خواسته های نفسانی و شخصی او چیزی عاید نشود، فریاد نارضایی را بلند می کند. آیه قرآن می فرماید: "وَ مِنهُم مَن یَلمِزُکَ فِی الصَدَقاتِ فَاِن اُعطُوا مِنها رَضُوا وَ اِن لَم یُعطُوا مِنها اِذاهُم یَسخَطِوُنَ 3"
اگر در انقلاب از تقسیم غنائم به او که سهمی هم ندارد خودداری نشود راضی می شود، از انقلاب هم بدگویی نمی کند و در روال عمومی انقلاب می ماند. اما به مجرد این که پایه این سهم سست شد، فریاد نارضایی بلند می کند و باطن خود را که ضدیت با انقلاب است ظاهر می کند. پس او در رابطه با عملکردش نسبت به انقلاب نیز خودپرست است؛ وقتی که احساس خطر شخصی می کند حاضر به خضوع و تواضع می شود. یَحلِفوُنَ بِاللهِ اِنَهُم لَمِنکُم حاضر است حتی قسم بخورد که در خدمت انقلاب و در کنار مردم است! حاضر است ادعای طرفداری از امام و انقلاب را هم بکند، زیرا نفع شخصی خود را در این می بیند.
عبدالله ابن ابی رئیس منافقان در مدینه، کسی بود که قبل از آمدن پیغمبر به مدینه اوس و خزرج جمع شده بودند تا او را به حکومت برسانند. پیغمبر که آمد بساط حکومت آینده او بر هم خورد مخالفت با انقلاب شد.