در کشش های زندگی باید بر خود مسلط بود. اگر کسی در پست و مقامی قرار گرفت و برایش این مظاهر پوچ بود و رفتارش تحت تاثیر مقام و ظواهر قرار نگرفت، معلوم می شود که ظرفیت دارد و بر خود مسلط می باشد. زهد اسلام چنین زهدی است که می خواهد انسان دل بسته نباشد و دلش را آزاد کرده باشد. یک نفر در بصره شنیده بود که علی (ع) زاهد است و چون عاشق علی بود تصمیم گرفت که او هم زاهد شود. شنیده بود که علی لباسش کرباسین و خشن و غذایش تکه نانی خشک است. چنین اندیشه کرده بود که من شیفته علی هستم و باید مانند او باشم. علی (ع) برای عبادت به خانه علاء بن زیاد بصری وارد شد، دید علاء خانه بزرگی دارد به همین دلیل او را ملامت کرد و گفت تو را با این خانه بزرگ چه کار؟ آیا در آخرت به خانه بزرگ نیازمندتر از دنیا نبودی؟ خوب بود این را برای آخرت می گذاشتی. سپس فرمود حالا هم می توانی این را نقطه عزیمت آخرت قرار دهی و در همین خانه آخرت ساز باشی، به شرط اینکه این خانه، خانه شخصی تو نباشد بلکه هم خانه تو باشد و هم میهمان خانه کسانی که وارد بصره می شوند و جایی ندارند و هم محل اجتماعات کسانی که می خواهند جلسه ای برای فعالیت های اجتماعی اسلامی داشته باشند. دیگر مخصوص شخص تو نباشد، در آن از مهمان ها پذیرایی کنی و آن را کانون اقامه عدل و نشر قرار دهی (نهج البلاغه).
مثلاً این روزها گاهی می پرسند که حوزه های حزبی یا کانون تشکیلاتی می خواهیم داشته باشیم، این کانون کجا باشد؟ ما هم می گوییم هرجا که کسی اتاق بزرگی در خانه اش باشد می تواند آن را تبدیل به یک حوزه حزبی کند یا کانون های چهل- پنجاه نفری تشکیل دهد. این کار در سال های قبل انجام می شد، هیئت ها و جلسات بحث در خانه ها بود. البته این هیئت ها عیب هایی هم داشتند که با رفع آن عیوب هیئت های موتلفه تشکیل شد.
انسان از دیدگاه اسلام باید در میدان زندگی باشد و رشد کند. اگر خانه ای دارد آنقدر به آن دل بسته نباشد که مانع فعالیتش شود. آنچه علی (ع) در نهج

نظر خود را ارسال کنید