به مناسبت سالگرد شهادت عالم مجاهد آیت ا... قاضی طباطبائی نماینده امام و امام جمعة تبریز
(نماز عید قربان سال ۱۳۵۸ به امامت او اقامه شد. وی پس از اقامهٔ نماز مغرب و عشا در مسجد در راه بازگشت به منزل توسط گروهک فرقان ترور شد. در تاریخ ۱۱ آبان همان سال، امام خمینی در پیامی شهادت وی را تسلیت گفت. او در جمهوری اسلامی ایران به عنوان اولین «شهید محراب» شناخته میشود.)
نشریة شماره22- حزب جمهوری اسلامی
ناشر- حزب جمهوری اسلامی تعداد چاپ-10000 عدد چاپ اول- مهرماه 1359 مرکز پخش-دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی.
«باید برای آشپز آمریکائی، مکانیک آمریکائی، اداری آمریکائی، اداری فنی، کارمندان فنی آمریکائی وخانواده هایشان مصونیت باشد لكن آقای قاضی در حبس باشد... این خدمتگزاران اسلام، علمای اسلام باید در حبس باشند...» (سخنان تاریخی امام سال ۴۲)
پیام امام خمینی بمناسبت شهادت آیت الله قاضی طباطبائی
بسم الله الرحمن الرحيم. انا لله و انا اليه راجعون.
باکمال تاسف ضایعه ناگوار شهادت عالم مجاهد حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج سید محمد علی قاضی طباطبائی رحمت الله عليه به عموم مسلمانان متعهد و علمای اعلام مجاهد و مردم غیور مجاهد آذربایجان و به خصوص بازماندگان این شهید سعید تسلیت عرض و از خداوند متعال صبر انقلابی برای مجاهدین راه حق و اسلام خواستارم.
ملت عزیز برومند ایران و آذربایجانیان غیرتمند عزیز، باید در این مصیبتهای بزرگ که نشانه شکست حتمی دشمنان اسلام و کشور و عجز و ناتوانی و خودباختگی آنان است هر چه بیشتر مصمم و در راه هدف اعلای اسلام و قرآن مجید بر مجاهدت خود افزوده و از پای ننشیند، تا احقاق حق مستضعفین از جباران زمان بنمایند.
عزیزان من در انقلابی که ابرقدرتها را به عقب رانده و راه چپاولگری آنان را از کشور بزرگ بسته است، این ضایعات و ضایعات بالاتر اجتناب ناپذیر است، ما باید از کنار این وقایع با تصمیم عزم و خونسردی بگذریم و به راه خود که راه جهاد فی سبیل الله است ادامه دهیم.
شهادت در راه خداوند زندگی افتخارآمیز ابدی و چراغ هدایت برای ملت ها است. ملت های مسلمان از فداکاری مجاهدین ما در راه استقلال و آزادی و اهداف توسعه اسلام بزرگ الگو بگیرند و با پیوستن به هم، سد استعمار و استثمار [را] بشکنند و پیش به سوی آزادگی و زندگی انسانی بروند.
از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و رحمت و مغفرت برای شهدای راه حق و شهید سعید طباطبایی خواستارم.
11 ذیحجه الحرام 1399، روح الله الموسوی الخمینی
مختصری از شرح حال آیه الله قاضی طباطبائی
بسم الله الرحمن الرحيم
مجاهد كبير، عالم توانا آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبائی فرزند حاج میرزا باقر در سال ۱۳۳۳ قمری در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی علوم دینی را از والد ماجد خود و عم گرامش میرزا اسداله در مدرسه طالبیه تبریز اخذ نمود تا سال ۱۳۵۷ قمری در موقع انقلاب تبریز به اتفاق والدش بخاطر مبارزه بتهران تبعید و پس از چند ماه توقف در تهران وری به تبریز مراجعت نمود.
در سال ۱۳۵۹ قمری بحوزه علميه قم مشرف و مشغول تحصیل علوم مذهبی گردید و از آیات عظام آیت الله گلپایگانی، آیت الله حجت، آیت الله صدر و امام خمینی و آیت الله بروجردی کسب علم نمود تا در سال ۱۳۶۹ از قم راهی حوزه عليمه نجف شد و در درس آیات عظام وقت آیت الله حکیم، عبدالحسين رشتی، میرزا باقر زنجانی، بجنوردی و علامه محمدحسین کاشف الغطاء شرکت، و بهره شایانی برد و از بعضی آیات اجازه روایتی و غیره دریافت داشت.
در سال 1372 قمری بر اثر مسائل و لازم بودن وجود ایشان رهسپار تبریز شد. در تبریز نماینده کل و تمام الاختیار امام فقط ایشان بودند و لذا دارای مسئولیت بسیار سنگینی بودند.
ایشان دارای مبارزات وسیع علیه رژیم بود مخصوصا بعد از سال 1341 شمسی که مبارزات اوج گرفت و رژیم سفاک، شهید قاضی را به زندان قزل قلعه محبوس و سپس به شهرهای بافق کرمان و زنجان تبعید نمود و همچنین مدت 3 ماه سبب فشارها و ضربات روحی و جسمی، اجبارا در بیمارستان تهران بستری شد. بعد از خارج شدن از بیمارستان به عراق تبعید گردید و یکسال در آنجا تبعید بود و پس از اتمام مدت دوباره به ایران منتقل و در تبریز اقامت گزید و مشغول ترویج و تبلیغ گردید و در پیشبرد انقلاب نقش بسزایی داشت...
شهادت
شهید محمدعلی قاضی در روز عید قربان نماز عید را به امامت خود ایشان آن هم پرشکوه و باعظمت برگزار نمود ولی مثل اینکه این نماز آخر حیاتش بود لذا بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد شعبان همان روز 10/8/58 با ماشین و پاسدار خود عازم منزل بود که در تقاطع خیابان مصدق و ارتش، ضارب خون آشام 3 تیر از پشت شیشه ماشین به سر مبارک این مجاهد کبیر شلیک کرد و گریخت...
با همان ماشین ایشان را به بیمارستان شیر و خورشید سرخ تبریز انتقال دادند، اطباء بیمارستان به معالجه ضربتی پرداختند ولی بعد از معالجات وسیع تیر وارده به طرف راست جمجمه کار خود را کرد و در ساعت 12 شب به درجه شهادت، همان آرزویی که بارها بعد از شهادت استاد شهید مرتضی مطهری می گفت:
«کاش من هم مثل استاد مطهری روزی شربت شهادت بنوشم» رسید. (نقل از پسر شهید قاضی طباطبائی)
روز 11 آبان ساعت 10 صبح با تشییع جنازه بی نظیری که در تبریز انجام گرفت در مسجد مقبره به خاک سپرده شد.
بر اثر این واقعه ایران دو بار در جنبش و حرکت عزا قرار گرفت و سیل تلگراف از داخل و خارج به رهبر انقلاب و بازماندگان سرازیر شد و از طرف استانداری سه روز عزای عمومی اعلام گردید...
از شهید قاضی آثار بسیار بجا مانده ازجمله کتابها و حواشی نوشته شده ایشان که از 20 هم تجاوز می کند، ازجمله کتابهای تحقیق روز اربعین، تعلیقات بر انوارالنعمانیه چهار جلد و اضافات و تعلیقلت بر کتاب انیس الموحدین نراقی را [می توان] نام برد.
مرحوم شهید قاضی دارای طبع شعر هم بود ازجمله اشعار ایشان این دو بیت می باشد:
چهل سال پیش با خرد و هوش زیستم
آخر نیافتم به حقیقت که چیستم
عاقل ز هست گوید و عارف ز نیستی
من در میان آب و گل هست و نیستم
(نقل از کتاب «سه شهید»)
سخنان امام بعد از شهادت آیه الله قاضی طباطبائی(ره) 12/8/58
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه بود، گذشته و سعادت را آنها بردند، که تکلیف خودشان را ادا کردند. چه در حبس و چه در زیر شکنجه و چه در بیرون از حبس. باید مهیا باشید برای مصیبت ها یکی بعد از دیگری. شما یک انقلابی کردید و یک سدی را شکستید که در دنیا نظیرش کم، یا نبوده است. منتظر نباشید که بعد از شکستن این سد و کوتاه شدن دست ابرقدرتها از خزانه شما و رفتن خائنین از این کشور و کوتاه شدن دست استفاده جوها، همین طور به این سادگی مطلب بگذرد. ما باید مهیا باشیم که باز شهید بدهیم. چنانچه دیشب یکی را دادیم.
مرحوم آقای قاضی رحم الله به شهادت رسید و قبل از او هم بوده است و بعد از این هم خواهد بود. لیكن اين شهادت ها اراده های شما را باید مصمم تر کند. شما در یک راهی قدم برمی دارید که در این راه شهادت های بسیاری از مردان بزرگ واقع شده. راه، اسلام است برای اسلام قیام کردید و برای حق قیام کردید و کسی که برای حق قیام کند، برای اسلام قیام کند، همه چیز باید پیش اوسهل و آسان باشد.
شهادت یک هدیه ای است از جانب خدای تبارک و تعالی برای آن کسانی که لایق هستند. و دنبال هر شهادتی باید تصمیم ها قوی تر شود. و بفهمانید به اینهائی که این طور کارهای ناجوانمردانه می کنند که دیگر نمی توانند با یک چنین کارهائی آن مسائل سابق را اعاده بدهند. بلکه این نحوه کشتن که بطور ناگهانی و دزدکی می کشند این دلیل بر شکست آنهاست. اگر اینها قدرتی داشتند، در میدان می آمدند. تا آن وقتی که یک قدرتی داشتند، در میدان بودند و شما هم در میدان. ولی ملت ما آنها را عقب زد، دیگر این آشفتگی های جزئی و این دست و پا زدن هائی که گاهی کسی را به شهادت می رسانند، گاهی یک دزدی می کنند: سرگردنه ها دزدی می کنند؛ این دغل بازی ها دلیل بر این است که اینها دیگر مأیوس هستند و شکست خورده هستند. شما هم قوی دل باشید و از این شهادت ها، هیچ ابدا باکی نداشته باشید و مردانه همین طوری که تا حالا قیام کردید و نهضت کردید و این سد عظمیم را شکستید، مردانه در میدان باقی باشید و جلو ببرید این نهضت را، تا اینکه ان شاءالله اسلام با آن محتوای مترقی پیاده بشود و مملکت ما یک مملکت اسلامی به تمام معنی بشود. یعنی تمام قشرهایش اسلامی شود، یعنی هم دولت یک دولت اسلامی باشد هم وزارتخانه ها اسلامی باشد هم ادارات، ادارت اسلامی باشد، هم استانداریها، استانداریهای اسلامی باشد و هم بازار و دانشگاه و امثال ذالک.
