البلاغه می گوید ناظر بر همین مطلب است. علی به علاء گفت همین امکانات می تواند وسیله رشد معنوی تو باشد. علاء وقتی شنید که علی (ع) نسبت به داشتن خانه روی خوش نشان داد آنگاه گفت یا امیرالمومنین می خواهم از برادرم شکایت کنم؛ فرمود چه شده؟ گفت که او پشمینه پوش شده و یک سره به سراغ عبادت رفته. فرمود تا او را بیاورند.
وقتی آمد، علی (ع) او را ملامت کرد، فرمود این چه شیوه ای است که تو داری، شیطان تو را فریب داده است، تو خدا را چگونه می یابی، فکر می کنی که خدا این مواهب را آفریده و برای انسان حلال کرده اما نمی خواهد که انسان از آن استفاده کند. در این مورد قرآن هم می گوید: "قُل مَن حَرَّمَ زینَةَ اللهِ اَلّتی اَخرَجَ لِعِبادِه وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزقِ" (سوره اعراف، آیه 30) کجا گفته شده که اسلام دین تارک دنیا بودن است؟
برادر علاء گفت: یا امیرالمومنین آنچه گفتی درست است امام چرا خودت لباس خشن می پوشی و نان خشک می خوری؟ فرمود حساب من از تو جداست؛ من امیرالمؤمنینم باید به شیوه انسان های ناتوان و بینوا زندگی کنم. چهره های پیشتاز و پیشگام حسابشان از بقیه جداست. خود علی هم عمران می کند و وقف می نماید. کار علی با آن زهد منفی فرق دارد. راه اسلام این است که در عین بهره وری نباید دلبسته بود. خصلت های معنوی و اخلاقی و سیر تکاملی الهی را می توان در عین بهره وری از طبیعت رشد و ادامه داد. ممکن است غذای لذیذی در اختیار شما باشد و انسانی گرسنه ببیند، باید توانایی گذشتن از غذا را داشته باشید یا همه آن را به شخص گرسنه بدهید یا لااقل مقداری از آن را به او بدهید.
"وَ یُطعِمُونَ الطَعامَ عَلی حُبِّه مِسکیناً وَ یَتیماً وَ اَسیراً اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللهِ لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً وَلا شُکُوراً" با اینکه آن غذا را دوست دارد اما به آدم های بینوای مسکین و یتیم و اسیر می دهد. اسلام می خواهد که ما حتی اسیر غذا نباشیم. چنین پارسائی مورد نظر اسلام است و انسان باید در عین ارتباط با طبیعت، وابسته به آن نباشد. به هر نسبت که وابستگی به طبیعت