"وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعي" آیه می خواهد بگوید مجازات دنیوی و اخروی از نظر ثواب و عقاب دائر مدار عمل است یعنی صفات، بنفسه ثواب و عقاب ندارد. در سوره مبارکه نجم قرآن چنین می گوید:
این بشر آن نکاتی که ما در صحف ابراهیم و موسی گفتیم و نوشتیم توجه ندارد، ای انسان به آن صفاتی که در آن دو کتاب نوشتیم توجه نداری؟ "أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما فِي صُحُفِ مُوسى وَ إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى" آن نکات چیست؟ چند جمله ذکر می کند که در آنجا نوشتیم:
"وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی" وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعي "وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى" (سوره نجم، آیات 36-40) بنابراین ثواب و عقاب طبق آنچه که در اصول و فقه می خوانیم منشأ آن کتاب است که فعل را بیان می کند. تکبر یعنی مقداری از آن صفت بیرون بریزد و منشأ عمل بشود و استکبار این است که زیادتر منشأ اثر بشود، این فعل باید باشد "وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعي" پس ذات آن صفتی که در قرآن پیدا می شود که آن را کبر می گوئیم به نص آیه قرآن صفت قلبی می باشد و بیرونی نیست. "...إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ..." (سوره مؤمن (غافر)، آیه 56) در دل های اینها این صفت خوابیده است.
"اَلصَّدرُ وَ القَلبُ وَ الرّوحُ وَ النَّفسُ اَلفاظٌ مُتَرادِفَهُ وَ کُلُّها تُشیرُ اِلی مَعناً واحِدُ" روان انسان "إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ" پیامبر می گویند در دل های اینها این صفت هست، اما وجود صفت منشأ اثر نیست تا برسد به این که تکبر شود؛ تکبر فعل خارجی است و باب تفعل می باشد و باب استفعال پیش از آن است و آنچه که هست منشأش آن است. کبر علت است برای تکبر یعنی منشأ اثر شدن، آثار بار کردن و علت است برای استکبار. علما در اینجا شرح داده اند یعنی اگر بخواهید این صفت را کشف کنید، کبر علت