً با دو نفر) و بهاینترتیب این حوزهها بهصورت قارچ و نامرتب رو به ازدیاد میگذرد و هیچگونه نظم و ترتیبی در کارشان پدید نمیآید و اکثراً شخصی که در راس قرار دارد به صورت اتفاقی و از روی آشنایی دعوت شده و این شخص هیچکس را تربیت نمیکند و اصولاً شخص کمکاری است و طبعاً چنین شخصی در تمام مواد از جمله مسائل امنیتی، مطالعاتی و غیره کماطلاع است. در زمان دستگیری هم احتمالاً مقاومت حسابگرانه ای نخواهد داشت و بهرحال ضعفهای گوناگونی، که علل آن مختلف و گاهی درونی است در وجوه دارد.
چنین تشکیلاتی محکوم به فناست و معمولاً در کشورهای پلیسی این قبیل تشکیلات زود از بین میرود کما اینکه در ایران مشابه آن را بسیار دیدهایم که با یک ضربه از بین رفتند چون هرکدام از افراد دستگیر شوند به علت در ارتباط بودن حوزهها با هم خیلی زود دستهجمعی لو می روند.
ولی اگر سازمان دقیق و ارتباط منظم و حسابشده باشد دشمن نمیتواند ضربه را به تمام بخشها گسترش دهد.
بههرحال اینگونه تشکیلات تشکیلاتی با رشد نامنظم می باشد.
تشکیلات دیگر مربوط به احزاب علنی است از جمله حزب جمهوری اسلامی که ترتیب آن چنین است.
ابتدا هیئت مؤسس افرادی از قشرهای گوناگون که متعهد و مبارز هستند دعوت می نماید و شورای موقت مرکزی را ترتیب میدهند و سپس آنها از افراد قابل اعتماد تشکیل حوزه میدهند و حوزهها گسترش می یابد اعضاء هر حوزه مسئول خود را با رای آزاد انتخاب میکنند و مسئولین حوزهها در حوزه بالاتر باز مسئول انتخاب میکنند و این مسئولین درنهایت تشکیل شورای استان حزب را میدهند که از مسئولین شوراها کنگرهای در مرکز منعقد میگردد و شورای مرکزی حزب را برمیگزینند و جای شورای موقت اولیه را خواهند گرفت.
و بدین گونه اشخاص لایق و مورد اعتماد زمینه شکوفایی پیدا میکنند و حزب با آزادمنشانه ترین طریق تشکل می یابد.
البته آنچه بیشتر از همه واجد اهمیت است نحوه ارتباط افراد، آموزش افراد و نحوه عضوگیری، معیارها و ارزشهای مربوط به آن و بالاخره کیفیتهایی که در لابهلای این ارتباط به وجود می آید می باشد. به طور مثال اگر در کارها شتاب وجود داشته باشد و به خصوص در زمینه عضوگیری دقت لازم به عمل نیاید و عناصر نالایق و سست انتخاب شوند دراینصورت حتی با بهترین تشکیلات مثل تشکیلات مثلثی الجزایر یا سازمان مقاومت فرانسه در هنگام اشغال آلمانها هم که باشد کاری از پیش نخواهد رفت. اگر 10 نفر افراد مؤمن و متعهد و لایق گرد هم جمع شوند کارهای بسیاری میتوانند انجام دهند درحالیکه افراد نالایق با تشکیلات منظم و وسیع قادر به انجام آن نیستند.
به هر حال مطالعه گر باید دقت فراوان داشته باشد و در زندگی فرد موشکافی و در ذهن خود مسائل را ارزیابی نماید تا افرادی که به این طریق شناخته و انتخاب میشوند صالح و شایسته برای کار دستهجمعی باشند و اعتماد متقابل اعضا تقویت گردد.
لذا برای عضوگیری طبق ضوابط عمل شود اگر عضوگیری بر اساس ارتباط صوری و تنها با یک معرفی ساده انجام گیرد چنین حزبی پرمحتوا نخواهد بود و بنابراین زمینه ضمن رعایت ادب باید بسیار دقیق و شکاک با افراد برخورد نمود البته در مورد مسئولها و اشخاصی که مقامات حزب را برعهده میگیرند دقت بیشتری لازم است و باید هوش و ذکاوت، زیرکی، سیاست عمل، توانایی، قدرت فرماندهی، اخلاص و قاطعیت عمل آنها شناسایی شود.
کادر:
کادر گروهی از اعضاء حزب هستند که مسئولیتهای مختلف را در حزب اداره میکنند و هرچه این کادر بیشتر با ایمان و تقوی و سیاست و مدیریت باشند، حزب موفقتر خواهد بود.
اگر فردی از جنبههای گوناگون مثل، اهل عمل بودن، سازماندهی، سازماندهی ارتباطات، تشخیص مشکلات، شناخت مسائل اجتماعی و تحلیل آنها تبحر در مسایل تشکیلاتی، اهل قلم بودن، شناسایی افراد و حل و فصل امور بهرهمند باشد و با چنین خصوصیاتی تماموقت در اختیار حزب باشد خود یک کادر است، در واقع کادر ستون فقرات تشکیلات می باشد.
عضو:
عضو کسی است که دارای ایدئولوژی سازمان بوده و وظایفی در خارج از دفاتر حزب بهعهده دارد ولی خودکفا و تماموقت نیست.
بدیهی است که معیار کلی در عضوگیری در هر حزب عبارت است از:
قبول ایدئولوژی- استراتژی و رهبران و نظرهای کلی آنها از طرف عضو و عدم عضویت در گروههای دیگر. منتها کار بدینجا تمام نمیشود و هر تشکیلات (علنی یا مخفی) شرایط دیگری را نیز با توجه به موقعیت های جغرافیایی یا اجتماعی یا اخلاقی برای اعضا قائل می شود. مثلاً حزب کمونیست براساس اصولش باید از طبقه کارگر تشکیل شود ولی آنها از روشنفکران و حتی پیشهوران و تجار که آنها را خرده بورژوا و یا بورژوا مینامند و گاهی از اربابها و خانها نیز عضو پذیرفتهاند یا در تشکیلات مخفی بعضی سازمانها علاوه بر شرایط بالا همسر نداشتن و ازدواج نکردن و بدون بچه بودن نیز جزو شرایط عضویت بود.
حزب جمهوری اسلامی در بند طرح اساسنامه شرط متعهد و مبارز بودن را برای قبول عضویت مطرح ساخته است. برای اینکه شایستگی عضو احراز گردد هر سازمان یک واحد اطلاعاتی دارد که به تحقیقات درباره عضو میپردازد و در سازمانهای مخفی این تحقیقات بسیار گسترده و با دقت کامل و آزمایش انجام می گیرد.
طرفداران (سمپات):
توده عظیمی هستند که زیر پوشش آموزشی و در رابطه با حزب می باشند ولی هنوز عضو نشده اند بلکه حزب با این افراد در تماس است و این تماس درجهت آموزش دادن و بهرهبرداری از استعدادهای آنها در جهت عضو گیری وبا در نظر گرفتن امکانات حزبی حزب (آموزشی، تدارکاتی و...) صورت می گیرد.
اسمنویسی و مسائل حزب:
بهمنظور ارزیابی نیروهای طرفدار خویش حزب اقدام به اسمنویسی مینماید. این اسم نویسی شامل کسانی است که طرفدار و دوستدار حزب هستند نه اینکه عضوی یا کادر باشند و درصورت به وجود آمدن امکانات این افراد باید زیر پوشش آموزش قرار گیرند. در این مورد مؤسسین دفترها، گروههای بازرسی برای شناسایی فرستاده می شوند یا از گزارشات افراد محلی به مرکز استفاده میگردد که در جریان عمل افراد ناصالح حذف خواهند شد.
در این کار باید به کیفیت اعمال و روابط افراد با یکدیگر توجه نمود، نه به رابطه صوری.
مسایل آموزشی:
مسائل آموزشی حزب بر دو قسم است:
1- آموزش حوزه ای
2- آموزش عمومی
در آموزش حوزه ای جزوات مخصوص اعضا حزب تبلیغ میشود که شامل مطالب ایدئولوژی و سیاسی و اخبار داخلی حزب و تجزیه و تحلیلهای مبتنی بر اعتقادات و خطمشی کلی و موضعی حزب می باشد. این تجزیه و تحلیلها میتواند در مورد مسائل مربوط به حزب، دولت، کشور، منطقه و حوزه و نظریات مخالفین باشد.
آموزشی عمومی: آموزشهای عمومی حزب آن است که در روزنامه و مجله و سایر نشریات حزب منعکسشده توسط کلاسهای عمومی تدریس میگردد یا در سخنرانیها و مراسم گوناگون برای مردم بیان می شود.
با توجه و اهداف و نظرهای حزب میتوان در مورد مسائل تازه به وجود آمده تصمیمگیری نمود (ارتجاع داخلی، بقایای رژیم طاغوتی سابق و تمام اقشاری که به نحوی ضدانقلابی هستند).
سوالات مربوط به بخش اول:
1- حزب را تعریف کنید.
2- حزب چگونه تشکیل می گردد؟
3- اشکال گوناگون حزب را همراه با توضیحاتی کوتاه نام ببرید.
4- عضوگیری چگونه انجام می شود؟
5- کادر چیست؟
6- عضو کیست؟
7- سمپات کیست؟
8- اسم نویسی چگونه صورت میگیرد؟
9- برنامههای آموزشی حزب چیست؟
بخش دوم: انگیزه و اهداف تشکیل حزب جمهوری اسلامی
الف- شناخت ما از جامعه ایرانی:
جامعه ایرانی جامعهای است سرشار از استعدادها. ملت ما ملتی است که خدمت را صمیمانه ارج مینهد و خدمتگزار را صمیمانه دوست می دارد. استاد محمدتقی شریعتی مصاحبهای داشت با این عنوان که اطاعتی را که ملت ایران از امامخمینی کرد مردم صدر اسلام نه از پیغمبر کردند و نه از علی.
هرکس در زندگی اجتماعی ما صمیمانه و مخلصانه با مردم رابطه برقرار کرده است این تجربه را دارد که مردم این سرزمین مردمی هستند قدردان، صمیمی و با علاقه، که این خود یک امتیاز بزرگ است، مردم فعال و سختکوش، مردم دلیر و نترس و خوشبختانه یکی از دستاوردهای این انقلاب آن است که ترس را که از جنود شیطان است از دل مردم زدود، بدین جهت ما امروز با سرمایهای بزرگ یعنی مردم این سرزمین مجهز هستیم مردمی که انقلابشان بازتابی جهانی داشته است.
یک جامعهشناس الجزایری که اخیراً به ایران آمده بود میگفت: انقلاب شما و مردم شما و رهبری شما الجزایر را تکان داده است. مردم الجزایر میبینند پس از انقلابشان دولتی دارند که آرمان آنها را تامین نکرده زیرا آنها مسلمان هستند درحالیکه دولتشان اسلامی نیست و آرمان اسلامی ندارد... میگفت: «ما از نظر اقتصادی هم پیشرفتی نداشتهایم» معلوم است وقتی ملتی به آرمانش نرسد تلاش اقتصادی جالبی هم نخواهد داشت.
به هرحال برای به ثمر رساندن انقلاب اسلامی پرشکوهمان باید هوشیار باشیم که از همه نیروهامان استفاده کنیم و به آنها شکل و سامان بدهیم.
ب- شناسایی و تشکل نیروهای فعال:
در این انقلاب عظیم ما همواره به رهبری نیاز داریم که بر دلها تکیه زند و بهصورت گسترده و فراگیر جایش در قلوب مردم باشد. این رهبری همان است که در امام خمینی تجلی کرد و توانست این همه نیروها و استعدادهای پراکنده را بهصورت یک سیل خروشان اجتماعی درآورد و شکل و سامان و جهت بدهد این سازماندهی برای مرحله نخستین نهضت یعنی بیرون راندن طاغوت از این کشور نقش خودش را خوب ایفا کرد ولی نیروهای موجود باید برای مرحله دوم انقلاب نیز متشکل شود و سازمان یابد.
منظور از مرحله دوم که خود امام هم از آن یاد کردهاند آنست که این ویرانه شاهنشاهی را به یک کشور آباد توحیدی و اسلامی تبدیل کنیم در این مرحله نیز وجود یک چنین رهبر محبوب و مخلص و قاطع و مصمم خود بزرگترین پشتوانه و منشأ اثر است، و انشاءالله سالها منشاء اثر خواهد بود. ولی باید توجه داشت که برای پیشبرد اهداف والای رهبر انقلاب و سوق دادن مردم در جهت و خط مشی امام و همچنین هماهنگ ساختن نیروهای فعال اسلامی و جذب و بهرهبرداری از آنها نیاز هرچه بیشتر به طرح و تشکل داریم. برای این کار باید نیروها و استعدادها را شناسایی کنیم تا ما را بر ردهبندی آنها توانا کند ما باید نیروهای جامعه خود را اینبار نهفقط بهعنوان نیروهایی که میتوانند با هم جمع شوند و راهپیمایی دو سه میلیونی انجام دهند بلکه بهعنوان نیروهایی که میتوانند گروهبندی شوند و هر گروه مسئولیتی متناسب با کاردانی و کارایی خود بهعهده گیرد شناسایی کنیم. این کار را چگونه باید انجام داد؟
این کار را باید با ایجاد رابطه فعال و خلاق و کشاندن نیروها به میدان عمل سازنده انجام دهیم. نیروها را در برخوردها، سخنرانیها و حتی کلاسها نمیتوان شناخت زیرا این شناسایی بسیار سطحی خواهد بود. شناسایی کامل تنها در میدان عمل سازنده میسر است. بسیاری از استعدادها در مرحله قبلی میتوانستند جالب کار کنند ولی در این مرحله دیگر نمیتوانند نقشی در حد اهمیت نقششان در مرحله قبلی ایفا کنند. از اینرو باید با تشکیل میدان عمل سازنده نیروها را شناسایی و ردهبندی کنیم.
