می بیند خبر دهد و در محدوده دید علم موجودی برتر از انسان یافته نمی شود. ولی وحی که افق دیدش مرزهای علم را ندارد و وسیع است می گوید: خدای، زمین را و آنچه در زمین و بین آسمان و زمین است، برای شما آفرید. پیدایش انسان به عنوان موجودی است که همه چیز در رابطه با اوست و همه برای او آفریده شده است. «به انسان ابزار و امکان سیطره و تسلط بر طبیعت داده شده است، (سخّر لکم الشمس و القمر)» خورشید و ماه مسخر تو گشته اند. راه شناخت و کشف و تحقیق در آن را بر روی وی گشوده اند.
«وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (نحل، آیه 78). به شما چشم و گوش و دل داد، باشد که قدر آن ها را بدانید. و بدین ترتیب آدمی مسئول است که طبیعت را بشناسد، کشف کند و به تسخیر خود در آورد و دامنه تسلط خود بر طبیعت را توسعه دهد. این تسلط و تسخیر بالقوه است و هر اندازه که انسان بر توانی ها و دانایی هایش بیافزاید بیشتر می تواند بر آن ها تسلط پیدا کند. مثلاً نسل حیوانات اهلی را خود انسان ها به وجود آورده اند، تا یک مدتی همه طبیعت میتوانست در برابر انسان به طور وحشی عمل کند و انسان هم توانست آن را رام کند. سیل وحشی می آید، انسان در مقابل سیلگیر می سازد، و آن را مهار می کند یا در مقابل رعد و برق، برقگیر درست می کند.
هنر و آگاهی و خلاقیت رام کردن این وحشی ها، در انسان وجود دارد. لذا اینکه خدا طبیعت را مسخر ما کرده، امری بالقوه است و برای بالفعل کردن آن انسان مسئول است که طبیعت را بشناسد، کشف کند و به تسخیر خود درآورد و بر گستردگی و رونق آن بیفزاید و سپس مورد بهره برداری قرار دهد. مثلاً انواع گُل هایی که در صد سال اخیر به وجود آمده اند از اول بالقوه