باید ما کوشش کنیم برای این مقصد بزرگ یعنی این مقصدی که انبياء دنبال این مقصد بودند و تا آخر هم دنبال این مقصد بودند و به پیش رفتند. ماها باید به تبعیت از انبیاء خدا، به تبعیت از اولیای خدا این مکتب را به پیش ببریم و ان شاء الله این مملکت را یک الگوئی قرار بدهیم از برای سایر کشورهای اسلامی، و بلکه سایر کشورهایی که مستضعفین گرفتار مستکبرین هستند. و امیدوارم که موفق بشويد.
شما در این کارهایی که انجام می دهید چه در جهاد سازندگی چه در پاسداری و چه در دادگاهها و ادارات و هر جا هستید، توجه تان به خدا باشد. که کمک به دین می کند، کسی نمی کند، خیلی پیشتان مطرح نباشد.
شما دارید یک عمل انسانی اسلامی برای خدا انجام می دهید توانستید انجام دهید که به آن نیمه هم رسیده اید. اگر نتوانستید هم انجام دهید، باز شما برد دارید برای اینکه مطلب الهی است و کسانی که برای خدا کار می کنند هیچ وقت باخت درش نیست. آنهایی که برای دنیا کار می کنند باخت دارند که اگر نرسیدند، باخت دارند و عمرشان را هدر داده اند. اگر برسند هم، باخت دارند. لیكن آنهایی که برای خدا قیام می کنند، اطاعت امر خدا را می خواهند بکنند، نهضت برای خدا، قیام برای خدا، عمل برای خدا، این هیچ وقت شکست ندارد. در ظاهر هم اگر خیال شود که ما نتوانستیم عمل بکنیم، پس شکست خوردیم؟ نه در واقع شکستی نخوردیم برای اینکه ما برای خدا کار کردیم و کسی که برای خدا کار می کند، همین دنیا نیست. قضيه جاهای دیگر ما داریم. برد آنجاست.
البته دولت مکلف است، استاندارها مکلف هستند که همراهی کنند و این جهاد سازندگی که جوانان مشغول هستند و سایر کارهائی را که جوانان مشغول هستند به قدر احتیاجی که دارند احتياجات آنها را برآورند به مقداری که می تواند دولت مسامحه نکند. و آنها هم باید عمل بکنند. یعنی همه ما موظفیم به اینکه یک کشوری که از گلوی استعمار بیرون کشیدیم، حالا خودمان اداره اش کنیم، بطوری که دیگر محتاج به آنها نباشیم. این احتياج به دشمن تلخ ترین چیزهائی است که در ذائقه انسان باید باشد. یک وقت انسان احتیاج دارد به برادرهای خودش، این هم خوب نیست، لیكن یک وقت احتیاج داشته باشد به دشمن خودش، یعنی آن کسی که در طول تاریخ ما را استضعاف کرد، در طول تاریخ به ما خیانت کرده است، جنایت کرده است. حالا ما محتاج به او باشیم. در ارزاقمان دستمان به پیشش دراز کنیم، که گنده بده. دستمان را دراز کنیم که مستشار بده. این به نظر انسان، تلخ ترین چیزهائی است که در ذائقه انسان باید باشد، که پیش دشمنش پیش آنکه همه چیزش را از بین برده است دست دراز کند که ارزاق ما را بده. باید ملت ما این تحول را پیدا کندکه عارش بیاید که به آمریکا بگوید که گندم به ما بده، یا به مستشار به ما بده، خودش باید دنبال کار خودش باشد. خودش باید قیام کند و حوائج خودش را بر آورد.
همه باید به هم کمک بکنیم یعنی ملت، همه قشرهای ملت باید در صدد این باشند، که خودكفا باشند محتاج نباشند. آن وقت قشر کشاورز، کشاورزیش را باید توسعه بدهد. و زیاد توسعه بدهد. الحمدالله در این سال توسعه پیدا کرده بود، بلکه در جایی دیدم که راجع به قم و اطراف قم بود، که چهارمقابل، قم و اطراف قم زیاد شده است.
امیدواریم که سالهای بعد طوری بشود که ما صادرکننده باشیم و آنها محتاج به ما باشند، جوری نباشد که ما پیش کسانی که به ما آنطور رنج دادند برویم بگوئیم گندم بدهید. بعدش هم باید در همه امور این طور باشد، اگر یک مملکتی بخواهد مستقل باشد، اول شرط این است که احتیاج به غیر نداشته باشد. و اگر احتیاج داشت، نمی تواند مستقل باشد. احتیاج خودش یک بستگی است. فرض کنید اگر روزی آن کسی که ما بهش محتاج باشیم، یک روزی جلویش را بگیرد. ما باید تسلميش بشویم. ما باید کاری بکنیم که مستقل بشویم.
کاری بکنیم که محتاج نباشیم، دانشگاهی بنایش را بر این بگذارد، در دانشگاه خودش کار بکند. که آن مقداری که مملکت خودش محتاج است بتواند آن مقدار را درست بکند.
حالا هر کس از این جا برود لندن پیش دشمنان ما، پیش آن کسی که الان دارد دشمنان ما را حفاظت می کند (آمریکا) پیش آنکه دشمنان بزرگ ما را دارد حمایت می کند و پشتیبانی از او می کند و توطئه گری می کند.
عار است برای ما که مریض های ما بروند در یک همچنین مملکتی که اینطور هستند. ما باید اطبائمان در خود مملکت ما تربیت بشوند. هی مایوس نباشید از اینکه ما نمی دانیم. اینقدر خودشان را نبازند. خوب پیش از این هم می گفتند نمیشه با این قدرت ها در افتاد، بیائید بسازیم. لیكن شما دیدید وقتی ملت خواست، شد. وقتی یک ملت یک چیزی را میخواهد میشود. خدا همراهشان است. همانطوری که آن وقت می گفتند نمی شود این قدرت را به هم زد و شما عمل کردید و شد. حالا هم که میگویند ما نمی توانیم مثلاً خودکفا بشویم، راجع به این چیزها. نه خیر، می توانیم و باید همت کنیم و بشویم.
باید طبيب از خود ما باشد. مهندس از خود ما باشد. همه چیز از خود ما باشد. احتیاج به این نداشته باشیم که ما مغز از خارج وارد کنیم. ما خودمان باید دارای مغز صحیح باشیم. این مغزهائی هم که میروند، به درد ما نمی خورند. خودتان را باید از حالا بسازید برای اینکه کشور را اداره بکنید. خیلی هم دنبال این نباشید حالا که دارید کار می کنید باید حتما همه ادارات هم با شما همکاری بکنند. شما برای خدا کار می کنید. البته آنها باید این کار را بکنند. لکن اگر یکوقت یک لنگی پیدا شد هیچ ابداً خوف بخودتان راه ندهید و یاس بخودتان راه ندهید. خودتان قدرتمندید. خودتان می توانید عمل بکنید. من امیدوارم خداوند همه شما را توفیق بدهد که برای خدا کار بکنید، که شکست در آن نباشد. این توفیق از همه بالاتر است که ما خودمان را طوری بکنیم که کارهایمان برای او باشد. خدمت به ملت، خدمت به اوست. خدمت به مملکت خود شما، خدمت به خداست، مملکت، مملکت خداست. خدمت کردن برای اینکه ما محتاج به اجانب نباشیم، این خدمت بزرگی است، خدمت الهی است و برای خداست. کوشش کنید که کارتان برای خدا باشد. وقتی برای خدا باشد، از هیچ چیز باک نداشته باشید. خدا همراه شماست و کسی که خدا همراه او باشد از هیچ چیز نباید باک داشته باشد. امیدوارم خداوند همه شما را تأیید کند و موفق باشید...
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
ترور فکری و ترویج شایعه
همراه با مختصری از شرح حال دکتر محمد حسینی بهشتی
بسمه تعالی
"با وسوسه های خناسان جهان خوار آشنا شویم".
بخش اول: ترور فکری و ترویج شایعه
"قل اعوذ برب الناس ملک الناس اله الناس من شر الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس".
(قرآن کریم)
پس از پیروزی مرحله اول انقلاب کارشناسان و جاسوسان جهانی در پی یافتن راه حلی مناسب جهت مقابله با انقلاب اسلامی بر آمدند.
اتخاذ یک روش فوری و مطمئن جهت سرکوبی انقلاب به دلیل زودرس بودن و پیروزی ناگهانی انقلاب، و مشخص نبودن همه عوامل پیروزی، ممکن نبود.
به دنبال این زمینه همه سازمان های استعماری و جاسوسی شرق(1) و غرب به خصوص "سیا" و "موساد" شروع به ارزیابی دوباره برای شناخت عینی نهضت نمودند چرا که موقعیت نهضت به عنوان یک آزمایشگاه
(1): طبق گزارش های واصله به شورای انقلاب در طی ماه های اوایل سال 1358 کارشناسان متخصص "جنگ روانی بین روحانیان و مراجع" از طریق مرزهای شمالی یعنی روسیه وارد کشور شده و چندین بار در آذربایجان دیده شده اند.
عینی می توانست احتمالات قبلی آنان را تائید و یا رد نماید.
سیا و موساد در ارزیابی مجدد خویش به عوامل زیر رسیده اند:
الف– نهاد معنوی موجود در جامعه یعنی مکتب تشیع و خط شهادت.
ب– روحانیت به عنوان تنها پایه و تکیه گاه توده های مردم.
ج– شخصیتی مقدس و رهبری آگاه و نافذ چون امام خمینی.
سیا و موساد عوامل سه گانه فوق را قبلا هم یافته بودند، لیکن تصور نمی کردند که این مجموعه بتواند باعث سقوط رژیم شود.
