طبیعت در بُعد تسخیر طبیعت، مسلط شدن بر طبیعت [است]. آفات طبیعی می آید می خواهد کشاورزی ما را نابود کند با سم پاشی بر او مسلط می شویم، سیل می آید می خواهد شهرها را از بین ببرد سیل گیر می سازیم و بر او مسلط می شویم اما مسئله به اینجا تمام نمی شود، سالاری ما بر طبیعت باید از این ها بالاتر برود، باید انسان در عین آنکه از طبیعت بهره مند میشود از طبیعت بی نیاز باشد، باید روزه بگیرد، گرسنگی و تشنگی انسان نیاز به غذا و آبی است که در طبیعت موجود است. باید درمقابل این نیاز هم بایستد، روزه می گیرد تا به طبیعت بگوید ولو برای چند ساعتی می توانم خودم را از شر سلطه تو رها کنم.
انسان باید سالار طبیعت باشد تا تامین تمایلات مادی و شهوانی را اساس زندگی خویش قرار ندهد. زندگی فقط خوردن و پوشیدن و نوشیدن و لذت های مادی نیست. نباید نیازهای طبیعی انسان را به تنوع طلبی و تکاثر و افزون خواهی و اسراف و بهره مندی از مواهب طبیعت او را به تفاخر و استکبار بکشاند. اگر با کبر و غرور بر روی زمین حرکت کنیم برده طبیعت شده ایم."وَلا تَمشِ فِی الاَرضِ مَرَحاً" بر روی زمین چنین با تبختر گام نزنید. باید با خودپایی و تسلط بر خویشتن (تقوی) و تقدیر معیشت (زندگی را به اندازه درآوردن نه اسراف و نه تقطیع و تنگ گرفتن آن) آن ها را مهار کرد. باید مهار تمایلات را در دست خویش گیرد و بر نفس هوس باز خود مسلط باشد مگر نه توسن چموش هوی و هوس، خدا و معبود او می گردند و او را به گمراهی می کشانند.
نگاه کنید به آن انسانی که تمنیات و خواسته هایش خدای او شده با اینکه علم دارد و عام است اما گمراه است، یعنی علمش حجابی است و مایه گمراهی. "خصلت های معنوی و اخلاقی و سیر تکاملی انسان را می توان در عین بهره وری از طبیعت رشد و ادامه داد."
شیوه اسلام زهد به روش هندی و مسیحی نیست. اسلام می گوید: