مرتضی صمدیه لباف را در یک اتهام مشابهی با وحید افراخته می گیرند در آن موقع من در زندان بودم، مرتضی صمدیه را ماه‌ها زنجیر کرده و توی برف بیرون می‌خواباندند و نمی‌گذاشتند توی سلول بیاید و زجرش می‌دادند ولی او همچنان حرف نمی‌زد و آن‌چنان مقاومت کرده بود که در هفته‌های اول بازجوها باور کرده بودند که او هیچ چیز ندارد و می‌خواستند آزادش کنند ولی وحید افراخته او را لو داد و به ساواک گفت که مرتضی یکی از افراد اصلی است.
من جزو چهارصد و پانصدمین نفری بودم که با اعترافات وحید افراخته و دوستانش دستگیر شده بودم، وحید افراخته و دوستانش زندان ساواک را پر کردند. این نمونه را آوردم تا به خوبی حس بکنید که چگونه بی‌بندوباری و بی‌هدفی و التقاطی بودن و نفاق ضعف می‌آورد.
 نمونه دیگر همین کودتایی که کشف شد، آخر آدم نقشه یک کودتا بکشد و این‌طور مثل پنبه زده بشود و از بین برود آیا می‌شود این را یک حرکت یا یک مبارز نام گذاشت؟! این‌ها ماه ها فکر کرده بودند از آمریکا و شاه و

نظر خود را ارسال کنید