پس از پیروزی بلافاصله شروع به ارزیابی مجدد نموده و با اطمینان کامل از میزان اهمیت عوامل فوق آغاز به توطئه نمودند.
تخریب در زمینه های فوق به صورت های مختلف آغاز شد.
مثلا در مناطق سنی نشین شروع به طرح مسئله شیعه و سنی نمودند و همچنان که می دانیم در برخی از مناطق این توطئه مؤثر افتاد.
سمپاشی عظیمی در مقابله با روحانیت آغاز نمودند، این روش عمدتا به دو صورت بود؛ یکی تحت عناوین:
- دیکتاتوری آخوندیسم
- وارد نبودن روحانیت به امور کشور
- بهتر است روحانیت در امور معنوی فعالیت نمایند و غیره...
و دیگر ترور شخصیت ها
- در بخش سوم نیز به مقابله با شخصیت امام پرداختند. این مقابله در سطوح مختلف آغاز شد ولی فقط در عده ای از روشنفکر نمایان مؤثر افتاد.
در واقع می توان گفت که در جهت کاستن نقش امام حیله ها و سمپاشی هایشان مفید واقع نشد، لذا اقدام به مقابله با یاران امام نمودند.
مقابله با بازوهای امام در واقع از مهمترین شیوه های سیا و موساد بود. نگاهی گذرا به ترور و سوء قصد به شهید مطهری، شهید عراقی، حجت السلام رفسنجانی و شهید مفتح و کشف توطئه سوء قصد به جان دکتر بهشتی و دکتر باهنر دلیل روشن و قاطعی بر این مدعاست.
سیا و موساد توسط عوامل داخلیشان به طور مستقیم و یا غیر مستقیم ابتدا اقدام به ترور شخصیت افراد مذکور نموده سپس در صدد اقدام مسلحانه برآمدند. بیاد آوریم که در ماه های اسفند و فروردین 1358 یکباره پخش شایعاتی درباره شهید مطهری و هاشمی رفسنجانی و دکتر بهشتی آغاز و به دنبال آن ترور شهید مطهری و سپس سوء قصدهای مشابه انجام شد.
آنچه به صورت یک جریان همواره وجود خواهد داشت ترور فکری و ایجاد و گسترش شایعات می باشد. لذا ما در تحلیل خویش می پردازیم به بررسی و اشاراتی چند درباره:
"ترور فکری و ایجاد شایعات"
منافقین، ساواکی ها و چپی ها یعنی عوامل سیا و صهیونیزم در کنار ایجاد ابهام در مورد شخصیت امام به حربه تیزتری متوسل شدند و آن ترور شخصیت یاران و مشاوران و همفکران نزدیک امام بود. این حربه به خوبی می توانست در جامعه مطرح شود زیرا نابسامانی ها و مشکلات عظیم اقتصادی و اجتماعی که ناشی از ضرورت های پس از انقلاب است کم و بیش زمینه را برای اتهامات و شایعات فراهم می ساخت.
برای بررسی عینی تر "ترور فکری و ایجاد شایعات" می پردازیم. به یک نمونه که از اوایل پیروزی آغاز شد و همچنان ادامه دارد.
دکتر سید محمد حسینی بهشتی
نگاهی کوتاه به شایعات:
- بهشتی سرمایه دار است.
- بهشتی قصری در شمال شهر دارد که 7 میلیون تومان قیمت دارد و ساختمانی است که از طاغوتیان به جای مانده است.
- بهشتی انحصارطلب است.
- بهشتی قبل از انقلاب تماس هائی با هایزر گرفته است.
- بهشتی از فعالیت های مبارزین در آلمان جلوگیری می کرد و...
ابتدا می پردازیم به پاسخ سؤالات توسط خود ایشان و سپس به شرح مختصری از زندگی و فعالیت های سیاسی اجتماعی دکتر بهشتی.
س: گفته می شود که اسم شما جزو موسسین بانک اسلامی است و 20 میلیون تومان هم سهام دارید! و در بهترین خانه ها زندگی می کنید. بدین ترتیب آیا شما یک فئودال و یا حتی یک سرمایه دار نیستید؟!
بهشتی: اجمالا بنده در زندگی چیزی ندارم، جز خانه ای که در آن می نشینم، نه زمینی دارم نه کارخانه ای و نه سهمی!
مسالۀ بانک بدون ربا:
در این دهه های اخیر، گویا اولین نوشته ای که در زبان فارسی پیرامون مبارزه با ربا و حل مساله بانک در اسلام منتشر شد نوشته ای بود که من در 20 سال قبل حدود سال 39_ 1338 تحت عنوان بانکداری و قوانین مالی اسلام نگاشتم که در مجموعه ای به نام مکتب تشیع چاپ شده است.
از میان دوستانی که موسس صندوق های قرض الحسنه بودند، عده ای با طرز فکر من در زمینه بانک بدون ربا از سال ها پیش آشنائی داشته اند.
وقتی که این ها می خواستند کار خود را به شکل یک بانک در بیاورند با من هم مشورتی کردند و در پایان که اساسنامه تنظیم شد اسم من و آقای موسوی اردبیلی را نیز در لیست موسسین آوردند (آقای موسوی اردبیلی در این اواخر با این آقایان همکاری می نمودند) و اساسنامه شان را امضاء کردم، ولی موسس بی سهم!! که سهمش فقط در طرح عملی این اندیشه بوده که "می توان بانک داشت و ربا را حذف کرد".
ولیکن دروغ زنان و دروغ پرستان و آن ها که دروغ زنی و اتهام تاکتیک مبارزاتی شان هست از هر چیزی به عنوان وسیله برای هدف شومشان که قدرت پرستی و استالینیسم جدید است استفاده می کنند و شایعه می سازند که من در این بانک چهل میلیون تومان سهم دارم. خوب، دروغ هر چه بزرگتر برای شایعه سازان بهتر. البته تجربه عینی 36 ساله من، به من آموخته است که پیوند میان مردم و ما پیوندی نیرومندتر و پر مایه تر از آن است که با این حرف ها میدان را برای کژان و کژی پرستان به صورت کامل خالی بگذارند.
آنچه بنده دارم عبارتست از:
خانه ای که در آن زندگی می کنم و نه زمینی و نه کارخانه ای و نه سرمایه ای و نه تجارتی و نه مستغلاتی و هیچ چیز دیگر ندارم!!
گذران زندگی شخصی من هم از حقوقی است که دریافت می کردم و حالا هم به عنوان حقوق بازنشستگی دریافت می کنم.
س: در مورد زندگی شخصی تان گفته می شود که در خانه مجللی در شمال شهر که از طاغوتیان به جا مانده، زندگی می کنید؟
دکتر بهشتی: خانه من جای گمشده ای نیست، خانه ایست که شب های پنجشنبه دیدار عمومی داشتیم، دانشجویان و دوستان مختلف به آنجا می آمدند، هنوز هم در آن سکونت دارم و چیزی نیست که مخفی بماند.
خانه من خانه ایست که هفت سال در آن زندگی می کنم، لذا نمی تواند از طاغوتیان به جا مانده باشد!!
و اما ترتیب تهیه این خانه: من هنگامی که از آلمان بازگشتم در صدد تهیه خانه ای در حوالی خیابان سقاباشی بودم ولی پول لازم را نداشتم و با همان مبلغ در جاده قدیم شمیران در قلهک که زمین ارزان تر بود، خانه ای تهیه کردم که پولش را یک جا نمی خواستند و به طور قسطی پرداختم. و این خانه ایست شش اطاقه که چهار اطاق برای زندگی خود و خانواده و دو اطاق برای فعالیت های من دارد.
س: می گویند روحانیت از جمله شما یک موضع انحصارطلبی اتخاذ کرده و تمایل دارید که تمام مسائل را زیر نگین خود در آورید!
دکتر بهشتی: این یکی از نیرنگ های استعمار است که می خواهد مجددا روحانیت را که عامل مؤثری (نمی گویم تنها عامل) در بسیج نیروها و پیروزی انقلاب است، از مردم جدا کند، و امیدواریم قشر روشنفکر و تحصیل کرده ما، قشر تحصیل کرده با ایمان و مبارز هوشیار باشد و این توطئه را بشناسد و بشناساند، از طرف دیگر بایستی به روحانیت هم توصیه کرد که هوشیار و آگاه باشد و نگذارد چنین سوء تفاهمی درباره اش به وجود بیاید و تا آنجا که ممکن است راهگشای دیگران برای عهده دار شدن نقش های مؤثر و مسئولیت های مؤثر باشد و سعی کند حداقل مسئولیت ها را مستقیما به عهده گیرد. خود من چنین رویه ای دارم که همیشه از اینکه قدرتی به من محول شود، خودداری می کنم.
البته در مقطع حساس کنونی جامعه و رهبری برای قبول مسئولیت های جدید فشار می آورند ولی هرجا بشود کاری را به دیگری محول کرد، از پذیرش مسئولیت جدید امتناع می کنم. با این همه در این مرحله از زمان به علت حساسیت موضوع می بینید مسئولیت هائی به دوش من گذاشته شده اما هیچگاه دنبال مسئولیت جدید نبوده ام که به دست بگیرم و معتقدم اگر این روحیه، حاکم بر جامعه روحانیت در برخورد با مسئولیت ها باشد و همه بیشتر ببینند که این ها نمی خواهند مسئولیتی را قبضه کنند، بلکه این مردم و انقلاب است که مسئولیتی را بر دوش این ها می گذارد خود به خود این روحیه و این طرز برخورد سبب می شود که جلوی سمپاشی دشمن تا حدود زیادی گرفته شود.
در حقیقت همان طور که مولا علی علیه السلام وقتی مردم به او اصرار کردند که قبول مسئولیت بفرماید، نشان داد که نمی خواهم و فرمود اگر نبود که مردم اصرار دارند و خداوند از ما مسئولیت می خواهد و ما را مسئول قرار ده که در حد توانائی و امکانات برای مبارزه با ظلم بکوشیم، مسئولیت را قبول نمی کردم. شیعیان مولی نیز بایستی چنین روحیه ای داشته باشند یعنی برادارن روحانی ما تنها در برخورد با تقاضای قبول مسئولیت بایستی آمادگی نشان دهند.
س: در زمان بختیار ژنرال هایزر آمریکائی که برای برآورد موقعیت رژیم شاه خائن به ایران آمد بود و وقتی فهمید شاه ماندنی نیست، دستور داد شاه برود و بختیار بماند. گفته می شود شما با این شخص تماس هائی داشته ایم.
دکتر بهشتی: اولا من با این شخص تماس نداشته ام، ثانیا وقتی انسان مبارزه می کند، ممکن است با دشمن تماس بگیرد، اصل تماس عیب ندارد، بلکه باید دید در آن تماس انسان چه گفته و چه موضعی گرفته است. رشد جامعه ما باید چنان باشد که اگر مسئولان یک مبارزه و کسانی که در مبارزه مؤثرند، خواستند با دشمن گفتگو کنند تا موضع دشمن را از لابه لای حرف هایش کشف کنند و با قدرت روحی با دشمن مواجه شوند و دشمن را ضعیف کنند، و از این زمینه ها به نفع انقلاب بهره برداری کنند، دستشان باز باشد.
به هر حال من با هایزر ملاقاتی نداشتم ولی اگر هم ملاقاتی پیش می آمد، با آن نوع برخورد که من با دشمن داشتم، این برخورد به سود انقلاب تمام می شد. علاوه بر این من در دوران انقلاب معتقد بودم هرگاه چنین برخوردهائی ضرورت پیدا کند، به امام اطلاع دهم تا ببینم آیا ایشان هم این تماس را برای انقلاب مفید می دانند یا نه، و اگر پاسخ مساعد می دادند اقدام می کردم.
س: می گویند در زمانی که شما در آلمان در مجتمع اسلامی هامبورگ بودید، از فعالیت مبارزین در آلمان جلوگیری می کردید، و اساسا مدت زیادی نیست که به جرگۀ فعالین پیوسته اید.
دکتر بهشتی: حقیقت این است که من از رجزخوانی خوشم نمی آید. انسان هرگاه برای خدا مبارزه کند ارزش دارد و اگر برای خدا نباشد که هیچ ولی حال که پرسید اشاره ای می کنم.
شروع فعالیت سیاسی من براساس انگیزه های اسلامی به سال های 1329 مربوط می شود. در آن زمان جوانی بودم که در مبارزات نهضت ملی ایران برای ملی شدن نفت حضور داشتم. در سال 1331 در حوادث 30 تیر در اصفهان نقش داشتم. بعد از آن به فعالیت های تشکیلاتی و برنامه کادرسازی معتقد شدم و روی این معیار عمل کردم. در سال 41 آغاز نهضت امام خمینی در مبارزه حضور داشتم تا آنجا که در سال 42 ساواک مرا مجبور به ترک قم کرد. در تهران با هئیت موتلفه که فعال ترین گروه سیاسی اسلامی آن زمان بود و شاخه سیاسی و نظامی داشت و تقریبا بخش عمده ای از مبارزه ای که به رهبری امام خمینی به پیش می رفت، بر دوش داشت کار می کردم. سپس در سال 1344 به آلمان رفتم.
در آلمان اتحادیه دانشجویان مسلمان گروه فارسی زبان را که نقش مؤثری در فعالیت های مبارزاتی اسلامی داشت با همکاری چند تا از جوان ها به وجود آوردیم و در سال آخری که آنجا بودم، سالی که اتحادیه شکوفا شده بود، یک سمینار 15 روزه در مسجد گذاشتیم و نوارهای این بحث ها موجود است و برخی از آن ها به چاپ رسیده است. به هر حال "من طرفدار مبارزه مبتنی بر برنامه ریزی هستم و مبارزه بدون برنامه ریزی را کافی نمی دانم".
***
پاسخ ها را از زبان ایشان خواندید و اما سیری کوتاه و گذرا در زندگی دکتر بهشتی:
سید محمد حسینی بهشتی در سال 1307 در خانواده ای روحانی در شهر اصفهان متولد شد. پدربزرگ ایشان مرحوم آیت ا... حاج میر محمد صادق مدرس خاتون آبادی از مراجع و مجتهدین طراز اول عصر خویش بود که معاصر مراجع معروفی همچون آیت ا... نائینی، آیت ا... حاج شیخ عبدالکریم حائری، آیت ا... اصفهانی و آیت ا... آقا ضیاء عراقی بودند.
تحصیلات جدیده را تا پایان سال دوم دبیرستان در اصفهان گذراند، و سپس به خاطر علاقه شدیدی که به علوم اسلامی داشت به حوزه علمیه اصفهان که یکی از حوزه های قدیمی و تاریخی بود وارد شد. دروس علمی را تا اواخر سطوح عالیه در همان حوزه خواند و سپس در سال 1325 راهی حوزه قم گردید. در اینجا تتمه سطح را نزد مجتهدین و فقهای عالی مقام همچون مرحوم آیت ا... محقق داماد یزدی و آیت ا... حاج شیخ مرتضی حائری یزدی گذراند و در درس خارج فقه و اصول مرحوم آیت ا... بروجردی رحمت ا... علیه و فقیه مجاهد مرحوم ا... حاج سید محمد تقی خوانساری اعلی اله مقامه، حاضر شد و با عده ای از فضلای حوزه درس خارج اصول و فقه آیت ا... داماد را که مورد علاقه طلاب جوان بود بنیان گذاری کردند و همچنین به همراه دوستان دیگرش آیت ا... شهید مطهری و فقیه مجاهد آیت ا... منتظری به درس خارج امام خمینی حاضر می شدند و در زمرۀ شاگردان برجسته و خوش فهم امام بودند.
در سال های 30 تا 35 فلسفه و حکمت اسلامی را نزد فیلسوف بزرگ آیت ا... علامه سید محمد حسین طباطبائی تبریزی صاحب المیزان آموخت و ضمن تحصیلات علوم اسلامی به تحصیل در رشته علوم جدیده همت گمارد و پس از اخذ دیپلم در سال 1330 دورۀ لیسانس دانشکده الهیات و معارف اسلامی و در سال 1338 دورۀ دکترای این دانشکده را به پایان رساند.
از سال 1330 تدریس در دبیرستان های قم را آغاز و در سال 1333 دبیرستان دین و دانش قم را تاسیس کرد.
در سال 1338 کلاس های زبان و علوم روز را برای فضلای حوزۀ علمیۀ قم به وجود آورد و نیز در سال 1339 اقدام به تاسیس کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان قم نمود.
در سال 1340 همراه با عده ای از مدرسین مبارز حوزه به تاسیس مدارس برنامه ریزی شده برای طلاب دست زد. از جمله این مدارس، مدرسه حقانی را می توان نام برد که در سال 1342 تاسیس شد. در همین سال به کمک جمعی از فضلای حوزۀ علمیه اقدام به تشکیل گروه تحقیقاتی پیرامون "حکومت در اسلام" نمود. در اواخر سال 1342 به اجبار ساواک از قم به تهران منتقل شد، در سال 1343 در تهیه برنامه جدید تعلیمات دینی برای مدارس شرکت کرد (برای توضیح بیشتر به صفحه 20 مراجعه شود). در سال 1344 به آلمان عزیمت نمود، در آلمان به گسترش فعالیت های مرکز اسلامی هامبورگ و نیز بنیان گذاری گروه فارسی زبان در انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا اقدام کرد.
در طی سال های 44 تا 49 کنفرانس های متعدد اسلامی در دانشگاه ها و کلیساها و مجامع دیگر آلمان برگزار نمود.
در سال 49 به تهران بازگشت. در تهران جلسه تفسیر مکتب قرآن را ایجاد نمود و به ادامه فعالیت در برنامه ریزی و تهیه کتاب های تعلیمات دینی مدارس با همکاری برادران دکتر باهنر و دکتر غفوری پرداخت.
در سال 1355 تلاش گسترده ای را در جهت ایجاد روحانیت مبارز تهران، به اتفاق شهید مطهری و شهید مفتح و حجت الاسلام ملکی و حجت الاسلام امامی کاشانی و جمعی دیگر از علمای مبارز آغاز نمودند. در آبان ماه 57 هسته شورای انقلاب با شرکت شهید مطهری و حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی و آیت ا... موسوی اردبیلی و حجت الاسلام مهدوی کنی و حجت الاسلام دکتر باهنر منعقد گردید.
در آذر ماه 57 شورای انقلاب به فرمان امام خمینی رسما توسط دکتر بهشتی و علماء مذکور تشکیل شد.
در سال 56 هسته روحانیت مبارز برای سراسر ایران با حضور برادران: سید علی خامنه ای– مشکینی– ربانی املشی– طبسی و هاشمی نژاد منعقد گردید و به دنبال ایجاد این هسته بود که ضرورت اعلام تشکیلات سراسری قوت گرفت. که سرانجام پس از انقلاب تحت عنوان حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کرد.
موقعیت علمی:
آیت ا... دکتر بهشتی: از مجتهدین انگشت شماری است که علوم قدیمه و جدیده را به همراه سوابق مبارزه و کارهای اجتماعی با هم در خود جمع کرده است.
وی علاوه بر تسلط بر ادبیات فارسی و عربی و منطق و فلسفه و تفسیر با بهره گیری از درس خارج فقه و اصول مرحوم آیت ا... العظمی بروجردی و امام خمینی و مرحوم آیت ا... داماد در این دو رشته صاحب نظر شده و روحانیون او را یکی از والاترین اسلام شناسان معاصر می دانند.