ج- حزب، یک بازی سیاسی نیست:
با توجه به ضرورت کشاندن نیروها به میدان عمل سازنده این سؤال مطرح میشود که آیا این کار چگونه ممکن است؟ آیا تکتک و بیبرنامه؟ یا گروهی و با برنامه؟ روشن است که باید تشکل، برنامه، طرح و آیندهنگری داشت. این مجموعه شکل یافته که توانا بر طرح و برنامهریزی و برخوردار از آیندهنگری باشد حزب نام دارد. به عبارت دیگر حزب عبارت است از مجموعهای از نیروها و استعدادها با طرح و برنامهریزی و آیندهنگری کافی و قابل رهبری با اهداف مشخص. البته حزب در این مملکت معنای دیگری داشته، مردم ما از حزب خاطره اینچنین داشتند که: حزب یک بازی سیاسی در جهت قدرتطلبی و سلطهجویی است. این وظیفه شماست که این خاطره شوم را از ذهن مردم پاک کنید و با روشنگری و عمل نشان دهید که حزب در این مملکت در حال پیدا کردن معنای واقعی خود می باشند آن حزب اللهی که غالب و پیروز و رستگار است(*)، و اینکه حزب به معنی دار و دستهای که در جهت سلطهجویی و قدرتطلبی باشد حزب الشیطان است و نابود شدنی. (*پاورقی: اشاره به آیه شریفه "الا انّ حزب الله هم الغالبون")
د- حزبالله و ویژگیهای آن:
حزب الله حزبی است در جهت خدمت به خلق در راه رضای خالق که این روح تشکیلات ما است- وقتی که از تشکیلات در حزب جمهوری اسلامی صحبت می کنیم بدین معنی است که میخواهیم نیروهای موجود را شناسایی و ردهبندی کنیم تا بتوانیم عمل وسیع و سازنده در جهت خدمت به خلق و راه رضای خدا داشته باشیم این روحیه باید در رفتار و گفتار و چهره شما برادران و خواهران، درآمد و شدتان، در نشست و برخاستتان، در برخوردتان با مسائل و با مردم، با دوست و دشمن، نمایان باشد. آنوقت قدرت تشکیلاتی حزب اللهی را خواهید داشت و والا خودبه خود به سمت حزب الشیطان سوق داده خواهید شد.
کسی که میخواهد در این حزب مسئولیت قبول کند باید یک انسان نورانی و پرتوافکن باشد زیرا تشکیلات حزب جمهوری اسلامی مکانی برای جاه و جلال و جبروت نیست، زمینه آقایی کردن و بزرگی فروختن نیست. اینها همه ضد تشکیلات ماست. "سید القوم خادمهم".
خدمت باید کرد نه آنچنان خدمتی که با منت و انتظار و توقع همراه باشد بلکه خدمتی با شعار "انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لاشکورا". تنها چنین تشکیلاتی است که میتواند حزبالله باشد و فقط با این محتوا است که حزب جمهوری اسلامی میتواند بگوید رسالت تازهای را آغاز کرده است وگرنه تکرار مکررات خواهد بود.
و در اینجا به صراحت باید گفت که این حزب همان گونه که میتواند الگوی پرجاذبهای برای آینده جمهوری ایران و آینده امت اسلام باشد برعکس میتواند تجربه تلخی باشد که موجب رسوایی و شکست گردد و این بستگی به رفتار ما دارد که انشاءالله با خلوص نیت و تلاش همه برادران و خواهران افتخارآفرین خواهد بود.
در این حزب باید مسئولان پشت کوچکترین و سادهترین میزها بنشینند، متواضعانه ترین رفتار را داشته باشند و صمیمانهترین برخورد را نشان دهند. چنین کسانی میتوانند تشکیلات حزب جمهوری اسلامی را اداره کنند. خودخواهان و بزرگی طلبان نمیتوانند حاملان دعوت حزب جمهوری اسلامی باشند، متواضعان خداطلب هستند که میتوانند این وظیفه خطیر را انجام دهند.
ه- به دست گرفتن قدرت به منظور خدمت به مردم:
غیر از بینش سلطهجویان و قدرتطلبان خودکامه که صرفاً به فکر خدمت خود هستند در رابطه با قدرت و خدمت دو نوع بینش وجود دارد: یکی اینکه خدمت به مردم مقدمه رسیدن به قدرت باشد که این آرمان جاهطلبانه مردمی نما است و نوع دیگر اینکه به قدرت رسیدن مقدمه خدمت به مردم باشد که این آرمان انساندوستانه واقعی است. در هر دو بینش قدرت و خدمت مطرح است ولی بینش اول اگر شیطانی نباشد لااقل الهی نیست تنها بینش دوم است که میتواند الهی باشد پس ما و تشکیلات ما در رابطه با قدرت چه در درون تشکیلات و چه در بیرون تشکیلات همواره باید به این دو نوع بینش توجه داشته باشیم راه دوم راه خداپرستان و راه اول راه خودپرستان است.
بنابراین حزب ما میخواهد به قدرت برسند و ما در این راه تلاش میکنیم و حتی در آینده میخواهد دولت تشکیل دهد اما برای کی و در کدام جهت؟ برای صدارت طلبی و صدارت طلبان؟ یا برای پیشبرد اهداف انقلاب یعنی خدمت به مردم در راه رضای خدا مهم اینست که خدمت بهعنوان وسیلهای برای رسیدن به قدرت باشد یا قدرت به عنوان وسیله انجام خدمت.
وظیفه ما اینست که سعی میکنیم خود را از وسوسه قدرتطلبی خلاص کنیم و به سوی آرمان قدرت در راه خدمت حرکت کنیم این است روح تشکیلات ما که باید دلها و مغزها و به روح این تشکیلات آشنا شوند و بدانند که رسیدن به قدرت در راه خدمت یک شعار مرحلهای مربوط به زمان خاص نیست بلکه یک شعار دائمی است و برنامهای است که میتواند از نقطه کوچک شروع شود و گسترش یابد.
چون قدرت مراحل و درجاتی دارد به هر درجهای از قدرت که برسیم باید در همان درجه نشان دهیم که میخواهیم خدمت کنیم مثلاً اگر در یک روستا چند نفر از ما حرف شنوی دارند دارای یک درجه از قدرت اجتماعی هستیم، اگر از این قدرت و اختیار در جهت خدمت استفاده کنیم در راه خدا هستیم او هم ما را یاری میکند و به ما قدرت بیشتری میدهد چون این دو با هم نسبت مستقیم دارند به این طریق که اگر ما قدرتی که داریم خدمتی انجام دهیم این خود باعث بالا رفتن قدرت میشود و باز این قدرت منشأ قدرتی دیگر این یکی از سنتهای الهی است.
بنابراین اگر این چند روزی که دور هم هستیم و امکان و توانایی مییابیم که صمیمانه در راه خدمت به خلق در راه رضای خدا بکوشیم بار دیگر صمیمانهتر، گرمتر و بهم پیوسته تر، یعنی با توان بیشتر بیاییم و بهتدریج بر قدرت ما و خدمت ما به مردم افزوده خواهد شد اما اگر حزب جمهوری اسلامی یک دکان برای عدهای جاهطلب شود بار دیگر آنها که خالصترند خواهند رفت و آنها که زبالهترند خواهند ماند و آن وقت است که حزب جمهوری مزبله خواهد شد که در آن کرمهایی از سر و کول هم بالا می روند و سرانجام به حکم سنت الهی در مزبله دانی تاریخ دفن خواهد گشت.
پس همه برادران و خواهران باید خود را بر این معیار تنظیم نمایند و آن وقت مطمئن باشند که هر گامی بردارند به هدف نزدیکتر میشوند همه با هم باید مردم را آگاه کنیم و به آنها هوشیاری دهیم تا معیارها را بشناسند و از فریبکاران بپرهیزند- ضامن اینکه مردم در دام فریبکاران و تبلیغات دروغ دروغگویان نیفتند همین است که آگاهشان کنیم تا دقت و حضور اجتماعیشان روزبهروز بیشتر شود و نور و ظلمت را در را هرچه بهتر بتوانند تشخیص دهند ما باید از آنها بخواهیم که هر روز در چهره، نگاه، گفتار و نشست و برخاست ما دقیق باشند اگر نور الهی مشاهده کردند آن را فرا راه زندگی خویش قرار دهند وگرنه از طریق انتقادهای سازنده خویش ما را بهرهمند سازند.
سوالات مربوط به بخش دوم:
1- انگیزه و هدف از تشکیل حزب جمهوری اسلامی چیست؟
2- چگونه میتوان نیروهای فعال جامعه را شناسایی کرد؟
3- ویژگیهای حزبالله کدامند؟
4- چرا حزب، یک بازی سیاسی تلقی شده است؟
5- چرا و برای چه باید حزبالله قدرت پیدا کند؟
6- دو نوع برداشت از قدرت و خدمت را بیان کنید.
7- در حزب جمهوری اسلامی قدرت یافتن اصالت دارد یا پیشبرد اهداف انقلاب؟
بخش سوم: سیاستها و موضعگیریهای حزب جمهوری اسلامی
بهمنظور مشخص کردن موضعگیریها و سیاست داخلی و خارجی حزب، ابتدا ماهیت حزب را مورد بررسی قرار می دهیم.
1- ماهیت حزب جمهوری اسلامی
الف- ضرورت تاسیس حزب:
هنگامی که حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کرد کشور ما در بحرانیترین و حساسترین لحظات تاریخ سهسالهاش قرارگرفته بود. لحظهای که ملت ستمدیده و مستضعف ایران بر استبداد داخلی که دستنشانده استعمار خارجی بود پیروز شده بود کوچکترین چیزی که در این فراز حساس تاریخی به دست آورد آزادی و رهایی از سلطه عظیم ترین استثمار جهانی در منطقه بود در این لحظه سرنوشتساز که یک انقلاب در حال ثمربخشی بود حزب این ضرورت را احساس کرد که هرچه شتابنده تر به ظهور خود تحقق بخشد و رسالت خود را در جهت تاکید بر تداوم انقلاب و جلوگیری از هر نوع تحجر و توقف در یک مرحله که برحسب تجربه تاریخی خودبخود عامل ارتجاع و انحراف خواهد شد(*) ایفا کند. زیرا ازجمله بزرگترین خطراتی که انقلاب را تهدید میکند یکی: توقف و رکود است و دیگری انحراف انقلاب از مسیر خود. (*پاورقی: یکی از اصول خط مشی حزب.)
توقف و رکود در انقلاب عبارت است از اینکه انقلاب در یک مرحله درجا بزند مثلاً یک دولت اسلامی سر کار بیاید و ما هم به آن دلخوش باشیم و حس کنیم که کار به پایان رسیده یا اینکه یک سلسله کارهای انقلابی حتی در زمینه تغییر و روابط اجتماعی و اقتصادی به وجود بیاید ولی همه جای جامعه را فرا نگیرند و ما به همین مقدار قانع باشیم.
انحراف انقلاب هنگامی است که جهتگیری اسلامی و خط اسلامی کور شود یا به راهی دیگر برود استقلال از قدرتها و سلطه های سیاسی شرق و غرب و خارج شدن از زیر یوغ این قدرتها و همچنین برقرار ساختن حکومت اسلامی براساس جهانبینی الهی از عناصر اصلی انقلاب ما بود و می باشد و این به هر نحوی تغییر شکل تغییر شکل دهد یا از بین برود انحراف از مسیر اصلی انقلاب است.
در برابر انقلاب ما این دو فاجعه احتمالی وجود دارد. بنابراین نیرویی لازم است که جلوی پدید آمدن این فاجعهها را بگیرد. آیا این نیرو چیست که می تواند گردش چرخ انقلاب را تداوم بخشد؟ و کدامین قدرت است که مانع توقف و رکود یا انحراف انقلاب شود؟ هر گروهی حق دارد ادعا کند که او قدرت تضمینکننده بقاء انقلاب است ولی مؤسسین حزب بهعنوان افرادی که (حداقل) به این انقلاب دل بسته بودند و برای این انقلاب قدر ارزش کلی آرمانهای حاکم بر ذهن یک انسان ارج و ارزش قائل بودند حس کردند باید این نیرو و قدرت به وجود آید و حزب جمهوری اسلامی با همین عقیده اعلام موجودیت کرد.
