با قضیه است. برخورد احساساتی از اینجا ناشی شده که هر عملی پس از احساس و برانگیخته شدن عاطفه و اراده کردن برای تحقق هدفی انجام می گیرد. اما مرحله احساسات در مقابله با امپریالیزم و در مقابله با اسرائیل احساسات همه مردم، توده های مردم باید مرحله ای باشد مقدماتی برای اینکه یک عده نظامی، یک عده سیاستمدار، یک عده اقتصاددان تدارک بکنند مبارزه را و نیروی عظیم و امواج خروشان توده های مصمم و فداکار و آماده شهادت را از یک کانالی حرکت بدهند به طرف هدف به طرف سرزمینی که می خواهد آزاده بشود. این کار برنامه ریزی دقیق می خواهد.
هر ملتی که بتواند مرحله احساسات را پشت سر بگذارد و با حفظ این احساسات به برنامه ریزی تدارک، رهبری و عمل موثر در میدان نبرد بپردازد، بهتر است، اما اگر در احساسات افراط کنیم و پیوسته مردم و وتوده های میلیونی را به حرکت در بیاوریم و در همانجا دور خودمان بگردیم خطرناک ترین کارها است. برانگیخته شدن احساسات برای آزادی فلسطین سابقه طولانی دارد. چیزی نیست که امروز باشد. درست است که امروز وسعتش بیش از هر وقت است در ایران اوج و شدت گرفته است و در جای دیگر رو به افول و رکود رفته است. اما این احساسات بوده است؛ این احساسات وقتی بدون برنامه ریزی و بدون چنان رهبری باشد که جدای از احساسات بتواند برنامه ریزی کند و مردم در برنامه ریزی تابع آن باشند، منجر به شکست

نظر خود را ارسال کنید