ایشان علاوه بر سخنرانی های نغز و انقلابی که در سالنامه ها و ماهنامه ها و مجلات و روزنامه ها و مجموعه های مختلف اکثر آن ها چاپ گردیده صاحب تالیفاتی نیز می باشند. از آن جمله:
1– بانکداری و قوانین مالی اسلام، 40 – 1339 در مکتب تشیع سالانه
2– خلق و امر در قرآن، 39 - = " "
3– عادت ترجمه از انگلیسی، 1339 منتشره در قم
4– یک قشر جدید، در 1339 منتشره در گفتار ماه جامعه ما
5– قانون علیت، در 1340 " " " علم و دین
6– حکومت در اسلام، در 40 – 1339 منتشره در مکتب تشیع سه شماره
7– یک دوره تفسیر قرآن، مشتمل بر 12 جزء قرآن در هامبورگ، به صورت نوار 44 تا 49
8– نقش ایمان در زندگی انسان، 48 " " "
9– کدام مسلک؟، 48 " " "
10– نماز چیست؟، 38 " " "
11– صدای اسلام در اروپا، به پنج زبان (فشرده ای از اصول تعالیم اسلام) 27 – 46 منتشره در اروپا
12– روحانیت در اسلام و در میان مسلمین، در کتاب مرجعیت و روحانیت با همکاری آیت ا... طالقانی و محمد تقی جعفری و... در سال 1341
13– مبارز پیروز در عاشورا، در مجموعه گفتار عاشورا
14– خدا از دیدگاه قرآن، تز دکترای ایشان است. کتابی عمیق که بیش از 10 سال روی آن کار کرده و تاکنون چند بار تجدید چاپ شده است.
15– اسلام و مکتب های معاصر، تدریس در سمینارهای دبیران تعلیمات دینی، تهران
16– مباحثی در تفسیر قرآن، 49 - 54 مکتب قرآن در تهران به صورت نوار
17– مباحث شناخت در اسلام، 55 – 56 به صورت نوار
18– و بالاخره تحقیق گسترده ای پیرامون وحی که از سال 49 به اتفاق آقایان موسوی اردبیلی، مهدوی کنی و شهید دکتر مفتح آغاز و با اوج گیری مبارزات از سال 56 تاکنون متوقف شده که امیدواریم هرچه زودتر تکمیل و ارائه گردد.
قابل توجه است که چند سال پیش زمینه تغییر برنامه تعلیماتی دبیرستان ها، در اثر رشد فکری جامعه پیش آمد و مردم مسلمان ایران از محتوای کتاب های سابق که توسط نویسندگانی غیر انقلابی تهیه می شد ناراضی بودند و ایشان به همراه سه تن از هم فکران به تنظیم این کتب پرداختند و هدف آن ها دست یافتن به کار آموزش دینی جوانان بود و آن را زمینه پیروزی ایدئولوژی انقلابی اسلام در آینده می دانستند و در این راه موفق هم شدند.
و اسلام زنده، اسلام شهادت، اسلام شهامت و عدل اجتماعی در کتاب های درسی دینی معرفی شد و در این راه موفقیت چشمگیری به دست آمد و باعث جلب افکار دانش آموزان به اسلام واقعی شد و رژیم هنگامی از خواب بیدار شد و در صدد تغییر کتاب های درسی و تعلیمات دینی برآمد که کار از کار گذشته بود و جامعه و تمام مردم آغاز به حرکت نموده بودند.
مبارزات ایدئولوژی و سیاسی
دکتر بهشتی زندگی اش در مبارزه با ستمگران سپری شده است. یک نمونه اش در شکل یک سخنرانی در سن 16 سالگی بود که در اصفهان انجام گرفت. هنگامی که حزب توده با تشکیلات قوی در صحنۀ سیاست کشور ما حضور داشت و اسلام راستین مورد توجه نبود و جوانان به خاطر روحیه مبارزاتی دنبال این و آن راه می افتادند ایشان به دفاع از اسلام راستین یعنی اسلام شهادت و اسلام مبارزه و عدالت پرداخته و در برابر ایادی حزب توده قد علم کرد و با افکار انحرافی به شدت مبارزه نمود.
در سال 1329 تا 1332 در دفاع از حکومت ملی دکتر مصدق به همراه روحانیت مبارز از چهره های فعال و کارساز بودند و در به راه انداختن تظاهرات ضد رژیم در اصفهان بر علیه نوکر انگلیس قوام السلطنه نقش مهمی داشت. از جمله در قیام 30 تیر 1331 که سخنرانی مهیجی ایراد کرد. پس از مشاهده جریانات سال های 29 - 32 که به کودتای ننگین و آمریکائی 28 مرداد منجر شد، جرقه ای عظیم در بهشتی ایجاد گردید. آن جرقه چه بود؟ و چه چیز را به دنبال داشت؟
آن عبارت بود از ارزیابی مجدد و دقیق یک مبارزه پیگیر که بتواند رژیم را ساقط کند. بر اساس تجربیاتی که آموخته بود روشی اصولی در پیش گرفت و به این نتیجه رسید که مبارزۀ مکتبی اگر بخواهد ادامه یابد بایستی ابتدا کادرهای فعال و مسلط بر مبانی ایدئولوژیکی و سیاسی مکتبی تربیت شوند و زمینه های رشد مسائل ایدئولوژیکی و فرهنگ اسلامی در جامعه گسترش یابد و سپس با بهره گیری از عوامل کمک کننده در یک برنامه ریزی دقیق نهضت به پیروزی برسد.
به هر حال بهشتی راه را یافت و آن "مبارزه برنامه ریزی شده" بود و بدین جهت بود که با تنی چند از دوستان اقدام به فعالیت خارج از کشور و داخل کشور نمودند. مبارزۀ دکتر بهشتی به دور از هو و جنجال و تبلیغات انجام می گرفت زیرا به نظر ایشان برای پیروزی بر دشمن لامحاله می بایست دو کار مهم و عمده (با توجه به تجربیات انقلاب های شیعه در طول تاریخ اسلام و انقلاب های پیروزمند اندونزی، الجزایر، مصر، هند، پاکستان، کنگو) انجام گیرد.
1– کادرسازی تشکیلات
2– شناخت وسیع از اسلام و شرایط سیاسی اسلام و جامعه به صورت:
الف– جلسات سری
ب– جلسات نیمه علنی
ج– سخنرانی عمومی
در تعقیب این هدف به همراهی روحانیون و مبارزین همفکرش مانند مرحوم استاد شهید مطهری و آیت الله منتظری و مرحوم دکتر ابراهیم آیتی و مهندس بازرگان و مرحوم آیت ا... طالقانی به تلاشی پیگیر و منظم دست زد و این فعالیت ها را به خصوص در جامعه روحانیت تشیع (که همیشه پناهگاه مظلومین و محرومین بود) و جناح های تحصیل کرده و تودۀ مردم متمرکز نمود.
در سال 39 با همکاری شهید دکتر مفتح کانونی در شهر مقدس قم به وجود آورد که مجمعی بود از دانش آموزان، معلمان، طلاب جوان و سخنرانی ها و آموزش های سیاسی و مکتبی از جمله کارهای آن کانون بود. احساس عمیق ایشان نسبت به ضرورت پیوند روحانیت با دانش آموزان و دانشجویان سبب شد که ایشان دبیرستانی در قم تاسیس کنند به نام "دین و دانش" که از نظر تربیت جوانان پرشور و پر محتوا و فعال و متدین در قم نمونه بود و مرکزی بود برای پرورش لایق ترین عناصر جهت مقابله با رژیم شاه. به همین جهت در سال 42 این دبیرستان را ساواک از ایشان گرفت و نگذاشت که ایشان آن را اداره کنند، در حالی که ایشان مدت ها وارد فرهنگ شده بود تا به ایجاد این دبیرستان موفق شود. به همین جهت از قم تبعید و منتظر خدمت شد.
وی در کنار این کانون ها به تربیت و سازماندهی طلاب جوان و با استعداد حوزه دست زد که نتیجه آن گروهی از فضلا و صاحب نظران اسلام شناس و مبارز و انقلابی امروز ما هستند.
ایشان با نگرشی عمیق به روحانیت و مرجعیت در سلسله مذاکراتی با همفکران خویش شرکت داشت که در کتاب مفید و پر مغز «مرجعیت و روحانیت» همراه مقالات آنان منعکس گردیده است و هنوز این کتاب با اینکه نزدیک به 17 سال از تألیفش می گذرد از بهترین کتاب ها در این موضوع می باشد و نیز شورای فقاهت که در آن مطرح گشته است از مطالب مورد توجه می باشد.
سخنرانی ها و همفکری و همکاری های دکتر بهشتی در مدارس علمی و انجمن های اسلامی مهندسین، پزشکان و معلمین و دانشجویان نمودار تلاش مخلصانه این بزرگ مرد متواضع در بین تحصیل کرده هاست که در کتاب های گفتار عاشورا، گفتار ماه نشریات مکتب تشیع و غیره چاپ شده است و فعالیت ایشان در مسجد هامبورگ– آلمان که از طرف مراجع تقلید و روحانیون مبارز و سازمان های فعال به آنجا فرستاده شدند بهترین گواه بر این نوع کارهای با برنامه ایشان است.
در آن زمان دانشجویان ایرانی شدیدا در معرض حملات ایدئولوژیکی شرقی و غربی بودند و جو مبارزاتی در اختیار گروه های غیر اسلامی و یا فقط ملی بود و برای افراد متعهد و روشن بین ضرورت وجود دانشمندی مبارز و اسلام شناس و مدیر و کاردان برای اینکه به تشکیلات و فعالیت های دانشجوئی جهت اسلامی دهد کاملا احساس می شد و بهترین فردی که همه برای این کار می شناختند دکتر بهشتی بود که در عمل نیز کارآئی خود را نشان داد و ضمن سر و سامان دادن به تبلیغات اسلامی در اروپا اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان را به وجود آورد و در مدت 5 سال اقامت در اروپا توانست تشکیلاتی نسبتا منسجم و فعال پدید آورد که پس از بازگشت ایشان به ایران باز بتواند به راه خود در کمال قدرت ادامه دهد. مجله «اسلام، مکتب مبارز» که با همفکری ایشان تأسیس شد در اروپا– آسیا– آمریکا پخش می شد ناشر اسلام راستین و تشیع بود.
اقدام دیگر دکتر بهشتی کار با توده مردم بود که در شکل سخنرانی هائی در مجامع عمومی و تشکیل جلسات گوناگون و بسیاری اوقات نیمه مخفی و گاهی مخفی تفسیر قرآن، فلسفه و شناخت اسلام و ادیان، نهج البلاغه و اسلام شناسی انجام می شد و بسیاری از انقلابیون مسلمان در این جلسات شرکت می کردند هر چند که بیشتر این جلسات پوششی بود برای ارتباط فعال و دائمی ایشان با نهاد های انقلابی و دادن رهنمودهای مکتبی و سیاسی و معرفی افراد قابل عضویت.