ب- ماهیت حزب:
ماهیت حزب جمهوری اسلامی همانند ماهیت جنبش اسلامی مردم ایران است لذا در انتخاب شیوه مبارزه گفتهایم مبارزه برای به ثمر رساندن انقلاب، درست مانند مراحل گوناگون جنبش اسلامی مردم ایران، هم جنبه عقیدتی دارد و هم جنبه سیاسی و اگر لازم باشد جنبههای دیگری را نیز دربر خواهد گرفت مثلاً اگر زمان ایجاب کند این حزب نخستین گروه خواهد بود که در صفوف منظم نظامی مردم را بسیج خواهد کرد و مبارزه را از طریق نظامی پیش خواهد برد زیرا نهضت ما که در گذشته از کلیه این شیوهها کمک گرفته و در آینده نیز بنا به اقتضا کمک خواهد گرفت. بنابراین برای شناخت ماهیت سیاسی حزب باید ماهیت سیاسی جنبش اسلامی مردم ایران را بشناسیم.
و اینک شناخت بیشتر در این زمینه:
انقلاب ایران انقلابی بود که با انگیزه اسلامی، با خط و مشی اسلامی، با رهبری اسلامی، با شعارهای اسلامی و حتی با تاکتیک های اسلامی پیش رفت. رهبر انقلاب همواره دم از اسلام زده و میزند و تاکنون کوچکترین عملی بر خلاف اسلام انجام نداده و حتی در طول مبارزات سیاسی یک دروغ مصلحتی هم نگفته است و این یک شیوه و منش اسلامی است و چون این انقلاب اسلامی است دشمنانش هم مشخص می شوند اگر انقلابی فیالمثل صرفاً ضدامپریالیستی باشد غارت گران بینالملل و امپریالیست ها با آن مخالفت و مبارزه میکنند ولی اگر انقلابی نهتنها ضد غارتگری که ضد هرگونه سلطهجویی بیگانگان، یعنی سلطه فرهنگی، سلطه سیاسی و از جمله سلطه اقتصادی باشد کلیه سیاستهای استعماری و استثماری و حتی فرهنگها و ایدئولوژیهای سلطهطلب به مبارزه با آن برمیخیزند و این چیزی است که برای جنبش اسلامی ایران پیش آمده است.
ما در سطح بینالمللی تنها با کارشکنی غارتگران روبرو نیستیم، بلکه حتی فرهنگهای سلطهجو و سیاستهای برتری طلب علیه انقلاب مارات ما تلاش میکنند در طول مبارزات ما هیچیک از قدرتهای عالم ما را جدی نگرفتند و انقلاب ما را تشویق یا تحسین نکردند. حتی کسانی که ادعای حمایت از مستضعفین را دارند با اینکه دیدند مبارزه ما علیه مستکبرین و برای دفاع از حقوق حقه مستضعفین است، نسبت به انقلاب ما کوچکترین واکنش مساعد نشان ندادند.
اینها همه به خاطر اسلامی بودن انقلاب ماست. اگر انقلاب ما اسلامی نبود خواهناخواه به یکی از قدرتهای جهانی قابلجذب بود درحالیکه قدرتهای جهانی در برابر انقلاب ما یا بیتفاوت ماندند یا آن را دفع کردند. و اصولاً امروز شرق و غرب از اینکه بار دیگر یک نیروی تازهنفس به نام اسلام بروز کرد از بیم دارند زیرا میدانند که اگر این نیرو رشد پیدا کند خطری بزرگ برای غارتگریها و استعمار شرق و غرب خواهد بود.
از طرف دیگر نشانه اسلامی بودن انقلاب ما اینست که در همین حد پیروزی توجه مستضعفین مناطق را به خود جلب کرده است. امروز برادران مسلمان ما در کشورهایی که زیر رژیم سلطه استعماری قرار دارند به نام ایران و به یاد ایران و به یاد رهبر انقلاب اسلامی ایران به شور و شوق و هیجان می آیند. این شور و هیجان در جبهه آزادیبخش فلسطین، مراکش، پولیساریو و فیلیپین احزاب و جمعیتهای رزمنده افغانستان به خوبی محسوس است. بنابراین ما در معنی مسلمانان شوروی، افغانستان و اروپای شرقی را و ظاهراً مسلمانان مصر و مسلمانان تحت ستم تونس، عربستان، فلسطین و ترکیه را به خود جذب کردهایم. این خاصیت اسلامی جنبش ماست و نهادهای حزب جمهوری اسلامی هم برهمین ویژگی استوار است.
ج- هدف حزب:
حزب همانگونه که در بیانیه اول آن آمده یک واحد سیاسی ایدئولوژیک است که برای تداوم بخشیدن به انقلاب اسلامی به وجود آمده و دقیقاً بر روی خط مشی سیاسی و فکری امام حرکت می کند حزب کلیه موضعگیریهای امام را در برابر حوادث و رویدادها میپذیرد و آنها را معیار فعالیت خود قرار میدهد به عبارت دیگر هدفی را که حزب انتخاب کرده برابر است با هدفی که در کل جنبش اسلامی به رهبری امام وجود داشته و دارد.
حزب در نظر دارد با حرکت منظم و منسجم خود، با ابتکار و شجاعت، نیروهای رزمنده بالقوه را هدایت کند و نیروهای رزمنده بالفعل را متشکل گرداند و با کمک این نیروها جهت انقلاب و مبارزه را همچنان حفظ کند تا خطر توقف و رکود و انحراف آن را تهدید نکند. حزب میخواهد این خط متحرک و فعال تداوم و استمرار پیدا کند زیرا این حزب مولود سالم انقلاب است و معتقد است باید وارث شایسته و خلف صالحی برای آن باشد.
د- مراحل تاسیس حزب:
مقدمات تاسیس و تشکیل حزب جمهوری اسلامی خیلی پیش از پیروزی انقلاب فراهم شده است. بسیاری از دانشمندان مقدمات آن را در طول یکسال یا یکسال و نیم قبل از پیروزی طرحریزی کردهاند البته دوران اختناق و مشکلات فراوان ناشی از آن انسجام این امر را به تعویق انداخت هنگامی که امام در نجف بود یکی از برادران نزد ایشان رفت تا در زمینه تشکیل گروهی و حزبی با این خصوصیات مذاکره کند ادامه این مذاکرات هنگام اقامت امام در پاریس انجام شد در ایران همین مذاکرات پیگیری شد به همین بههیچوجه ادعا نمیشود که امام فرمودند این حزب را تشکیل بدهید این ضرورتی بود که مؤسسین خود احساس کردند و میبایست انجام دهند و تصمیم داشتند نظر امام را در این مورد بدانند.
با آمدن ایشان به ایران ضرورت تأسیس چنین حزبی بیشتر احساس شد و مرامنامه و اساسنامه تدوین گردید و ایلامی نخستین حزب مربوط به اعلام موجودیت خدمت امام تقدیم گردید و متن آن در اختیار جراید قرار داده شد.
2- سیاست داخلی حزب
الف- اهمیت و مقصود این بحث:
حزب ما در موضع در وضع کنونی جامعه نیاز مبرمی به تعیین و تشخیص موضع خود در مقابل مسائل مملکتی و رویدادهای جاری دارد. اساساً حضور یک حزب در سطح جامعه عبارت است از اعلان به موقع مواضع خود در برابر جریانهای گوناگون کشور زیرا اگر حزب در مقابل این پدیدهها موضع مشخصی نداشته باشد به دشواری قادر خواهد بود که حضور خود را در جامعه اثبات کند بنابراین حزب وقتی در جامعه حضور دارد که موضعگیریهای خود را در برابر مسائلی از قبیل دولت و رابطه با آن، احزاب و گروههای موجود و حوادث و رویدادهای اجتماعی و سیاسی و غیره بهطور سریع مشخص نماید.
اطلاع از مواضع حزب با پیاده شدن طرح تشکیلات و مشخص شدن حوزهها به سهولت انجام میپذیرد به این صورت که تفکر حاکم بر حزب از کانالهای معین به حوزهها که سلولهای تشکیلدهنده حزب هستند میرسد و آگاهی لازم اعضا داده می شود.
ب- موضع حزب در برابر دولت:
بعضی به غلط تصور میکنند حزب جمهوری اسلامی وابسته به دولت است. اعضای کابینه دولت تا بعد از اعلام موجودیت حزب از حدود و حتی امکان تحقق چنین حزبی مطلع نبودند بنابراین حزب با دولت ارتباط ارگانیک ندارد البته سران دولت دوستان قدیمی اکثر افراد شورای مرکزی حزب می باشند.
اما موضعگیری در برابر دولت به طور خلاصه:
1- حزب، دولت را بهعنوان دولت مبعوث امام میپذیرد و تأیید میکند.
2- این تایید و پیش از آنکه در مرحله تبلیغ و توجیه باشد در مرحله عمل و بهصورت کمک و همکاری غیررسمی است. حزب در کارهایی که به عهده دولت است بهعنوان مسلمان متعهد و مسئول در کنار دولت انجام وظیفه خواهد کرد. چنانچه درمورد غائله کردستان دو نفر از سران حزب آن منطقه رهسپار شدند و غائله را فرو نشاندند.. حزب تاکنون در چند مورد با دولت همکاری و به آن کمک نموده است.
3- مانند هر واحد دیگر دولت کنونی دولتی قابل اشتباه و خطا و قصور می باشد، مبعوث امام بودن یا آزاد و مستقل بودن مانع از اشتباهات (کوچک و بزرگ) نیست.
4- این اشتباهات مورد اغماض نمیباشد و لذا حزب به توجیه و تفسیر آنها نمیپردازد. اشتباه خواه از جانب دوست باشد خواه از جانب دشمن اشتباه است. و با توجه به اثرات اجتماعی وسیع آن مخصوصاً از طرف دولت که عامل مهم و اصلی در مسائل مملکتی است (با انتقاد و گاهی با موضعگیری قاطع و مخالفت رسمی حزب کوشش میکند که از آن اشتباهات جلوگیری نموده و یا وسیله جبران عواقب آنها را فراهم آورد.
5- کوشش میشود که این انتقاد سازنده باشد و در جهت اصلاح و اکمال صورت گیرد نه در جهت خردهگیریهای نفاق انگیز و مشکلآفرین.
بهطورکلی به موجب دستور اسلام که میفرماید «الا یعرف الحق بالرجل، اعرف الحق تعرف اهله»یعنی: حق را به وسیله چهرهها و شخصیتها نشناسید حق را بشناسید تا اهل آن را نیز بشناسید «ما حق را به وسیله چهرهها نمیشناسیم که چون فلان شخص چهره خوبی است پس آن چه از او صادر شود خوب است بلکه معیار رابطه با حق است، آنچه را که میفهمیم و میدانیم که حق است از آن دفاع میکنیم و عمل نادرست را تخطئه می نماییم و به انتقاد سازنده میپردازیم.
بنابراین موضع حزب در برابر دولت موضعی است اسلامی انسانی، حکیمانه و مطابق صلاح است، حزب کارهای مثبت دولت را ارج مینهد و از آن قدردانی میکند و در مورد اشتباهات دولت سعی می نماید آنها را از راه تذکر و امر به معروف و نهی از منکر رفع کند.
ج- موضع حزب در برابر احزاب و گروهها:
احزاب و گروهها را به چهار دسته تقسیم میکنیم. به این ترتیب:
1 و 2- احزاب و گروههای اسلامی
- که خط مشی امام را دنبال میکنند.
- که بر روی خط امام نیستند.
3 و 4- احزاب و گروههای غیراسلامی:
- که با اسلام ضدیت دارند.
- که نسبت به اسلام بیتفاوت هستند یا تظاهر به عدم مخالفت مینمایند.
اکنون موضع حزب را در برابر هر یک از گروههای چهارگانه بیان میکنیم:
1- احزاب و گروههای اسلامی که خط مشی امام را دنبال میکنند:
خطمشی حزب جمهوری اسلامی و جهتگیری فکری و سیاسی آن دقیقاً همان جهتگیری فکری و سیاسی امام است. بنابراین هر حزب و گروه اسلامی که این خطمشی را پذیرفته باشد و دنبال کند با او همچون برادر رفتار میشود و کمال همکاری و همفکری برقرار خواهد شد. این احزاب و گروهها، هرگز رقیب حزب به حساب نمیآیند؛ زیرا رقیب کلمهای است که در مفهوم و معنای آن اثری از تعارض و ضدیت وجود دارد و حزب با چنین احزاب و گروههایی هیچگونه ضدیتی ندارد.
چنین احزاب و گروهها حتی لازم نیست که در مسائل تاکتیکی هم با حزب همسان و برابر باشند بلکه کافی است که برداشت آنها از جهان و انسان و ایدئولوژی آنها و استراتژی آنها با حزب هماهنگ باشد.
این گروهها هرگاه بخواهند به این حزب بپیوندند با آغوش باز از آنها استقبال می شود و آنها بهعنوان نیروهایی با هدف و ایدئولوژی مشترک به حساب آورده می شوند.
این نکته لازم به یادآوری است که ما توقع انحلال احزاب مذکور را، به نفع حزب جمهوری اسلامی نداریم و معتقد به تک حزبی نیستیم. آن چه از نظر ما محکوم است جبهه گیری و ضدیت است چه این امر موجب تفرقه و از هم پاشیدن نیروی قدرتمند اسلام و تسلط مجدد دشمنان داخلی و خارجی می باشد.
2- اعضا و گروههای اسلامی که بر روی خط امام نیستند.
