بسم الله الرحمن الرحیم. اَلسَّلامُ عَلی اِخوانی فِی اللهِ اَلآمِرونَ بِالمَعروفِ وَ النّاهینَ عَنِ المُنکَرِ وَالحافِظینَ لِحُدودِ اللهَ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ. اَلحَمدُلِلّه وَ الصَّلوهَ وَ السَّلامُ عَلی رَسولِ اللهِ وَ عَلی آلِه آلِ اللهِ وَ اللَّعنُ الدّائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَعداءِ اللهِ اِلی یَومِ لِقاءِ اللهِ.
حمد بی کران و سپاس فراوان حکیم منان را سزد که قبل از همه موجود بود و قبل از آنکه عرشی بیافریند و کرسی، آسمان ها و زمین، انسان ها و موجودات ذوی العقول و غیر ذوی العقول را ایجاد کند او تنها بود و نبودش ازلی است.
هیچ فهمی و فکری و اندیشه ای به کنه ذاتش نمی تواند احاطه پیدا کند و با هیچ فکری و تدبیری اندازه گیری او میسر نیست.
او را هیچ سئوال کننده ای مشغول به خود نمی کند؛ اگر تمام افراد کره زمین به نماز جماعت برخاسته و همه به سجده بروند و هر یک از آنها با زبانی درخواستی بکند همه را درک می کند و قدرت به برآوردن نیاز همه آنها دارد زیرا که:
"لایَشغَلُهُ شَأنٌ عَن شَأنٍ" (خطبه 177) عطا و بخشش از ملک او چیزی کم نمی کند. و "لایُغَلِّطُهُ سُئوالٌ عَن سُئوالٍ" (جوشن کبیر، بند 99) شنیدن سخنی، او را از سخن دیگر مشغول نمی سازد.
او به وسیله چشم دیده نمی شود و نمی توان گفت از کی بوده است چون در این صورت ازلیت او را انکار کرده ایم و نمی توان گفت تا کی است زیرا ابدیت او را منکر شده ایم و نمی توان گفت او کجاست چون مکان را بر او محیط دانسته پس او را نشناخته ایم.
نمی توان گفت در چیست زیرا که بر او محل و مسکن قائل شده ایم و نمی توان گفت برای چیست و به علت چیست زیرا برای او علت قائل شده ایم و او را معلول حساب کرده ایم پس او را به سزا نشناخته ایم. نمی توانیم بگوئیم چه رنگی دارد زیرا که او تغیرپذیر نیست و الوان