جلسات شب پنجشنبه ایشان همیشه محل تجمع اساتید دانشگاه و معلمین و محققین و دانشجویان و روحانیون و طلاب مبارز و سایر نیروهای انقلابی بود.
بهشتی تنها مرد علم و بیان و قلم نیست، بلکه در میدان مبارزه نیز مردانه جنگیده است مخصوصا از آغاز قیام امام خمینی در سال 41 که به همکاری با جمعیت های مؤتلفه اسلامی برخاست و به عضویت شورای روحانیت آن انتخاب گردید.
جمعیت های مؤتلفه اسلامی سازمانی بود که از درون مبارزات انجمن های ایالتی و ولایتی برخاست و مدیریت مبارزه را تا سال 50 به عهده داشت.
این سازمان که از انسان های مخلص و مؤمن و علاقمند به استقلال و اسلام و مرجعیت تشکیل شده بود سازمانی سیاسی– نظامی بود که در قیام 15 خرداد و تظاهرات عظیم عاشورای 42 و 43 نقش مؤثر و رهبری داشت و بعضی از کادرهایش در 15 تا 18 خرداد 42 به سوی مأمورین مزدور رژیم تیراندازی کرده بودند و پیش تاز قیام مسلحانه در ایران بودند.
جناح نظامی این سازمان به رهبری شهیدان گلگون کفن حاج صادق امانی و حاج مهدی عراقی تشکیل و ضمن آزمایش های نظامی و تمرین تیراندازی و ساختن و آزمایش های نارنجک به اعدام انقلابی حسنعلی منصور خائن عامل برقراری مجدد کاپیتولاسیون دست زد. در رابطه با این عمل انقلابی عده ای از رهبران جناح نظامی دستگیر شدند که در دادگاه با بازپرس ها و در مراسم شهادت (26/3/42 ) با مقاومت و افشاگری های شجاعانه شان آن چنان افتخار آفریدند که خود موجی قوی ایجاد کرد.
البته گروهی از رهبران جناح سیاسی این سازمان نیز در این رابطه دستگیر شدند که به زندان های از 6 ماه تا 2 سال محکوم گردیدند.
این سازمان چون مصمم بود مکتبی و تحت رهبری و مرجعیت امام خمینی عمل نماید تا به دور از ولایت فقیه عملی انجام نداده باشد که در پیشگاه عدل الهی مؤاخذه گردد از امام خواسته بود گروهی از روحانیون شایسته را به نیابت از طرف خویش معرفی نمایند تا اگر امکان دسترسی به ایشان نبود، از نظر این روحانیون به جای نظر امام تبعیت شود. امام در پاسخ این تقاضا روحانیون بزرگ و با ارزشی را معرفی کردند که عبارت بودند از مرحوم شهید آیت ا... مطهری، دکتر بهشتی و حجت الاسلام انواری و سازمان مؤتلفه اسلامی در مبارزه خویش همیشه از همفکری و همکاری و مشاوره دقیق این شورای روحانیت بهره مند می شد.
با دستگیری اغلب رهبران سیاسی نظامی این سازمان در اسفند ماه 43 آقای دکتر بهشتی نیز در معرض خطر قرار گرفت و چون نیاز به سازماندهی خارج از کشور احساس می شد لذا ایشان در اوایل سال 44 از ایران به آلمان رفتند و فداکاری برادران دستگیر شده و پایمردی آنان که علی رغم همه شکنجه ها و زندان های انفرادی و بازجوئی های طولانی اسرار خود و سازمان را حفظ کردند موجب شد رژیم نتواند ایشان و شهید مطهری را دستگیر نماید.
البته آقای هاشمی رفسنجانی و آقای انواری دستگیر شدند که آقای هاشمی با شکنجه های هولناکی که دید به علت عدم اعتراف و نبودن مدارک قابل ارائه پس از مدتی آزاد شد ولیکن آقای انواری محکوم به 15 سال زندان شدند.
آیت ا... دکتر بهشتی در سال 49 بنا به لزوم وجود ایشان در ایران برای تداوم و مبارزه به ایران بازگشت و رژیم که خیال می کرد ایشان می خواهد به اروپا بازگردد به ایشان اخطار کرد که حق خروج از ایران را ندارد و ساواک حتی اجازه نداد که در یک کنفرانس بین المللی اسلامی که از ایشان دعوت شده بود شرکت نماید.
دکتر بهشتی در تهران باز به فعالیت پرداخت. او برای نفوذ دادن فرهنگ اسلام در سیستم آموزشی ایران در وزارت فرهنگ قسمت تنظیم کتب دینی به کار پرداخت و کتاب های تعلیمات دینی دورۀ راهنمائی و دبیرستان را که از بهترین کتاب های تعلیمات دینی هستند با همفکری و همکاری تعدادی از روحانیون همفکر تنظیم کرد.
او در ضمن با نهادها و سازمان های انقلابی تماس نزدیک و دائم داشت و در این مدت چند بار از طرف ساواک احضار و بازجوئی گردید و دوبار بازداشت شد.
دکتر بهشتی در دو سال اخیر که مبارزات روحانیت و ملت شجاع ایران به رهبری امام خمینی اوجی دیگر یافت در وحدت بخشیدن و تشکل مبارزاتی روحانیت مبارز و مردم نقش مهمی داشت و اکثر اعلامیه های روحانیت مبارز توسط ایشان تدوین و تنظیم می گردید وی با گردانندگان اصلی این مبارزات که از رهبران مؤتلفه اسلامی و گروه های دیگر انقلابی مانند فجر اسلام و... بودند تماس نزدیک داشت و با همفکری آنان در حدود 6 ماه قبل از پیروزی مرحلۀ اول اسلامی در 22 بهمن تصمیم به تشکیل حزبی که منطبق با شرایط پس از پیروزی باشد گرفتند و از انقلابیون سرشناس از جناح ها و قشرهای مختلف دعوت شد تا در جلسات مخفی نمایندگان خویش را برای تأسیس این حزب انتخاب کنند.
لکن برای حفظ وحدت نیروهای مبارز موقتا" از تشکیل آن صرف نظر شد. هر چند که در تجمع نیروها بسیار مفید واقع گردید.
او در برگزاری راه پیمائی های عظیم چهارم شوال و تاسوعا و عاشورا و 28 صفر نقشی مؤثر داشت و سخنرانی های پرشور او مخصوصا در روز 16 شهریور در مسجد صاحب الزمان (ع) تحرک فراوانی به مردم داد. هنگامی که امام در پاریس بودند برای تبادل نظر با امام به آنجا رفتند و سپس به فرمان امام به عضویت شورای انقلاب اسلامی ایران برگزیده شدند که نقش مؤثر و رهبری کننده ایشان در آن زمان کاملا" محسوس بود.
او در تهیه برنامه بازگشت پیروزمندانه امام در 12 بهمن به ایران شدیدا فعالیت داشت و در بهشت زهرا هنگامی که آمدن امام به تأخیر افتاد سخنرانی مؤثر و پر شوری نمود و پس از آن همواره از نزدیک ترین مشاوران امام خمینی به حساب می آمد.
آیت ا... دکتر بهشتی به همراه چهار نفر از روحانیون مورد اعتماد امام و امت در اواخر بهمن 57 موجودیت حزب جمهوری اسلامی را اعلام نمودند و شرکت میلیون ها نفر در این حزب ابراز قدردانی و پشتیبانی امت از این فداکاران و مبارزان بود که سالیان دراز در کنار آنان با رژیم سیاه رضاخانی جنگیده بودند.
شورای مرکزی موقت جمهوری اسلامی از 30 نفر تشکیل شده است که همه از مبارزین سابقه دار و در انقلاب بوده اند و از آنها شهید عراقی به رحمت الهی واصل گشته.
( فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر...)
دکتر بهشتی در انتخابات مجلس خبرگان از تهران انتخاب گردید و با رأی اکثریت خبرگان به سمت نائب رئیس مجلس برگزیده شد و فقیه عالی قدر حضرت آیت ا... منتظری رئیس مجلس ادارۀ جلسات را به عهدۀ ایشان گذاردند. نحوۀ اداره و مدیریت ایشان به گونه ای بود که به عقیدۀ دوست و دشمن توانست این قانون مترقی و الهی را سریع و انقلابی تنظیم و به تصویب برساند.
این قاطعیت و مدیریت خشم دشمنان و برخی از نا آگاهان را آن چنان برانگیخت که دست به شایعه سازی و تخریب روانی دربارۀ ایشان زدند، که البته همه این شایعه های مسخره و میان تهی با کمی دقت هر فرد را مؤمن به ایشان و منزجر از شایعه پراکنان می سازد.
هیچ یک از این افراد نمی گویند بهشتی مورد قبول امام نیست یا از خط امام خارج است یا فلان خیانت را به انقلاب کرده است، بلکه این شایعات عبارتند از:
خانه مجلل دارد! قدرت طلب است!! به دیگران راه نمی دهد!! چرا به ما که قبل از انقلاب با او بودیم بیشتر نمی رسد!! و از این قبیل که قضاوت به عهده خودتان.
آقای دکتر بهشتی اکنون دبیر شورای انقلاب هستند و هنگامیکه دولت موقت کنار رفته و شورای انقلاب راسا امور را به عهده گرفته همه ما شاهد پیشرفت های سریعی در زمینه های مختلف اقتصادی– فرهنگی– نظامی و... هستیم و هر روز شاهد خنثی شدن توطئه های گوناگون از قبیل تبریز و قم و غیره... و سرکوبی اشرار و فتنه جویان مانند گروه فرقان می باشیم.
دکتر بهشتی مردی است با تقوا، مخلص، مکتبی، شجاع، قاطع، متواضع، خوش برخورد، با وقار، خوش بیان، خوش فکر، صدیق و صریح، نویسنده و متفکر، مدیر و کاردان، و بسیار منظم و برنامه ریز و آینده نگر که انقلاب اسلامی ما به وجود امثال او سخت نیاز دارد.
به راستی که در عصر ما اسلام شناسی با این صفات کم نظیر است.