این گروهها شاید برداشت و تلقی شان از اسلام غیر از برداشت و تلقی حزب باشد، شاید برداشتهای نادرست و انحرافات فکری در مورد اسلام داشته باشند و شاید افرادی فرصتطلب باشند که از اسلام لباسی برای خود تهیه کرده باشند تا بدین وسیله به مقاصد شوم خود دست یابند.
موضع حزب در برابر همه این جمعیتها موضع اسلام است. ما با چنین افرادی هرگز همکاری نخواهیم داشت زیرا شیوهای را که نمیپسندیم و هدفی را که قبول نداریم تأیید و تقویت نمیکنیم البته ما به معارضه با آنها نیز برنمیخیزیم و حالت تعرض آمیز نسبت به آنها نخواهیم داشت. رفتار ما در برابر چنین گروههایی رفتار جوانمردانه اسلامی و دور از هرگونه توطئه است ولی اگر به دلیل دخالت دستهای توطئهگر، از ناحیه چنین جمعیتها تعرضی مشاهده کنیم آنها را با نصیحت و مهربانی منصرف میکنیم و درصورتی که پذیرا نشدند و همچنان به مبارزه خود ادامه دادند ناگزیریم جلوی آنها را بگیریم و آنها را پس بزنیم. قرآن در این مورد همین دستور را صادر میفرماید.
«ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدیهما علی الا خری فقاتلوا التی تبغی حتی تفیء الی امرالله، فان فائت فاصحلوا بینهما بالعدل و اقسطوا ان الله یحب المقسطین (حجرات : 10)»
ترجمه: «اگر دو گروه از مسلمانان مؤمنان به مبارزه پرداختند بین آنها را اصلاح کنید سپس اگر یکی بر دیگری ستم و تجاوز کرد با آن گروهی که تجاوز کرد مبارزه کنید تا به امر خدا بازگردد پس اگر چنین کرد بین آنها به عدالت و قسط اصلاح نمایید که خدا عدالت کاران را دوست دارد.»
مبارزه با این گروهها شکلها و مراحل مختلف دارد. مثلاً اگر از طریق قلم با ما مبارزه کنند ما هم از همین طریق مبارزه را پیش میگیریم و افشاگری میکنیم و به همین ترتیب به هر شیوهای از مبارزه در جهت مخالفت با خطمشی امام، که خط و مشی اسلام واقعی است، دست بزنند با همان شیوه به مبارزه قاطع با آنها برخواهیم خاست.
3- گروهها و احزاب غیراسلامی که با اسلام ضدیت دارند:
گروههایی که ایدئولوژی ضداسلامی دارند تا زمانی که در مرحله اندیشه و ذهن باشد ما بههیچوجه نیروهای خود را دربرابر آنها بسیج نمیکنیم، البته مقصود این نیست که حتی در تعلیمات و تبلیغات حزب هم به مقابله فکری با آنها برنمیخیزیم، زیرا حزب در جهت شناساندن اسلام ناگزیر باید اشکالات و ایدئولوژیهای ضد اسلامی را بررسی کند و پاسخ دهد، بلکه مقصود اینست که به آنها عملاً مقابله و مبارزه نمیکنیم و به عبارت دیگر از مرز اندیشه و ذهن فراتر نمیرویم.
در این مرحله راهگشای ما قرآن است که میگوید:
«لاینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبرّوهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین. (ممتحنه: 8)»
ترجمه: «خداوند منع نمیکند از اینکه شما با کسانی که در امر دین با شما مبارزه و کارزاری نکرده و شما را از سرزمینتان اخراج نکرده اند خوشرفتاری نمایید و به عدالت با آنها رفتار کنید، همانا خداوند عدالت کاران را دوست دارد.»
ولی اگر از مرحله ذهنیت خارج شوند و عملاً با مذهب ما ضدیت کنند ما هم شدیداً به مبارزه با آنها برمیخیزیم و سخت آنها را میکوبیم. قرآن به دنبال آیه مذکور در دستور می دهد:
«انّما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم ان تولّوهم و من یتولهم فاولئک هم الظالمون. (ممتحنه: 9)»
ترجمه: «همانا خداوند منع میکند از اینکه شما با کسانی که در امر دین با شما مبارزه و کارزار کرده و شما را از سرزمینتان اخراج کردهاند و برای این کار پشتبهپشت هم دادند از در دوستی وارد شوید و به آنها محبت کنید و کسی که با آنها دوستی کند از ستمکاران خواهد بود.»
بنابراین ما برای مقابله با این گروهها خود را مجهز میکنیم از کلیه ابزار و ادوات در این راه بهره خواهیم گرفت، حتی درصورتیکه لازم باشد از توسل به سلاح دریغ نخواهیم کرد. قرآن همچنین دستور میدهد:
«و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم» (انفال: 63)
ترجمه:
«و آنچه از نیرو و بستن اسبان که میتوانید و بر آن قدرت دارید به خاطر مبارزه با آنها فراهم کنید تا دشمنان خدا و دشمنان خود را به وسیله آنها بترسانید.»
پس شیوه مبارزه فکری و سیاسی را تنها شیوه مبارزه نمیدانیم و در صورت لزوم به شیوههای بالاتر و خطرناکتر دست خواهیم زد. در مبارزه با آنها ساده لوحانه صبر نمیکنیم که ضربه را به ما وارد کنند بلکه هوشیارانه مانع این کار خواهیم شد. البته تجاوز و تعدی و ظلم را به هر صورت باشد حرام میدانیم و نسبت به هر کس آن را محکوم میکنیم. قرآن در این زمینه دستور می دهد:
«ولایجرمنکم شنآن قوم علی الا تعدلوا، اعدلوا هو اقرب للتقوی.» (مائده: 11)
ترجمه:
«و مبادا دشمنی گروهی از مردم شما را از عدالت و قسط بازدارد به عدالت عمل کنید که این به تقوا نزدیکتر است.»
بنابراین در برابر اینگونه گروهها هم از مسیر عدالت تخطی نمیکنیم و از فرونشاندن آتشی که ممکن است فضا را به زیان اسلام و به سود کفر تسخیر کند با تمام قدرت تلاش می کنیم و سعی داریم که از حق و عدالت ذرهای دور نشویم و این نکته ای است بسیار ظریف و دشوار که اگر بتوانیم این شیوه را در برابر دشمن اعمال کنیم جا دارد که هر بیننده ای ما را تحسین کند، زیرا بسیاری از ملتها و جمعیتها از انجام چنین شیوهای براستی عاجزند. این همان شیوه اسلامی است که میتوان رفتار پیامبر و مسلمین صدر اسلام را نشان دهد.
4- احزاب و گروههای غیراسلامی که نسبت به اسلام بیتفاوت هستند:
احزاب و گروههایی که دارای ایدئولوژی غیراسلامی هستند اما با اسلام ضدیتی ندارند مثلاً ملیگرا یا آزادیخواه هستند ما دربرابر آنها موضع خصمانهای نمیگیریم و تنها نسبت به آنها نقش ارشاد را ایفا میکنیم و تذکرات لازم را در جهت روشن کردن آنها به آنها میدهیم.
د- موضعگیری حزب در برابر حوادث:
چنانکه در مقدمه همین بخش گذشته حزب هنگامی میتواند حضور خود را در جامعه اثبات کند که از نزدیک در جریان حوادث باشد و در هر رویدادی موضع خود را هرچه زودتر مشخص نماید حزب پس از شناخت رویدادها و اعلام موضع خود رسالت و نقش خود را در برابر آنها ایفا میکند اکنون برای روشن شدن موضعگیری حزب در برابر حوادث بحث را پی میگیریم:
1- شناسایی دقیق واقعه یا حادثه:
برای اعلام قاطع موضعگیری قبل از هر چیز لازم است حادثه را مورد بررسی و شناسایی دقیق قرار دهیم زیرا کوچکترین اهمال و عدم دقت موجب اظهارنظر نادرست یا برداشت غیرصحیح خواهد بود.
شناسایی حادثه و ریشههای آن ممکن است به وسیله دفتر مرکزی حزب در تهران انجام بگیرد و به دیگر حوزهها اعلام شود ممکن است برادران و خواهران در شهرستان و یا حوزه فعالیت خود بهتر بتوانند حادثهای را که در آن منطقه رخ داده شناسایی کنند و حتی علل وقوع و عاملین آن را دریابند چنین شناختی برای دفتر مرکزی ضروری است.
زیرا دفتر مرکزی باید در جریان این بررسیها و یا بررسیهای مشابه از قبیل اعزام مامور برای تحقیق و بررسی و تهیه گزارش قرار گیرد تا با جمعبندی آنها و باتوجه به اهداف حزب بتواند تصمیمگیری کند و موضع قاطع را اعلام نماید.
در این مقطع زمانی که انقلاب کبیر اسلامی ایران رو به پیروزی می رود شناخت حوادث تقریباً آسان است، زیرا حوادث معمولاً از یک نقطه سرچشمه میگیرند و یک هدف را دنبال میکنند هدف اصلی از ایجاد حوادث وارد کردن ضربه بر پیکر انقلاب است و سرچشمه اصلی آن استعمار است که هرگز با شکستی که میخورد حاضر به عقبنشینی نمیشود و هر روز از راهی وارد میشود تا سلطه مجددی به دست آورد.
هم اکنون توطئههایی که توسط کارشناسان امپریالیسم مطرح میشوند و حادثه میآفرینند همه به همین منظور انجام میگیرند در حوادث سنندج، گنبد، نقده، مریوان و دیگر نقاط دست امپریالیسم بهوضوح در پشت پرده کارگردانی میکرد.
ایجاد تفرقه و نفاق در صفوف ملت هم اکنون یکی دیگر از توطئههای خطرناک و شوم آنها است.
2-آشنایی با جهت کلی حزب:
برای برخورد با حوادث گوناگون و عکسالعمل صحیح در برابر آنها باید با جهت کلی و خط مشی اساسی حزب آشنا بود. حوادث جاری ایران عموماً شبیه به یکدیگر هستند و از یک جهت کلی تبعیت میکنند. بنابراین با درک جهت کلی حزب به طور اجتهادی، نه تقلیدی و تلقینی، میتوان موضع حزب را دریافت و اصولاً در برابر هر حادثه ای نباید منتظر بود که از دفتر مرکزی حزب در تهران برای شهرستانها اطلاع برسد افراد حزبی در مسائل عادی و رویدادهای ساده خود باید به بررسی مسئله بپردازند و موضع حزب را بیابند.
مثلاً درمورد اعتصاب یک دسته از مردم یا کارگران یک کارخانه یا راهپیمایی گروهی از مردم، افراد حزبی باید ریشه اینگونه حوادث را به دست آورند در صورت امکان استفاده از طریق ارشاد و هدایت از این راه به حل و فصل آن بپردازند و درغیراینصورت از شیوههای دیگر مبارزه از قبیل افشاگری و مانند آن استفاده نمایند. درصورتیکه مسئله بهصورت غائلهای درآید و ریشههای عمیقی داشته باشد باید دفتر مرکزی را در جریان قرارداد. دفتر مرکزی با بررسی و ریشهیابی حادثه وارد عمل مرحله عمل شده و فعالیت لازم را در جهت خاموش کردن غائله انجام می دهد چنانکه در مورد حادثه کردستان برخی از چهرههای معروف این حزب دخالت های فعالی داشتند. بعدها هم در برابر حوادث تلاشهای پیگیر خواهیم داشت و در صورت لزوم از دخالتهای مستقیم پر دریغ نخواهیم ورزید.
3- سیاست خارجی حزب
الف-رابطه سیاست داخلی و خارجی حزب:
هنگام بررسی سیاست داخلی نمیتوانیم از سیاست خارجی و جزئیات مسائل جهانی غافل باشیم ما نمیتوانیم سیاست داخلی حزب را با یک حساب سیاست خارجی حزب را با حسابی جداگانه مورد بررسی قرار دهیم زیرا این دو سیاست به خصوص در مسائل و اوضاع کنونی کشور به شدت به هم آمیختهاند و قابلتفکیک نیستند. بهعنوان مثال سیاست خارجی براساس استقلال و قطع سلطه بیگانه و جذب نشدن در قدرتهای جهانخوار و سلطههای جهانی است درحالیکه سیاست انقلاب اسلامی عیناً همین سیاست است. ما طاغوتی را که درهم شکستیم تنها اختصاص به طاغوت داخلی نداشت بلکه همه بتهای بزرگ شرق و غرب را پس زده ایم و از صحنه بیرون راندهایم. در یک کلام انقلاب ما بر اصل سلطه ناپذیری استوار است وقتی ما همه قدرتها را غیر از قدرت خدا نفی کردیم معنایش این است که با همه قدرتهای طاغوتی داخلی و خارجی مبارزه میکنیم و این ارتباط و بستگی شدید سیاست داخلی و خارجی را برای ما مشخص میکند.
بنابراین حزب باید در جریان اوضاع جهانی قرار داشته باشد و لااقل آن چه از مسائل جهانی را که با مسائل ایران و بهویژه انقلاب ایران برخورد دارد باید مورد توجه و تجزیه و تحلیل عمیق قرار دهد.
ب- جریانهای کلی جهانی:
انقلاب ما در رابطه با ابرقدرتها و سلطههای بزرگ و همچنین در رابطه با مستضعفین جهان دارای چهره خاصی می باشد و آنها هر کدام از دیدگاه خاصی به این انقلاب مینگرند برای روشن شدن سیاست خارجی حزب بر این زمین و موضعگیری حزب در برابر آنها توجه به این مطالب لازم است.
