کسانی بودند که قبل از پیروزی حق اظهار ایمان می کردند و بعضی شان واقعاً هم ایمان داشتند، اما خدای متعال از آن ها عمل به وعده می خواست. و آن ها پس از پیروزی به عمل وعده نکردند، "فَاَعقَبَهُم نِفاقاً فی قُلُوبِهِم اِلی یَومِ یَلقَونَهُ بِما اَخلَفُوا اللهَ ما وَعَدُوُه6 ". خدای متعال از انسان مسلمان تعهد می خواهد. فداکاری می خواهد. حضور در جبههی مقابله با باطل می خواهد. وقتی کسی به این تعهدات عمل نکند تدریجاً دچار نفاق می شود. همه این ها با هم جریان نفاق را به وجود آورند.
این یک نکته اصلی بود که انگیزهی منافق هرچه باشد حقیقت کار او مخالفت با حکومت اسلامی و اسلام است. ممکن است ظاهراً اسم اسلام را بیاورد با نیاورد ممکن است دم از انقلاب بزند یا نزند. آن هایی که امروز با ملت روبرو هستند، بعضی دم از انقلابی بودن می زنند بعضی همین ها را هم نمی گویند. اما باطن قضیه میان همه گروهک ها مشترک است. همه آن ها ناراضی از جمهوری اسلامی و مخالف با اسلام یعنی ناراضی از پیاده شد، احکام اسلام و قرآن، ناراضی از قطع روابط با شرق و غرب و مایل به ادامه تسلط ابرقدرت هایند و یا مایل اند به این که خودشان به مطامع و هوس های نفسانی خود برسند. پس مسئله نفاق در شکل کلی اش چنین است.