بی تردید به همین جهت و به دلیل همین خصلت های ارزشمند است که امام امت دربارۀ این مرد با فضیلت می فرماید:
«امروز هم این طور ملاحظه می کنید روز تهمت است هر که به هر کس دلش می خواهد هر چی می گوید نمی داند تهمت زدن به مؤمن جزایش پیش خداست. به اشخاصی متقی تهمت می زنند، این ها از یک اشخاص ترس دارند خوف دارند حالا افتاده اند به جان یک دسته دیگر نفر آدمی را که من بیست و چند سال است از نزدیک می شناسم. او پیش من درس خوانده است با من معاشر بوده است من همه چیزش را می دانم.
حالا افتاده اند به جان مثل دکتر بهشتی، از آقای دکتر بهشتی می ترسند برای اینکه یک فرد لایقی است و آنها نمی خواهند این طور افراد باشند می خواهند او را هتک بکنند و ساقطش بکنند، من بیست و چند سال است ایشان را از نزدیک می شناسم این ها مردمی هستند که برای اسلام کار می کنند».
از سخنان امام در دیدار اعضاء دادگاه های انقلاب اسلامی ایران 21/7/58
بخشی از پرسش و پاسخ دانشجویان با امام جمعه تهران حجت الاسلام سید علی خامنه ای، در مسجد دانشگاه تهران روز دوشنبه 23 مهر ماه 58 بعد از نماز جماعت.
سؤال: دربارۀ آقای بهشتی که می گویند سفیر اسلامی رژیم سابق در کشورهای اروپا بوده اند و دیگر این که، ایشان یک مقدار قدرت طلب به نظر می رسند؟
جواب: آقای بهشتی قبل از این که به آلمان بروند، یک فردی بودند در قم، در حوزۀ علمیۀ قم که جزو افراد بسیار معدودی به شمار می رفت که دارای رشد سیاسی– اجتماعی وسیع و قدرت مدیریت بودند. ایشان دارای این امتیازاتی بود که می گویم: از لحاظ درس های سنتی حوزه، در سطح عالی بود، جزو فضلای معروف و مدرسین معروف حوزه بود، علاوه بر این ها، دارای تحصیلات جدید بوده و یکی دو زبان خارجی را خوب می دانست.
امتیاز سوم این که جزو افراد معدودی بود که مورد تجسس و کاوش موذیانه دستگاه بود. آن وقت کمتر روحانی را شما می دیدید که دستگاه بخواهد او را (بدین گونه) اذیت کند. بهشتی را دستگاه می خواست اذیت کند. اولین مدرسه، دبیرستان اسلامی قم، به نام دین و دانش، به وسیله ایشان تأسیس شد و خود ایشان رئیس دبیرستان شد.
بعد از مدتی ایشان را از قم برداشتند، و منتظر خدمت کردند. مدت ها ایشان کارمند فرهنگ شده بود، برای این که بتواند رئیس آن دبیرستان باشد. ایشان را منتظر خدمت کردند. آموزش و پرورش آن وقت اسمش "فرهنگ" بود و ایشان را از قم بر کندند که در قم نباشد. چون دیدند وجود این مرد در قم، وسیله اشاعه تفکرات نوین اسلامی است مدتی ایشان در تهران تبعید بود، بعد آقای محققی، که به عنوان نماینده آیت ا.... بروجردی به خارج رفته بودند به ایران آمدند، فکر می کنم سال 1343 بود.
روحانیون و علماء و جوان هائی که در خارج بودند دنبال کسی بودند که بتواند در آلمان در شهر هامبورگ، مسجد معروف هامبورگ را به آبادی برساند و آنجا را مجمع تبلیغات اروپا بکند، بهتر از آقای بهشتی کسی را پیدا نکردند. برای ایشان وسایل فراهم کردند ایشان را فرستادند رفت، وقتی آقای بهشتی می آمدند ایران همه دوستان ایشان و کسانی که فعالیت او را در خارج دیده بودند منتظر بودند به مجرد این که به ایران بیاید او را بگیرند. زیرا یک لحظه در خارج به عنوان روحانی حاضر نشدند حتی در مقابل یکی از خواسته های دستگاه تسلیم شود. یک لحظه با آنها کنار نیامد یک لحظه عنوان یک روحانی آزاد فکر و روشنفکر را از خویش سلب نکرد.
ایشان به ایران آمدند. البته با محدودیت هائی. یکی از برادرانمان که اسم نمی آورم از چهره های بسیار جالب و درخشانی که همه شما نمی شناسیدش انقلابی و مؤمن در آن وقت به بنده می گفت فلانی برای بهشتی توطئه ای چیده اند قطعا، این توطئه را ما فهمیدیم، چه توطئه ای چیده بودند؟ این که اگر بهشتی را بگیرند چون استخوان و عمق شخصیتش یک استخوان بسیار محکمی است از افراد با استخوان جنبش اسلامی است، خیلی بزرگ می شود. برای این که بزرگ نشود، نگرفتندش اما در اطراف او انواع اتهامات را ایجاد کردند، از قبیل این که آقای بهشتی ضد تشیع است، وهابی است، ضد حجاب است و... نمی دانم... از این حرف ها، دارای افکار بدعت آمیز است یعنی همین افکار روشنفکرانه، انقلابی همان حرف هائی که راجع به دکتر شریعتی و دیگران هم می زدند. زودتر از همه راجع به بهشتی شروع شد.
این مرد را مورد حملات بسیار شدید تبلیغاتی قرار دادند کوشش کردند که رابطه او را با روحانیت قطع کنند. و روحانیون را نسبت به او بدبین کنند. کوشش کردند جوان ها را به او بدبین کنند. در این قسمت دوم آن روز به شدت شکست خوردند و جوان ها به ایشان علاقمند شدند، امروز هم البته خیلی راجع به ایشان حرف زده می شود. و من به شما بگویم این شخصیت به خاطر ایمانش به خاطر اخلاصش، به خاطر سواد زیادش، سواد بالایش به خاطر اندیشه روشنش مورد این تهمت هاست. مورد این حملات است اگر آقای بهشتی می خواهد کمتر به او حمله بکنند. باید یک خرده از امتیازات خودش کم بکند، اگر می تواند بکند.
و این که ایشان یک مقدار قدرت طلب به نظر می رسد محققا بدانید که اشتباه است. قدرت طلبی به معنای این که نکوهش باشد یا یک چیز بد در این برادر مؤمن ما نیست.
***
لیاقت و کاردانی و صداقت و فداکاری های دکتر بهشتی سبب شد امام خمینی در تاریخ 4/12/58 ایشان را به سمت رئیس دیوان عالی کشور منصوب فرمایند.
توضیح این نکته لازم است که دکتر بهشتی علاقمند بود برای پر کردن خلأیی که در جامعه از نظر ایدئولوژی به چشم می خورد از هر گونه کار اجرائی خودداری کنند ولی چون امام پذیرفتن ریاست دیوان عالی کشور را برای ایشان واجب عینی دانستند ایشان ناچار پذیرفتند.
در این رابطه شاگردان فاضل ایشان در مدرسه حقانی قم طی تلگرافی ناراحتی خود را از محرومیتی که در اثر اشتغال دکتر بهشتی به آنها روی آورده و آنها نمی توانند از محضر پر فیض ایشان بهره برداری کنند به ایشان اعلام نمودند و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و سایر علماء شهرستان ها طی تلگراف هائی این انتصاب را به ایشان تبریک گفتند.
متن فرمان امام و نمونه هائی از تلگراف های یاد شده را در اینجا ملاحظه می فرمائید:
دکتر بهشتی به ریاست دیوان عالی کشور، و آیت الله موسوی اردبیلی به ریاست دادستانی کل کشور منصوب شدند.
از سوی امام امت، رهبر انقلاب اسلامی دکتر بهشتی به ریاست دیوان عالی کشور منصوب شد. متن فرمان امام امت به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجة الاسلام آقای حاج سید محمد حسینی بهشتی دامت افاضاته
نظر به اهمیت نقش قوۀ قضائیه در تأمین سعادت و سلامت جامعه و تمامیت نظام جمهوری اسلامی و ضرورت ایجاد تشکیلات نوین قضائی بر اساس تعالیم مقدس اسلام به ریاست دیوان عالی کشور منصوب می شوید تا با همکاری دادستان کل کشور، فقها، قضات، کارمندان شریف و صالح دادگستری و حقوق دانان دیگر به تهیه طرح و برنامه و ایجاد تشکیلات نوین، به تدوین لوایح قضائی جدید جمهوری اسلامی ایران بپردازید. امیدوارم خداوند متعال شما را در انجام این امر خطیر یاری فرماید.
روح الله الموسوی خمینی، 4 اسفند 58
تلگرام تبریک جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به رئیس دیوان عالی کشور و دادستانی کل کشور
بسمه تعالی
تهران– شورای انقلاب:
حضرات حجج اسلام جناب آقای دکتر بهشتی و جناب آقای موسوی اردبیلی دامت افاضاتهما؛
انتخاب به جا و شایسته آن جنابان را از جانب امام امت دام ظله العالی به سمت رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل کشور تبریک می گوئیم و امیدواریم با شایستگی و لیاقتی که از شما می دانیم وضع آشفته و نابسامان دادگستری با استفاده از قضات و کارمندان صدیق و باایمان و انقلابی سامان پذیرد و با اعمال آئین دادرسی اسلام احکام خدا پیاده گردد.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
محصلین مدرسه منتظریه قم انتصاب دکتر بهشتی را به ریاست دیوان عالی کشور تبریک گفتند
قم– خبرنگار جمهوری اسلامی: محصلین مدرسه منتظریه قم طی اطلاعیه ای انتصاب دکتر سید محمد بهشتی را به ریاست دیوان عالی کشور تبریک گفتند متن اطلاعیه به شرح زیر است:
استاد عالیقدر حضرت آیت ا... جناب آقای دکتر سید محمد بهشتی دامت برکاته؛ انتصاب شایسته آن حضرت به ریاست دیوان عالی کشور بر امت، با ایمان و انقلابی ایران مبارک باد.