1- ابرقدرتها
برخورد ابرقدرتها با انقلاب ایران برخوردی خصمانه است البته نه بطور ظاهر و با زبان، زیرا زبان دیپلماسی زبانی است که که با واقعیت به کلی اختلاف دارد. شما میدانید روسیه و آمریکا در حد واحدی دشمن انقلاب اسلامی ایران هستند چون انقلاب اسلامی ایران خط بطلانی بر کلیه منافع حیاتی این دو ابرقدرت کشیده است. در رژیم جمهوری اسلامی ایران روشن است که ابرقدرتها نمیتوانند منابع انرژی و دیگر منابع حیاتی را مانند زمان رژیم گذشته در اختیار گیرند و کشور ما را محل درآمدی برای خود قرار دهند. همه میدانیم که سالیان دراز نفت ما را کسانی می بردند و گاز ما را کسانی دیگر هم چنان که متقابلاً گندم ما را کسانی میدادند و سیلوی ما را کسانی دیگر میساختند دو ابرقدرت جهانی که در دهها مسئله با یکدیگر اختلافنظر دارند در این مسئله توافق دارند که باید منابع و نیروهای حیاتی ما را غارت کنند آنهامیدانند هنگامی که رژیم اسلامی و مستقل بر سر کار بیاید خواستها و مطامع آنها در ایران برآورده نخواهد شد.
علاوه بر این در تمام منطقه ما رژیمهای ارتجاعی وابسته به غرب یا رژیمهای شبه انقلابی وابسته به بلوک شرق حکومت دارند و مردم مسلمان که اکثریت سکنه این منطقه را تشکیل میدهند از هیچیک از این رژیمها راضی نیستند امروز هیجان اسلامی افغانستان زیر فشار رژیم مارکسیستی طاغوتی عیناً مانند هیجان اسلامی مردم مسلمان در مصر می باشد گرچه مراحل حرکتشان مختلف و یکی جلوتر از دیگری است ولی همان گونه که مسلمانها در مصر زیر فشار طاغوتی رژیم وابسته به غرب سادات با اخبار انقلاب اسلامی ایران امید پیدا میکنند همچنین در افغانستان مسلمانان زیر فشار رژیم طاغوتی وابسته به اردوگاه سوسیالیسم همان هیجان و انگیزه را می یابند.
بنابراین انقلاب ایران منافع حیاتی شرق و غرب را هم در خود ایران به خطر میاندازد و هم در کل منطقه به خطر خواهد انداخت و از اینرو ابرقدرتها با انقلاب ایران و با تداوم و استمراریک رژیم اسلامی در ایران مخالفند.
البته باید توجه داشت که در صحنه سیاست جهانی، کشورها به ناچار با یکدیگر مجبور به برقراری روابط هستند و حتی هنگامی که کشوری با کشور دیگر قطع رابطه مینماید از کشور ثالثی میخواهد که منافع او را حفظ نماید و درحقیقت عملاً رابطه رو به کلی قطع نمینماید.
بنابراین روابط خارجی بر دو قسم می باشد:
الف- تشریفات و تعارفات و بعضی دیگر از روابط محدود که با توجه به معیارهای اسلامی تولی و تبری و تألیف قلوب ادامه خواهد یافت مانند تلگرافات تبریک، تسلیت و غیره .... هرچند کوشش باید صرف این شود که به تدریج مبادلات انسانی اسلامی در روابط بینالمللی رواج یابد.
ب- روابط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی که بر مبنای معیارهای اسلامی و باتوجه به نیازهای کشور براساس احترام و منافع متقابل و حفظ منافع و استقلال کشور صورت میگیرد.
اینگونه روابط باید طوری تنظیم گردد که به چهره انقلاب اسلامی ما صدمهای وارد نیاید و هیچگونه سیاست و روش ظالمانه و غیر صحیح از طرف هر کشور یا دولتی مورد تایید ما نمیباشد بلکه شدیداً تقبیح میگردد و بر حسب امکانات مورد اعتراض و مخالفت نیز قرار می گیرد.
2- دولتهای وابسته
صحنه سیاسی جهان بسیاری از کشورها حتی بعضی ها که استقلال نیز دارند وابسته به یکی از ابرقدرت ها می باشند، مانند اتیوپی یا اردن.
روش اینگونه دولتها با یکدیگر بسیار فرق دارد زیرا به نهضت وابستگی آنها و مصلحتاندیشی دولتمردان و میزان مقاومت و تاثیر در ملتهایشان روشهای متفاوت اتخاذ مینمایند.
به همین علت رفتار ما در برابر آنها براساس روابط متقابل و بر مبنای معیارهای اسلام و انقلاب و بسیار متغیر می باشد البته روابط فرهنگی و اقتصادی و سیاسی ما با بسیاری از آنها بیشتر از روابط ما با ابرقدرتها خواهد بود.
3- کشورهای آزاد و غیرمتعهد
روابط ما با این کشورها بسیار خوب خواهد بود به ویژه با کشورهای آزاد اسلامی که با آنها باید روابطی برادرانه داشته باشیم.
4- مستضعفین و خلقها
برخورد خلقهای مستضعف با انقلاب ایران با هر حکومت انقلابی اسلامی که در ایران بر سر کار آید درست نقطه مقابل برخورد ابرقدرتها است. هماکنون مردم ستمدیده ای که در مراکش مشغول مبارزه اند با ما هماهنگ و همصدا هستند، همچنانکه مردم مستضعف پولیساریو (صحرا) با مردمی که در عراق احساس و هیجان اسلامی دارند یا گروهی که در افغانستان و پاکستان و حتی اتحاد جماهیر شوروی با اعتقاد و ایمان اسلامی زندگی میکنند همه اینها از انقلاب اسلامی ایران روح تازهای در کالبد آن دمیده می شود. انقلاب اسلامی ایران هر یک از این واحدها و قومها و ملتها را هر جا بود بهم نزدیک کرده است. کسانی که از این مردم درطول این مدت پس از پیروزی انقلاب به ایران آمدهاند دلهایی سرشار از امید داشته اند.
هنگامیکه مبارز سرسخت قدیمی الجزایری، که در حقیقت عنوان "چریک پیر" برای او زیبنده است، به تهران آمد انعکاس پیروزی جنبش ایران در روح او عجیب و برجسته بود، بهطوریکه از میان گفتهها و مصاحبههای او بهوضوح احساس میشد که با دست پر و با امید فراوان از ایران برمیگردد این موضوع تنها به مسلمانها و نهضتهای اسلامی منحصر نمیشود بلکه بنا به تصدیق همه مفسرین سیاسی انقلاب ایران در همه نهضتهای آزادیخواه جهان اثر گذاشته و اکثر آنها مشتاقند که با ما روابط خوب داشته باشند که البته به مصداق «من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم.»
بنابراین برخورد ملتها و خلقهای زیر ستم با ملت، دولت و انقلاب ایران برخوردی دوستانه بوده و خواهد بود.
به موجب خبرهای رسیده در افغانستان هنگام پیروزی انقلاب ایران شور و هیجان شدیدی مشاهده شده بهطوریکه مردم شعار میدادند اعلامیه پخش میکردند و انقلاب ایران را جشن گرفتند. در لبنان جوانان لبنانی که درگیر جنگ خانگی بسیار غمانگیزی هستند با پیروزی ایران روز تازهای را در برابر خود میدیدند و جشن گرفتند و شادیها کردند و در همه دنیا مردم مسلمان از این پیروزی شاد گشتند.
عکسالعمل انورالسادات در مصر نشاندهنده عمق آن هیجان است. میگویند: مسلمانها چه میخواهند؟ حکومت اسلامی مثل حکومت ایران! پیداست که مسئله به قدری عمیق است که رئیس جمهور را وادار میکند در برابر آن اینگونه موضع خصمانه بگیرد.
به امید روزی که تمام خلقهای مسلمان ستم کشیده زنجیرهای استعمار و استبداد را پاره کنند و همه زیر پرچم واحد، دولت متحد و عظیم اسلامی را تشکیل دهند.
سوالات مربوط به بخش سوم:
1- خطرات کلی که انقلاب را تهدید میکند شرح دهید.
2- آیا حزب ماهیتی تصنعی دارد یا در رابطه نزدیک با انقلاب است؟ چه ویژگی انقلاب و حزب را به هم مرتبط می کند؟
3- هدفی که حزب در نظر گرفته چیست؟ در ضرورت پرداختن به این هدف بحث کنید.
4- آیا تاسیس حزب یکروزه انجام گرفته است؟
5- موضعگیری حزب دربرابر دولت را تشریح کنید.
6- احزاب و گروههای سیاسی ایران را دستهبندی کنید.
7- روش حزب در مقابل احزاب و گروههایی که خطمشی امام را دنبال میکنند بیان کنید.
8- موضع حزب در برابر گروههای اسلامی که از خط مشی امام پیروی نمیکنند چگونه است؟
9- در مقابل گروههای غیراسلامی حزب چه روشی دارد؟
10- برای موضعگیری در برابر حوادث به چه نکاتی باید دقت داشت؟
11- نقطه ارتباط سیاست داخلی و سیاست خارجی حزب چیست؟
12- موضعگیری حزب مقابل ابرقدرتها را بیان کنید.
13- به چه ترتیب باید منافع خود را در کشورهای سلطهگر حتی در صورت قطع رابطه حفظ کنیم؟
14- روابط ما با مستضعفین جهان چگونه باید باشد؟
اخلاق اسلامی
شهید محراب آیت الله سید اسدالله مدنی
نشریه شماره 40 حزب جمهوری اسلامی
محل سخنرانی: مدرسه فیضیه قم
تاریخ سخنرانی 1/10/1359
چاپ اول: دی ماه 1360
تیراژ: 10000
مرکز پخش: دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی
بسمه تعالی
جزوه حاضر ویژه نامه ای است به مناسبت شهادت سید بزرگوار و عالم ربانی و استاد و معلم اخلاق، شهید محراب حضرت آیت الله سید اسدالله مدنی رضوان الله علیه که در محراب عبادت به دست منافقی شقی به شهادت رسید.
در ابتدا پیام امام امت و حضرت آیت الله منتظری در رابطه با شهادت ایشان و سپس بیانات اخلاقی و انسانساز حضرت آیت الله شهید مدنی رضوان الله علیه که در سمینار ائمه جمعه ایراد شده است از نظرتان می گذرد.
حضرت آیت الله العظمی امام خمینی رهبر انقلاب و بنیانگزار جمهوری اسلامی ایران به مناسبت شهادت آیت الله مدنی امام جمعه تبریز پیامی فرستادند. متن پیام امام بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
إنا لله و إنا إلیه راجعون
با شهید نمودن یک تن دیگر از ذریه رسول الله و اولاد روحانی و جسمانی شهید بزرگ امیر المؤمنین سند جنایت منحرفان و منافقان به ثبت رسید. سید بزرگوار و عالم عادل عالیقدر و معلم اخلاق و معنویات، حجت الاسلام و المسلمین، شهید عظیم الشأن، مرحوم حاج سید اسد اللَّه مدنی
- رضوان اللَّه علیه- همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقی شقی به شهادت رسید. اگر با به شهادت رسیدن مولای متقیان اسلام محو و مسلمانان نابود شدند، شهادت امثال فرزند عزیزش شهید مدنی هم آرزوی منافقان را برآورده خواهد کرد. اگر خوارج سیاه بخت از شهادت ولی الله الاعظم طرفی بستند و به حکومت رسیدند، این گروهکهای خائن نیز به آمال خبیث خود، که سقوط حکومت اسلام و برقراری حکومت امریکایی است، می رسند. آنان لعنت خدا و رسول و ننگ ابدی را برای خود، و اینان عذاب ابدی خدا و نفرت و لعنت قادر متعال و امت اسلام را برای خود و هم پیمانان و اربابان خونخوار خویش، به بار آوردند. ملت بزرگ و روحانیون معظم چون صفی مرصوص ایستاده اند که هر پرچمی از دست توانای سرداری بیفتد سردار دیگری آن را برداشته و به میدان آید و با قدرت بیشتر در حفظ پرچم اسلامی به کوشش برخیزد. شهید مدنی با شهادت مظلومانه خود ضد انقلاب و منافقین ضد اسلام را بکلی منزوی کرد. این چهره نورانی اسلامی عمری را در تهذیب نفس و خدمت به اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهده در راه حق علیه باطل گذراند. و از چهره های کم نظیری بود که به حد
وافر از علم و عمل و تقوا و تعهد و زهد و خودسازی برخوردار بود. به شهادت رساندن چنین شخصیتی به تمام معنا اسلامی همراه با تنی چند از فرزندان اسلام و یاران باوفای انقلاب اسلامی در میعادگاه نماز جمعه و در حضور جماعت مسلمین جز عناد با اسلام و کمر بستن به محو آثار شریعت و تعطیل جمعه و جماعت مسلمین توجیهی ندارد. اگر تا امروز برای جنایتها و شرارتهای خود بهانه های بی پایه ای می تراشیدند، در شهادت این عالم متقی که جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نمی اندیشید بهانه ای جز انتقام از اسلام و ملت شریف نمی توانند بتراشند. انتقام از اسلام، که آن را اساس سقوط دستگاههای جبار و شکست ابرقدرتها در ایران و پس از آن در منطقه می بینند و از ملت قدرتمند که پشت بر آنان نموده و کاخهای آمال و آرزوی آنان را در هم کوبیده و تمامی آنان را از صحنه تا ابد بیرون رانده است، می گیرند. مردم رزمنده ایران و خصوص مردم غیرتمند آذربایجان که چنین روحانی متعهد و عالم عالیقدری را از دست داده اند و حریف شکست خورده خود را می شناسند با عزمی جزم و
اراده های خلل ناپذیر انتقام خود را از آنان می گیرند. اینجانب شهادت این مجاهد عزیز عظیم و یاران باوفایش را به پیشگاه اجداد طاهرینش، خصوصاً بقیة الله - ارواحنا له الفداء - و به ملت مجاهد ایران و اهالی غیور و شجاع آذربایجان و به حوزه های علمیه و خاندان محترم این شهیدان تبریک و تسلیت می گویم.
خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علی است. و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است. درود خداوند و سلام امت اسلامی بر این خط سرخ شهادت. و رحمت بی پایان حق تعالی بر شهیدان این خط در طول تاریخ. و افتخار و سرفرازی بر فرزندان پر توان پیروزی آفرین اسلام و شهدای راه آن. و ننگ و نفرت و لعنت ابدی بر وابستگان و پیروان شیاطین شرق و غرب، خصوصاً شیطان بزرگ، امریکای جنایتکار که با نقشه های شیطانی شکست خورده خود گمان کرده ملتی را که برای خداوند متعال و اسلام بزرگ قیام نموده و هزاران شهید و معلول تقدیم نموده با این دغلبازیها می تواند سست کند و یا از میدان به در برد. اینان پیروان سید شهیدانند که در راه اسلام و قرآن کریم از طفل شش ماهه تا پیرمرد هشتاد ساله را قربان
کرد و اسلام عزیز را با خون پاک خود آبیاری و زنده نمود. و ارتش و سپاه و بسیج و سایر قوای مسلح نظامی و انتظامی و مردمی ما پیرو اولیایی هستند که همه چیز خود را در راه هدف و عقیده فدا نموده و برای اسلام و پیروان معظم آن شرف و افتخار آفریدند.
از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین و رحمت برای شهیدان، خصوصاً شهدای اخیرمان، و بالأخص شهید عزیز مدنی معظم، و سلامت کامل برای مجروحین این حادثه، و صبر و استقامت برای ملت بزرگ، خصوصاً آذربایجانیهای عزیز و بازماندگان شهیدان، خواهانم. سلام و درود بر همگان. و السلام علی عباد الله الصالحین.
روح الله الموسوی الخمینی
حضرت آیت الله منتظری در رابطه با شهادت آیت الله مدنی امام جمعه تبریز پیامی خطاب به مردم آگاه آذربایجان فرستادند. متن پیام به این شرح است:
بسمه تعالی
خدمت اهالی قهرمان و آگاه آذربایجان ایدهم الله تعالی. بار دیگر گروهک های منحرف و در خط آمریکا دست به جنایتی بزرگ زدند و یکی از استوانه های تقوی و فضیلت حضرت آیت الله مدنی را که عمر شریف و پربارش را در حوزه های علمیه ایران و عراق در تربیت و تهذیب طلاب و فضلا گذراندند و در
پیشبرد انقلاب بزرگ اسلامی و تحکیم مقام عظیم رهبری انقلاب نقش بسزایی داشتند از ما گرفت.
آمریکای جنایتکار نمی داند با گسترش و تایید تروریسم کور، در جامعه انقلابی ایران هرگز راهی برای بازگرداندن سلطه استعماری خود ندارد و ملت مسلمان و آگاه ما که راه خود را پیدا نموده هیچگاه تسلیم مزدوران وابسته به ابرقدرت ها نخواهد شد.
خون این عالم متقی و فداکار که به اتفاق چن تن از نمازگزاران عزیز در سنگر نمازجمعه و محراب عبادت به دست ایادی آمریکا ریخته شد و ملتی را نگران و عزادار نمود گرچه بهترین سند ورشکستگی و سقوط خط آمریکا در ایران خواهد بود ولی هشدار دیگری است به مسئولین انتظامی و امنیتی کشور و نشانگر ضعف چشمگیر در سیستم امنیتی موجود.
پیرو توصیه و تاکید مکرر امام و خواست امت، مسئولین باید هرچه زودتر با همفکری ارگان های انقلابی و افراد لایق و متعهد تشکیلات جدیدی را مسئول حفظ امنیت و شخصیت ها کرده و مردم قهرمان و همیشه در صحنه را با شیوه های شناخت تروریسم و مبارزه با آن از طریق رسانه های گروهی و بویژه صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران آشنا سازد.
اینجانب شهادت پرافتخار این شخصیت بزرگ تقوی و معنویت را به حضرت ولی عصر ارواحنافداه و به رهبری بزرگ انقلاب حضرت امام خمینی مدظله و امت قهرمان ایران و اهالی شریف و بیدار آذربایجان و تمام بازماندگان محترم ایشان تبریک و تسلیت گفته غفران و رضوان حق تعالی را برای ایشان و صبر و اجر عظیم را برای آنان از خدای بزرگ مسئل دارم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
حسینعلی منتظری 21/6/60
متن سخنرانی شهید محراب، عالم ربانی، معلم اخلاق و معنویات حضرت آیت الله سید اسدالله مدنی رضوان الله علیه در سمینار ائمه جمعه که در مدرسه فیضیه قم به تاریخ 1/10/1359 برگزار شده بود.
لازم به ذکر است که بنا به درخواست حضرت آیت الله منتظری که فرمودند: از آیت الله مدنی خواهش می کنیم در این چند دقیقه آخر سمینار ما را موعظه کنند؛ این سخنرانی انجام گرفت.
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. این خودش برای بنده اسباب خجالت است که این دستور داده شود که موعظه کنم و خودم را به موعظه بیشتر از همه محتاج می بینم ولکن به عنوان اجابت حدیثی می خوانم.
حدیثی از حضرت صادق سلام الله علیه که به حفص بن قیاس فرموده اند: ان الله علم ما لعباد عامل و ما هم علیه سائر فهلم عنهم عند اعمالهم السیئة فلا یغرنک حسن الطلب ممن لا یخاف الفوت.
بعد مطالبی فرمودند آنچه راجع به ماست ای بسا وقتی می بینیم عدهای پشت سرمان و پای خطابه مان
هستند ما مغرور شویم در صورتی که هر کس خودش را بهتر میشناسد. با اعتقاد مردم به عدالت واقعی بنده، من که عادل نمی شوم. امام بنا کرد گریه کردن، این آیه را می خواند:
تلک الدار الآخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا. (قصص، آیه 83)
این آیه را تکرار می فرمود و اشک می ریخت و می فرمود: والله عند هذه الآیة تقطع الامانی.
انسان فکرهایی میکند، من امام جمعه هستم، جمعیتی گوش به حرف من می کنند جمعیتی به واسطه من آگاه شده اند و امثال اینها. ولکن ای بسا هر کدام از این حرف ها در جای خودش درست بوده. به واسطه یک بیان جنابعالی مفسده ای رفع شده، هزاران مفسده رفع شده افراد زیادی به راه راست آمدند، افرادی به واسطه ما و شما با خدا آشنا شدند اما باید این را حساب کنیم و ببینیم ما خودمان آشناییمان با خدای توانا چقدر است؟
والله عند هذه الآیة تقطع الامانی، هم معنایش این است ای بسا انسان خیالاتی بکند که فرضا من این
جور شدم آن جور شدم و... اما راست راستی اینها برای خدا بوده این پیش آمدی که شد مثلاً مشکلات این شهر، این استان رفع شد، به واسطه من رفع شده، آیا به واسطه شخص دیگری هم رفع میشد؟ این خوشحالی را داشتم؟ یا نه میل داشتم به واسطه من باشد؟ اگر میل داشتم به واسطه من باشد باید بدانم.
این مطلب دقیق است وجود مقدس آقا حضرت صادق سلام الله علیها تعارف نمیکند بنده که خودم گاهی به حساب خودم میرسم قسم می دهم خدا را، خدایا به عزتت به جلالت به کبریاییت، به خاصان درگاهت قسمت می دهیم از ما حساب دقیق نگیر! همان ظواهر ما را حساب کن و ما چیز دیگری نمی خواهیم اما درصورتی که میدانیم اعتقادمان این است ارزش عمل به واسطه نیت است اگر نیت برای غیر الهی باشد به چه درد می خورد؟
(معذرت می خواهم چون تاکید شده بیشتر توضیح می دهم) اگر غیرالله منظور بود با خواسته دیگران چه فرقی می کند؟ من دیگر امتیازی به فلان سیاستمداری که فقط و فقط در راه سیاست است و کاری با دین ندارد فرقی نمی کنم بلکه بالاتر، بلکه بالاتر و بدتر می شوم
به جهت اینکه استیکال او (و منظور از استیکال لقمه خوردن نیست) خوردن او، مقام پیدا کردن او، همه کارهایش هیچ کدامش به عنوان اسلام نبوده، سیاستمداری بوده که فعالیت میکرده و حالا پیروز شده اما من چطور در صورتی که فقط نسبت به قسم "ولا تجعلوا الله عرضه لایمانک"(بقره، آیه 224)
اگر انسان خودش فکر کند و ببیند که خیلی چیزهایش و خیلی از هدف هایش (که خدای نکرده تابع هوی بوده) کار را به اسم خدا کرده!
یکی از برادران چیزی نوشته بود که مرا متاثر کرد نوشته بود که خواهشمندیم از آقایان امام را برای خودشان حربه قرار ندهند، اگر خودشان چیزی میخواهند به امام نبندند که چون امام فرموده ما این کار را میکنیم امام، خوب واقعش این است که...
این مهمترین مسئله است که من هدف های شخصی خودم را به اسم امام پیاده کنم در صورتی که امام یک بشر عادی و فوق العاده است اما معصوم که نیست اما اگر امام زمان را حربه خودمان قرار بدهیم چطور؟ اگر رسول اکرم را حربه خودمان قرار بدهیم چطور؟
بهترش این است؟
مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی رضوان الله علیه (همان که تفسیری از حمد و مقداری از سوره بقره نوشته است) در ترجمه حال ایشان من دیدم که وقتی وارد اصفهان شدند خیلی مورد توجه و استقبال مردم قرار گرفتند. ایشان وقتی نماز می رفتند نیم ساعت قبل از نماز خلوت می کردند، به حساب هایش می رسید که چه نحوه میرود به نماز جماعت؟ چه نحوه تحمل بار مردم را می کنم؟ ما هم خوب است روزهای جمعه علاوه بر تذکراتی که داده شد علیکم باعزا الانفس علیکم. نسبت به اعز انفس بر خودمان که خودمان هستیم یک مقدار فکر کنیم که این جمعه میرویم حرف هایی که می زنیم آیا ما را به خدا نزدیک میکند یا خدای نکرده نماز جمعه ای است که خیلی ها خوانده اند!
با کمال معذرت با یک حدیث از جناب ام سلمه عرایضم را خاتمه میدهم.
خطر برای ما و شما (بنده که نه، خیلی پایینتر از آن هستم که خودم را در ردیف آقایان اهل علم حساب کنم) ولی خطر برای شما بیشتر است. در آن حدیث فرمودند انه یغفر للجاهل سبعون ذنب قبل ان یغفر للعالم ذنب واحد.
اما حدیثی که آن را خاتمه عرایضم قرار می دهم، این مخدره یعنی ام سلمه فرمودند شبی که رسول اکرم در حجره من تشریف داشتند یک وقت بیدار شدم دیدم رسول اکرم در بسترشان نیستند. بلند شدم برای جستجو و صدای ناله ای شنیدم متوجه شدم در یک گوشه ای رسول اکرم افتاده به سجده به شدت گریه میکند. عرض میکنند «الهی لا تسلبنی صالح ما انعمت به علی ابدا.»
آنچه خدا به ما داده اگر خدای نکرده به واسطه کفران این نعمت از ما سلب بشود...!
«الهی لا تردنی فی سوء استنقذتنی منه ابدا».
آن بدی هایی که ما خیال میکنیم گرفتار طاغوت بودیم گرفتار دشمن بودیم از آنها نجات مان داد. اما اگر خدای نکرده یک وقت گرفتار طاغوت نفس بودیم، اگر یک وقت گرفتار طاغوت هوی بودیم، باید فکر کنیم ببینیم از این طاغوت چطور؟ از این هم نجات پیدا کردیم یا نه؟
برادران بنده یک جمله نسبت به خودم عرض میکنم شماها منزه اید. نفس این جوری است چون گمان کرده ایم که در نماز جمعه امام باید قصد امامت بکند خیلیها خیال میکنند که من وسوسه دارم. نیتم مثلاً طول
می کشد مقدار زیادی با خودم ور میروم که خدایا من چه کنم نسبت به گذشته هایم؟ اگر عفو نکنید من با این نامه سیاه چطور قصد امامت در نماز جمعه کنم؟ شاید وعده هایی به خودم بدهم که بعد از این درست خواهم شد ولی گاهی به خاطر میآورم فرمایشی از مرحوم آیتالله امینی رضوان الله علیه را که ایشان می فرمودند:
نفس اسرع شیئا فی الوعد و ابطأ شیئا فی الاجابة.
