بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه در بحث های گذشته دانستیم:
1- در بینش اسلامی ما همین جهان که می بینیم واقعیتی است عینی و مستقل از ذهن انسان، یعنی اگر ذهن و صاحب ذهنی هم نباشد باز جهان هست.
2- میان انسان و این واقعیت عینی مستقل، رابطه ادراک و شناخت وجود دارد.
3- انسان نسبت به واقعی و عینی بودن جهان آگاهی دارد و می تواند پیرامون این واقعیت عینی آگاهی‌های گسترده تری هم به دست آورد.
4- آگاهی های انسان از راه حس، اندیشه (تجزیه و تحلیل و ترکیب و جمع بندی) الهام و اشراق (به خصوص در زمینه های مربوط به عقل عملی) و از راه وحی و سروش غیبی (که خداوند بر پیغمبرانش می فرستد) به دست می آید. وحی به طور مستقیم میان انبیاء و جهان و واقعیت های عالم آگاهی ایجاد می کند و به طور غیرمستقیم یعنی توسط انبیاء میان همه کسانی که بتوانند از طریق آورده های انبیاء بر قسمتی از حقایق و واقعیت های جهان آشنا گردند. بنابراین رابطه آگاه کننده میان ما و جهان احساس و اندیشه است، اما منحصر به احساس و یا منحصر به اندیشه نیست، این بحث روشنگر سه موضع مهم از مواضع ماست:
1- اینکه ما رئالیستیم و ایده آلیست نیستیم، جهان را واقعیتی قابل شناخت می دانیم. ایده آلیست کسی است که یا جهان را واقعیت نمی داند یا اگر واقعیت بداند آن را برای انسان قابل شناخت نمی داند.
2- ما راه های شناخت را نه چون حسیون منحصر به حس می دانیم و نه مانند کسانی که حس را خطاکار و بی ارزش می دانند منحصر به عقل و اندیشه می دانیم. بلکه الهام و اشراق را هم یکی از راه‌های کسب آگاهی می شناسیم.
3- ما با اعتقاد به وحی، به بابی وسیع و جدید جهت آگاهی دست یافته ایم و به این ترتیب میدان کسب آگاهی برای ما فراخ تر از دیگران است. ما به اینکه حسیون می گویند از راه حس می‌توان واقعیت ها را درک کرد معتقدیم و

نظر خود را ارسال کنید