محصلین مدرسه منتظریه قم با شناختی که از شخصیت والای آن جناب در تقوی، عدالت، کمالات اخلاقی، تدبیر، مدیریت، سعه صدر و دانش گسترده شما دارند هر چند محرومیت از فیض محضر شما آنها را افسرده دل کرده است و این انتظار نیز وجود داشت که در این مقطع زمانی حساس در بازسازی حوزۀ علمیۀ قم و سازمان دهی آن وجود شما عائد کل جامعه خواهد شد و امت به پا خواسته ما را که تشنۀ پیاده شدن احکام نورانی اسلام در تمام ابعاد زندگی است به خواست خدا به عدالت اسلامی خواهید رساند ما را تسلی و شادی می بخشد.
امید که با یاری خدای بزرگ و همکاری مسئولین محترم و آمادگی ملت معظم از عهده این مهم برآئید. آری توجه های مکرر آن جناب در التزام به حق در تمام حالات که از عمق دل بر می خواست و بر دل ها می نشست و حق جوئی و حق پوئی و حق گوئی شما در تمام برخوردها پیوسته الهام بخش و الگو برای شاگردان و دوستان شما بوده است و خواهد بود در برابر حسن انتخاب و بینش عمیق و دقیق امام ارواحنا فدا سر تعظیم فرود می آوریم و سلامت و طول عمر امام، دست یابی ملت به اهداف عالیه انقلاب اسلامی و موفقیت شما و سایر مسئولین امور و هدایت منحرفین را از خداوند متعال مسئلت می نمائیم.
والسلام علیکم و علی عباد الله الصالحین
محصلین مدرسه منتظریه قم
(به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی 7/12/58)
در اینجا توجه به این نکته لازم است که امام امت خمینی بزرگ با انتصاب آیت ا... دکتر بهشتی به سمت ریاست دیوان عالی کشور، تصدیق فرموده اند که ایشان مجتهدی عادل و آگاه هستند، زیرا در اصل 162 قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است:
«رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل باید مجتهد عادل و آگاه به امور قضائی باشند و رهبری با مشورت قضات دیوان عالی کشور آنها را برای مدت پنج سال به این سمت منصوب می کند».
در رابطه با دو نکته ای که در این اصل وجود دارد یعنی این که: «رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل باید مجتهد عادل و آگاه به امور قضائی باشند» و این که: «رهبری با مشورت قضات دیوان عالی کشور آنها را برای مدت پنج سال به این سمت منصوب می کند»، امام خمینی مطالب بسیار مهمی در دیدار با قضات دادگستری که در تاریخ 11/1/59 به همراه آیة ا... دکتر بهشتی و آیة الله موسوی اردبیلی به حضور ایشان مشرف شده بودند بیان فرمودند که از نظرتان می گذرد:
بیانات مهم امام دربارۀ آیت ا... بهشتی و آیت ا... موسوی اردبیلی
«قضا در اسلام از حیث اهمیت شاید در ردیف اول مسائل اسلام است و تعبیراتی هم که در لسان ائمه شده است کشف از اهمیت بسیار می کند و امیرالمومنین علیه اسلام، به شریح می فرمایند که: "یا شریح قد جلست مجلسا لایجلسه الا نبی او وصی او شقی" نبی باید متکفل قضا باشد و یا وصی نبی یعنی کسی که نبی به او سفارش کرده باشد از آن دو که گذشت شقی است یا مثلا گفته شده است اگر کسی نسبت به دو درهم قضاوت ناحق کند کافر است.
قضاوت در اسلام که حفظ حقوق ناس است و حقوق الله دو صورت دارد یک صورت قضاوتی که قاضی مستقل در قضا است یعنی قاضی که در اسلام استقلال قضائی دارد شرایط سنگینی دارد که من در ایران افراد کمی را سراغ دارم که حائز چنین شرایطی باشند. مجتهد عادل مطلع بر جهات قضا که در همه جهات بی طرف باشد. پیش او رئیس جمهور و یک کارگر ساده فرق نکند این از اموری است که قاضی مطلق باید دارا باشد و من هم کم سراغ دارم یعنی در حوزه های علمیه هم کم سراغ دارم.
یک قسم از قضاوت هم در شرع هست که قضاوت قاضی مستقل نیست و قاضی را جعل می کنند. در قسم اول قاضی مجتهد جامع الشرایط است و لازم نیست که هیچ کس او را نصب کند. ولی در قسم دوم در بعضی از احوالی که قضاوت زیاد است و افراد به آن زیادی نیستند که بتوانند همه مراکز قضاوت را قاضی واجد همه شرایط بگذارند و قاضی واجد شرایط کم است در این صورت فقیه مجتهد عادل اشخاصی را که مورد اطمینان هستند که اجتهاد را نمی دانند ولی از روی کتاب هائی که در این باب نوشته شده است می توانند مسائل قضا را بفهمند و مورد اطمینان هم هستند و ظاهر العداله هم هستند این ها را فقیه نصب می کند که قضاوت کنند. این قضاوت هم در اسلام از این جهت.
این آقایان بعد از آن که اشخاص را پیدا کردند و مورد اطمینان و مطلع بر موازین قضا و لوازم راه تقلید باشند آن وقت جعل قضاوت بر ایشان می کنند و از طرف من هم مجازند که جعل قضاوت بکنند تا قضاوت شرعی بشود.
در قضیه ای که در قانون اساسی می گوید که این دو مقام که مقام دادستان کل و رئیس دیوان عالی کشور باشد باید رهبر با مشورت قضات این کار را انجام دهد از دو جهت موضوع ندارد.
یک جهت این که مشورت در وقتی است که شبهه باشد در اموری که شبهه نیست مشورت هم نیست هر امری که مورد شبهه باشد بین چند نفری که مثلا بخواهند دادستان کل باشند و این چند نفر مورد اشتباه باشند که هر کدام چطورند در مورد این اشتباه باید با قضات مشورت کنند ولی اینجا موضوع ندارد از باب این که مورد اشتباه من هم نبود. من این دو نفر آقایان (آیة ا... بهشتی و آیة ا... موسوی) را منصوب کردم به این دو مقام عالی با سوابق طولانی و ادراک این که همه جهات در آنها هست و در خیلی از افرادی که من سراغ دارم همه این جهات وجود ندارد و یا این که اگر باشد شغل هایی دارند که نمی توانند بیایند و مشغول کار شوند.
از این آقایان خواستم که این کار را بکنند و در مرکزی که در اسلام جزء طراز اول مراکز با اهمیت اداری است حاضر شوند وضع این اداره را از سابقش بیرون بیاورند و به یک قضاوت اسلامی متحولش کنند. می دانید که جمهوری ما اسلامی است و اگر چنانچه قضاوتش که در رأس آن تقریبا واقع است اسلامی نباشد ما نمی توانیم به جمهوریمان، جمهوری اسلامی بگوئیم.
و این باز جمهوری غیر اسلامی می شود جمهوری اسلامی باید همه نهادهایی که دارد اسلامی باشد و از همه مهم تر قضا و قضاوت است که باید روی موازین اسلام باشد امیدوارم آقایان با کمک همه اقشاری که در این امر اطلاع دارند مشغول کار شوند و این کارا را بکنند.
همه آقایان احساس این را بکنند که امروز با زمان رژیم سابق فرق دارد چون امروز یک مملکتی است که نه یک نفری است که زورگویی بکند و فشار بیاورد که یک کاری به ملت تحمیل بکند ما یک چنین مقامی اصلا نداریم یعنی ملت ما هم دیگر تحمل چنین مقامی را نمی کند وضع ملت طوری است که اگر یک مقام بخواهد چیزی را تحمیل کند جلویش می ایستند و مشتشان را گره می کنند و مانع می شوند.
این یک نعمت بزرگی است برای یک ملتی که یک مقامی نتواند ظلم کند. البته ظالم را سر جای خودش می نشانند با قدرت هم می نشانند اشخاص مختلف را مقامات عالی با قدرت هم سرجایشان می نشانند. اما اگر بخواهند کاری بکنند نظیر کارهای زمان سابق که همه کارهایشان از این قبیل بود ما چنین مقامی نداریم بنابراین مملکتی است مال خود شما و باید شما همان طوری که به منزل خودتان علاقمندید که مرتب باشد، صحیح باشد و جریاناتش درست باشد، به مملکت خودتان بیشتر باید علاقمند باشید برای آن که مملکت خودتان هم منزل خودتان است و هم منزل دوستان و هم کیشان خودتان. از این جهت در این امر سستی نکنید و نگذارید کم کاری بشود و نکنید و همه با هم همراهی بکنید».
امام در این بیانات چند بار روی این نکته که رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل باید مجتهد عادل باشند تکیه می فرمایند و درباره آیة ا... بهشتی و آیة ا... موسوی اردبیلی می فرمایند این آقایان از معدود کسانی هستند که دارای این شرایط می باشند.
نکته بسیار مهمی که در فرمایشات امام وجود دارد و گویای اعتماد کامل امام نسبت به این رو عالم بزرگ می باشد این است که امام در این باره که رهبر طبق قانون اساسی باید با مشورت قضات دیوان عالی کشور این دو مقام را تعیین کند با تصریح به این که این مشورت در موقعی است که شبهه ای وجود داشته باشد و در مورد این دو نفر شبهه ای برای ایشان وجود ندارد می فرمایند: "من این دو نفر آقایان (آیة ا... بهشتی و آیة ا... موسوی اردبیلی) را منصوب کردم به این دو مقام عالی با سوابق طولانی و ادراک این که همه جهات در آنها هست و در خیلی از افرادی که من سراغ دارم همه این جهات وجود ندارد.»
در پایان، توجه به این نکته لازم است که امام امت خمینی بزرگ با انتصاب آیت ا... دکتر بهشتی به سمت ریاست دیوان عالی کشور، تصدیق فرموده اند که ایشان مجتهدی عادل و آگاه هستند، زیرا در اصل 162 قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است:
«رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل باید مجتهد عادل و آگاه به امور قضائی باشند و رهبری با مشورت قضات دیوان عالی کشور آنها را برای مدت پنج سال به این سمت منصوب می کند.»
امید آن که خدای متعال ما را از وسوسۀ خناسان دور نگه داشته و قدردان وجود رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی امام خمینی و یاران وفادارش که امیدهای آینده انقلاب ما و مستضعفان جهان هستند قرار دهد.
آمین.