به هر حال حدیث را خاتمه بدهم که ام سلمه فرمود شنیدم که به شدت گریه میکرد و عرض میکرد: «الهی لا تسلبنی صالح ما انعمت به علی ابدا و الهی لا تردنی فی سوء استنقذتنی منه ابدا و (مهمترش) الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عینا ابدا» و به شدت گریه می کرد.
جناب ام سلمه فرمود حال رسول اکرم را که دیدم مرا گریه گرفت. یک وقت دیدم رسول اکرم فرمود چرا گریه می کنی؟ عرض کردم یا رسول الله شما هستید که این طور می گویید: الهی لا تسلبنی صالح ما انعمت به علی ابدا. شما هستید که می گویید: الهی لا تسلبنی صالح ما انعمت به علی ابدا. شما هستید که با این عظمتتان می گویید: الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عینا ابدا؟
بیشتر گریه کرد؛ فرمود چرا نگویم؟ یونس ابن متی یک چشم به هم زدن به حال خود وا گذاشته
شد و شد آنچه که شد. مبتلا شد به آنچه مبتلا شد.
من اگر عرایضم ربطی نداشت خیلی معذرت می خواهم. از خدای توانا جلت عظمته میخواهیم که این سمینار را مقدمه خیر قرار داده و اول ان شاء الله از خودمان شروع نموده و به واسطه ما مجتمع اسلامی آن ترقیات حقیقی اسلامی را که به راستی اگر تدریجا ما احکام اسلامی را پیاده کنیم، حتماً اسلام عالم گیر خواهد شد، به این هدف برسیم، ان شاء الله.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
بیانیه حزب جمهوری اسلامی به مناسبت شهادت شهید محراب آیت الله مدنی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه
انقلاب اسلامی ما در حرکت وقفه ناپذیر خویش با فرازها و بلندی هایش و در گذر از گذرگاه هایی که بر سر راه پویندگان خود قرار داده است، میدانگاهی برای آزمایش فرد فرد امت ماست تا نشان دهیم که آیا براستی بر مدعای ایمان خود صادقیم و مهیای ایثار و گذشت از هر آنچه که از مال و آسایش و جان و نام خویش در اختیار داریم یا ایمان بر زبان ما همچون
گفتار بی محتوا و بی معنا است.
و چه نیکو مومنانی هستند آنان که از این بوته آزمایش سرافراز بیرون می آیند و چه ارزشمند فرزندانی از این ملت هستند آنان که تا پای جان سنگرهای مستحکم انقلاب اسلامی را پاس می دارند و با در خون غلطیدن پیکر هر یک از این شهیدان شاهد مومنی دیگر پرچم خونین انقلاب را در دست می گیرد و بار رسالت را بر دوش می کشد.
شهید آیت الله مدنی این اسطوره ایمان و مقاومت و قاطعیت در برابر هر آنچه کفر است و نفاق و سالوس و تزویر، به دست کوردلان ناپاک به فیض شهادت رسید و به رضوان خدا شتافت. چه کونه بینانی هستند آنان که تصور می کنند با افکندن قامت های استواری چون این عزیزترین و گرانبهاترین فرزندان امت می توانند ما را از حرکت خویش برای محو هرچه کفر و ظلم و ستم در جهان است باز دارند.
خدا بر چشم ها و گوش ها و قبل های آنان مهر زده است آنچنان که نمی فهمند که در ازای آنچه از ما می گیرند خداوند صبر و پایداری و مقاومتان خواهد افزود و اسلام ما و انقلاب اسلامی ما پیروز خواهد شد (ولو کره المشرکون).
حزب جمهوری اسلامی شهادت آیت الله مدنی
را به حضور امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و امت شهیدپرورمان تبریک و تسلیت می گوید و یاد او را گرامی می دارد و به یاری خدا راه او را ادامه خواهد داد.
مبارک باد معراج صدوقی بر همه یاران
مقدمه
بسمهتعالی
به مناسبت شهادت فقیه متعهد و فداکار اسلام حضرت آیتالله شهید صدوقی رضوانالله تعالی علیه کمیته ادب و هنر واحد تبلیغات حزب جمهوری اسلامی سرودههایی را از برادران متعهدی چون برادر حمید سبزواری- برادر میثم - برادر مؤید- برادر شفق- برادر غلامرضا رحمدل - برادر خسرو و خواهر سپیده کاشانی، گردآورد و تقدیم روح بلند و باعظمت آن شهید عظیمالشأن مینماید. همانگونه که امام امت فرمودند:
اینجانب دوستی عزیز که بیش از سی سال با او آشنا و روحیات عظیمش را از نزدیک درک کردم از دست دادم.
آری امام دوست عزیزی را از دست داد که شهادتش ثلمهای بود بس عظیم و امید آن بود تا از رشحات منورش بهرهها گرفته شود. لکن دست جنایتکاران مهلت نداد و ما را از فیض پربرکت این عالم بزرگوار محروم ساخت.
امید است ما نیز بتوانیم در تحت رهبریهای پیامبرگونه امام امت ادامهدهنده راه آن شهید عزیز بوده باشیم.
حزب جمهوری اسلامی
(واحد تبلیغات)
پیام امام امت
بهمناسبت شهادت آیتالله صدوقی
سومین شهید محراب
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا علیه راجعون
طبع یک انقلاب فداکاری است. لازمه یک انقلاب شهادت و مهیا بودن برای شهادت است. قربانی شدن و قربانی دادن در راه انقلاب و پیروزی آن اجتنابناپذیر است به ویژه انقلابی که برای خداست و برای دین او، برای نجات مستضعفان است و برای قطع امید جهانخواران و مستکبران. ما در هر جمعه و در هر جماعت و در هر محفل اسلامی و در هر گردهمایی برای یاری الله در انتظار قربانی هستیم و در انتظار شهادت.
قربانی برای یک انقلاب بزرگ نشانه یک پیروزی و نزدیک شدن به هدف است. بیجهت نیست که درباره سید شهیدان جهان منقول است که هرچه یاران بزرگوارش از دست می رفتند و هرچه به ظهر عاشورا نزدیکتر میشد رنگ مبارکش افروختهتر و ابتهاجش زیادتر میشد، هر شهیدی که میداد یک قدم به پیروزی نزدیکتر میشد. مقصد عقیده است و جهاد در راه آن و پیروزی انقلاب، نه زندگی و دنیا و رنگ و بوی ننگین آن این شهادت هاست که به ملت ما وعده پیروزی نهایی میدهد. مگر اسلام از شهادت 72 تن برگزیدگان خدا در حکومت جبار بنیامیه خسارت دید؟ او انقلاب عظیم ایران از شهادت هفتاد و چند تن در یک لحظه و هزاران جوانان بزرگوار عشق خدا و شهادت خسارت دید که ما خوف خسارت در شهادت عالمی بزرگوار و بزرگی متعهد و فداکار داشته باشیم. مگر فقهای ارجمند و ائمه جمعه و جماعت والامقام که در صف مقدم انقلاب بودند و هستند. نباید در صف مقدم شهدا و جانبازان در راه دوست باشند؟!
چه کسی اولی به شهادت است در زمانی که کفر بنیامیه اسلام را تهدید میکرد. از فرزند معصوم پیامبر اسلام و فرزندان و اصحاب او. و چه کسی اولی به شهادت است در عصری که استکبار جهانی و فرزندان خلف آن در داخل و خارج اسلام عزیز را تهدید میکنند از امثال شهید بزرگوار ما و فقیه متعهد و فداکار اسلام شهید صدوقی عزیز رضوان الله علیه. شهید بزرگی که در تمام صحنههای انقلاب حضور داشت و یار و مددکار گرفتاران و مستمندان بود و وقت عزیزش صرف در راه پیروزی اسلام و رفع مشکلات انقلاب میشد و برای خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمیشناخت. هر جا زلزله میشد شهید صدوقی برای ترمیم خرابیها آنقدر که توان داشت حاضر، هر جا سیل میآمد او بود که در صف مقدم برای دستگیری خلق خدا حاضر بود. در جبههها نیز او و دوستان او و امثال او بودند که هرچند یک دفعه سرکشی کرده و آرامش قلب خلق الله بودند. این مدعیان خدمت به خلق و قیام برای خلق که در بیغولهها خزیده و درحال انقلاب به چپاول اسلحه و مهمات بیت المال خلق فعالیت شبانهروزی نمودند اینک که خداوند تعالی چهره کریه شان را آشکار کرد و دستشان را از مال و جان خلق الله کوتاه نمود چنین خدمتگزارانی را از این خلق میگیرند و چون دزدان از سوراخ درآمده و غافلگیرانه اینگونه مردان فداکار برای ملت و تودههای محروم را از محرومین میستانند و آن را به حساب قدرت خویش می آورند و فتحی بزرگ را برای خود و اربابان خود میدانند با تمام رسوایی باز خود را برای حکومت این ملت اسلامی مهیا میکنند. غافل از آن که هر شهادتی ملت را به هدف بزرگ نزدیکتر میکند و آنان را در پیشگاه حق و خلق رسواتر و بیآبروتر. ما درعینحال که از شهادت و فقدان این بزرگان خدمتگزار به اسلام و محرومان در سوگیم، از نزدیک شدن به هدف اعلا که قطرات خون این شهیدان آن را نوید می دهند دلگرم و خرسندیم. آن چه پیش ما مطرح است هدف بزرگ و شخصیتهای این بزرگمردان شهید است که به حمدالله هدف نزدیک و شخصیتهای اینان بارزتر و بزرگتر می شود.
اینجانب دوستی عزیز که بیش از سی سال با او آشنا و روحیات عظیمش را از نزدیک درک کردم از دست دادم و اسلام خدمتگزاری متعهد و ایران فقیهی فداکار و استان یزد سرپرستی دانشمند را از دست داد و در ازای آن به هدف نهایی که آمال این شهیدان است نزدیک شد.
من به پیشگاه مقدس بقیةاللهالاعظم روحی فدا و ملت عزیز و اسلام عزیزتر تبریک و تسلیت عرض میکنم و از خداوند تعالی برای آن شهید عظیم رحمت و مغفرت و برای ملت بزرگ به ویژه یزد متعهد صبر و اجر و برای خاندان محترم این بزرگوار خصوصاً فرزند برومند عزیزش صبر جمیل و اجر جمیل خواهانم. از خداوند متعال پیروزی اسلام و سرنگونی کفر را خواستارم.
روحالله موسوی خمینی
دهم رمضان المبارک 1402
بیانیه حزب جمهوری اسلامی
بهمناسبت شهادت آیتالله صدوقی
سومین شهید محراب
بسم الله الرحمن الرحیم
من المومنین رجال صدقوا ماعاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر
در آستانه شهادت مولای متقیان شهید محراب مسجد کوفه سومین محراب جمعه ما به خون کشیده شد و دست جنایتکار استکبار جهانی از آستین مزدوران داخلیشان بیرون آمد و فقیه بزرگوار دیگری را که استوانهای محکم برای حوزههای علمیه و امیدی برای ملت مسلمان ایران بود از جامعه ما گرفت.
در نیم روز دومین جمعه رمضان امام جمعه شهر مقاوم و شهیدپرور یزد عاشقانه و با شتاب به ملاقات محبوب و معبود خویش شتافت.
شهید بزرگوار و عالیمقام حضرت آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی سرپرست حوزه علمیه یزد یار همیشه در سنگر امام که سالها تحت فشار و تبعید نظام طاغوتی شاه قرار داشت و منزلش منزلگاه وحی و پیام امام امت در مراحل انقلاب بود به دست پلید منافقان و وارثین شاه معدوم و نوکران جیره خوار استکبار به همرزمان شهیدش شهید آیتالله مدنی و آیتالله دستغیب پیوست.
گرچه ملت مسلمان ما در این ضایعه بزرگ خسارت جبرانناپذیری را متحمل شده است ولی دشمنان اسلام و خلق باید بدانند که اسلام عزیز با این خونهای پاک تمامی کاخهای ظلم و ستم را در سراسر جهان سرنگون خواهد کرد.
دشمنان اسلام باید بدانند ملت بزرگی که در آستانه پیروزی کامل بر متجاوزین بعثی عراق قرار گرفته و آهنگ آزادی قدس را دارد با این شهادتها استوارتر به راه خویش ادامه خواهد داد و بر حرکت فاتحانه خویش بر علیه صهیونیسم جنایتکار و بعث متجاوز شتاب بیشتری خواهد بخشید.
گرچه صدوقی بزرگ این مرد محراب و جهاد و این یار پرتلاش امام سازشناپذیرمان که مراتب فضل، تقوا و اخلاق و ایمان ایشان برخاست و آن پوشیده نیست از میان ما رفت ولی یقین داریم که به برکت خون مقدس او و دیگر شهدای عزیز اسلام انقلاب اسلامی ما به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) پیوند خواهد خورد.
حزب جمهوری اسلامی این شهادت بزرگ را به حضرت ولیالله الاعظم ارواحنافداه و نایب بزرگوارش امام خمینی و امت همیشه در صحنه ایران به ویژه مردم انقلابی و مسلمان یزد و خانواده معظم آن شهید بزرگوار تبریک و تسلیت می گوید.
