فرسوده می شود و می میرد، هر موجود طبیعی امروز و فردا دارد. بعد زمان جزء هویت این جهان مادی و زندگی اجتماعی انسان است "وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ" (آل عمران 140). روزهای قدرت و ضعف و روزهای فرا بودن و فرو بودن میان انسان ها دائماً مبادله می شود و می چرخد.
هر موجود طبیعی امروز و فردا دارد بنابراین در زمان موجود است. زمان برای انسان مسئله ای بسیار مهم و نشانه آن است که جهان پیوسته در حرکت می باشد. این حرکت نه تنها در زمان و مکان بلکه در اندازه و رنگ و چگونگی های دیگر و حتی در ذات نیز هست. در جهان بینی ما زمان صرفاً شب و روز نیست، شب و روز یک جلوه زمان است، به تعبیر دقیق تر زمان فلسفی شب و روز نیست، ساعت و دقیقه هم نیست، وقتی انگشت شما در فضا حرکت می کند این حرکت هم در زمان است هم در مکان ولی انواع دیگر حرکت هم هست، برای مثال:
چغاله بادام رشد و حرکت می کند و بزرگ می شود پس در اندازه اش حرکت کرده است، در حین رشد رنگش هم سبز است هرچه جلوتر می رود تیره تر و بعد زرد می شود پس در رنگش هم حرکت کرده، امروز چغاله بادام نرم است دو یا سه ماه دیگر سفت می شود بدین ترتیب در چگونگیش هم حرکت می کند و حتی در ذات خویش هم به حرکت می پردازد. وقتی چغاله بادام خورده شد تبدیل به خون و پوست و استخوان و... خیلی چیزهای دیگر می شود.
بنابراین از دیدگاه ما "شدن" دگرگونی همه جانبه جهان مادی است. این شدن براساس نظم و ضابطه است و قوانینی بر آن حکم فرما است. حال می خواهیم ببینیم که آیا خود این قوانین متغیرند یا ثابت؟ ما می گوئیم دو اتم ئیدروژن با یک اتم اکسیژن در شرایط خاص و فشار معین آب می دهد. این قانون تا آنجا که ما خبر داریم ثابت است. لازم نیست که برای ازل و ابد ثابت باشد لااقل در این مقطع زمانی که ما خبر داریم ثابت است پس قوانین حاکم بر طبیعت ثابت هستند. جهان متغیر است ولی تغییراتش تابع قانون است و قانون این تغییرات همواره ثابت می باشد. یک بار که این بحث را می کردیم آقایی گفت: این قانون که شما می گوئید خودش واقعیت