ولی گرسنه باشد، بنابراین خودم را ریاضت خواهم داد. گمان نبرید که فقط علی (ع) باید اینطور باشد، هر انسان کاملی وظیفه اش این است. حیوانات هستند که وقتی یکی از آنها را سر می برند دیگری همانجا نگاه می کند و مشغول علف خوردن است و چاق و پروار می شود، اما اگر انسانی ناراحت شد همه ی انسان ها باید ناراحت شوند.
«وَ لَاَدَعنَّ مُقلَتی کَعَین ماءٍ نَضَبَ مَعینُها» مانند چشمه و چاهی که آنقدر آب از او کشیده اند، و آبش تمام شده است، آنقدر گریه کنم تا اشک چشمم تمام شود. چرا؟ برای ما امر مستبعدی است که برای چه عملی می خواهد اینقدر گریه کند و گریه هم می کند. شب ها آن هنگام که همه خوابیده اند، و نفس ها از صدا افتاد و خواب بر چشم ها غالب شد و همه در رختخواب استراحت کردند و شهر آرام و بی صدا شد و همه جا را ظلمت فرا گرفت، فرشتگان عظیم و کرام کاتبین به زمین می آیند تا از بندگان خدا تفحص حالی بکنند، گاه گاهی در گوشه مسجدی در زاویه تاریکی صدایی بلند است:
"مولای یا مولای انت المولی و انا العبدو هل یرحم العبد الا المولی" (در اعمال مسجد بزرگ کوفه، مفاتیح صفحه 685).
تو خالقی، من مخلوق، تو قادری، من عاجز، تو جوادی و من بخیل، تو ربی و من مربوب، تو الله هستی و من عبد، اینک به خدمتت رسیده ام. علی این خطاب را عملی کرد؛ یعنی گفت دنیا برو، هوای نفس برو، ای مال دنیا، حلال و حرام همه بروید. گفت برو و سخنش را عملی کرد، مثل ما نیست، من از گفته های خود خجل هستم زیرا که نهج البلاغه را می خوانم و وارد خانه خودم می شوم، می بینم من آن نیستم که در نهج البلاغه می خوانم. خدایم شاهد است که خجالت می کشم