حزب جمهوری اسلامی
دهم رمضان المبارک 11/4/61
سرودهای از خسرو
(مشهد)
آیتالله صدوقی، یار صدیق امام
ناکسان تنها نه بر بیت خدا آتش زدند بلکه زآن آتش بجان مصطفی آتش زدند
آیت الله صدوقی آن امام جمعه را کشته اند و بر دل اهل دلا آتش زدند
نخل پر بار فضیلت را گروهی ناسپاس با چه تقصیری به محراب دعا آتش زدند
آیت الله صدوقی یار صدیق امام شد شهید و قلب ما را زین عزا آتش زدند
گوئیا از نسل نمرودند اینان کاینچنین عالمان دین ابراهیم را آتش زدند
یا ز نسل آن تبهکاران کاندر کربلا از شقاوت بر حریم کبریا آتش زدند
این منافق پیشگان پست در حال زوال یا ترور کردند از خوبان و یا آتش زدند
دم ز خلقی بودن خود با چه روئی می زنند کاین همه از خلق ما سرمایه ها آتش زدند
مسجد کرمان بود شاهد که این دوزخ دلان آن همه پیر و جوان را در کجا آتش زدند
گه به خرمن گه به مدرس گه به محراب نماز گاه در شهر و گهی در روستا آتش زدند
کودک و پیر و جوان و مرد و زن هرکس که بود بیگناه و بی پناه و بی خطا آتش زدند
ای خدا آتش بزن بر جان آنان کاینچنین از غم یاران به روح و جان ما آتش زدند
حاصل آنان بغیر از نفرت مردم چه بود گر بهشتی های ما را خسروا آتش زدند
خسرو – مشهد 13 رمضان المبارک
14/4/61
سه شعر از حمید سبزواری
(تهران)
تو همسفر بهشتیانی
ای یار امام ما صدوقی غمخوار مدام ما صدوقی
ای از سر و جان خود گذشته در حفظ نظام ما صدوقی
کشتند ترا که مرد بودی صاحبدل و اهل درد بودی
کشتند ترا به جرم آن که در فضل و کمال فرد بودی
کشتند ترا دوان خودکام شیطان صفتان آدمی نام
کشتند ترا و زنده گردید یکبار دگر قیام اسلام
تو خصم خط نفاق بودی سرمایه اتفاق بودی
در عشق و محبت و مودت مانا بزمانه طاق بودی
ای اسوه مردی و شهامت ای صاحب همت و کرامت
گشتی تو شهید تا بماند اسلام عزیز ما سلامت
ای قامت سرفراز ایثار برخیز و نماز جمعه بگذار،
لب باز کن ای خطیب آگاه آئین خطا به را بجا آر،
برخیز و بسیج همرهان کن ما را سوی جبهه ها روان کن
برخیرو دعای خیر خود را ره توشه راه رهروان کن
برخیز تو ای شهید محراب یکبار دگر به جبهه بشتاب
برخیز و بخوان دعای وحدت ای روی تو شمع جمع اصحاب
برخیز و ملال خستگان پرس احوال دل شکستگان پرس
از رنج کشیدگان که هستند در بستر غم نشستگان پرس
دردا که به تن روان نداری جانان منی و جان نداری
از حیله خائنی منافق بر یاری ما توان نداری
ای روی تو شمع محفل ما یاد تو همیشه در دل ما
از حاصل رنج و همت تو شد همت و عزم حاصل ما
تو همسفر بهشتیانی آن طایر سدره آشیانی
هر چند ز جمع ما بدوری در منظر عارفان عیانی
سوگند به خون اطهر تو مائیم بپا به سنگر تو
ما راه تو را به سر بپوئیم همگام توئیم و رهبر تو
آرام بخواب ای برادر ای یاور ما و یار رهبر
وزخلد و نعیم بهره برگیر همراه بهشتیان دیگر
ای یار کرام ما صدوقی غمخوار نظام ما صدوقی
خون تو نشاط تازه بخشد بر خط امام ما صدوقی
حمید سبزواری 12 رمضان المبارک
13/4/61
نمی میرد چراغی چون صدوقی
بقای باغبان بادا که گلچین گلی دیگر زگلزار وطن چید
صدوقی را به خاک و خون در افکند درخت دیگری زین باغ ببرید
صدوقی رفت و صدق نیت او به ما روح صفا و صدق بخشید
صدوقی رفت و یاد همت او به ما درس شهادت داد و امید
به معراج شهادت شد ز محراب فراتر شد ز مهر و ماه و ناهید
ز هریک قطره خون کز پیکرش رفت هزاران گل دمید از شاخ توحید
خوش آن عاشق که در محراب خونین ندای ارجعی از دوست بشنید
خوش آن شمعی که چون خاموش گردد به عالم روشنی بخشد چو خورشید
نمی میرد چراغی چون صدوقی شهید عشق جاوید است جاوید
حمید سبزواری
سروده ای از رحمدل
(لنگرود)
برخیز آئین نماز جمعه بگذار
سجاده از خون تو رنگین شد صدوقی داغت بر امت سخت سنگین شد صدوقی
با هجرت سرخ توای قامت خمیده دشمن شکن تر قامت دین شد صدوقی
بعد از بخون غلطیدنت در نزد امت منفورتر خصم بدآئین شد صدوقی
ای تشنه لب جام شهادت شد نصیبت دشمن نصیبش لعن و نفرین شد صدوقی
برخیز آئین نماز جمعه بگذار دل با اذان عشق آذین شد صدوقی
با مرگ تو ملت بسی بیدار گشت هم انسجام خلق سر بین شد صدوقی
تشییع سرخت کربلا را یادم آورد آن جا که شط عشق خونین شد صدوقی
آنجا که جسم پاک سالار شهیدان آماجگاه تیر و زوبین شد صدوقی
گلدسته ها ای پیر ای سردار جمعه با خطبه داغ تو آذین شد صدوقی
عزم رسای راهیان راه سرخت ستوارتر از عزم پیشین شد صدوقی
با همت رزمندگان جبهه نزدیک آزادی قدس و فلسطین شد صدوقی
ای آشنای جبهه و مسجد بپاخیز داغت بر امت سخت سنگین شد صدوقی
لنگرود – غلامرضا رحمدل
15 رمضان المبارک 16/4/61
سروده ای از شفق
(مشهد)
مصداق رجال صدقوا شد ز صداقت
در راه هدف قبله نما بود صدوقی در اوج شرف هم چو هما بود صدوقی
ننهاد به هم دیده و در سنگر توحید بیدارگر خلق خدا بود صدوقی
از مردم در صحنه و از امت بیدار یک لحظه مپندار جدا بود صدوقی
پروانه پرسوخته بزم محبان شمع سحر اهل ولا بود صدوقی
گفتار امام است که در زلزله و سیل سد و سپر رنج بلا بود صدوقی
تا بی سر و پایان نگرفتندش از این خلق در خدمت مردم سر و پا بود صدوقی
ز یزد اگر پرسی و از مردم پاکش گویند امید دل ما بود صدوقی
آنجا که امام آن همه تقدیر از او کرد امت چه بگوید که چها بود صدوقی
فرمود امام آن چه شبانش بسزا گفت شایسته این عز و علا بود صدوقی
همچون شجر طیبه در خاک کویری تا بود همه نشود نما بود صدوقی
با خون دل و دیده چه گل ها که نپرورد در یزد در آن گلشن تا بود صدوقی
از بس به مسیحا نفسان داشت ارادت انفاس خوشش عقده گشا بود صدوقی
افشاگر نیرنگ شیاطین منافق ایثارگر راه خدا بود صدوقی
از خطبه هر جمعه او روح تراوید گویی سخنش شهد و شفا بود صدوقی
با آن همه دریادلی از شدت اخلاص سرچشمه ایمان و وفا بود صدوقی
در حال نماز شب و در روزه هر روز در عالمی از خوف و رجا بود صدوقی
سرتا قدم اخلاص و یقین بود و ارادت یعنی بری از روی ریا بود صدوقی
از بند هوای و هوس از قید تعلق چون مرغ سبکبال رها بود صدوقی
گر فانی فی الله شد اینک عجبی نیست در دوست همه عمر فنا بود صدوقی
سرشاخه نهضت خونین حسینی دلباخته کرب و بلا بود صدوقی
مصداق رجال صدقوا شد ز صداقت چون آینه صدق و صفا بود صدوقی
وقتی که تنش غرقه خون شد به مصلی در هاله ای از نور و صدا بود صدوقی
در سنگر محراب ز هر قطره خونش پیداست که مشتاق لقا بود صدوقی
عمری به تمنای شهادت بسر آورد کی در طلب آب بقا بود صدوقی
محراب شهادت دهد اکنون ز سر صدق یک عمر اگر دست و دعا بود صدوقی
سروده ای از سپیده کاشانی
(تهران)
روزه دار عشق در سنگر محراب
سنگر محراب از خون شد گلستان بار دیگر چشم امت شد سیل اشک غلطان بار دیگر
لانه مرغی دگر را آتش افکندند دردا مرغ عاشق شد سوی جانان پرافشان بار دیگر
ظهر عاشورا تکرار شد بخون غلطید یا رب روزه دار عشق با لب های عطشان بار دیگر
بر لبش فزت و رب الکعبه در جان شور هجرت زد درای کوچ خورشیدی از ایوان بار دیگر
غرق در خون خنده بر لب پیر گلگون جامه ما رفت از محراب تا معراج جانان بار دیگر
نقره گون موئی دلاور در خضاب عشق سنگین برد سوی یار شیرین تحفه جان بار دیگر
وای بر ما، نابکاری از تبار نابکاران زد حریق کینه بر خرگاه ایمان بار دیگر
یوسفی دیگر بچاه افکند دست دشمن دون لیک خورشیدی برآمد زین شبستان بار دیگر
آن که بهر ما سخن ها داشت شد خاموش و عالم پر شد از آوازه آن مرغ خوش خوان بار دیگر
آن شهید عشق آن مظلوم آن صد پاره پیکر رفت از محراب، شاهد بر شهیدان بار دیگر
ای امام ای جلوه حق تهنیت بادت اگر شد از صدوقی شاخسار دین گل افشان بار دیگر
سپیده کاشانی – تهران 14 رمضان المبارک
15/4/61
سروده ای از موید
(مشهد)
به میهمانی حق با دهان روزه شتافت
به تیغ توطئه پیوند جان ما چیدند ستاره ای دگر از آسمان ما چیدند
بساط فاجعه ای باز تلخ و دردآور منافقان زمین در زمان ما چیدند
هزار دست ستم شد علیه ما بیرون هزار دّر گران از میان ما چیدند
رسد غم از پی غم بر دل شکسته مگر ز آب و خاک و بلا آشیان ما چیدند
بجز خدای بمقصد نمیبرد ما را که خارها به ره کاروان ما چیدند
بپاست نخل تنومند انقلاب هنوز هزار میوه که از بوستان ما چیدند
امام امت ما جان و ما همه جسمیم چه دام ها به ره جسم و جان ما چیدند
غم صدوقی و قلب امام امت آه گلی دگر ز بر باغبان ما چیدند
گلی که رونق باغ و صفای گلشن بود دریغ و درد که از گلستان ما چیدند
اگرچه پیر ولی پشتیبان نهضت بود شکوفه ای ز درخت جوان ما چیدند
به میهمانی حق با دهان روزه شتافت به عرش سفره بر آن میزبان ما چیدند
دلا بسوز که دیدم بچشم خود یاران لحد به پیکر آرام جان ما چیدند
بهوش باش موید درین گذرگه عمر که دام ها ز پی امتحان ما چیدند
موید – مشهد 12 رمضان المبارک
13/4/61
سروده ای از میثم
(تهران)
عمر پر فیض تو در آتش و خون پایان یافت
ای شهیدی که به محراب دعاگاه نماز مرغ روحت ز بدن کرد سوی حق پرواز
رفتی و با غمت ای مونس جان رهبر را بر روی داغ جگر داغ دگر آمده باز
خطّه یزدنه در آتش فقدان تو سوخت که جهان بشریت شده در سوز و گداز
به کجا شکوه برم با که بگویم این درد که کشند بنده حق را به دعا بنده آز
به چه زیباست که مانند علی در مه صوم مرد حق جان کند ایثار خدا وقت نماز
به چه زیباست که هنگام بخون غلطیدن با لب تشنه برد بنده به حق روی نیاز
رعشه بر ثبیه شیران الهی نرسد گرچه گردن کشد از دور پی طعمه گراز
عمر پر فض تو در آتش و خون پایان یافت کاین مقامی است که دادند ترا از آغاز
شد بمحراب دعا چشمت اگر بسته چه غم که همان لحظه به رخسار علی آمد باز
میثم از سوگ صدوقی چه توان گفت که سخت شرح این قصه پر غصه دراز است دراز
میثم – تهران 12 رمضان
13/4/61
بمناسبت
چهلم دانشمند شهید دکتر محمد مفتح
مسئول سازمان روحانیت حزب جمهوری اسلامی
متن سخنرانی دانشمند شهید دکتر محمد مفتح که در مجلس ترحیم استاد شهید آیت الله مطهری در دانشکده الهیات ایراد شده است.
"حزب جمهوری اسلامی"