با او سخن بگو و صحبت کن.
سید مرتضی وصیت می کند پس از من پول بدهید تمام نمازهای عمر مرا عوض کنند، آقا سید مرتضی تو فقیه جامع الشرایطی، نمازهایت هم جامع الشرایط است، می گفت نه، بگوئید قضا کنند نمازهایم را دوباره بخوانند، زیرا وقتی که نزدیک ظهر می شد روح من علاقه پیدا می کرد کی اذان می گویند بروم در پیشگاهش بایستم با اجازه اش با او سخن بگویم و صحبت کنم، اَلحَمدُلِلّه بگویم، اِیّاکَ نَعبُدُ، به خطاب بروم اول از غیبت شروع کنم "اَلحَمدُ لِلّه رَبِّ العالَمینَ... مالِکِ یَومِ الدّینِ" بعد به خطاب برسم: "اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینُ" من شوق داشتم، این نمازها را با شوق می خواندم زیرا که به معراج می رفتم، زمینی نبودم، من آنوقت آسمانی بودم، سعدی می گوید:
طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت بدرآی تا ببینی طیران آدمیت
"اَلصَّلوهُ مِعراجُ المُؤمِنِ" (به نقل از کتاب اعتقادات مرحوم مجلسی) آیا معراج می کنیم؟
گاهی پس از نماز متذکر این آیه می شوم، خدایم شاهد است که ناراحت می شوم "فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيًّا" (سوره مریم، آیه 59)
آن نمازها گذشت آنها که در حال نماز اشکشان جاری بود؛ یک عده آمدند نماز را هم ضایع کردند، نکند از اینها باشیم "فَیَدخُلونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ" ما آنها را خوار به جهنم می اندازیم، متکبرین را چطور خوار می اندازد؟ آیه دیگر مسئله را روشن می کند:
"لِیَمیزَ اللهُ الخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجعَلَ الخَبیثَ بَعضَهُ عَلی بَعضٍ فَیَرکُمَه