هر سه، زمینه رشد و بهره مندی و زمینه خودسازی و محیط سازی می باشد (چه محیط طبیعی و چه محیط اجتماعی).
آنچه در این بحث مورد بررسی قرار می گیرد عبارت است از:
1- محیط طبیعی:
از چه موقعی ما انسان را انسان می دانیم؟ از نخستین موجودیتش به صورت نطفه؟ یا مرحله بعدش علقه؟ یا مضغه؟ یا از آن وقت که ساختمان اندامش تمام می شود و روح الهی در او دمیده می شود و آفرینشی دگر می یابد (خلقاً آخر)؟ از زمان به دنیا آمدن؟ یا راه افتادن؟ یا از زمان به بلوغ رسیدن؟ از هر زمان که بخواهید می توانید در نظر بگیرید؛ در تمام دوره‌های نامبرده انسان با طبیعت در ارتباط است، همواره از طبیعت می گیرد و به طبیعت می دهد.
ما این بحث را بیشتر به آن موقع که انسان می تواند در طبیعت برود و انتخاب کند مربوط می‌کنیم. به هر حال طبیعت با انسان پیوندی دیرینه دارد و مادر انسان است. "هُوَ اَنشَأئکُم مِنَ الاَرضِ" (سوره هود، آیه 64). خدا شما را آفرید، زمین مادر و مهد و گاهواره انسان است و زمین جایگاه و بستر انسان است. لذا انسان با زمین و طبیعت رابطه ای وسیع دارد، رابطه ای دیرینه و گسترده و متنوع.
[متن]- محیط طبیعی: «طبیعت مادر و بستر و گاهواره انسان است» نقش مادری دارد که از او پدید آمده، نقش بستری دارد که در او آرمیده، و نقش گاهواره دارد که با حرکت او رشد می کند. «برای انسان آفریده شده خَلَقَ لَکُم ما فِی الاَرضِ جَمیعاً»
یکی از مسائل مهم در جهان بینی اسلام همین است که آنچه در طبیعت وجود دارد (آسمان ها و زمین) و آنچه میان این دو است (اَلسَمواتِ وَ الاَرضِ وَ ما بَینَهُما)، همه برای انسان آفریده شده اند تا به حال هم، در هر جای این طبیعت را که مورد مطالعه قرار داده اند هنوز موجودی برتر از انسان نیافته اند.
انسان موجود پرتوانی است که می تواند عرصه منظومه شمسی را بپیماید و تاکنون به کرات دیگر هم سفر کرده است. خصلت علم در اینجا این است که آنچه را

نظر خود را ارسال کنید